Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: خانواده گلابی از همان خانواده های صمیمی امروزی هستند که شاید خیلی از ما شبیه به آنها را در اطرافمان دیده باشیم. البته این کنایه نیست بلکه نام فامیلی شخصیت اصلی سریال «بوتیمار» است که این شب ها از شبکه سه پخش می شود.

خانواده گلابی سه فرزند دارند که هر کدام از آنها بسته به سن و سالی که دارند دغدغه های متفاوتی دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اگر می خواهید یک روز از روزمرگی های خانواده گلابی را در عصر فعلی ببینید و بخوانید در این گزارش همراه ما باشید.

سریال بوتیمار به نویسندگی سعید جلالی، تهیه کنندگی مهران مهام و کارگردانی علیرضا نجف زاده این شب ها از شبکه سه پخش می شود.

 

** تغییر زمان پخش

بنا بود این سریال در نوروز ۱۴۰۰ پخش شود اما این اتفاق نیفتاد و فضایی که در سریال مشاهده می کنید شاید کمی فضای نوروزی داشته باشد. به همین دلیل در روزهای پایانی تولید «بوتیمار» در تهران سری به لوکیشن اصلی شان زدیم.

همچنین نام ابتدایی این سریال «ویلا» بود و گزینه هایی برای کارگردانی آن انتخاب شد و اعلام هم شده بود که هیچ کدام به نتیجه نرسید.

**خانه ای واقع در تهرانپارس

خانه ای که امروز ۲۰ بهمن سال ۹۹، گروه تولید در آن مشغول به تصویربرداری هستند در منطقه تهرانپارس قرار دارد. آپارتمانی چهار طبقه که گروه در آخرین طبقه آن مستقر شدند. اینجا خبری از آسانسور هم نیست و باید تا طبقه چهارم را بدون آسانسور طی کنید.

 

** پروتکل های بهداشتی هم رعایت می شود

شاید در شرایط کرونایی رفتن به خانه ای صد متری با حضور ۶۰ نفر عوامل پشت صحنه و بازیگران خطرناک باشد اما خب اینجا پروتکل های بهداشتی رعایت می شود و یک نفر  مسئول ضدعفونی کردن خانه هر یکساعت یکبار است.

** سریالی که به شدت به روز است

سریال بوتیمار به نسبت سایر سریال هایی که در این مدت پخش شد، مسائل و موضوعات مبتلابه جامعه را با زبان طنز بهتر به تصویر کشیده است. از جمله دردسرهای یک بلاگر اینستاگرامی در خانواده، عدم تعهد شرکت های خودروساز، رعایت کردن پروتکل های بهداشتی در خانه توسط مادر خانواده، دردسرهای ارتباط های مجازی در عصر کرونا و ... و همین موضوع سریال را برای مردم به شدت به روز نگه داشته است.

** تصویربرداری قسمت چهار سریال

با اینکه مدتی است از آغاز تصویربرداری این سریال می گذرد اما امروز سکانس های مربوط به قسمت چهار مقابل دوربین می رود. گروه تولید بخش هایی از این سریال را در شمال کشور ضبط کردند و بعد راهی تهران شدند و بنا است دوباره به شمال برگردند.

 

** نجف زاده: قصه این سریال به مثابه زندگی است

«علیرضا نجف زاده» کارگردان سریال «بوتیمار» که مشغول چیدمان صحنه برای تصویربرداری سکانس بعدی است، دقایقی را در اختیارمان قرار می دهد و درباره تجربه حضور در این سریال به عنوان کارگردان به خبرنگار فارس، می گوید:‌ بوتیمار دومین سریالم برای شبکه سه به شمار می رود.

وی ادامه می دهد: قصه این سریال قصه موقعیت محوری است و به صرف اینکه بخواهیم قصه ای بگوییم نیست و واقعا حرفی برای گفتن دارد.

این کارگردان می افزاید: اگر به مشکلات تلخ و معضلات اجتماعی با زبان طنز نگاه کنیم قدرت هضمش برای مخاطب راحت تر می شود و ما هم از این تکنیک در این سریال بهره بردیم.  

