گذری بر زندگی و هنر خواننده اصیل ایرانی عبدالوهاب شهیدی
تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۸۵۵۶۸۹
آن نگاه گرم تو
زندگی بی چشم تو رنج و عذابه...رنج و عذابه!
آهِ من ترسم شبی، دامنت بگيره...دامنت بگيره
با دلم بازی مکن... عاشق و اسيره...ترسم بميره
يک شب از روی صفا...با دلم وفا کن
يا وفا کن با دلم...یا مرا رها کن!
فرارو- محمد جواد لسانی؛ پرداختن به زندگی برخی هنرمندان موسیقی، کار آسانی نیست زیرا با نگاه دقیق به کارنامه آنها کافی ست تا به شاخص بودن آن ها پی برده شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علاقمندان به موسیقی سنتی، کم کم پی می برند که وجود چنین هنرمندی در این شهر کوچک افتخاری برایشان محسوب می شود. بخت با این جوان بیست ساله است که با استادی به نام اسماعیل مهرتاش آشنا می شود؛ فراگیری آواز، در کنار تمرین سنتور و عود نزد این استاد توانا، سبب بالندگی او می شود. آوازه شهیدی زمانی به کمال می رسد که رادیو ایران از او دعوت می کند تا در سال ۱۳۳۹ خورشیدی با این رسانه بی رقیب آن جامعه، همکاری کند و این در زمانی رخ می دهد که مدیران هنری رادیو در انتخاب خوانندگان، بسیار سختگیر، عمل می کنند.
مجموعه برنامه پر طرفدار «گلهای تازه » را می توان گل سر سبد برنامه های آن مقطع حساب کرد و به سبب همراهی شنوندگان، گلهای دیگری نیز به این سبد عطرآگین افزوده می شود که با نام های خوشرنگ گلهای جاویدان و گل های صحرایی می درخشد.
خود شهیدی که با آمدن پاییز امسال، نود و هشت ساله شد میگوید: «زادگاه من، میمه اصفهان است و دوران دبستان را در این شهر گذراندم. پدرم میرزاحسن شهیدی ملقب به صدرالاسلام و متخلص به طوبی از نوادگان شهید ثانی بودند.
از دوران کودکی به موسیقی علاقهمند بودم وگاهی اوقات با خود آواز خواندن را زمزمه میکردم پدرم هم من را تشویق میکرد و میگفت: «در چهرهات میبینم که در این زمینه موفق خواهی شد و باید مسیر موسیقی را ادامه بدهی!» ۱۴ سال سن داشتم که پدرم فوت کرد. در واقع پشتیبان و استادم را از دست دادم. پدرم از روحانیون بود و به موسیقی احاطه کامل داشت و من چندین آواز را نزد ایشان آموزش دیدم. بعدها یعنی سال ۱۳۱۷ آموزگار شدم و بعد به نظام وظیفه پیوستم و در ارتش ماندگار شدم و در حال حاضر هم بازنشسته ارتش هستم. تمامی این اتفاقات تقدیر من بود. طبیعت این مأموریت را بر عهده من گذاشته بود و از خود اختیاری نداشتم. آن روزها تمام وقتم را صرف آموختن و رفتن به تئاتر می کردم. من پیش از آن که به صورت جدی موسیقی را ادامه بدهم، به کار بازیگری تئاتر مشغول بودم و بعد از آشنایی با استاد مهرتاش آموزش موسیقی را در محضر ایشان آموختم و به برنامه رادیویی گلها وارد شدم و تعداد آثاری که از آن برنامه باقی مانده و آرشیو شده است ۷۰ درصد آن اجرای من بوده است اما بعد از انقلاب نه اجرایی داشتم و نه نوارکاستی منتشر کردم. البته اوایل انقلاب مدتی موسیقی تحریم بود و اثری پخش نمیشد ولی بعدها بدون آن که بخواهم خانهنشین شدم.»
