Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-25@11:58:01 GMT

استاد دانشگاه هاروارد: شاید جهان، حاکمیت چین را بخواهد

تاریخ انتشار: ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۸۲۳۳۶۴

استاد دانشگاه هاروارد: شاید جهان، حاکمیت چین را بخواهد

به گزارش ایرنا، استفان والت در نشریه فارین پالیسی نوشت: برنامه ارائه شده جو بایدن به کنگره پیرامون حفظ جایگاه ایالات متحده در جهان نشان می دهد که آمریکا خود را در عصر تازه ای از رقابت قدرت های بزرگ می بیند. نگرانی ها از کجا نشات می گیرد وقتی نه ایالات متحده و نه چین هیچ یک تهدیدی بر خودمختاری و استقلال دیگری نیستند و دو کشور می توانند همزیستی مسالمت آمیزی با یکدیگر برای سال های سال داشته باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد افزود: ایالات متحده و چین قرار است بر سر چه چیزی رقابت کنند؟ یک بخش مهم از رقابت نه فناورانه، بلکه ارزشی است؛ ارزش هایی که هر یک باور دارند که می توانند قوانین و هنجارهای جهانی را بر اساس آن بچینند. سوال اینجاست: کدام ارزش در نهایت حمایت جهانی بیشتری را به دست خواهد آورد؟

به عقیده والت، نظم جهانی برگزیده چین ضرورتا وستفالینی است(westphaliant). این نظم که بر خودمختاری سرزمینی و نفی دخالت تاکید دارد، از جهانی استقبال می کند که در آن نظم های سیاسی متفاوتی وجود دارند و بر جمعیت (برتری جمعیتی) در قیاس با حقوق یا آزادی های فردی ارزش می گذارد؛ نظمی جهانی که خودکامگی را ایمن می دارد و در آن، حقوق فردی، تهدیدی برای حزب کمونیست چین محسوب نمی شود. 

به نوشته این نظریه پرداز آمریکایی، ایالات متحده در نقطه مقابل، نظم جهانی بر مبنای ارزش های لیبرال را گسترش می دهد؛ جایی که همه افراد، حقوقی غیر قابل خدشه و مشخص دارند. در چنین نظمی، احترام به حقوق افراد و آزادی اساسی بدون تبعیض برای همه به رسمیت شناخته می شود.

مساله این است که والت باور دارد هر دو کشور، کاملا به ارزش های خود پای بند نبوده اند «همانند برخی دخالت های چین در امور داخلی سایر کشورها یا نادیده گرفتن رفتارهای غیر لیبرال برخی از متحدان توسط رهبران آمریکا.» 

 والت ادامه می دهد: قدرت سخت و موفقیت مادی، تاثیر قابل ملاحظه ای بر برآورد کشورها  و پیروزی هر یک از ارزش ها دارد. با این حال، جذابیت ذاتی ارزش ها نیز نباید دست کم گرفته شوند. آیا هنجارهای لیبرال نسبت به آنچه چین همواره از آنها دفاع می کند، برتری دارد؟

استاد برجسته دانشگاه هاروارد می افزاید: رهبران کشورهای غیر دموکراتیک چه بسا از نظم جهانی که چین ارائه می دهد و حقی که برای اجرای سیستم حکومتی آنها قائل می شود، استقبال کنند. به این ترتیب، دفاع چین از عدم دخالت در امور کشورها و ردِ هنجارهای لیبرال حمایت بسیاری از خودکامگان جهان را در پی خواهد داشت.

به نوشته والت، «پس از مرگ مائو تسه تونگ، چین تلاش نکرده تا کشورها را به یک کشور با سرمایه گذاری دولتی با هسته لینینی یا کشورهای تک حزبی تبدیل کند(تایوان و هنگ کنگ در این مورد استثنا هستند). این رویکرد ممکن است برای برخی از کشورها نسبت به رویکرد ایالات متحده که می خواهد همه در نهایت به دموکراسی تبدیل شوند، جذاب تر باشد.»

