درباره اوحدالدین کرمانی
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۳۶۸۵۷
کرمان در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود مردان و زنانی را در دامان خود پرورده است که در هر دوره تأثیرات قابل توجهی بر حوزه های مختلف اجتماعی، سیاسی، علمی و فرهنگی کشورمان گذاشته اند. یکی از مشاهیر نامدار این دیار که در سده ششم و هفتم قمری در حوزه ادبیات فعالیت کرد، اوحدالدین کرمانی بود که رباعیات دلنشینی از خود به یادگار گذاشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زندگینامه
اوحدالدین کرمانی در ۵۶۱ هجری در بردسیر از توابع کرمان دیده به جهان گشود. وی در پی حمله ترکان غز به کرمان به بغداد مهاجرت کرد و در آن جا به تحصیل فقه، حدیث و علوم دینی پرداخت. وی در مدتی کوتاه کمال یافت و در مدرسه حکاکیه مشغول تدریس شد و چندی بعد ریاست و اداره آن مدرسه را برعهده گرفت. بعد از پایان تحصیلات طریق سلوک و ریاضت پیش گرفت و سپس به حلقه مریدان شیخ شمسالدین سجاسی پیوست و از او خرقه گرفت. سجاسی مراد و استاد شمس تبریزی نیز بود. کرمانی بنیانگذار و رهبر طریقتی نیمه سیاسی و نهضتی تاثیرگذار در آسیای صغیر بود که مشرب او در عراق، آذربایجان، قفقاز، سوریه و مصر آن روز گسترش یافته و پیروانی پیدا کرده بود. اوحدالدین در عصر خود از ارزش و اعتباری والا برخوردار بوده چندان که سهروردی به هنگام مرگ، او را بر بالین خود طلبیده و، پس از درگذشت سهروردی، خلیفه رهبری خانقاه مرزبانیه و شیخ الشیوخی بغداد را به او سپرده بود.
ورود به عرصه ادبیات و شعر
یکی از دلایل معروفیت این شاعر بلندآوازه سرودن رباعیهای دلنواز بود، این اشعار در زمره زیباترین رباعیات فارسی جای دارند. از اوحد کرمانی حدود ۲هزار و ۴۰۰ رباعی به جا مانده که چندین نوبت به چاپ رسیدهاست از جمله آنها می توان به رباعیات کرمانی به تصحیح احمد ابومحبوب، رباعیات کرمانی به تصحیح محمد کانار و رباعیات اوحدالدین کرمانی به تصحیح و ترجمه انگلیسی برند مانوئل ویشر اشاره کرد از دیگر آثار این شاعر نامدار میتوان به مناقب اوحدالدین کرمانی اشاره کرد، این کتاب توسط یکی از مریدان شیخ در سده هفتم هجری نگاشته شدهاست و به ذکر احوال او اختصاص دارد. در این کتاب ۷۳ حکایت دیده میشود که برخی از آنها با کمی اختلاف در آثار دیگر نظیر حلیة الاولیاء، تذکرة الاولیاء و احیاء العلوم نیز نقل شده است. (۱) همچنین در برخی از منابع، مثنوی مصباح الارواح را به اوحدالدین منسوب ساختهاند که بدیع الزمان فروزانفر با دلایل متقن، ابطال این انتساب را شرح دادهاست. این مثنوی، از شاعری است به نام شمسالدین محمد بردسیری که هم دوره و همشهری اوحدالدین بودهاست.
از برترین مریدان اوحدالدین میتوان از صدرالدین قونوی یاد کرد که به گفته صاحب مناقب نزدیک به ۱۶ سال در ملازمت شیخ به سر برده و طریق سلوک و اسرار خلوت را از وی آموخته است. علاوه بر قونوی بزرگان دیگر همچون محییالدین ابن عربی و نجمالدین کبری به او توجه و ارادت داشتهاند و سلاطین وقت در احترام و اکرام به او می کوشیده اند و به هر شهری که سفر میکرد، مورد احترام بود و مورخان و تذکرهنویسان دورههای بعد، از او به نیکی یاد کرده و احوال و مقامات روحانی او را ستودهاند.