عبدالوهاب شهیدی دانش آموخته مکتب اصفهان است و شاید دلیل این امر زادگاه او باشد اما او بر این نظر است که « مکاتب موسیقی، از نظر کلی، تفاوتی با هم ندارند و انتخاب این نامها چون مکتب اصفهان، مکتب تهران و مکتب تبریز به لحاظ محلی و موقعیت جغرافیایی است. استادان اول من صفحه گرامافون بودند یعنی با شنیدن صدای استادانی چون تاج اصفهانی و ادیب خوانساری از روی صفحه شیوه آن دو استاد را پیروی کردم و علاقهمند شدم اما وقتی به کلاس استاد مهرتاش آمدم ایشان گفتند: «تمامی این روشها را از ذهنت پاک کن! و من یک سال، مشغول پاک کردن آنها بودم.»
عبدالوهاب شهیدی، با پویندگی و تلاش تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی در این برنامه های ماندگار شرکت فعال دارد. همچنین این هنرمند گرامی، چندین بار در برنامههای جشن هنر شیراز شرکت می کند تا برای مهمانانی که از چهارگوشه دنیا آمده اند هنر فاخر ایرانی را به رخ بکشد. در این برنامهها شهیدی با هنرمندان شاخصی چون جلیل شهناز، فرامرز پایور، اصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمت الله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی همراهی می کند.
عبدالوهاب شهیدی با اجرای بیش از ۲۳۰ برنامه که رتبه سوم بیشترین برنامه موسیقی در گلها را دارد شاید از نظر کمیتی، آمار بالایی داشته باشد اما از منظر کیفیت اجرا، هیچگاه او کم نمی گذارد و برای اجرای کارهایش وسواس ویژه خود را دارد تا شم سخت پسند مخاطب ایرانی همچنان آثار نو به نوی او را دنبال کنند.
شهیدی در عرصه دیگری هم خود را می آزماید که نتیجه ارزشمندی حاصل می شود؛ بطور قطع، اجرای آوازهای محلی، ریسک بالایی می طلبد. اما شهیدی از بوته تجربه به سلامت عبور می کند و نمی سوزد! تصنیف معروف «زندگی » با مطلع «آن نگاه گرم تو »، رتبه یالایی در این عرصه حساس کسب می کند. «زندگی »، در واقع نام یک آلبوم است که درحوزه موسیقی سنتی تنظیم شده و هنرمند سرشناسی چون فرامرز پایور در این شاهکار هنری حضوردارد.
او ساز محوری یعنی سنتور را با استادی می نوازد تا نمونه ای تحویل دهد که با شنیدن مکرر آن، ملالی حاصل نشود. اشعار به کار رفته در این آلبوم از خواجه حافظ شیرازی و هما میر افشار است. تصنیف معروف زندگی با مطلع اون نگاه گرم تو، چنان کولاک می کند که وقتی برای نخستین بار در ۱۳۴۷ خورشیدی در شیراز شنیده می شود حال و هوای موسیقی را جانی دوباره می بخشد تا نوار توفیقات موسیقی ایرانی در دوره معاصر تداوم یابد.
