Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پول نیوز»
2024-04-23@14:24:50 GMT

پشت پرده تهدید ایران به تحریم جدید

تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۱۷۷۴۹

پشت پرده تهدید ایران به تحریم جدید

از ابتدای سال‌جاری و تقریبا همزمان با آغاز مذاکرات ایران و طرف‌های برجام در وین، سیر صادرات نفت ایران به چین صعودی شد و کشتی‌های زیادی حامل نفت ایران به سمت چین حرکت کردند. به گزارش پول نیوز، دولت بایدن نیز به علت اینکه مذاکرات در وین در جریان بود، نسبت به این مساله سخت‌گیری خاصی انجام نداد، اما یک مقام آمریکایی در روز‌های اخیر گفته است که دولت این کشور در حال بررسی تدابیری برای جلوگیری از مبادلات نفتی ایران و چین است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  این مقام آمریکایی همچنین گفته ایالات متحده در حال آماده‌شدن برای شرایطی است که ایران تصمیم به بازگشت به مذاکرات برجامی نداشته باشد. وی افزوده است که اگر ایران به برجام بازگردد، آن زمان دیگر دلیلی ندارد که شرکت‌هایی که در حال‌حاضر نفت ایران را می‌خرند، تحریم کنیم. این مقام ارشد ایالات‌متحده همچنین گفته، اما اگر در شرایطی قرار بگیریم که بازگشت سریع به برجام دور از دسترس شود، آن‌وقت مجبوریم موضع مان را تغییر دهیم. این صحبت‌ها در حالی منتشر می‌شود که پیش از این نیز اعلام شده بود یک شرکت چینی در خرید و انتقال نفت ایران و ونزوئلا به چین و دور زدن تحریم‌های آمریکا نقش داشته است.   رسانه‌ها به نقل از منابع آگاه نزدیک به شرکت نفت چینی و یک منبع آشنا با شرکت دولتی نفت ونزوئلا گزارش داده‌اند که نقش کلیدی شرکت نفت کنکورد چین در خرید نفت از ایران و ونزوئلا پیش‌تر مورد اشاره قرار نگرفته بود. در این گزارش آمده است این شرکت چینی در سال ۲۰۲۱ میلادی از راه معامله با پالایشگاه‌های مستقل این کشور موسوم به تی‌پات، به واردات نفت از ونزوئلا اقدام کرده است. مقام‌های ایران و ونزوئلا هنوز در این باره اظهارنظری نکرده‌اند. از سوی دیگر باید توجه داشت که این موضع‌گیری از سوی آمریکایی‌ها شاید با اهداف دیگری نیز مطرح شده باشد.   باید توجه داشت ایران نسبت به زمان ترامپ آزادی بیشتری برای فروش نفت دارد و این موضوغ شاید خود پالسی از سوی دولت بایدن باشد که نشان می‌دهد به دنبال ایجاد تنش‌های سنگین با ایران همچون دوره ترامپ نیستند.   البته در حال حاضر شرایطی هستیم که مذاکرات وین متوقف شده است و طرف‌های دیگر برجام به علت دلهره‌ای که نسبت به موضع دولت سیزدهم ایران در خصوص برجام دارند به دنبال این هستند تا به ایران نشان دهند که آن‌ها نیز جدی هستند و تهدید‌هایی نیز در این عرصه انجام می‌دهند که یک نمونه آن همین مساله تجارت نفتی ایران و چین است.   این مساله مطرح است که دولت سیزدهم ایران خواسته‌های بیشتری از طرف‌های دیگر برجام خواهد داشت و به همین علت آمریکا هشدار می‌دهد به ایران فشار وارد کنند تا ایران خواسته‌های بیشتری در مذاکرات وین نداشته باشد. به همین دلیل شاید تهدید به ایجاد مانع در راستای تجارت نفت ایران و چین عملیاتی نیز نشود.    

منبع: پول نیوز

کلیدواژه: تحریم تحریم های آمریکا اقتصاد ایران برجام پول نیوز نفت ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.poolnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پول نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۱۷۷۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشت پرده فروش سهام دیجیکالا؛ خستگی استارت‌آپی!

نیما نامداری در دنیای اقتصاد نوشت: خیلی‌ها تعجب کرده‌اند چرا صاحبان یکی از بزرگ‌ترین استارت‌آپ‌های ایران حاضر شده‌اند برای فروش اکثریت سهام خود با یک شرکت خصولتی پای میز معامله بنشینند. به گمان من برای درک این تصمیم باید خود را جای آن‌ها بگذاریم. بد نیست ابتدا سابقه ماجرا را ببینیم.

