Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-24@03:28:01 GMT

مردم؛ متضرران تصمیم‌های اشتباه

تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۹۴۲۳۵۰

مردم؛ متضرران تصمیم‌های اشتباه

یکــــــــی از موضوعـــاتی که همواره از دولت‌ها خواستـــه شده و البته بارها به آنها گوشزد شده اتخاذ تصمیم‌های کارشناسی است، زمانی کـــه تصمیــــــــم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌ها به نحوی باشد که مشکلات احتمالی آن تصمیم حداقل باشد و طیف زیادی از فعالان اقتصادی بتوانند فعالیت خود را توسعه دهند به‌طور قطع مزایای آن تصمیم نصیب همه خواهد شد و تمام گروه‌ها منتفع می‌شوند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما تصمیم‌هایی که سیاستگذاران بنا به شرایط و بدون کار کارشناسی اتخاذ می‌کنند مسلماً آثار و تبعات آن ضمن آنکه فضای اقتصادی را درگیر می‌کند باعث خواهد شد فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان هم با چالش مواجه شوند و بعد از آن مردم هستند که از تصمیم‌های دولت بیشترین اثر منفی را می‌گیرند.
همان‌طور که عنوان شد تصمیم درست باعث پویایی اقتصاد می‌شود و تصمیم اشتباه به سرعت بر تمام بخش‌ها اثر می‌گذارد. در تمام دولت‌ها شاهد تولد قوانینی بودیم که در کوتاه مدت، میان مدت و طولانی مدت بشدت بر معیشت مردم تأثیر داشته است.
حال سؤال اصلی این است که بهای اشتباه سیاستگذاران از چه محلی پرداخت می‌شود؟
همان‌طور که عنوان شد اثر تصمیم‌هایی که سیاستگذاران اتخاذ می‌کنند مانند یک زنجیره عمل می‌کند و در هر مرحله بخشی از گروه‌ها را متأثر می‌کند اما در نهایت باید گفت که تاوان هر تصمیمی بخصوص آنهایی که از نظر کارشناسی سطح پایینی دارند، چه به صورت مادی و چه معنوی مردم پرداخت می‌کنند. به عنوان مثال برخی از سیاست‌ها و توجه به برخی از ایدئولوژی‌ها باعث می‌شود دلار روند صعودی به خود بگیرد و در پی آن قیمت تولید کالا و قیمت مصرف‌کننده کالا افزایش پیدا می‌کند. ادامه این روند نیز سبب خواهد شد که ارزش پول ملی افت کند و در نتیجه ثروت و دارایی مردم روند نزولی به خود می‌گیرد.
بر این اساس قبل از آن‌که تصمیمی اتخاذ شود توصیه می‌کنم که هزینه سنجی در مورد آن تصمیم صورت گیرد؛ این امر سبب خواهد شد که تصمیم‌ها با دقت بیشتری اتخاذ شود.
به عنوان مثال برخی‌ها با پیوستن ایران به اف‌ای‌تی‌اف (کارگروه ویژه اقدام مالی) مخالفت می‌کنند، اما این مخالفت یک تصمیم ساده نیست که در زندگی مردم اثری نداشته باشد. وقتی چنین امر مهمی رد می‌شود فعال اقتصادی در مبادلات بانکی و نقل و انتقال پول با مشکل مواجه و حتی امکان جابه‌جایی پول از او گرفته می‌شود. در چنین شرایطی فعالان اقتصادی و مردم شاهد کاهش واردات مواد اولیه، کاهش تولید، کاهش اشتغال و رشد قیمت‌ها می‌شوند.
از این‌رو ضرورت دارد که سیاستگذاران موقع هرگونه تصمیم‌گیری این امر را در نظر داشته باشند که کوچک‌ترین تصمیم آنها چقدر می‌تواند بر زندگی و فعالیت اقتصادی مردم اثر بگذارد. بنابراین وقتی دولت‌ها در تصمیم‌های خود اشتباه کنند عملاً مردم هستند که بهای این اشتباهات را پرداخت می‌کنند.
یکی از دلایلی که باعث می‌شود تصمیم‌های اشتباه اتخاذ شود و همه بخش‌ها به صورت زنجیره‌وار از آن متأثر شوند ناهماهنگی بین سیاستگذاران و عدم هدف‌گذاری درست است. اگر به این دو نکته که عنوان شد توجه نشود همچنان همه مجبور به پرداخت تاوان اشتباهات هستیم. صحبت‌های عنوان شده تنها در حوزه اقتصاد و معیشت مردم نیست بلکه تمام بخش‌ها را شامل می‌شود. نمونه بارز آن سیستم آموزشی کشور است. این سیستم نیازمند بازسازی است تا دانشجویان در مراحل تحصیل وقتشان تلف نشود اما بی‌توجهی در این حوزه باعث خواهد شد ضمن از دست دادن سرمایه‌های انسانی شاهد کاهش انگیزه این گروه برای ادامه تحصیلات باشیم.
در باب ناهماهنگی که تیتروار به آن پرداخته شده باید عنوان کنم که سیاستگذاران، فعالان اقتصادی، تولیدکنندگان، اساتید دانشگاه و تمام افرادی که در بخش‌های مختلف در حال تلاش هستند سرباز وطن محسوب می‌شوند و هیچ برتری بین زحمتکشان کشور وجود ندارد، لذا همه باید به این اعتقاد و باور برسیم که ناهماهنگی به تک‌تک ما ضرر وارد خواهد کرد.
در جمع‌بندی باید گفت که تمام بخش‌ها مانند یک زنجیره فعالیت می‌کنند. بدین جهت اتخاذ هرگونه تصمیم اشتباه از سوی سیاستگذاران می‌تواند این زنجیره را چالش‌دار کند و در نهایت بیشتر ضرر متوجه مردم شود.


