میزگرد| حلاوت امر به معروف را به مردم نچشاندهایم/ اولویت امر به معروف رسوا کردن مدیران نالایق است نه تار موی زنان
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۸۳۵۶۸۹
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرکرد، دهه اول محرم و همزمان با سالروز قیام اباعبدالله(ع) و دهه امر به معروف و نهی از منکر، میزگردی با موضوع «روشهای احیای واجب فراموش شده» برگزار شد که در زیر شرحی از این جلسه را میخوانید.
ریشه منکرات باید خشکانده شود نه ظاهر آن
احمدرضا بسیج عضو هیأت علمی دانشگاه شهرکرد و رئیس سازمان بسیج اساتید چهارمحال و بختیاری: ما در مواجهه با مسئله امربه معروف باید به ریشه منکرات و مسایل بپردازیم؛ ولی در این سالها هیچگاه اینگونه نبوده است، برای ما پوشش خانمها، برگزاری یک کنسرت یا یک جلسه لهو برای ما به یک مسئله اصلی تبدیل میشود بدون اینکه به ریشه این منکرات توجه کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بگذارید مثالی بزنم؛ شما میگویید کولبری بد است و یک منکر اقتصادی است، باید امر به معروف در جامعه تسری یابد تا مردم با دیدن هر منکری تذکر دهد، الان فرض کنیم همه مردم همراه شدند و مانع از برگزاری کولبری هستند؛ الان تکلیف خانوادههایی که با کولبری امرار معاش میکنند چه میشود؟ برای این جایگزینی توسط دولت و حتی همین مردم ایجاد شده یا نه فقط میگوییم کولبری بد است و نباید انجام شود؟
کار ریشهای و مبنایی یعنی چی؟
حضرت امیر(ع) میفرمایند که مردم به زمامداران و حاکمان خود بیشتر شبیه هستند تا به پدرانشان! وقتی میگوئیم ریشهای به مسایل نگاه شود یعنی اینکه اول باید سیستم بانکداریمان را اصلاح کنیم، سیستم آموزش و پرورش را درست کنیم، رسانه و صداوسیما را اصلاح کنیم بعد به مردم بگوییم الان حجابتان یا روابطتان را اصلاح کنید؛ وقتی لقمه مشکل داشته باشد آنجا پرداختن به مسایل جزیی تاثیری ندارد؛ همانطور که امام حسین(ع) به لشکر عمر سعد فرمودند که چون شکم شما از لقمههای حرام پر شده پس نصایح من تاثیری ندارد؛ ببینید وقتی لقمه مشکل داشته باشد نهی از منکر امام معصوم هم اثر نمیکند.
امر به معروف یک مسئله تربیتی برای خود آمر و ناهی است
اما نکته دوم این است که آیا ما فقط امر و نهی میکنیم که دیگران را اصلاح کنیم یا به خوبیها هدایت کنیم؟ آیا همهاش همین است؟ قرآن میفرماید «لم تقولون ما لا تعلمون...» ای مؤمنان چرا کاری را که خودتان انجام نمیدهید به دیگران توصیه میکنید! پس میتوان گفت امر به معروف یک تمرین تربیتی برای خود آدم است؛ وقتی من برادرم یا شاگردم را توصیه به نماز میکنم یا از دروغ گفتن نهی میکنم خود به خود خودم مجبور به رعایت میشوم و خودم به نماز گرایش بیشتری پیدا میکنم یا با دروغگویی فاصله بیشتری میگیرم.
نکته سومی که نیاز است به آن اشاره کنم، این است که برخی از مردم نسبت به منکرات و آسیبهای منکر واقعا آگاهی ندارند و ما و سیستم فرهنگی کشور موظف است به افراد جامعه در خصوص منکرات آموزش دهد، بدون شک یک طیفی از کسانی که مرتکب منکر میشود با آگاهیبخشی از آسیبهای آن منکر حتما ترک خواهند کرد.
وقتی من برادرم یا شاگردم را توصیه به نماز میکنم یا از دروغ گفتن نهی میکنم خود به خود خودم مجبور به رعایت میشوم و خودم به نماز گرایش بیشتری پیدا میکنم یا با دروغگویی فاصله بیشتری میگیرم
دولت باید انگیزههای ارتکاب منکر را از بین ببرد
اقدام دوم از بین بردن شرایط زمینهایست؛ مثلا ما به شخصی دائم تذکر میدهیم چرا کفش شما گلی شده، ولی هیچگاه برای آسفالت کردن مسیر او اقدام نکردیم، یعنی در واقع شرایط طوری است که ارتکاب منکر یا ترک معروف را تسهیل میکند، این باید برطرف شود تا انگیزه لازم به وجود بیاید.
