Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «دانا»
2024-04-19@00:45:27 GMT

وحدت ملی حول دیپلماسی/ انتخابات با ابزار مذاکره و دلار!

تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۶۳۶۴۴۲

وحدت ملی حول دیپلماسی/ انتخابات با ابزار مذاکره و دلار!

ظاهراً قرار است با وعده جدید دولت در نشست وین و مذاکراتی که انجام می‌شود، بازار ارز در هفته‌های آینده به مهم‌ترین ابزار دولت برای مهندسی آرای انتخاباتی تبدیل شود.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


آنچه نباید فراموش شود! محمدهادی صحرایی در روزنامه کیهان نوشت:

 

هرکس به جای خدا، شیطان را دوست گیرد، بی‌شک زیانی آشکار دیده است / او با وعده دادن، آنها را در آرزوها می‏افکند و به آنان جز وعده فریب نمی‏دهد. (سوره نساء، آیه 119/ 120)

مبارک بودن ماه رمضان، جدای از آنکه به‌خاطر میهمانی گسترده خدا برای بندگان مؤمن و آمرزش گناهان آنهاست، به این دلیل نیز هست که شیطان در بند است. هرچند که نفس اماره آزاد است و شوربختانه تا دَم مرگ همراه آدمی ‌می‌ماند و به بدی و فحشا دستور می‌دهد و در نبود شیطان کارها را خراب می‌کند ولی همین شیطانِ دربند یعنی شکست بزرگ جبهه کفر و طغیان. یعنی شکاف در جبهه‌ای که طاقت ما ضعیفان را تاق کرده و روح را به نفس‌نفس و بندگی‌مان را از رونق انداخته است. یعنی مجالی برای نفس کشیدن جانِ آدمی ‌و مهلتی برای تجدید قوا و مدتی که می‌توان بدون بیگانگان، با خدا خلوت نمود و نفس تازه کرد و با خدا سفره دل باز کرد. می‌توان کمی ‌طعم بهشت را چشید و نه ناز یار را کشید که او ناز ما می‌کشد. می‌توان ندای عاشقانه معشوق را شنید و در هوای حبیب، پر کشید. «ای بندگانم که بر خود ستم و اسراف کرده‌اید از رحمت خدا ناامید نشوید که تمامی گناهان را می‏آمرزد، چون که آمرزنده و رحیم است».1

ماه رمضان است و تمرین بندگی. می‌دانیم بندگان خدا، بنده هوا و هوس و شیطان نیستند. آنکه برای خدا بندگی می‌کند، بندگان خدا را رفیق است و خدمتشان می‌کند و آنها از دست و زبان و تصمیماتش در امان‌اند. اهل خیانت نیست. اهل جنایت، هرگز. نه ظلم می‌کند و نه زیر بار ظلم می‌رود و نه ظلم‌نامه امضا می‌کند. چون زیرک است و باهوش، دشمنان در او طمع نمی‌کنند. آزاده است و دروغ نمی‌گوید. رضایت خدا را با دنیا عوض نمی‌کند و شرافتش را به جیفه‌ای که به عطسه بز هم نمی‌ارزد نمی‌فروشد. می‌داند که بهای جانش بهشت است و جز به آن نمی‌فروشدش. و این ماه بهترین فرصت برای کسب فضایل و ازاله رذایل است اگر قدر بدانیم.

بیماری امان جهان را بریده و همه را غیر آنها که تمکن بریدن از اجتماع دارند، گرفتار مرگ و معیشت کرده است. جهانیان مستأصل و بی‌پناه و حیران، به عاقبت کار می‌اندیشند. سوداگری اندیشکده‌های صهیونی در ایجاد «نُرم جدید» است یا بره‌کشان کارخانه‌های واکسن‌سازی، یا تصفیه نژادی آنگلوساکسون‌ها فعلاً بماند، ولی آنچه مهم است بلای تولیدشده توسط علم بی‌ایمانی است که حیات خود را در مرگ دیگران می‌بیند. شاید آینده‌ای دورتر از امروز مشخص شود که کرونا بیماری مهم، خطرناک و کشنده‌ای بود که استکبار جهانی آن را به دروغ‌های بزرگ تکثیر کرد تا اقتصاد رو به افول غرب را نجات دهد و شیپوری شد تا با آن خیابان‌ها را خالی کنند و جوانمردانشان را به مسلخ بکشانند و دین و فرهنگ، آموزش، اقتصاد و معیشت و خانواده آنها را به یغما برند تا نظم نوین شیطانی شکل بگیرد. هرگز و مبادا.

باید از سلامتی خود و دیگران مراقبت نمود تا این بلای بزرگ هم از سر مردم برود و خاطراتش با درس‌ها و عبرت‌ها بماند. آیندگان باید بدانند که هم کرونای انگلیسی مردم را به ستوه آورد و هم نفوذی‌های انگلیسی. یکی سلامت مردم را نشانه رفت و یکی سفره مردم را فشرد و روز عید نوروز، مردم را برای دو عدد مرغ، به صف کرد. باید بماند که دغدغه انقلابیون، نجات ایران از فقر و فساد و تبعیض بود و دغدغه انحرافیون توزیع فقر و فاصله طبقاتی و تولید فیش نجومی و به اسارت کشیدن ایران اسلامی. برجام در تاریخ ماندگار شد به‌عنوان سندی که با آن هم چرخ سانتریفیوژها را منفجر کردند و هم چرخ معیشت مردم را شکستند و تمام همت دو دولت اعتدالی اصلاحات، صرف قراردادی شد که در میان خنده‌های بی‌دلیل، نخوانده امضا شد. باید بماند که برای آنکه ایران خانه خوبان شود، عده‌ای رنج دوران بردند و عده‌ای دیگر گنج دوران را غارت کردند. ظاهر ایرانی داشتند ولی حتی جنس لباسشان هم ایرانی نبود. بی‌نشان از اخلاق و غیرت ایرانی. فرزندانشان یا زاییده غرب و یا دوتابعیتی و مفتخور. خودشان وقیح و دروغگو و کلافه‌کننده.

هرچه ایرانیان برای استقلالشان کردند اینان برای وابسته کردن ایران کردند. هرکاری جز قوی شدن و قوی ماندن. هر ذلتی به جای عزت. و هر تحقیر و تمسخری را از جانب دشمنان به جان خریدند تا بتوانند مأموریت برجام 1 و 2 و 3 را به سرانجام برسانند. باید به‌خاطر سپرد تا مبادا اشتباه تَکرار شود که دیگر فرصتی نیست و هرگز نباید به پراشتباه‌های پُررو، مغرور، کم‌توان، نفوذی و مرموز اعتماد کرد که به خیرِ تدبیرشان امیدی نیست، فقط شَر نرسانند و بروند و برنگردند. باید به یاد سپرد زمانی که دشمن در زمین واقعی می‌جنگید اینان پاسخش را در فضای مجازی توئیت می‌کردند. نطنز را اراذل صهیون به آتش کشیدند و اینها به جای تنبیه دشمن، رو به خودی چرخاندند و لغز نوشتند که جواب قطع برق،‌ ترک وین نیست. ندانستند که جواب حماقت و خیانت هم رحمت و مغفرت نیست. همان‌گونه که برای ‌اشعث و شبث و ابوموسی نبود.

در روزگار کرونا به جای تقویت تلویزیون که در همه خانه‌ها هست، دانش‌آموزان ایرانی را در فضای رهاشده مجازی رها کردند. بچه‌های برخی روستاها برای دریافت آنتن باید از تپه‌ها بالا می‌رفتند و اینها برای کلاب هوس خود، جوش زدند و پیگیر شدند و آنها که از استبداد رأی به خدایشان پناه بردند، پربیننده‌ترین سریال تلویزیون را ممنوع کردند. منشور شهروندی در ‌تراکم اتوبوس و مترو، له می‌شد و اینها برای قبرستان شهر، کیک تولد قاچ می‌کردند و مشغول تغییر نام خیابان‌ها شدند. این حقایق تلخ می‌ماند که پزشکان و پرستارانی شب و روز را به تیمار بیماران و مبارزه با ویروس ‌هار کرونای انگلیسی سپری کردند و برخی حتی به اندازه ممنوع کردن مسافرت‌های نوروزی به ‌ترکیه سراسر آلوده و کیش و قشم و شمال حاضر به هزینه نشدند و بعد از عید که آمارها 4 و 5 برابر شد، مرز عراق را باعث آن دانستند و دیگر هیچ. کسب‌وکارها را تعطیل کردند و مسافرت‌ها به ظاهر ممنوع و نوشدارو بعد از مرگ سهراب.

 آیندگان باید بدانند که مردم، عزیزانشان را در دفاع از وطن و حرم و سلامت کشور تقدیم کردند و برخی برای فرزندانشان در کشور دشمن، جا نرم کردند تا پس از سردرآوردن از تخم، بیایند و ادای ژنرال‌های پیروز را درآورند و ادامه راه ریپورترها را پی بگیرند. چه می‌شود با جماعت حرف و حذف گفت وقتی اقتصاد را ویران کردند و یارانه را از 38 دلار به یک و نیم دلار رساندند و می‌گویند اقتصاد را برتر از آلمان کرده‌اند. چنان رونق اقتصادی ایجاد کردند که قیمت روغن هم نجومی شد و سیب زمینی هم روی خود را با سیلی سرخ کرد، بعد هم از گزارش صد روز پایانی دولت خبر می‌دهند که خدا به خیر کند و ان‌شاءالله و به امید خدا همان‌گونه که گفتند، با رفتن دولت، سایه شوم کرونا و تحریم هم از این مملکت کم شود و بروند و هرگز هم تَکرار نشوند.

