مشروطه در بوشهر؛ وقتی علمالهدی اهرمی شاهرگ اقتصادی محمدعلی شاه را بست+ عکس
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۳۰۵۲۱
خبرگزاری فارس - بوشهر، سینا ناجی: بوشهری که بعد از دوران طلایی ایلام باستان توانست در دوران هخامنشیان و ساسانیان موقعیت سوقالجیشی خود را حفظ کند پس از حمله اعراب مسلمان به شکلی متروک در آمد و باز در دوران نادرشاه و توانست آرام آرام به موقعیت قبلی خود برگردد و در دوران قاجار مهمترین بندر تجاری ایران لقب گیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حضور انگلیسیها، گمرک و تجارتخانههای کشورهای اروپایی، تاسیس مدرسه سعادت و ... همهوهمه باعث شد که فضای سیاسی بوشهر در دوران قاجار شکی پویا به خود گیرد و در کنار این عوامل سفر علما و چهرههای آزادیخواه هم از عوامل دیگر این سرزندگی سیاسی بود.
با تکیه بر نوشتار سدیدالسلطنه کبابی که اصل مقاله در زمان حیات ایشان با عنوان ''سیدجمالالدین اسدآبادی در بوشهر'' در مجله کاوه به چاپ رسید، سید دوبار در عصر ناصرالدینشاه قاجار به بوشهر آمده و در سفر دوم قریب چهار ماه در بوشهر اقامت کرده و با شخصیتهایی چون ملکالمتکلمین، فرصت الدوله شیرازی، میرزاحسین معتقد اهرمی و حاجی احمدخان پدر سدیدالسلطنه ملاقات داشت. (۱)
روزنامه مظفری
از دیگر مشروطهخواهان بوشهر میرزا آقا لبیبالملک شیرازی بود که در دفاع از مشروطیت روزنامهای با عنوان مظفری به چاپ رسانید؛ لبیبالملک مردی آگاه و مبارز بود که در کنار فعالیتهای مطبوعاتی با دیگر محافل فکری و فرهنگی بوشهر از جمله مدرسه سعادت همکاری داشت و از اعضای فعال هیئت مدیره مدرسه سعادت بوشهر بود. (۲)
از فرمان مشروطه تا استبداد صغیر
فرمان مشروطه در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ هش توسط مظفرالدینشاه قاجار صادر شد و پس از آن کشور شاهد تحولاتی بود که در نوع خود منحصفر بهفرد بهشمار میرفت اما این شور و شعف مردم دوامی نداشت و محمدعلی شاه که به دنبال مرگ پدر به تخت سلطنت نشسته بود (دی ۱۲۸۵) از همان آغاز بنای ناسازگاری را با مجلس شورای ملی گذاشت.
در این میان روسیه آشکارا از شاه جدید جانب داری کرد علاوه بر آن برخوردهای تند برخی از مشروطهخواهان و روزنامهنگاران افراطی با شاه و خانواده او، روابط دربار و مجلس را خصمانهتر کرد به صورتی که امکان سازش میان دو طرف را از میان برد.
جشن اولین سال پیروزی مشروطیت در بوشهر
روزنامه مظفری در شماره ۲۱ به تاریخ ۶ جمادیالثانی ۱۳۲۵ مطلبی با عنوان "جشن عید سعید ملی در بوشهر" آورده که در این گزارش به برگزاری جشن اولین سال پیروزی انقلاب مشروطیت در بوشهر پرداخته و در این راستا نقش هیئت انجمن اتحادیه بهویژه حاج محمدشفیع صاحبتاجر کازرونی و حاج سید محمدرضا صاحبتاجر کازرونی را بسیار موثر دانسته است.
روزنامه مظفری در این باره گزارش میدهد: دو روز قبل در انجمن اتحادیه من باب جشن و چراغانی شب ۱۴ (مرداد) که جشن اول سال تاسیس دولت عادله مشروطه و تشکیل شورای کبری ملی است گفتوگو به میان آمد و آقایان با کمال رضا و رغبت اول مرتبه خود اقدام به تزئین منازل و تجارت خانههای محترم خود کردند و سپس به اهل بازارخبر دادند که بازارها و تمام دکاکین را آیینبندی نموده و سه شب چراغانی نمایند.
