Web Analytics Made Easy - Statcounter

نرگس کیانی: رمان «کلارا و خورشید» اثر کازوئو ایشی‌گورو، دوم مارس ۲۰۲۱ (۱۲ اسفند ۹۹)، توسط انتشارات فابر (لندن) و آلفرد ای. کناف (نیویورک)، در ۳۰۷ صفحه به زبان انگلیسی در ژانر ساینس فیکشن و دیستوپیا (علمی- تخیلی و شهر زوال مقابل آرمان‌شهر) منتشر شد.

داستان «کلارا و خورشید»، در آینده‌ای نامعلوم در آمریکا می‌گذرد؛ هنگامی که «دوستان مصنوعی» به عنوان همراه و همدمی برای کودکان دنیای جدید طراحی شده‌اند و به فروش می‌رسند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کلارا یکی از این «دوستان مصنوعی» است که هم‌نشین جوزی، نوجوانی رنگ‌پریده و لاغر می‌شود؛ نوجوانی ۱۴ ساله که کلارا، فرسودگی دردناکی را در چشمان او می‌خواند.

۱۵ فروردین ۱۴۰۰ بود که امیرمهدی حقیقت، در اینستاگرامش، خبر از خرید حق چاپ قانونی «کلارا و خورشید» توسط نشر چشمه داد و اعلام کرد در حال ترجمه این اثر است. ولی اباذر رضانیامعلم، مدیر انتشارات کوله‌پشتی، با بیان این‌که ترجمه این رمان را زودتر از نشر چشمه، نیماژ و ... به کتابفروشی‌ها خواهد فرستاد، تازه‌ترین اثر ایشی‌گورو را با ترجمه شیرین شکراللهی، دوشنبه ۲۳ فروردین منتشر کرد.

همان روز، شیوا مقانلو، از انتشار «کلارا و خورشید» توسط نشر نیماژ گفت و در اینستاگرامش نوشت: «رمان، ۱۴ اسفند در جهان عرضه شد. ۱۶ اسفند به دست من رسید. تا شروع رسمی سال جدید در ۱۴ فروردین، تنها ۲۷ روز فرصت داشتم. با روزی ۱۲ صفحه ترجمه و تایپ همزمان برای این رمان ۳۲۰ صفحه‌ای، کار را سر وقت تمام کردم. ۱۴ فروردین برای کسب مجوز به ارشاد رفت و ۲۲ فروردین مجوزش آمد.»

انتشار این اثر با ترجمه سهیل سُمی توسط نشر ثالث، خبر دیگری بود که در مورد «کلارا و خورشید» منتشر شد.

به این بهانه، سراغ اسدالله امرایی، مترجم شناخته‌شده کشورمان رفتیم تا شتاب ناشران برای ارائه نخستین نسخه از «کلارا و خورشید» به زبان فارسی را جویا شویم. همچنین از او پرسیدیم چه نیازی به چندین ترجمه از یک رمان خارجی است. در ادامه هم به تاثیر نبود کپی‌رایت در ایران بر تعدد نسخه‌های ترجمه‌شده از یک کتاب، نقش دفتر توسعه کتاب‌وکتابخوانی وزارت ارشاد در این میان و ... پرداختیم.

باهم این گفت‌وگو را بخوانیم.

اساسا ترجمه درست و دقیقِ کتابی چون «کلارا و خورشید» که ۳۰۷ صفحه است، در طول ۴۱ روز (از روز انتشار جهانی تا روز چاپ  اولین ترجمه فارسی)، شدنی است؟

برای پاسخ‌دادن به این سوال، باید شرایط ترجمه را سنجید. مثالی می‌زنم، من ترجمه کتابی را که بیش از یک سال است، در دست دارم، تمام کرده و مجوز انتشارش را هم گرفته‌ام، در حالی که هنوز در آمریکا و اروپا منتشر نشده است. روزی را در نظر بگیرید که این کتاب منتشر شود و فردای آن، ترجمه من نیز به چاپ برسد. آن‌جاست که اگر در مقابل سوالِ «چه‌طور کتابی را یک‌روزه ترجمه کردید؟!» قرار بگیرم شرایطی را که اشاره کردم، توضیح می‌دهم.

مثالی دیگر می‌زنم از کاری که منتشر شده است. مشابه همین اتفاق برای رمان «دریا» نوشته جان بَنویل رخ داد یا در مورد آثاری که از بن لوری و لیدیا دیویس ترجمه کردم که پیش از انتشار عمومی گفت‌وگو کردیم، من برای ترجمه اعلام آمادگی کردم، نشر افق کپی‌رایت را خرید، و ‌کتاب‌ برایم فرستاده شد و شروع به ترجمه کردم.

