ایران و آمریکا و بدترین نوع رابطه ممکن
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۲۰۶۷۹
عصرایران- مازیار آقازاده؛ رابطه بین دولت ها و کشورها در جهان را می توان از منظر داشتن یا نداشتن منفعت اقتصادی آنها در 3 سطح دسته بندی کرد
1- رابطه بر مبنای یک منفعت اقتصادی دوجانبه و مستمر: در این صورت می توان امید داشت که دولتمردان هر دو کشور نهایت تلاش را خواهند کرد که این رابطه به صورتی پایدار و مستمر تداوم یابد و به سایر حوزه ها هم تسری یابد (حوزه های امنیتی، نظامی، فرهنگی و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
2- رابطه یک طرفه بر مبنای منفعت اقتصادی یک طرف و منفعت امنیتی و سیاسی و..طرف دوم: این نوع روابط غالبا بین دولت های بزرگ و قدرتمند با دولت های کوچک و کمتر توسعه یافته برقرار می شود. درست است که این نوع رابطه ها هم به لحاظ تداوم و استمرار در میان مدت و بلند مدت شانس تداوم دارند اما هر آن ممکن است در صورت تغییر شرایط و بهبود موقعیت طرف کوچکتر، این رابطه از منظر اقتصادی عادلانه تر و متوازن تر شود.
3- نداشتن منفعت اقتصادی بین دو دولت که در این صورت 3 حالت متصور است:
الف- نداشتن یا قطع رابطه
ب- رابطه ای فرمالیته و در حد یک رابطه دیپلماتیک و سیاسی معمول با کمترین رابطه اقتصادی
ج- عدم رابطه در شرایط "عدم النفع" به همراه تضاد منافع، که به احتمال زیاد به دشمنی و یا حتی جنگ می انجامد. (تحریم هم نوعی جنگ است منتها با ابزار اقتصادی)
رابطه ایران امروز با ایالات متحده آمریکا امروز از رابطه نوع سوم و حالت سوم آن است؛ یعنی بدترین شرایط متصور در رابطه بین دو کشور.
این شرایط محصول نداشتن منفعت اقتصادی برای هر دو کشور و تضاد منافع بین آنهاست که به مرحله جنگ ( جنگ اقتصادی یعنی تحریم) رسیده است و هر آن احتمال دارد سطح تنش از مرحله جنگ اقتصادی هم بالاتر رفته و به سطح جنگ نظامی محدود و یا حتی تمام عیار برسد.
در چنین فضایی سخن گفتن از "اعتماد داشتن یا نداشتن" بین ایران و آمریکا و اساسا هر دو دولت و کشور دیگری محلی از اعراب ندارد بلکه سخن درست آن است که بگوییم برای مدیریت تضادها و اختلافات دو دولت چگونه عمل می کنند؟
"برجام" یک راه حلی بود که دو دولت با همراهی جامعه جهانی به آن رسیدند و به نوعی تلاش کردند اختلافات موجود در موضوع هسته ای ایران را در سطحی مدیریت کنند تا رابطه را به حالت اول از نوع سوم برسانند و سطح تنش را بکاهند؛ اما با بر هم خوردن بازی از سوی دولت آمریکا در دوره ترامپ رابطه دو کشور بار دیگر از حالت اول (عدم رابطه و عدم تنش) به حالت سوم (عدم رابطه با جنگ) رسید و با جنگ اقتصادی و فشار حداکثری آمریکا علیه ایران رابطه دو کشور به بالاترین سطح تنش رسید؛ به نحوی که در ماجرای ترور سردار شهید "قاسم سلیمانی" در دی ماه سال 1398 حتی تا مرز جنگ واقعی و تمام عیار پیش رفت.
آمریکا از برجام خارج شد و سنگین ترین تحریم های تاریخ را علیه ایران به مورد اجرا گذاشت ؛ آمریکا به بدترین شکل ممکن و با دست یازیدن به ترور دولتی مهم ترین سردار ما را به شکلی ناجوانمردانه در خاک عراق ترور کرد، آمریکا سالانه میلیون ها دلار هزینه تبلیغات و جنگ روانی علیه ایران می کند و دهها مورد از اقدامات خصمانه را می توان در این لیست برشمرد؛ و دلیل همه آنها این است که دولت ایالات متحده آمریکا از این همه اقدامات خصمانه خود علیه ما هیچ ضرر اقتصادی نمی برد و تا شرایط این گونه است، ادامه خصومت ها و دشمنی ها هم قابل تصور است.
