Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-24@12:07:00 GMT

واشنگتن پست: آمریکا در وضعیت فلسطین مقصر است

تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۸۷۶۷۷۵

واشنگتن پست: آمریکا در وضعیت فلسطین مقصر است

به گزارش سه شنبه ایرنا، "ایشان تارور" دیدگاه نویس واشنگتن پست در این گزارش می افزاید: دوشنبه شب این هفته راکت هایی از سوی "نوار غزه" به سمت اسرائیل پرتاب شد و ارتش اسرائیل هم با حملات هوایی مرگبار به آن پاسخ داد. این راکت باران را دو گروه مسلح نوار غزه یعنی "حماس" و " جهاد اسلامی" انجام دادند و راکتها در نزدیکی "بیت المقدس" و بخش هایی از جنوب اسرائیل اصابت کرد و در اثر آن دست کم یک نفر زخمی شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در حمله هوایی انتقامجویانه اسرائیل دست کم ۲۰ نفر در غزه کشته شدند.

بنامین نتانیاهو  می گوید:"گروههای تروریستی حاضر در غزه با حملات راکتی شان از "خط قرمز" عبور کرده اند. اما این انفجار خصومتها به این سادگی ها هم نیست و ریشه دار است.

واشنگتن پست نوشت: مدتی است که هم نیروهای امنیتی اسرائیل و هم گروه های راست گرا در "بیت المقدس" دست به خشونت های علیه فلسطینیان می زنند. دو هفته قبل؛ جمعی از راست گرایان افراطی از جمله چندین تن از شهرک نشینان "کرانه باختری" در محله های فلسطینی نشین بیت المقدس راهپیمایی کردند و شعار "عرب، برو بیرون" و "مرگ بر اعراب" سر دادند و به عابران پیاده حمله کردند و به اموال فلسطینیان خسارت وارد کردند.

نویسنده می افزاید: در همی راستا اسرائیل هم تلاش می کند جمعی از خانواده های فلسطینیان ساکن محله "شیخ جرّاح در "بیت المقدس شرقی" را از این منطقه بیرون براند. فلسطینیان می گویند که این کار هم در راستای همان سیاست قدیمی سلب مالکیت فلسطینیان بر این اراضی می دانند تا خیالشان آسوده شود که این مناطق هم تحت حاکمیت اسرائیل است.

این ماجرا؛ اعتراضات فلسطینیان را به نشانه همبستگی در مناطق مختلفی از سرزمین های اشغالی برانگیخت.

واشنگتن پست در ادامه نوشت: این حوادث همچنین سرمنشاء تنش هایی در روز دوشنبه شد که مصادف بود با سالگرد "روز اورشلیم" که یک روز ملی در اسراییل است و تعطیل است و سالروز تصرف "بیت المقدس" در جنگ های اعراب - اسرائیل در سال ۱۹۸۷میلادی است. در این روز اسرائیلی های راستگرا در بخش "دیوار غربی" راهپیمایی کردند و شعارهایی علیه فلسطینیان سر دادند.

در این بحبوحه "حماس" وارد معرکه شد و بیت المقدس را راکت باران کرد. ظرف این نزاع چندین و چند ساله این اولین بار بود که شهر "بیت المقدس" هدف اصابت راکت قرار می گرفت. به دنبال حمله راکتی به بیت المقدس، درگیری هایی میان پلیس اسرائیل با تظاهرکنندگان فلسطینی رخ داد.

واشنگتن پست ادامه می دهد: اما برخورد دولت "بایدن" با این حوادث، این بوده است که وزارت خارجه خواستار "حفظ خونسردی" طرفین شده است و حملات راکتی حماس را محکوم کرده است و از حق اسرائیل برای محافظت از خود دفاع کرده است. پلیس اسرائیل قبلا" به مجتمعی در "مسجد الاقصی" که به محل انبار سنگ برای پرتاب به سمت نیروهای امنیتی اسرائیل تبدیل شده بود یورش برده بود و به سمت نمازگذاران فلسطینی گاز اشک آور و گاز بی حس کننده پرتاب کرده بود.

مدافعان حقوق فلسطینیان می گویند که دولت بایدن هم میراث دار سیاست های ایالات متحده در منطقه است. جمع کثیری از گروههای مدافع حقوق بشر هم می گویند که اسرائیل با اشغالگری نظامی، خاک فلسطینیان را اشغال کرده است و بر سرنوشت شان احاطه پیدا کرده است. این معادل همان " آپارتاید" است.