انتخابات پیش رو بی‌شک مهم‌ترین انتخاباتی است که برایمان جای هیچ اشتباهی باقی نگذاشته است و شورای محترم نگهبان هم به‌عنوان امین امام و امت باید بیش از پیش مراقبت کند و شرط امانت به‌جا آورد تا دیگر افراد اشتباهی یا به اشتباه در این عرصه نیایند. متأسفانه جایگاه مهم ریاست‌جمهوری با اختیارات وسیعش با اشتباهات مکرر، ندانم‌کاری و یا به دلایل دیگر و نیز با کارنامه تقریباً خالی دو دولت اخیر، چنان مخدوش شده که هرکسی به خود اجازه حضور در این عرصه خطیر را می‌دهد و برخی از مردم را نیز به حضور در انتخابات مردد کرده است که همین دلخوری رفراندومی ‌است علیه بی‌کفایتی آنهایی است که به جای پاسخگویی، حاشیه می‌سازند و به جای کار، حرف می‌زنند و یکجانشین‌اند. مثال عجیبی است که می‌گوید نعلی به‌خاطر یک میخ افتاد و اسبی به‌خاطر آن افتاد. سرداری از روی اسب به زمین افتاد و سپاهی به‌خاطرش شکست خورد و دشمن پیروز شد و کشوری به غارت رفت. این حکایت یک اهمال است که می‌تواند یک انتخاب اشتباه باشد.

تقسیم کار دشمنان است که بعد از بررسی نشانی‌های داده‌شده نفوذی‌ها، با قراردادهایی که باید نخوانده امضا شوند، دست‌ها را می‌بندند و طبق آن خرابکاری و ‌ترور می‌کنند و به بهانه بازرسی، اثرسنجی می‌کنند. کار نفوذی، نفوذ است و تأثیرگذاری. دشمنانی در لباس دوست. چهره آراسته و سرشت پلید و مرضِ در دل‌ها را نهان کرده. ادای دوست دارند و رفتارشان به دشمن می‌ماند. آشنا نیستند، غریبه‌اند و حتی اجنبی. زبان دشمن در دهان دارند و فکر اهریمنی می‌پرورانند. در خلوتشان فتنه‌گرند و اهل تمسخر و بی‌ایمان به آرمان‌ها. با حضور آنها دشمن، با جنگ پرهزینه خود را بی‌آبرو نمی‌کند و نیازی به غارت ندارد چراکه اینها هرکدامشان به اندازه یک لشگر مغول غارتگر و تخریبگراند. در ماه مبارک رمضان که شیطان در بند است، باید از اینها به خدا پناه برد تا مبادا با اقدامی دیگر، مردمشان را در بند شیطان بزرگ کنند. باید دانست هرچه بکاریم همان بدرویم و باید به امید روزهای خوب و آزادی و با حضور حداکثری و آگاهانه، فردی را شایسته مردم نجیب ایران و آرزوهای بزرگش برگزید و به امید خدا وطن را دوباره آباد و سرافراز کرد. ان‌شاءالله.


1-  برگرفته از آیه 53 سوره زمر

وحدت ملی حول دیپلماسی حسن بهشتی‌پور در روزنامه ایران نوشت:

این روزها شهر وین میزبان مذاکراتی میان مسئولان دیپلماتیک و فنی ایران و کشورهای 1+4 است که با هدف احیای توافق هسته‌ای و لغو تحریم‌ها انجام می‌شود. این در حالی است که به موازات فشارهای خارجی علیه ایران و مانع‌تراشی برای جلوگیری از احیای برجام، شماری از جریان‌های داخلی مخالف دولت و این توافق، همه توان خود برای مانع تراشی و سنگ‌اندازی در مسیر این مذاکرات را  به کار گرفته‌اند. به اعتقاد مخالفان برجام، دولت کنونی جمهوری اسلامی ایران نباید دوره خود را موفقیت‌آمیز به پایان برساند ...

یعنی برای کسانی که نگاه بخشی، گروهی و حزبی دارند رفتن دولت‌ها به عنوان یک فرصت تلقی نمی‌شود. این در حالی است که انتقال مسالمت‌آمیز و آسان قدرت که با رأی مردم انجام می‌شود، نشان دهنده اقتدار نظام سیاسی است. در حقیقت این روند یک دستاورد برای نظام به شمار می‌آید که دولت‌های مختلف با برنامه‌های متفاوت بر سر کار بیایند و با رأی مردمی که پای صندوق‌های رأی حضور یافته‌اند، برنامه‌های خود را پیش ببرند.

مخالفان دولت چنین نگاهی ندارند و این گونه می‌اندیشند که باید برجام را ناکارآمد نشان داده و هر دستاوردی پیرامون آن را نفی کنند. توافق هسته‌ای در حالی به دست آمد که برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم بود که یک بحران بین‌المللی به صورت کاملاً دیپلماتیک حل شد. آن هم در شرایطی که ایران 6 قطعنامه تحت فصل 7 داشت که در نتیجه این مذاکرات لغو شد. این بسیار اتفاق مهمی بوده است که علی رغم تأکید مکرر پیرامون آن، از سوی مخالفان برجام نادیده گرفته شد و آنها هیچ ارزشی برای آن قائل نبودند. زیرا به اعتقاد آنها موضوع این مذاکرات و توافق با دولت آقای روحانی گره خورده است. آنها ناراحت هستند که این دولت موفق شد بحران تا این سطح پیچیده را از طریق دیپلماسی حل کند. در حالی که تصمیم به مذاکره و مسیر اجرای این توافق با عالی ترین نهادهای تصمیم گیر در سطح نظام و مقام رهبری بوده است.

نکته دیگر این است که از نگاه منتقدان و مخالفان، اگر قرار است وضعیت اقتصادی و دیپلماتیک کشور بهبود پیدا کند، این بهبودی باید بعد از مرداد سال 1400 و پس از مشخص شدن رئیس جمهوری بعدی اتفاق بیفتد تا این موفقیت به حساب خودشان گذاشته شود یعنی در حقیقت این گروه‌ها اهمیتی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و باز شدن گره معیشتی آنها قائل نیستند و تنها اهداف سیاسی خود را پیگیری می‌کنند. حال آنکه چه در دوره پیش از برجام این مردم بودند که بار فشار مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌ها را به دوش می‌کشیدند و اگر هم تحریم‌ها لغو شود، باز این مردم هستند که از آن نفع می‌برند. از این رو هرگونه کارشکنی در مسیر مذاکراتی که هدف لغو تحریم‌ها را دنبال می‌کند، عملاً به معنای گروگان گرفتن معیشت مردم است.

در چنین فضایی آسیب‌های ناشی از غلبه اهداف انتخاباتی و جناحی بر هر موضوع دیگری همچون موضوع برجام و لغو تحریم‌ها موجب از دست رفتن فرصت‌هایی برای کشور می‌شود که شاید بزودی دوباره فراهم نشود. در شرایط جاری باید همه مردم، گروه‌ها و نهادهای سیاسی و نظامی تمام قد و یکپارچه از مذاکره و مذاکره کنندگان حمایت کنند چون آنها با مجوز عالی‌ترین سطح یعنی مقام رهبری گفت‌وگو می‌کنند و دولت بدون اجازه و هماهنگی گامی در این زمینه برنمی‌دارد. بنابراین با توجه به فرصتی که از طرف امریکا برای نجات برجام فراهم شده است، نباید اجازه داد برخی با ایجاد تهدید و مانع‌تراشی مانع بهره‌برداری از این مذاکرات شوند. باید در مقابل امریکا یکپارچه بود تا حرف ایران پیش رود.

ترکیه؛ بازنده بزرگ جنگ عربستان در یمن فرزانه دانایی در روزنامه وطن امروز نوشت:

اخوان‌المسلمین و منابع نزدیک به دولت ترکیه در حال بحث روی ارائه راهکاری به عربستان هستند که بتواند با حفظ چهره، از جنگ یمن خارج شود و به همین دلیل به دنبال نزدیک شدن بیش از پیش به عربستان و حتی کمک به او در این جنگ هستند.

تغییر سیاست دولت بایدن در قطع حمایت‌های نظامی و اطلاعاتی واشنگتن از خاندان سعودی و همچنین برنامه وی برای خودداری از فروش سلاح‌های تهاجمی به عربستان، باعث شده است که ترکیه فرصت را غنیمت دانسته و سعی کند بهترین نتیجه را از انزوای عربستان برای خود به دست بیاورد. از روزهای پایانی اسفندماه، خبرها حکایت از این داشت که ترکیه به دنبال فرستادن تجهیزات نظامی و مهم‌تر از آن، گروه‌های مبارز سوری (تروریست‌ها) به عربستان برای همراهی با این کشور در جنگ یمن است. حضور یکباره و ناگهانی ترکیه در زمین جنگ یمن، آن هم در زمانی که آمریکا و عربستان سعودی به دنبال خروج آبرومندانه از این رسوایی بزرگ قرن هستند، برای بسیاری از تحلیلگران حوزه بین‌الملل جای تعجب و شگفتی باقی گذاشته بود. با این حال تیره بودن روابط آنکارا ـ ریاض در طول چند سال گذشته به دلیل حمایت اردوغان از قطر در ماجرای تیرگی روابط قطر و عربستان، باعث شد ترکیه در همین مدت باقیمانده تا اعلام نهایی پایان یافتن جنگ در یمن، سعی کند نام خود را در کنار عربستان قرار دهد.