بگذارد مثال دیگری بزنم، یکی از شرایطی که منجر به قطع دست دزد میشود این است که قفل مغازه یا خانه را شکسته باشد، اگر در باز بوده یا امنیت کافی نداشته این باعث میشود قانون اجازه ندهد دست دزد را قطع کنند چون قانون میگوید باید شرایط امنیت رعایت شده باشد.
در کار فرهنگی اقدام قهری هم برای برخیها ضروری است
اقدام سوم در خصوص افرادی است که به تعبیر قرآن در دلشان مرض است و کار فرهنگی روی چنین افرادی جواب نمیدهد، گاهی پزشک برای سلامتی فردی تصمیم میگیرد دستش یا پایش را قطع کند که بیماری پیشروی نکند، بلاخره این هم یک نوعی درمان است، بالاخره در جایی باید اقدام قهری صورت بگیرد تا منکر ترک یا معروفی اقامه شود.
ستاد احیا در اولین روز پیروزی انقلاب تاسیس شد
حجت الاسلام والمسلمین ابوالفضل احمدی دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر چهارمحال و بختیاری: ستاد امر به معروف یکی از یادگاریهای امام (ره) است که در همان روز جمهوری اسلامی به فرمان بنیانگذار انقلاب تاسیس شد.
کار ستاد امر به معروف دقیقا چیست؟
امروز رسالت اصلی ستاد احیا بسترسازی برای امر به معروف کردن مردم و دولت است، نه اینکه خود ستاد امر به معروف متولی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه است، مثل ستاد اقامه نماز که کارش این نیست که به جای مردم نماز بخواند بلکه کارش این است که مردم را برای اقامه نماز آماده کند.
اما فلسفه امر به معروف چیست؟ ببینید امام حسین(ع) برای کدام منکر جامعه قیام میکند؛ برای حجاب؟ برای لهو و لعب؟ یا برای پایین کشاندن حاکم فاسد؟ این فلسفه اصلی امر به معروف است، پایین کشیدن طاغوت و ایجاد حکومت اسلامی. کار ستاد امر به معروف هم همین است که شیرینی امر به معروف را به مردم بچشاند تا مردم خودشان در برابر خودشان و نسبت به دولتشان با نگاه دلسوزانه و سازنده به میدان بیایند و دغدغه داشته باشند.
کار ستاد امر به معروف هم همین است که شیرینی امر به معروف را به مردم بچشاند تا مردم خودشان در برابر خودشان و نسبت به دولتشان با نگاه دلسوزانه و سازنده به میدان بیایند و دغدغه داشته باشند.
ما در ستاد یک آسیبشناسی پیرامون امر به معروف و نهی از منکر داشتیم که در واقع میشود گفت موانع احیای امر به معروف محسوب میشوند؛ در واقع ما باید برای ترغیب مردم برای اقامه امر به معروف به سئوالات زیر پاسخ دهیم:
امر و نهی کردن چه ضرورتی دارد؟
در چه موقعی باید تذکر دهم؟ اصلا معروف و منکر چیست؟
چه کسی از من حمایت خواهد کرد؟
چه سودی برای من دارد؟
پس گام اول در احیای امر به معروف این است که مردم را آگاه کنیم که اقامه فرضیتین چه خواص و منافعی برای جامعه دارد و چه آسیبهایی دارد؛ قطعا اگر مردم شیرینی این فریضتین را بچشند و آگاه باشند و بدانند ریشه بسیاری از مشکلات خانوادگی، اجتماعی حتی سیاسی امروز جامعه ما در نبود امر و نهی است، قطعا انگیزه کافی برای اقامه و اجرای فریضتین را پیدا خواهند کرد.
وقتی قاضی به ناهی از منکر میگوید به تو چه!