این گروهها می گویند که آمریکا با حمایت های اخلاقی اش از اسرائیل، این حکومت را برای بوجود آوردن یک چنین وضعیتی توانمند کرده است.

واشنگتن پست می نویسد: در گزارشی که ماه گذشته منتشر شد، سه فرمانده پیشین نیروهای دفاعی اسرائیل هشدار دادند که اسرائیل و فلسطینییان در مسیر یک " برخورد تازه" افتاده اند. این فرماندهان سابق نظامی در برشمردن علل این تحلیل نوشتند:" این فقط سیاست های   حماس" نبوده است که این وضعیت را به بار آورده است، بلکه برخی عوامل دیگر هم با هم تلاقی پیدا کرده اند و همگی دست به دست هم داده اند و این اوضاع را بوجود آورده اند. از جمله الحاق بالفعل "کرانه باختری"، و عجز و ناتوانی و بی کفایتی حکومت خودگردان فلسطین که به طور اسمی بر سرزمین های اشغالی حکومت می کند.  

ژنرال های بازنشسته نوشتند: " در این معرکه لازم است آمریکا وارد میدان بشود و جلوی این جریانها را بگیرد و شروع کند این روندی که برای رقم زدن تراژدی تشکیل یک دولت به راه افتاده است را واژگون کند. این طرح یک دولت، طرحی است که برای پایان دادن به این نبرد بی انتها پیشنهاد شده است و تشکیل یک دولتی از مدیترانه تا رود اردن را شامل می شود".

دولت بایدن آشکارا گفته است که اصلا دلش نمی خواهد تا عمق در باتلاق مناقشه اسرائیل - فلسطینیان فرو برود.

واشنگتن پست نوشت: تمام روسای جمهور چندین دهه اخیر آمریکا هریک به نوعی در این مناقشه، جانب اسرائیل را گرفته اند. میلیاردها دلار کمک نظامی به او کرده اند. به توسه شهرک های یهودی نشین در کرانه باختری رضایت داده اند. سپر بلای اسرائیل شده اند و از آن در مجامع بین المللی دفاع کرده اند.

کارشناسان سیاسی می گویند که همین مددرسانی ها بوده است که کار را به اینجا کشانده است.

"شبلی تلهامی" از اعضاء "موسسه بروکینگز" در واشنگتن می گوید:" در این منازعه؛ آمریکا به هیچ عنوان صرفا یک نظاره گر نیست. آمریکا خودش جزیی از این عدم موازنه قواست که بطور ناعادلانه یک طرف را قربانی طرف دیگر می کند و راه رسیدن به صلح را هرچه دورتر و دورتر می کند".

واشنگتن پست می افزاید: در طول دو دهه گذشته، سیاست اسرائیل روز به روز به سمت راست مایل شده است. نتانیاهو هیچ تعهدی اساسی به "راه حل دو کشور" که مورد توافق هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان آمریکاست ندارد. یک عده از متحدان سیاسی و رقبای او بطور یک جانبه آن را رد می کنند. "

خالد الگندی" یکی از اعضای ارشد "موسسه خاورمیانه" در این باره نوشته است: "واشنگتن سفت و سخت ایستاده است و منکر آن می شود که هم عرصه سیاست اسرائیل و هم جامعه آن روز به روز افراط گراتر شده اند. افراط گرایی در اسرائیل هم مثل هر رژیم ایدئولوژیست دیگر عامل توانمند شدن حاکمیت است و اسرائیل هم بر همین اساس به این افراط گرایی دامن می زند".

الگیندی می گوید:" در آمریکا هم مثل اسرائیل، این صداهای رادیکال هستند که با جابجایی اهداف سیاسی و اهداف دیپلماتیک، سیاست و گفتمان سیاسی را شکل می دهند در حالیکه اصلا مستقیماً نقشی در سیاست گذاری ندارند".

به هر حال این هیاهوی روزهای اخیر سرزمین های اشغالی، شکاف موجود در واشنگتن در زمینه سیاست گذاری درباره اسرائیل را برجسته کرده است.
روز دوشنبه، شمار زیادی از قانونگذاران آمریکا از هر دو حزب با ارسال توئیت هایی حملات موشکی حماس را محکوم کردند.
چند روز قبلتر از آن؛ سیاستمداران برجسته چپگرای همسو با بایدن از جمله سناتور "الیزابت وارن" (D-Mass.) و سناتور "برنی سندرز (I-Vt.)، به بیرون رانده شدن فلسطینیان در قدس شرقی اعتراض کردند.
شنبه هفته آینده؛ مصادف است با "روز نکبت" در سرزمینهای اشغالی. این روز یادآور خاطره دردناک اخراج اجباری و وحشیانه صدها هزار فلسطینی از خانه و دهکده هایشان در سال ۱۹۴۸میلادی است.  
این آوارگان فلسطینی تقاضای "حق بازگشت" به سرزمینشان را دارند و خواستار تاسیس یک کشور مستقل و پایدار فلسطینی هستند.
اما این رویا آنقدر تحقق نیافتنی است که از دیدگاه سیاسی نه تنها در اسرائیل، بلکه در آمریکا هم یک تابو است.