اولین سالگرد مشروطه در بوشهر
با اینکه فرجه (وقت) برای تدارک اسباب نبود و محض شدت گرما زحمت فوقالعادهای میبود مع هذا عموم اهالی یک شوق طبیعی و به کمال عجله از دیروز اسباب مجلس بسیار با شکوهی تدارک نموده و از دیشب مشغول چراغانی شدهاند. اول مرتبه هیئت انجمن اتحادیه خاصه جنابان حاج محمدشفیع صاحبتاجر کازرونی و حاج سیدمحمدرضا تاجر کازرونی و حاج میرزا غلامحسین صاحبتاجر کازرونی و حاج عبدالرسول صاحبتاجر بوشهری و حاج غلامعلی و حاج محمدباقر تاجر بهبهانی و سایرین که خداوند در این اتحاد و اتفاق موفق و مویدشان دارد منازل خود را به طرزهای دلربا با آیین بسته و چراغانی باشکوهی نمودهاند و عموم اهالی و کسبه و بازار خاصه آقایان تجار در منازل خود بزلپایی و شربت به واردین مینمایند. (۳)
محمدعلی شاه سرانجام سو قصد نافرجام به جان خود را بهانه قرار داد و با برقراری حکومت نظامی، توقیف روزنامهها و منع تجمعها فرمان حمله به مجلس را صادر کرد؛ با انحلال مسجد شورای ملی توسط محدعلی شاه بار دیگر استبداد برقرار شد؛ این دوره حدود یک ساله به دوره استبداد صغیر معروف است.
با به توپ بستن مجلس شورای ملی استبداد بار دیگر در ایران حکم فرما شد و محمدعلی شاه از همان آغازین روزهای سلطنت مخالفت خود را با مشروطیت و مشروطهطلبان آشکار ساخته بود حکمران مطلقالعنان ایران شد؛ در بوشهر نیز پس از وقوع کودتا بار دیگر حکمران مستبد بر اوضاع مسلط شد و ضمن انحلال انجمن ملی شروع به بازداشت و تبعید انقلابیون نمود.
جمعی از مشروطهخواهان بوشهر به زندان افتادند و گروهی مخفیانه از شهر گریختند و به خارج از کشور مهاجرت کردند عدهای نیز به جزیره دور افتاده تبعید گردیدند اما هنوز چند ماهی از دوران استبداد صغیر سپری نشده بود که به دنبال قیام مردم آذربایجان در شمال کشور برخی از روحانیون متنفذ و هواداران مشروطیت در جنوب ایران نیز در برابر محمدعلی شاه قیام کرده و شروع به مبارزه و مخالفت با او نمودند که یکی از این روحانیون برجسته آیتالله سیدمرتضی علمالهدی اهرمی بود. (۴)
جنوب و گمرک ایران در جنوب برای دولت نقش استراتژیک و حساسی را داشت و سالانه از طریق مالیات برگمرک و عوارض گمرکی هزاران تومان پول به خزانه شاه تزریق میگشت؛ آیتالله اهرمی برای قطع این منبع درآمد و ضربه زدن بر پیکر استبداد درصدد بر آمد بوشهر را از وجود مستبدین پاکسازی کرده و مهام اداره امور را خود به دست گیرد. به دنبال همین تصمیم شروع به تماس با سران دشتی و تنگستان نمود و رای خود را با برخی از رؤسا و خوانین تنگستان و دشتی در میان گذاشت.