 

وی ادامه می دهد: قصه ما از بطن جامعه می آید. بوتیمار در بخش هایی بیننده را به فکر وا می دارد و در بخش هایی او را می خنداند و اشکش را هم درمی آورد. در حقیقت این سریال به مثابه یک زندگی است.

** لولایی و اشتیاق در اتاق تمرین می کنند

وارد خانه که می شوید یک آشپزخانه با کابینت های قهوه ای سمت راست قرار  دارد و دو سالن بزرگ کنار هم دیده می شود. روی یخچال آشپزخانه آلبومی از عکس های خانوادگی و تکی هر کدام از اعضای این خانواده به چشم می خورد. در انتهای سالن سه اتاق خواب دیده می شود که اشکان اشتیاق و حمید لولایی در یکی از این اتاق هستند و تا زمان شروع ضبط بیرون نمی آیند. دو میز نهارخوری در هر کدام از این سالن ها دیده می شود که هر کدام از عوامل و بعضا بازیگران برای تمرین ها از آن استفاده می کنند.

 

** لولایی و دغدغه های یک پدر

حمید لولایی دیگر یکی از بازیگران ثابت سریال های کمدی است و با اینکه طنازی خاصی ندارد اما در موقعیت های کمدی همیشه واکنش های جالبی نشان می دهد. او در اینجا پدر خانواده گلابی است و در لیزینگ کار می کند. دغدغه اش معیشت خانواده و دریافت ماشین هایی است که ثبت نام کرده و به او ندادند. همچنین دختر دم بخت و پسر جوانی دارد که هر کدام دغدغه متفاوتی برای پدر خانواده به شمار می روند.

 

** گریم هایی که انجام شده است

اما گوشه ای از اتاق دیگر آینه گریم قرار دارد و بازیگران که همگی گریم شدند دیگر کاری با اینجا ندارند. اما برخی ها برای رفع خستگی به این اتاق می آیند و با متن هایی که در دست دارند دور هم نشسته و تمرین می کنند.

** گلچین: ورود «بوتیمار» از زاویه ای جدید به مسائل اجتماع

مرجانه گلچین با یک ماسک بزرگ بر روی صورت،  متن های سریال را در دست دارد و با عوامل و کارگردان صحبت می کند. او همانطور که در جلوی دوربین خوش اخلاق است در پشت صحنه هم همینطور است.

گلچین در این سریال نقش یک بلاگر و فعال اینستاگرامی را بازی می کند که برای اولین بار در تلویزیون به این شخصیت ورود شده است و دغدغه های منحصر به فرد او را نشان می دهد. وی در گفت و گو با خبرنگار فارس، می گوید: خوشحالم که با این سریال کمدی شریک لحظه های خوب مردم هستم.

 

وی ادامه می دهد: قصه ما جدای از جامعه اتفاق نمی افتد و مسائلی ‌که در این سریال مطرح می کنیم مسائل تلخی است. زهر مشکلات و دغدغه های مردم را با موضوعیت طنز می گیریم. 

این بازیگر می گوید: این سریال از زاویه ای متفاوت به مشکلات اجتماعی و جامعه پیرامون مان ورود کرده است.

** صاحب خانه ای که مادر مهربان گروه است

صاحب این خانه خانم میانسالی است که یکی از بستگان عوامل پشت صحنه است و مهربانی را می شود از رفتارش با همه عوامل و حتی خبرنگاران متوجه شد. او می گوید: در این شرایط سخت کرونایی وقتی یکی از بستگانم از من خواست تا این خانه را در اختیارشان قرار دهم به سرعت قبول کردم و با جان و دل همه وسیله هایی که می بایست را جمع کردم تا بچه ها در آرامش کارشان را انجام دهند.

او مثل یک مادر مهربان حواسش به همه است و حتی اگر فردی ناخوش احوالی داشته باشد مراقبت های ویژه ای برایش در نظر می گیرد.