نکته بسیار مهم دیگر حمایت از آمر و ناهی است، وقتی قاضی ما در قوه قضاییه به آمر یا ناهی میگوید به تو چه ارتباطی دارد که کسی منکری را مرتکب شده؛ خب این خیلی در جامعه اسلامی بد است، این تفکر دقیقا مقابل تفکر احیای فریضتین است؛ یعنی اول ما باید نخبگان جامعه را توجیح کنیم؛ پس باید به موازات دعوت مردم برای اقامه فریضتین بسترهای حمایتی را هم فراهم کنیم که هزینههای تذکر دادن کم شود.
البته ما یکی از اولین اقداماتی که در استان انجام دادیم تشکیل یک شعبه ویژه برای پروندههای مرتبط با موضوع امر به معروف و نهی از منکر در دادسرای شهرکرد بود که البته این اقدام را کافی نمیدانیم و باید بیشتر برای حمایت از آمران و ناهیان تلاش کنیم، هم ما در ستاد امر به معروف و هم سایر دستگاهها.
سه گروه متولی مسئله امر به معروف هستند
اولویت بعدی ما در ستاد الگودهی صحیح و آموزش است؛ امروز سه گروه متولی امر به معروف هستند، اول مردم؛ مردم وظیفه تذکر لسانی را بیشتر بر عهده دارند؛ گروه دوم مسئولان هستند که به نمایندگی از حکومت اسلامی باید در چارچوب قانونی با منکرات برخورد کنند و سوم یک گروه ویژه و نخبه است که باید در عرصههای تخصصی ورود کنند و مسایل ریشهای و مبنایی را بررسی کنند و در اختیار مردم و مسئولان قرار دهند؛ امروز به تعبیر رهبر انقلاب این فریضتین واقعا فراموش شده و مغفول مانده، لذا باید با توجه دادن نخبگان جامعه این واجب شرعی را احیا کنیم.
امر به معروف اقامه نمیشود جز با خواست مردم، مردم و مردم
مجید عباسی فعال رسانهای و دانشجویی استان چهارمحال و بختیاری: حاج آقای احمدی سه گروه مردم، حاکمیت و نخبگان را متولی امر به معروف میداند و من هم هم عقیده هستم اما عرض من این است که توان و ظرفیتی که مردم دارند هیچ سازمان و نهاد دیگری ندارد؛ امروز احیای فریضتین در گرو خواست مردم است و تا مردم نخواهند هیچ اداره و سازمانی نمیتواند امر به معروف را اقامه کند.
ما امروز روی منکرات جامعه حرفی نداریم و اختلاف نظری وجود ندارد ولی عرض من این است که نداشتن روحیه امر به معروف و بیتفاوت شدن مردم منکری است که از همه منکرات مهمتر است.
کار اصلی امر به معروف این است که اجازه ندهد مردم بیتفاوت شوند
به نظر من ستاد امر به معروف باید روی حساس کردن، دغدغهمند کردن و بیتفاوت نشدن مردم کار کند؛ مردم باید جامعه را از خودشان بدانند، چرا در دهه گذشته شاهد بودیم مردم روی صندلی اتوبوسها خط میکشیدند؟ چون اتوبوس را از خودشان نمیدانستند؛ مسایل فرهنگی و اجتماعی هم همینطور است، مردم باید باور کنند که این جامعه از خودشان است، سلامت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه تاثیر مستقیم روی سلامت مردم دارد، اگر این نگاه حاکم شود قطعا مردم دیگر در برابر مسایل اطرافشان بیتفاوت نخواهند بود و برای اصلاح منکرات و تقویت معروفات قدم بر میدارند.
چرا در دهه گذشته شاهد بودیم مردم روی صندلی اتوبوسها خط میکشیدند؟ چون اتوبوس را از خودشان نمیدانستند؛ مسایل فرهنگی و اجتماعی هم همینطور است، مردم باید باور کنند که این جامعه از خودشان است، سلامت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه تاثیر مستقیم روی سلامت مردم دارد
نکته دیگری که در خصوص منکرات اداری و سیستمی دارم این است که خود فعل منکرات به تنهایی خیلی مسئله مهمی نیست، مسئله مهمتر آن ساختاری است که منجر به این فعل منکر شده است.
در قسمتهای مختلف سیستم اداری بسیاری از بروکراسیهای موجود فسادزا هستند و عامل تولید منکرات میشوند، اصلاح این ساختار خیلی مهمتر از پرداختن به تخلف فلان کارمند درجه سوم آن اداره است.