در تحلیل رابطه بین ایران و آمریکا طی سال های پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، باید گفت که این رابطه همیشه از نوع سوم یعنی رابطه ای بدون داشتن منفعت اقتصادی بوده و زمانی این رابطه به بدترین سناریو در قالب حالت سوم یعنی جنگ نظامی رسیده (جنگ نفتکش ها) و زمانی هم در همان حالت در حد جنگ اقتصادی مانده و شدت و ضعف جنگ اقتصادی هم از دوره ای به دوره دیگر بالا و پایین شده و در دوره دونالد ترامپ و در 3 سال گذشته شدت جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران به بالاترین سطح تاریخی خود رسیده و با ترکیب با دیگر ابزارهای رسانه ای و سیاسی و... به یک جنگ گسترده ترکیبی در قالب رویکرد "فشار حداکثری" رسیده است.
حال باید پرسیدکه ادامه این روند تا به کجا متصور است؟
ادامه این روند طبیعی است که بیش از آنکه به ضرر ایالات متحده آمریکا باشد به ضرر ایران است؛ چون این آمریکا نیست که تحت تحریم و زیر فشار اقتصادی مستمر است و از بازار بین المللی محروم شده و از جابجایی پول حتی در حد یک سنت هم در بانک های بین المللی محروم است.
ادامه این روند با شرایط کنونی به ضرر قطعی ایران است و ایران در صورتی که بخواهد مشکلات اقتصادی خود را حل کند باید طناب تحریم را از دست و پای اقتصاد خود باز کند.
چگونه؟
آیا ایران می تواند با استفاده از ابزارهایی چون کاهش نقطه گریز هسته ای و دیگر اقدامات نظامی و امنیتی آمریکا را وادار به امتیازدهی کند؟ ایرانی که توانست طی 3 سال گذشته از زیر بار فشار حداکثری دولت ترامپ با هدف فروپاشی اقتصادی و سیاسی برهد و این استراتژی را ناکام بگذارد.
در جواب باید گفت وادار کردن آمریکا به عقب نشینی در تن دادن به خواسته لغو تمامی تحریم های ایران با استفاده از ابزارهای نظامی و امنیتی شانس زیادی برای موفقیت نخواهد داشت. هر چند بالا بردن کارت های بازی هسته ای در میز مذاکرات احیای برجام می تواند تا حدودی در چانه زنی ها مثمر ثمر باشد اما بدون میز مذاکرات احیای برجام، بازی کردن با کارت های هسته ای و نظامی مقدمه چینی برای یک جنگ نظامی تمام عیار بین ایران با ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپایی و دیگر کشورهای عربی منطقه به علاوه زمینه چینی برای تحریم دریایی ایران پس از جنگ و سناریوهای خطرناک دیگر خواهد بود.
با وجودی که توان نظامی ایران بسیار بالاست و می تواند به شدت به کشورهای منطقه و اسراییل و حتی نیروها و تجهیزات آمریکا در منطقه آسیب بزند، اما در صورت وقوع یک جنگ تمام عیار، این اقتصاد و زیر ساخت های ایران خواهد بود که هدف حملات طرف مقابل قرار خواهد گرفت؛ زیر ساختی که دهه ها برای ایجاد آن سرمایه گذاری شده و یک شبه و چند هفته ای شاهد از دست رفتن آن خواهیم بود؛ در کنار آن صدماتی جدی نیز به طرف های مقابل وارد خواهد آمد؛ اما این صدمات متقابل هیچ منفعتی برای ایران نخواهد داشت.