ویژگی و درون مایه اشعار
در رباعیات اوحدالدین کرمانی مفاهیم وحدت وجودی با تصریح لفظ وجود، یافت می شود که لحنی عاشقانه دارد، دیدگاه اوحدالدین در مسأله عشق برگرفته از نگرش وحدت وجودی اوست که در جای جای رباعیاتش ظاهر میشود. غالباً از دوگانگی ظاهر، باطن، صورت و معنا سخن میگوید و حقیقت را معنا و باطن، صورت و ظاهر را امری گذرا و نمودی بیاصل و حقیقت میداند. در نظر او عالم جلوهگاه جمال حق است و در دایره وجود تنها موجود حقیقی اوست و اوست که مرکز این دائره است و همه موجودات عالم سرگردان در دائره عشق معشوق ازلی هستند. وی سرمایه عشق الهی را تنها حیرت و سرگردانی میداند که حاصل آن فنای از خود و فنای در حق است. اوحدالدین اهل سماع بود و مجالس سماع او شور و حال خاصی داشت. گفتهاند که وی رباعیات خود را در حال سماع میسروده است. پاسخ وی به مکتوب سعدالدین حموی که در حکایت سیام مناقب آمده، گویای آگاهی وی بر دقایق احکام شرع و توجه وی به رعایت این دقایق و مراتب تعبد اوست. همچنین مفاهیم اعیان ثابته و انسان کامل نیز از طریق زبان عرفان عاشقانه و تفکر جمال پرستی در رباعیات اوحدالدین به وضوح تبیین شده است. وی از نخستین شاعران فارسی زبان محسوب می شود که تحت تاثیر اندیشههای ابن عربی قرارگرفته و حتی پیش از قونوی و حلقه اش، رنگ اندیشه وحدت وجودی ابن عربیوار را توام با عرفان عاشقانه به شعر فارسی بخشیده است. (۲)
در ادامه به چند رباعی از این شاعر کرمانی میپردازیم:
دی دُرد کش دُرد کشان من بودم
در مجلسشان بدین نشان من بودم
گفتم بد و نیکشان ببینم چون است
چون نیک بدیدم بدشان من بودم
سهل است مرا بر سر خنجر بودن
در پای مراد دوست بی سر بودن
تو آمدهای که کافری را بکُشی غازی
چو تویی، رواست کافر بودن
آن یار که در سینه جنون دارم ازو
در هر مژه صد قطره خون دارم ازو
کُنجی و دمی و محرمی میطلبم
تا شرح دهم که حال چون دارم ازو
ماییم در هیچ صوابی نزده
با تو نفسی به هیچ بابی نزده
افسوس که در خاک شوم باد به دست
بر آتش سودای تو آبی نزده
بی کفر به پایگاه ایمان نرسی
بی جان دادن، به وصل جانان نرسی
بس نادره رسمی است که در عالم عشق
چون درد رها کنی، به درمان نرسی
اوحدالدین کرمانی و حرمت اوحدیه
کتاب «اوحدالدین کرمانی و حرمت اوحدیه» توسط میکائیل بایرام و با ترجمه منصوره حسینی و داود وفایی توسط نشر مرکز منتشر شده است، مولف در این کتاب، نحوه و میزان ارتباط اوحدالدین را با اخی اورن رهبر اخیان آناتولی و همچنین فاطمه همسر اخی اورن که رهبر باجیان آناتولی بوده، روایت کرده است. اوحدالدین کرمانی، مدت قابل توجهی از عمر خود را در آناتولی زندگی کرده است. میکائیل بایرام این اثر تحقیقی را براساس منابع مکتوب موجود در کتابخانه های ترکیه نوشته است. این کتاب ۴ بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: زندگانی اوحدالدین کرمانی، طریقت اوحدیه، جانشینان و پیروان شیخ اوحدالدین، آثار اوحدالدین کرمانی.
خاموشی:
سرانجام این شاعر نامدار در ۶۳۵ هجری دیده از جهان فروبست و در محله شونیزیه بغداد به خاک سپرده شد. استاد باستانی پاریزی در مقدمه استادانه خود بر کتاب شاعر همشهری خویش چنین می نویسد:
اوحد، درِ دل میزنی، آخر دل کو؟
عمری است که راه میروی، منزل کو؟
صد لاف زنی ز خلوتِ خلوتیان
هفتاد و دو چلّه داشتی، حاصل کو ...؟
منابع:
۱- فروزانفر، بدیعالزمان، مقدمه و حواشی بر مناقب، ج۱، ص۵۷-۵۸.