علی مراد فراشبندی در این باره چنین نوشته است: سیدمرتضی علمالهدی اهرمی مردی مبارز به شمار میرفت و به خاطر داشتن تمایلات شدید آزادیخواهی مورد توجه ملیون واقع شد؛ این روحانی متعهد و برجسته در زمان استبداد صغیر پس از وصول فتوای آخوند ملا محمدکاظم خراسانی بر آن شد که بوشهر را از تصرف مستبدین خارج و طرفداران محمدعلی شاه قاجار را از آن بندر بیرون کند به همین جهت ابتدا موضوع را با علما و تجار بوشهر در میان گذاشت و پس از جلب موافقت آنها رئیسعلی دلواری، زایرخضرخان اهرمی، میرزاحسین خان برازجانی، خالوحسین بردخونی، رئیس عبدالحسین دشتی و احمدخان انگالی را در حیطه نفوذ وی بودند بر انگیخت تا برای تحقق هدفش به همراهی تفنگچیان ابوابجمعی خود در وقت مقرر به طور دسته جمعی به بوشهر عزیمت نمایند، رئیسعلی در این مبارزه پیش قدم شد. (۵)
انقلاب بوشهر
سر جورج بارکلی در گزارشی که به تاریخ ۲۲ آوریل ۱۹۰۹م / اول ربیع الاول ۱۳۲۷ هق برای سر ادوارد گری وزیر امورخارجه انگلستان ارسال داشته در باره نقش سید اهرمی در آزادسازی بوشهر چنین نوشته است: ... در حقیقت وضعیت و رفتار سیدمرتضی موسس این جنبش بود، واضح است که بدون پیشقدمی او و استعداد متعصبانه تفنگچی که او توانسته تهیه نماید برای دسته ملیون امکان نداشت که بتوانند به این سهولت بر قوای شاه فائق بیایند ... سید مزبور با تهور بسیار اتحاد خود را با مقصود ملیون مشهود داشت. (۶)
سیدمرتضی علم الهدی اهرمی
آیتالله اهرمی پس از هماهنگی با رؤسا و خوانین دشتی و دشتستان و تنگستان سرانجام در شب اول ربیع الاول ۱۳۲۷ هق در یک حرکت سریع و تقریبا بدون خونریزی بوشهر را به تصرف خود در آورد. (۷)
سرانجام بوشهر به دست ملیون میافتد و این شهر و مردمان با غیرت آن مثل دیگر شهرهای ایران وطن پرستی خود را به رخ بیگانگان کشیدند؛ وطن پرستی که بعد از اتفاقهای انقلاب مشروطه و رفتن محمدعلی شاه بار دیگر مردم در خرداد ۱۳۴۲ و همینطور در انقلاب ۱۳۵۷ از خود نشان دادند.
با مرور کردن وقایع گذشته به این نتیجه میرسیم که این کشور فرزندانی را در دامان خود پرورانده که ورق به ورق تاریخ آن بوی حماسه و آزادگی آنان میدهد.
۱- محمدعلی سدیدالسلطنه کبابی؛ مجله کاوه
۲- صد سال مطبوعات بوشهر؛ سیدقاسم یاحسینی
۳- روزنامه مظفری ششم جمادیالثانی ۱۳۲۵ شماره ۲۱
۴- تجاوز نظامی بریتانیا و مقامت جنوب؛ سیدقاسم یاحسینی
۵- جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری؛ علیمراد فراشنبدی
۶- کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس
۷- محمد ترکمان؛ اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: بوشهر روحانی مشروطه تاریخ انقلاب مشروطه محمدعلی شاه قاجار مقاومت مردم جنوب سیدجمال الدین اسدآبادی روزنامه مظفری روزنامه مظفری استبداد صغیر محمدعلی شاه بار دیگر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۳۰۵۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمدعلی بهمنی: تمام شاعری ام مرهون فریدون مشیری است
آفتابنیوز :
فرشاد شیرزادی: محمدعلی بهمنی، یکی از زبدهترین و مشهورترین غزلسرایان زنده ایران متولد ۲۷ اردیبهشت ۱۳۲۱ است. چهره نجیب و خطوط صورتش حکایت از مهربانی و تجربه به سالیان و زیستن بر متن محتوم زندگی دارد. او ازجمله شاعرانی است که دستش در خورجین ادبیات نیست، بهعبارتی از ادبیات خرج ادبیات نمیکند. تولید ادبی او مبتنی بر متن و جانمایه حقیقی زندگی است که هنر واقعی و ناب از آن مایه میگیرد. بهمنی، واقعا زندگی کرده و سردی و گرمی روزگار را چشیده است و این تجربه زیسته در مجموعه «باغ لال» و شعر به یادماندنی «به شبنشینی خرچنگهای مردابی» کاملا متجلی است. به بهانه تولد این شاعر بزرگ سراغ او رفتیم و با او گفتگو کردیم. محمدعلی بهمنی بهرغم کسالت به سوالاتمان با دقت پاسخ داد. برایش آرزوی سلامت و شفای عاجل داریم.