 

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: فعالان اقتصادی تصمیم ها عنوان شد خواهد شد بخش ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۴۲۳۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«بمبی که آمریکا در خاورمیانه نمی بیند»: واشنگتن در حال تکرار اشتباه نادیده گرفتن افکار عمومی جهان عرب است/ آمریکا دود برخاسته از آتش زیرخاکستر غزه را ندید/ انقلاب رسانه های اجتماعی در جنگ غزه

به گزارش جماران، فارن افرز در تازه ترین نوشتار تحلیلی و تفصیلی به سراغ اشتباهات سیاست خارجی ایالات متحده در جهان عرب و مشخصا نادیده گرفتن افکار عمومی در این کشورها رفته و می نویسد:

از زمان حمله حماس در 7 اکتبر به اسرائیل، خاورمیانه با تظاهرات گسترده خیابانی در کشورهای مختلف این منطقه روبه رو شده است. مصری‌ها در همبستگی با فلسطینی‌ها تظاهرات کرده‌اند و تعداد زیادی از  عراقی‌ها، مراکشی‌ها، تونسی‌ها و یمنی‌ها  به خیابان‌ها ریخته‌اند. در همین حال، اردنی ها خطوط قرمز قدیمی را با راهپیمایی به سمت سفارت اسرائیل شکسته اند و عربستان سعودی از از سرگیری مذاکرات عادی سازی با اسرائیل ، تا حدی به دلیل خشم عمیق مردمش از عملیات اسرائیل در نوار غزه، خودداری کرده است.

