تجربهگر برنامه زندگی پس از زندگی بالأخره سر به آسمان بلند کرد/ ماجرای مواجهه با موجودی وحشتناک در مرگ موقت + فیلم
تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۸۳۳۷۱۲
"زندگی پس از زندگی" جزو برنامههای تلویزیونی است که بازتابهای فراوانی دارد تا جایی که یکی از گفتوگوهایش بسیاری از خانوادهها را متحول کرده است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تجربهگران مرگ موقت بار دیگر به آنتن راه یافتند و البته خیلی زود هم در دلِ مخاطبین جا باز کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
میهمانانی با تجربههای مرگ موقت
برنامهای که جامعه ایرانی خصوصاً جوانان به مفاهیم آن بسیار نیاز دارند؛ میهمانانی که میآیند درباره مفهوم معاد و زندگی صحبت میکنند. شاید در کشورهای دیگر و حتی تک و توک در میان برنامههای خودمان درباره تجربههای کسانی که یک بار مرگ را درک کردهاند صحبت شده باشد اما به واسطه ناشناخته بودن آن شرایط، هنوز هم جذابیت دارند.
بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند همچنان که تلویزیون در ایام ماه مبارک رمضان به سریال ماورایی نیاز دارد، ساخت برنامهای درباره مفهوم مرگ، تجربه مرگ و یا به قولی "زندگی پس از زندگی" بسیار بجا بوده و تلویزیون را از قرار گرفتن بر ریل "ایدههای تکراری" نجات داده است. البته برخی هم اعتقاد دارند چنین برنامهای به خاطر تداوم تأثیرگذاریاش، باید به برنامهای روتین در طول سال تبدیل شود.
روایت افرادی که عالم برزخ را درک کردند
"زندگی پس از زندگی" برنامهای درباره مرگ و عالم ماورا است که هر روز قبل از افطار روی آنتن میرود و روایت افرادی است که در تجربه مرگ تقریبی از کالبد جسم خارج شدند و عالم برزخ را درک کردند و بازگشتند.
یکی از بمبهای خبری منفجر شد
عباس موزون مجری این برنامه در گفتوگویی که چندی پیش با خبرنگار تسنیم داشت به این نکته اشاره کرد "بمبهای خبری "زندگی پس از زندگی" در راه است"؛ شاید یکی از بمبهای خبری ادامهدار و پربازدید و تأثیرگذار حضور بهروز عظیمی و گفتوگوی خاص و پررمز و راز با او باشد. گفتوگویی که پایِ این تجربهگر را به لایو اینستاگرامی کشاند که آنجا هم مخاطبین بسیاری آمدند تا دوباره حرفهای او را بشنوند.
ماجرای بهروز عظیمی از چه قرار است؟
بهروز عظیمی هموطنی است اهل کردستان که همسری از شهر رشت دارد. سالها با همسرش اخلاق تندی داشت و با عصبانیت برخورد میکرد. همسرش همیشه از او ناراحت بود و میگفت من تو را به خدا میسپارم. اما بهروز عظیمی همیشه میگفت چه کسی به آن دنیا رفته که از آنجا خبر بیاورد. در سانحهای بهروز آسیب میبیند و به اتاق جراحی منتقل میشود. در اتاق جراحی از کالبد جسم خارج میشود و روح او به آسمان منتقل میشود. در آنجا موجود بسیار وحشتناکی را ملاقات میکند که آن موجود از اعمال او ساخته شده بود.
این موجود، بازتاب عملِ خود او بود و از بداخلاقیهایی که با همسرش داشت به وجود آمده بود. این موجود به طرف بهروز عظیمی میرود و خودش را به او نزدیک میکند؛ در حالی که آقای عظیمی فریاد میزده و کمک میخواسته، به او میگویند که به یک شرط میگذاریم برگردی آن پایین؛ به شرطی که بروی و به همه بگویی که اینجا هست و حساب و کتابی وجود دارد.
بهروز عظیمی فریادزنان این شرط را میپذیرد و برمیگردد. از آن زمان دو اتفاق در زندگی او افتاده است. یکی اینکه کاملاً عاشق و همراه و دوست همسرش شده و دیگر هیچگاه بداخلاقی نداشته است و دوم اینکه در این مدت از فرط شرم، ترس و یا هر دو، پنج سال است سر به آسمان برنداشته است که مبادا آن موجود را ببیند.