هنوز بعضی از دوستداران شعر شما وقتی به بندرعباس میروند یادی از شما میکنند. به هر حال تعلق خاصی به جنوب دارید. ماجرای تولد شما چیست؟ در تهران به دنیا آمدید یا در بندرعباس؟
هیچیک. من زاده دزفولم. موضوع هم از این قرار است که برادرم مریض شده بود و در دزفول به سر میبرد. پدر و مادرم به اتفاق خانواده راهی دزفول شدند و تقدیر چنین بود که من در دزفول به دنیا بیایم. در شناسنامهام هم زادگاهم شهر دزفول قید شده، اما راستش را بخواهید پس از بهبود برادرم راهی تهران شدیم. این را هم بگویم که من در تهران بزرگ شدهام، اما اصالتا اهل بندرعباس هستیم.
نخستین شعرتان را در چند سالگی سرودید و کجا چاپ شد؟
مرحوم فریدون مشیری نخستین شعر مرا در ۹ سالگی چاپ کرد.
چه شد که فریدون مشیری شما را پیدا کرد و چطور به گفتن شعر ترغیب شدید؟
در ۹سالگی پس از مدرسه به همراه یکی از برادرانم به چاپخانه میرفتم. برادرم در این چاپخانه کار میکرد.
فریدون مشیری در آن چاپخانه چه کار میکرد؟ او را آنجا دیدید؟
آن چاپخانه جنب دفتر انتشارتیای بود که آقای فریدون مشیری در آنجا کارهای شعری دیگران و خودش را ویرایش و حک و اصلاح میکرد.
چه استعدادی در شما یافت که شما را به سرودن شعر ترغیب کرد؟
بهگمانم هر کسی که اندک ذوقی داشته باشد در همان ۹سالگی میتواند شعر بسراید. مرحوم مشیری با مهربانی و متانت اصرار کرد که شعرهایم را بنویسم. بهطور مشخص از من پرسید که آیا میتوانی شعر بگویی؟ من پاسخ دادم که شعر را دوست دارم، اما تا به حال شعری نگفتهام. فریدون مشیری با همان مهری که از او سراغ داشتم، گفت حالا اگر امکانش هست از تو میخواهم که شعری برای پدر، مادر یا هرآنچه ذهنت را بهخود مشغول کرده بگویی. میخواهم ببینم میتوانی شعر بگویی یا نه. من هم شعری سرودم.
فیالبداهه سرودید؟
خیر. فراموش کردم که بگویم برای سرودن شعر از مرحوم مشیری وقت خواستم. برای سرودن همان شعر چند روزی وقت گذاشتم. پس از چند روز دوباره سراغ مرحوم مشیری رفتم و شعرم را به او دادم. او شعر مرا در مجله «روشنفکر» که آنجا مسئول صفحات شعر بود چاپ کرد. از آن زمان به بعد رابطه من بهعنوان کسی که به شعر و شاعری علاقهمند است، با فریدون مشیری ادامه یافت.
این ارتباط عمیقتر نشد؟
اتفاقا چرا، عمیقتر هم شد. پس از آن مقطع فریدون مشیری به خانه ما رفتوآمد میکرد و هر بار هم چشمهای از کار را از او میآموختم. او همواره به من محبت میکرد. از آن زمان به بعد تأکید کرد که من بیشتر و بیشتر شعر بخوانم.