برای احیای امر به معروف باید نگاه امانیستی را از جامعه دور کنیم
محمد حیدری عضو هیات اندیشهورز استانی ستاد امر به معروف و نهی از منکر: در مسئله امر و نهی یک نکته همیشه مغفول مانده و همین نکته مورد توجه رسانههای ضدانقلاب قرار گرفته است؛ توجه به تفاوت نگاه سرمایهداری و توسعهمحور به جامعه با نگاه اسلامی میتواند این مشکل را حل کند.
ما در جامعه غربی با شهروندانی مواجهه هستیم که دغدغهای جز خودشان و منافعشان ندارند، آنها حتی خانواده و فرزند را هم برای اهداف و منافع و لذتهای خود میخواهند؛ در چنین جامعهای سرنوشت دیگران و حتی جامعه تا جایی که به شخصِ فرد آسیب نزند به او ارتباطی ندارد؛ اکنون چنین نگاه امانیستی را با اسلام عزیز مقایسه کنید؛ ما در جمهوری اسلامی با یک جامعهای مواجه هستیم که افراد نگاهشان به هم نگاه خواهر و برادری دینی است؛ در واقع با یک امتی مواجه هستیم که ارزشهایش بر ملیت ارجح است؛ در این امت اسلامی افراد خواهر و برادر دینی هم هستند و نسبت به سرنوشت هم احساس نگرانی دارند؛ برایشان مهم است که خواهر یا برادر دینیشان به انحطاط برود یا سعادتمند شود؛ در مواقع امر به معروف و نهی از منکر زاییده چنین تفکری است؛ اینجاست که توصیه به کارهای خوب و تذکر برای ترک بدیها موضوعیت پیدا میکند.
عبارتهای «به تو چه؟» و «به من چه؟» زاییده تفکر غربی و 100 درصد مغایر اسلام است
همانطور که ما در خانواده نسبت به سرنوشت خواهر و برادرمان دغدغه داریم در جامعه هم باید همین حساسیت نسبت به خواهر و برادر دینی به وجود بیاید.
اگر مدیر حراست آبفا 18 ماه حقوق نگرفتنِ برادرِ خود را شاهد باشد چه میکند؟ اما وقتی میگوئیم نیروهای تو 18 ماه حقوق نگرفتهاند میگوید به من چه! چون این کارگران را برادر دینی خود نمیداند
این در حوزه امر به معروف مردم بر مردم بود که باید در حوزه امر به معروف مردم بر مسئولان هم همین نگه وجود داشته باشد اما در عمل میبینیم که چنین نیست؛ امروز شما ببینید نگاه مسئولان دولتی در همین استان به تذکر مردم چگونه است؟ آقای استاندار صراحتا میگوید من که نباید با کارگران جلسه بگذارم! کارگران 2 سال پیگیری میکنند، درخواست میدهند، نامه نمینویسند، طومار امضا میکنند، تجمع میکنند که ما میخواهیم چند دقیقه استاندار را ببینیم، اما آقای استاندار قبول نمیکند! دلیلش این است که چنین مسئولی اگر نگوئیم نگاه ارباب و رعیتی دارد حداقل نگاه اسلامی هم ندارد به جامعه؛ اگر مدیر حراست آبفا 18 ماه حقوق نگرفتن برادر خود را شاهد باشد چه میکند؟ اما وقتی میگوئیم نیروهای تو 18 ماه حقوق نگرفتهاند میگوید به من چه!!! چنین مدیری را باید رسوا کرد، اولویت معرفی چنین فردی به جامعه بسیار بالاتر است از چند تار موی یک دختر خانمی که تحت تاثیر هجوم فرهنگی آسیب دیده است.
در واقع حرف من این است که اگر میخواهیم امر به معروف در جامعه ایجاد شود اول باید نگاه اسلامی را بر مردم و مسئولان حاکم کنیم، اگر نگاه سرمایهداری و امانیستی از مردم دور شد بدون اینکه ستاد احیایی برای امر به معروف نیاز باشد، فریضتین خود به خود احیا خواهد شد.
اگر امر به معروف را با این نگاه ترویج کنیم در این صورت بسیاری از مشکلاتی که حین اجرای امر به معروف پیش میآید هم حل میشود؛ دیگر چنین تذکری از باب مچگیری نیست، از روی نفرت به شخص بیان نمیشود، تذکری است که برآمده از محبت و دلسوزی است و چنین تذکری لاجرم به دل خواهد نشست.
