Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-03-28@16:56:55 GMT

دجله خون شد

تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۴۰۰۹۰

دجله خون شد

اینها اطلاعاتی بود که شما می‌توانید راجع به هر پایگاه هوایی در دنیا به دست بیاورید اما اگر نام اسپایکر را در اینترنت جست‌وجو کنید با این اطلاعات مواجه نمی‌شوید.

عکس‌ها و ویدئوهای دلخراشی را می‌بینید از یک کشتار بزرگ که عنوان یکی از 10حمله بزرگ جهان در دو دهه اخیر را بر پیشانی خود دارد.

قتل 2000 جوان عراقی در کناره رود دجله.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شاید یک سکانس معروف از سریال مختارنامه را به خاطر بیاورید. آنجایی که یاران مختار به هشدارهای او بی‌توجه شدند و به وعده امان لشکر حجاز اعتماد و کاخ کوفه را تسلیم کردند. همان سکانسی که یک واقعه تاریخی عجیب را نشان می‌داد. گردن زدن 7000 نفر در کاخ کوفه و جاری شدن خون از دیوارها و معابر کاخ. شاید هم با تصور رود دجله که پر از خون شده این بیت خاقانی را به یاد بیاورید که:
خود دجله چنان گرید، صد دجله خون گویی
کاز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان

بعد از کشتار بزرگ اسپایکر بود که خیزش‌های مردمی و بین‌المللی علیه یک توده سرطانی شروع شد و به ریشه‌کن شدن آن توده رسید.

کشتاری که از روز 12 ژوئن 2014 شروع شد و دو سه روز به طول انجامید و پس از آن اتفاق‌های مهمی از جمله فتوای جهاد آیت‌ا... سیستانی رقم خورد. در هفتمین سالگرد حادثه اسپایکر نه خواستم که تحلیل سیاسی و اجتماعی ماجرا را ورق بزنم و نه بازخورد آن را در دنیا بررسی کنم. صرفا خواستم یادی کنم از برادر قاسم، دوست مجازی نوجوانی‌ام.

برادر قاسم خلبان شد

آدم همیشه تصاویر محوی از گذشته در ذهنش می‌ماند که اسمش را می‌گذارد خاطره. تصاویری که خیلی‌هاشان فقط یک شمای کلی‌اند و هیچ چیز از جزئیات تصویر اصلی را در خود ندارند و بیشترشان نه به اندازه یک سکانس یا پلان، که یک فریمند؛ یک فریم محو از اتفاقی که زمانی تکان‌مان داده است.

یک فریم محو از یک وایت‌برد در حافظه‌ام مانده. در کلاس درسی در طبقه آخر یک ساختمان قدیمی در خیابان فجر تهران.

روی وایت‌برد با ماژیک آبی چند حرف جدا از هم نوشته شده: د - ا - ع - ش. زیر هر کدام از حروف اختصاری هم کلمه کاملش با ماژیک قرمز نقش بسته: الدوله الاسلامیه فی عراق و الشام.

استاد زبان عربی ما یک کارشناس سیاسی بود که در تلویزیون کویت برنامه داشت و از تحولات منطقه حرف می‌زد.

منطقه‌ای که در آن روزهای نوجوانی درست نمی‌دانستم کجاست و سیاست در آن چه فرقی با سیاست در کشورهایی مثل آلمان و سوئد دارد. استاد آن روز که حوالی سال 2012 میلادی بود آن حروف و کلمات را روی تخته نوشت و بدون هیچ مقدمه و موخره‌ای برگشت سمت ما و با دستش به تخته اشاره کرد و گفت: بعدا بیشتر از این اسم خواهیدشنید!

آن روزها گذشت و من بعدا بیشتر از آن اسم شنیدم. شنیدنی شبیه شنیدن صدای انفجار از خیابان، وقتی عزیزت رفته چیزی بخرد و برگردد.

حوالی همان 2012 بود که سودای یاد گرفتن زبان من و همه همکلاسی‌هایم را کشانده‌بود به شبکه‌های اجتماعی و پیام بازی کردن با مردم عرب‌زبان دنیا. با چندتایشان حسابی رفیق شده‌بودم. رفاقتی که به اندازه بستنی‌های دوقلو و توپ‌های دولایه عمیق بود.

قاسم، جوانکی بود اهل ذی‌قار عراق و برخلاف برادرهای درسخوانش، زده بود در کار تجارت و عشق و زندگی خودش را داشت. دو برادر دیگر داشت که یکی لبنان پزشکی می‌خواند و آن یکی سودای خلبان شدن زندگی‌اش را گرفته بود.

آنقدری با قاسم اشتراک داشتیم که ساعت‌ها با هم تصویری صحبت کنیم و هر دو از بیهودگی سواد آکادمیک و دانشگاه رفتن بگوییم و قاسم برادر 17ساله خلبان بعد از این را مسخره کند و قاه قاه بخندد.
من دو سال بعد، آن اسمی را که روی وایت‌برد کلاسی در خیابان فجر تهران نوشته شده بود دوباره شنیدم. مثل قاسم که احتمالا قبل از من شنیده بود و این اسم از گوشش رفته داخل و مثل گلوله مغزش را شکافته بود.

