Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ساعت24»
2024-04-25@04:18:45 GMT

از نحوه ایستادن، شخصیت خود را کشف کنید

تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۸۹۸۶۵

وضعیت ایستادن می‌تواند نشانه‌های زیادی درباره اعتماد به نفس و شخصیت افراد به آنها بدهد.

«راه‌رفتن و ایستادن کارهای معمولی هستند که همه ما روزانه آنها را انجام می‌دهیم اما این کارها می‌توانند شخصیت شما را برای خودتان و دیگران آشکار کند. برای مثال تصور کنید برای مصاحبه کاری رفته‌اید یا یک قرار ملاقات بسیار مهم دارید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شکل ایستادن شما می‌تواند تصاویر بسیاری درباره شما به شخصیت مقابل داده و در نتیجه باعث موفقیت یا عدم موفقیت شما شود.

برخی از اشکال ایستادن که در ادامه نیز به آنها خواهیم پرداخت می‌تواند نشانگر عزت نفس پایین باشد. خوشبختانه این مورد کاملا قابل اصلاح بوده و لازم نیست درباره آن نگران باشید.

دکتر سیما هینگورانی می‌گوید وضعیت ایستادن می‌تواند نشانه‌های زیادی درباره اعتماد به نفس و شخصیت افراد به آنها بدهد که در ادامه برخی از این موارد را مرور خواهیم کرد.

۱. ایستادن با حالت کمی قوز کرده: افرادی که هیچگاه صاف نمی‌ایستند و همیشه کمر خمیده‌ای دارند اغلب اعتماد به نفس پایین‌تری را از خود نشان داده و از نظر شخصیتی عموما درگیری و غم با آنها همراه است.

روانشناسان توصیه می‌کنند که به خود یاد دهید همیشه کمرتان را صاف نگه دارید. با ورزش‌هایی مانند یوگا یا دویدن نیز می‌توانید به این هدف برسید. «همیشه از وضعیت بد بدن خود آگاه باشید تا در صورت بروز بتوانید آن را اصلاح کنید.»

۲. افرادی که مدام هنگام راه رفتن و ایستادن تکان می‌خورند: هینگورانی در این باره می‌گوید ایستادن بدین شکل می‌تواند شخصیتی ضعیف و درمانده را از شما به دیگران به نمایش بگذارد.

به گفته این روانشناس تکنیک‌های مختلفی مانند تمرکز بر روی تنفس می‌تواند به این مشکل کمک کند. شما با تکنیک تمرکز بر تنفس می‌توانید پای خود را محکم روی زمین قرار دهید.

۳. قرار نداشتن بدن و سر در یک راستا: افرادی که این حالت را دارند از بیش‌فعالی رنج می‌برند. این افراد به طور طبیعی پر جنب و جوش، فعال و بسیار کنجکاو هستند اما برای دیگران غیر قابل اعتماد به نظر می‌رسند.

این شکل از ایستادن می‌تواند باعث مشکلات جسمی شده و بدن درد به دنبال داشته باشد. هینگورانی معتقد است که دویدن و ورزش‌کردن می‌تواند به این افراد کمک کند. همچنین آنها لازم است برای بهبود شرایط بدنی با یک متخصص ارتباط برقرار کنند.

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۸۹۸۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نویسنده‌ای که برای مخاطب دام پهن نمی‌کند

