Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-24@21:57:15 GMT

شانه‌ای به قدمت ۵ هزارسال

تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۶۷۱۹۶۵

شانه‌ای به قدمت ۵ هزارسال

شانه چوبی متعلق به ۵ هزار سال پیش در کاوش‌های شهر سوخته کشف شده که تقریبا تاکنون سالم مانده است و در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود.

این شانه متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد است که از کاوش‌های «شهر سوخته» در استان سیستان و بلوچستان به‌دست آمده است. بیشتر دندانه‌های این شانه ظریفِ چوبی که انحنا‌های زیبایی دارد، به‌طور عجیبی حفظ شده و بافت آن در ظاهر سالم است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این شانه هم‌اکنون در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود.

محوطه باستانی شهر سوخته در جنوب شرق ایران و ۵۶ کیلومتری شهر زابل در استان سیستان و بلوچستان و کنار دلتای رود هیرمند قرار دارد و یکی از محوطه‌های کلیدی مطالعات باستان‌شناسی محسوب می‌شود. این محوطه کهن حدود ۲۸۰ هکتار مساحت دارد و پیشرفته‌ترین شهر باستانی دنیا لقب گرفته است.

شهر سوخته در هزاره سوم پیش از میلاد، یکی از مهم‌ترین مراکز دوران مفرغ در شرق ایران به شمار می‌آید. کاوش‌های علمی این محوطه از یک ساختار فرهنگیِ غنیِ جامعه شهرنشین حوزه فرهنگی جنوب شرق ایران پرده برداشته است.

نتیجه بررسی‌ها و آزمایش‌های انجام‌شده روی یافته‌های باستان‌شناختی شهر سوخته چهار دوره استقرار فرهنگی را نشان می‌دهد. اولین دوره مربوط به ۳۲۰۰ پیش از میلاد است که بنا به عواملی از جمله قابل قبول‌ترین آن‌ها، تغییر بستر رودخانه هیرمند، شهر متروک می‌شود. این شهر حداقل دوبار و حداکثر سه بار در بازه‌های زمانی متفاوت دچار حریق و آتش‌سوزی شده است.

اشیای ارزشمند کشف‌شده در شهر سوخته از تنوع هنر‌های گوناگون مانند سفال‌گری، خراطی، جواهرسازی و بافندگی در این منطقه خبر می‌دهند. از سال ۱۹۶۷ میلادی، یعنی حدود ۵۴ سال پیش، باستان‌شناسان انگلیسی و ایتالیایی کار حفاری و کاوش در محدوده شهر سوخته را آغاز کردند. بعد از انقلاب پس از وقفه‌ای طولانی، از سال ۱۳۷۴ کاوش‌های باستان‌شناسی زیر نظر استادان ایرانی و با سرپرستی دکتر سیدمنصور سیدسجادی ادامه پیدا کرد. در حال حاضر شهر سوخته منبع مطالعاتی برجسته‌ای در میان پژوهشگران محسوب می‌شود و ظرفیت‌های گسترده پژوهشی آن پایان‌ناپذیر است.

از دیگر اشیای باستانی مکشوفه در این دولت‌شهر می‌توان به چشم مصنوعی، کوزه سفالی با امضای سازنده آن، سوزن، خط‌کش، چکش، کوره‌های سفالگری، کوره‌های ذوب فلزات، دکمه لباس، شانه سر، بذر حبوبات و میوه، برنج، زیره و بسیاری از لوازم متداول و روزمره اشاره کرد.

شهر سوخته اول تیرماه سال ۱۳۹۳ در فهرست یونسکو ثبت شده است./ایسنا

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: شهر سوخته

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۶۷۱۹۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آن چه از تهاجم ناکام آمریکایی‌ها بر پهنه کویر طبس باقی ماند

به گزارش خبرنگار گروه  فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ در تهران، «جیمی کارتر» رئیس جمهور ایالات متحده که از سوی افکار عمومی تحت فشار بود تصمیم گرفت با یک عملیات نظامی اقدام به آزاد کردن گروگان‌ها کند.

روز ۴ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۹ بود که کماندوهای آمریکایی آموزش دیده در آمریکا که پیش از این در مصر تمرین کرده بودند با استفاده از چند فروند بالگرد و هواپیما از خلیج فارس پرواز کرده و وارد خاک شدند.

این گروه عملیاتی روز ۵ اردیبهشت در صحرای طبس بر اثر طوفان شن، دچار سانحه شدند و عملیات «پنجه عقاب» آمریکایی‌ها شکست خورد.