برای واشنگتن، هیچ یک از این اعتراض ها و بسیج عمومی مهم نیست. به هرحال،  رهبران عرب از مجرب ترین سیاستمداران واقعی در جهان هستند و سابقه نادیده گرفتن ترجیحات و نظرات مردم خود را دارند. اعتراضات اگرچه گسترده بود، اما قابل کنترل بوده است. رهبران عرب چه در مصر و چه در سایر کشورها مدت‌هاست که اعتراضات را در مورد رفتار با فلسطینی‌ها تشویق می‌کنند، چرا که به مردم این کشور اجازه می‌دهد به جای مخالفت با فساد و بی‌کفایتی داخلی، خشم خود را به سمت دشمن خارجی هدایت کنند. به مرور زمان، جنگ در غزه پایان می‌یابد، معترضان خشمگین به خانه‌های خود می‌روند و رهبران آنها هم به دنبال منافع شخصی خود هستند، امری که در آن تخصص دارند.

خروش مردم در خیابان های عربی

سیاستگذاران خارجی ایالات متحده نیز سابقه طولانی در بی توجهی به افکار عمومی در خاورمیانه -به اصطلاح «خیابان های عربی»- دارند. به هر حال، اگر رهبران خودکامه عرب به یک موضوع اعتراض می کنند، لازم نیست آنچه را که فعالان سیاسی فریاد می زنند یا آنچه شهروندان عادی به نظرسنجی ها یا رسانه ها می گویند، بررسی کنیم. از آنجایی که هیچ دموکراسی در خاورمیانه وجود ندارد، نیازی نیست که به نظر دیگران در خارج از کاخ ها توجه شود. واشنگتن علیرغم تمام صحبت‌هایش در مورد دموکراسی و حقوق بشر، همیشه راحت‌تر با خودکامه‌های عمل‌گرا معامله می‌کند تا با مردمی که آنها را اوباش غیرمنطقی یا «افراطیون» می داند. واشنگتن لحظه ای درنگ هم نمی کند تا فکر کند که چگونه چنین روندی می تواند به تکرار تاسف بار شکست های سیاسی این کشور منجر شود.

تمایل ایالات متحده برای نادیده گرفتن نگرانی های مردمی با خاطره سال 2003 تقویت می شود، زمانی که افکار عمومی عرب به شدت مخالف تهاجم به رهبری ایالات متحده به عراق بود، اما اکثر رهبران منطقه با این حمله همکاری کردند و هیچ گامی برای مخالفت با آن برنداشتند.

با وجود چندین دهه تظاهرات مردمی مکرر علیه اقدامات اسرائیل در غزه و کرانه باختری، اردن و مصر معاهدات صلح با اسرائیل را حفظ کرده اند و مصر حتی فعالانه در محاصره غزه شرکت کرده است. وضعیت واشنگتن برای مدت کوتاهی با قیام‌های اعراب در سال 2011 متزلزل شد، اما با اعمال قدرت مجدد حکومت‌های استبدادی در سال‌های بعد، وضعیت پیشین احیاء شد.

به نظر می رسد که این بار نیز ایالات متحده و اکثر تحلیلگران سیاسی این انتظار را دارند. وقتی بمباران بالاخره تمام شد، معترضان به خانه‌های خود باز می‌گردند و چیزهای دیگری برای عصبانیت پیدا می‌کنند و سیاست منطقه‌ای می‌تواند به حالت عادی بازگردد. اما این مفروضات منعکس کننده یک سوء تفاهم اساسی از چگونگی اهمیت افکار عمومی در خاورمیانه، و همچنین درک نادرست عمیق از آنچه واقعاً از قیام های 2011 تغییر کرده است، است.

اصطلاح «خیابان های عربی» توسط سیاستگذاران برای تقلیل مطالبه افکار عمومی منطقه به شعارهای یک سری اوباش غیرمنطقی و احساساتی که ممکن است مماشات یا سرکوب شوند، استفاده می شود. این عبارت ریشه عمیقی در حکومت استعماری بریتانیا و فرانسه دارد و با ورود به جنگ سرد توسط ایالات متحده پذیرفته شد. گویا آمریکا به این باور رسید که آموزش و سرمایه داری قادر است خاورمیانه را به تصویری از غرب تبدیل کند. این ایده ها زیربنای سیاست واشنگتن برای همکاری با دیکتاتورهای عرب بود که می توانستند مردم خود را کنترل کنند. این برای رهبران عرب مناسب بود، زیرا می‌توانستند با اشاره به خطر خیزش‌های مردمی و احتمال جانشین هایی تندرو برای خود مانع از تشدید فشار غرب بر این کشورها در حوزه هایی مانند حقوق بشر، برقراری دموکراسی مردمی و یا عادی سازی رابطه با اسرائیل شوند.