بنابراین در جمع بندی باید اذعان داشت مادامی که رابطه ایران و آمریکا از نوع سوم و رابطه ای بدون منفعت اقتصادی متقابل باشد؛ ایران کشوری خواهد بود که با بزرگ ترین اقتصاد و نیروی نظامی دنیا در حال ستیز مستمر و دایم است و این ستیز و نزاع در سال هایی شدت خواهد یافت و در سال هایی ممکن است از شدت آن کاسته شود؛ اما در هر دو صورت این شرایط برای اقتصاد ایران هیچ مجالی برای یک روند توسعه پایدار ایجاد نخواهد کرد؛ چون شرکت های اقتصادی برای سرمایه گذاری در کشورها، چشم انداز با ثبات میان مدت و بلندمدت را طلب می کنند و مادامی که شرایط ایران از منظر تحریم ها در شرایط جنگ اقتصادی شدید و یا متوسط آمریکا علیه ایران باشد، هیچ شرکت بزرگی ریسک حضور در بازار ایران را به حان نخواهد خرید.
واقعیت این است که در روابط بین المللی هیچ کشور و دولتی قابل اعتماد نیست و مبنای کار و رابطه در روابط بین المللی " منافع ملی" کشورهاست که در مرکز این منافع " اقتصاد" قرار دارد.
امروز کمتر کسی تردید دارد که ایالات متحده آمریکا و چین دو رقیب عمده در جهان هستند و حتی برخی تحلیلگران در 4 سال گذشته میزان تنش موجود در رابطه پکن- واشنگتن را تا حد دشمنی و خصومت بالا می برند.
اما همین دو کشور که عمده ترین رقیبان یکدیگر محسوب می شوند - به نحوی که حتی در داخل کشور ما گروهی از تحلیلگران ضدغرب نسخه ایجاد رابطه استراتژیک با چین برای مقابله و یا مقاومت در برابر فشارهای آمریکا و جهان غرب را مطرح می کنند- عمده ترین شریک تجاری یکدیگر هستند و آمارهای تجارت بین المللی نشان می دهد از 2 تریلیون دلار صادرات کالای سالانه چین به جهان، بیش از 600 میلیارد دلار آن روانه بازار آمریکا می شود؛ و همین عامل – منفعت اقتصادی دو طرفه – باعث می شود تنش های بین دو کشور مدیریت شود و به سطوح بالاتر و غیرقابل کنترل و جنگ نرسد.
در جهانی که حتی رقبای استراتژیک آن به نحوی در هم تنیده با هم رابطه اقتصادی و تجاری دارند سخن گفتن از دوستی و دشمنی و اعتماد و ..بدون در نظر گرفتن منافع اقتصادی ملت ها و دولت ها، چه محلی از اعراب می تواند داشته باشد؟
در دنیای امروز برای رسیدن به یک امنیت و توسعه پایدار راهی جز ایجاد پیوند میان اقتصاد ملی و اقتصاد بین الملل نیست ودر این صورت است که می توان از بسیاری از تهدیدها و دشمنی ها در امان بود.
تصور کنید اگر شرکت های ایالات متحده آمریکا سالانه با ایران چند ده میلیارد دلار مراوده اقتصادی داشتند؛ آیا این شرکت ها و لابی های آنها اجازه می دادند دولت واشنگتن به همین راحتی ایران را تحریم کند و این شرکت ها را از بازار بزرگ ایران محروم کند؟
مادامی که اقتصاد یک کشور به صورت جزیره ای اداره شده و پیوند زیادی با اقتصاد بین الملل نداشته باشد؛ نباید چنین کشوری انتظار داشته باشد حتی نزدیک ترین کشورها از نظر مشی سیاسی هم از این شرایط به نفع خود استفاده نکنند؛ کما اینکه شرکت های نفتی روسیه پس از تحریم نفتی اخیر ایران از این مساله سود هنگفتی به جیب زدند و جای خالی ایران را در کنار شرکت های نفتی آمریکایی و مکزیکی و... در بازار جهانی نفت پر کردند.
