پنجشنبههای شهدایی|شهیدی که امضای شهادتش را از حاج قاسم گرفت
تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۸۹۶۷۶۴
به گزارش خبرگزاری فارس از ممسنی، عصر روز یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۹، خبری منتشر شد که همه را مات و مبهوت و بیقرار کرد، خبر از این قرار بود: ناو موشک انداز کنارک در حین انجام تمرین دریایی تعدادی از شناورهای نیروی دریایی ارتش در آبهای جاسک و چابهار، دچار حادثه شد و ۱۹ دریادل شهید و تعدادی نیز زخمی شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خبر سنگین بود و اطلاعات ضد و نقیض، اما بالاخره تایید شد و مهمان امروز ما با دو همتبار دیگرش، یعنی شهیدان افشون و خادمی حسینی از ممسنی و رستم و دیگر شهدای حادثه، از دل آب، به آسمان پرکشیدند.
دلیر بود و جسور، دومین فرزند خانواده، شوخ طبع و خندهرو، مهربان و دلسوز و نمونه بارز جوان مؤمن و انقلابی و پای کار مد نظر رهبر عزیز و امام امت(مدظلهالعالی).
ارادتش به خاندان عصمت و طهارت(ع) را در ذاکر این خاندان بودن دیده بود و بانی جلسات هیأت و رونق مسجد در روستای آبپخشان نورآباد یعنی محل سکونت خانوادهاش بود.
عشق به شهادت و قرار گرفتن در این مسیر را از پدر که خود از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است، گرفت و آنچنان زیبا پرورش یافت که به جرگه شاهدان یرزقون عند ربهم راه یافت و شهید شد.
شهید سید حامد جعفری را میگویم، جوانی از جنس عشق و ایثار، از جمله جوانانی که شعارش موجیم که آسودگی ما عدم ماست بود، فرزندی نیک، برادری مهربان و همسری شایسته و پدری نمونه و دوستی وفادار و بندهای خالص بود، اینها را از زبان اعضای خانواده و دوستانش شنیدهام.
انگار در روز بیست و یکم تقدیر برای او ویژه رقم خورد، چرا که هم ولادتش در این روز بود و هم شهادتش.
در ۲۱ آبان ۱۳۷۲ در روستای چشمه سفید سورناآباد دشمن زیاری ممسنی که اینک در محدوده شهرستان سپیدان است متولد شد.
دومین پسر خانواده، درسخوان و باهوش و در امور فرهنگی و مذهبی نیز خلاق و پرتلاش بود، تحصیلاتش را در روستا گذراند و پس از عزیمت خانواده به روستای آبپخشان نورآباد، تمام فعالیتها را در آنجا شروع و پیگیری نمود.
نامش سر لیست تمام مسابقات قرآن و نماز و نهجالبلاغه بود و بیش از بیست جایزه و لوح تقدیر در این شاخهها از او به یادگار مانده است.
بعد از اتمام دوران دبیرستان در سال۱۳۹۰ بلافاصله وارد ارتش شد و در نیروی دریایی بوشهر دوران آموزشی را گذراند و در دل آب به سربازی وطن و در لباس مقدس ارتش مشغول به خدمت شد.
ولایت مدار بود و عاشق شهادت، اهتمام به نماز اول وقت برای استجابت دعا تاکید همیشگی او به اطرافیان و خود الگویی بیبدیل در این زمینه بود.
سیدحامد چند سال بعد از ورود به ارتش ازدواج کرد و ثمره این ازدواج، پسرش سبحان است که این روزها در کنار خواهرخواندهاش داستان شهادت پدر را مرور میکند و دلتنگی و بیتابی هر روزهاش، روضه تازهای است.
مهربان بود و سازگار، با کودکان کودکی میکرد و در جمع بزرگترها در اوج ادب و با دریایی از اطلاعات عمومی و عشق و ارادت به مکتب اهل بیت(ع) و قرآن، در صورت نیاز، اظهار نظر میکرد.
جوان بود، اما سرشار از تجربه و مردانگی، برای هر کدام از اعضای خانواده جایگاه ویژهای داشت، عشق پدر بود و عزیز مادر و بهترین دوست برادر، همسری فداکار بود و پدری دوستداشتنی.