نظریه پرداز آمریکایی تصریح می کند: رویکرد دوگانه ایالات متحده در دفاع از ارزش هایش نیز می تواند چالش دیگری باشد. آمریکا به رغم آنکه همواره از ارزش های لیبرال صحبت می کند اما همچنان به پشتیبانی از متحدانی که این آرمان ها را نقض می کنند، ادامه می دهد. چین می تواند تجارت کند، سرمایه گذاری کند و با هر کشوری همکاری کند بدون اینکه متناقض به نظر برسد.

به این ترتیب، شاید اینگونه پیش بینی شود که جهان به سمت وستفالی چرخش می کند. با این حال، این نتیجه گیری هنوز زود است چرا که جایگاه هنجاری چین جدا از تعهداتش نیست.

به عقیده والت ، در دو دهه گذشته ایالات متحده درگیر چند جنگ پرهزینه و ناموفق بود و یک بحران جهانی را به راه انداخت. ژاپن از لحاظ اقتصادی با چالش هایی دست به گریبان است و اتحادیه اروپا نیز چند بحران اقتصادی و چالش های غیر لیبرالی را پشت سر گذاشته است. امیدها برای آنکه هند و برزیل بتوانند توانمندی های ژئوپلیتیک خود را برآورده کنند نیز رنگ باخته است. به این ترتیب جذابیت لیبرالیسم رو به افول است.

برچسب‌ها ایرنا ژاپن چین ایالات متحده آمریکا تایوان دانشگاه هاروارد پکن لیبرالیسم هند هنگ کنگ واشنگتن اتحادیه اروپا برزیل

منبع: ایرنا

کلیدواژه: ایرنا ژاپن چین ایرنا ژاپن چین ایالات متحده آمریکا تایوان دانشگاه هاروارد پکن لیبرالیسم هند هنگ کنگ واشنگتن اتحادیه اروپا برزیل اخبار کنکور دانشگاه هاروارد ایالات متحده ارزش ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۸۲۳۳۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«بمبی که آمریکا در خاورمیانه نمی بیند»: واشنگتن در حال تکرار اشتباه نادیده گرفتن افکار عمومی جهان عرب است/ آمریکا دود برخاسته از آتش زیرخاکستر غزه را ندید/ انقلاب رسانه های اجتماعی در جنگ غزه

به گزارش جماران، فارن افرز در تازه ترین نوشتار تحلیلی و تفصیلی به سراغ اشتباهات سیاست خارجی ایالات متحده در جهان عرب و مشخصا نادیده گرفتن افکار عمومی در این کشورها رفته و می نویسد:

از زمان حمله حماس در 7 اکتبر به اسرائیل، خاورمیانه با تظاهرات گسترده خیابانی در کشورهای مختلف این منطقه روبه رو شده است. مصری‌ها در همبستگی با فلسطینی‌ها تظاهرات کرده‌اند و تعداد زیادی از  عراقی‌ها، مراکشی‌ها، تونسی‌ها و یمنی‌ها  به خیابان‌ها ریخته‌اند. در همین حال، اردنی ها خطوط قرمز قدیمی را با راهپیمایی به سمت سفارت اسرائیل شکسته اند و عربستان سعودی از از سرگیری مذاکرات عادی سازی با اسرائیل ، تا حدی به دلیل خشم عمیق مردمش از عملیات اسرائیل در نوار غزه، خودداری کرده است.