مگر چند قطعه ماندگار تاکنون توانسته اند در این نود سال اخیر خودنمایی کنند؟ ترانه هایی چون «مرا ببوس » با صدای حسن گلنراقی، «تو ای پری کجایی» از حسین قوامی، «ای ایران » و «الهه ناز» از غلامحسین بنان، « روی برگی بنویسیم »، «چرا عاشق نباشم » و « مرحبا دل » از اکبر گلپایگانی، «کهکشان » و روزهای بی غروب » از محمدنوری، «مرغ سحر»، « بیداد » ، «آستان جانان » و « ایران ای سرای امید » از محمدرضا شجریان، در کنار آثار خوب عبدالوهاب شهیدی، قطعاً در سینه ملت ایران باقی خواهد ماند. خود این هنرمند تعبیر کوتاه و زیبایی در باره عمر طولانی برخی قطعه ها دارد که شنیدنی ست: «کاری که اصیل باشد، همیشه دیده میشود.». البته شهیدی قطعات جاوید دیگری هم دارد؛ از آن میان میتوان به تصنیفهایی مثل «یار بی وفا »، توجه کرد. قطعاتی که براساس آثار شاعران بزرگی چون شاعر آزادیخواه، عارف قزوینی اجرا می شود و باز از میان آنها میتوان به تصنیف تاثیرگذار «گریه را به مستی بهانه کردم » اشاره کرد؛
گریه را به مستی بهانه کردم
شکوِهها ز دست زمانه کردم
آستین چـو از دیده برگرفتم
سیل خون به دامان روانه کردم
نالـه دروغـیـن اثــر نـدارد
شام ما چو از پی سحر ندارد
مرده بهتر زآن کو ، هنر ندارد
گریه تا سحرگه من عاشقانه کردم
همچو چشم مستت جهان خراب است
رخ مپوش که ایـــن دور انتخاب است
مــن تـــو را بـه خـــوبــی نشـانه کردم
استاد عبدالوهاب شهیدی، به جز خوانندگی در عرصه موسیقی سنتی ایران، به نوازندگی یک ساز بسیار قدیمی هم روی می آورد؛ عود ساز حساسی ست که وقتی با شنیدن یک قطعه آوازی، در میان سازها نوبت به او می رسد خود به خود، دلهای مشتاق را به یک سکوت سوق میدهد تا با احترام بیشتری نوای ایرانی را دنبال کند. نوایی که به او کمتر پرداخته شده و از حرف های ناگفته در دل ها حکایت دارد.
می توان گفت که عود با صدای نجواگونه اش، نقطهعطفی برای خط سیر یک ترانه محسوب می شود. شهیدی سالها در جامعه باربد فعالیت میکرد که کانونی برای فعالیت های موسیقایی محسوب می شد. محمدرضا شجریان از اعضای قدیمی این جامعه درباره عبدالوهاب شهیدی می گوید: «استاد مهرتاش، موسس جامعه باربد، عشق و علاقه عجیبی به آقای شهیدی داشتند و او را اعتبار «جامعه باربد میدانستند... او دارای منشی بزرگوارانه در موسیقی ماست. هر جا که او بود، بالاترین عنوان هنری را داشت... اعتبار شهیدی چنان زیاد بود که همیشه خودم را پشت او پنهان میکردم تا کسی مرا نبیند. من از او یاد گرفتم که رفتار هنری باید چگونه باشد. »
این نوازنده قهار ساز عود، سبکی در این ساز به وجود می آورد که تا به امروز، علاقمندان این ساز،آن را پی گرفته اند و آنچه را هنرجویان آموزش میبینند، شیوه عودنوازی این هنرمند است. یعنی نواختن آن به شیوه ای که در موسیقی کهن اقوام بوده. او در این باره میگوید: «سنتور ساز اول من بود اما با صدای ساز عود از «رادیو خاورمیانه عربی» آشنا شدم و خیلی تحت تأثیر این صدا قرار گرفتم. آقایی بود به نام «خضوری» از یهودیان عراق و از ترس آن که به اسرائیل نبرندش، از بصره به ایران آمده بود. وقتی به جامعه باربد آمد، آقای مهرتاش او را استخدام کرد.
او استاد قانون بود ولی در نوازندگی عود هم تبحر داشت. به طور اتفاقی با ایشان برخورد کردم و برایم یک عود آورد و طرز کوککردن و انگشتگذاری را به من یاد داد. چون با تار آشنایی داشتم خیلی زود با عود ارتباط برقرار کردم. من تنها کاری که روی عود انجام دادم این بود که این ساز را از فراموشی بیرون آوردم و صدایی که امروز از ساز عود شنیده میشود نتایج زحمات من و شیوه کاریام است. من سبک نواختن تار را روی عود پیاده کردم و سالها در این باره تلاش کردم. شنیدم که قرار است این ساز به نام ایران ثبت جهانی شود و از دوستانی که در این باره زحمت میکشند تشکر میکنم؛ چرا که اتفاق بسیار خوبی است و هر آن چه را در راه کشورم ایران باشد و صورت بگیرد، حرفی ندارم و موافقت خود را اعلام میکنم.»