انتهای پیام/3339/م
منبع: فارس
کلیدواژه: امربه معروف احیا میزگرد حلاوت چهارمحال و بختیاری امر به معروف و نهی از منکر ستاد امر به معروف امر به معروف خواهر و برادر برای اقامه برادر دینی 18 ماه حقوق امر و نهی بی تفاوت جامعه ای تا مردم هم همین ریشه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۸۳۵۶۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار میکنند!
عباس عبدی در اعتماد نوشت: چرا عدهای با علوم اجتماعی و انسانی به شدت دشمن هستند؟ گروهی که در مرحله بعد نیز به شیوههای گوناگون با دانش پزشکی مخالفت میکنند. ریشه این مخالفت را باید در الزامات عقلانیت جدید و ترس سنتگرایان و به طور مشخص مستبدان و یا بنیادگرایان با این عقلانیت جستوجو کرد. ریاضیات و فیزیک کمتر دچار این وضعیت بودهاند. بشر از روزی که به مفهوم عدد پی برده دو به علاوه دو را چهار میداند و مخالفت با این گزاره ممکن نیست، یا آن اندازه به دور از عقل سلیم است که محلی برای مخالفت باقی نمیگذارد. ولی ماجرای جامعهشناسی و علوم اجتماعی و انسانی و تا حدی پزشکی متفاوت است.
جامعهشناسی یکی از جدیدترین علوم است و اگر بخواهیم خیلی ساده و فشرده تعریف کنیم، بر این فرض استوار است که ریشه پدیدههای اجتماعی در دنیای انسانی ما قرار دارد و به جای آنکه پدیدههای اجتماعی را به چیزهایی مثل خشم خدایان اسطورهای یا طبیعت نسبت بدهد، ریشهها و علل را در مناسبات میان انسانها جستوجو میکند. بر این اساس، جامعهشناسان معتقدند که جامعه در طول زمان و به تدریج و بر اثر کنشهای متقابل انسانی شکل میگیرد یا به عبارت سادهتر، مجموعه انسانها با هم جامعه را میسازند.
این فرض یا ایده معنایش این است که جامعه چنان نرم و شکلپذیر نیست که کسی یا کسانی بتوانند مثل موم هر جور که میخواهند آن را شکل بدهند. جامعهشناسی نشان میدهد که بسیاری از خواستها و ذهنیتهای صاحبان قدرت تحققپذیر نیست؛ و چه بسا نتایج مترتب بر اعمال و رفتار آنان چیزی مغایر با اهداف مورد نظرشان شود. از این منظر علوم اجتماعی برای آنان در نقش جام جهانبین است در حالی که آنان هیچ علاقهای به دیدن واقعیات این جام ندارند و به صورت پیشفرض آنها را انکار میکنند.
جامعهشناسی چه پیامی دارد که تا این اندازه مورد نفرت و خشم چنین افراد و گروههایی است؟ به نظرم از میان همه پیامها دو جنبه از همه مهمتر است. یکی نگرش تاریخی و دیگری قائل بودن اعتبار برای عینیت اجتماعی و استقلال نسبی آن از ارادههای فردی و حتی اثرگذاری و جهتدهی آن بر اراده است.
نگرش تاریخی یعنی اینکه پدیدههای اجتماعی در زمان شکل میگیرند، رفتهرفته جا میافتند و در طول زمان تغییر میکنند و در نهایت هم در زمانی مقرر نیز کاملا دگرگون میشوند و از میان میروند. این نگرش میگوید پدیدههای اجتماعی ازلی و ابدی نیستند. عقاید مردم، سبک زندگی آنها، سلیقهها و گرایشها و بسیاری از چیزها همواره در حال تغییر است و کسی یا کسانی نمیتوانند یک قاعده تعیین کرده و از همگان بخواهند که بر اساس آن عمل کنند.