برای واشنگتن، هیچ یک از این اعتراض ها و بسیج عمومی مهم نیست. به هرحال،  رهبران عرب از مجرب ترین سیاستمداران واقعی در جهان هستند و سابقه نادیده گرفتن ترجیحات و نظرات مردم خود را دارند. اعتراضات اگرچه گسترده بود، اما قابل کنترل بوده است. رهبران عرب چه در مصر و چه در سایر کشورها مدت‌هاست که اعتراضات را در مورد رفتار با فلسطینی‌ها تشویق می‌کنند، چرا که به مردم این کشور اجازه می‌دهد به جای مخالفت با فساد و بی‌کفایتی داخلی، خشم خود را به سمت دشمن خارجی هدایت کنند. به مرور زمان، جنگ در غزه پایان می‌یابد، معترضان خشمگین به خانه‌های خود می‌روند و رهبران آنها هم به دنبال منافع شخصی خود هستند، امری که در آن تخصص دارند.

خروش مردم در خیابان های عربی

سیاستگذاران خارجی ایالات متحده نیز سابقه طولانی در بی توجهی به افکار عمومی در خاورمیانه -به اصطلاح «خیابان های عربی»- دارند. به هر حال، اگر رهبران خودکامه عرب به یک موضوع اعتراض می کنند، لازم نیست آنچه را که فعالان سیاسی فریاد می زنند یا آنچه شهروندان عادی به نظرسنجی ها یا رسانه ها می گویند، بررسی کنیم. از آنجایی که هیچ دموکراسی در خاورمیانه وجود ندارد، نیازی نیست که به نظر دیگران در خارج از کاخ ها توجه شود. واشنگتن علیرغم تمام صحبت‌هایش در مورد دموکراسی و حقوق بشر، همیشه راحت‌تر با خودکامه‌های عمل‌گرا معامله می‌کند تا با مردمی که آنها را اوباش غیرمنطقی یا «افراطیون» می داند. واشنگتن لحظه ای درنگ هم نمی کند تا فکر کند که چگونه چنین روندی می تواند به تکرار تاسف بار شکست های سیاسی این کشور منجر شود.

تمایل ایالات متحده برای نادیده گرفتن نگرانی های مردمی با خاطره سال 2003 تقویت می شود، زمانی که افکار عمومی عرب به شدت مخالف تهاجم به رهبری ایالات متحده به عراق بود، اما اکثر رهبران منطقه با این حمله همکاری کردند و هیچ گامی برای مخالفت با آن برنداشتند.

با وجود چندین دهه تظاهرات مردمی مکرر علیه اقدامات اسرائیل در غزه و کرانه باختری، اردن و مصر معاهدات صلح با اسرائیل را حفظ کرده اند و مصر حتی فعالانه در محاصره غزه شرکت کرده است. وضعیت واشنگتن برای مدت کوتاهی با قیام‌های اعراب در سال 2011 متزلزل شد، اما با اعمال قدرت مجدد حکومت‌های استبدادی در سال‌های بعد، وضعیت پیشین احیاء شد.

به نظر می رسد که این بار نیز ایالات متحده و اکثر تحلیلگران سیاسی این انتظار را دارند. وقتی بمباران بالاخره تمام شد، معترضان به خانه‌های خود باز می‌گردند و چیزهای دیگری برای عصبانیت پیدا می‌کنند و سیاست منطقه‌ای می‌تواند به حالت عادی بازگردد. اما این مفروضات منعکس کننده یک سوء تفاهم اساسی از چگونگی اهمیت افکار عمومی در خاورمیانه، و همچنین درک نادرست عمیق از آنچه واقعاً از قیام های 2011 تغییر کرده است، است.

اصطلاح «خیابان های عربی» توسط سیاستگذاران برای تقلیل مطالبه افکار عمومی منطقه به شعارهای یک سری اوباش غیرمنطقی و احساساتی که ممکن است مماشات یا سرکوب شوند، استفاده می شود. این عبارت ریشه عمیقی در حکومت استعماری بریتانیا و فرانسه دارد و با ورود به جنگ سرد توسط ایالات متحده پذیرفته شد. گویا آمریکا به این باور رسید که آموزش و سرمایه داری قادر است خاورمیانه را به تصویری از غرب تبدیل کند. این ایده ها زیربنای سیاست واشنگتن برای همکاری با دیکتاتورهای عرب بود که می توانستند مردم خود را کنترل کنند. این برای رهبران عرب مناسب بود، زیرا می‌توانستند با اشاره به خطر خیزش‌های مردمی و احتمال جانشین هایی تندرو برای خود مانع از تشدید فشار غرب بر این کشورها در حوزه هایی مانند حقوق بشر، برقراری دموکراسی مردمی و یا عادی سازی رابطه با اسرائیل شوند.

