گفتگو با لیلا سلیمانی، نخستین نویسنده مغربی برنده جایزه ادبی گنکور | با داستان گفتن به همه آرزوهای زندگیام رسیدم
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۷۰۶۶۸
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از گاردین، سلیمانی ۳۹ ساله در رباط پایتخت مغرب (مراکش) بزرگ شد و در ۱۷ سالگی به پاریس رفت. نخستین کتابش «ادل» یا «در باغ غول» سال ۲۰۱۴ در فرانسه منتشر شد و دو سال بعد با دومین رمان خود «لالایی» نخستین زن مغربی لقب گرفت که برنده معتبرترین جایزه ادبی فرانسه گنکور میشود. در ۲۰۱۷ امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه سلیمانی را نماینده ویژه برای گسترش زبان و فرهنگ فرانسوی معرفی کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این نویسنده جوان که همراه همسر و دو فرزندش در پاریس زندگی میکند، سال گذشته کتاب کتاب غیر داستانی «جنسیت و دروغ» را درباره زندگی پنهان زنان مغربی روانه بازار کرد و تازهترین کتاب او «کشور دیگران» نخستین جلد از یک سهگانه درباره تاریخچه خانوادگی خاندان سلیمانی است که تا چند روز دیگر در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد. داستان در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میگذرد و درباره پدربزرگ و مادربزرگ مادری سلیمانی در دوران مبارزه با استعمار است.
چه شد که خواستی درباره خانوادهات بنویسی؟پس از بردن جایزه گنکور، میخواستم چیزی بنویسم که سخت باشد. در مقام هنرمندی که تحسین شده، مهم است کاری بکنی که امکان شکست خوردن و ناکامی در آن باشد. بعد به این ایده سهگانه خانوادگی-تاریخی رسیدم و خودم هم به آثار حماسی علاقه دارم. دوست داشتم زندگی یک شخصیت را از لحظه به دنیا آمدن تا مرگ دنبال کنم و دگردیسی جامعه را از نگاه او ببینم. از سوی دیگر، در سرزمین مادریام مغرب انبوه کتابها از فرانسه، روسیه، آمریکا و بریتانیا خوانده بودم و با خودم گفتم چیزی بنویسم که آنها درباره کشور من بدانند. غربیها ما را فقط مسلمان میدانند و میشناسند اما مهم است که بگوییم ما تاریخی پیچیده داریم.
میخواستی یک اثر حماسی درباره خانوادهای دیگر روایت کنی؟نه. همیشه میدانستم قرار است درباره خانواده خودم باشم. مادربزرگ در کودکی همواره برایم از خودش و ازدواجش داستانها میگفت و من هم او و پدربزرگم را شخصیتهای یک رمان میدیدم. پدربزرگم روی شکم خودش یک زخم بسیار بزرگ داشت و وقتی از او درباره این زخم پرسیدم، گفت که در جوانی در آلمان با یک ببر جنگیده و این یادگار همان ماجراست. من هم تا ۱۴ سالگی این داستان را باور کرده بودم. خیلی خوشبخت بودم که پدربزرگ و مادربزرگم دروغ میگفتند!
شاید برای اینکه کمک میکرد خیلی آسانتر یک داستانگو شوی؟دقیقا. به من یاد داد اگر میخواهم زندگی آزاد داشته باشم، باید داستان بگویم. من کسی هستم که میتواند بسیار وحشتزده شود چون دوست دارد همه جا برود، همه کتابها را بخواند و همه حسها را بشناسد. طبعا همه اینها غیر ممکن است مگر اینکه نویسنده باشی. حالا میتوانی در یک دوره زمانی دیگر زندگی کنی، عاشق شوی یا حتی کسی را بکشی. اینکه میتوانی هر کاری بکنی شگفتانگیز است.
آیا این سهگانه تاریخی یک کمان موضوعی دارد؟ یعنی درباره دگرگونیهای زندگی زنان در گذر نسلهاست؟بله. کتاب دوم درباره نسل مادر من (پزشک) در سالهای پایانی دهه ۱۹۶۰ است و درباره برادر او و پدر من (اقتصاددان دولتی). این نسل میخواست مغرب را دگرگون و انقلاب کند اما در پایان یک طبقه متوسط در جامعه شد. ماجرای کتاب درباره ناامید شدن از خود است. موضوع کتاب آخر هم مهاجرت خواهد بود و ماجراهای آن در سال ۱۹۹۹ میگذرد، سالی که من به فرانسه رسیدم و مفاهیمی چون اسلامگرایی افراطی و تروریسم را به عنوان یک فرانسوی مغربی تجربه کردم. من از دو سو خیانت دیدم؛ اسلامگراهایی که پیشینه من را داشتند و غربیهایی نژادپرست که فکر میکردند من آن چیزی نیستم که نشان میدهم.
از ناامید شدن گفتی. فکر میکنی مردم چگونه میتوانند در دوران نومیدی دوام بیاورند؟اولین ناامیدی من وقتی بود که دریافتم زندگی چیزی نیست که ما در فیلمها میبینیم؛ یعنی یک چیز خستهکننده. اینکه بزرگ شوم و ازدواج کنم و بچهدار شوم و بروم خرید و... من دو گزینه پیش رو داشتم؛ یا به زندگیام پایان بدهم یا بروم یک زندگی که خودم دوست دارم و میخواهم نویسنده شوم. نمیخواستم زندگیام شبیه مادر و پدرم یا دیگر آدمهای معمولی باشد.