تقریبا همه استارت‌آپ‌های شناخته‌شده که به سوددهی رسیده‌اند در سال‌های اخیر علاقه‌مند به حضور در بازار سرمایه هستند و برای عرضه اولیه سهام درخواست رسمی داده‌اند. در بعضی موارد هیات پذیرش بورس هم با این درخواست‌ها موافقت کرده، اما به‌دلیل مخالفت نهاد‌های دیگر، تا امروز غیر از یک مورد (تپسی) این فرآیند به سرانجام نرسیده است. گفته می‌شود علت این مخالفت، ترکیب سهامداری این استارت‌آپ‌هاست. ظاهرا برخی دستگاه‌های ناظر ملاحظاتی درباره برخی از سهامداران خصوصی این شرکت‌ها دارند و تا زمانی که آن‌ها سهامدار باشند، موافق عرضه سهام در بورس نیستند. تپسی هم زمانی مجاز به عرضه سهام در بورس شد که ابتدا بخش قابل توجهی از سهام خود را به برخی شرکت‌های خصولتی واگذار کرد.

حق طبیعی صاحبان این استارت‌آپ‌هاست که نخواهند سهام خود را کمتر از ارزش واقعی بفروشند و جایی هم بهتر از بازار سرمایه برای کشف ارزش واقعی یک شرکت وجود ندارد؛ اما وقتی این راه بسته است چاره‌ای جز چانه‌زنی پشت در‌های بسته و در فضای غیرشفاف باقی نمی‌ماند. در چنین شرایطی آن طرف که توان فشار رسمی و غیررسمی دارد قدرت چانه‌زنی بیشتری هم دارد. نباید فراموش کرد که گزینه‌ها برای چنین معاملاتی هم زیاد نیستند.

برآورد می‌شود ارزش دیجی‌کالا بین ۳۰ تا ۴۰ هزار میلیارد تومان باشد و گفته می‌شود حدود ۷۰ درصد سهام این شرکت روی میز مذاکره است. واضح است که در شرایط امروز اقتصاد ایران، شرکت‌های بسیار معدودی توان پرداخت چنین اعدادی را دارند که آن‌ها هم عمدتا خصولتی هستند. همه این‌ها باعث می‌شود توان چانه‌زنی بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها باز هم کمتر شود و عملا چاره‌ای جز چنین معاملاتی نداشته باشند. در همین مثال دیجی‌کالا، ظاهرا سهامداران فعلی پذیرفته‌اند تخفیف قابل توجهی به خریداران بالقوه بدهند. اگر سهام دیجی‌کالا در بورس عرضه شده بود و قیمت آن مشخص بود یا اینکه خریداران متنوعی (داخلی یا خارجی) امکان مذاکره با دیجی‌کالا را داشتند، چرا باید سهامداران فعلی تن به تخفیف می‌دادند؟

شاید بپرسید اساسا چرا صاحبان استارت‌آپ‌های بزرگ می‌خواهند سهامشان را بفروشند؟ چرا همین وضعیت فعلی را ادامه نمی‌دهند و از مدیریت کسب‌وکار بزرگ و موفقی که دارند لذت نمی‌برند؟ سوال درستی است که دو پاسخ اصلی دارد.

پاسخ اول به شرایط ایران برمی‌گردد. واقعیت آن است که استارت‌آپ‌ها میهمان ناخوانده اقتصاد کشور هستند و حاکمیت هنوز نتوانسته با این شرکت‌ها کنار بیاید و به آن‌ها اعتماد کند؛ ضمنا ابزار‌های متعارفی را که برای کنترل کسب‌وکار‌های دیگر دارد، خیلی نمی‌تواند در کنترل این کسب‌وکار‌ها به‌کار بگیرد؛ چون نه مجوز‌های انحصاری دارند که بشود به لغو مجوز تهدیدشان کرد و نه وام بانکی می‌گیرند که بتوان به‌عنوان بدهکار بانکی آن‌ها را محاکمه کرد و نه ساختمان و ماشین‌آلات زیادی دارند که بتوان با انواع مجوز‌های شهرداری، محیط زیست، گمرک و... مانع رشدشان شد. تنها راهی که می‌ماند خسته کردن آنهاست.

به دلایل مختلف اکثر بوروکرات‌های دولتی از این جوان‌هایی که غفلتا به جایی رسیده و کسب‌وکاری ساخته‌اند هیچ خوششان نمی‌آید. البته هستند مدیران و سیاستگذارانی که اراده حمایت و نیت همراهی دارند؛ ولی این‌ها در اقلیت محض قرار دارند و از پس آن اکثریت برنمی‌آیند. به‌ویژه در رده مدیران میانی به وضوح می‌شود این حس منفی را دریافت کرد. بی‌اغراق روزی نیست که از یک گوشه دولت کسی نامه‌ای نزند و چیزی نخواهد یا بابت چیزی تهدید نکند یا برای چیزی محدودیت نتراشد.