"پیتر بینارت " مفسر یهودی آمریکایی به سکوت در برابر حق "بازگشت" فلسطینیان اعتراض می کند و می نویسد: "حالا که همه امیدهای فلسطینیان برای تشکیل یک دولت فلسطینی از بین رفته است و مسئله حق بازگشت هم که اصلا بطور کل منتفی است، الآن بطورکل مسئله فلسطین یک مسئله حقوق بشری است و موضوع نقض حقوق بشر فلسطینیان زیر دست اشغالگری اسرائیل است".

بینارت می نویسد: "در طول این سالها خیلی تلاش شد که از حیث نظری "نکبت" دفن بشود. اما فلسطینیان امروز در کف خیابانهای "شیخ جراح" هستند. رهبران اسرائیلی که امروز اخراج فلسطینیان را توجیه می کنند تا بیت المقدس را به یک شهر یهودی تبدیلش کنند،  

برچسب‌ها نوار غزه ایالات متحده آمریکا

منبع: ایرنا

کلیدواژه: نوار غزه ایالات متحده آمریکا نوار غزه ایالات متحده آمریکا اخبار کنکور واشنگتن پست بیت المقدس اسرائیل هم یک دولت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۸۷۶۷۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«بمبی که آمریکا در خاورمیانه نمی بیند»: واشنگتن در حال تکرار اشتباه نادیده گرفتن افکار عمومی جهان عرب است/ آمریکا دود برخاسته از آتش زیرخاکستر غزه را ندید/ انقلاب رسانه های اجتماعی در جنگ غزه

به گزارش جماران، فارن افرز در تازه ترین نوشتار تحلیلی و تفصیلی به سراغ اشتباهات سیاست خارجی ایالات متحده در جهان عرب و مشخصا نادیده گرفتن افکار عمومی در این کشورها رفته و می نویسد:

از زمان حمله حماس در 7 اکتبر به اسرائیل، خاورمیانه با تظاهرات گسترده خیابانی در کشورهای مختلف این منطقه روبه رو شده است. مصری‌ها در همبستگی با فلسطینی‌ها تظاهرات کرده‌اند و تعداد زیادی از  عراقی‌ها، مراکشی‌ها، تونسی‌ها و یمنی‌ها  به خیابان‌ها ریخته‌اند. در همین حال، اردنی ها خطوط قرمز قدیمی را با راهپیمایی به سمت سفارت اسرائیل شکسته اند و عربستان سعودی از از سرگیری مذاکرات عادی سازی با اسرائیل ، تا حدی به دلیل خشم عمیق مردمش از عملیات اسرائیل در نوار غزه، خودداری کرده است.

برای واشنگتن، هیچ یک از این اعتراض ها و بسیج عمومی مهم نیست. به هرحال،  رهبران عرب از مجرب ترین سیاستمداران واقعی در جهان هستند و سابقه نادیده گرفتن ترجیحات و نظرات مردم خود را دارند. اعتراضات اگرچه گسترده بود، اما قابل کنترل بوده است. رهبران عرب چه در مصر و چه در سایر کشورها مدت‌هاست که اعتراضات را در مورد رفتار با فلسطینی‌ها تشویق می‌کنند، چرا که به مردم این کشور اجازه می‌دهد به جای مخالفت با فساد و بی‌کفایتی داخلی، خشم خود را به سمت دشمن خارجی هدایت کنند. به مرور زمان، جنگ در غزه پایان می‌یابد، معترضان خشمگین به خانه‌های خود می‌روند و رهبران آنها هم به دنبال منافع شخصی خود هستند، امری که در آن تخصص دارند.

