Web Analytics Made Easy - Statcounter

کشمیری بعد از این عملیات تروریستی به سرعت از ایران خارج شد. مسعود خدابنده عضو اسبق سازمان مجاهدین خلق که از مهره‌های نزدیک به مسعود رجوی به شمار می‌آمد و مدتی نیز مسئولیت حفاظت از او را بر عهده داشت، مسئول مستقیم خروج کشمیری از ایران بود. خدابنده ضمن اینکه اطلاعات دقیقی از نحوه فرار کشمیری دارد، درباره سرنوشت عامل انفجار ۸ شهریور نیز داده‌های تازه‌ای ارائه می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قابل تامل‌ترین بخش از صحبت‌های خدابنده درباره کشمیری آن است که او «تربیت‌شده‌ی» سازمان نبود؛ به عبارت دیگر، سازمان فقط افراد تربیت‌شده‌ی خود را به تشکیلات، نهادها و مراکز مدنظر نفوذ نمی‌داد، بلکه گاه از درون کادر آن تشکیلات، بر روی مهره مورد نظر خود کار می‌کرد تا در نهایت آن‌ها را جذب کرده تا به موقع از آنان بهره‌برداری نماید.

مسعود خدابنده بعد از ترورهای ۷ تیر و ۸ شهریور ۶۰ در اغلب جلسات علنی و غیرعلنی سازمان حضور داشت و شاهد بود چگونه مسعود رجوی به این عملیات‌ها افتخار می‌کرد. او درباره ترورهای دهه ۶۰ معتقد است: «هدف رجوی سرنگونی حکومت نبود؛ هدفش این بود که دستش پیش ولی‌نعمتانش پر باشد. رجوی در جلسات این دیدگاهش را بارها بصورت‌های مختلف مطرح کرده بود.»

آنچه در ادامه می‌خوانید، مشروح گفتگو با مسعود خدابنده، عضو سابق شورای ملی مقاومت، مسئول اسبق تیم حفاظت استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی و فرمانده پیشین ارتش آزادیبخش است.

هشتم شهریورماه ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین خلق با انفجار دفتر نخست‌وزیری، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر وقت را ترور کرد. عامل نفوذی سازمان در این عملیات «مسعود کشمیری» بود. او چطور توانست در نخست‌وزیری نفوذ کند؟

مسعود خدابنده: ابراهیم ذاکری که نام سازمانی او «کاک صالح» بود، در ایران مسئول مستقیم مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی بود و بعدها هم مسئول کمیته امنیت شورای ملی مقاومت شد. او از نزدیکان رجوی و حلقه به گوش او بود که بعدا در اثر سرطان مغز مرد.

کشمیری و کلاهی در جریان انقلاب راه به حزب جمهوری یا نخست‌وزیری باز کرده بودند. اینطور نبود که سازمان اینها را تربیت کرده و سپس به درون تشکیلات حزب یا نخست‌وزیری فرستاده باشد؛ بخشی از شگردهای رجوی (با استفاده از تخصص سرویس‌های غربی) نزدیک‌شدن به نفرات شناخته‌شده بود و الان هم هست؛ البته نه به عنوان «مجاهدین خلق»! شخصا فکر می‌کنم حتی افرادی مثل کلاهی و کشمیری را هم به همین طرق آلوده کردند.

شما مسئول انتقال کشمیری از ایران بودید. از نحوه انتقال او برایمان بگویید.

مسعود خدابنده: همزمان با ورود مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر به فرانسه، من از لندن به پاریس اعزام شدم و سپس همراه سعید شاهسوندی برای انتقال یک فرستنده رادیویی و سایر وسایل ارتباطی از مونیخ به بغداد و از آنجا به مرز کردستان ایران اعزام شدم.

مدتی از حضور در کردستان نگذشته بود که این مقر تبدیل به محل وصل نفرات داخل کشور به فرانسه شد. بسیاری از اعضا در آن سال‌ها به ویژه بعد از شکست سی خرداد ۶۰ از طریق مقر ما که آن زمان همجوارِ (و بلحاظ لوجستیک وابسته به) مقر حزب دموکرات بود به دفتر بغداد و از طریق اردن به فرانسه منتقل شدند (مسیر دوم هم که برای افراد سطح پایین‌تر استفاده می‌شد از شمال کردستان و ترکیه بود.) از جمله اینها مهدی ابریشمچی و جلال گنجه‌ای بودند که همه آنها را خودم از مرز تحویل گرفتم.

مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی هم در همین زمان و البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما منتقل شدند. مشخص بود که هیچ‌کدام را بخاطر سابقه نمی‌توانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه داشتن و مراقبت از آنها بود. کلاهی (با نام سازمانی کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (با نام سازمانی باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم.

کشمیری را چه کسانی تا مرز آوردند و به شما تحویل دادند؟

مسعود خدابنده: افراد را قاچاقچی‌ها می‌آوردند و یا خودشان با هماهنگی قبلی ماشین کرایه می‌کردند و به منطقه‌ای در مسیر بانه به سردشت می‌آمدند. قاچاقچی‌ها آنها را در جایی تعیین‌شده پیاده می‌کردند یا خودشان در مسیر پیاده می‌شدند و ما از کوه‌های ربط (منطقه آزادشده حزب دموکرات) می‌رفتیم و آنها را سوار می‌کردیم. کشمیری را به لحاظ اهمیت تا نزدیکی ربط آوردند و آنجا به ما تحویل دادند. (معمولا سه‌راهی بانه - سردشت - ربط را رد نمی‌کردند و افراد را در اطراف همان سه‌راهی پیاده می‌کردند.)

کشمیری درباره انفجار دفتر نخست‌وزیری با شما حرفی زد؟ مثلا درباره نحوه جاگذاری بمب و چگونگی فرارش و غیره؟

مسعود خدابنده: کشمیری با من هیچ‌وقت در این مورد صحبت نکرد. راستش من هم آن زمان اصلا نمی‌خواستم در این‌باره بدانم و اگر هم قصد داشت چیزی بگوید احتمالا مانع می‌شدم.

می‌دانید که بعد از انفجار دفتر نخست‌وزیری، همگان گمان می‌کردند مسعود کشمیری هم جزء کشته‌شده‌هاست و حتی برای او تابوت تهیه کردند. آیا این نقشه، یکی از پلن‌های طراحی‌شده از طرف سازمان بود؟

مسعود خدابنده: دقیق نمی‌دانم ولی می‌دانم که برادرش که در انگلستان بود با او مستمر ارتباط داشت و بعید می‌دانم که وی از زنده‌بودنش بی‌خبر بوده باشد. برادرش با مجاهدین خلق نبود ولی ارتباط مستمر با مسعود داشت و با هم بین ایران و انگلیس تجارت می‌کردند. (شاید هم تجارت برای پوشش بوده!) به هرحال این کار (کشته‌سازیِ کشمیری) می‌توانسته برنامه‌ریزی شده باشد؛ در هر صورت این مسئله حتما فرار وی از کشور را آسان‌تر کرد.

شما کشمیری را از نزدیک دیدید. او چه ویژگی‌هایی داشت؟

مسعود خدابنده: نه کلاهی و نه کشمیری سابقه جدی ارتباطی با سازمان نداشتند. کشمیری آدم اطلاعاتی یا حتی پیچیده‌ای هم نبود. کم‌حرف و مذهبی بود و به شعائر اهمیت زیادی می‌داد. رفتارش با خلق و خوی یک «مجاهد خلقی» به خصوص از نوع «انقلاب‌کرده‌اش» که با دو سوت حاضر است برادرش را به خاطر هیچ و صرفا به دستور مسئولش شکنجه کند، تفاوت می‌کرد. شاید همین ویژگی‌ها بود که وقتی اجساد را از حزب جمهوری خارج می‌کردند اصلا به ذهنشان هم نرسید که ممکن است او این کار را کرده باشد!

در نشست‌های انقلاب ایدئولوژیک که اصرار می‌کردند باید زنت را طلاق بدهی و در ذهنت قبول کنی که همه زنان عالم فقط به مسعود رجوی حلال هستند، کشمیری جوش می‌آورد. اوایل که آمده بود، یک نوع سردرگمی یا شاید پیشمانی در چهره‌اش نمایان بود. بعدها در بغداد کم‌کم عادت کرد اما به قول مسعود رجوی، «انگشت اضافی» بود؛ مزاحمی که نمی‌شد قطعش کرد! (البته شاید تابه حال مثل کلاهی قطع شده باشد!)