از رمان «کوری» مثال می‌زنم؛ ترجمه مینو مشیری، ترجمه من و ترجمه مهدی غبرایی،  سه کار معتبر و قابل اعتنایی بودند که از این کتاب منتشر شد و بعد از آن، نزدیک به ۲۰ ترجمه دیگر به چاپ رسید که اگر کپی‌رایتی وجود داشت، چنین اتفاقی رخ نمی‌داد و در واقع تیراژ هر کدام، به ترجمه‌های قبلی اضافه می‌شد

پس نمی‌توان قضاوت ظاهری کرد و زمان انتشار جهانی را معیاری برای تعیین فاصله میان انتشار نسخه زبان اصلی و نسخه ترجمه‌شده به زبانی دیگر دانست و پیش از آن، باید بدانیم ناشر و مترجم چه زمانی به اثر دسترسی داشته‌اند.

برای نقد یک اثر، باید به خود آن پرداخت و این که درست ترجمه شده است یا غلط که حالت دوم ناشی از نبود کپی‌رایت است. هر کسی می‌تواند وارد این عرصه شود و دست به ترجمه بزند. در این بین مترجمانی هستند که کارشان را درست انجام می‌دهند و این ترجمه‌های متعدد، تاثیری منفی بر تیراژ کتاب‌شان می‌گذارد. از رمان «کوری» مثال می‌زنم. ترجمه خانم مینو مشیری، ترجمه من و ترجمه آقای مهدی غبرایی، به ترتیب زمان انتشار، سه ترجمه معتبر و قابل اعتنایی بودند که از «کوری» در ایران منتشر شد و بعد از آن نزدیک به ۲۰ ترجمه دیگر از این اثر به چاپ رسید که اگر کپی‌رایتی وجود داشت، چنین اتفاقی رخ نمی‌داد و در واقع تیراژ هر کدام، به ترجمه‌های قبلی اضافه می‌شد.  

اشاره کردید که آن‌چه اهمیت دارد نه فاصله زمانی میان انتشار یک اثر به زبان اصلی تا انتشار نسخه ترجمه‌شده آن که کیفیت ترجمه است و درست یا غلط بودنش که غلط بودنش در خلاء حاصل از نبود کپی‌رایت شکل می‌گیرد.

بله، اگر کپی‌رایت در کشور ما رعایت می‌شد، روال کار این‌گونه بود که چند مترجم یا ناشر، آمادگی خود را به نویسنده یا ایجنت (کارگزار) او اعلام می‌کردند؛ ایجنتی که یکی از کارهایش، محاسبه چگونگی رساندن بالاترین میزان سود به نویسنده و سپس برداشتن درصد خودش است. در نتیجه پیشنهادهایی را که به دستش می‌رسد، از این نظر که کدام از سوی ناشر شناخته‌شده‌تری داده شده یا از امکان عرضه بهتری برخوردار است یا مترجم نام‌آشناتری دارد، بررسی می‌کند و تنها ناشری می‌تواند اثر را ترجمه و منتشر کند که با طی کردن این پروسه انتخاب شده باشد.

چشم‌اندازی برای پیوستن ایران به این روند می‌بینید؟

نه! تخطی از کپی‌رایت در حوزه کتاب با توجه به گردش مالی ناچیز آن در ایران، بخش بسیار کوچک ماجراست. برای این که بدانید از چه صحبت می‌کنم، به یک تفنگ بادی نگاه کنید، یک اسباب‌بازی کودکانه که با مهندسی معکوس تولید می‌شود و به قیمت ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان در تیراژی ۵۰۰، ۶۰۰ هزارتایی به فروش می‌رسد یا تلویزیون‌مان را ببینید که فیلم‌های خارجی را با حذف خیلی از صحنه‌های‌شان، نمایش می‌دهد. در صورت پیوستن به کپی‌رایت، هیچ‌کدام از این اتفاقات نمی‌تواند رخ دهد.