آرزویتان برای روز تولدتان چیست؟
پیش از هر چیز آرزو دارم که بهبود یابم یا با این وضع به دیار باقی بشتابم.
اگر فرصت پیدا میکردید که یکبار دیگر فریدون مشیری را در این سن و سال ببینید به او چه میگفتید؟
حتما به او میگفتم که با انتشار همان شعر توانستم ترانههای بسیاری بسرایم. میخواهم بگویم آقای مشیری! شما بودید که دست مرا گرفتید. باور کنید اگر زنده بود میخواستم الآن به شکل ویژه از او تشکر کنم. هر کاری که فکرش را بکنید، برایش انجام میدادم و دریغ نمیکردم؛ چرا که همه زندگی شعری و شاعری من مرهون محبتهای آقای مشیری است.
چه آرزویی برای مردم ایران و مخاطبان شعرتان دارید؟
امیدواریم که بهگونهای همهچیز سر و سامان بگیرد.
چه کتابی را پیشنهاد میکنید که مخاطبان بخوانند؟ اگر بخواهید کاری از خودتان پیشنهاد کنید، کدام اثرتان است؟
مجموعه آخری که منتشر شده و کل شعرهایم را در آن گنجاندهام به مخاطبان پیشنهاد میکنم. آنها میتوانند به کتابفروشیهای مختلف یا باغ کتاب بروند و این مجموعه اشعار را تهیه و خواندنش را آغاز کنند.
از همنسلانتان چه کتابی را پیشنهاد میکنید؟
پاسخ به این پرسش قدری سخت است، چرا که اغلب عزیزان ما دارای کتابهایی ارزشمندی هستند. توصیه میکنم که مخاطبان آثار حسین منزوی را بخوانند. یادش بخیر... حسین منزوی، جهان شعری خاص خودش را داشت.
اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است. از نگاه شما، اینکه زبان در گذر زمان تغییر میکند، ولی ما هنوز زبان قرن هفتم را درک میکنیم ایرادی ندارد؟ یا درنگاهیدقیقتر این زبان از قرن هفتم تغییرات عمدهای به خود دیده است. به هر حال اینکه یک زبان رایج و پرکاربرد تغییرات چندانی نداشته، اما همچنان کارا باشد پرسشانگیز است، چون زبان بهخودی خود عنصری زنده و موجودی فعال تلقی میشود. این تغییر زبان را نسبت به شعر و نثر سعدی چگونه ارزیابی میکنید؟ اینکه ما بخشی از ابیات سعدی را بدون مراجعه به کتابها و نوشتههای پژوهشگران بفهمیم، بهنظر شما که هم غزلسرا هستید و هم میدانیم سعدی را با دقت و فراست خواندهاید، در مجموع نمیتوان چنین نقدی داشت؟
شما به گمانم «نگفته»ای در این سخنتان دارید! در هر صورت، شعر ریشهاش در زبان قدیم است. شاعران و ادیبان و بزرگانی که توانستهاند برای ما مفاهیم و متونی را عرضه کنند و به ارمغان آورند تا قدری به حافظه، ذهن و زبان روشنی ببخشند همچنان قابل احتراماند. این مهم شامل حال همه نویسندگان در تاریخ ادبیات فارسی نمیشود. برای همه کسانی که ادبیات را بهدرستی زیستهاند این بزرگان همچنان سر جای خودشان هستند و در آینده نیز خواهند بود. در واقع سعدی شاعری است که در شهر مردمان آینده خانهها خواهد داشت. حتی زبان فارسی این قابلیت را دارد که بزرگان بیشتری را به خود ببیند. اما اگر بخواهیم بگوییم نه و چنین نیست، گویی جهان را که با شعر سعدی آشنایی دارد و همچنین خودمان که تشنه خواندن شعرش هستیم، جملگی همهچیز و همه کس را نادیده گرفتهایم. نمیتوان با یک چوب همه را راند و گفت که دیگر زمانه هر آنچه پیش از این بوده به سر آمده و گذشته است، چراکه زمانه کسانی را که میگویند آنها گذشتهاند، خیلی زودتر از قبل خواهد گذشت و منقضی میشود. امروز را اگر حساب کنیم که اصلاً سخن تازه، بدیع و درستی در هیچیک از انتشاراتیهای معتبر نیست؛ حرفی که تازه و فصلالخطاب ادبیاتمان باشد تا خوشحال و خرسند شویم و بهخود ببالیم که این است ادبیاتی که به جستوجویش چراغ برداشتهایم. هنوز آن اتفاق مهم معاصر و متأخر در ادبیات ما رخ نداده است تا بتوانیم آن شاهکار را بپذیریم.