حکایت شهادتش و رابطه او با مادر، تصویرگر مادرانهای از جنس دلتنگی هر روزه و اشکمدام است، مادری که چند نوبت در روز با سیدحامد دلبندش تلفنی صحبت میکرد و آن روزها تلفن همراه از او دور نمیشد الان و بیشتر اوقات فراموش میکند که تلفن همراه دارد، انگار دیگر منتظر تماس کسی نیست و چشمان همیشه خیس و عشق بینهایتش به سبحان بیانگر و گواه این موضوع است.
کوهنوردی از مهمترین علاقههای او بود و متربیان حلقات صالحین، شادی در اوج قله را بارها با او تجربه کرده بودند، استوار بودن مثل کوه و نرمخو و روان بودن مثل آب، درس همیشگی او به نوجوانان بسیجی و اعضای کانون فرهنگی مسجد روستا بود.
سید حامد امضای شهادتنامهاش را از حاج قاسم گرفت، این را سید حمید برادر بزرگترش میگوید: از مراسم سردار که برمیگشتیم، سیدحامد با حسرتی عجیب بر قاب عکس حاج قاسم دستی کشید و گفت: «داداش یعنی میشه منم شهید بشم» به او گفتم: بله، لیاقت که باشد شهادت بعید نیست، گفت: نه، منظورم هر شهادتی نیست، باید مثل سردار شهید شوم و شاید از همانجا تاییدیه را گرفت و خیلی زود به سردار دلها پیوست.
سید حمید میگوید، برادرم به زیارت عاشورا علاقه عجیبی داشت و نماد عینی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بود، در و دیوار جایی که روضه سیدالشهدا(ع) و زیارت عاشورا برگزار میشد هم برایش حرمت داشت.
در آخرین دیدار با پدر و وقتی که برای آخرین بار او را به فرودگاه رساند، در مورد مسائلی صحبت کرد که حکایت از پرواز میداد اما هیچ کس در آن لحظات انتظار آخرین سفر و شهادتش را نداشت، رمز کارتهای بانکی و چک و... را به پدر داد و گفت: شاید لازمتان شد و سفارشاتی در مورد دخترخواندهاش داشت.
وصیتنامه ننوشت، ولی سفارشاتی را با تأکید چندین نوبت تکرار کرد، با عشق مثال زدنی به ولی فقیه، دیگران را سفارش به ولایتپذیری و پایبندی به نظام و انقلاب میکرد و نماز اول وقت یادآوری همیشگی او بود.
این روزها جای خالی و زمزمه الغوث الغوث او در شبهای احیا و حضور موثرش در برنامههای فرهنگی، نه فقط برای خانواده، بلکه برای تمام مردم روستا و کسانی که او را میشناختند بیش از هر زمان دیگری قابل لمس است.
اما حکایت بیتابی و دلتنگی سبحان که هنوز ۵ ساله نشده چیز دیگری است، هر روز از چگونگی شهادت پدر و تفاوتش با بقیه و اینکه چون خیلی خوب بود و خدا بیشتر از همه او را دوست داشت میگوید و این بیتابیها دل مادر شهید را بیشتر میسوزاند.
مادر نه برای دل خود که برای آرامش سبحان هر روز دعا میکند و بدون شک، چند نوبت حضور سید حامد در خواب سبحان و سفارش به اذیت نکردن مادر و آرامش فعلی او از استجابت دعای مادر شهید است.
یاد و نام این شهید که خانواده و اطرافیانش نیز مثل او، خواهان حفظ همه جانبه نظام و انقلاب و دلجویی از خانواده و یادگاران شهدا هستند تا همیشه بر تارک زیبای ایران اسلامی میدرخشد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
انتهای پیام/ن
منبع: فارس
کلیدواژه: شهید شهادت شهدایی نوراباد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۸۹۶۷۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تشییع و خاکسپاری پیکر مادر شهید نادر اصغریان در سراب
به گزارش خبرگزاری صداوسیما؛ مرکز آذربایجان شرقی مادر بزرگوار شهید والامقام نادر اصغریان در سن ۹۸ سالگی به دلیل کهولت سن، دارفانی را وداع گفت و پیکر این مرحومه امروز با حضور پرشور مردم شهید پرور شهرستان سراب تشییع و در جوار گلزارشهدای سراب به خاک سپرده شد.
تخریبچی، شهید نادر اصغریان درسال ۱۳۴۵ در شهر سراب در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود.
وی در تاریخ ۱۴ دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه شهادت نائل امد.