قبل از سال 2011، نقطه اوج مفهوم «خیابان های عربی» در طول به اصطلاح جنگ سرد عربی در دهه 1950 رخ داد، زمانی که رهبران پوپولیست پان عرب از موفقیت بزرگی در بسیج توده های مردم  علیه متحدان محافظه کار غربی برخوردار بودند. مشاهده هزاران معترض خشمگین فلسطینی که تحت تاثیر سخنرانی‌های رادیویی جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر به خیابانهای اردن می آمدند، بر سیاست‌گذاران غربی تأثیر گذاشت.

این تحولات ، واشنگتن را به این نتیجه رساند که آنچه در خیابان های کشورهای عربی رخ می دهد می تواند خطرناک باشد و دریچه هایی برای شوروی ایجاد می کند. بنابراین، استدلال آوردن و رفتار منطقی که با این مردم ممکن نیست پس باید آنها را با زور کنترل کرد.

مدت‌ها پس از پایان جنگ سرد، این تصور پابرجا بوده و به پیشبرد سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده و همچنین بسیاری از تحلیل‌های سیاسی درباره منطقه منتهی شده است.

 نادیده گرفتن حمایت اعراب از سرزمین های فلسطینی یا از بین بردن خشم عمومی از سیاست های ایالات متحده همیشه آسان تر از این بوده که دلایل خشم اعراب را جدی بگیریم و به راه هایی برای رفع این نگرانی ها فکر کنیم.

این ایده درباره خیابان های عربی در دهه 1990 و دهه بعد تا حدودی تغییر کرد. تلویزیون های ماهواره ای، به ویژه الجزیره، در این دهه ها افکار عمومی پان عرب را شکل داد. ظهور نظرسنجی های علمی و سیستماتیک افکار عمومی در دهه 1990 تفاوت های ظریف قابل توجهی را در مورد تفاوت های ملی، تغییر نگرش ها در واکنش به رویدادها و ارزیابی های پیچیده از شرایط سیاسی ارائه کرد. ظهور رسانه‌های اجتماعی به طیف گسترده‌ای از صداهای عربی اجازه داد تا انحصار رسانه‌ها و کلیشه ها را بشکنند.

پس از 11 سپتامبر، واشنگتن تلاش زیادی برای جنگ ایده‌ها انجام داد که برای مبارزه با افکار افراطی و اسلام‌گرایانه در سراسر منطقه طراحی شده بود؛ رویکردی که هرچند نادرست، اما نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجهی در تحقیقات نظرسنجی و توجه دقیق به رسانه‌های عربی و رسانه‌های اجتماعی نوظهور بود.

 اما پس از آن قیام های سال 2011 تصور عمومی را در مورد ثبات خودکامگان منطقه در هم شکست و نشان داد که صدای مردم باید شنیده شود و مورد توجه قرار گیرد.

دیکتاتورها می لرزند، اما زنده می مانند

خاطره قیام های سال 2011 هنوز بر تمامی محاسبات مربوط به ثبات و پایداری سیستم های حاکم سیاسی در خاورمیانه امروزی سایه انداخته است. نتایج آن رویدادهای انقلابی درس‌های متفاوتی به همراه داشت.

گسترش سریع اعتراضات از تونس تقریباً در کل منطقه نشان داد که ثبات فرضی دیکتاتورهای عربی بیشتر یک افسانه است. برای لحظه ای کوتاه، نادیده گرفتن ظرافت های افکار عمومی عرب یا تسلیم شدن به وعده های حاکمان خسته عرب دیگر منطقی نبود.