اما برای شهیدی زمانی فرا می رسد که با وجود دارا بودن کوهی از تجربه، خلوت گزینی پیشه می کند و از خنیاگری در میان مردم، دست می شوید. البته او اکنون هم امیدش را نبریده و به حیات دوباره موسیقی ایران باور دارد. زیرا او به نسل جوانی ایمان دارد که با عشق و شور ملی، در پی آبادانی موسیقی اصیل است. به گفته استاد عبدالوهاب شهیدی «اکثر جوانهای امروز، سیدیهای برنامه «گلها» را به همراه دارند.»
عبدالوهاب شهیدی دو دکترای موسیقی دارد که از نوع درجه یک هنری است؛ یکی برای ساز عود و دیگر برای آواز اصیلش. او سبکی منحصر به فرد در خواندن تصنیف ها دارد و میگوید: «صدا بیانکننده شخصیت انسان است. شخصیت من هم به گونهای تعیین شده بود که موسیقی اصیل یعنی موسیقی محلیهای کشورمان که فولکلور است را بیاموزم و بخوانم که بیشترین آن هم آثاری از بزرگان موسیقی در دوره ساسانیان است. من موسیقی فولک را دنبال کردم و روی آهنگهایی که بجای مانده بود اشعار بزرگان را پیاده کردم. تمام این آثار ریتمیک بود و در واقع کاری کردم که کسی از موسیقی من خسته نشود و الحمدلله هم انجام شد.»
این استاد بزرگ آواز گاه آثاری را که امروز با عنوان موسیقی آوازی رواج پیدا کرده را به خوبی میشنود و میگوید: «موسیقیهای امروزی را گوش میکنم و میبینم که تعداد هنرمندان افزایش یافته است اما بیشتر از آن که هنرمند باشند هنربند هستند. پیش از این، عزیزانی چون بنان، قوامی، ادیب خوانساری، تاج اصفهانی، عبدالعلی وزیری و... بودند که توانستند موسیقی آوازی را بدرستی به مردم معرفی کنند اما متأسفانه امروز این بزرگان آرام آرام کنار گذاشته شدهاند. آینده موسیقی ایران بستگی به فعالیت همین جوانان دارد. آنها باید در زمینه معرفی درست موسیقی اصیل ایرانی تلاش کرده و آن را ارتقا بدهند و دراین راه رشد کنند. پایه و اساس یک موسیقی شعر است. زمانی یک تصنیف گُل میکند که در کنار یک شعر خوب، ملودی و بعد آواز قرار بگیرد.»
شهیدی نزدیک به یک قرن در این مرز پرگهر زیسته است و ماجراهای زیادی را شاهد بوده. او اینگونه می گوید: «همه مردم کشورم سلامت و سعادتمند باشند. این مردم هستند که پشتیبان موسیقیاند. با حمایت مردم یک هنرمند معروف میشود، مردم هنرمند را بزرگ میکنند و در حال حاضر هم وظیفه دارند که به هنرمندان احترام بگذارند و آنها را حمایت کنند. خدا را شکر از روزهایی که بر من گذشت... راضی هستم.»
افسوس که این هنرمند پیش کسوت بر اثر کهولت سن بامداد امروز (دوشنبه، ۲۰ اردیبهشت) در سن ۹۹ سالگی درگذشت.
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم بی تو به سر نمی شود
خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای
وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشود
گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من
مونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشود
منبع: فرارو
کلیدواژه: شهیدی عبدالوهاب شهیدی موسیقی سنتی بی تو به سر نمی شود عبدالوهاب شهیدی جامعه باربد ساز عود
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۸۵۵۶۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از دشمنی محمدبن عبدالوهاب با پیامبر(ص) / چرا بنباز بزرگترین مفتی سلفیها، هیچگاه به مدینه نرفت؟
به گزارش مبلغ هشتم شوال؛ سالروز اقدام تلخ و غمناک تخریب قبور مطهر چهار تن از ائمه معصومین(ع) یعنی امام حسن مجتبی(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) به دست فرقه وهابیت است. این گروه با برداشت انحرافی از روایات و آیات قرآن کریم ایجاد بنا بر قبور وفاتیافتگان و توسل به ائمه(ع) را شرک میدانند. لذا برخلاف مشی مسلمین در قرون گذشته و صدر اسلام به تخریب بارگاه مطهر ائمه پرداختند. در این میان ناآگاهی برخی از مسلمانان در مورد دشمنی وهابیت با پیامبر و اصل اسلام باعث شده است که تصور شود وهابی ها، مسلمانانی هستند که فقط با شیعه یا سنی مشکل دارند در حالی که سردمداران اصلی آنها از اسلام خارج هستند.