از سوی دیگر مدام کمپین‌های رسانه‌ای از داخل و خارج علیه این استارت‌آپ‌ها فعال می‌شود. کمپین‌هایی که عمدتا مبتنی بر اطلاعات اشتباه یا برداشت‌های ناصحیح است. دستگاه‌های دولتی هم معمولا یا بانی این کمپین‌ها هستند یا با آن‌ها همراهی می‌کنند. فقط این‌ها نیست. این جوان‌ها را مدام این طرف و آن طرف مورد بازخواست قرار می‌دهند.

اگر این محدودیت‌ها و فشار‌ها مانع رشد کسب‌وکار نمی‌شد باز حرفی نبود؛ اما انبوه مجوز‌ها و کنترل‌ها همراه با دخالت‌های قیمتی باعث شده است که بسیاری از اقدامات توسعه‌ای یا مجاز نباشد یا صرف نداشته باشد؛ ضمن اینکه خیلی از توسعه‌ها نیازمند جذب سرمایه است، ولی مسیر تامین مالی از بازار سرمایه یا وام گرفتن از بانک‌ها مسدود است، سرمایه‌گذار خارجی هم که در ایران وجود ندارد. کار به جایی رسیده که بسیاری از استارت‌آپ‌های بزرگ حتی برای تامین سرمایه در گردش هم دچار مشکل هستند. ادارات مالیاتی و تامین اجتماعی هم که معرف حضور هستند. البته حتما می‌شود استارت‌آپ‌های کوچک‌تری که عمدتا سهامدار خصولتی دارند، پیدا کرد که از برخی حمایت‌های دولتی بهره‌مند شده‌اند.

حالا به همه مشکلات بالا محدودیت‌های ناشی از تحریم و شرایط اجتماعی و فرهنگی را هم اضافه کنید که باعث از دست دادن نیرو‌های باکیفیت هم شده است. استارت‌آپ‌های موفق ایرانی به جای آنکه تلاش کنند بازار‌های منطقه را بگیرند و به اولین یونیکورن‌های خاورمیانه بدل شوند، شاهد مهاجرت نیرو‌های خود به استارت‌آپ‌های کوچک و متوسط منطقه یا اروپا هستند. به گمان من اگر تحریم‌ها رفع می‌شد و شرایط کشور مشابه سال‌های ۹۴ تا ۹۶ باقی می‌ماند، ما امروز در ایران حداقل ۸ یونیکورن داشتیم که همگی فراتر از ایران فعالیت می‌کردند. اما همه این امید‌ها هم برباد رفت.

وقتی همه این شرایط را کنار هم می‌گذاریم چیزی جز خستگی و ناامیدی برای بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها باقی می‌ماند؟ توجه داشته باشید بسیاری از بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها میلیاردر‌های بی‌پول هستند. یعنی روی کاغذ صاحب سهام شرکت‌های چند صد یا چند هزار میلیاردی هستند، ولی در عمل توان مالی محدودی دارند. به جز برخی استثنا‌ها اغلب این استارت‌آپ‌ها سود چندانی توزیع نمی‌کنند؛ چون ناچارند از محل سود فعالیت‌های توسعه‌ای خود را تامین کنند. جوانی را می‌بینیم که احتمالا الان در دهه چهارم عمرش است و در دهه سوم عمرش با هزار امید استارت‌آپی راه انداخته و حالا فشار‌ها مستاصلش کرده و به آنچه تصور می‌کرده هم نرسیده است و توان بزرگ‌تر کردن استارت‌آپش را هم ندارد. چنین کسی را جز «خسته» چه می‌توان نامید؟

اما این سوال که چرا صاحبان فعلی استارت‌آپ‌های بزرگ می‌خواهند سهامشان را بفروشند پاسخ دومی هم دارد که به شخصیت و روحیه بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها برمی‌گردد. تقریبا همه استارت‌آپ‌های موفق دنیا توسط جوان‌هایی تاسیس شده‌اند که زمانی می‌خواسته‌اند تجربه‌های جدیدی داشته باشند و از این ماجراجویی و ریسک‌پذیری لذت می‌برده‌اند. آن‌ها عموما از تکرار و یکنواختی کار‌ها گریزان هستند و دوست ندارند گرفتار بوروکراسی سازمان‌های بزرگ و کند و لخت بشوند. اساسا همین روحیه آن‌ها را به سمت کارآفرینی نوآورانه سوق داده است.