سرنوشت مسعود کشمیری چه شد؟ به نظر شما ممکن است او هنوز زنده باشد؟

مسعود خدابنده: او به قولی چند سال قبل در آلمان دیده شده بود که رانندگی تاکسی می‌کرده است. ولی این که سازمان، مسعود کشمیری را هم مثل محمدرضا کلاهی کشته باشد یا بخواهد بکشد اصلا بعید نیست. سازمان از زمان ورود به آلبانی به شدت به دنبال حذف افراد شناخته‌شده و پاک‌کردن سابقه‌اش بوده و مسعود کشمیری نیز یکی از این تهدیدات جدی محسوب می‌شد. رجوی نمی‌توانست این افراد را مثل بقیه نفرات در معرض دید قرار بدهد که عراق و امریکا از حضورشان مطلع شوند و با آنها صحبت کنند یا عکس و اثرانگشت و دی.ان.آ بگیرند.

چرا معتقدید که آنها برای سازمان «تهدید» محسوب می‌شدند؟

مسعود خدابنده: در بین کسانی که ترور کرده و زنده مانده‌اند، کشمیری و کلاهی فرق می‌کردند. چندان وابستگی و چسبندگی به سیستم رجوی نداشتند (برخلاف کسی مثل جواد قدیری که مستعد بود شکنجه و هر کار دیگری که رجوی دستور بدهد را انجام دهد و الان هم در کمپ زندگی می‌کند.) کلاهی در هلند ازدواج کرده بود و مفهوم این کار نه جدا شدن از سازمان که مقابله با ایدئولوژی رجوی و تخریب او بود. دقت کنید که هواداران سازمان در هلند می‌دانستند این فرد کلاهی است (خودِ او با برخی افراد صحبت کرده و گذشته خودش را لو داده بوده) فرضا رسیدنِ پای کلاهی یا کشمیری به اداره پلیس آلمان، مساوی با نقش بر آب شدنِ نقشه‌های رجوی و افشاشدن تمام اطلاعات ترورهای سازمان بود.

رجوی بخصوص بعد از سقوط صدام هر کاری می‌کند که رابطه‌اش با تاریخ تروریستی‌اش و به خصوص رابطه شخصی‌اش زنده نشود. خبر دارم که این تهدید وجود داشته که کلاهی (یا کشمیری) که با هواداران سازمان در هلند صحبت می‌کرد، به سرش بزند که به هزار و یک دلیل شروع به حرف زدن یا نوشتن یا اعترف‌کردن کند. رجوی برای رفع مشکلاتی بغایت کوچک‌تر از این حرف‌ها (مثلا فحش‌دادنِ کسی به او و مریم و قبول‌نکردن طلاق‌دادن زنش) برخی را به قتل رسانده است. در حالی که کلاهی و کشمیری تهدیدهایی بسا جدی‌تر بودند. اگر کشمیری زنده باشد، پیشنهادم به او این است که مطالبش را در ویدئویی ضبط کند و جای امنی نگه دارد تا در صورت مرگش سریعا منتشر شود. می‌تواند کپی آن را هم برای مریم رجوی در آلبانی بفرستد. البته من اگر به جای او بودم، در این سن و سال خودم را مستقیم تحویل ایران می‌دادم و وقت باقیمانده تا اعدامم را صرف روشنگری برای جوانان وطنم می‌کردم.

تحلیلتان از فعالیت‌های تروریستی مجاهدین خلق در دهه ۶۰ چیست؟

مسعود خدابنده: «زدن سرانگشتان رژیم» از طرح‌های مسعود رجوی بود. بعد از هفت تیر و هشت شهریور، از آنجا که دستگاه ترور سازمان از بین رفته بود، از این رو رجوی به دنبال تهییج «میلیشا» رفت و این بحث را پیش کشید که باید هر کسی را که لباس پاسداری یا ریش دارد و در کمیته هست هدف قرار داد. می‌گفت اگر هر هفته، هفت نفر را بزنیم عملا اوضاع به حدی شلوغ می‌شود که «رژیم سقوط می‌کند.» الان که به عقب برمی‌گردم و نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم که هدف رجوی سرنگونی حکومت با کشتن چند سرباز و پاسدار و مغازه‌دار نبود؛ هدفش این بود که دستش پیش ولی‌نعمتانش پر باشد. رجوی در جلسات، این دیدگاهش را بارها به صورت‌های مختلف مطرح کرده بود. او همواره این جمله معروف هیتلر را تکرار می‌کرد که «کسی از فاتح سوال نخواهد کرد». می‌خواهم بگویم که اساسا تحلیل، استراتژی و تاکتیک رجوی هیچ وقت «مستقل» نبود و تمام این مدت پارامتر اولیه آن «نمایش برای آمرین» بود.