خبرنگار ایکنا به مناسبت این روز و این حادثه تلخ تاریخی با حجتالاسلام والمسلمین محسن مروجی طبسی، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید؛
ممکن است برخی تصور کنند که قبور بقیع از ابتدا اینگونه بود ولی شیعیان مدعی هستند که اینجا واجد پیشینه تاریخی محکمی است. در اسناد تاریخی پیشینه مقابر مقدس ائمه(ع) بقیع چگونه است؟
از نظر تاریخی تا قرن دوازدهم هجری، قبور ائمه بقیع پابرجا بوده و گنبد و بارگاه داشت و تصاویر موجود هم نشاندهنده و مؤید آن است. البته چون قبر عباس، عموی پیامبر(ص) هم در آنجا قرار دارد این بقعه توسط بنیعباس احیا و گنبد و بارگاه برای آن احداث شد و تا قبل از ظهور وهابیت در قرن دوازدهم بسیاری از قبور بقیع از جمله قبور ائمه(ع) گنبد و بارگاه داشتند و امری عادی و مرسوم بوده است.
وهابیت که در شهر عیینه عربستان بودند اولین اقدامی که کردند این بود که قبر عمربن خطاب را خراب کردند و گزارشها نشان میدهد بنای بر قبور مسئله مختص شیعیان نیست و تمامی مسلمین در طول تاریخ، بر روی آرامگاهها، گنبد و بارگاه داشتند. پس از قرن اول تا دوازدهم قمری این موضوع وجود داشته است و اگر بدعت بوده باید پرسید چرا علمای عامه جلوی این مسئله را نگرفتند. علمای عامه خودشان به زیارت قبور میرفتند و حاجت میگرفتند ولی وهابیت در قرن دوزادهم با قرائت انحرافی و اهلبیتستیزی و بلکه پیامبرستیزی، قبور ائمه(ع) و سایر قبور را با خاک یکسان کرد.
وهابیون برای توجیه اقداماتشان در تخریب قبور ائمه(ع) توسل به ذوات مقدس را شرک میدانند و با ساختن قبر بر مزار مردگان به طور کلی مخالف هستند و گاهی استنادات روایی هم میآورند؛ نظر شما درباره دلایل و تحلیل آنها چیست؟
اینها هیچ مستند قرآنی ندارند، در آیات قرآن کریم بر این مسئله تاکید شده است که بر قبور انبیاء گنبد و بارگاه وجود داشته است؛ در سوره مبارکه کهف در آیه 21 در مورد اصحاب کهف بیان شده است که مردم بعد از اینکه آنان را یافتند و پیبردند افراد قدیسی هستند بر محل مرگ آنها مسجدی بنا کردند و حتی بر سر ساخت بنایی مقدس با هم نزاع و اختلاف داشتند. وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا.
تنها استناد آنان به روایتی از ابوالحیاج است که از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که هم از نظر سندی و هم متنی اشکال دارد. براساس این روایت پیامبر(ص) به علی(ع) دستور دادند که قبور را تسویه کند؛ اینها تسویه را به معنای هم سطح کردن و تخریب گرفتهاند، در حالی که اشکال اصلی به این روایت آن است که تا قرن دوازدهم این روایت وجود داشت، ولی چرا هیچ کدام از علمای عامه درصدد تخریب قبور بارگاه پیامبر و ائمه نبودند و ناگهان این روایت از قرن دوازدهم به بعد توسط وهابیت مستمسکی برای تخریب قبور ائمه(ع) شده است. پس اغراض دیگری پشت آن است.