قبل از سال 2011، نقطه اوج مفهوم «خیابان های عربی» در طول به اصطلاح جنگ سرد عربی در دهه 1950 رخ داد، زمانی که رهبران پوپولیست پان عرب از موفقیت بزرگی در بسیج توده های مردم  علیه متحدان محافظه کار غربی برخوردار بودند. مشاهده هزاران معترض خشمگین فلسطینی که تحت تاثیر سخنرانی‌های رادیویی جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر به خیابانهای اردن می آمدند، بر سیاست‌گذاران غربی تأثیر گذاشت.

این تحولات ، واشنگتن را به این نتیجه رساند که آنچه در خیابان های کشورهای عربی رخ می دهد می تواند خطرناک باشد و دریچه هایی برای شوروی ایجاد می کند. بنابراین، استدلال آوردن و رفتار منطقی که با این مردم ممکن نیست پس باید آنها را با زور کنترل کرد.

مدت‌ها پس از پایان جنگ سرد، این تصور پابرجا بوده و به پیشبرد سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده و همچنین بسیاری از تحلیل‌های سیاسی درباره منطقه منتهی شده است.

 نادیده گرفتن حمایت اعراب از سرزمین های فلسطینی یا از بین بردن خشم عمومی از سیاست های ایالات متحده همیشه آسان تر از این بوده که دلایل خشم اعراب را جدی بگیریم و به راه هایی برای رفع این نگرانی ها فکر کنیم.

این ایده درباره خیابان های عربی در دهه 1990 و دهه بعد تا حدودی تغییر کرد. تلویزیون های ماهواره ای، به ویژه الجزیره، در این دهه ها افکار عمومی پان عرب را شکل داد. ظهور نظرسنجی های علمی و سیستماتیک افکار عمومی در دهه 1990 تفاوت های ظریف قابل توجهی را در مورد تفاوت های ملی، تغییر نگرش ها در واکنش به رویدادها و ارزیابی های پیچیده از شرایط سیاسی ارائه کرد. ظهور رسانه‌های اجتماعی به طیف گسترده‌ای از صداهای عربی اجازه داد تا انحصار رسانه‌ها و کلیشه ها را بشکنند.

پس از 11 سپتامبر، واشنگتن تلاش زیادی برای جنگ ایده‌ها انجام داد که برای مبارزه با افکار افراطی و اسلام‌گرایانه در سراسر منطقه طراحی شده بود؛ رویکردی که هرچند نادرست، اما نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجهی در تحقیقات نظرسنجی و توجه دقیق به رسانه‌های عربی و رسانه‌های اجتماعی نوظهور بود.

 اما پس از آن قیام های سال 2011 تصور عمومی را در مورد ثبات خودکامگان منطقه در هم شکست و نشان داد که صدای مردم باید شنیده شود و مورد توجه قرار گیرد.

دیکتاتورها می لرزند، اما زنده می مانند

خاطره قیام های سال 2011 هنوز بر تمامی محاسبات مربوط به ثبات و پایداری سیستم های حاکم سیاسی در خاورمیانه امروزی سایه انداخته است. نتایج آن رویدادهای انقلابی درس‌های متفاوتی به همراه داشت.

گسترش سریع اعتراضات از تونس تقریباً در کل منطقه نشان داد که ثبات فرضی دیکتاتورهای عربی بیشتر یک افسانه است. برای لحظه ای کوتاه، نادیده گرفتن ظرافت های افکار عمومی عرب یا تسلیم شدن به وعده های حاکمان خسته عرب دیگر منطقی نبود.