۲- اوحدالدین کرمانی، نقطه ظهور افکار ابن عربی در ادبیات فارسی، نوشته علی محمد موذنی، مهدی حیدری، دو فصلنامه ادب فارسی، دوره: ۵، شماره: ۱، ۱۳۹۴، ۳
برچسبها ابن عربی صدرالدین قونوی کرمان شاعر مصر ادبیات فارسیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: ابن عربی کرمان ابن عربی کرمان شاعر مصر ادبیات فارسی ابن عربی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۳۶۸۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتشارات علمی و فرهنگی چگونه از عرش به فرش رسید؟
مهمترین عامل فاصله گرفتن انتشارات علمی و فرهنگی از روزگار درخشان خود، نامش بود؛ نامی که سبب شد مدیرانش از خاطر ببرند که شأن نزول این مرکز برای چه بوده است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشار تصویری از بسته بودن کتابفروشی علمی و فرهنگی در خیابان انقلاب، بار دیگر حواشی پیرامون این نشر با سابقه را پررنگ کرد. هرچند قاسم صفایینژاد، مدیر این انتشارات، در گفتوگو با تسنیم، خبر تعطیلی آن را تکذیب و اعلام کرد که تعطیلی کتابفروشی فقط چند ساعت بوده است، اما حرف و حدیثها درباره این نشر به اتمام نرسیده است.
انتشارات علمی و فرهنگی چگونه متولد شد؟
در سایت این انتشارات درباره تاریخچه آن آمده است: انتشارات دیرپای علمی و فرهنگی از ادغام دو مؤسسۀ انتشاراتی پیشگام و سرآمد نشر در ایران به نامهای «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و «مؤسسه انتشارات فرانکلین» پدید آمده است. مؤسسه خصوصی «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» در سال 1332 تأسیس شد و با مدیرعاملی بزرگانی همچون احسان یارشاطر و معاونت شخصیتهایی مثل عبدالحسین زرینکوب و ایرج افشار ادامۀ حیات داد. از گونۀ آثار ماندگار بنگاه ترجمه و نشر کتاب مجموعهای با نام «میراث ایران» بود که آثار معروف ادب فارسی را به زبانهای دیگر ترجمه میکرد. دیگر اثر شناخته شدۀ بنگاه ترجمه و نشر، انتشار دایرهالمعارفی با نام دانشنامۀ ایران و اسلام بود که تا سال 1360 تعداد 10 جلد از آن منتشر شد. ترجمۀ تاریخ طبری و نیز شروع انتشار دانشنامۀ ایرانیکا به پیشنهاد احسان یارشاطر از دیگر آثار ماندگار بنگاه چاپ و نشر است.
مؤسسه فرانکلین ایران نیز در سال 1333 به مدیریت همایون صنعتیزاده بنیان نهاده شد. فرانکلین ایران که شعبهای از مؤسسه فرانکلین بینالمللی بود، پس از مدتی با توسعۀ کارهای خود از شعبۀ مرکزی در نیویورک استقلال مالی و کاری پیدا کرد. شیوهٔ کار این نهاد فرهنگی به ابتکار صنعتیزاده این بود که پس از قرارداد با ناشر، کلیۀ امور مربوط به چاپ از ترجمه و ویرایش گرفته تا تصحیح و غلطگیری و هزینۀ تبلیغات و حتی پرداختِ اجرت نقاشی پشت جلد را برای ناشر انجام میداد. کار تا آنجا پیش رفت که مؤسسه فرانکلین علاوه بر مسئولیت چاپ کتابهای درسی کشور، در سال 1337 کتابهای درسی کشور افغانستان را هم منتشر میکرد.
پایهگذاری ویرایش، ارزیابی و نظارت بر ترجمهها، احداث کارخانۀ کاغذ پارس برای رفع مشکل تأمین کاغذ، بنیانگذاری سازمان کتابهای جیبی، تهیۀ 500 کتابخانه برای مدارس دولتی، بنیانگذاری مؤسسۀ دفتر لغت فارسی به سرپرستی دکتر مینوی و زرینکوب، کمک به ایجاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تهیۀ طرح مبارزه با بیسوادی برای بزرگسالان، ساخت مرکز تکنولوژی آموزشی برای تهیۀ فیلم و کمک به پاگرفتن کتابخانۀ دانشگاه صنعتی شریف از گونه شواهد این توسعه، پیشگامی و خیرگستری فرانکلین بود.