  خون می‌چکید...
خشم می‌خروشید و زمین می‌لرزید.
زنجیر‌ها بریده و دشنه‌ها در دست، خون زیر پوست شهر دویده بود.
سر‌ها می‌غلتید.
از گیوتین‌ها خون می‌چکید...
کوچه‌های پاریس در آن روزها قهرمانان زیادی را دید اما چارلز دیکنز قهرمانی را می‌بیند که شاید به چشم کوچه‌های پاریس هم نیامده باشد، قهرمانی که در تاریکی می‌ایستد تا دیده نشود. چارلز دیکنز، داستان از خود گذشتن را روایت می‌کند. داستان پیدا نشدن و در کرانه ماندن.
«داستان دو شهر»، پیدایی‌ است که می‌کوشد پنهان بماند؛ شاهکاری ا‌ست که می‌خواهد معمولی باشد. شاید به همین دلیل بی‌رنگ و لعاب‌ نشان داده می‌شود و بیشتر از آن‌که جذاب به نظر برسد، ماندگار ا‌ست. چارلز دیکنز با توصیف فخر نمی‌فروشد؛ مشتش را می‌فشارد تا قدرت توصیفش سرازیر نشود و این خود‌نگه‌داری آگاهانه، توصیفاتی خیره‌کننده را پدید می‌آورد؛ مانند توصیف آتش گرفتن یک خانه که زنده‌تر و شفاف‌تر از هر تصویری ا‌ست.
توصیفات دیکنز بریده از داستان نیست و متناسب حال‌و‌هوای سکانس است؛ طلوع خورشید در آرزوهای بزرگ و داستان دوشهر فرق می‌کند، چون محتوای این دو داستان متفاوت است.چارلز دیکنز با توصیف دنیای پیرامون شخصیت‌ها، به اعماق وجود آنها راه پیدا می‌کند؛ نویسنده برای مخاطب دامی پهن نمی‌کند. دیکنز تعلیق نمی‌سازد، بلکه داستان را از نقطه‌ای آغاز می‌کند که تعلیق متولد می‌شود بی‌آن‌که مخاطب دست نویسنده را در ایجاد تعلیق ببیند. نویسنده داستان را از اوج یک موج آغاز می‌کند.چینش موقعیت‌ها به‌گونه‌ای نیست که از نقطه‌ای شروع شود و به نقطه‌ای دیگر ختم شود، بلکه خطوطی دوار است که از نقطه‌ای آغاز می‌شود و به همان نقطه برمی‌گردد؛ بازگشتی که همراه با تکامل درونی شخصیت‌هاست.مخاطب در ابتدای داستان، خودش را در جزیره‌هایی دور‌افتاده از هم می‌بیند، ولی به‌تدریج می‌فهمد که این جزیره‌ها پیکره‌ای واحدند که یک زلزله آنها را از هم دور ساخته و این زلزله همان نقطه اصلی و همان موج است. چگالی بالای نقطه مرکزی، قوام‌بخش تمام داستان است و مخاطب تا پایان داستان، دامنه‌های موج اولیه را لمس می‌کند. فرجام غافلگیرکننده داستان، فرم‌زده نیست؛ بلکه اوج گرفتن محتواست که مخاطب را در پایان غافلگیر می‌کند.فرم در نگاه دیکنز، تنها آیینه‌ای برای نشان دادن محتواست و فنای فرم در محتوا، فرجامی ماندگار را در تاریخ ادبیات رقم می‌زند. فرجامی که به سینما هم می‌رسد و الهام‌بخش کریستوفر نولان، برای فرجام بتمن می‌شود.
​​​​​​​تلاش دیکنز برای معمولی نگه‌داشتن حال‌و‌هوای داستان، قهرمان را دست‌یافتنی می‌کند؛ نویسنده جایگاه قهرمان را با تکنیک‌هایی مصنوعی تنزل نمی‌دهد تا مخاطب آن را باور کند. دست نویسنده در شکل‌گیری قهرمان پیدا نیست. انگار نویسنده فقط گردابی فراهم می‌کند و به پا‌خاستن شخصیت‌ها از این گرداب، انتخاب خودشان است.گویی شخصیت‌ها راه خودشان را می‌روند و خود فرجام‌شان را انتخاب می‌کنند.احساس استقلال شخصیت‌ها از نویسنده، مخاطب را به آنها نزدیک می‌کند، آن‌قدر نزدیک که داستان دوشهر را تنها داستان پاریس و لندن نمی‌داند؛ هر کجا که رخوتی آرامش‌نما باشد، لندنی‌‌ را هم می‌بیند. هر کجا که تلاطمی درونی باشد پاریسی را هم پیدا می‌کند و هر کجا که وجدانی باشد، گردابی را هم حس می‌کند.

از زندان معاف شد!
چارلز دیکنز با نام کامل چارلز جان هافِم دیکنز، در۷فوریه‌۱۸۱۲ در انگلستان به دنیا آمد. پدر او کارمند یکی از ادارات سازمان نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بود. اوهمیشه تلاش می‌کرد که خانواده‌شان را به‌عنوان خانواده‌ای مرفه و ثروتمند به دیگران بشناساند و در این راه حتی دست به فریب و نیرنگ با گرفتن وام و قرض می‌زد. به دلیل همین نیرنگ‌ها و بدهی‌ها بود که پدر چارلز دیکنز مدتی را هم در زندان گذراند.در آن زمان اگر کسی به‌دلیل بدهی راهی زندان می‌شد، تمام اعضای خانواده‌اش را نیز با او به زندان می‌فرستادند. این قانون شامل حال خانواده‌ دیکنز نیز شد و تنها چارلز دیکنز که در آن زمان ۱۲سال داشت، از زندان رفتن معاف شد. این اتفاق بار زیادی را روی دوش چارلز دیکنز جوان گذاشت. حالا او باید تمام بدهی‌های پدر و مخارج خودش را تأمین می‌کرد. به همین دلیل به کارخانه‌ واکس‌سازی رفت و تا آزادی پدر، در آنجا مشغول به کار شد. او پس از آزادی پدر مجددا توانست به مدرسه برگردد و تحصیل را ادامه دهد.

دیگر خبرها

  • داروی اوزمپیک شخصیت افراد را تغییر می‌دهد؟
  • لزوم فرهنگ سازی مراجعه به مشاوره، ضرورت جامعه مدرن
  • بازگشت حدود ۸۵۰ شخصیت‌ به افغانستان
  • رئیسی: القائات نظام سلطه از نظر ما مردود است
  • نویسنده‌ای که برای مخاطب دام پهن نمی‌کند
  • اردوی مهارتی دانش آموزان در آباده
  • رفتاردرمانی دیالکتیکی برای اختلال شخصیت مرزی
  • مورینیو: با ناراحتی منچستریونایتد را ترک کردم؛ به تن هاخ زمان دادند، به من نه!
  • توصیه اخلاقی رهبر انقلاب به فرماندهان نیروهای مسلح | باید به خدا اعتماد، توکل و حُسن ظن داشت + فیلم
  • ببینید | باید به خدا اعتماد، توکل و حُسن ظن داشت