خروش مردم در خیابان های عربی

سیاستگذاران خارجی ایالات متحده نیز سابقه طولانی در بی توجهی به افکار عمومی در خاورمیانه -به اصطلاح «خیابان های عربی»- دارند. به هر حال، اگر رهبران خودکامه عرب به یک موضوع اعتراض می کنند، لازم نیست آنچه را که فعالان سیاسی فریاد می زنند یا آنچه شهروندان عادی به نظرسنجی ها یا رسانه ها می گویند، بررسی کنیم. از آنجایی که هیچ دموکراسی در خاورمیانه وجود ندارد، نیازی نیست که به نظر دیگران در خارج از کاخ ها توجه شود. واشنگتن علیرغم تمام صحبت‌هایش در مورد دموکراسی و حقوق بشر، همیشه راحت‌تر با خودکامه‌های عمل‌گرا معامله می‌کند تا با مردمی که آنها را اوباش غیرمنطقی یا «افراطیون» می داند. واشنگتن لحظه ای درنگ هم نمی کند تا فکر کند که چگونه چنین روندی می تواند به تکرار تاسف بار شکست های سیاسی این کشور منجر شود.

تمایل ایالات متحده برای نادیده گرفتن نگرانی های مردمی با خاطره سال 2003 تقویت می شود، زمانی که افکار عمومی عرب به شدت مخالف تهاجم به رهبری ایالات متحده به عراق بود، اما اکثر رهبران منطقه با این حمله همکاری کردند و هیچ گامی برای مخالفت با آن برنداشتند.

با وجود چندین دهه تظاهرات مردمی مکرر علیه اقدامات اسرائیل در غزه و کرانه باختری، اردن و مصر معاهدات صلح با اسرائیل را حفظ کرده اند و مصر حتی فعالانه در محاصره غزه شرکت کرده است. وضعیت واشنگتن برای مدت کوتاهی با قیام‌های اعراب در سال 2011 متزلزل شد، اما با اعمال قدرت مجدد حکومت‌های استبدادی در سال‌های بعد، وضعیت پیشین احیاء شد.

به نظر می رسد که این بار نیز ایالات متحده و اکثر تحلیلگران سیاسی این انتظار را دارند. وقتی بمباران بالاخره تمام شد، معترضان به خانه‌های خود باز می‌گردند و چیزهای دیگری برای عصبانیت پیدا می‌کنند و سیاست منطقه‌ای می‌تواند به حالت عادی بازگردد. اما این مفروضات منعکس کننده یک سوء تفاهم اساسی از چگونگی اهمیت افکار عمومی در خاورمیانه، و همچنین درک نادرست عمیق از آنچه واقعاً از قیام های 2011 تغییر کرده است، است.

اصطلاح «خیابان های عربی» توسط سیاستگذاران برای تقلیل مطالبه افکار عمومی منطقه به شعارهای یک سری اوباش غیرمنطقی و احساساتی که ممکن است مماشات یا سرکوب شوند، استفاده می شود. این عبارت ریشه عمیقی در حکومت استعماری بریتانیا و فرانسه دارد و با ورود به جنگ سرد توسط ایالات متحده پذیرفته شد. گویا آمریکا به این باور رسید که آموزش و سرمایه داری قادر است خاورمیانه را به تصویری از غرب تبدیل کند. این ایده ها زیربنای سیاست واشنگتن برای همکاری با دیکتاتورهای عرب بود که می توانستند مردم خود را کنترل کنند. این برای رهبران عرب مناسب بود، زیرا می‌توانستند با اشاره به خطر خیزش‌های مردمی و احتمال جانشین هایی تندرو برای خود مانع از تشدید فشار غرب بر این کشورها در حوزه هایی مانند حقوق بشر، برقراری دموکراسی مردمی و یا عادی سازی رابطه با اسرائیل شوند.

قبل از سال 2011، نقطه اوج مفهوم «خیابان های عربی» در طول به اصطلاح جنگ سرد عربی در دهه 1950 رخ داد، زمانی که رهبران پوپولیست پان عرب از موفقیت بزرگی در بسیج توده های مردم  علیه متحدان محافظه کار غربی برخوردار بودند. مشاهده هزاران معترض خشمگین فلسطینی که تحت تاثیر سخنرانی‌های رادیویی جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر به خیابانهای اردن می آمدند، بر سیاست‌گذاران غربی تأثیر گذاشت.

این تحولات ، واشنگتن را به این نتیجه رساند که آنچه در خیابان های کشورهای عربی رخ می دهد می تواند خطرناک باشد و دریچه هایی برای شوروی ایجاد می کند. بنابراین، استدلال آوردن و رفتار منطقی که با این مردم ممکن نیست پس باید آنها را با زور کنترل کرد.

