وقتی چند دهه پس از مرگ کتابی تازه از تو منتشر میشود
تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۶۵۹۴۱۵
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایبنا، نیویورکتایمز نوشت سال ۱۹۴۱ ریچارد رایت شادمان از موفقیت رمانش «پسر بومی»، پیشنویس کتاب جدیدش با عنوان «مردی که در زیرزمین زندگی میکرد» را برای ویراستار خود فرستاد. داستان فرد دنیِلز مرد سیاهپوستی که توسط پلیس بازداشت شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت تا مجبور به اعتراف دروغین به قتل یک زن و شوهر سفیدپوست شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رایت در دفاع از این کتاب خود نوشت: «هرگز در زندگیام چیزی ننوشتهام که تا این اندازه ناشی از الهام محض باشد. یا هیچ نوشتهای را با احساس آزادی تخیلی به این عمیقی اجرا نکردهام و یا خودم را بیش از این به شیوهای که از پیشینه شخصی، تجربیات و احساساتم سرچشمه میگیرد ابراز نکردهام.» انتشارات هارپر اند برادرز رمان او را نپذیرفت. بخشی از این رمان بعدا به صورت یک داستان کوتاه منتشر شد؛ اما نسخه اصلی آن تا سال ۲۰۱۰، زمانی که جولیا رایت، دختر آقای رایت، آن را از میان مقالاتش در کتابخانه کتابهای نایاب دانشگاه یِیل کشف کرد، خوانده نشده بود.
حالا کتابخانه امریکا در حال آمادهسازی کتاب «مردی که در زیرزمین زندگی میکرد» با فرمت اصلیاش است تا روز سهشنبه آن را به همراه مقالهای از رایت با عنوان «خاطرات مادربزرگم» منتشر کند. جولیا رایت در مصاحبهای گفت: «بسیار هیجانزدهام که دنیا قرار است این کتاب را ببیند.»
ریچارد رایت در سال ۱۹۶۰ هنگامی که تنها ۵۲ سال سن داشت بر اثر حمله قلبی درگذشت. انتشار این کتاب بهویژه در سال ۲۰۲۱ برای دخترش بسیار دردناک است. او سالها در پاریس زندگی کرد و به ایالات متحده سفر میکرد تا آرشیو پدرش را بررسی کند و از مومیا ابوجمال، فعال و روزنامهنگاری که به خاطر قتل یک افسر پلیس در زندان است، حمایت کند. او گفت: «با هر بار ملاقات شواهد جدیدی از مردان سیاهپوستی دیدم که آزاد بودند؛ اما در خیابانها به اعدام محکوم میشدند.»
شاید برخی از خوانندگان با داستان کوتاهی با همین نام که با رفتن دنیلز به زیرزمین آغاز میشود، آشنا باشند؛ اما مطمئنا بخش اول رمان را که در آن او بدون هیچ توضیحی دستگیر میشود، مشت و لگد میخورد و برعکس از مچ پا آویزان میشود، نخواندهاند. یکی از پلیسها به او میگوید: «داری با ما بازی میکنی؛ اما ما خُردت میکنیم؛ حتا اگر مجبور به کشتنت شویم!» زمانی که برگه اعتراف را به دنیلز میدهند، آنقدر ضربه خورده که نمیتواند آن را به درستی بخواند.
جولیا رایت معتقد است بخشهایی که پیش از این منتشر نشده، موقعیت سرگذشت یک مرد در فاضلاب را نشان میدهد و ابعادی واقعگرایانه به آن میبخشد. او گفت: «ما برای فهم تغییراتی که فرد دنیلز در زیرزمین تجربه میکند، نیاز داریم بدانیم در روشنایی روز چه بر او رفته است.»