در گفتوگوی اینستاگرامی چه گذشت؟/ آیا کسی بهروز عظیمی را قضاوت کرد؟
لایو اینستاگرامی را عباس موزون ترتیب داد که قابل توجه و دیدنی بود. جالب است همچون وایرال شدن گفتوگوی بهروز عظیمی در برنامه "زندگی پس از زندگی"، این گفتوگو هم طرفداران زیادی داشت. علاوه بر صحبتهای کوتاه و اشکهایی که بارها از چشمانِ تجربهگر سرازیر میشد، موزون بارها اصرار کرد که بعد از پنج سال، عظیمی سر به آسمان بردارد و با خدا گفتوگو کند. بالأخره این اتفاق افتاد و البته این گفتوگو تبعات و پیامدهای تحول و تغییر در سبک زندگی خیلی از افراد را به همراه داشت.
همگان دیدهاند که بهروز عظیمی میگفت آن موجود وحشتناک انگشت تهدیدش را به سمت او گرفته بود و میگفت چرا همسرت را اذیت میکردی؟ حتی نام همسرش را هم آورده بود. همانطور که موزون در این گفتوگو اشاره کرد به واسطه این مصاحبه تلویزیونی، پیامهای مختلفی از سراسر کشور آمد که همسران زیادی از همسرشان حلالیت خواستند و افراد زیادی که در آستانه طلاق بودند پشیمان شدند و حتی برخی که طلاق گرفتند رفتند سراغ همسرشان و عزم کردند تا به زندگیشان برگردند.
جالب است حجتالاسلام فرحزاد کارشناس "سمت خدا" در پیامی اعلام کرده که بعد از این گفتوگو، خانمی گفته که همسرش سالها او را اذیت میکرده و بعد از این برنامه، شوهرش از او حلالیت خواسته و حتی 4 دانگِ منزلش را هم به نام او زده است. از این بازتابها فراوان به وجود آمده و اما بسیاری از همین مخاطبین تقاضایی از تجربهگر داشتند که در جریانِ این لایو اینستاگرامی اجابت شد. (ویدئوی کوتاهی از این لایو وجود دارد که میتوانید در ادامه بببینید).
بهروز عظیمی در این گفتوگو درباره بازتاب و اتفاقاتی که بعد از این برنامه افتاد صحبت کرد و گفت: چهار روز است خدا را پیدا کردم و خدا را دیدم و کامل او را حس میکنم. اگر خدایی را که در این چند روز پیدا کردم در زمان ضبط برنامه پیدا میکردم هیچ وقت نمیگفتم مرا قضاوت نکنید. واقعاً خدا زیبا، بزرگ و مهربان است. به من میگفتند شجاع اما من خودم را شجاع نمیدانم، یک چیزی میدانم اینکه خداوند واقعاً خیلی بزرگ است. فقط به دستور خدا عمل کردم و شرط گذاشتند که بگویم آن دنیا هست و حساب و کتاب هست.
او با اشاره به اینکه باور نمیکردم این جملات را من گفته باشم، تأکید کرد: خدا را شکر میکنم زمانی که این برنامه پخش میشد و میدیدم باور نمیکردم این جملات را داشتم میگفتم، گویی این جملاتی که به زبانم آوردم یک نفر غیر از بهروز عظیمی بود. فقط خدا بود و خدا کمکم کرد این واژهها را به زبان بیاورم. از طریق برنامه شما زندگیام تغییر کرد و این شجاعت را پیدا نمیکردم که بگویم و خودم را پیدا کنم. خیلی دوست داشتم آن موجود وحشتناکی را که من دیدم، همه در جریانش قرار بگیرند. امیدوارم هیچکس در این عالم خاکی آن موجود را نبیند.
این تجربهگر در پاسخ به این سؤال که آیا مشخصاً یک نفر پیدا شد شما را با قضاوتش رنجیده باشد، افزود: خدا را شکر میکنم هیچکسی نبود که مرا با قضاوتش برنجاند.
بعد از پنج سال، آسمان را دید
در بخش پایانی این گفتوگوی اینستاگرامی؛ عباس موزون از بهروز عظیمی تجربهگر خواست تا بالأخره به آسمان نگاه کند و او چنین پاسخ داد: من آسمان را نگاه نمیکنم از شرمم است. من لحظه به لحظه از همسرم حلالیت میگیرم میدانم خدا خیلی بزرگتر از آن است که ما میدانیم. ای کاش از من درخواست نمیکردید آسمان را نگاه کنم؛ اما یک شرط دارم که همین یک بار باشد. (در این لحظه سر به آسمان برآورد و با خدا صحبت کرد.)
خداوند به من لطف بزرگی کرد و اجازه داد برگردم و جبران کنم. خدا را شکر موقع حساب و کتابم نه آن موجود را میبینم و نه چیزهای دیگر. میدانم چطوری زندگی کنم که زودتر به خدا برسم خداوند خیلی زیبا است.