آن قیام های مردمی فقط فوران احساسات جمعیتی بی فکر و برنامه نبود، بلکه جوانان انقلابی نقدهای متفکرانه و محکمی را نسبت به دیکتاتورهای این کشورها بیان می کردند  و حتی اسلام‌گرایان در میان آنها به زبان آزادی و دموکراسی صحبت کردند. دولت‌های غربی در ابتدا برای تعامل با این رهبران جوان تأثیرگذار با هم رقابت و سعی کردند از تلاش‌های آنها برای  انتقال دموکراتیک قدرت و حاکمیت سیستم‌های سیاسی بازتر حمایت کنند.

اما این درس‌ها به سرعت فراموش شدند، زیرا رژیم‌های عربی کنترل امور کشور را از طریق کودتاهای نظامی، مهندسی سیاسی و سرکوب‌های گسترده به دست گرفتند. حکومت های دیکتاتوری در سراسر منطقه به دیگر مستبدان کمک کردند تا قدرت خود را بازگردانند و غرب به سادگی کنار ایستاد. احیاء استبداد، سطحی از سرکوب را به ارمغان آورد که بسیار فراتر از آنچه قبل از سال 2011 وجود داشت، بود. این رژیم ها از بیم ظهور مجدد مخالفان، جامعه مدنی را در هم شکسته و خاموش کردند. نظارت دیجیتالی به این اقدامات سرکوبگرانه کمک کرد و به حکومت های دیکتاتور فرصت بی سابقه ای برای شناسایی جنبش های در حال ظهور داد.  

احیاء استبداد به سرعت منجر به بازگشت مدل قدیمی‌تر سیاست خارجی در غرب مبتنی بر همکاری با نخبگان خودکامه و نادیده گرفتن نظرات مردم عرب شد. این را در هیچ کجا نمی توان به وضوح در سیاست ایالات متحده در قبال درگیری اسرائیل و فلسطین مشاهده کرد. از سال 1991 تا همین اواخر، واشنگتن تا حدودی از یک پروسه صلح حمایت کرده بود، زیرا رهبران ایالات متحده معتقد بودند که ارائه راه حل عادلانه برای فلسطینیان برای مشروعیت بخشیدن به اولویت ایالات متحده ضروری است.

با این حال، دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، افکار عمومی فلسطینی‌ها و عرب‌ها را در پرونده میانجی‌گری در توافق‌نامه ابراهیم که روابط بین اسرائیل و بحرین و امارات متحده عربی را بدون حل مناقشه اسرائیل و فلسطین عادی می‌کرد، نادیده گرفت.

 

بایدن همان مسیر ترامپ را رفت

جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، علی‌رغم وعده‌های بسیار در کمپین انتخاباتی، با تمام وجود از رویکرد ترامپ در قبال خاورمیانه استقبال کرد و برای عادی‌سازی رابطه اعراب با  اسرائیل به نادیده گرفتن نقض دموکراسی و حقوق بشر در این کشورها روی آورد. جو بایدن پس از مراسم تحلیف خود در سال 2021، از وعده های خود مبنی بر اینکه حقوق بشر را در اولویت روابط با سایر کشورها قرار دهد و عربستان سعودی را به خاطر قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار و جنگ علیه یمن، تنبیه کند دست کشید. در عوض، او با ناامیدی تلاش کرد تا سیاست‌های ترامپ برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل را بدون حل مسئله فلسطین و جلوگیری از تحقق دستاوردهای چین در منطقه از طریق حصول توافق با عربستان سعودی به پایان برساند.