بعضی از اولین خوانندگان نسخه اصلی از وحشیگریهای صحنههایی که در روشنایی روز اتفاق افتاده، یکه خوردند. کرکر کویین، سردبیر فصلنامه ادبی «اکسنت» در حاشیه نسخه خود از این رمان این صحنهها را «غیرقابل تحمل» خواند. پس از آنکه «هارپر اند برادرز» رمان را رد کرد، کویین دو بخش کوتاه در مجله گنجانیده بود که فقط به صحنههای غار زیرزمینی دنیلز تمرکز داشت. در سال ۱۹۴۴ این داستان بدون بخش اول در مجموعه «کراس سکشن» و همچنین در مجموعهای از داستانهای کوتاه رایت با عنوان «هشت مرد» منتشر شد.
مالکوم رایت، نوه آقای رایت در مصاحبهای گفت: «اینکه این کتاب در دهه ۱۹۴۰ منتشر نشد، تصادفی نیست.» جان کولکا، مدیر تحریریه کتابخانه امریکا، در مصاحبهای گفت: «نظراتی مثل نظر کویین، در کنار حذفهایی که از کتاب صورت گرفت، نشان میدهد که سردبیرها و ناشران درباره موضوع و لحن کتاب اصلی ناراحت بودند.» این در حالی است که «پسر بومی» هم صحنههای خشونتآمیزی را به نمایش میگذارد که بعضی از آنها به درخواست باشگاه پرنفوذ «کتاب ماه» حذف یا اصلاح شد.
کیسی لِیمون، نویسندهای که رایت را از الهامبخشان خود میداند و نسخه کتابخانهای این اثر را قبل از انتشار خوانده گفت: «این کتاب بیاندازه سیاه (به معنی سیاهپوست) است. هیچ شخصیتی در این کتاب وجود ندارد که لیبرالهای سفیدپوست بتوانند شبیهش باشند.» در مقاله گنجاندهشده «خاطرات مادربزرگم»، رایت درباره پیدایش این رمان توضیح داده و مینویسد از مادربزرگ معتقد به ادونتیست روز هفتم خود، ساختار اشعار بلوز، فیلمهای «مرد نامرئی» دهه ۱۹۳۰، نوشتههای گرتورد استاین و ورود سوررئالیسم به امریکا الهام گرفته است. لِیمون این کتاب را نقدی بر سیستم قضایی و یک داستان سوررئالیست سیاه توصیف میکند.
شاید در آن زمان از نظر ناشران «مردی که در زیر زمین زندگی میکرد» جانشین شایستهای برای «پسر بومی» نبود. «پسر بومی» ظرف سه هفته از انتشار ۲۱۵ هزار نسخه فروخت و رایت را به نویسنده سیاهپوست مهم و پیشروی امریکا تبدیل کرد. کولکا میگوید: «نماینده و ویراستار رایت به دنبال اثر پر و پیمان و سودآور دیگری در زمینه ناتورالیسم ادبی بودند؛ نه یک رمان تمثیلی کوتاه درباره مردی که در شهری بدون نام موجودیتی زیرزمینی به خود میگیرد.»
با آنکه خود رایت تغییرات را در «مردی که در زیر زمین زندگی میکرد» اعمال کرد و آن را به کمتر از نصف طول اصلیاش کاهش داد، فرزندان او این تجدیدنظرها را نوعی سازش اجباری میدانند و معتقدند در غیر این صورت رایت موفق به انتشار آن نمیشد. جولیا رایت با اشاره به اصلاحات قابل توجهی که در خاطرات رایت مورد نیاز است، ازجمله تغییر عنوان آن از «ولع امریکایی» به «پسر سیاه»، این تغییرات را نوعی «تجزیه» توصیف کرد.
کد خبر 596362 برچسبها کتاب - داستان و رمان کتاب - معرفی و نقدمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: کتاب داستان و رمان کتاب معرفی و نقد پسر بومی صحنه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۶۵۹۴۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
موسیالا فاش کرد: داستان عجیب تعویض پیراهن با مسی
به گزارش "ورزش سه"، جمال موسیالا از امیدهای بایرن در بازی حساس مقابل رئال در نیمه نهایی لیگ قهرمانان است. مهاجم جوان که زمانی در زیر 17 ساله های انگلیس با جود بلینگام هم تیمی بود، مشتاق این بازی است. او در 36 بازی این فصل توانسته 12 گل بزند و هفت پاس گل دهد. جمال در یورو 2024 نیز مهاجم برجسته تیم ملی آلمان خواهد بود.