حمایت ترکیه از عربستان احتمالا شامل ارائه پهپادهای نظامی به این کشور باشد؛ ابزاری نظامی که توانست در درگیری‌های لیبی و همچنین جنگ چندروزه آذربایجان و ارمنستان بخوبی بدرخشد و نتیجه جنگ را تغییر دهد. براساس گزارش‌های خبری منتشر شده در رسانه‌های عربستانی، ظاهرا سران حزب‌الاصلاح یمن که یکی از شاخه‌های اخوان‌المسلمین در این کشور است، از ترکیه خواسته‌اند که به نفع عربستان وارد میدان مبارزه شود. با این حال جایگاه حزب‌الاصلاح نیز در ماجرای یمن چندان به صورت واضح و مشخص تبیین نشده است. امارات که خود یکی از متحدان عربستان در حمله به یمن بوده است، از همان ابتدای امر مخالف حضور و فعالیت حزب‌الاصلاح و درگیری‌اش با مساله جنگ بوده است و تا به امروز این تنها عربستان بوده است که با محافظه‌کاری و تردید فراوان اجازه فعالیت این حزب در کمپین حمله به یمن را داده است.

عربستان سعودی نیز از این توافق جدید با ترکیه هم در مساله جنگ یمن و هم در مسائل بین‌المللی سود خواهد برد. بعد از منتشر شدن گزارش دولت بایدن و سازمان سیا از قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار عربستانی که در کنسولگری عربستان در استانبول به قتل رسید، سعودی‌ها از این بیم دارند که با از دست دادن پشتیبانی آمریکا بویژه پشتیبانی دولت بایدن از محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، مجبور شوند در شرایطی جنگ یمن را به پایان برسانند که به هیچ کدام از اهداف خود در این جنگ نرسیده‌اند. حضور ترکیه در این جنگ نشان می‌دهد هم در ماجرای قتل خاشقجی و هم در مساله یمن، ترکیه می‌تواند متحد خوبی برای عربستان باشد. این اتحاد به زعم سعودی‌ها می‌تواند حاوی پیام مهمی به ایران در منطقه نیز باشد و آن پیام این است که در صورت حضور نداشتن آمریکا در منطقه یا حتی بازگشتش به برجام، ائتلاف خاندان سعودی با اردوغان می‌تواند موازنه قدرت در منطقه را به نفع سعودی‌ها تغییر دهد.

ترکیه در بحران‌های مختلف منطقه‌ای نشان داده است سعی دارد از حضور خود در مرزهای سوریه بیشترین نفع را ببرد. از همین رو است که در جنگ بین ارمنستان و آذربایجان، خبرها از فرستادن تروریست‌های سوری به آذربایجان برای جنگ با ارمنستان حکایت داشت و حالا نیز قرار است این گروه‌ها که در سوریه نتوانستند اقدامی انجام دهند و در مقابل دولت بشار اسد شکست خوردند، به یمن بروند تا شکستی بر شکست‌های مزدوران سعودی بیفزایند. بر اساس خبرهای منتشر شده، ترکیه به هر کدام از این تروریست‌ها پیشنهاد حقوق و دستمزد ۲۵۰۰ دلار در ماه را داده است تا بتوانند به همراه دیگر مزدوران سعودی در جنگ با یمن شرکت کنند. لیندسی اسنل، یکی از خبرنگاران مستقر در ترکیه در شبکه اجتماعی خود ضمن اشاره به این مبلغ گفته است به فایل صوتی‌ای دسترسی دارد که نشان می‌دهد این مبارزان ۴۰۰ دلار هنگام عزیمت به یمن دریافت می‌کنند و ۲هزار دلار نیز بعد از مستقر شدن‌شان در جبهه جنگ به خانواده‌های‌شان داده می‌شود در این میان ۱۰۰ دلار نیز به آنها داده می‌شود تا بتوانند پاسپورت تهیه کرده و خرج سفرشان به عربستان را بدهند. او بیان کرده است که پیش از این تعدادی از آنها در جبهه آذربایجان بودند و در آن زمان نیز به همین میزان حقوق دریافت می‌کردند. البته برخی از آنها در همان زمان اعلام کرده بودند این مبلغ را نمی‌گیریم تا در خط مقدم جبهه باشیم و جان‌مان را به خاطر آذری‌ها نمی‌دهیم!

یکی دیگر از مسائلی که نشان‌دهنده همکاری نزدیک ترکیه با عربستان در جنگ با یمن است، ساقط شدن یک پهپاد ترکیه‌ای به دست نیروهای انصارالله در یمن است. این پهپاد مربوط به کارخانه «وستل کارایل» بوده است. همان کارخانه‌ای که گفته می‌شد دولت ترکیه در ازای فروش ۴۰ فروند از این پهپادها به عربستان مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار از خاندان سعودی دریافت کرده است. استفاده از این نوع پهپادها قبلا در درگیری‌های لیبی نیز توسط ترکیه سابقه داشته است و برخی گزارش‌ها نشان می‌دهد در بحران قفقاز نیز نیروهای ترک، از همین پهپادها در مقابل نیروهای ارمنستان استفاده ‌کردند.

ترک‌ها تنها با این توجیه به جنگ یمن و شریک شدن در رسوایی و بی‌آبرویی این جنگ پیوسته‌اند که احساس می‌کنند «عربستان سعودی در این جنگ تنها مانده است»! روزنامه ینی شفق از روزنامه‌های حامی دولت اردوغان در این باره نوشته است: «ترکیه تنها کشوری است که می‌تواند حافظ عربستان در این جنگ باشد»! برخی تحلیلگران بر این عقیده‌اند بیشتر از اینکه ترکیه تمایلی برای حضور در جنگ یمن داشته باشد، این عربستان است که خواهان حضور آنکارا و حمایت اردوغان است زیرا می‌داند پس از خروج آمریکا از منطقه نمی‌تواند به دشمنی همزمان خود با ترکیه و ایران ادامه دهد و کشاندن ترکیه به نزدیکی خود، تنها راه برای مقابله با ایران است.  با وجود همه این خبرها و تحلیل‌ها، حقیقت آشکار در زمین جنگ یمن، قدرت گرفتن هر روزه انصارالله و مردم یمن و ضربات محکمی است که به مواضع و منافع سعودی در کشور خودش می‌زنند. حملات پهپادی و موشکی یمنی‌ها به تاسیسات نفتی سعودی، موازنه قدرت در روزهای پایانی این جنگ را به نفع مردم یمن تغییر داده است و عربستان حالا بدون حمایت دولت ایالات متحده به دنبال راهی برای خروج آبرومندانه از این جنگ است.

برخی دیگر از رسانه‌های منطقه‌ای در این خصوص نوشته‌اند حتی اگر آنکارا نیز به دنبال راهی برای محکم کردن پیوندهای خود با عربستان بود، جنگ یمن، بدترین جا برای آشتی دوباره ۲ کشور به حساب می‌آید. ترکیه هم‌اکنون در طرف اشتباه ایستاده است و زمانی وارد میدان نبرد با حوثی‌ها شده که از هم‌اینک نیز مشخص است حتی اگر مردم یمن پیروز این جنگ نباشند، عربستان نیز پیروز میدان نخواهد بود.

ایران می‌تواند قدم به عرصه توسعه بگذارد فریدون مجلسی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

حتی پیش از تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها از سوی مجلس نیز پیش‌بینی می‌شد که آمریکا بدون قید و شرط به برجام بپیوندد. برای اینکه خود بایدن گفته بود که خروج آمریکا از برجام اشتباه بوده و اگر امری اشتباه بوده باید بتواند بدون قید و شرط به برجام بازگردد و اشتباه را اصلاح کند. این به معنای این است که تحریم‌های برجامی یعنی آن تحریم‌هایی که به برجام مربوط بود به خصوص تحریم بانکی که بسیار مهم است برداشته شود.

البته تحریم آمریکا علیه ایران در مورد بانک ممکن است، برداشته شود اما به نظر نمی‌رسد که عدم تصویب لوایح FATF توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام اجازه دهد که حتی با رفع تحریم‌های بانکی از این امتیاز استفاده کنیم. آمریکایی‌ها احتمالا در این مذاکرات که پشت در ایستاده‌اند زمینه‌هایی را برای بازگشت به برجام ایجاد می‌کنند و امید می‌رود که با برگشتن آمریکا به این توافق تحریم‌ها برداشته شود.

از طرفی رژیم صهیونیستی دست و پا می‌زند که میان ایران و آمریکا توافقی صورت نگیرد و برجام احیا نشود. صهیونیست‌ها کماکان مایلند در ایران تهدیدی علیه موجودیت‌شان ادامه پیدا کند.

برای اینکه آنها تاکنون به اعتبار این مساله استفاده‌های زیادی کرده‌اند. از جمله اینکه در منطقه نفوذ کردند و کشورهای شیعه منطقه را از ایران به عنوان بانی و آغازگر امپراطوری شیعه ترسانده‌اند و کشورهای اهل سنت را نیز به عنوان رقیب از ایران ترسانده‌اند. آنها توانسته‌اند در ایجاد داعش همکاری کنند و با کشورهای امارات، بحرین و... رابطه برقرار کنند و در جمهوری آذربایجان حضور داشته باشند. از سوی دیگر یک نظریه در میان دموکرات‌ها وجود دارد که می‌گوید اگر با ایران مثل یک کشور متعارف جهانی رفتار شود که بتواند تجارت و سرمایه گذاری کند، قدم در راه توسعه بگذارد منجر به ایجاد نوعی قانونگرایی در ایران می‌شود که خود به خود مانع از برخی تحرکات خواهد شد.

برای اینکه منافع اقتصادی و تجاری مطرح می‌شود. هر چند که اگر نبود برخی هزینه‌های برون مرزی در همین شرایط نیز ایران می‌توانست برای خود یک توسعه اقتصادی مناسب و بدون تورم داشته باشد. این تورم‌ها ناشی از هزینه‌های برون‌مرزی است و مقداری هم راجع به هزینه‌های غیر مولد داخلی است که به برخی هزینه‌های تبلیغاتی داده می‌شود که تورم‌آفرین است. با همه این احوال این تصور می‌رود که ایران در قالب جامعه بین‌المللی بتواند به عنوان یک عنصر فعال خواستار صلح در آید.