بنابراین در جمع بندی بحث باید به این نکته اشاره کرد که اگر به دنبال توسعه ایم، در دنیای امروز چه بپسندیم و چه نخواهیم، منافع اقتصادی و شرکت های بزرگ چند ملیتی تا حدود زیادی تعیین کننده خط مشی و سیاست های کلان و خرد کشورها هستند و مادامی که یک کشور نتواند جای خود را در زنجیره این در هم تنیدگی تعریف کند هم به راحتی تحریم می شود و هم به راحتی به بهانه های واهی مورد حمله و تجاوز نظامی واقع می شود.
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: ایالات متحده آمریکا ایران و آمریکا منفعت اقتصادی جنگ اقتصادی علیه ایران بین المللی تمام عیار رابطه ای هسته ای نوع سوم دو دولت شرکت ها دو کشور دولت ها بین دو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۲۰۶۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اشتباه در راهبرد بانک مرکزی؛ رئیس کل بازار آزاد را به رسمیت نمیشناسد | رابطه زایش تورم و نرخ دلار چگونه است؟
وحید شقاقی شهری مسیر طی شده توسط بانک مرکزی را نادرست دانست و اظهار داشت: با توجه به موفق نبودن تجربیات گذشته در قیمتگذاری دستوری، در نهایت نظام سه نرخی ارز به نفع بازار آزاد میشکند.
به گزارش ایلنا، وی درباره تکرار خطای بازگرداندن ارز ترجیحی به اقتصاد ایران علیرغم اجرای پرهزینه جراحی اقتصادی دولت سیزدهم، اظهار داشت: معتقدم در حال حاضر سه دسته اقتصاددان وجود دارد، دسته اول معتقدند بازار آزادی برای ارز وجود ندارد و بازار آزاد فعلی مصنوعی و غیر واقعی است و با ادبیاتی مثل بازار تلگرامی از بازار آزاد ارز یاد میکنند. رئیس کل بانک مرکزی هم جزو این دسته از اقتصاددانها قرار میگیرد و طبق اظهاراتش میبینیم که بههیچ وجه حاضر نیست که بازار آزاد را به رسمیت بشناسد.
وی ادامه داد: رییس کل بانک مرکزی در مصاحبه اخیر هم حتی بحث افزایش قیمت بازار آزاد را موکول به گزارشگر صدا و سیما میکند و میگوید باید به مردم آگاهی بدهید و اطلاعرسانی کنید که قیمتهای بازار اینهایی نیستند که مردم با آن قیمت خرید و فروش میکنند.
این کارشناس اقتصادی افزود: در دسته اول، برخی اقتصاددانان به دلیل شرایط تحریمی تشکیل بازار آزاد ارز را غیر ممکن میدانند. حتی در درون دولت هماکنون برخی اشخاص هستند که در گذشته نظر میدادند و مدام تاکید میکردند که با ارز پاشی به میزان اندک، میتوانیم قیمت دلار را بسیار پایین آورده و تعیین کنیم. حتی در بین اقتصاددانان نهادگرا همچنان میگویند تعیین نرخ دلار در اختیار بانک مرکزی است و خود بانک مرکزی گران فروشی میکند.
شقاقی شهری با اشاره به گروه دوم و سوم از اقتصاددانها گفت: دسته دوم، اقتصاددانهایی هستند که بازار آزاد را قبول دارند، اما سهم بازار آزاد را در ایران، بسیار اندک میدانند و دسته سوم هم اقتصاددانهایی هستند که بازار آزاد ارز را در اقتصاد ایران قبول دارند.
وی با بیان اینکه فارغ از صحت و سقم نظریات دیگران، به بازار آزاد ارز اعتقاد دارم، اظهار داشت: معتقدم یکی ازوظایف مهم دولتها این است که شرایط بازار را فراهم کنند و تا حد امکان تلاش کنند شرایط بازار برای همه کالاها فراهم شود. در ذهنیتم چند اصل موضوع در اقتصاد وجود دارد؛ مبتنی بر شرایط اقتصاد ایران هم بازار آزاد ارز را میپذیرم و هم سهم این بازار را اندک نمیدانم. حداقل بیش از ۳۰ درصد مبادلات تجاری و بحث حفظ قدرت خرید مردم به بازار آزاد وابسته است. ارز حاصل برای مبادلات تجاری به ویژه در واردات غیر رسمی از این بازار تامین میشود و حفظ قدرت خرید با این بازار مرتبط است.