آن قیام های مردمی فقط فوران احساسات جمعیتی بی فکر و برنامه نبود، بلکه جوانان انقلابی نقدهای متفکرانه و محکمی را نسبت به دیکتاتورهای این کشورها بیان می کردند  و حتی اسلام‌گرایان در میان آنها به زبان آزادی و دموکراسی صحبت کردند. دولت‌های غربی در ابتدا برای تعامل با این رهبران جوان تأثیرگذار با هم رقابت و سعی کردند از تلاش‌های آنها برای  انتقال دموکراتیک قدرت و حاکمیت سیستم‌های سیاسی بازتر حمایت کنند.

اما این درس‌ها به سرعت فراموش شدند، زیرا رژیم‌های عربی کنترل امور کشور را از طریق کودتاهای نظامی، مهندسی سیاسی و سرکوب‌های گسترده به دست گرفتند. حکومت های دیکتاتوری در سراسر منطقه به دیگر مستبدان کمک کردند تا قدرت خود را بازگردانند و غرب به سادگی کنار ایستاد. احیاء استبداد، سطحی از سرکوب را به ارمغان آورد که بسیار فراتر از آنچه قبل از سال 2011 وجود داشت، بود. این رژیم ها از بیم ظهور مجدد مخالفان، جامعه مدنی را در هم شکسته و خاموش کردند. نظارت دیجیتالی به این اقدامات سرکوبگرانه کمک کرد و به حکومت های دیکتاتور فرصت بی سابقه ای برای شناسایی جنبش های در حال ظهور داد.  

احیاء استبداد به سرعت منجر به بازگشت مدل قدیمی‌تر سیاست خارجی در غرب مبتنی بر همکاری با نخبگان خودکامه و نادیده گرفتن نظرات مردم عرب شد. این را در هیچ کجا نمی توان به وضوح در سیاست ایالات متحده در قبال درگیری اسرائیل و فلسطین مشاهده کرد. از سال 1991 تا همین اواخر، واشنگتن تا حدودی از یک پروسه صلح حمایت کرده بود، زیرا رهبران ایالات متحده معتقد بودند که ارائه راه حل عادلانه برای فلسطینیان برای مشروعیت بخشیدن به اولویت ایالات متحده ضروری است.

با این حال، دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، افکار عمومی فلسطینی‌ها و عرب‌ها را در پرونده میانجی‌گری در توافق‌نامه ابراهیم که روابط بین اسرائیل و بحرین و امارات متحده عربی را بدون حل مناقشه اسرائیل و فلسطین عادی می‌کرد، نادیده گرفت.

 

بایدن همان مسیر ترامپ را رفت

جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، علی‌رغم وعده‌های بسیار در کمپین انتخاباتی، با تمام وجود از رویکرد ترامپ در قبال خاورمیانه استقبال کرد و برای عادی‌سازی رابطه اعراب با  اسرائیل به نادیده گرفتن نقض دموکراسی و حقوق بشر در این کشورها روی آورد. جو بایدن پس از مراسم تحلیف خود در سال 2021، از وعده های خود مبنی بر اینکه حقوق بشر را در اولویت روابط با سایر کشورها قرار دهد و عربستان سعودی را به خاطر قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار و جنگ علیه یمن، تنبیه کند دست کشید. در عوض، او با ناامیدی تلاش کرد تا سیاست‌های ترامپ برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل را بدون حل مسئله فلسطین و جلوگیری از تحقق دستاوردهای چین در منطقه از طریق حصول توافق با عربستان سعودی به پایان برساند.