امید می‌رود که با ایران مدارا کنند و کشور بتواند وارد عرصه اقتصادی و سیاسی بین‌المللی شود و دریابد که چگونه با بهره‌مندی از شرایط عقلانی و قانونمداری درون مرزی و برون مرزی می‌تواند با منابعی که دارد قدم به عرصه توسعه‌ای بگذارد که همان توسعه  حافظ صلح و امنیت ایران و منطقه باشد.

پروژه آمریکا پس از خروج از افغانستان سید احمد موسوی مبلغ در روزنامه خراسان نوشت:

یک روز پس از آن که رئیس‌جمهور آمریکا، خروج رسمی و قطعی نیروهای آمریکایی از افغانستان را اعلام کرد، وزیر خارجه آمریکا با سفر به کابل، همچون بایدن، تاکید کرد ماموریت آمریکا در افغانستان (کشتن بن لادن و سرکوب القاعده) پایان یافته و دلیل دیگری برای باقی ماندن نیروهای آمریکایی در افغانستان وجود ندارد. آمریکا،  سپتامبر(شهریور) پیش رو را آخرین موعد خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان اعلام کرده اما سوال اساسی این است که آیا آمریکا فقط با هدف کشتن بن لادن و سرکوب القاعده پا به میدان پر خطر و پر هزینه جنگ در افغانستان گذاشت؟ سخت است بتوانیم بپذیریم آمریکا فقط برای رسیدن به دو هدف فوق، هزاران میلیارد دلار در افغانستان صرف کرده باشد و  وجود کشورهای رقیب قدرتمندی همچون روسیه، ایران و چین، هیچ نقشی در تصمیم آمریکا به این لشکر کشی پرخرج نداشته باشد.

صرف نظر از این که آیا آمریکا به اهداف خود از حمله به افغانستان دست یافته یا نه؟ این واقعیت به خوبی روشن است که ادعای آمریکا، دروغ و غیر واقعی است. چرا که اگر آمریکا فقط به دنبال دست یابی به اهداف فوق بود، علی القاعده پس از کشته شدن بن لادن در سال ۲۰۱۱ ( حدود 10سال قبل) باید از افغانستان خارج می‌شد.

10سال حضور گسترده آمریکا در افغانستان پس از مرگ بن لادن، گویای این حقیقت است که ماندن آمریکا در این جغرافیا، به دلایل دیگری صورت گرفته و بعید به نظر می رسد که آن عوامل، اکنون وجود نداشته باشد. با این حساب، پذیرش این مطلب که آمریکا واقعا قصد خارج شدن کامل از افغانستان را داشته باشد، خیلی سخت و دور از ذهن است  و هنوز شواهد قابل قبولی از این که آمریکا به راستی تصمیم گرفته باشد افغانستان را ترک کند، در دست نیست.

منتها در این باره، باید به وجه دیگری از رخدادهای افغانستان نیز توجه کرد. بایدن، پیش از رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا، بارها گفته بود افغانستانی ها هرگز با همدیگر متحد نخواهند شد و از سوی دیگر، کمک به ایجاد یک حکومت مرکزی قدرتمند، وظیفه آمریکا نیست. آن چه از سخنان بایدن بر می آید این است که فضای مطلوب آمریکا برای افغانستان، همین شرایط به هم ریخته و نابسامان کنونی است.

در سایه همین بی نظمی هاست که آمریکا می‌تواند فعالیت های پیدا و پنهان خود در منطقه را از طریق ابزار های گوناگون (از جمله گروه های تروریستی) پیش گیرد. رئیس سازمان سیا هم  از خطر تبدیل شدن افغانستان به کانون گروه های تروریستی پس از خارج شدن آمریکا سخن گفته است. می توان از مجموع گفته های دولتمردان آمریکایی این طور استنباط کرد که آمریکا تمایل دارد افغانستان بار دیگر، جغرافیای جولان گروه های تروریستی در تقابل با یک دولت ضعیف باشد. طالبان، هفته گذشته اعلام کردند در کنفرانس استانبول شرکت نخواهند کرد و بلافاصله در اطلاعیه ای دیگر، خبر دادند که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان، در هیچ اجلاس و کنفرانس بین‌المللی که درباره افغانستان باشد، حضور نخواهند یافت.

موضع جدید آمریکا، می‌تواند چراغ سبزی جدی به طالبان شمرده شود و در نقطه مقابل، سفر بلینکن به کابل، احتمالا می‌تواند به عنوان قوت قلب ارگ نشینان کابل از حمایت نسبی آمریکا از آن ها تلقی شود. به عبارت روشن تر، آمریکا اکنون بر آتش جنگ های فرسایشی در افغانستان خواهد دمید. جنگ هایی که نه طرف طالبان در آن پیروز شوند و نه هم دولت افغانستان، بتواند طالبان را نابود کند.

در چنین شرایطی، هم بهانه های طالبان برای شرکت نکردن در مذاکرات صلح از آن ها سلب خواهد شد و هم مدام بهانه هایی برای آمریکا به منظور ادامه حضور در افغانستان به دست خواهد آمد. این فرض، تنها در یک صورت می‌تواند نقض شود و آن این که میان طالبان و آمریکا، توافق محکم و پشت پرده ای صورت گرفته باشد که آمریکا زمینه تسلط طالبان بر افغانستان را فراهم کند و در عوض، طالبان، اجازه فعالیت نیروهای آمریکایی با تغییر پوشش از نظامی به مستشار و دیپلمات را بدهند.


انتخابات با ابزار مذاکره و دلار! حسن رشوند در روزنامه جوان نوشت:


از روزی که نشست وین برگزار شده، همواره جریانی به دنبال القای این مفهوم است که دوران عسر و حرج ملت ایران تمام شده و همانطور که در سال ۹۴ برای برجام مکرر این ادبیات اغواکننده را به جامعه پمپاژ می‌کردند که از فردای امضای برجام بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار وارد کشور خواهد شد و نگران آن بودند که ورود این میزان ارز به کشور را چگونه با سرمایه‌گذاری خارجی می‌توانند مدیریت کنند، اکنون هم برخی خوش‌بین به وعده‌های توخالی دشمن، حرف از قول طرف امریکایی بر رفع تحریم‌ها می‌زنند و این نسیه نقد نشدنی را بار دیگر همچون انتخابات ۹۶ قصد دارند برای ملت ایران فاکتور کنند تا بار دیگر با اغوای افکار عمومی، به مطلوب خود در انتخابات ۱۴۰۰ نائل آیند. با همین نگاه است که رئیس‌جمهور همچون سال ۹۶ که وعده عمل نشده حل مشکلات کشور در ۱۰۰ روز را داد بار دیگر مدعی می‌شود که اگر بگذارند، ما در ۱۰۰ روز پایانی دولت دوازدهم مشکلات مردم و کشور را حل می‌کنیم.

ظاهراً سیاست «ماکیاولی» مربوط به دوران رنسانس قرن ۱۵ میلادی و مختص ایتالیای آن روز و توصیه‌های او هم فقط خاص «شهریار» نبوده و بسیار سیاستمداران پس از او بوده‌اند که جا پای ماکیاولی گذاشته و از همان ابزار و شگردها برای اغفال مردم استفاده کرده‌اند. چرا برخی هنوز تصور می‌کنند مردم قرن ۲۱ میلادی همچون مردمان قرن ۱۵ هستند! ماکیاولی در توصیه به شهریار گفته بود: مردم ذهن فراموشکاری دارند و شهریار باید از این ویژگی مردم استفاده و خوشی‌ها را ذره ذره و سختی‌ها را یک دفعه بر آنان عارض کند. چون با دریافت خوشی‌های ذره ذره، همیشه مردم خود را مدیون شهریار می‌دانند و با عارض شدن سختی‌ها نیز، چون ذهن فراموشکاری دارند به مرور زمان آن را فراموش می‌کنند.

آقای رئیس‌جمهور باید بدانند که مردم این عصر با دوران رنسانس تفاوت ماهوی دارند و با خیال اینکه مردم سال‌های سختی را که در این مدت داشته‌اند فراموش کرده‌اند، یک وعده را دو بار نمی‌توان برای آن‌ها فاکتور کرد. ملت ایران حل مشکلاتشان را با رفع تحریم‌های امریکایی! و حضور بیش از ۲۵۰ هیئت اقتصادی اروپا و... برای سرمایه‌گذاری در ایران پس از امضای برجام که فقط دستاورد آن ۳ میلیون دلار – آن هم صرفاً روی کاغذ بود - را در ۱۰۰ روز اول ریاست جمهوری آقای رئیس‌جمهور در سال ۹۶ دیدند و این تجربه تلخ آنچنان آزاردهنده است که حاضر نیستند زیر بار وعده ۱۰۰ روزه آقای روحانی در پایان دولت دوازدهم نیز به بهانه باز کردن گارد مذاکره با غرب در وین بروند. آن وعده، ارمغانی که برای مردم داشت این بود که دلار ۳۹۰۰ تومانی ۲۰ شهریور ۹۶ را امروز به ۲۴ هزار تومان رسانده است و مرغ ۷۵۰۰ تومان را به بالای ۲۴ هزار تومان – البته اگر یافت شود- و قس علیهذا.