** وسیله های قدیمی خانه که بار نوستالژیک دارند

در گوشه گوشه این خانه وسایل زینتی قدیمی به چشم می خورد. مثل چراغ های گردسوزی که در رنگ های مختلف روی طاقچه، جلوی آیینه و جاهای دیگر چیده شده است، تابلوهای نقاشی شده قدیمی و هر آنچه شما را به فضای نوستالژیک چند دهه قبل می برد در اینجا دیده می شود و همه اینها سلیقه صاحب خانه در چیدمان وسیله ها را نشان می دهد. تازه صاحب خانه می گوید خیلی از وسیله های خانه را بنا به گفته عوامل جمع کردم.

 

** وقتی تصویربردار پدر می شود!

وقتی که فرزام گل سفیدی مدیر تصویربرداری پا به اینجا می گذارد همه به او تبریک می گویند و فارغ از در آغوش گرفتن هایی که در کرونا ممنوع است، فقط به گفتن تبریک بسنده می کنند. زمانی که از مجتبی احمدی مشاور رسانه ای پروژه علتش را جویا می شویم می گوید گل سفیدی امروز برای بار دوم پدر شده است و خدا به او یک پسر هدیه داده است.

** سامی یا همان پسربچه بانمک؟

پسربچه بانمک و تپلی که نقش پسر کوچک خانواده را در این سریال بازی می کند، نامش سامی غریبی است. او هر روز به همراه مادرش در پشت صحنه سریال حاضر می شود و ۷ سال سن دارد.

سامی بسیار بازیگوش است و مدام از این طرف به آن طرف می رود و در زمان های استراحت قبل از تصویربرداری خیاری گاز می زند و می خورد.

 

** تصویربرداری آغاز می شود

با اینکه گروه تولید از ظهر در اینجا مستقر هستند اما راس ساعت ۱۶ ضبط آغاز می شود و حمید لولایی و اشکان اشتیاق برای دقایق کوتاهی بیرون می آیند.

** دست به یکی کردن مادر و پسر

تنها سکانسی که امروز مقابل دوربین می رود مربوط به قهر کردن امیر با بازی اشکان اشتیاق است. او در اتاقش خود را حبس کرده و در اتاق را بسته و بیرون نمی آید. مادر و خواهرش نگرانش می شوند و مدام از او می خواهند که بیرون بیاید و او امتناع می کند.

سارا مقربی به همراه مرجانه گلچین و لولایی دختر مادر و پدر این سریال هستند که به همراه پسر کوچک خانواده پشت در این اتاق ایستاده اند. آنها اصرار می کنند و امیر هم می گوید: من دیوونم ولم کنید.

در همین حین باید صدای شکستن ظرفی بیاید که بعدا در تصاویر ضبط شده تدوین می شود. ظرف توسط امیر به سمت در پرتاب می شود و همین خانواده را نگران تر می کند که با سرعت بیشتر و ترفندهای دیگری از امیر بخواهند تا در را باز کند. پدر در حالیکه موبایلش را در می آورد و شماره ای را می گیرد به سمت اتاق دیگری می رود و در را می بندد.

 

سارا به مادرش یادآوری می کند که مامان اینطوری که در رو باز نمی کنن، باید رمزو بگی؟!

و گلچین همانطور که روی در با ضرب آهنگ می زند این جمله را هم می خواند: درو باز کن چی رو شکوندی؟

بلافاصله امیر در را باز می کند و معلوم می شود که مادر و دختر و پسر از قبل با هم نقشه ای چیده بودند.

** مهام و نجف زاده پشت مانیتور

این سکانس چند بار از زوایای مختلف دوربین تکرار می شود. مهران مهام و علیرضا نجف زاده پشت مانیتور نشسته و هر بار بعد از ضبط سکانس با هم مشورت می کنند و بعد از مورد تائید بودن سکانس مشغول صحنه بعدی می شوند.

 

از آنجایی که بهمن ماه هوا زودتر تاریک می شود،‌ساعت ها هم تاریکی هوا را ثابت می کنند. گروه تولید تا فردا در این لوکیشن مشغول هستند و سپس راهی شمال می شوند.