تصادفی نیست که حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر مصادف شد با فشار دولت بایدن برای توافق عادی سازی رابطه عربستان با اسرائیل در بحبوحه تحریکات بی سابقه شهرک نشینان اسرائیلی در کرانه باختری. نشانه‌های زیادی از نارضایتی اعراب از عادی‌سازی رابطه کشورهای عربی با اسرائیل و هشدارهای بی‌شماری درباره انفجار قریب‌الوقوع غزه وجود داشت، اما واشنگتن آنها را به عنوان نمونه دیگری از شورش در خیابان های عربی که دولت های دیکتاتوری دوست با آمریکا از عهده مهار آن برخواهند آمد تفسیر کرده و همزمان نادیده گرفت.

 

افکار عمومی حرف نخست را می زند

به این دلیل است که افکار عمومی در خاورمیانه اهمیت دارد. حتی در حکومت های خودکامه و در خاورمیانه، نیروهای سیاسی به طور یکپارچه بین نیروهای داخلی و منطقه ای حرکت می کنند. رهبران موفق باید یاد بگیرند که بر هر دو بعد بازی تسلط پیدا کنند.

بخشی از تضمین بقای حکومت ها در این منطقه دانستن چگونگی پاسخ به اعتراضات است و البته پاسخ هم به موضوع مورد نظر بستگی دارد. البته، محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، اگر فکر می‌کرد که عادی سازی رابطه با اسرائیل منافع او را تأمین می کند و همزمان می تواند خشم عمومی را هم بدون ریسک زیاد مهار کند، حتما با اسرائیل معامله می کرد؛ اما نکته اینجا است که این یک «اگر» بزرگ است. شاهزاده محمد بن سلمان و دیگر رهبران عرب به آنچه ممکن است آنها را سرنگون کند، اهمیت می دهند. در بیشتر موارد، آنها به یک چیز بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهند: ماندن در قدرت.

این بدان معناست که آنها نه تنها از اعتراضات مردمی که آشکارا تهدیدکننده رژیم آنها هستند جلوگیری کرده، بلکه به منابع بالقوه نارضایتی توجه می‌کند و در صورت لزوم برای جلوگیری از آنها واکنش نشان می‌دهد.  با توجه به اینکه تقریباً همه کشورهای عربی خارج از خلیج فارس از مشکلات اقتصادی شدید رنج می برند و بر این اساس حداکثر سرکوب را اعمال می کنند، رژیم ها باید در واکنش به مسائلی مانند درگیری اسرائیل و فلسطین دقت بیشتری داشته باشند.

در همین حال، رهبران عرب بر بازی سیاسی منطقه‌ای تمرکز کرده‌ و به شدت با یکدیگر بر سر اینکه خود را موثرترین مدافع هویت عربی و آرمان فلسطین معرفی کنند، رقابت می کنند.  به همین دلیل است که آنها اغلب منفعت طلبانه ترین حرکات را به عنوان خدمت به منافع فلسطینی ها به دیگران معرفی می کنند. اقدامات اخیر امارات متحده عربی، مانند زمانی که تلاش کرد با ادعای جلوگیری از الحاق برنامه ریزی شده کرانه باختری توسط بنیامین نتانیاهو، پیمان ابراهیم کشورش با این رژیم را توجیه کند، نمونه ای از این موارد است.

 

مردم، حاکمان را به مخالفت با آمریکا وادار می کنند

امروز، آشکارا شده  که این تصور برای ایالات متحده که می تواند افکار عمومی عرب در مورد رفتار با فلسطینیان را نادیده بگیرد، اشتباه است. اعراب در واقع علاقه خود را به این موضوع از دست نداده اند و حکومت ها در کشورهای عربی هم دست به سرکوب این مطالبه نزده اند. سطح بسیج و خشم عمومی ناشی از اقدام های اسرائیل از خشم سال 2003 بر سر حمله آمریکا به عراق فراتر رفته و به وضوح بر رفتار رژیم های منطقه تأثیر می گذارد. در واقع، درجه و قدرت بسیج مردمی را می توان نه تنها در رسانه ها و ازدحام مردم در خیابان ها، بلکه در انتقادهای نامشخص حکام کشورهای عربی  از اسرائیل و ایالات متحده مشاهده کرد.  حتی مصر، شریک نزدیک ایالات متحده، تهدید کرده است که در صورت حمله اسرائیل به رفح یا بیرون راندن مردم غزه به سینا، توافقنامه کمپ دیوید را زیرپا خواهد گذاشت.