تصادفی نیست که حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر مصادف شد با فشار دولت بایدن برای توافق عادی سازی رابطه عربستان با اسرائیل در بحبوحه تحریکات بی سابقه شهرک نشینان اسرائیلی در کرانه باختری. نشانه‌های زیادی از نارضایتی اعراب از عادی‌سازی رابطه کشورهای عربی با اسرائیل و هشدارهای بی‌شماری درباره انفجار قریب‌الوقوع غزه وجود داشت، اما واشنگتن آنها را به عنوان نمونه دیگری از شورش در خیابان های عربی که دولت های دیکتاتوری دوست با آمریکا از عهده مهار آن برخواهند آمد تفسیر کرده و همزمان نادیده گرفت.

 

افکار عمومی حرف نخست را می زند

به این دلیل است که افکار عمومی در خاورمیانه اهمیت دارد. حتی در حکومت های خودکامه و در خاورمیانه، نیروهای سیاسی به طور یکپارچه بین نیروهای داخلی و منطقه ای حرکت می کنند. رهبران موفق باید یاد بگیرند که بر هر دو بعد بازی تسلط پیدا کنند.

بخشی از تضمین بقای حکومت ها در این منطقه دانستن چگونگی پاسخ به اعتراضات است و البته پاسخ هم به موضوع مورد نظر بستگی دارد. البته، محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، اگر فکر می‌کرد که عادی سازی رابطه با اسرائیل منافع او را تأمین می کند و همزمان می تواند خشم عمومی را هم بدون ریسک زیاد مهار کند، حتما با اسرائیل معامله می کرد؛ اما نکته اینجا است که این یک «اگر» بزرگ است. شاهزاده محمد بن سلمان و دیگر رهبران عرب به آنچه ممکن است آنها را سرنگون کند، اهمیت می دهند. در بیشتر موارد، آنها به یک چیز بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهند: ماندن در قدرت.

این بدان معناست که آنها نه تنها از اعتراضات مردمی که آشکارا تهدیدکننده رژیم آنها هستند جلوگیری کرده، بلکه به منابع بالقوه نارضایتی توجه می‌کند و در صورت لزوم برای جلوگیری از آنها واکنش نشان می‌دهد.  با توجه به اینکه تقریباً همه کشورهای عربی خارج از خلیج فارس از مشکلات اقتصادی شدید رنج می برند و بر این اساس حداکثر سرکوب را اعمال می کنند، رژیم ها باید در واکنش به مسائلی مانند درگیری اسرائیل و فلسطین دقت بیشتری داشته باشند.

در همین حال، رهبران عرب بر بازی سیاسی منطقه‌ای تمرکز کرده‌ و به شدت با یکدیگر بر سر اینکه خود را موثرترین مدافع هویت عربی و آرمان فلسطین معرفی کنند، رقابت می کنند.  به همین دلیل است که آنها اغلب منفعت طلبانه ترین حرکات را به عنوان خدمت به منافع فلسطینی ها به دیگران معرفی می کنند. اقدامات اخیر امارات متحده عربی، مانند زمانی که تلاش کرد با ادعای جلوگیری از الحاق برنامه ریزی شده کرانه باختری توسط بنیامین نتانیاهو، پیمان ابراهیم کشورش با این رژیم را توجیه کند، نمونه ای از این موارد است.

 

مردم، حاکمان را به مخالفت با آمریکا وادار می کنند

امروز، آشکارا شده  که این تصور برای ایالات متحده که می تواند افکار عمومی عرب در مورد رفتار با فلسطینیان را نادیده بگیرد، اشتباه است. اعراب در واقع علاقه خود را به این موضوع از دست نداده اند و حکومت ها در کشورهای عربی هم دست به سرکوب این مطالبه نزده اند. سطح بسیج و خشم عمومی ناشی از اقدام های اسرائیل از خشم سال 2003 بر سر حمله آمریکا به عراق فراتر رفته و به وضوح بر رفتار رژیم های منطقه تأثیر می گذارد. در واقع، درجه و قدرت بسیج مردمی را می توان نه تنها در رسانه ها و ازدحام مردم در خیابان ها، بلکه در انتقادهای نامشخص حکام کشورهای عربی  از اسرائیل و ایالات متحده مشاهده کرد.  حتی مصر، شریک نزدیک ایالات متحده، تهدید کرده است که در صورت حمله اسرائیل به رفح یا بیرون راندن مردم غزه به سینا، توافقنامه کمپ دیوید را زیرپا خواهد گذاشت.