انتهای پیام/

 

 

 

 

منبع: فارس

کلیدواژه: سریال بوتیمار علیرضا نجف زاده کارگردان حمید لولایی بازیگر دیده می شود گروه تولید پشت صحنه نجف زاده وسیله ها خانه ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۹۲۱۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ناگفته های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال ؛ ناصر را زده بودند اما به من اجازه پیگیری ندادند

 این پرونده عبداللهی بدون پیگیری پدر و پسران عبداللهی مختومه اعلام شد و هرگز عاملان مرگش شناخته و مجازات نشدند.

پس از ۱۸ سال اما «فاطمه فهیمی» همسر«ناصر عبداللهی» در گفت‌وگو با «فراز» ناگفته‌های زیادی را به زبان می‌آورد. 

زندگی ناصر عبداللهی بعد از جدایی از همسر اول

فاطمه فهیمی می‌گوید: «همسر اول ناصر بعد از جدا شدن، تمام زندگی، خانه و اسناد داخل خانه که برای ناصر و بچه‌ها بود را شبانه جمع کرد. به جز وسایل خیلی کوچک که آن هم برای اتاق خواب بچه‌ها بود، حتی برخی از وسایل بچه‌ها را که می‌توانست برده بود. ایشان شبانه رفتند و مدت‌ها خبری از او نبود، ۶ سال بچه‌ها در کنار من و تا زمانی که پیش ناصر بودم زندگی می‌کردند. از بچه‌ها نگهداری کردم و هیچ خبری از آن زن نبود».

او ادامه می‌دهد: «زمانی که ما به بندر آمدیم مدت‌ها در خانه پدرم ساکن بودیم تا زمانی که بتوانیم خانه‌ای تهیه کنیم. چون رفتن ما به بندر یک دفعه اتفاق افتاد. ناصر گفت ۱۰ سال می‌شود در تهران است و می‌خواهد به بندر برگردد. وقتی به بندر آمدیم، پدرم نمازخانه‌ای را که در پایگاه فرهنگی داشت به ما داد تا ما بتوانیم وسایل را آن‌جا بگذاریم. بعد از آن تا وقتی که ما خانه پیدا کردیم در منزل پدرم ساکن شدیم».

فهیمی می‌گوید: «روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد من در منزل پدرم بودم و خانه خودم نبودم. من به خواسته خود ناصر به خانه پدرم رفتم و ناصر گفت من در حال تنظیم قطعه‌ای هستم، شما برو و من هم تا غروب خودم را می‌رسانم. همه بچه‌ها در خانه بودند (نوید، نازنین و نامی)».

او با بیان این‌که یکی دو ماه بعد از رفتن به خانه خودمان این اتفاق افتاد، ادامه می‌دهد: «روزی که این اتفاق افتاد بچه‌ها به مدرسه رفتند و من با دخترم نینا برای خرید رفتیم که ناصر به‌من گفت شما برو من خودم به دنبالت می‌آیم. وقتی من رفتم، بعد از آن با ناصر تماس گرفتم و جوابی نداد. با بچه‌ها که تماس گرفتم آن‌ها خانه بودند. یک‌بار گفتند پدرشان خواب وبار دیگر گفتند در حال کار کردن است. فردای آن روز به من گفتند شما در سورو بمان پدر خودش به دنبالت می‌آید».

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «فردای صبحی که من به خانه پدرم رفته بودم خانواده ناصر به منزل پدرم آمدند؛ فکر می‌کنم برادر ناصر بود که به دنبال پدرم آمد و پدر من نیز رفت. هرچه تماس گرفتم با پدرم که بپرسم چرا خانواده ناصر به دنبالش آمدند پاسخی نداد. بعد فهمیدم که ناصر در بیمارستان است که آن هم پدرم به من گفت. هیچ‌کس به من حرفی نمی‌زد، حتی مادر ناصر به من گفت حال ناصر خوب است و گفته فعلا به خانه نیا با وجود این‌که ناصر در بیمارستان بود».