مثل اینکه قاعدهای بگذارند که همه باید یک نوع غذا بخورند. در جهان قدیم علوم اجتماعی به معنایی که امروز میشناسیم، چندان اهمیت نداشت. زیرا برای تبیین پدیدههای اجتماعی به تقدیر یا خواست خدایان و مانند آن متوسل میشدند. مثلا درباره فقر معتقد بودند که این سرشت خلقت و طبیعت است که برای گروهی از مردم فقر را رقم زده و برای گروهی دیگر موقعیت بالا را. به تعبیر حافظ «بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی/ خون خوریگر طلب روزی ننهاده کنی…»
در چنین جامعههایی تحولات بسیار آهسته و بطئی بود. تحرک اجتماعی، روابط میان فرهنگها و ساکنان مناطق گوناگون خیلی کم بود. بنا بر این کمتر عاملی در جامعه بود که در کوتاه یا حتی میانمدت دچار تحولات ریشهای شود و اساسا پرسشی هم درباره تغییر پیش نمیآمد و اگر هم بود به تقدیر و سرنوشت و اموری از این نوع نسبت داده میشد. در حالی که در چند سده اخیر در اروپا و در ۱۵۰ سال اخیر در ایران تغییرات بسیار گسترده و تند بوده است.
کافی است تصویری چند بعدی از ایران در ۱۵۰.۱۰۰ و حتی ۵۰ سال پیش داشته باشیم و با تصویر مشابه امروز مقایسه کنیم، خواهیم دید که در چهار جهان به نسبت متفاوت قرار داریم. این واقعیت حتی در طول یک نسل نیز مشهود است. ما از چند دهه پیش، از یک جامعه روستایی با اقتصاد کشاورزی و خانوادههای گسترده، افرادی کمسواد و بیسواد در فضایی غیرارتباطی وارد عصر صنعتی، شهری با خانوادههای هستهای یا تکعضوی، فناوری دیجیتال، مردم تحصیلکرده و با ارتباطات گسترده شدهایم. طبیعی است که هضم این حد از تغییرات برای خیلیها سخت است.
یکی از نزدیکان از عذابهایی که مادر پیرش میکشید تعریف میکند که با دیدن بیتوجهی نوهها به دین و نیز پوشیدن شلوارک و تاپ دختران در خانه جلوی برادران خودش چنان حرص و جوش میخورد که حد ندارد. یا از سفر رفتن آنان با دوستانشان، یا شادیها و زندگی آنان را نمیتواند درک کند و تعابیری دیگر از آنها در ذهن دارد. یا دیر ازدواج کردن یا اصلا ازدواج نکردن که مطلقا قابل فهم برای او نیست.
خوب این مادربزرگ دوستداشتنی کار چندانی نمیتواند انجام بدهد، ولی حکومتها و صاحبان قدرت که نتوانند این تحولات را هضم و درک کنند و بخواهند مانع از تغییرات شوند یا حتی تغییراتی را برخلاف خواست عمومی ایجاد کنند، دچار شکستهای فاحش میشوند، در حالی که دانش جامعهشناسی میتواند آنان را از این خبطهای سیاستی دور دارد.
یکی از جالبترین نمونههای آن اقدامات رضاشاه در مخالفت با حجاب و برداشتن آن از سر زنان بود. او به خیال یا ادعای خود میخواست جامعه را پیشرفته کند، لذا محصول تحولات جامعه مدرن که مشارکت زنان بود را با ریشه آن - که تحولات اقتصادی و اجتماعی است - اشتباه گرفت و جابهجا کرده و در سال ۱۳۱۴، اقدام به کشف حجاب اجباری کرد. در شرایطی که ایران هنوز در دوره اربابرعیتی و خانخانی بود. غالب اقتصاد آن معیشتی و کشاورزی بود، طوایف هنوز یکهتاز بودند.
بیسوادی بالای ۸۰ درصد بود. بیسوادی زنان احتمالا بالای ۹۵ درصد بود، اشتغال صنعتی و اداری در حداقلهای قابل تصور بود، شهرنشینی زیر ۲۵ درصد بود، نرخزاد و ولد و نیز مرگ و میر بسیار بالا بود و هیچ نشانهای از شاخصهای جامعه مدرن در حد متعارف دیده نمیشد. او در چنین شرایطی مدعی آزاد کردن زنان بود!
در حالی که مردانش آزاد نبودند و در همان زمان نزدیکترین همراهان سیاسی خود را یکی پس از دیگری در زندان میکشت یا بیرون از زندان مجبور به خودکشی میشدند. این سیاست به نحو دیگری نیز در حکومت محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت و نتیجه همه اینها را در جریان انقلاب دیدند و جالب اینکه در هر دو مورد سیاستمداران فهمیدهای بودند که آنها را از این رفتارها منع میکردند.