ظاهراً قرار است با وعده جدید دولت در نشست وین و مذاکراتی که انجام می‌شود، بازار ارز در هفته‌های آینده به مهم‌ترین ابزار دولت برای مهندسی آرای انتخاباتی تبدیل شود. چرا که دولت یک برداشتی از وضعیت حاضر کشور و نگاه مردم به انتخابات دارد که شاید این برداشت درست باشد، ولی راه رضایت مندی مردم را یا نمی‌داند - که بعید است که نداند - یا با همان نگاه ماکیاولی تلاش دارد با تغییراتی در زندگی مردم آن هم موقت، گرایش مردم به خود و جریان حمایت‌کننده خود در این دو دوره را تغییردهد. کسی منکر این نیست که تأثیر شرایط اقتصادی ماه‌های قبل از انتخابات بر رفتار سیاسی مردم به دلیل شاخص‌های کلی اقتصادی بر روی جهت دهی آرای مردم و تأیید عملکرد و یا انتظارات از یک جریان فکری تأثیرگذار است و می‌دانیم که از مهم‌ترین شاخص‌های درک تورم در کشورمان قیمت دلار است؛ لذا با اتفاقات و تلاش‌هایی که این روزها دارد می‌افتد به نظر می‌رسد دولت با استفاده از فرصت احتمالی احیای برجام و تزریق ارز به بازار، به دنبال کاهش قیمت دلار در هفته‌های منتهی به انتخابات است.

مهم‌ترین ریسک‌های بازار ارز در سال ۱۴۰۰ مربوط به این ۹ مورد بوده است‌: ۱- سرنوشت برجام؛ ۲- سرنوشت FATF؛۳- میزان تولید و صادرات نفت و گاز؛۴- بازگشت ارزهای صادراتی حاصل از فروش نفت و صادرات غیرنفتی؛ ۵- اثرات بودجه ۱۴۰۰؛ ۶- موفقیت دولت در آزادسازی منابع ارزی بلوکه شده در سایر کشور ها؛ ۷- سیاست ارزی دولت در دو ماه منتهی به انتخابات؛ ۸- نرخ بهره حقیقی و ۹- انتظارات و پیش داوری عمومی از نگاه اقتصادی کاندیدای پیروز در انتخابات.

در این میان سه موضوع احیای برجام، پذیرش FATF و سیاست انتخاباتی دولت به عنوان ریسک‌های کوتاه مدت بازار ارز مطرح هستند و دولت در صدد است از آن‌ها در این دو ماه باقیمانده به انتخابات استفاده کند. هرچند دولت آقای روحانی و اصلاح‌طلبان، با موضع‌گیری‌هایی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام نسبت به تصویب و پذیرش FATF وجود دارد، چندان امیدی به بهره‌گیری انتخاباتی از FATF ندارند. اما تلاش می‌کنند با استفاده از فرصت احیای برجام و تأمین ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار ارزهای بلوکه شده در کره‌جنوبی، عراق و... و افزایش عرضه ارزبه بازار، قیمت دلار را به منظور دستیابی به اهداف انتخاباتی کاهش دهند.

دولت به خوبی از تأثیر کوتاه مدت احیای برجام بر کاهش نرخ ارز در بازار آگاه است و قصد دارد این دریچه را با استفاده از افزایش قابل توجه ارز تا زمان انتخابات باز نگه دارد. روز ۱۵ فروردین و در پی انتشار خبر نشست مشترک ایران و امریکا در وین برای مذاکره درمورد برجام، قیمت دلار از ۲۶هزار تومان به ۲۴ هزار تومان سقوط کرد، اما بلافاصله با مداخله صرافی ملی (بانک مرکزی) اندکی رشد کرد و در محدوده ۲۵ هزار تومان تثبیت شد. این یعنی دولت تلاش می‌کند قیمت‌های فعلی را تا زمان شروع تزریق ارز حفظ کرده و از کاهش ناگهانی نرخ ارز به عنوان شوک به رأی دهندگان خاکستری در انتخابات پیش رو بهره ببرد.

هرچند باید به این نکته توجه داشت که در حالت کلی، بدون زمینه‌سازی شوک روانی بازگشت امریکا به برجام، تزریق دلار به تنهایی نمی‌تواند باعث کاهش محسوس نرخ ارز گردد وچه بسا زمینه را برای خروج سرمایه از کشور فراهم نماید.

نکته مهم اینجاست که اگر دولت نتواند بستر لازم را برای ورود کاندیدای خود فراهم نماید – چه به دلیل اختلافات در درون جریان اصلاحات برای اجماع روی کاندیدای مورد نظر یا عدم تأیید کاندیدای مورد تأکید اصلاح طلبان توسط شورای نگهبان، آن‌ها این امکان را در اختیار دارند با ایجاد زمینه افزایش نرخ ارز، خواسته یا ناخواسته موجب کاهش مشارکت عمومی در انتخابات شوند و دولت آینده را با مشکل مواجه کنند. از همین رو، تلاش برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ باید راهبرد اصلی و کلان همه دلسوزان نظام و جریان وفادار به انقلاب و نظام اسلامی باشد و در این زمینه از هیچ کوشش تبلیغی و ترغیبی مردم برای حضور در انتخابات نباید غفلت کرد.

 

انتهای پیام/ک

منبع: دانا

کلیدواژه: نیروهای آمریکایی انجام می شود لغو تحریم ها احیای برجام هزار تومان رئیس جمهور بین المللی قیمت دلار بازار ارز مهم ترین بار دیگر ۱۰۰ روز بن لادن گروه ها جنگ یمن نرخ ارز پیش رو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۶۳۶۴۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نقوی حسینی: «پشم» مقدرات مجلس آینده را تعیین می‌کند!

نقوی حسینی گفت: در مجلس آینده، به تعبیری از کُندترین جریانات و افراد گرفته تا تندترین جریانات و افراد حضور دارند بنابراین، چون طیف گسترده‌ای از جریانات سیاسی حضور دارند یقینا تقسیم کرسی‌ها بین این جریانات کار بسیار دشواری است.

به گزارش خبرآنلاین، «پشم» مخفف پایداری، شریان و مصاف؛ این اصطلاحی است که سیدحسین نقوی حسینی از چهره‌های سیاسی اصولگرا و نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی برای طیفی از راهیافتگان به مجلس آینده به کار می‌برد، او که در لابه‌لای و مابین سخنانش، گاه و بی‌گاه کنایه‌های تند و تیزی به گروه و حزب سیاسیِ سابق خود یعنی پایداری‌ها می‌زند با لحنی طنزگونه و البته طعنه‌آمیز می‌گوید: «پشم» مقدرات مجلس آینده را تعیین می‌کند!

نقوی حسینی که سابقه سه دوره نمایندگیِ مجلس را در کارنامه سیاسی‌اش دارد بر این باور است که مجلس دوازدهم، مجلسی ترکیبی است که در تصمیم‌ها و اقدامات مختلف، با چندگانگی روبرو خواهد شد. نقوی حسینی ضمن اشاره به اینکه مجلس دوازدهم در بحث ریاست، نُواب، اعضای هیئت رئیسه و کمیسیون‌ها، بحث‌ها و تنش‌های بسیاری خواهد داشت پیش‌بینی می‌کند که اداره کردن مجلس دوازدهم، کار بسیار سخت و دشواری است.

او در ادامه، به چالش‌های پیش روی دولت و مجلس و به طور کلی کشور در سال ۱۴۰۳ می‌پردازد و ضمن بیان، اما و اگر‌هایی در حوزه دیپلماسیِ دولت، با تأکید بر بحث اقتصادی و لزوم باز شدن گره‌های کور در این حوزه، می‌گوید: در حوزه اقتصادی، نیازمند یک سری جراحی‌ها و اقدامات بسیار اساسی هستیم.

او گریزی هم به علل کاهش مشارکت مردم و افزایش آراء باطله در انتخابات‌های اخیر می‌زند و بر ضرورت بررسی عقلای حاکمیت درباره این موضوعات تأکید دارد.

در ادامه گفت و گوی سیدحسین نقوی حسینی از چهره‌های سیاسی اصولگرا و نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی را می‌خوانید؛

آقای نقوی حسینی! مجلسی که طی ماه‌های آینده روی کار خواهد آمد و همچنین منتخبان آن (از چهره‌های سرشناس و نام آشنا گرفته تا چهره‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی حضور دارند) را چطور می‌بینید؟

بنده اصطلاحی را ابداع کردم تحت عنوان «پشم» (با خنده). از نگاه بنده مقدرات مجلس آینده در اختیار «پشم» است یعنی پایداری، شریان و مصاف؛ که این اصطلاح، توضیح مختصر و مفید این سه کلمه است.

«پشم» مقدرات مجلس آینده را تعیین می‌کند!

بنابراین آنچه پیداست «پشم» مقدرات مجلس آینده را تعیین می‌کند. اینطور که به نظر می‌رسد مجلس دوازدهم به لحاظ ترکیب‌بندی و ساختار جریانات، یک مجلس ترکیبی است و این مجلس ترکیبی، هم مدیریت و هم انسجام‌بخشی آن بسیار دشوار و مشکل است از سوی دیگر نیز کمیسیون‌ها یقینا دچار فراز و فرود‌های مدیریتی خواهند شد علاوه بر اینها، ایجاد همگرایی و انسجام‌بخشی در صحن برای مخالفت و موافقت با طرح‌ها، لوایح، استیضاح‌ها، تحقیق و تفحص و سوال از وزرا و ... دچار یک چندگانگی خواهند شد.

پایداری‌ها نشان دادند برخلاف ادعاهایشان اهل معامله هستند!