تن بی‌جانی که روی تخت بیمارستان افتاده بود…

 

او ادامه می‌دهد: «وقتی من به بیمارستان رفتم ناصر اصلا اوضاع خوبی نداشت. سر تا پای او دچار مشکل شده بود. حالا چه اتفاقی برایش افتاده بود واقعا متوجه نشدم. خانواده من نیز متوجه نشدند چه اتفاقی افتاده است. اما حاشیه‌ها زیاد بود. می‌گفتند کار ما بوده و ما ناصر را زده‌ایم».

فاطمه فهیمی می‌گوید: «تن‌ها یک تن بی‌جانِ بدون جمجمه، کتف، زانو و مچ پا را در بیمارستان دیدم. صورت ناصر زخمی و کلیه‌ها از کار افتاده بود. من این جسمی که کاملا بی‌جان است را در بیمارستان دیده‌ام. این‌که چه بلایی سر این آدم آمده بود را تا به امروز من نفهمیده‌ام».

او ادامه می‌دهد: «ناصر یک سنی مذهب معتقد به اهل بیت بود. حتی زمانی که می‌خواست موزیک احمد سانی را بخواند وقتی با پدر من مشورت کرد، پدرم به او گفت حمایتت می‌کنم و حالا ما را به این‌که ناصر را کشته‌اید محکوم می‌کنند».

قانون به فاطمه فهیمی اجازه پیگیری نداد!

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «وقتی من به‌خاطر پرونده ناصر به تهران رفتم و پیگیری کردم؛ گفتند شما نمی‌توانید به‌عنوان همسر پیگیری کنید، فقط پدر، مادر و پسر ارشد او می‌توانند پیگیر پرونده ناصر باشند. حتی قانون به من اجازه پیگیری نداد».

او ادامه می‌دهد: «بار‌ها به کسانی که من را مقصر دانسته و حاشیه می‌سازند گفته‌ام اگر من قاتل ناصر هستم چرا باید زنده بگردم؟ مگر ناصر پدر، مادر و خانواده نداشت؛ چرا هیچ‌کدام از من شاکی نشدند؟ مگر به من نمی‌گویید قاتل؟ بالاخره آدم باید یک سرنخی را بگیرد تا به واقعیت برسد. وقتی من برای پیگیری می‌روم، می‌گویند شما نمی‌توانید، باید فامیل درجه یک باشد؛ من که زن ناصر بوده‌ام فامیل درجه یک محسوب نمی‌شوم. می‌گویند مادر، پدر، خواهر، برادر و پدر، این‌ها می‌توانند پیگیر پرونده ناصر باشند».

فاطمه فهیمی می‌گوید: «وقتی من برای پیگیری می‌روم و می‌گویند شما نمی‌توانی و حق این کار را ندارید، چطور پیگیر پرونده ناصر باشم؟ اگر قانون این اجازه را به‌من می‌دهد من پیگیری کنم! به من که هیچ اختیار عملی داده نشد، آن‌ها هم که اختیار داشتند نرفتند، نمی‌دانم چرا، فقط می‌شنوم که به من می‌گویند خانم فهیمی برادر ناصر گفته است که شما ناصر را کشتید. من هم به آن‌ها گفتم برادر ناصر تا دوسال بعد از فوت او در حمایت و پیش ما بود. پس چرا چیزی نگفت؟ چرا در آن دو سالی که ما به او کمک کردیم نگفت که ما قاتل هستیم، اکنون می‌گوید؟ برادرهایش می‌توانند این موضوع را پیگیری کنند، اما این‌کار را نمی‌کنند».

پزشکی قانونی؛ دلیل مرگ نامعلوم، پرونده مختومه است!

فاطمه فهیمی با اشاره به این‌که خانواده ناصر گفتند ما پیگیری کردیم پرونده مختومه است و دیگر نمی‌شود پرونده ناصر ادامه داشته باشد، ادامه می‌دهد: «حالا چه دلیلی داشت، من نمی‌دانم و متوجه نمی‌شوم. گواهی پزشکی قانونی گرفتم دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. بچه‌هاهم بعد از این اتفاق رابطه خودشان را با من قطع کردند و هیچ‌کدام جواب درستی به من ندادند. من نمی‌توانم در خصوص این‌که آیا آن‌ها خبر دارند که چه اتفاقی افتاده است، نظری دهم؛ زیرا متوجه نشدم چه اتفاقی برای ناصر افتاد».

