تفکری که باید برود و دیگر برنگردد
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۰۸۳۱۴
فرقی نمی کند عمامه داشته باشیم یا کت و شلوار، در فیضیه و دارالشفاء درس خوانده باشیم یا شریف و آکسفورد؛ آنچه مهم است تفکر وابستگی است که الهی برود و دیگر برنگردد.
آنچه که باید برود و دیگر برنگردد نه مردی با ریش های اتو کشیده است، چون ممکن است مردی با محاسن خاکستری برود و دیگری با عبای شکلاتی وارد عرصه مدیریت کشور بشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حتی ممکن است چندی بگذرد و حافظه بلندمدت ملت چنان ضعیف شود و این جماعت هزار رنگ با لشکری از سلبریتی ها و اینفلوئنسرهای حقیقی و مجازی شخصی را با نشانه های جدید و جذاب روکنند.
مردی با اندام ورزشی و موهای جوگندمی و یا بانوی تحت حمایت فمینیسم داخلی پا به عرصه مدیریت بگذارد و از کوچکترین نقاط ضعف ملت استفاده کرده و مردم را در تقابل و دوراهی دیپلماسی و میدان قرار دهند که آری چه نشسته اید که اگر فلانی بیاید و ما نیاییم و مدیریت اجرایی را در دست نگیریم نه چرخی می ماند که بچرخد و نه عزتی برای پاسپورت ها باقی می ماند چون فقط ماییم که زبان دنیا را می دانیم.
آن چیزی که الهی برود و دیگر هیچ وقت برای ایران برنگردد نه شخص و هویت خاص بلکه تفکر لیبرال و تکنوکرات وطنی می باشد که همه چیز را خلاصه در وابستگی میداند و اگر به جلسات خصوصی شان راه پیدا کنید خواهید دید که به اندازه تهیه آش بزباش هم برای دانشجویان ایرانی ارزش قائل نیستند.
این تفکر که از مدتها پیش گریبان مملکت ایران را گرفته است و بیش از ۱۰۰ سال گرفتارمان کرده و سبب بسیاری از سرخوردگی ها و عقب افتادگی ها شده است در زمان قاجار و دوره ناصری میرزا تقی خان امیرکبیر را شهید کاشان کرد و بعدها با امثال مشاطه غرب سیدحسن تقیزاده بزک کردن غرب را بر خود فرض گرفته است تا جایی که می گفتند از نوک پا تا فرق سر باید غربی بشود.
کسانی که تکنسین های داخلی را در حد یک مونتاژ کار معمولی قبول دارند و به این موضوع افتخار میکنند باید هم فرسنگ ها دور از تولید داخلی و نانوتکنولوژی و انرژی هسته ای باشند.
تفکری که سیمان درون راکتور هستهای می ریزد شاید ادامه همان تفکر وابسته ای است که در دوره پهلوی اجازه اورهال هواپیما راهم به متخصصین داخلی نمیداد.
باور کنید فرقی نمی کند عمامه داشته باشیم یا کت و شلوار، در فیضیه و دارالشفاء درس خوانده باشیم یا شریف و آکسفورد.
آنچه که مهم است تفکر وابستگی است که الهی برود و دیگر برنگردد.
منبع: رسا
انتهای پیام/
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: تفکر دولت برود و دیگر برنگردد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۰۸۳۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
متهم به قتل در دادگاه: پشیمان نیستم
مرد جوانی که پس از بازگشت سرزده به خانهاش و مواجهه با مردی غریبه او را به قتل رسانده و همسرش را مجروح کرده بود عنوان کرد، اگر مقتول ۱۰ بار دیگر هم زنده شود باز هم او را میکشد.
به گزارش مشرق، زمستان سال ۱۴۰۰ مردی ۵۰ ساله به نام اکبر در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ عنوان کرد که مردی غریبه و همسرش را با ضربات چاقو مجروح کرده است.
پس از آن مأموران پلیس اسلامشهر به محل که آپارتمانی ۴ طبقه بود، رفتند و با بررسیهای اولیه مشخص شد، مردی حدوداً ۴۰ ساله به نام بهروز در محل جان باخته و همسر اکبر به نام مریم هم در حالت نیمهجان روی پلههای راهرو افتاده است.
در ادامه جسد بهروز با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مریم از سوی اورژانس به بیمارستان انتقال پیدا کرد و اکبر نیز در محل جنایت دستگیر شد.
وی پس از انتقال به پلیس آگاهی ضمن اعتراف به قتل، در تشریح ماجرا به مأموران گفت: از ۲ سال قبل به همسرم مشکوک شده بودم و بعد از مدتی در تلفن همراه همسرم به شماره و پیامکهایی برخوردم که با اسم یک زن ذخیره شده بود، اما وقتی با آن شماره تماس گرفتم یک مرد پاسخم را داد. در ادامه با شکایت من و محکومیت مریم به شلاق پرونده بسته شد و او قول داد که دیگر خطا نکند. تا اینکه روز حادثه سرزده به خانه برگشتم و صدای پچپچ دو نفر راشنیدم. بعد هم همسرم در را باز کرد و نگرانی را در چهرهاش دیدم. به سراغ اتاقها و کمد دیواری رفتم اما کسی آنجا نبود و قرار شد همسرم را به کلاسش برسانم اما به یکباره احساس کردم کسی در خانه است و همسرم میخواهد به بهانه کلاس رفتن من را از خانه بیرون ببرد. همان موقع صدایی از داخل سرویس بهداشتی شنیدم و فهمیدم کسی داخل آنجاست، به باجناقم زنگ زدم و خواستم به خانه ما بیاید او هم ۵ دقیقهای خودش را رساند. بعد بهسرعت به آشپزخانه رفتم و چاقویی را برداشتم و به سمت سرویس بهداشتی دویدم که مریم سعی داشت مانع ورودم شود و در نهایت با زور در را باز کردم و مرد غریبهای را دیدم و چند ضربه چاقو به او زدم. بعد هم سراغ مریم رفتم و به او هم چاقو زدم و با پلیس تماس گرفتم.
در ادامه مأموران سراغ خانواده مقتول رفتند و مشخص شد که او همسر و دو فرزند دارد.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
نخستین جلسه دادگاه
در این جلسه مادر مقتول درخواست قصاص کرد. پس از آن متهم با پذیرش اتهامش گفت: از قتل نهتنها پشیمان نیستم بلکه اگر او ۱۰ بار دیگر هم زنده میشد باز هم او را میکشتم.
با پایان دفاعیات متهم، قضات ادامه رسیدگی به پرونده را به جلسه بعدی و تحقیقات بیشتر موکول کردند.
دومین جلسه دادگاه
در این جلسه بار دیگر مادر قربانی درخواست قصاص کرد. بعد از آن دوباره متهم به جایگاه رفت و اظهاراتش را در مراحل بازجویی و جلسه اول رسیدگی تکرار کرد.
با پایان دفاعیات متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و متهم را به قصاص و همچنین حبس و دیه محکوم کردند.
منبع: روزنامه ایران