مدت‌ها پس از پایان جنگ سرد، این تصور پابرجا بوده و به پیشبرد سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده و همچنین بسیاری از تحلیل‌های سیاسی درباره منطقه منتهی شده است.

 نادیده گرفتن حمایت اعراب از سرزمین های فلسطینی یا از بین بردن خشم عمومی از سیاست های ایالات متحده همیشه آسان تر از این بوده که دلایل خشم اعراب را جدی بگیریم و به راه هایی برای رفع این نگرانی ها فکر کنیم.

این ایده درباره خیابان های عربی در دهه 1990 و دهه بعد تا حدودی تغییر کرد. تلویزیون های ماهواره ای، به ویژه الجزیره، در این دهه ها افکار عمومی پان عرب را شکل داد. ظهور نظرسنجی های علمی و سیستماتیک افکار عمومی در دهه 1990 تفاوت های ظریف قابل توجهی را در مورد تفاوت های ملی، تغییر نگرش ها در واکنش به رویدادها و ارزیابی های پیچیده از شرایط سیاسی ارائه کرد. ظهور رسانه‌های اجتماعی به طیف گسترده‌ای از صداهای عربی اجازه داد تا انحصار رسانه‌ها و کلیشه ها را بشکنند.

پس از 11 سپتامبر، واشنگتن تلاش زیادی برای جنگ ایده‌ها انجام داد که برای مبارزه با افکار افراطی و اسلام‌گرایانه در سراسر منطقه طراحی شده بود؛ رویکردی که هرچند نادرست، اما نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجهی در تحقیقات نظرسنجی و توجه دقیق به رسانه‌های عربی و رسانه‌های اجتماعی نوظهور بود.

 اما پس از آن قیام های سال 2011 تصور عمومی را در مورد ثبات خودکامگان منطقه در هم شکست و نشان داد که صدای مردم باید شنیده شود و مورد توجه قرار گیرد.

دیکتاتورها می لرزند، اما زنده می مانند

خاطره قیام های سال 2011 هنوز بر تمامی محاسبات مربوط به ثبات و پایداری سیستم های حاکم سیاسی در خاورمیانه امروزی سایه انداخته است. نتایج آن رویدادهای انقلابی درس‌های متفاوتی به همراه داشت.

گسترش سریع اعتراضات از تونس تقریباً در کل منطقه نشان داد که ثبات فرضی دیکتاتورهای عربی بیشتر یک افسانه است. برای لحظه ای کوتاه، نادیده گرفتن ظرافت های افکار عمومی عرب یا تسلیم شدن به وعده های حاکمان خسته عرب دیگر منطقی نبود.

آن قیام های مردمی فقط فوران احساسات جمعیتی بی فکر و برنامه نبود، بلکه جوانان انقلابی نقدهای متفکرانه و محکمی را نسبت به دیکتاتورهای این کشورها بیان می کردند  و حتی اسلام‌گرایان در میان آنها به زبان آزادی و دموکراسی صحبت کردند. دولت‌های غربی در ابتدا برای تعامل با این رهبران جوان تأثیرگذار با هم رقابت و سعی کردند از تلاش‌های آنها برای  انتقال دموکراتیک قدرت و حاکمیت سیستم‌های سیاسی بازتر حمایت کنند.

اما این درس‌ها به سرعت فراموش شدند، زیرا رژیم‌های عربی کنترل امور کشور را از طریق کودتاهای نظامی، مهندسی سیاسی و سرکوب‌های گسترده به دست گرفتند. حکومت های دیکتاتوری در سراسر منطقه به دیگر مستبدان کمک کردند تا قدرت خود را بازگردانند و غرب به سادگی کنار ایستاد. احیاء استبداد، سطحی از سرکوب را به ارمغان آورد که بسیار فراتر از آنچه قبل از سال 2011 وجود داشت، بود. این رژیم ها از بیم ظهور مجدد مخالفان، جامعه مدنی را در هم شکسته و خاموش کردند. نظارت دیجیتالی به این اقدامات سرکوبگرانه کمک کرد و به حکومت های دیکتاتور فرصت بی سابقه ای برای شناسایی جنبش های در حال ظهور داد.  

احیاء استبداد به سرعت منجر به بازگشت مدل قدیمی‌تر سیاست خارجی در غرب مبتنی بر همکاری با نخبگان خودکامه و نادیده گرفتن نظرات مردم عرب شد. این را در هیچ کجا نمی توان به وضوح در سیاست ایالات متحده در قبال درگیری اسرائیل و فلسطین مشاهده کرد. از سال 1991 تا همین اواخر، واشنگتن تا حدودی از یک پروسه صلح حمایت کرده بود، زیرا رهبران ایالات متحده معتقد بودند که ارائه راه حل عادلانه برای فلسطینیان برای مشروعیت بخشیدن به اولویت ایالات متحده ضروری است.