انگیزه آنان از این مسئله چه بوده است و چه منفعتی میبرند؟
اگر وهابیت را در بستر تاریخی آن بررسی کنیم، چند عامل انگیزه اصلی در این حرکت ددمنشانه بوده است و تلاش میکنند تا رنگ و بوی دینی و دفاع از دین به این کارها بدهند تا بحران مشروعیت خود را جبران کنند و این اقدامات را در راستای دفاع از شریعت توجیه میکنند. لذا روایاتی که به آن استناد میکنند طبق مبانی اهل سنت استحکام سندی و دلالی ندارد. اما انگیزه و علل اصلی در انجام این حرکت چند مورد است؛ اول منافع مالی و اقتصادی؛ زندگی اعراب در آن دوره قبیلهای و ملوک الطوایفی بود و هر قبیله که بر دیگری مسلط میشد از طریق جنگ و خونریزی امرار معاش میکرد و محمدبن عبدالوهاب هم در این راستا دست به این اقدامات زد. انگیزه دیگر آنان انگیزه سیاسی بود چرا که محمدبن عبدالوهاب، قدرتطلب و شیفته قدرت بود و یکی از بهترین راهها برای دستیابی به قدرت فتاوای خونینی بود که بتواند بر مبنای آن بر کشورهای دیگر مسلط شود.
انگیزه و علت دیگر نژادپرستی و نگاه پانعربیسم بود زیرا در آن دوره امپراتوری اسلامی در دست عثمانیها بود البته حکومت شیعه در آن دوره دست صفویه بود؛ محمدعبدالوهاب زیر بار حکومت ترکها نمیرفت و آنان را از نژاد عرب نمیدانست. لذا یکی از انگیزههای جدی آنان مسئله نژادپرستانه عرب و عجم و عرب و ترک بود.
البته اولین قربانیان وهابیت، حنابله اهل سنت هستند و تصور نکنیم وهابیت فقط با شیعه مشکل دارند زیرا اولین قبری که تخریب کردند قبر سیدبن خطاب، برادر خلیفه دوم است و بعد شاهدیم که هر کجا رفتند گنبد و بارگاهها را به بهانه شرک خراب کردند و اینها قرائت انحرافی و غلطی بود که محمدبن عبدالوهاب به خاطر اغراض سیاسی، نژادپرستانه و اقتصادی از اسلام داشت و نظرش را بر دین تحمیل کرده بود. حنابله اولین قربانیان محمدبن عبدالوهاب هستند و هر جا رفتند گنبد و بارگاهها را تخریب کردند از جمله گنبد و بارگاه اهل بیت(ع) را.
وهابیت تقابلش فقط با شیعه و اهل بیت(ع) نیست بلکه با کل مسلمین و اهل سنت هم تقابل دارند؛ بنده ناراحت میشوم که برخی افراد تقابل وهابیت را به نزاع میان آنها و تشیع تقلیل میدهند گویی نزاع آنان فرقهای و فرعی است، در حالی که وهابیت از اسلام خارج است. ردیههایی که اهل سنت علیه وهابیت نوشتهاند اگر بیشتر از شیعه نباشد کمتر نیست و این نشان میدهد مشی آنان خلاف اهل سنت است. نباید حرکت خصمانه وهابیت را به ضدیت با شیعه و اهل بیت(ع) تقلیل دهیم. لذا در ایام هشتم شوال بنده تا جایی که توان دارم در گفتار و نوشتار تلاش میکتم این مسئله را گوشزد کنم که نباید عملکرد این جریان را فقط به تخریب قبور ائمه در بقیع منحصر بدانیم بلکه این فرقه با قبور مسلمین و بحث زیارت و توسل مشکل دارند.