چشم‌اندازی برای پیوستن ایران به کپی‌رایت نمی‌بینم و تنها کاری که در حوزه نشر می‌توان کرد، پیوستن خودخواسته ناشران به آن و اقدام‌ برای خرید این حق است

در نتیجه پیوستن به کپی‌رایت مستلزم پیش‌زمینه‌های بسیاری است و تنها کاری که در حال حاضر می‌توان در حوزه نشر انجام داد، پیوستن خودخواسته ناشران به آن و اقدام‌شان برای خرید این حق است که در صورت انجامش از امکان فروش کتاب‌شان در نمایشگاه‌های بین‌المللی و سایت‌های خارجی نیز بهره‌مند می‌شوند. خرید کپی‌رایت برای ناشران نیازمند پرداخت رقمی آن‌چنانی هم نیست، مگر در مورد نویسندگانی که بِرَند هستند و به عنوان مثال اگر به آن‌ها بگویید کتاب‌تان قرار است در کشور ما مثلا در ۱۰۰۰ نسخه منتشر شود، این تیراژ به قدری به نظرشان اندک می‌رسد که قابل گذاشتن زمان برای مکاتبه‌کردن نمی‌بینندش. 

در نبود کپی‌رایت، این شتاب برای نخستین‌بودن در ترجمه یک اثر، امتیازی است؟

من به عنوان امتیاز نمی‌بینمش و گمان می‌کنم دقت در انجام کار بر کسب عنوانِ اولین‌بودن ارجح است و از آن گذشته در نهایت مخاطب است که انتخاب می‌کند. من البته در نظر دادن راجع به رمان «کلارا و خورشید»، ذینفع نیستم، ولی مترجم‌ها را می‌شناسم و می‌دانم اغلب‌شان مترجم‌های کاربلدی هستند.  

امتیازی برای ناشر چه‌طور؟

پاسخ سوال‌تان را با مثالی می‌دهم. نشر افق با خرید کپی‌رایت، اکثر آثار پل استر را منتشر کرده و وقتی قرار است کتاب جدیدی از او منتشر شود، ناشر، نسخه دست‌نویس آن را برای ناشر ارسال می‌کند تا بخواند و اگر خواست، ترجمه کند که انتشار آخرین کتابش، با توجه به معذوریت‌های فرهنگ رسمی در ایران، میسر نشد. از نظر من این اعتماد، بر نخستین‌بودن ارجحیت دارد.

نکته‌ای که نباید فراموش کرد، این است که ما مترجم کتابیم و نه نویسنده آن. ما قرار است کار خلاقه کسی دیگر را به زبان خودمان برگردانیم و کتاب، اثر ما نیست. امانت‌داری، یک اصل مهم در این زمینه است

در مثالی دیگر، شخصی که نمی‌شناختمش، برایم پیام فرستاد که به خانم تس گالاگر نامه داده است تا اجازه ترجمه مجموعه‌ای از کارهایش را بگیرد و خانم گالاگر گفته‌اند کار را برای امرایی می‌فرستم و برو از او بگیر. تس گالاگر، این را در نامه‌ای به خودم هم اعلام کرد. این اعتماد، از روابط کاری درست برمی‌آید و برای من مهم‌تر از کسب هر عنوانی است.

در شرایطی که یک مترجم، منبع درآمد دیگری نداشته باشد، می‌توان به او حق داد کتاب‌های بیشتری را در زمانی کم‌تر ترجمه کند و به بازار بفرستد؟

ممکن است مترجم در چنین شرایطی قرار بگیرد اما نکته‌ای که در مورد ترجمه نباید فراموش کرد، این است که ما مترجم کتابیم و نه نویسنده آن. ما قرار است کار خلاقه کسی دیگر را به زبان خودمان برگردانیم و کتاب، کتاب ما نیست.

و احتمالا باید با احساس لزوم امانت‌داری همراه باشد؟

بله. به عنوان مثال در مورد کتاب «در جست‌وجوی حسن» اثر ترنس وارد که با خانم مهسا ملک‌مرزبان به صورت مشترک ترجمه کردیم و سفرنامه‌ای است که در ایران می‌گذرد، نویسنده، خودش لیستی مانند ممیزی ارشاد برای‌مان فرستاد که اگر احساس می‌کنید هنگام چاپ برایتان مشکل‌ساز می‌شود، می‌توانید فلان‌جا و فلان‌جا را حذف کنید. اما نویسندگانی هم هستند که تغییر در متن‌شان را برای هماهنگی با شرایط چاپ و نشر کشور ما نمی‌پذیرند و در نتیجه تنها کسانی می‌توانند به سراغ ترجمه آثار آن‌ها بروند، که تابع کپی‌رایت نیستند و بدون اطلاع‌دادن و کسب اجازه، اثر را هرطور بخواهند منتشر و هرچه را بخواهند حذف می‌کنند.   