بازی با رئال بهانه خوبی برای مارکا شد تا با موسیالا مصاحبه ای ترتیب بدهد. چندین سوال مارکا از موسیالا در مورد مسی بود. جمال بارها گفته است که از مسی الگو می گیرد و از گودکی بازی های بارسا را تعقیب می کرد.
حالا شما شماره 10 تیم ملی آلمان هستی. شیفتگی تو به این عدد از چه زمانی شروع شد؟
از زمانی که جوان بودم به همه نامهای بزرگی که این شماره را میپوشیدند توجهمیکردم و 10 همیشه شماره مورد علاقه من بود. من با تماشای بازی های رونالدینیو، نیمار و مسی بزرگ شدم. همه آنها 10 پوشیدند و برای من همیشه یک رویا بود که روزی آن شماره را بپوشم.
وقتی جوان بودی، بازیکن مورد علاقه تو چه کسی بود؟
بدون شک مسی و رونالدینیو. ده ها و ده ها ویدیو از آنها دیده ام. من همچنین وقتی خیلی کوچک بودم پیراهن زیدان را داشتم، شماره 10 تیم ملی فرانسه.
اما الگوی مطلق تو مسی بود، درست است؟
بله، من او را بسیار تحسین می کنم و همیشه من را مجذوب خود کرده است. من با تماشای بازی های لئو و نیمار بزرگ شدم. آنها مورد علاقهام بودند زیرا من را بسیار سرگرم می کردند و از بازی هایشان لذت می بردم. گلزنی ها و حرمات انفرادی تماشایی مسی و نیمار من را بهت زده می کرد و سعی می کردم از آنها تقلید کنم. من همیشه طرفدار آنها بودم.
حتی وقتی کوچک بودی، پیراهن شماره 19 را که مسی مدتی در تیم ملی آرژانتین می پوشید، برایت خریدند. درست است؟
بله و من بسیار خوشحال بودم. وقتی کوچک بودم آن پیراهن را به دلیل عشقم به مسی می پوشیدم. من همیشه از شیوه بازی او الهام می گرفتم و به کارهایی که انجام می داد نگاه می کردم تا بتوانم از او تقلید کنم و در نتیجه بتوانم بازیکن سطح بالایی شوم.
مسی 10 لالیگا به علاوه دو لیگ یک فرانسه و چهار لیگ قهرمانان اروپا را برد. تو در حال حاضر چهار بوندسلیگا و یک لیگ قهرمانان اروپا را تنها در سن 21 سالگی برده ای. آیا می توانی تصور کنی که به رکورد مسی برسید؟
نمی دانم، فکر نمی کنم اصلا بتوانم خودم را با مسی مقایسه کنم و این تقریباً یک مأموریت غیرممکن است. من فکر می کنم مقایسه خودم با لئو یا هر بازیکن دیگری بیهوده است. من سال به سال فوتبالم را پیش می برم و به کارم ادامه می دهم تا بهتر و بهتر باشم و عناوین مهمی را برای تیمم کسب کنم.
در مورد تعویض پیراهن عجیبی که با مسی در بازی پی اس جی و بایرن در فصل 23-2022 داشتی به من بگو:
در همان بازی رفت، آلفونسو دیویس از لئو پیراهنش را خواست و من از نیمار آن را خواستم و او نیز پیراهنش را به من داد. سپس در بازی برگشت از لئو درخواست پیراهن کردم و او به من گفت که در رختکن آن را عوض می کنیم. اما بعد از جشن پیروزی با هواداران دیر به رختکن رسیدم و دیگر نمی خواستم به رختکن آنها بروم تا مزاحمتی ایجاد نکنم، پس دیگر از مسی نپرسیدم. داستان همین بود (با خنده).