 

نقش پرشکوه رسانه های اجتماعی در دور زدن روایت غرب

رسانه‌های عربی که در طول جنگ‌های سیاسی درون منطقه‌ای دهه قبل به شدت پراکنده و دو قطبی شده بودند، تا حد زیادی در دفاع از غزه متحد شدند. الجزیره بازگشته است و روزهای پرشکوه خود را با پوشش شبانه روزی وحشت در غزه تکرار می کند. این پوشش خبری حتی در شرایطی که خبرنگاران الجزیره توسط نیروهای اسرائیلی کشته می شدند هم ادامه داشت و دارد.

رسانه‌های اجتماعی نیز بازگشته‌اند و این فقط شامل رسانه هایی مانند توئیتر، فیس بوک و اینستاگرام که سانسور بسیاری را بر داده ها اعمال می کنند نمی شود، بلکه برنامه‌های جدیدتری مانند TikTok ،WhatsApp و Telegram. تصاویر و ویدئوهایی که از غزه بیرون می‌آیند را منتشر و در سطح وسیع پخش می کنند و به راحتی از پوشش نرم رسانه‌های خبری غربی عبور می‌کنند. با این ابزار اطلاع رسانی مستقیم و بی واسطه، مردم ویرانی را می بینند، آنها هر روز با صحنه هایی از تراژدی باورنکردنی روبرو می شوند و  قربانیان را مستقیماً می شناسند. آن‌ها برای دیدن مردم وحشت زده غزه و تماشای ویدئوهای وحشتناک از این منطقه نیازی به رسانه ندارند بلکه یک نرم افزار واتس اپ بر روی گوش هایشان کافی است.

فعالان و روشنفکران عرب استدلال‌های قدرتمندی در مورد ماهیت تسلط اسرائیل بر سرزمین‌های فلسطینی مطرح می کنند  و البته اینها به شیوه‌های جدیدی وارد گفتمان غربی می‌شوند. پرونده ای که آفریقای جنوبی به دادگاه بین المللی دادگستری با ادعای نسل کشی اسرائیل در غزه، ارائه کرد بسیاری از این استدلال ها را در سراسر جنوب جهانی و در سازمان های بین المللی مطرح کرد. این کار نه تنها با ارجاع به اظهارات رهبران اسرائیل، بلکه با ارجاع به چارچوب های مفهومی در مورد اشغال و استعمار شهرک نشینان که توسط روشنفکران عرب و فلسطینی ایجاد شده بود، صورت گرفت.

 

یک منطقه در حال گذار

همه اینها در دوره ای اتفاق می افتد که مشخصه آن، حتی قبل از جنگ اسرائیل و حماس، کاهش نقش ایالات متحده و افزایش خودمختاری قدرت های منطقه ای است. کشورهای عربی پیشرو به دنبال نشان دادن استقلال خود از ایالات متحده، ایجاد روابط استراتژیک با چین و روسیه و پیگیری برنامه های خود در امور منطقه هستند. تمایل رژیم‌های عربی برای سرپیچی از ترجیحات ایالات متحده در منطقه از یک دهه قبل آغاز شده بود، آنجا که کشورهای خلیج‌فارس سیاست‌های آمریکا برای انتقال دموکراتیک در مصر را نادیده گرفتند، علی‌رغم احتیاط واشنگتن، سلاح‌ها را به سوریه سرازیر کردند و علیه توافق هسته‌ای با ایران لابی کردند.

این تمایل برای نادیده گرفتن خواسته های ایالات متحده پس از حمله روسیه به اوکراین آشکارتر شده است. در دو سال گذشته اکثر رژیم‌های خاورمیانه از رای دادن به نفع واشنگتن علیه روسیه پرهیز و عربستان سعودی از پیروی از آمریکا در قیمت‌گذاری نفت خودداری کرده است.