او می‌گوید: «از خانواده عبداللهی تنها کسی که می‌توان از او به‌عنوان یک انسان حرف زد تنها ناصر بود. من هیچ چیز خوبی در این خانواده ندیده‌ام. من هم دوست‌دارم بدانم چه اتفاقی برای همسرم افتاد. چه چیزی شد که ناصر آن شکلی شد و چه کسی این بلا را سر ناصر آورد؟ برای منی که محکوم به قتل ناصر هستم نیر سوال است. حتی نمی‌دانم که چرا پسرهایش به دنبال این موضوع نمی‌روند».

فهیمی با بیان این‌که من به‌خاطر تمام شدن حاشیه‌ها می‌روم سراغ پرونده، ادامه می‌دهد: «اما نمی‌شود، زیرا تمام پرونده‌های قانونی ناصر دست برادر و خانواده او است. آن‌ها هم یک کلام می‌گویند پرونده بسته شده و این اختیار به‌من داده نمی‌شود».

مرگی که نه خودکشی بوده و نه بر اثر اعتیاد

او با تاکید بر این‌که ناصر اهل خودکشی نبود و به هیچ عنوان اعتیاد هم نداشت، ادامه می‌دهد: «ناصر را زده بودند، اما این‌که چه کسی این‌کار را کرد من هیچ‌وقت نفهمیدم. هیچ‌کس پیگیری نکرد. من می‌دانم به ناصر حمله شده است از آثاری که در بدن ناصر دیده می‌شد مشخص بود. هیچ‌کس نمی‌تواند جوری به سر خودش بزند که جمجمه‌اش ترک خورده و نرم شود. هیچ‌کس جوری که یک تکه گوشت از صورتش کنده شود خود را نمی‌زند. هیچ‌کس نمی‌تواند در این حد خود را بزند که هر دو کتف، زانو و مچ پا را خورد کند».

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «من در کسی دشمنی با ناصر ندیده بودم وقتی چیزی ندیده‌ام نمی‌توانم کسی را محکوم کنم. پزشک قانونی حتی حمله را تایید نکرد و دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. مسئله ناصر به لحاظ قانونی و پیگیری مشکل داشت».

او با اشاره به قتل روح‌الله داداشی، ادامه می‌دهد: «چند سال پیش وقتی که روح‌الله داداشی را کشتند و زمانی که قاتل او را دستگیر و اعدام کردند من در تهران بودم. برای یک کار قانونی رفته بودم و همان‌جا گفتم که قاتل روح‌الله داداشی یک شبه با این‌که متواری شده و فرار می‌کند پیدا می‌شود؛ زیرا به لحاظ قانونی پیگیری شده و او را پیدا کردند. اما برای ناصر با آن همه شدت جراحتی که روی بدن‌اش بود هیچ پیگیری انجام نشد»

محکومیتِ بی اساس

فاطمه فهیمی می‌گوید: «بردار من آن زمان هیچ سنی نداشت و الان می‌گویند او قاتل است. چرا کسی را نبردند؟ اگر می‌گویند ما قاتل هستیم چرا ما را نبرده‌اند؟ خیلی‌ها من، برادر و پدرم را محکوم می‌کنند. ناصر تمام زندگی‌اش با من و خانواده‌ام بود. اما نمی‌دانم یک‌دفعه چه اتفاقی افتاد که گفتند ما او را کشته‌ایم. اگر بحث اختلاف با زن بود بله ناصر با زن اول خود خیلی اختلاف و مشکل داشت. اما با من و خانواده منهیچ‌جوره مشکلی نداشت. من آن‌ها را هم محکوم نمی‌کنم با این‌که مشکلاتی بین آن‌ها بوده من می‌گویم بالاخره زن و مرد بودند».