طبیعی است این افراد وقتی استارت‌آپ خودشان بزرگ می‌شود و ویژگی‌هایی شبیه کسب‌وکار‌های بزرگ و جاافتاده پیدا می‌کند، دیگر آن انگیزه سابق را نداشته باشند. در دنیا معمولا دو راه پیش روی چنین افرادی است. راه اول این است که سهام خود را در استارت‌آپ موفقی که دارند بفروشند و با پولی که به دست آورده‌اند سراغ تجربه‌های جدید بروند. مثلا ایلان ماسک در سال۱۹۹۵ استارت‌آپی به اسم ZIP ۲ تاسیس کرد که ۵سال بعد آن را به قیمت ۳۰۰میلیون دلار به شرکت کامپک فروخت. او با پولی که به‌دست آورد همراه با چند نفر دیگر PayPal را تاسیس کردند و این را هم چند سال بعد به ارزش ۱.۵میلیارد دلار به ebay فروختند. ایلان ماسک با سهمش از این پول، تسلا و استارلینک و چند استارت‌آپ دیگر را تاسیس کرد. این کارآفرینی سریالی چیزی است که در استارت‌آپ‌ها زیاد دیده می‌شود.

مسیر دوم شبیه کاری است که بنیان‌گذاران گوگل انجام دادند. آن‌ها از شرکت خودشان خارج نشدند؛ اما تصمیم گرفتند مدیریت شرکت را به یک مدیرعامل حرفه‌ای واگذار کنند و خودشان از محل سودی که استارت‌آپ اول ایجاد کرده است به سرمایه‌گذاری و حمایت از استارت‌آپ‌های دیگر بپردازند. تاسیس شرکت سرمایه‌گذاری Google Venture که یکی از بزرگ‌ترین VC‌های جهان است، نتیجه همین تصمیم بود. بنیان‌گذاران آمازون و مایکروسافت و فیس‌بوک هم کم‌وبیش همین مسیر را رفته‌اند. در این الگو استارت‌آپ اول سود خوبی ایجاد می‌کند که به بنیان‌گذارانش امکان می‌دهد بدون درگیر شدن در مدیریت روزمره شرکت، وقت خود را صرف تجربه‌های جدید کنند. به همین دلیل نفس این ماجرا که بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها از شرکت خود خارج شوند و استارت‌آپ‌های جدید راه بیندازند نه تنها عجیب نیست، بلکه یکی از عادی‌ترین اتفاقاتی است که در فضای استارت‌آپی جهان دیده می‌شود؛ اما در ایران که چنین تجربه‌هایی وجود ندارد و شرایط مساعد ایجاد کسب‌وکار‌های جدید نیست، چنین تصمیمی عجیب به نظر می‌رسد.

اگر شما جای بنیان‌گذاران یک استارت‌آپ موفق و بزرگ بودید، اما می‌دیدید موفقیت شما وبال گردنتان شده، محدودیت‌ها و فشار‌ها شما را خسته و ناامید کرده، گرفتار روزمرگی شرکت جاافتاده‌ای شده‌اید که در اندازه‌های فعلی خود گیر کرده، نه راهی برای تجربه‌های جدید دارید و نه مسیری برای ورود به بازار‌های نو، راه عرضه در بورس را هم بر شما بسته‌اند و سقف رشد برایتان گذاشته‌اند، چه می‌کردید؟ به اولین و شاید تنها پیشنهاد معقولی که روی میز گذاشته می‌شد، پاسخ مثبت نمی‌دادید؟

دیگر خبرها

  • مادورو: آمریکا به توافقنامه امضا شده احترام نمی‌گذارد
  • تأکید قاطع «مادورو» بر مخالفت با قیمومیت آمریکا و تحریم‌های جدید
  • فروش نفت ونزوئلا با ارز دیجیتالی
  • پشت پرده بحران اقتصادی ونزوئلا / تاراج منابع نفتی توسط مدیران حکومتی
  • کنعانی: در برجام آمریکا زیر میز دیپلماسی زد نه ایران/ اقدام ایذایی در اصفهان اقدامی بی‌ارزش بود
  • پشت پرده بحران اقتصادی ونزوئلا
  • بازگشت تحریم‌های نفتی آمریکا علیه صنعت نفت ونزوئلا
  • «مادورو» آمریکا را به نقض تعهد خود برای لغو تحریم‌ها متهم کرد
  • رشد بی‌سابقه صادرات نفت ایران همزمان با تهدید تحریم‌های جدید غربی
  • پشت پرده فروش سهام دیجیکالا؛ خستگی استارت‌آپی!