با این حال، دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، افکار عمومی فلسطینی‌ها و عرب‌ها را در پرونده میانجی‌گری در توافق‌نامه ابراهیم که روابط بین اسرائیل و بحرین و امارات متحده عربی را بدون حل مناقشه اسرائیل و فلسطین عادی می‌کرد، نادیده گرفت.

 

بایدن همان مسیر ترامپ را رفت

جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، علی‌رغم وعده‌های بسیار در کمپین انتخاباتی، با تمام وجود از رویکرد ترامپ در قبال خاورمیانه استقبال کرد و برای عادی‌سازی رابطه اعراب با  اسرائیل به نادیده گرفتن نقض دموکراسی و حقوق بشر در این کشورها روی آورد. جو بایدن پس از مراسم تحلیف خود در سال 2021، از وعده های خود مبنی بر اینکه حقوق بشر را در اولویت روابط با سایر کشورها قرار دهد و عربستان سعودی را به خاطر قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار و جنگ علیه یمن، تنبیه کند دست کشید. در عوض، او با ناامیدی تلاش کرد تا سیاست‌های ترامپ برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل را بدون حل مسئله فلسطین و جلوگیری از تحقق دستاوردهای چین در منطقه از طریق حصول توافق با عربستان سعودی به پایان برساند.

تصادفی نیست که حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر مصادف شد با فشار دولت بایدن برای توافق عادی سازی رابطه عربستان با اسرائیل در بحبوحه تحریکات بی سابقه شهرک نشینان اسرائیلی در کرانه باختری. نشانه‌های زیادی از نارضایتی اعراب از عادی‌سازی رابطه کشورهای عربی با اسرائیل و هشدارهای بی‌شماری درباره انفجار قریب‌الوقوع غزه وجود داشت، اما واشنگتن آنها را به عنوان نمونه دیگری از شورش در خیابان های عربی که دولت های دیکتاتوری دوست با آمریکا از عهده مهار آن برخواهند آمد تفسیر کرده و همزمان نادیده گرفت.

 

افکار عمومی حرف نخست را می زند

به این دلیل است که افکار عمومی در خاورمیانه اهمیت دارد. حتی در حکومت های خودکامه و در خاورمیانه، نیروهای سیاسی به طور یکپارچه بین نیروهای داخلی و منطقه ای حرکت می کنند. رهبران موفق باید یاد بگیرند که بر هر دو بعد بازی تسلط پیدا کنند.

بخشی از تضمین بقای حکومت ها در این منطقه دانستن چگونگی پاسخ به اعتراضات است و البته پاسخ هم به موضوع مورد نظر بستگی دارد. البته، محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، اگر فکر می‌کرد که عادی سازی رابطه با اسرائیل منافع او را تأمین می کند و همزمان می تواند خشم عمومی را هم بدون ریسک زیاد مهار کند، حتما با اسرائیل معامله می کرد؛ اما نکته اینجا است که این یک «اگر» بزرگ است. شاهزاده محمد بن سلمان و دیگر رهبران عرب به آنچه ممکن است آنها را سرنگون کند، اهمیت می دهند. در بیشتر موارد، آنها به یک چیز بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهند: ماندن در قدرت.

این بدان معناست که آنها نه تنها از اعتراضات مردمی که آشکارا تهدیدکننده رژیم آنها هستند جلوگیری کرده، بلکه به منابع بالقوه نارضایتی توجه می‌کند و در صورت لزوم برای جلوگیری از آنها واکنش نشان می‌دهد.  با توجه به اینکه تقریباً همه کشورهای عربی خارج از خلیج فارس از مشکلات اقتصادی شدید رنج می برند و بر این اساس حداکثر سرکوب را اعمال می کنند، رژیم ها باید در واکنش به مسائلی مانند درگیری اسرائیل و فلسطین دقت بیشتری داشته باشند.

در همین حال، رهبران عرب بر بازی سیاسی منطقه‌ای تمرکز کرده‌ و به شدت با یکدیگر بر سر اینکه خود را موثرترین مدافع هویت عربی و آرمان فلسطین معرفی کنند، رقابت می کنند.  به همین دلیل است که آنها اغلب منفعت طلبانه ترین حرکات را به عنوان خدمت به منافع فلسطینی ها به دیگران معرفی می کنند. اقدامات اخیر امارات متحده عربی، مانند زمانی که تلاش کرد با ادعای جلوگیری از الحاق برنامه ریزی شده کرانه باختری توسط بنیامین نتانیاهو، پیمان ابراهیم کشورش با این رژیم را توجیه کند، نمونه ای از این موارد است.