شاید سوال عجیبی باشد اما دفتر توسعه کتاب‌وکتابخوانی معاونت امور فرهنگی وزارت ارشاد، در حوزه ترجمه، «مغایرت با ضوابط نشر» را تنها شامل تخطی از آن‌چه خطوط قرمز می‌داند، قلمداد می‌کند یا به بررسی کیفی اثر هم می‌پردازد؟

این سوال شما را باید مسئولین آن دفتر پاسخ دهند و اما ظاهرا نگاه دفتر مذکور به ماجرا، نگاهی شکلی است و وارد بررسی کیفیت محتوا نمی‌شود و حاصلش می‌شود این که مترجمی، هم شکسپیر ترجمه می‌کند، هم جوجو مویز، هم خاطرات میشل اوباما. در این عرصه، کار او با مترجم دقیقی مثل عبدالله کوثری که زحمت می‌کشد و ترجمه دقیق و درستی انجام می‌دهد، به یک چشم دیده و تحت شرایط مشابه‌ای بررسی می‌شود.

اگر کپی‌رایت در کشور ما رعایت می‌شد، روال کار این‌گونه بود که چند مترجم یا ناشر، آمادگی خود را برای ترجمه به نویسنده یا کارگزار او اعلام می‌کردند و آن‌ها دست به انتخاب می‌زدند و تنها به یک ناشر ومترجم، اجازه این کار را می‌دادند

دفتر توسعه کتاب‌وکتابخوانی، اسم خوبی دارد ولی کاری که انجام می‌دهد، ممیزی و در واقع همان کار اداره سانسور است که هزینه‌های پنهان نشر را شکل می‌دهد، هر کاری بکند و با هر توجیهی، اسمش توسعه نیست. ما نمی‌دانیم به هر بَررِس چه مبلغی پرداخت می‌شود تا کتاب را بخواند و به‌زعم خودش مانع از تخطی شود.

به نظر من باید به مترجم، نویسنده، مولف و شاعر اعتماد کرد. چرا که این‌ها چشم‌وچراغ جامعه‌اند و هیچ‌دلیلی برای هزینه‌کردن جهت استخدام کسانی که بر عبور احتمالی آن‌ها از خطوط قرمز نظارت کنند، وجود ندارد. در واقع این سدی مقابل انتشار کتاب است که به نظر من نباید باشد اما خب، چه کسی به نظر ما اهمیت می‌دهد؟!

در کم‌تر از دو ماه پس از انتشار کتاب تازه ایشی گورا، چندین ترجمه فارسی از آن به بازار آمده است

این وضعیت را در مقابل وضعیت نشر کتاب در اروپا و آمریکا ببینید. جایی که کتاب بعد از گذر از سه مرحله، به انتشار انبوه می‌رسد. در مرحله اول، نویسنده اگر ایجنتی داشته باشد که منتقد ادبی هم باشد، دست‌نویس اثر را برای مطالعه به او می‌دهد و اگر نه، این کار را به منتقدی ادبی می‌سپارد. به عنوان مثال نویسنده اثری که در ابتدای پاسخ به سوال اول‌تان به آن اشاره کردم، در مقدمه اثرش نوشته است که دست‌نویس کتاب را به ایجنت و ویراستارش داده و او دست‌نویس را به نویسنده برگردانده و اشاره کرده که چه بخش‌هایی نیازمند کار بیشتر  و حذف و اضافه است.

در مرحله دوم، خبر نوشته‌شدن کتاب توسط نویسنده، نام ناشر، روز انتشار عمومی و نحوه پیش‌خرید اعلام می‌شود. تا رسیدن به آن روز، نسخه‌ای از کتاب چاپ می‌شود که فروشی نیست و به دست منتقدین، روزنامه‌ها و مجلات می‌رسد تا آن‌ها ایرادات احتمالی را مطرح کنند. مرحله سوم، شامل برطرف کردن ایرادات در چاپ دومِ غیرفروشی است و سپس کتاب به چاپ انبوه می‌رسد.  

در نبود چنین سازوکاری در ایران، بررسی کیفی اثر ترجمه‌شده را باید از نهادی صنفی مانند خانه کتاب خواست یا بر عهده مخاطب گذاشت و میزانش را اقبال و عدم اقبال او در نظر گرفت؟ 

به نظر من مخاطب باشعورترین موجود عالم است، کسی که زمان می‌گذارد و کتاب می‌خواند، موجودی ذی‌شعور و صاحب قوه تشخیص است که می‌توان به انتخابش اعتماد کرد. اساسا اسم نظارت که بیاید، خودش تبدیل به یک مانع می‌شود.