آیا کاراکتر ضد زن جایی در میان مخاطبان تلویزیون دارد؟/ دیالوگ عجیب و توهینآمیز "یاور" + فیلمسریال زندگی پرماجرای "شهید شهریاری" مهیای آنتن شددیالوگهای ابوذر سریال امام علی چرا حذف شد؟/ ماجرای تمجید رهبر انقلاب از فیلمنامه و کشف یک دیالوگ خنک از سوی ایشانانتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: سیاسی سیاست ایران نظامی دفاعی امنیتی گزارش و تحلیل سیاسی مجلس و دولت امام و رهبری ورزشی فوتبال ایران فوتبال جهان والیبال بسکتبال هندبال کشتی و وزنه برداری ورزش های رزمی ورزش زنان ورزش جهان رشته های ورزشی بین الملل دیپلماسی ایران آسیای غربی افغانستان آمریکا اروپا آسیا اقیانوسیه پاکستان و هند ترکیه و اوراسیا آفریقا بیداری اسلامی اقتصادی اقتصاد ایران پول ارز بانک خودرو صنعت و تجارت نفت و انرژی فناوری اطلاعات اینترنت موبایل کار آفرینی و اشتغال راه و مسکن هواشناسی بازار سهام بورس کشاورزی اقتصاد جهان اجتماعی پزشکی رسانه طب سنتی خانواده و جوانان تهران فرهنگیان و مدارس پلیس حقوقی و قضایی علم و تکنولوژی محیط زیست سفر حوادث آسیب های اجتماعی فرهنگی ادبیات و نشر رادیو و تلویزیون دین قرآن و اندیشه سینما و تئاتر فرهنگ حماسه و مقاومت موسیقی و تجسمی استانها آذربایجان شرقی آذربایجان غربی اردبیل اصفهان البرز ایلام بوشهر استان تهران چهارمحال و بختیاری خراسان جنوبی خراسان رضوی خراسان شمالی خوزستان زنجان سمنان سیستان و بلوچستان فارس قزوین قم کاشان کردستان کرمان کرمانشاه کهگیلویه و بویراحمد گلستان گیلان لرس زندگی پس از زندگی گفت وگو سر به آسمان برنامه ای تجربه گر آن موجود گفت وگوی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۸۳۳۷۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای جالب آمدن شهید محرابی به مدرسه پسرش/ واکنشهای متفاوت مردم در برخورد با همسر شهدا
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، همسر شهدا در مسیر تاریخ به بلندای نامهایی، چون ربابه، نجمه خاتون، سبکیه، نرجس خاتون و ... است و همسران عظیم الشان ائمه اطهار.
مهمترین نوع ایثار گذشتن از آن چیزی که دوستش داری بخصوص اگر آن عشقت باشد... همسران شهدا عشقشان را، همدمشان را، پدر فزرندانشان را دادند، تا ما حال راحت زندگی نامه آنها بخوانیم... کتاب «روایت بیقراری» کتابی خوب از زبان یک همسر شهید مدافع حرم یعنی مرضیه بلدیه است که از زندگی خود با شهید مدافع حرم حسین محرابی گفته است.
حسین محرابی از آن شهدایی است که برای رفتن به سوریه و دفاع از حرم آل الله خودش را به آب و آتش زد و حتی خودش را به جای افغانی جا زد، لهجه تغییر داد، شناسنامه عوض کرد تا به میدان جنگ برود. مرضیه بلدیه در کتاب «روایت بی قراری» از خودش و شهید محرابی گفته و نتیجه کتاب خواندنی شده است که در مدت کوتاه چاپش تا کنون ۵ بار تجدید چاپ شده است. باید کتاب را بخوانید و بدانید تا زندگی کسی که آرزویش شهادت است چگونه است. اما برای اینکه بیشتر از این شهید بدانید با همسرش مرضیه بلدیه گپ و گفت کوتاهی داشتیم که در ادامه میخوانید:
خانم بلدیه! اگر برگردید به عقب اجازه میدید همسرتان به جنگ برود؟
بله. چون میدانستم راهی که میرود به این نقطه میرسد. سال آخری که حسین آقا بین ما بودند، مطمئن بودم، که دیگه حسین مال ما نیست، من فقط جسم حسین را داشتم و نظارت گر بی قراریهای و اضطرارش بودم. خودش میگفت مگر میشود خداوند یک نفر را عاشق دیدار خودش کند، بعد او را به این دیدار نرساند؟
فکر میکردید یک روز همسر شهید شوید؟
قبل از اعزامشان یک خواب از ایشان دیدم که دو نفری بالای یک کوه ایستاده بودیم، من داشتم میرفتم پایین، حسین آقا به من گفتند که همسر شهید! مواظب باش، من به او گفتم من را این طوری صدا نزن، بعد خندید و گفت باشد، مامان زینب! مواظب باش.