برخورد وهابیت با قبور دیگر افراد و ادیان چگونه بوده است؟
آنان همه آثار تاریخی یهودیان خیبر و مدینه را حفظ کردهاند ولی قبور اهل بیت(ع) و صحابه را تخریب کردهاند و حتی در قرن دوازدهم و سیزدهم قصد داشتند که قبر نبی اعظم(ص) را هم تخریب کنند ولی علمای اسلام اعم از شیعه و سنی فتوا دادند و حتی کشتیهایی از سمت هند به آن طرف اعزام شد تا اگر وهابیت دچار این جنایت شود با آنها برخورد کنند. نباید حرف بنباز را هیچ وقت فراموش کنیم که میگفت تاکنون به مدینه نرفتهام مبادا که قبر پیامبر(ص) را زیارت کنم! اساس تفکر اینها معاویه و اموی است و همانطور که معاویه با اسلام ناب محمدی(ص) مبارزه کرد اینها هم با همان نگاه این جنایات را مرتکب میشوند.
با این واقعیت تلخ روبهرو هستیم که وهابیت بر حرمین شریفین و قبرستان بقیع و ... مسلط است؛ چه نوع تعاملی وظیفه ما مسلمانان و به خصوص شیعیان وجود دارد؟
علمای اهل سنت عمدتا تابع حکومتهای خودشان هستند و این حکومتها هم عمدتا تابع سیاستهای استعماری و ابرقدرتهای استکباری و صهیونیسم جهانی هستند؛ در همایش مبارزه با تکفیریها که چند سال قبل از سوی حضرت آیتالله مکارم شیرازی برگزار شد علمای سرزمینهای اسلامی هم حضور داشتند و با زبان بیزبانی میگفتند که دست آنها از سمت حکومتهایشان بسته است وگرنه دلشان با اهل بیت(ع) و قبور ائمه بقیع است. لذا امروز کاری از دست علما برنمیآید ولی رسانههای مختلف باید به روشنگری بپردازند و سطوح مختلف مردم را با اهداف وهابیت آشنا کنند؛ باید در فضای مجازی از سطح عمومی مردم شروع و خیزش ایجاد کنیم.
مجمع جهانی اهل بیت(ع)، مجمع جهانی تقریب و وزارت امور خارجه، سازمان حج و زیارت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتوانند فعالیتهای دیپلماتیک داشته باشند ولی معتقدم رسانههای ما باید این مسئله را به زبانهای مختلف و پرمخاطب از جمله انگلیسی، عربی، اردو، اسپانیولی و ... بازگو کنند. بنده با جوانان کشورهای عربی برخورد داشتهام. آنان فارغ از ظاهرشان تشنه معارف هستند؛ پیشنهادم این است که باید یک تشکل مردمنهاد از سوی خبرنگاران و رسانههای کشورهای اسلامی تاسیس و معارف ناب اسلامی ترویج شود و اگر این اتفاق رخ دهد تابو و بت باند مافیایی استکبار جهانی خواهد شکست و کارهای ناشدنی ممکن میشود.
تفکر وهابیت فقط دشمنی با شیعه نیست بلکه آنها دشمن اسلام و پیامبر(ص) هستند؛ کتاب «الدرر» زحلی دحلان شافعی مذهب را مطالعه کنید؛ ایشان نمونههای صریح و بارز از دشمنی محمدبن عبدالوهاب با پیامبر(ص) را ثبت و ضبط کرده است. او به پیامبر(ص) جسارت میکرد و از اینکه نام پیامبر(ص) را بشنود اکراه داشت. یک مؤذن نابینا در دوره محمدبن عبدالوهاب در ماذنه بعد از اذان بر پیامبر(ص) و آل ایشان صلوات فرستاد و محمدبن عبدالوهاب دستور قتل او را صادر کرد و او را کشتند یا از پیامبر تعبیر به نامهرسان میکرد و میگفت عصای ما از عصای محمد بهتر است زیرا عصای ما میتواند مار و عقرب را بکشد ولی عصای پیامبر(ص) هیچ سودی ندارد.
به هر حال باید به بهانه هشتم شوال چهره کریه وهابیت را افشا کنیم و به مردم بگوییم اینها فقط با اهل بیت(ع) مخالفت ندارند بلکه با پیامبر(ص) و فرقههای مختلف اسلامی هم دشمنی دارند و این موضوع باید ترویج شود.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1896297