چند روز پیش ماجرای قتل ناصر عبداللهی در ۳۷ سالگی و در اوج شهرت هنری، از زبان شما نقل شد. طبق روایت شما چه کسانی او را به قتل رساندند؟
او را با ضرب و شتم به قتل رساندند و آن ویدئو هم گویا بود.
چرا قاتلانش تا به امروز دستگیر نشدهاند؟
بعضی موضوعات پیچیده است و نمیتوان ساده و سرراست به پاسخ رسید. هنوز خودم هم به پاسخ این پرسش نرسیدهام. من قدر مسلم آنچه را میدانستم در اختیار رسانهها و شما قرار دادم، اما اینکه چرا قاتل یا قاتلان به مجازات نرسیدند، برای خود من هم جای پرسش و، اما و اگرهای فراوان دارد.
نخستین شعر استاد محمدعلی بهمنی که فریدون مشیری در ۹ سالگی شاعر، آن را در مجله روشنفکر چاپ کرد:ای واژه بکرِ جاودانه /ای شعرِ موَشّح زمانهای چشمه سینهجوشِ الهام /ای حسِ لطیفِ شاعرانهای مطلع و مقطعِ غزلها /ای لطفو تَرنُم ترانه
شبها که بهخوابِ ناز بُردی / من را بهسروده شبانه
تا صبح نشستهای تو بیدار / بر بسترِ طفلِ پُر بهانه
آوازه گرم لایلایت / افکنده طنین عارفانه
شاعر نه منم، تویی که باشد / شعرت همه شورِ مادرانه
احساسِ تو را کسی ندارد / از توست مرا هم این نشانه
شعری از مجموعه «باغلال»
در این زمانهی بیهای
وُ هوی لال پرست
خوشا به حالِ کلاغان
ِ قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم
لحظه لحظهی خود را
برای این همه ناباور
ِ خیال پرست
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند.
ماهیِ زلال پرست
رسیدهها چه غریب
و نچیده میافتند
به پای هرزه علفهای
باغِ کال پرست
رسیدهام به کمالی که
جز اناالحق نیست
کمال ِدار برای منِ
کمال پرست
هنوز زندهام و زنده بودنم خـاری ست
به تنگ چشمی
نامردمِ زوال پرست
مکث
غزل من برداشتی از رودخانه نیماست
من از کودکی با وزن شعری آشنا بودهام و از لالاییها و شعرهایی که مادرم زمزمه میکرد، وزن در من درونی شد، به همین دلیل نیازی نداشتم که بروم عروض را به شکل مکتبی یاد بگیرم. زمانی وزن و عروض در شعر میتواند مکتبخانهای مفید باشد که در شعر درونی شده باشد، در غیر اینصورت شکل مکتبخانهای آن چندان مفید نخواهد بود و دانستن اسم بحرها و وزنها عامل خوب شعرگفتن نیست. غزل من چیزی نیست جز برداشتی با ظرف غزل از رودخانه «نیما». این ظرف را در دست منوچهر نیستانی دیدم؛ وقتی که داشت از پل استوار «سایه» (هوشنگ ابتهاج) عبور میکرد. غزل بعد از نیما را نوعی لجبازی میدانم، اما این باور از ارادتم به غزل نکاسته است.
منبع: همشهری آنلاین