او ادامه می‌دهد: «من کسی را محکوم نمی‌کنم، اما تیر محکومیت تا آخرین لحظه سمت من است. با این‌که من تا آخرین لحظه کنار ناصر بودم و یک لحظه از او جدا نشدم. بعد می‌آیم کاری کنم که ناصر نباشد؟ اما اکنون همه می‌گویند کار زن دوم او و دایی‌هایش بود».

اخباری که می‌تواند خانمان‌سوز باشد

فهیمی در ارتباط با اخباری که به گفته او کذب و دروغ بوده است، می‌گوید: «برادر من با ارشاد صحبت کرد و آن‌ها گفتند کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم این است که در ارتباط با سایت‌های خبری قانونی پیگیر شوید که کسی به خودش اجازه ندهد همچین کاری را کند. وقتی نهاد قضایی می‌گوید پرونده ناصر مختومه است و پیگیری نمی‌شود کنید از ما چه کاری بر می‌آید؟ چرا بعد از ۱۸ سال دل بچه‌اش را آزار می‌دهید؟ طرف آمده به دختر من پیام داده است، سکوت می‌کنی، چون مادرت قاتل است؟».

او ادامه می‌دهد: «نینا به‌دلیل این اتفاقات یک دفعه دچار حمله عصبی می‌شود. او را پیش دکتر برده‌ام و می‌گوید لقمه عصبی در گلویش در آورده است و این می‌تواند بچه را دچار خفگی کند. به دلیل استرس، بغض و شوک‌های عصبی. خدا می‌داند من چگونه با کمک خانواده‌ام در تمام این ۱۸ سال نینا را بزرگ کرده‌ام و نگذاشتیم کمبودی داشته باشد. اما الان که بزرگ شده است هر کسی یک چیزی به او می‌گوید».

ابهاماتی که با گذشت ۱۸ سال، هنوز برملا نشده است

همسر ناصر عبداللهی با اشاره به این‌که روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد همه دیدند، آن‌جا بودند، می‌گوید: «خانواده‌اش اولین کسانی بودند که او را در بیمارستان دیدند. پرسنل صدا و سیما، ارشاد، دوستان ناصر حتی از تهران همه آمدند و ناصر را در آن وضعیت دیدند. من فقط می‌دانم این اتفاق نه از سر خودکشی است نه اعتیاد».

او ادامه می‌دهد: «ناصر دچار مرگ مغزی شده و پشت جمجه‌اش نرم شده بود. آدم چه ضربه‌ای می‌تواند به خودش بزند که پشت سرش نرم شود؟ هیچ‌کس این شکلی نمی‌تواندا خودکشی کند. اگر انگشت اشاره سمت خانواده من است پس چرا وقتی خانواده ناصر حق پیگیری دارند، پیگیری نمی‌کنند؟ چرا در گوش همه می‌گویند کار خانواده زنش است. چرا بعد از ۱۸ سال هنوز پیگیری نکرده‌اند؟».

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: ناصر عبداللهی و همسرش (عکس) شش سال از رفتن «ناصریا» گذشت

دیگر خبرها

  • روایت زندگی شهید حسین نیا از زبان خانواده شهید
  • فضای‌ مجازی در سیطره برنامه‌های رسانه‌ ملی
  • ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال
  • فضای‌مجازی در سیطره برنامه‌های رسانه‌ملی
  • ناگفته های همسر ناصر عبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال
  • روایت جدید و تکان‌دهنده فاطمه فهیمی همسر ناصر عبداللهی از مرگ پرابهام خواننده مشهور
  • ناگفته‌های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او بعد از ۱۸ سال: ناصر را زده بودند، اما به من اجازه پیگیری ندادند
  • ناگفته‌های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال؛ به ما می‌گفتند شما ناصر را کشتید!
  • ناگفته های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال ؛ ناصر را زده بودند اما به من اجازه پیگیری ندادند
  • شنیدن رنج‌ مردم برایم عادی نشده!