این روزها چه میخوانی؟ چه کتابهایی روی میز اتاقت هست؟«شرقشناس» تام ریس. «خون خردمندانه» فلانری اوکانر را هم میخوانم. یکی از نویسندههای محبوب من است و کتابش منبع الهامی برای نوشتن بخش سوم این سهگانه.
آخرین کتاب بزرگ که خواندی؟«واقعیت یک بدن: یک جنایت و یک خاطره» نوشته الکساندریا مارزانو-لسنویچ؛ کتابی بسیار سخت و بسیار هوشمندانه که ابهامهای روح انسان را نشان میدهد و فاصلهای که گاهی میتواند میان باورها و احساسهای ما باشد.
کدام نویسندگان امروز را بیشتر تحسین میکنی و میپسندی؟لودمیلا اولتسکایا، سوتلانا الکسیهویچ، زیدی اسمیت و چیماماندا انگوزی آدیچی. نویسندهای که خیلی تحسین میکنم، میشل ولبک است. البته با نگاهش به دنیا موافق نیستم اما فکر میکنم نویسندهای بزرگ است. عاشق «مرغ مگسخوار» ساندرو ورنوسی هستم؛ یک شاهکار واقعی و کتابی بامزه، تاثیرگذار و عمیق که وقتی صفحه آخرش را خواندم، بسان یک دختربچه گریه میکردم.
کد خبر 617665 برچسبها ادبیاتمنبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۷۰۶۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتشار کتابی متفاوت درباره آلبرکامو
«زندگیای که ارزش زیستن دارد، آلبرکامو و تمنای معنا» نوشته رابرت زارتسکی را با ترجمه محمدرضا عشوری از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات ققنوس کتاب «زندگیای که ارزش زیستن دارد، آلبرکامو و تمنای معنا» نوشته رابرت زارتسکی را با ترجمه محمدرضا عشوری منتشر و روانه بازار نشر کرد.
در مقدمه کتاب آمده است: کامو درباره نویسنده و حرفهاش میگوید: نویسنده نمیتواند در خدمت کسانی باشد که تاریخ را میسازند؛ بلکه باید در خدمت کسانی باشد که تاریخ را تحمل میکنند... سکوت یک زندانی ناشناس، رهاشده و تحقیرشده در گوشهای از دنیا، کافی است تا نویسنده را از آوارگیاش نجات دهد، زمانی که نویسنده در میانه زندگی آزاد و ممتاز خود از فراموش کردن این سکوت امتناع بورزد و آن را با توسل به هنرش فریاد بزند.
درباره کامو کتابهای زیادی نوشته شده است، در اکثر این کتابها 3 موضوع ثابت وجود دارد که عبارتند از عصیان، میانهروی و اسودر (بیهودگی) که به پوچی هم ترجمه میشود. این سه موضوع در این کتاب نیز نمود دارد، چون شالوده اصلی تفکرات کامو برهمین 3 اصل استوار است، اما این کتاب دو فصل دیگر هم دارد که در کتابهای دیگر وجود ندارند، یکی «سکوت» و دیگری «پایبندی» که کسی آثار کامو را از این دو منظر نگاه نکرده است. سکوتی که بر اثر حضور ساکت و خاموش مادر در آثار کامو بازتاب یافته، و تنها آرزوی کامو این بود که کاش مادرش میتوانست هر آنچه نوشته بخواند. فصل «پایبندی» اما به تأثیر پدر در زندگی کامو اشاره دارد، پدری که او فرصت نکرد هیچوقت بشناسدش اما در تمام عمر به تنها آموزه او پایبند ماند: پایبندی به انسان و ذات انسانی.
معمولا در آثار کامو اجزایی چون ساحل، دریا و آفتاب که به طور کلی مدیترانه و به طور اخص زادگاهش الجزایر را به خاطر میآورد، بسیار به کار رفتهاند، اما نویسنده این کتاب مینویسد: شخصیت ساکت مادر بسیار بیشتر از دریا، بنمایه نوشتههای کامو را تشکیل داده است. این خورشید یا شاید سیاهچاله همه چیز را به سمت خود میکشید.
حاشیه جدید برای جایزه جلال؛ «آلبر کامو در ایران» از کتابی رونویسی کرده که 8 سال پیش منتشر شده؟این کتاب، کتاب نسبتاً جدیدی است که درباره کامو نوشته شده است و از اکثر آثاری که درباره او نوشته شده و بسیاریشان به فارسی ترجمه نشدهاند، نقل قول میآورد. یا بین مسائل و اتفاقات جدید مثل بهار عربی و دیدگاه کامو پیوند برقرار میکند و نشان میدهد که کامو نه تنها قدیمی نشده بلکه دغدغههایش روز به روز بیشتر با مسائل روز پیوند مییابد.
انتشارات ققنوس این کتاب را در 216 صفحه به قیمت 150 هزار تومان منتشر و روانه بازار نشر کرد.
انتهای پیام/