این کارشناس اقتصادی گفت: از آنجایی که اتفاقا بازار آزاد سهم بزرگی در اقتصاد دارد، علامت هم صادر میکند. برای مثال روزانه ممکن است در تهران و سطح کشور طبق گزارش مرکز لرزهنگاری تعداد زیادی زلزله نیم تا یک و نیم ریشتری رخ دهد که احساس نمیشوند، اما معمولا زلزلههای بالای چهار تا پنج ریشتر شوک برانگیز، نگران کننده و علامت دهنده است.
وی ادامه داد: به گروه دوم اقتصاددانان که سهم بازار آزاد را اندک میدانند، میگویم که اگر این سهم اندک بود، طبیعتا بازار مانند زلزلههای کم ریشتر باید هیچ علامتی از آن نمیگرفت، اما از آنجایی که کالاها و خدمات مختلف از بازار آزاد ارز علامت میگیرند، نمیتوان اثر بازار آزاد را نادیده بگیریم.
زایش چهار درصد تورم با ۱۰ درصد افزایش قیمت دلار بازار آزاداین کارشناس اقتصادی با بیان اینکه بر اساس مطالعاتم در ۱۲ سال گذشته، هر ۱۰ درصد افزایش پایدار سه ماهه در قیمت دلار بازار آزاد، منجر به چهار درصد تورم شده است، تاکید کرد: اگر افزایش نرخ بازار آزاد سه ماه ماندگاری داشته باشد، با فرض ثابت بودن سایر عوامل چهار درصد به تورم نقطه به نقطه اضافه میکند. در یک تا دو ماه اخیر، حدود بیش از ۲۰ درصد ارزش پول ملی کاهش یافته و قیمت دلار بالا رفته است. نرخ بازار آزاد از حدود ۵۰ هزار تومان، اکنون به بیش از ۶۲ تا ۶۳ هزار تومان رسیده یعنی عملا بیش از ۲۰ درصد کاهش ارزش پول ملی داشتیم و هشت درصد به تورم نقطه به نقطه اسفند ماه اضافه خواهد کرد.
شقاقی شهری گفت: بنابراین، همانطور که گفته شد، درطول ۱۲ سال گذشته قیمت کالا و خدمات کاملا از بازار آزاد ارز تاثیر پذیرفتهاند و ما نمیتوانیم این واقعیت را کتمان کنیم.
وی با اشاره به تجربههای شکست خورده قیمتگذاری دستوری و تخصیص ارز ترجیحی بیان کرد: این تصمیمات سرشار از رانت بود و ما این تجربههای منفی را هم داریم و همین اخیرا چای دبش یک تجربه علنی است که درباره اختلاف قیمت دلار مرکز مبادله و بازار آزاد چای رخ داد.
شقاقی شهری گفت: هماکنون در حوزه واردات فساد بزرگی در حال رخ دادن است. اکنون قیمت دلار در مرکز مبادله حدود ۴۱ هزار تومان است، در بازار آزاد بالای ۶۰ هزار تومان است. این دو نرخ بیش از ۵۰ درصد اختلاف دارند و فاصله آنها با ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی خیلی زیاد است.
وی توضیح داد: وقتی کالاهایی که ارز ترجیحی گرفتهاند را نگاه میکنیم، انگار که اصلا ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی دریافت نکردهاند واگر از مرکز مبادله یا بازار آزاد ارز میگرفتند، عملا نرخ یکسانی برای این کالاها تعیین میشد. انگار نه انگار که ارز ارزان برای برخی کالاها داده شده است.
رانت بزرگ واردکنندگان با افزایش شکاف قیمتیاین کارشناس اقتصادی با اشاره به وجود نظام سه نرخی برای ارز، گفت: اختلاف قیمتها در این سه نرخ در حال افزایش است و یک رانت بزرگ درکشور برای واردکننده در حال شکل گرفتن است، به این ترتیب عطش واردات رو به افزایش است.