آیا رجوی در جلسات غیرعلنی یا علنی درباره ترور هشت شهریور چیزی گفت؟ چیزی به یاد دارید که او از این عملیات چگونه یاد می‌کرد؟

مسعود خدابنده: رجوی در اغلب نشست‌های کوچک‌تر (با سران) و نشست‌های بزرگ‌تر (عمومی) یکی از افتخاراتش این بود که ما هفت تیر و هشت شهریور را رقم زدیم و به قول خودش با این دو عملیات «رژیم را بی‌آینده کردیم.» بارها حتی از قرآن کد می‌آورد که «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ» (اشاره می‌کرد به نفراتش و گاهی اشاره می‌کرد به مریم) و بعد می‌گفت: «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ. إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْابْتَر» البته الان مشخص است چه کسانی رشد کردند و چه کسانی ابتر و بی‌آینده شدند! رجوی مشخصا کشتار حزب جمهوری، ترور بهشتی، محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر را در کنار ترور افرادی مثل صدوقی و هاشمی‌نژاد و ... به این شکل تفسیر می‌کرد که ما «مغزهای متفکر رژیم را از بین بردیم» و حالا که رژیم «بی‌سر» شده، می‌توانیم به پیکره‌اش حمله ببریم و آن را از پای درآوریم. البته اینها فقط «حرف» بود؛ کما اینکه چند ماه بعد از این ترورها، رجوی مجبور شد به جای «زدنِ سرانگشت‌ها» و ترور سران نظام، درون سطل آشغال‌های خیابان بمب بگذارد و رهگذر و مغازه‌دار را ترور کند.

27215

کد خبر 1550107

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: گروهک منافقین شهید محمدعلی رجایی مسعود رجوی مریم رجوی مسعود خدابنده مسعود کشمیری مجاهدین خلق مسعود رجوی نخست وزیری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۹۶۴۷۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وزیر دفاع اسبق لبنان: اسرائیل عامل انفجار بندر بیروت بود

وزیر دفاع اسبق لبنان طی سخنانی با بیان اینکه حزب‌الله با ورود به جنگ غزه، از لبنان دفاع می‌کند، به پرونده بلاتکلیف انفجار بندر بیروت اشاره و تاکید کرد شواهد نشان می‌دهد اسرائیل عامل این انفجار بوده است. - اخبار بین الملل -

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم،«الیاس المر» وزیر دفاع اسبق لبنان در جریان یک مصاحبه به سوالاتی درباره پرونده‌های مختلف این کشور از جمله تحولات جنوب در سطح درگیری کنونی میان حزب الله و ارتش رژیم صهیونیستی پاسخ داد.

حزب‌الله بارها لبنان را از خطرات نجات داده و آن را آزاد کرد

وی در مصاحبه با شبکه الجدید اعلام کرد که حزب الله، لبنان را چندین بار از خطرات نجات داده از جمله در مقابله با تروریست‌های تکفیری.

وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا از نظر او ادامه حمایت حزب الله از غزه و تداوم درگیری‌ها در جبهه جنوب لبنان کار درستی است یا نه اظهار داشت که حزب الله به هیچ وجه اهل جنگ نیست و هر کاری که به نفع لبنان باشد و برای کشور ما آزادسازی به ارمغان بیاورد را انجام می‌دهد، همانطور که حزب الله اراضی اشغالی ما را از شر دشمن آزاد کرد و وضعیت مرزهایمان را تنظیم نمود و زمینه‌ای را فراهم کرد تا لبنان بتواند منابع انرژی خود مانند گاز و نفت را از آبهای سرزمینی استخراج کند.