در مجالسی که دارای یک اکثریت قاطع است و علاوه بر آن، شاهد یک اقلیت هستیم تکلیف بسیار روشن است مانند مجلس یازدهم که حدود ۲۵۰ نفر در فراکسیون انقلاب اسلامی بودند، از این رو تکلیف رئیس مجلس، نواب و اعضای هیأت رئیسه و کمیسیون‌ها مشخص و روشن بود، چون به راحتی تصمیم می‌گرفت و این تصمیم را در همه بخش‌های مجلس نیز اعمال می‌کرد یا در مخالفت‌ها و موافقت‌ها با لوایح و طرح‌ها، کار‌ها بسیار آسان‌تر انجام می‌شد این در حالی است که در حال حاضر وضعیت تا حدود زیادی دشوار و با مشکل روبرو است، چون یک اقلیت اصلاح‌طلب در مجلس حضور دارند که تعدادشان ۴۰ نفر است، جریان دیگری تحت عنوان شورای وحدت نیز حضور دارند که تعدادشان بیش از ۶۰ نفر است که در حوزه‌های مختلف کشور توانستند رأی کسب کنند همچنین شریان نیز بخشی از کرسی‌های مجلس را به خود اختصاص داده است، شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب هم بخش دیگری از کرسی‌های مجلس را به دست آورده که جبهه پایداری نیز در داخل این ائتلاف قرار گرفت که برخلاف آن گفتمان و ادعا‌هایی که قبل از انتخابات مطرح می‌کردند، بود بدین‌گونه که با نحوه مدیریت قالیباف در مجلس مخالف بودند و همواره این موضوع را مطرح می‌کردند که لیست مستقلی معرفی خواهند کرد و حتی مدعی بودند اگر این لیست مستقل رأی نیاورد باز هم لیست مستقل معرفی می‌کنیم، اما در نهایت شاهد بودیم که اهل معامله هستند و آن گفتمان و ارزش‌ها نیز برای آن‌ها چندان مهم نیست بلکه کرسی‌ها برای آن‌ها از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ بنابراین علاوه بر جبهه پایداری، بخشی از کرسی‌ها به مصاف، همچنین صبح ایران و سایر گروه‌هایی که حضور دارند اختصاص می‌یابد. به نظر می‌رسد مجلس بسیار سختی خواهیم داشت در واقع مجلس سه فراکسیونی داشتیم

تنش‌های غیرقابل پیش‌بینیِ مجلس دوازدهم در انتخاب ریاست مجلس

به عنوان مثال، مجلس دهم، مجلس سه فراکسیونی بود که شامل اصلاح‌طلب‌ها، اصولگرا‌ها و مستقلین بود، اما در این مجلس ۵،۴ فراکسیون تشکیل خواهد شد که اگر این فراکسیون‌ها به این شکل با توجه به تقسیم کرسی‌ها تشکیل شود مدیریت و انسجام‌بخشی و همگرا کردن مجلس، کار بسیار دشواری خواهد شد به بیان دیگر درباره بحث ریاست، نُواب، اعضای هیئت رئیسه و کمیسیون‌ها، بحث‌ها و تنش‌های بسیاری خواهند داشت بنابراین به نظر می‌رسد اداره کردن مجلس دوازدهم، کار بسیار سخت و دشواری است.

یعنی می‌گویید تصمیمات و مصوباتی که در مجلس آینده اتخاذ می‌شود نقش جریانات تندرو امثال پایداری و شریان بسیار پررنگ خواهد بود؟

به نظر می‌رسد اختلاف نظر بسیاری رخ می‌دهد به بیان دیگر در مجلس آینده، به تعبیری از کُندترین جریانات و افراد گرفته تا تندترین جریانات و افراد حضور دارند بنابراین، چون طیف گسترده‌ای از جریانات سیاسی حضور دارند یقینا تقسیم کرسی‌ها بین این جریانات کار بسیار دشواری است.

حدود ۵۰،۶۰ نفر از نامزد‌های مستقل وارد این مجلس شدند که از همین حالا در حال تشکیل فراکسیون مستقلین هستند که آقای نوری قزلجه در حال مدیریت آن است. به نظر می‌رسد مجلس آینده کار بسیار سختی در پیش رو خواهد داشت و اختلاف نظر در این مجلس به وضوح دیده می‌شود.

چند فراکسیونی بودن مجلس دوازدهم تصمیم‌گیری را دشوار می‌کند

آیا از دیدگاه شما، فراکسیون مستقلین می‌توانند در مجلس اثرگذار باشند؟ در صورت موثر بودن، این تاثیرگذاری تا چه میزان خواهد بود؟

به نظر می‌رسد، چون فراکسیون‌ها به مثابه وزنه‌ای در مجلس هستند این وزنه‌ها به هر سمت و سو، سوق داده شوند یا میل پیدا کنند می‌توانند آن طرف را سنگین کنند البته در مجلس دوازدهم چنین تصوری سخت است به عنوان مثال مجلس دهم در تصمیم‌گیری‌ها، اگر فراکسیون مستقلین به سمت فراکسیون امید می‌رفت آن‌ها اکثریت را کسب می‌کردند اگر به سمت اصولگرا‌ها می‌رفت طبیعتاً اصولگرا‌ها در مجلس اکثریت را کسب می‌کردند، چون سه فراکسیونی بود مستقلین به هر سمت و سو که میل پیدا می‌کرد آن فراکسیون سنگین وزن می‌شد، اما در این مجلس آینده، سه فراکسیون نداریم که یک فراکسیون مستقلین بتواند نقش موازنه بین آن‌ها ایفا کند بلکه چند فراکسیون داریم بنابراین این کارکرد از فراکسیون‌ها گرفته می‌شود.

قالیباف و متکی گزینه مطلوبی برای ریاست مجلس هستند اما

 به انتخابات هیئت رئیسه اشاره کردید با توجه به اینکه آراء آقای قالیباف دچار ریزش شده و در حال حاضر نیزمورد هجمه بسیاری قرار می‌گیرد در بین گزینه‌هایی که برای ریاست مطرح هستند آیا آقای قالیباف خیرالموجودین محسوب می‌شود؟ آیا شما این دیدگاه را قبول دارید یا خیر؟

در حال حاضر برای ریاست مجلس چند گزینه مطرح هستند آقایان قالیباف، منوچهر متکی، آقاتهرانی و حمید رسایی (که ادعای ریاست را دارد هر چند رد می‌کند) مطرح هستند.

 به نظر می‌رسد آقای رسایی با هدف ریاست مجلس شدن، وارد انتخابات مجلس شده است...

احتمالا شریان برای انتخابات ۱۴۰۴ هم هدف دارد و در عین حال هدف‌گذاری‌هایی را انجام می‌دهد در همین راستا، برای ریاست مجلس هم مدعی خواهد بود. براساس شنیده ها، آقای نبویان هم مطرح برای ریاست مجلس مطرح هستند با توجه به اینکه ایشان رأی بالای تهران را کسب کردند از این رو ممکن است مطرح شود.

هدف برخی برای ورود به مجلس برخورد با قالیباف است

در بین افرادی که برای ریاست مجلس مطرح هستند به نظر می‌رسد قالیباف و متکی بیشتر مورد توجه هستند آقای متکی به دلیل مقبولیت بین الفراکسیونی، موقعیت نسبتا خوبی دارد آقای قالیباف هم تجربه ریاست مجلس را در کارنامه اش دارد و به لحاظ کرسی‌ها نیز کرسی‌های قابل توجهی هستند که تمایل بیشتری به آقای قالیباف داشته باشند البته آقای قالیباف مخالفان سرسخت و جدی نیز دارد در حالی که آقای متکی، این مخالفان جدی را ندارد، چون برخی با این هدف وارد مجلس شدند که با آقای قالیباف برخورد کنند بنابراین به سادگی زیر بار ریاست وی نمی‌روند.

در انتخابات مجلس دوازدهم کاندیدا‌های مشهور اصولگرا و غیراصولگرا رأی نیاوردند

در چند انتخابات اخیر به تعبیری با زایش‌هایی در اردوگاه‌های سیاسی سنتی روبرو بودیم، خصوصا در جریان اصولگرا مشخصا در انتخابات اخیر چند لیست شدن و کنار زدن ائتلاف‌های سیاسی اصلی را از سوی خرده تشکل‌ها را شاهد بودیم، این زایش‌ها را نتیجه چه چیزی می‌دانید؟

به نظر می‌رسد چندین عامل در این بحث موثر است نخست اینکه این تفکر در همه جریانات سیاسی وجود دارد مبنی بر اینکه جوان‌تر‌ها میدان داری کنند و سالخورده‌ها و مُسن‌تر‌ها در قالب مشورت و مشاوره و هدایت جریانات سیاسی نقش‌آفرینی کنند این تمایل در همه جریانات وجود دارد به همین دلیل ما شاهد ظهور و بروز قشر جدیدی از نمایندگان مجلس هستیم که هم جوان، تحصیلکرده، خوش فکر و هم جویای نام هستند، در نتیجه تمایل طبیعی در بین جریانات سیاسی یکی از دلایل این زایش‌ها است.

دلیل دوم از پایه رأی‌دهی مردم نیز شروع می‌شود که تا حدودی بزرگتر‌ها و شیوخ جریانات سیاسی موفق عمل نکرده‌اند به بیان دیگر مردم احساس می‌کنند که این شیوخ موفق نبوده اند که این همه گرفتاری‌ها و مشکلات موجود در جامعه وجود دارد چرا که مسئولیت‌ها به آن‌ها سپرده شده بود؛ بنابراین بهتر است این افراد ناموفق در تصاحب کرسی‌های مجلس تکرار نشوند، در نتیجه این تمایل در بین رأی دهنده‌ها نیز وجود داشت. به عنوان مثال ما حوزه‌هایی را داریم که هم جریانات اصولگرا و غیر اصولگرا، کاندیدا‌های بنام و مشهوری را در صحنه انتخابات داشتند، اما از بین کاندیداها، فردی رأی کسب کرده که هیچ نسبتی با این جریانات ندارد، گفتمان دیگری دارد و در نهایت موفق شده رأی قابل توجهی به خود اختصاص دهد.