 

مردم، حاکمان را به مخالفت با آمریکا وادار می کنند

امروز، آشکارا شده  که این تصور برای ایالات متحده که می تواند افکار عمومی عرب در مورد رفتار با فلسطینیان را نادیده بگیرد، اشتباه است. اعراب در واقع علاقه خود را به این موضوع از دست نداده اند و حکومت ها در کشورهای عربی هم دست به سرکوب این مطالبه نزده اند. سطح بسیج و خشم عمومی ناشی از اقدام های اسرائیل از خشم سال 2003 بر سر حمله آمریکا به عراق فراتر رفته و به وضوح بر رفتار رژیم های منطقه تأثیر می گذارد. در واقع، درجه و قدرت بسیج مردمی را می توان نه تنها در رسانه ها و ازدحام مردم در خیابان ها، بلکه در انتقادهای نامشخص حکام کشورهای عربی  از اسرائیل و ایالات متحده مشاهده کرد.  حتی مصر، شریک نزدیک ایالات متحده، تهدید کرده است که در صورت حمله اسرائیل به رفح یا بیرون راندن مردم غزه به سینا، توافقنامه کمپ دیوید را زیرپا خواهد گذاشت.

 

نقش پرشکوه رسانه های اجتماعی در دور زدن روایت غرب

رسانه‌های عربی که در طول جنگ‌های سیاسی درون منطقه‌ای دهه قبل به شدت پراکنده و دو قطبی شده بودند، تا حد زیادی در دفاع از غزه متحد شدند. الجزیره بازگشته است و روزهای پرشکوه خود را با پوشش شبانه روزی وحشت در غزه تکرار می کند. این پوشش خبری حتی در شرایطی که خبرنگاران الجزیره توسط نیروهای اسرائیلی کشته می شدند هم ادامه داشت و دارد.

رسانه‌های اجتماعی نیز بازگشته‌اند و این فقط شامل رسانه هایی مانند توئیتر، فیس بوک و اینستاگرام که سانسور بسیاری را بر داده ها اعمال می کنند نمی شود، بلکه برنامه‌های جدیدتری مانند TikTok ،WhatsApp و Telegram. تصاویر و ویدئوهایی که از غزه بیرون می‌آیند را منتشر و در سطح وسیع پخش می کنند و به راحتی از پوشش نرم رسانه‌های خبری غربی عبور می‌کنند. با این ابزار اطلاع رسانی مستقیم و بی واسطه، مردم ویرانی را می بینند، آنها هر روز با صحنه هایی از تراژدی باورنکردنی روبرو می شوند و  قربانیان را مستقیماً می شناسند. آن‌ها برای دیدن مردم وحشت زده غزه و تماشای ویدئوهای وحشتناک از این منطقه نیازی به رسانه ندارند بلکه یک نرم افزار واتس اپ بر روی گوش هایشان کافی است.

فعالان و روشنفکران عرب استدلال‌های قدرتمندی در مورد ماهیت تسلط اسرائیل بر سرزمین‌های فلسطینی مطرح می کنند  و البته اینها به شیوه‌های جدیدی وارد گفتمان غربی می‌شوند. پرونده ای که آفریقای جنوبی به دادگاه بین المللی دادگستری با ادعای نسل کشی اسرائیل در غزه، ارائه کرد بسیاری از این استدلال ها را در سراسر جنوب جهانی و در سازمان های بین المللی مطرح کرد. این کار نه تنها با ارجاع به اظهارات رهبران اسرائیل، بلکه با ارجاع به چارچوب های مفهومی در مورد اشغال و استعمار شهرک نشینان که توسط روشنفکران عرب و فلسطینی ایجاد شده بود، صورت گرفت.

 

یک منطقه در حال گذار

همه اینها در دوره ای اتفاق می افتد که مشخصه آن، حتی قبل از جنگ اسرائیل و حماس، کاهش نقش ایالات متحده و افزایش خودمختاری قدرت های منطقه ای است. کشورهای عربی پیشرو به دنبال نشان دادن استقلال خود از ایالات متحده، ایجاد روابط استراتژیک با چین و روسیه و پیگیری برنامه های خود در امور منطقه هستند. تمایل رژیم‌های عربی برای سرپیچی از ترجیحات ایالات متحده در منطقه از یک دهه قبل آغاز شده بود، آنجا که کشورهای خلیج‌فارس سیاست‌های آمریکا برای انتقال دموکراتیک در مصر را نادیده گرفتند، علی‌رغم احتیاط واشنگتن، سلاح‌ها را به سوریه سرازیر کردند و علیه توافق هسته‌ای با ایران لابی کردند.