            این مطلب را هم بخوانید: 

          ◾️پیش‌بینی جالب برنده نوبل/ هوش مصنوعی جای رمان‌نویس‌ها را خواهد گرفت 

۵۷۲۵۹

کد خبر 1509176

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: اسدالله امرایی بازار ترجمه بازار کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کلارا و خورشید نبود کپی رایت اگر کپی رایت کپی رایت ترجمه شده دست نویس منتشر شد کشور ما نظر من

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۷۳۲۸۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سهم فرهنگ آب رفت

  زندگی فرهنگی اغلب با هزینه همراه است و محصولات فرهنگی همچون فیلم، کتاب، سفر، پوشاک و... نیاز به هزینه دارد. شاخص هزینه‌کرد فرهنگی خانوار، نسبت جامعه را با صنایع فرهنگی پیش روی ما می‌گذارد. جالب این‌که با وجودی که میانگین هزینه‌کرد فرهنگی خانوارهای ایرانی از نظر اسمی روند صعودی داشته و درسال۱۴۰۱به ۲۶۱ هزار میلیارد تومان رسیده اما نکته حائز اهمیت ارزش واقعی هزینه‌کرد بوده که کاهش یافته است.با احتساب تورم، میانگین هزینه‌کرد فرهنگی خانوارهای ایرانی ازسال۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱، روند نزولی داشته است. به‌طوری که سهم هزینه‌ فرهنگی خانوار از سبدخرید آنها از۱۱.۵درصد درسال۱۳۹۶ به ۹.۳درصد در سال۱۴۰۱کاهش یافته است. رشد ریالی بازار سینما، کتاب و موسیقی در سال گذشته، بیش از آن‌که ناشی از افزایش تعداد مخاطبان و میزان فروش باشد، ناشی از افزایش تورم بوده است. اتفاقی که برای سال جاری هم ضعیف‌تر شدن بازارهای فرهنگی را پیش چشم می‌گذارد. به‌عنوان مثال و بر‌اساس گزارش خانه کتاب و ادبیات ایران، سال گذشته، بالغ بر ۱۱۵هزارو۱۴۱عنوان کتاب منتشر شده که نسبت به سال۱۴۰۱رشد ۵.۸درصدی داشته است. بدون پرداختن به محتوای عناوین منتشر شده، دقت بیشتر به آمار تفکیکی نشر، گویای این است که این افزایش بیشتر از آن‌که نشان‌دهنده بهبود انتشار کتاب در حوزه فرهنگ عمومی و بزرگسال باشد متأثر از تیراژ کتاب‌های کمک‌آموزشی بوده است. به‌عنوان مثال از اردیبهشت تا مرداد سال گذشته انتشار کتاب‌های کمک‌آموزشی نسبت به سال۱۴۰۱ از ۸۲ تا ۱۵۵‌درصد افزایش داشته‌ است.همچنین به‌جز فروردین واسفند۱۴۰۲که افزایش کتاب‌های کمک‌آموزشی به ترتیب رشدهای منفی۲ ومنفی۱۵درصدی را تجربه کرده‌، درسایر ماه‌های سال انتشار آنها بیش از ۲۲‌درصد رشد داشته است. همین رویه به نوعی در حوزه‌های سینما و موسیقی با بلیت‌های۹۰۰هزارتومانی ادامه دارد. هرچه هست، تورم همه اجزا حوزه فرهنگ چه در بخش تولید و چه در بخش مصرف را تحت تأثیر قرار داده و به کاهش یا حذف کامل سهم آن از سبد خانوار منجر شده است. 

دیگر خبرها

  • نزدیکی نگاه به حجاب در اسلام و مسیحیت
  • هیچکدام از صحبت‌های آقای قناد را قبول ندارم/ او امانت‌داری را در روایت ماجرا رعایت نکرد
  • هیچکدام از صحبت‌های آقای قناد را قبول ندارم/ آقای قناد امانت‌داری را در روایت ماجرا رعایت نکرد
  • انتشار کتابی متفاوت درباره آلبرکامو
  • ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشی‌ها
  • معرفی سرگذشت رباعیات خیام و 4 کتاب دیگر
  • سهم فرهنگ آب رفت
  • نقدی بر پنج ترجمه از کتاب «فصوص الحکم» ابن عربی
  • انتشارات علمی و فرهنگی چگونه از عرش به فرش رسید؟
  • دستگیری باند سرقت از کتابخانه‌ها!