با دلتنگی خود و فرزندانتان برای پدرشان چه میکنید؟
دلتنگی از آن بخشهایی از زندگی است که هم دوستش دارم و خیلی اذیتم میکند، در یک زمانی زینب، بعد فاطمه، و حالا هم محمد مهیار خیلی دلتنگی میکنند، بیشتر وقتها در برابر صحبتهایشان و دلتنگی هایشان سکوت میکنم، ولی جدیداً به آنها میگویم بیایید و سه تایی با هم گریه کنیم خیلی جالب است بعد این گریهها سه تایی یک دفعه خندهمان میگیرد.
به نظر شما کتاب شهدا چگونه باید نوشته شود؟ شهدا را باید ستاره نشان بدهیم یا آدمهایی در دسترس که توانستند شهید بشوند؟
من با این که بخواهند شهدا را ستارههای دست نیافتنی نشان بدهند، مخالفم. آنها هم یک انسان بودند شبیه ما، ولی زرنگتر که متوجه شدن در بزنگاها چه طور عمل کنند
غالباً واکنش مردم وقتی میشنوندهمسرشهید هستید، چه هست؟
نگاههای مردم وقتی متوجه میشوند من همسر شهید هستم خیلی متفاوت است، بعضیها همان سوالهای تکراری را میپرسند، بعضیها التماس دعا دارند، بعضیها هم میگویند طفلک، چه طور شوهرت با سه تا بچه ولت کرد و رفت؟
با توجه به آیه قرآن که میفرماید: گمان نکنید شهدا مردهاند بلکه زنده هستند و نزد ما روزی میخورند، شهید محرابی در سختیهای زندگی، راهنماییتان میکند و به کمکتان میآید؟
من نمیتوانم بگوییم هر وقت خواستم شهید بودند و آمدند، ولی هر وقت که واقعاً به اضطرار رسیدم و ملتمسانه به ایشان گفتم خودت بیا و حل کن، آمدند و مشکلم حل شده است. مثلاً مهیار کلاس اول دبستان که بود، یک شب به من گفت مامان مگر نمیگویید شهدا زنده هستند؟ فقط یک بار به بابا بگویید بیاید مدرسه و من بابام را به بچهها نشان بدهم، بعد دوباره برگردد. من بعد از حرفهای مهیار خیلی خودم را کنترل کردم که جلوی او گریهام نگیرد، و به مهیار گفتم باشد من به بابا میگم ولی خودت هم حتماً به بابا بگو. بعد که محمد مهیار خوابید کلی گریه کردم و به شهید گفتم خودت کاری بکن. فردا صبح که بچه را رساندم مدرسه دیدم یک بنر بزرگ از پدرش در حیاط مدرسه زده بودند، مهیار یک راست دوید و رفت جلوی عکس بعد آمد پیش من و گفت مامان بابا حرف من را شنید و حالا من هم میتوانم بابام را به دوستهایم نشان بدهم
مطمئناً به راهی که همسرتان رفته معتقدید، آیا پسرتان را هم تشویق میکنید به این راه برود؟
شهید محرابی در فرازی از وصیتنامهشان خطاب به محمد مهیار گفتند: یک دست لباس و پوتین نظامی برای محمد مهیار خریدهام به محض این که لباسها کمی اندازه شد اسلحله مرا بردارد و بیاید و اعتقاد قلبی من این هست که آن چیزی که به انسان عزت و آبرو میدهد، جهاد در راه خدا هست
شهید شدن همسرتان سختتر بود برای شما یا اگر قرار بود خودتان بروید و شهید بشوید؟ اجر کدامش بیشتر است؟
شهید شدن همسرم برای من از شهید شدن خودم به مراتب بسیار سختتر بود، بعد از شهادت شهید، من بارها شهید شدم و دوباره زنده شدم.
در این مدت جایی بوده که خیلی دیگر خسته شده باشید از ادامه این راه؟
اگر کار برای خدا باشد، خستگی و افسرده کی معنا ندارد، من هرلحظه دارم با شهید زندگی میکنم، باور دارم به عند ربهم یرزقون بودنش، باور دارم به قولهایی که بهم داد. گذشته از اینها ما ابدیت را در پیش داریم، جایی که قرار هست انشاالله تا بی نهایت در جوار رحمت یزدان متنعم باشیم. دررسیدن به قله خستگی هست، چاله هست، دستانداز هست، مهم این است که ما درحال حرکت هستیم و ناامید نیستیم ما از چند تا ترقهبازی و دستانداز نمیترسیم و نمیهراسیم.
انتهای پیام/