صداوسیما برای مجلس دوازدهم به تنهایی لیست جدایی داشت

افرادی که تحت عنوان پاجوش‌ها در بحث انتخابات مجلس دوازدهم مطرح شده‌اند را چطور می‌بینید؟ امثال برخی مجریان صدا و سیما و...

به نظر می‌رسد در این دوره از انتخابات، صداوسیما به تنهایی لیست جدایی داشته است (با خنده) و باید گفت لیست صداو سیما و یا فراکسیون صداوسیما در این انتخابات نقش آفرین بوده است چه افرادی که در برخی شهرستان‌ها رأی آوردند، چون چهره‌های صداوسیمایی بودند و چه کسانی که مورد توجه صداوسیما بودند توانستند رأی بیاورند. این موضوع هم پویش جدیدی در جریان انتخابات تلقی می‌شود مبنی بر اینکه به یک جوان انقلابی اعتماد می‌شود.

توصیه بنده به این دوستانی که با این پویش، به مجلس راه پیدا کرده آمد این است که این دوره را دوره آموزش و آمادگی برای کار‌های مهم‌تر قلمداد کنند و از تندروی و موضع گیری‌های افراطی و رادیکال، پرهیز کنند به بیان دیگر بیشتر تجربه آموزی کنند چراکه به هر حال جوانان در آینده باید مجلس و دولت را اداره کنند. در واقع این دوره، دوره اندوختن تجربه است که باید با همه جریانات و شخصیت‌های داخل مجلس تعامل داشته باشند تا در آینده بتوانند نقش‌های معماری ایفا کنند.

دلیل اصلی ظهور پاجوش‌های انتخاباتی

این انشقاق موجود در اردوگاه‌های سیاسی اصلی، بدنه رأی‌ها و افکارعمومی‌های مرتبط با این جریانات سیاسی را سردرگم نخواهد کرد؟

نخست اینکه علت ظهور این پاجوش‌ها، انشقاق‌ها و انفکاک‌هایی است که صورت می‌گیرد و به تعبیری دلیل اصلی شکل‌گیری جریانات نو در بین طیف‌های سیاسی، عدم وجود یک چهارچوب قانونمند تحزب در کشور ما است در واقع ما حزب نداریم هر چند گفته می‌شود ۲۵۰ حزب در کشور داریم، اما همین موضوع که گفته می‌شود ۲۵۰ حزب داریم بدین معناست که حزب نداریم! مگر سوپرمارکت و فروشگاه زنجیره‌ایِ سرای ایرانی است که ما ۲۵۰ حزب داشته باشیم؟!

معمولاً در کشور‌های دموکراتیک که رقابت سیاسی-حزبی صورت می‌گیرد دو الی چهار حزب وجود دارد که دو حزب آن، احزاب اصلی هستند و در کنار آنها، یک الی دو حزب به صورت فرعی فعالیت داشتن باشند مثل آلمان و فرانسه. در واقع رقابت بین دو حزب اصلی اتفاق می‌افتد وقتی که دو حزب اصلی مثل آمریکا، صحنه گردان هستند و به طور قانونمند و براساس قوانین انتخاباتیِ تحزبی، فعالیت می‌کنند هیچ پاجوشی ایجاد نمی‌شود، هیچ گرایشی جدا نمی‌شود، هیچ جریان جدیدی به وجود نمی‌آید و در نهایت هیچ تفکیکی صورت نمی‌گیرد بلکه همه در چهارچوب حزب، فعالیت خودشان را انجام می‌دهد، اما وقتی که ما حزب نداریم، جبهه، شورا و مجمع داریم چنین مشکلاتی رخ می‌دهد در واقع مجمع تعریف مشخصی ندارد.

به عنوان مثال یک فرد ممکن است یک روز عضو مجمع باشد، اما فردا عضو آن نباشد، چون تعهدی به آن ندارد بلکه ممکن است پس از خروج از آن مجمع، برود مجمع بزرگتری تشکیل دهد! علت مهم دیگری که احزاب در کشور پا نمی‌گیرند این است که قانون انتخابات ما حزبی نیست اگر قانون انتخابات، حزبی باشد و فرد خارج از حزب، امکان بروز و ظهور پیدا نکند طبیعی است که همه وارد حزب می‌شوند و در چهارچوب حزب فعالیت می‌کنند نه اینکه دیگران در کشور‌هایی که با رقابت حزبی، انتخابات برگزار می‌کنند نمی‌توانند ظهور و بروز داشته باشند بلکه بقیه هم وارد صحنه انتخابات می‌شوند، اما اصلا امکان رأی آوری و زمینه رأی آوری برایشان وجود ندارد، چون مردم به حزب رأی می‌دهند و قانون، این اجازه را به آن‌ها می‌دهد.

در واقع کرسی بین احزاب، تقسیم می‌شود و احزاب براساس آراء شان، در پارلمان به آن‌ها کرسی‌هایی اختصاص داده می‌شود نه اینکه فرد به تنهایی کرسی را به دست آورد.

نمایندگان بدون تابلو و برنامه مشخص به هیچکس پاسخگو نخواهد بود

بار‌ها و بار‌ها در انتخابات‌ها شاهد بودیم که فرد در یک حزب سیاسی و گروه سیاسی است، اما پشت میکروفون با صدای بلند اعلام می‌کند که به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستم؟! آن را برای خود افتخار می‌داند در حالی که در یک رقابت سیاسی-حزبی، این موضوع نه تنها افتخار نیست بلکه ایراد بزرگی محسوب می‌شود مبنی بر اینکه مشخص نیست تابلوی آن فرد مشخص نیست و وقتی که تابلوی آن فرد مشخص نباشد بدین معناست که برنامه آن هم مشخص نیست.

سوالی که مطرح می‌شود این است که آن فرد طبق چه برنامه‌ای می‌خواهد رقابت سیاسی انجام دهد؟ وقتی‌که آن فرد بدون تابلوی مشخص و برنامه مشخصی است بعد از انتخابات هم مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد؟! به تعبیری مردم نمی‌دانند یقه چه کسی را بگیرند؟! بنابراین این ایرادات به عدم وجود ساختار حزبی باز می‌گردد و تا زمانی که این ساختار حزبی شکل نگیرد ما هر روز شاهد انشقاق ها، انفکاک ها، ائتلاف ها، شورا‌ها و... خواهیم بود، کاربرد همه این‌ها نیز انتخابات است و وقتی انتخابات به پایان می‌رسد همه چیز تعطیل خواهد شد و هر کسی دنبال کار خودش می‌رود و به ما مردم پاسخگو نیستند که به این شورای ائتلاف، شریان، صبح ایران و ... رأی دادیم الان باید یقه چه کسی یا کسانی را بگیریم و بازخواست کنیم و چه برنامه‌های را باید بخواهند؟! در حالی که همه آن‌ها تعطیل می‌شوند و می‌روند.

ایفای نقش لیدری در جریانات سیاسی به تنهایی موجب انفکاک می‌شود

چقدر بی لیدر بودن جریانات سیاسی را دلیل چنین فضایی می‌دانید؟

اگر در همین انتخابات توجه کرده باشید لیدر‌ها در رأی آوری مورد توجه بودند هر کسی که توانست لیستی ارائه دهد و خودش سرلیست باشد یقینا آن سرلیست‌ها در بین ۱۵ نفر اول قرار گرفته است بنابراین ایفای نقش لیدری در جریانات سیاسی به تنهایی موجب انفکاک می‌شود، چون جریان سیاسی نمی‌توانند ۱۰ لیدر داشته باشند بلکه یک الی دو لیدر دارند. وقتی یک شخص می‌بیند نمی‌تواند در جریانی لیدر شود خودش به تنهایی جریان سازی می‌کند و خودش لیدر جریان جدید می‌شود.

در روز انتخابات بار‌ها خواستم اشک بریزم و گریه کنم زیرا...

مشارکت ۴۱ درصدی و عدم مشارکت ۶۰ درصدی از نگاه بسیاری از تحلیلگران یک زنگ خطر جدی است، برای به صحنه آوردن آن ۶۰ درصد چه پیش زمینه‌هایی لازم است؟

نخست اینکه این موضوع جای تأمل و تفکر و در عین حال برنامه ریزی دارد به بیان دیگر حاکمیت باید روی این موضوع بنشیند آنالیز و تجزیه تحلیل کند که چرا انتخابات ما به این سطح از مشارکت می‌رسد؟ یقینا کاهش مشارکت در این سطح، تک علتی هم نیست ما نمی‌توانیم بگوییم به یک علت، مشارکت کاهش یافته است یقینا چند علتی است؛ بنابراین به معنای واقعی ضروری است عقلای حاکمیت درباره این موضوع بیاندیشند، دلایل مختلف را بررسی کنند و در جهت رفع موانع مشارکت تلاش کنیم.

بنده در روز انتخابات بار‌ها خواستم اشک بریزم و گریه کنم که چرا وضعیت مشارکت اینگونه شده است؟! صندوق و یا مسجدی که طی سال‌های گذشته برای رأی دادن به آنجا می‌رفتم به عنوان مثال ساعت۴ و ۵ بعدازظهر، صف بود و شلوغ بود حتی بین رأی دهنده‌ها تنش ایجاد می‌شد و.

اما در این دوره از انتخابات، افراد به صورت تکی رأی می‌دادند و شاهد تجمع و صف نبودیم این وضعیت خوشحال کننده نیست بلکه غم‌انگیز است دوست داشتم گریه کنم که چرا انتخابات به این سطح از مشارکت تقلیل پیدا کرده است؟!