وی افزود: هر کس برای واردات ارز دریافت کند، رانت بزرگی نصیبش خواهد شد. برای هر دلار حداقل ۲۰ هزار تومان رانت نصیب واردکننده میشود. پیشبینیها نشان دهنده روند افزاینده این رانت است. واردکننده میتواند کالا وارد کند و چند ما آن را نگه دارد و رانت بیشتری نصیبش شود.
شقاقی شهری با بیان اینکه با ارز ترجیحی، رانت بزرگی نصیب واردکننده میشود، اظهار داشت: این تجربه را درباره ارز ۴۲۰۰ دولت گذشته داشتیم، اما اصرار به تکرار این موضوع داریم. اخیرا برای ارز مسافرتی دیدیم که چه فاجعهای رخ داد. مردم به سفر خارجی هجوم بردند و دلیلش این بود که با این ارز ارزان حداقل بخش عمدهای از هزینه سفرشان رایگان حساب میشد.
وی افزود: به همین دلیل امسال یکی از سالهایی بود که بسیاری از مردم تلاش کردند که به کشورهای همسایه بروند و یک خروج شدید ارز رخ داد. همچنین خود بانک مرکزی وقتی حراج سکه را برگزار کرد، با قیمتهای بسیار بالا این کالار را ارزشگذاری میکرد.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: مجموعه مسایل تشریخ شده نشان میدهد که نظام سه نرخی ارز پایدار نمیماند و به نفع بازار آزادشکسته خواهد شد. اصرار بیش از حد بانک مرکزی، جز اتلاف منابع، رانت و انحراف منابع، چیزی عاید کشور نخواهد کرد.
وی یادآور شد: ما این تجربه را بارها و بارها شاهد بودیم. بانک مرکزی باید تلاش کند که در محدوده و کرانه بازار آزاد مداخله کند. مانند همان اتفاقی که آقای همتی رییس کل قبلی بانک مرکزی همین کار را انجام داد. او هم اوایل مقاومت میکرد، اما با مشورت اقتصاددانها دریافت که تجربه اندوخت که در کرانه بالا و پایین بازار آزاد مداخله کند.
شقاقی شهری بیان کرد: آقای همتی در یک شرایط بسیار سخت کشور یعنی در دوران ریاست جمهوری ترامپ، نفت زیر ۳۵ دلار و کرونا توانست یک آرامش نسبی به بازار ارز دهد. با وجود اینکه نرخ ارز روند صعودی خود را طی میکرد، اما با تلاطم اندک و شیب ملایم این مسیر طی و فضای رانت و انحراف منابع کم شد.
وی با بیان اینکه بانک مرکزی با مسیری که طی میکند تبعات بسیار سنگینتری بر اقتصاد ایران وارد میشود، تاکید کرد: ما کارشناسهای اقتصادی مدام هشدار میدهیم و گوشزد میکنیم که راهبرد بانک مرکزی اشتباه است. قرار بود مرکز مبادله بتواند با آزادی عمل قیمتگذاری را انجام دهد، اما اکنون میبینیم که عملا این اتفاق نمیافتد و این موضوع روشن است. واردات غیر رسمی زیادی داریم، خروج سرمایه بالایی داریم. بخشی از مردم دلار را بهعنوان یک ابزار حفظ قدرت خرید میدانند، این سه عامل موجب شده است که همچنان تقاضای ارز در بازار آزاد بیشتر باشد و تمام رخدادهای بینالمللی و داخلی اتفاقا روی بازار آزاد اثرگذار هستند.
وی یادآور شد: دوستانی که فکر میکنند این بازار تلگرامی است، پاسخ دهند که چرا از خرداد تا بهمن سال گذشته این بازار هیچ گونه افزایشی نداشت و حدود همان ۵۰ هزار تومان در نوسان بود.
این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: پاسخ این پرسش نشان میدهد برخی استدلالها درست نیست و ما همچنان به دلیل عدم فهم درست در اقتصاد ایران و تجربیات کشور، مسیر اشتباهی را طی میکنیم که تبعاتش مدام خود را به اشکال و انحای مختلف نشان میدهد و اتلاف منابع سنگینی در کشور در کنار رانتهای بزرگی به اقتصاد ایران تحمیل خواهد کرد.