 

نقش پرشکوه رسانه های اجتماعی در دور زدن روایت غرب

رسانه‌های عربی که در طول جنگ‌های سیاسی درون منطقه‌ای دهه قبل به شدت پراکنده و دو قطبی شده بودند، تا حد زیادی در دفاع از غزه متحد شدند. الجزیره بازگشته است و روزهای پرشکوه خود را با پوشش شبانه روزی وحشت در غزه تکرار می کند. این پوشش خبری حتی در شرایطی که خبرنگاران الجزیره توسط نیروهای اسرائیلی کشته می شدند هم ادامه داشت و دارد.

رسانه‌های اجتماعی نیز بازگشته‌اند و این فقط شامل رسانه هایی مانند توئیتر، فیس بوک و اینستاگرام که سانسور بسیاری را بر داده ها اعمال می کنند نمی شود، بلکه برنامه‌های جدیدتری مانند TikTok ،WhatsApp و Telegram. تصاویر و ویدئوهایی که از غزه بیرون می‌آیند را منتشر و در سطح وسیع پخش می کنند و به راحتی از پوشش نرم رسانه‌های خبری غربی عبور می‌کنند. با این ابزار اطلاع رسانی مستقیم و بی واسطه، مردم ویرانی را می بینند، آنها هر روز با صحنه هایی از تراژدی باورنکردنی روبرو می شوند و  قربانیان را مستقیماً می شناسند. آن‌ها برای دیدن مردم وحشت زده غزه و تماشای ویدئوهای وحشتناک از این منطقه نیازی به رسانه ندارند بلکه یک نرم افزار واتس اپ بر روی گوش هایشان کافی است.

فعالان و روشنفکران عرب استدلال‌های قدرتمندی در مورد ماهیت تسلط اسرائیل بر سرزمین‌های فلسطینی مطرح می کنند  و البته اینها به شیوه‌های جدیدی وارد گفتمان غربی می‌شوند. پرونده ای که آفریقای جنوبی به دادگاه بین المللی دادگستری با ادعای نسل کشی اسرائیل در غزه، ارائه کرد بسیاری از این استدلال ها را در سراسر جنوب جهانی و در سازمان های بین المللی مطرح کرد. این کار نه تنها با ارجاع به اظهارات رهبران اسرائیل، بلکه با ارجاع به چارچوب های مفهومی در مورد اشغال و استعمار شهرک نشینان که توسط روشنفکران عرب و فلسطینی ایجاد شده بود، صورت گرفت.

 

یک منطقه در حال گذار

همه اینها در دوره ای اتفاق می افتد که مشخصه آن، حتی قبل از جنگ اسرائیل و حماس، کاهش نقش ایالات متحده و افزایش خودمختاری قدرت های منطقه ای است. کشورهای عربی پیشرو به دنبال نشان دادن استقلال خود از ایالات متحده، ایجاد روابط استراتژیک با چین و روسیه و پیگیری برنامه های خود در امور منطقه هستند. تمایل رژیم‌های عربی برای سرپیچی از ترجیحات ایالات متحده در منطقه از یک دهه قبل آغاز شده بود، آنجا که کشورهای خلیج‌فارس سیاست‌های آمریکا برای انتقال دموکراتیک در مصر را نادیده گرفتند، علی‌رغم احتیاط واشنگتن، سلاح‌ها را به سوریه سرازیر کردند و علیه توافق هسته‌ای با ایران لابی کردند.

این تمایل برای نادیده گرفتن خواسته های ایالات متحده پس از حمله روسیه به اوکراین آشکارتر شده است. در دو سال گذشته اکثر رژیم‌های خاورمیانه از رای دادن به نفع واشنگتن علیه روسیه پرهیز و عربستان سعودی از پیروی از آمریکا در قیمت‌گذاری نفت خودداری کرده است.