اکنون نیز با مشکل مشابهی مواجه شدهایم؛ قانون فرزندآوری رویه دیگری از همین بیتوجهی و دشمنی با علوم اجتماعی است. قانونی که با صرف هزینههای سرسامآور نهتنها به اهداف تعیین شده، نرسید که نتایج آن کاملا هم معکوس بوده که در یادداشت جداگانهای با ریز جزییات اشاره کردهام.
مورد مهمتر که هزینههای مادی، روانی، اجتماعی و سیاسی آن بسیار بیشتر است، نحوه مواجهه با مساله پوشش زنان است. تا حالا چند بار دست در این حفره کرده و گزیده شدهاند و همچنان هم در حال تکرار آن هستند. توجه ندارند که نتایج منفی این سیاستها بسیار زیانبار است. میخواهید بدانید که نتیجه چه خواهد شد؟
توماس پیکتی در کتاب «تاریخ کوتاه برابری» با تحلیلی دقیق از بیتوجهی بلشویکها در تقدیس روابط قدرت و یقین آنان به دانستن حقیقت؛ سرنوشت این حکومت را که مهد سوسیالیسم و منع مالکیت خصوصی و مظهر برابری بود را در پایان عمر ۷۳ سالهاش چنین ترسیم میکند: «روسیه در سده بیستم به کشوری بدل شد که مالکیت خصوصی را کاملا لغو کرده بود، [ولي] در آغاز سده بیست و یکم به پایتخت جهانی الیگارشیها و نبود شفافیت مالی و بهشتهای مالیاتی تبدیل شد.»
اگر در سال ۱۹۲۰ و یا حتی ۱۹۴۵ پس از تبدیل شدن اتحاد جماهیر شوروی به یکی از دو قطب جهان، کسی میگفت که فقط ۴۵ سال دیگر لازم است تا جامعهای به نسبت مذهبی، همراه با سرمایهداری لجامگسیخته را در مناطق شوروی شاهد باشیم، اصحاب قدرت مسخره میکردند؛ ولی بودند کسانی که ادامه آن روند رسمی حکومت کمونیستی را غیرممکن میدانستند. امروز نه فقط یک الیگارشی فاسد سرمایهداری در آنجا هست، بلکه افراطیترین مذهبیهای جهان نیز در گوشه و کنار آن امپراتوری عجیب ریشه دوانده و حتی خودشان را هم از تبعات فاجعهبار این افراطگری بینصیب نگذاشتهاند.
کشورهای کمونیستی میخواستند جامعهای بسازند که همه انسانها مطابق با قاعدهای که حکومت میگوید فکر و تحلیل کنند، غذا بخورند، لباس بپوشند، یکسان ببینند و… حتی برای اینکه چه کسی با چه کسی ازدواج کند از حزب کمونیست مجوز بگیرند. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و متفکر کروات در کتاب «کمونیسم رفت و ما ماندیم و حتی خندیدیم» مینویسد: «اگر زنی لباس زیبا میپوشید عنصر مشکوکی به حساب میآمد که گاهی حتی لازم بود دربارهاش تحقیق شود.
اعضای حزب کمونیست در یوگسلاوی تا سالها بعد از جنگ هم اگر میخواستند با زنی ازدواج کنند که ظاهر مشکوکش به وضوح بر اصل و نسب «بورژوایی» او دلالت میکرد، میبایست رسما از حزب درخواست مجوز میکردند». (ص ۴۹)
امروز نه از یوگسلاوی نشانی مانده و نه از آن حزب کمونیست صادرکننده مجوز ازدواج؛ چنان که از شوروی و حزب کمونیستش هم نشانی نمانده، اما جامعهای بسیار متفاوت به جا مانده است. البته یک چیز دیگر هم به جا مانده و آن قضاوتی است که درباره آن سیاستها ابراز میشود. قضاوتی همراه با خوارشماری و نفرتی که در مورد این رفتارها و آن ایدهها وجود دارد.
بیتوجهی به رویکردهای جامعهشناسانه هزینه سنگینی است که پرداخت خواهد شد. فریب کلاهبرداران گندمنمای جو فروش را نخورید.