آراء باطله در اکثر حوزه‌ها اگر اول نبود دوم و سوم بود

منظور بنده این نیست که ۴۱درصد مشارکت درصد ناامیدکننده‌ای است چرا که در اغلب کشور‌های دموکراتیک دنیا هم همین وضعیت است، اما نظام ما، نظام مردم پایه است در واقع یک نظام عادی نیست یک نظام انقلابی، مبتنی بر جمهوریت و تکیه بر مردم و حضور مردم است. به عنوان مثال وقتی بحران و مشکلی در کشور رخ می‌دهد مردم هستند که آن بحران و مشکل را حل می‌کنند بنابراین برای نظام جمهوری اسلامی، این درصد از مشارکت خوشحال کننده نیست.

در دو انتخابات اخیر «آراء باطله» نقش زیادی داشتند، پیام این آرا به حاکمیت چیست؟ به سیاسیون و احزاب چیست؟

در همه حوزه‌ها این گونه بود که آراء باطله اگر اول نبود در رده دوم قرار داشت حتی اگر دوم نبود در رده سوم قرار داشت در اغلب حوزه‌های انتخاباتی، وضعیت آراء باطله بدین گونه بود این بدین معناست که مردم احساس می‌کنند از انتخاب‌های خودشان نتیجه نگرفتند.

بنده اثرگذاری رسانه‌ها و بوق‌های رسانه‌های معاند و بیگانه، دشمنان خارجی و داخلی را نادیده نمی‌گیریم بلکه در حال حاضر مورد بحث کنونی نیست. آن‌ها هم معاند هستند و همواره تلاش می‌کنند که مردم پای صندوق‌های جمهوری اسلامی نیایند، چون دشمن از خلوت بودن صندوق‌های رأی خوشحال می‌شوند، اما همین معاندین و دشمنان در انتخابات مجلس هشتم، نهم و دهم هم بودند. بنده در مجلس دهم، از حوزه انتخابیه ام، توانستم ۹۶ هزار رأی کسب کنم، اما در این دوره دوازدهم، کل کاندیداها، ۹۵ هزار رأی کسب کردند.

این موضوع قابل تأمل است و خوشحال کننده نیست. به نظر می‌رسد عقلا و بزرگان حاکمیت باید دور هم بنشینند و بررسی کننده چرا مردم خسته اند، چرا استقبال نمی‌کنند و چرا درصد مشارکت مردمی تقلیل پیدا کرده است؟ بنابراین باید آن موانع را از سر راه بردارند.

یقینا حوزه اقتصادی محور اصلی این دلایل است اگر مردم از نظر اقتصادی و رفاه راضی باشند و امید به آینده شان افزایش یابد یقینا مشارکت می‌کنند. حوزه اقتصادی به طور قطعی موثر است. عدم نتیجه گیری از انتخاب‌های مختلفی که انجام شده نیز از دلایل دیگری است.

همواره عملکرد دولت مستقر در انتخابات اثرگذار است اینکه دولت مستقر بتواند خدماتی ارائه دهد که بتواند مردم را خوشحال و تشویق کند و یا برعکس به گونه‌ای عمل کند که مردم احساس ناامیدی کنند و مشکلاتشان حل نمی‌شود یقینا روی کاهش مشارکت آنان در انتخابات تاثیرگذار است همانطور که عملکرد دولت روحانی در انتخابات قبلی تاثیر گذاشت بنابراین عملکرد دولت رییسی هم همین تاثیر را داشت و نتوانست در این مدت حدود دو سال و نیم، اقداماتی انجام دهد که مردم را خوشحال کند و آن‌ها را تشویق کند که پای صندوق‌های رأی بیایند.

 دولت مستقر و مجلسی که روی کار آمده چقدر توانایی و کارآمدی مقابله با این چالش‌ها را دارد؟

آقای رئیسی در زمان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، نکته‌ای را بیان کردند که مورد قبول اغلب دلسوزان نظام است مبنی بر اینکه اکثر مشکلات کشور، منشأ خارجی ندارد، تحریم‌ها دلیل آن مشکلات نیست بلکه مدیریت است بدین معنا که اگر مدیریت اصلاح شود بخش عمده‌ای از این مشکلات، مرتفع خواهد شد.

این حرف، حرف درستی است و بنده آن را رد نمی‌کنم. اگر مشکل ما در نحوه مدیریت و اداره کشور است در این مسیر، متاسفانه، توصیه‌ها و منویات مقام معظم رهبری نیز کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وقتی دولت‌ها مستقر می‌شوند در مسیر‌های دیگری حرکت می‌کنند و منویات رهبری، عملیاتی نمی‌شود.

اعتقادات بنده بر این است که به واقع مشکل ما در مدیریت کشور، در قوه مجریه، در قوه مقننه است، چون کسی نمی‌تواند بگوید کشور ما در حوزه اقتصادی، مشکل منابع و درآمد دارد، چون ما در حوزه مالیات و دریافت مالیات از مردم، هم سابقه طولانی داریم و هم در فروش منابع سابقه داریم یعنی هر دو منبع درآمدی را در کشور داریم، ولی اینکه چرا مردم از مشکلات اقتصادی رنج می‌برند مشخص است که این منابع به درستی مدیریت نمی‌شود.

نیازمند جراحی اقتصادی و تصمیم گیری‌های اساسی هستیم

بسیاری سال ۱۴۰۳ را سالی سخت می‌دانند، مشخصا در حوزه اقتصادی و دیپلماسی، مهمترین چالش نظام در سال جاری از نگاه شما چیست؟

در حوزه اقتصادی به نظر می‌رسد نیازمند یک سری جراحی‌ها و اقدامات بسیار اساسی هستیم یقینا با مشکلاتی روبرو خواهیم شد، هنوز نتوانستیم گره‌های موجود در عرصه بین المللی را حل کنیم. اگر دولت بتواند در عرصه دیپلماسی بین المللی، گام‌های موفق‌تر و اثرگذارتری بردارد و بسیاری از مشکلات ما با کشور‌ها را حل و فصل کند که البته بسیاری از این مشکلات نیز خصومتی نیست، جای امیدواری است.

وقتی تیم اقتصادی موفق نیست باید اصلاح و تقویت شود

ما با آمریکایی‌ها مقابله می‌کنیم و منشأ رفتار آن‌ها نیز خصومتی است و باید مقابله کنیم، اما عدم ارتباطات ارتقا یافته بین ما و برخی کشورها، منشأ خصومتی ندارد، اما گره‌های بین این مناسبات وجود دارد که می‌توان آن‌ها را حل کرد. اگر به دولت‌های قبل باز گردیم با وجود خصومت و تحریم‌های آمریکایی ها، باز هم موفق بودیم بسیاری از مناسبات را اصلاح و بهبود بخشیم. همان دوران هم شاخص‌های اقتصادی ما رشد داشته است بنابراین بدین معنا نیست که به تعبیری با کدخدا بسازیم ما هیچ گاه با کدخدا سازش نمی‌کنیم بلکه می‌توانیم بسیاری از مناسبات را بهبود ببخشیم. در داخل کشور، مدیریت منابع بسیار مهم است. به نظر می‌رسد ما همچنان دچار ضعف در مدیریت منابع هستیم و از همین ناحیه هم ضربه می‌خوریم.

فکر می‌کنید دولت برای مقابله با این شرایط نیاز به بازسازی بدنه خود دارد؟

بنده قبلا هم به این نکته اشاره کردم که آقای رئیسی یک مشی قابل قبولی را در ابتدای دولت در پیش گرفت و آن مشی، این بود که ما با هیچ مدیری عهد اخوت نبستیم و تعهدی نداریم که اگر فردی به عنوان مدیر یا وزیر یا رئیس سازمان و مدیرکل و استاندار و دبیرکل و... منصوب می‌شود حتما تا پایان دولت حضور داشته باشد.

این خط مشی قابل تقدیری است، اما وقتی می‌بینیم در حوزه اقتصادی پس از دو سال و نیم، موفقیت‌های چندانی به دست نیاوردیم نشان دهنده این مسئله است که مدیران این حوزه موفق نبودند بنابراین باید اصلاحاتی صورت گیرد یا تقویت شوند و یا تغییرات موثری صورت بگیرد تا بخش‌های مختلف با توان بیشتر و برنامه بهتری پیش بروند. به هر حال در حوزه اقتصادی باید پذیرفت که نتوانستیم موفق عمل کنیم یعنی دولت سیزدهم در حوزه اقتصادی نتوانسته حداقل اهداف و شعار‌های خود را محقق کند بنابراین قطعا باید تغییراتی صورت گیرد و یا برخی بخش‌ها تقویت شوند تا دولت بتواند به اهداف مدنظر خود دست پیدا کند. در سال ۱۴۰۴، انتخابات ریاست جمهوری را در پیش داریم که رئیس جمهور باید از عملکرد چهار ساله خود دفاع کند و این دفاع باید برای مردم، ملموس باشد و مردم بپذیرند که این اتفاقات رخ داده است.

دیگر خبرها

  • آمریکا معافیت ونزوئلا از تحریم‌های نفت و گاز را تمدید نخواهد کرد
  • بحران یعنی باقی‌ماندن نتانیاهو در قدرت | تهران باید مستقیم با واشنگتن مذاکره کند
  • زیباکلام: تهران و واشنگتن مستقیم مذاکره کنند
  • آمریکا به بهانه حمایت از مخالفان مادورو تحریم‌های نفتی ونزوئلا را تمدید می‌کند
  • زیباکلام : با توجه به اختلاف نظر بایدن و نتانیاهو در باره جنگ ایران و اسرائیل، باید تهران و واشنگتن مستقیم مذاکره کنند
  • خواستار وعده صادق مدیران میانی استان هستیم
  • وحدت «میدان و دیپلماسی» در موفقیت های ایران نقش آفرین است
  • برخی اسم هر نوع مذاکره‌ای را دیپلماسی التماسی گذاشته‌اند
  • نقوی حسینی: «پشم» مقدرات مجلس آینده را تعیین می‌کند!
  • دلزدگی مردم آمریکا از رقابت دوباره بایدن و ترامپ