این تمایل برای نادیده گرفتن خواسته های ایالات متحده پس از حمله روسیه به اوکراین آشکارتر شده است. در دو سال گذشته اکثر رژیم‌های خاورمیانه از رای دادن به نفع واشنگتن علیه روسیه پرهیز و عربستان سعودی از پیروی از آمریکا در قیمت‌گذاری نفت خودداری کرده است.

با این حال، حمایت بی‌وقفه واشنگتن از اسرائیل در ویران‌سازی غزه، خصومت طولانی‌مدت نسبت به سیاست ایالات متحده را به اوج رسانده و بحران مشروعیتی را برای این کشور ایجاد کرده که کل بنای برتری تاریخی ایالات متحده در منطقه را تهدید می‌کند.

اینکه اعراب تا حد زیادی ایالات متحده را مسئول این جنگ می دانند یک اغراق نیست. آنها ببینند که فقط فروش تسلیحات ایالات متحده و وتوهای قطعنامه های سازمان ملل به اسرائیل اجازه می دهد که به جنگ خود ادامه دهد. آنها می دانند که ایالات متحده از اسرائیل در اقداماتی دفاع می کند که همان اقداماتی است که ایالات متحده ، روسیه و سوریه را بابت آنها محکوم کرد.

کاخ سفید همچنان طوری رفتار می کند که گویی هیچ یک از اینها واقعاً مهم نیست و در نهایت باز هم  رژیم‌های عربی زنده خواهند ماند، خشم عمومی کمرنگ  یا به سمت مسائل دیگر منحرف می‌شود. در اینصورت  ظرف چند ماه، واشنگتن می‌تواند به تجارت مهم عادی‌سازی رابطه اسرائیل و عربستان بازگردد.

به طور سنتی همه چیز به همین شکل بوده است. اما این بار ممکن است متفاوت باشد. جنگ غزه در لحظه تغییر قدرت جهانی و تغییر محاسبات توسط رهبران منطقه، نشان می‌دهد که واشنگتن چقدر از سوابق طولانی شکست‌های سیاست‌های خود درس عبرت نگرفته است. ماهیت و درجه خشم مردم، کاهش اولویت بخشی به ایالات متحده و سقوط مشروعیت آن در منطقه، اولویت بخشی رژیم های عربی به بقای داخلی خود  و همچنین رقابت منطقه ای، نشان می دهد که نظم جدید منطقه ای توجه بیشتری به افکار عمومی خواهد داشت.

اگر واشنگتن به نادیده گرفتن افکار عمومی ادامه دهد، هرگونه برنامه ریزی این کشور برای فردای پس از جنگ غزه، محکوم به شکست خواهد بود.

دیگر خبرها

  • شورش بزرگ در دانشگاه های آمریکا / حمایت واشنگتن از اسرائیل بالاخره کار دستش داد/ تلاش دولت برای سرکوب معترضان عدالتخواه با بهانه «یهودی ستیزی»
  • «بمبی که آمریکا در خاورمیانه نمی بیند»: واشنگتن در حال تکرار اشتباه نادیده گرفتن افکار عمومی جهان عرب است/ آمریکا دود برخاسته از آتش زیرخاکستر غزه را ندید/ انقلاب رسانه های اجتماعی در جنگ غزه
  • تاکتیک رسانه‌ای واشنگتن پست در قبال عملیات وعده صادق
  • آمریکا: درباره به‌رسمیت شناختن طالبان تصمیم نگرفته‌ایم
  • واکنش رئیس حزب کار اسرائیل به تحریم آمریکا علیه گردان نتزاه یهودا
  • مداخله ۹۵میلیارد دلاری آمریکا در معادلات جهانی | واشنگتن استراتژی سدنفوذ را احیا می‌کند؟
  • اسرائیل برای فلسطینی‌ها حق حیات قائل نیست
  • آدرس غلط سی‌ان‌ان/ تلاش برای تطهیر کاخ سفید
  • آنکارا: واشنگتن ظلم بزرگی در حق مردم فلسطین کرد
  • بن گویر: باید همه اموال تشکیلات خودگردان توقیف شود