با این حال، حمایت بی‌وقفه واشنگتن از اسرائیل در ویران‌سازی غزه، خصومت طولانی‌مدت نسبت به سیاست ایالات متحده را به اوج رسانده و بحران مشروعیتی را برای این کشور ایجاد کرده که کل بنای برتری تاریخی ایالات متحده در منطقه را تهدید می‌کند.

اینکه اعراب تا حد زیادی ایالات متحده را مسئول این جنگ می دانند یک اغراق نیست. آنها ببینند که فقط فروش تسلیحات ایالات متحده و وتوهای قطعنامه های سازمان ملل به اسرائیل اجازه می دهد که به جنگ خود ادامه دهد. آنها می دانند که ایالات متحده از اسرائیل در اقداماتی دفاع می کند که همان اقداماتی است که ایالات متحده ، روسیه و سوریه را بابت آنها محکوم کرد.

کاخ سفید همچنان طوری رفتار می کند که گویی هیچ یک از اینها واقعاً مهم نیست و در نهایت باز هم  رژیم‌های عربی زنده خواهند ماند، خشم عمومی کمرنگ  یا به سمت مسائل دیگر منحرف می‌شود. در اینصورت  ظرف چند ماه، واشنگتن می‌تواند به تجارت مهم عادی‌سازی رابطه اسرائیل و عربستان بازگردد.

به طور سنتی همه چیز به همین شکل بوده است. اما این بار ممکن است متفاوت باشد. جنگ غزه در لحظه تغییر قدرت جهانی و تغییر محاسبات توسط رهبران منطقه، نشان می‌دهد که واشنگتن چقدر از سوابق طولانی شکست‌های سیاست‌های خود درس عبرت نگرفته است. ماهیت و درجه خشم مردم، کاهش اولویت بخشی به ایالات متحده و سقوط مشروعیت آن در منطقه، اولویت بخشی رژیم های عربی به بقای داخلی خود  و همچنین رقابت منطقه ای، نشان می دهد که نظم جدید منطقه ای توجه بیشتری به افکار عمومی خواهد داشت.

اگر واشنگتن به نادیده گرفتن افکار عمومی ادامه دهد، هرگونه برنامه ریزی این کشور برای فردای پس از جنگ غزه، محکوم به شکست خواهد بود.

دیگر خبرها

  • مسیر طلای جهانی عوض می‌شود؟
  • از تصاویر تظاهرات دانشگاهی در سراسر ایالات متحده علیه اسرائیل تا حمله اسرائیل به اردوگاه پناهندگان فلسطینی
  • تلویزیون آمریکا: هیچ کس به اندازه آیت الله خامنه‌ای از شعارتان خوشحال نمی‌شود!
  • ویدیو/ گسترش اعتراضات دانشجویی در آمریکا در حمایت از فلسطین
  • سرنوشت سیاسی بایدن در گروِ تحریم نفتی ایران | فارن پالسی: بایدن به دام افراطیون برای تحریم ایران نیفتد
  • «تتر» جایگزین دلار می شود؟
  • تعبیر وارونه رؤیای آمریکایی/ راهپیمایی‌های گسترده حمایت از فلسطین در دانشگاه‌های ایالات متحده نشانه چیست؟
  • «بمبی که آمریکا در خاورمیانه نمی بیند»: واشنگتن در حال تکرار اشتباه نادیده گرفتن افکار عمومی جهان عرب است/ آمریکا دود برخاسته از آتش زیرخاکستر غزه را ندید/ انقلاب رسانه های اجتماعی در جنگ غزه
  • جهان عملا وارد جنگ جهانی سوم شده است
  • به طور عملی جهان وارد جنگ جهانی سوم شده است/ در چند سال گذشته بر سر بی‌طرفی چه آمد؟