انتصاب عجیب در قدیمیترین مؤسسه انتشاراتی کشورمؤسسه فرانکلین در این مدت از سال 1332 تا 1356 نزدیک به 2000 عنوان کتاب چاپ کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنگاه ترجمه و نشر کتاب در اواخر سال 1360 به شرکت انتشارت علمی و فرهنگی تبدیل شد. مؤسسه فرانکلین نیز که در سال 1356 «سازمان آموزشی نومرز» نام گرفته بود، ابتدا به «شرکت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی» تغییر نام داد و سپس در سال 1372 در شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ادغام شد. انتشارات علمی و فرهنگی که در آن زمان دیگر به نهاد نشری پُخته و آزموده تبدیل شده بود، از سال 1380 تصمیم گرفت با هدف توسعه و گسترش فعالیتهای اجرایی سه شرکت مجزا و وابسته را به نامهای «شرکت چاپ و نشر کتبیه»، «شرکت بازرگانی کتاب گستر» و «شرکت فرهنگفیلم تهران» در زیرمجموعه خود تعریف کند. اما چرا یک مرکز نشر با این پیشینه امروز با انتشار یک خبر، تا مرز تعطیلی پیش میرود؟
علمی وفرهنگی از کجا به کجا رسید؟!
حاشیههای انتشارات علمی و فرهنگی در سالهای اخیر کم نبوده است؛ از انتخاب مدیران سیاسی و حلقههای نزدیک به ستادهای انتخاباتی چپ و راست گرفته تا تجمع اعتراضی کارمندان و ... .
به نظر میرسد میتوان روند افت کیفی و کمی انتشارات را در چند مورد، خلاصه کرد. نخست مشکلات مالی این نشر دیرپاست. وابستگی مالی انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ دفترچههای بیمه و کسب درآمد از این طریق، از جمله این عوامل است. احتمالاً انتشار خبر قطع چاپ این دفترچهها برای صاحبان این نشر بیش از هر کس دیگری گران آمد. این وابستگی که منجر به تزریق میلیاردها تومان در هر سال به انتشارات شده بود، این مرکز را از فکر برنامهریزی برای تأمین اعتبارات مالی از طرق دیگر بازداشت.
قطع این شاهراه حیاتی در زمانی صورت گرفت که کاغذ برای هر ناشری به یک معضل لاینحل تبدیل شده و انتشارات قراردادهای متعددی داشت که نسبت به انجام آنها متعهد شده بود. کار تا جایی پیش رفت که به ناگزیر با برخی از نویسندگان برای انتخاب تأخیر در چاپ یا فسخ قرارداد مذاکره صورت گرفت. بدهیهای بیمهای متعدد که به گفته صفایینژاد، بعضاً از سال 69 باقی مانده بود و بدهی به پدیدآورندگان و افرادی که از این مجموعه جدا شده بودند، کار را بیش از پیش برای علمی وفرهنگی سخت و کلاف این نشر را سردرگمتر از هر زمان دیگری کرد.
گذشته از این، عامل دوم را میتوان در انتخاب مدیران اشتباهی جستوجو کرد؛ مدیرانی که با بده بستانهای سیاسی قدم در این مرکز فرهنگی گذاشتند و هرچند انتشارات علمی و فرهنگی را یک بنگاه اقتصادی توصیف کردند_که از وجهی میتواند درست باشد_ اما هیچ راهکار اقتصادی برای خروج از این بحران ارائه نکردند.
اما در کنار همه این موارد، شاید مهمترین عاملی که سبب شد علمی و فرهنگی از روزگار درخشان خود فرسنگها فاصله بگیرد، نامش بود. نام انتشارات علمی و فرهنگی آنقدر بزرگ بود که مدیرانش زیر سایه آن آرام بگیرند و این نشر در یک انفعال فرهنگی و اقتصادی به کار خود ادامه دهد. نگاهی به فهرست آثار منتشر شده حداقل در یک دهه گذشته شاید مؤید این امر باشد و ما را به این نتیجه برساند که علمی و فرهنگی همچنان از چاپ مجموعه ادبیات کلاسیک خود ارتزاق میکند. آثار جریانسازی که در این سالها منتشر شده باشد، به شمار انگشتان دست هم نمیرسد.
از سوی دیگر حضور کمرنگ در بسترهای جدید کتاب و نداشتن برنامهای مشخص در این زمینه در دورههای گذشته، علمی و فرهنگی را از یک ناشر بهروز و کارآمد به یک نشر منفعل گوشهنشین تبدیل کرد؛ آن هم در شرایطی که طی پنج سال گذشته اقبال مخاطبان ایرانی به استفاده از این فضا بیش از کتابهای کاغذی برآورد شده است.
با در نظر گرفتن این شرایط است که میتوان مدعی شد مدیران این مجموعه در سالهای اخیر در زیر سایه همین نام بزرگ از خاطر بردند که شأن نزول آن برای چه بوده است. در نهایت از انتشارات علمی و فرهنگی فقط یک نام و برند باقی ماند؛ مانند کانون پرورش فکری، حوزه هنری و دهها مرکز و نهاد دیگری که میتوان به این فهرست افزود.
انتهای پیام/