گلوله مغز برادر خلبان بعد از این قاسم را شکافت. کنار رود دجله. نشسته بر سنگ‌های کاخ صدام. خبر پادگان اسپایکر را که شنیدم به قاسم پیام ندادم. بعد از این که پست‌های سوگ برادر جوانش را دیدم هم پیام ندادم. پیام می‌دادم که چه؟ این زخم را یک بار دیگر با هم چنگ بزنیم؟

سال 2014 داعش رسیده بود به عراق و موصل را گرفته بود. اوایل ماه ژوئن، همین ماهی که الان گرمایش را می‌گذرانیم، 3000 دانشجوی سال اولی نظامی به دانشگاه نظامی و پادگان هوایی اسپایکر منتقل شده بودند. برادر قاسم هم از ذی‌قار رفته بود که یک قدم به رویای پروازش نزدیک شود. هفت سال پیش در چنین روزهایی فرماندهان اسپایکر که کار را دم تیغ می‌دیدند (شاید هم با داعش بسته بودند) به 3000 جوان عراقی زیر 20 سال، 15روز مرخصی دادند و گفتند بروید. جوان‌ها پیاده راه افتادند در خیابان و بعد با اصرار و دلجویی سوار کامیون‌هایی شدند که می‌گفتند می‌رسانندشان بغداد و بعد سر از کاخ صدام درآوردند.

داعش در همان شبکه اجتماعی که من با قاسم حرف می‌زدم ویدئو منتشر کرده بود. ویدئوهایی که ثانیه به ثانیه و آنلاین از کاخ صدام منتشر می‌شد 2000 دانشجوی شیعه به خط نشسته بودند کنار دجله و نیروهای داعشی آنها را به رگبار می‌بستند و به رود می‌ریختند. دجله سرخ شده بود و خون می‌برد.

کشتار کامل جوانان اسپایکر دو سه روز طول کشید. یعنی تا هفت سال قبل از همین امروزی که من دارم از یک خاطره محو با شما صحبت می‌کنم.

بعد از آن بود که آیت‌ا... سیستانی فتوای تشکیل نیروهای مردمی را داد و حشد الشعبی تأسیس شد. نیرویی که بعدها زیر سایه حاج قاسم، داعش را از عراق و سوریه جارو کرد.

من باز هم به قاسم پیام ندادم که سر زخم را باز نکنم. اما این روزها که عکسش را با سلاح و پرچم حشد الشعبی می‌بینم، به کسب و کار و تجارتش فکر می‌کنم که انگار برای همیشه رهایش کرده است. مثل برادرش که برای همیشه پرواز کرد.

علیرضا رأفتی - روزنامه‌ نگار  / روزنامه جام جم

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: اسپایکر حشد الشعبی داعش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۴۰۰۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کرمان فقط با مردم آباد می‌شود

شهردار کرمان با بیان اینکه کرمان فقط با مردم آباد می‌شود، گفت: اگر مردم به میدان بیایند و از ظرفیت‌های استان استفاده کنیم، قطعاً می‌توانیم شهر متفاوتی داشته باشیم.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از کرمان و به نقل از روابط عمومی شهرداری، محسن تویسرکانی در آئین بازگشایی شهربازی کرمان با تقدیر از زحمات شبانه‌روزی برای بازگشایی این مجموعه، اظهار کرد: اعتقاد داشتم باید شهربازی کرمان در شأن مردم نجیب و خوب کرمان باشد.

وی با اشاره به اینکه شهربازی کرمان در حال تغییر است، از اختصاص یک هزار میلیارد ریال اعتبار برای سرمایه‌گذاری در این مجموعه خبر داد و افزود: علاوه بر سرمایه‌گذار، بخش قابل توجهی از محل اعتبارات شهرداری کرمان نیز در شهربازی هزینه شد تا فضای خیلی خوبی ایجاد شود.

شهردار کرمان با بیان اینکه کرمان فقط با مردم آباد می‌شود، گفت: اگر مردم به میدان بیایند و از ظرفیت‌های استان استفاده کنیم، قطعاً می‌توانیم شهر متفاوتی داشته باشیم؛ در مدتی که من در مسند شهردار کرمان هستم، همه همکارانم با تمام توان به میدان آمدند و توانستیم قدم کوچکی برای کرمان برداریم.

وی این اقدامات را برای شهری مثل کرمان کافی ندانست و گفت: کرمان شهر زیارتی و میزبان زائران شهید حاج‌قاسم سلیمانی است و باید حتماً شهری در شأن زائران او باشد؛ حاج‌قاسم همیشه دغدغه امنیت، شادی و رفاه مردم را داشتند و ما هم به‌عنوان متولیان شهر، ایجاد شور و نشاط اجتماعی را جزو مسئولیت‌های اجتماعی خود می‌دانیم.

کد خبر 739669

دیگر خبرها

  • حرف‌های مهم کامران قاسمپور برای حضور در ۸۶ کیلو
  • قاسم‌پور در واکنش به حضور در ۸۶ کیلوگرم: سرباز تیم‌ ملی هستم
  • کرمان فقط با مردم آباد می‌شود
  • گزارش ویژه: گران‌ترین برادران دنیای فوتبال
  • برادر شوهر پاریس هیلتون در لیگ دسته دوم پرتغال!
  • تصاویر| شهر بغداد
  • حمایت ریو فردیناند از وینیسیوس جونیور: به تو افتخار می‌کنم، برادر
  • نامه این فوتبالیست به برادر ۴ ساله‌اش دنیا را تکان داد
  • خواهر و برادر کرمانی با عیدی‌های خود دو زندانی را آزاد کردند
  • نامه اندریک به برادر 4 ساله‌اش دنیا را تکان داد