«بهرام محمدی‌فرد» نخستین عکاسی بود که این واقعه مهم تاریخی را به ثبت رساند. روایت او از حضور در محله حادثه و صحنه‌هایی که دیده بود را در ادامه می‌خوانیم:

حدود ساعت ۱۴ روز جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۵۹ از حزب جمهوري اسلامي خيلي سربسته به مسئولان روزنامه خبر دادند كه آمريكايي‌ها به طبس آمده‌اند، دچار سانحه شده‌اند و امكانش هست كه در منطقه حضور داشته باشند. بعد از ظهر در راه‌پله دفتر روزنامه بودم كه سردبير به من و غلامحسین افشردی [شهید حسن باقری؛ فرمانده نابغه جنگ] گفت: «بايد به طبس برويد.»

بنده به همراه شهيد باقري كه در آن زمان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامي بود و يك راننده، با جيپ آهو ظرف ۱۵ دقيقه آماده شدیم و راه افتادیم. چون امكان حضور آمريكايی‌ها در طبس وجود داشت اسلحه هم با خودمان برداشتيم.

براي رفتن به طبس بايد حدود ۱۲۰ كيلومتر جاده فرعی را طي مي‌كرديم. مسير رمل بود و گاهي به سختي خودرو را از رمل بيرون مي‌كشيديم. به پاسگاه ژاندارمري رسيديم. آنها از جريان مطلع نبودند و فقط مي‌دانستند از لشكر ۷۷ خراسان، نيروهايي به محل حادثه اعزام شده‌اند. سربازان ژاندارمري در ابتدا به خاطر احتمال حضور كماندوهای آمريكايی از رفتن ما به منطقه ممانعت كردند اما پس از اصرار شهيد باقری به همراه ۲ نفر از آنها به منطقه رفتيم.

حدود ۲ كيلومتر مانده بود كه به محل حادثه برسيم كه با يك تانكر سوخته كه حامل نفت بود، مواجه شديم؛ ماجراي اين تانكر سوخته از اين قرار بود كه ساعت ۲۲ روز ۴ ارديبهشت، بالگردهاي آمريكايي با مشاهده تانكر در آنجا، به طرف آن تيراندازي كردند و پس از انفجار تانكر فكر كردند كه راننده تانكر كه يزدي بود و كاظم باقرپور نام داشت، كشته شده است. در حالي كه آن راننده از ناحيه صورت گلوله خورده با استفاده از فرصت تاريكي شب از منطقه خارج ‌شده بود. این راننده در مسير با خودرويي كه به طرف حادثه در حال حركت بود، مواجه شد و او را وادار كرد كه برگردد و راننده تانكر نيز سوار آن خودرو شده و به بيمارستان رفته بود.

تقريباً ساعت ۱۱ صبح روز شنبه ۶ ارديبهشت به عنوان نخستين گروه عكاس و خبرنگار به طبس رسيديم؛ از نظر مشخصات جغرافيايي، محل واقعه در ۱۶۵ كيلومتري شهرستان طبس و ۲۷۰ كيلومتري يزد قرار دارد و محل حادثه براي رانندگان محلي به «ريگ ‌شترا» معروف بوده است. آمريكايي‌ها دور تا دور محل حادثه و هليكوپترهاي سالم مين كار گذاشته بودند؛ فقط دو هلي‌كوپتر سالم در آنجا ديديم كه يكي راست جاده و ديگري چپ جاده قرار گرفته بود. يكي از هلي‌كوپتر‌هاي منهدم شده توسط جنگنده‌هاي خودمان بمباران شده بود و هنوز در شعله‌هاي آتش مي‌سوخت. از يك هواپيماي سی ۱۳۰و يك هلي‌كوپتر كه به هم برخورد كرده و كاملاً سوخته بودند جز تلي از خاكستر و آلومينيوم ذوب‎شده چيزي باقي نمانده بود.

ما در عكس‏برداري و تهيه گزارش فقط ۴ نفر از مزدوران آمريكايي را ديديم. خلبان سی ۱۳۰ پاهايش شكسته و به خاطر شدت درد دندان‌هايش را روي هم فشار داده بود و ساعتش به رغم دماي بالاي انفجار بنزين هواپيما هنوز كار مي‌كرد و ديگر خلبانان و خدمه‌هاي هواپيما به بيرون پرتاب شده‌ بودند كه هردو كلاه داشتند. يكي به‎رو افتاده و يكي به پشت و سوخته‌ بود. جعبه سياه هواپيماي سي۱۳۰ نيز لابه‌لاي بقاياي هواپيما به چشم مي‌خورد كه بعدها جسد ۹ نفر را پيدا كردند كه يكي از آنها ايراني بود.