با این حال، حمایت بی‌وقفه واشنگتن از اسرائیل در ویران‌سازی غزه، خصومت طولانی‌مدت نسبت به سیاست ایالات متحده را به اوج رسانده و بحران مشروعیتی را برای این کشور ایجاد کرده که کل بنای برتری تاریخی ایالات متحده در منطقه را تهدید می‌کند.

اینکه اعراب تا حد زیادی ایالات متحده را مسئول این جنگ می دانند یک اغراق نیست. آنها ببینند که فقط فروش تسلیحات ایالات متحده و وتوهای قطعنامه های سازمان ملل به اسرائیل اجازه می دهد که به جنگ خود ادامه دهد. آنها می دانند که ایالات متحده از اسرائیل در اقداماتی دفاع می کند که همان اقداماتی است که ایالات متحده ، روسیه و سوریه را بابت آنها محکوم کرد.

کاخ سفید همچنان طوری رفتار می کند که گویی هیچ یک از اینها واقعاً مهم نیست و در نهایت باز هم  رژیم‌های عربی زنده خواهند ماند، خشم عمومی کمرنگ  یا به سمت مسائل دیگر منحرف می‌شود. در اینصورت  ظرف چند ماه، واشنگتن می‌تواند به تجارت مهم عادی‌سازی رابطه اسرائیل و عربستان بازگردد.

به طور سنتی همه چیز به همین شکل بوده است. اما این بار ممکن است متفاوت باشد. جنگ غزه در لحظه تغییر قدرت جهانی و تغییر محاسبات توسط رهبران منطقه، نشان می‌دهد که واشنگتن چقدر از سوابق طولانی شکست‌های سیاست‌های خود درس عبرت نگرفته است. ماهیت و درجه خشم مردم، کاهش اولویت بخشی به ایالات متحده و سقوط مشروعیت آن در منطقه، اولویت بخشی رژیم های عربی به بقای داخلی خود  و همچنین رقابت منطقه ای، نشان می دهد که نظم جدید منطقه ای توجه بیشتری به افکار عمومی خواهد داشت.

اگر واشنگتن به نادیده گرفتن افکار عمومی ادامه دهد، هرگونه برنامه ریزی این کشور برای فردای پس از جنگ غزه، محکوم به شکست خواهد بود.

دیگر خبرها

  • «بمبی که آمریکا در خاورمیانه نمی بیند»: واشنگتن در حال تکرار اشتباه نادیده گرفتن افکار عمومی جهان عرب است/ آمریکا دود برخاسته از آتش زیرخاکستر غزه را ندید/ انقلاب رسانه های اجتماعی در جنگ غزه
  • آبلیموی تقلبی را چگونه تشخیص دهیم؟ | باورهای اشتباه مردم درباره آبلیموهای سنتی
  • حمله به کنسولگری ایران در دمشق اشتباه رژیم صهیونیستی بود
  • ژیم صهیونیستی سر عقل بیاید و دچار اشتباه دیگری نشود
  • کوثری: بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک ابرحریف به نام آیت‌الله خامنه‌ای است
  • سیاستمدار صهیونیست: الان وقت ورود به جنگ با ایران نیست
  • اشتباه در راهبرد بانک مرکزی؛ رئیس کل بازار آزاد را به رسمیت نمی‌شناسد | رابطه زایش تورم و نرخ دلار چگونه است؟
  • راهبرد بانک مرکزی اشتباه است / زایش چهار درصد تورم با افزایش ۱۰ درصدی قیمت دلار
  • سرمربی سابق پرسپولیس: تیم اوسمار اقتصادی بازی نمی‌کند
  • بیانیه انجمن اقتصاد ایران در مخالفت با تعطیلیِ پنجشنبه‌ها: به گوشه‌گیری و گسترش فقر رای ندهید!