در ۱۰۰متري محل فرود هلي‌كوپتر‌ها نيز، آثار خون شهيد منتظرقائم كه بر زمين ريخته بود، مشاهده شد. جعبه مهمات مختلف از جمله دو جعبه مواد منفجره، نوار فشنگ تفنگ ام ۱۶، ۲ عدد تيربار، يك كلت سوخته و تعدادي بمب دستي، گاز اشك‌آور و حتي ديناميت و مقدار زيادي پوكه شليك شده و فانسقه، جافشنگي، سه خشاب بيست تيري ام ۱۶، دو دستگاه دوربين زاويه‎ياب و مقادير زيادي ماسك ضدگاز، چند چادر و دو سه تا چتر نجات، كلت سوخته كاليبر۵، مخازن بزرگي كه بعداً ‌فهميديم براي تدارك سوخت اضافي همراه آورده بودند، تعدادي رختخواب و پروژكتور، مقادير زيادي شكلات و آدامس، تعداد زيادي موچين، پول‌هاي ايراني و خارجي و بعضاً سكه‌هاي نيم‎سوخته، يك جيپ كوچك روباز و چهار موتور سيكلت پرشي تريل از جمله بقاياي كودتاي آمريكايي‌ها بود.

از صحنه‌هایی که دیدم، گزارش تصويري تهيه كردم اما امكاناتي در شهرستان فراهم نبود تا عكس را ارسال كنم. شهيد «حسن باقري» هم گفت: «حالا كه تا اينجا آمده‌ايم براي زيارت به مشهد هم برويم» من گفتم: «اين كار واجب‌تر از زيارت است و بايد هرچه زودتر به تهران برگرديم تا من اين گزارش‌هاي تصويري را تحويل دهم» چون ما نخستين عكاس و خبرنگار حاضر در صحنه بوديم، دلم مي‌سوخت و دوست داشتم قبل از همه عكس و گزارش ما منتشر شود.

با شهيد باقري خيلي بحث كرديم اما شهيد باقري روي حرف خودش بود و راننده هم بدش نمي‌آمد به زيارت برود. مسير ما به سمت مشهد بود. بين راه شهيد باقري خوابيد و من به راننده گفتم: «به تهران برگردد»، راننده هم برگشت. حدود ۳۰ كيلومتر رفته بوديم كه شهيد باقري پس از بيدار شدن از خواب، متوجه تغيير مسير شد و به راننده گفت: «مقصد ما مشهد است و بايد دور بزند» بالاخره به مشهد رفتيم اما تا ۶ ـ ۵ ساعت من و باقري باهم حرف نزديم.

ساعت ۱۲ شب رسيديم مشهد و چون هنوز صفحه‌بندي روزنامه باز بود، شهيد باقري براي روز ۷ ارديبهشت گزارش خود را تلفني ارائه داد. من هم عكس‌ها و گزارش تصويري را پس از بازگشت به تهران ارائه دادم كه در روزنامه منتشر شد.
«بهرام محمدی‌فرد» از عکاسان پیشکسوت روزنامه جمهوری اسلامی است که عکس‌های بسیاری از دوران دفاع مقدس دارد. آلبوم تصاویر او توسط انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • مرمت و بازسازی زورخانه ده‌ونک با قدمت بیش از یک قرن
  • آن چه از تهاجم ناکام آمریکایی‌ها بر پهنه کویر طبس باقی ماند
  • اختراعی با قدمت دوهزار سال| یخچال‌هایی در دل کویر
  • واکنش گسترده سینماگران به سخنان جنجالی مدیر پلتفرم نماوا
  • جنجالی که «نماوا» به پا کرد
  • کلافگی حسینی از موقعیت‌های سوخته
  • ماجرای جنجالی که «نماوا» به پا کرد
  • پاسخ همایون اسعدیان به توهین مدیر نماوا: دیگر با نماوا همکاری نمی‌کنم
  • محله‌های همدان قدیم مرز بندی داشتند / در کاوش از میدان مرکزی همدان هیچ گنجی یافت نشد
  • کلافگی حسینی از موقعیت‌های سوخته (عکس)