وزیر دفاع اسبق لبنان درباره درگیری‌ها در جنوب لبنان و درخواست‌هایی که برخی برای عقب نشینی حزب الله از مرزها مطرح کرده‌اند، گفت که قطعنامه بین‌المللی 1701 یک تصمیم منصفانه برای حمایت و محافظت از لبنان بود و جبهه جنوب از سال 2006 تا کنون تا حدودی به دلیل این قطعنامه در آرامش قرار داشت. اما درباره درخواست‌ها برای عقب نشینی حزب الله به سمت شمال رودخانه لیتانی ملاحظاتی وجود دارد و در وهله نخست باید بپرسیم که عقب نشینی حزب الله به فراتر از لیتانی اساسا به چه معناست. آیا کسانی که این درخواست را مطرح می‌کنند منظورشان این است که شهرک نشینان اسرائیلی در شمال فلسطین اشغالی در شهرک‌های خودشان بنشینند اما مردم لبنان و نیروهای حزب‌الله در جنوب به سمت بعد از رودخانه لیتانی عقب نشینی کنند.

وی اظهار داشت که دستاوردهایی که حزب الله با نبرد در جنوب لبنان به دست آورده است بسیار زیاد است و جنبش امل و حزب الله منافع زیادی را در جنوب لبنان و همچنین برای اهالی لبنان در این منطقه محقق کرده‌اند. من به مرحله بعد بسیار خوشبین هستم و ما باید توجه داشته باشیم که جنبش امل و حزب الله برای حمایت از جبهه جنوب تاکنون 350 شهید را تقدیم کرده‌اند.

این مقام سابق لبنانی درباره روابط با مسئولان حزب‌الله گفت که رابطه خوبی میان ما برقرار است و محمد رعد رئیس فراکسیون حزب الله دوست من بوده و هیچ تزلزلی در رابطه ما به وجود نمی‌آید. روابط ما بر پایه صداقت و دوستی بنا شده و همچنین من با اکثر نمایندگان حزب الله رابطه عالی دارم.

اسرائیل عامل انفجار بیروت بود

الیاس المر درباره پرونده ریاست جمهوری لبنان نیز اعلام کرد که سلیمان فرنجیه رئیس جریان المرده و نامزد مورد حمایت حزب الله نامزد مورد نظر او برای ریاست جمهوری لبنان بوده و معتقد است که لبنان به یک رهبر نیاز دارد نه صرفا رئیس جمهور و ویژگی‌های لازم برای یک رهبر در وهله نخست شهامت و شجاعت است، یعنی ویژگی‌هایی که سلیمان فرنجیه دارد.

هشدار درباره پروژه خطرناک غربی-آمریکایی برای پنهان کردن حقیقت انفجار بیروتتحرکات اروپا برای نفوذ مستقیم در پرونده انفجار بیروت به بهانه مبارزه با فساد

وی افزود که لبنان به رئیس جمهوری نیاز دارد که بتواند هم به متحدان و هم مخالفان خود نه بگوید تا امور کشور را به درستی مدیریت کند و بررسی‌ها نشان می‌دهد که سلیمان فرنجیه قدرت این کار را دارد.

اما الیاس انمور درباره فاجعه انفجار مهیب بندر بیروت در آگوست 2020 نیز اظهار داشت که تحلیل ها به این واقعیت منجر می‌شود که انفجار بندر بیروت از طریق پرتاب یک بمب از هواپیما انجام شد و اندازه مواد منفجره قابل تخمین نیست.

وی تاکید کرد که اسرائیل عامل این جنایت بوده است.

به گزارش تسنیم، پرونده انفجار بیروت همانند دیگر پرونده‌های جنایی لبنان که اسیر سیاسی‌کاری طرف‌های ذینفع بین‌المللی همچون آمریکا و غرب شده، بعد از گذشت 4 سال همچنان بلاتکلیف بوده و حقیقت آن روشن نشده است.

در دوره ابتدایی این انفجار مهیب، محور آمریکایی و برخی چهره‌های وابسته داخلی آن در لبنان تلاش کردند از پرونده انفجار بیروت برای ضربه زدن به مقاومت و خلع سلاح آن استفاده کنند و با طرح اتهاماتی مضحک مدعی شدند که حزب الله عامل انفجار بندر بیروت است. جریان غربگرای 14 مارس و در راس آنها افرادی همچون «سمیر جعجع» رئیس حزب نیروهای لبنانی از بازیگردانان اصلی این نمایش بودند اما بعد از ناکامی در پیشبرد اهداف خود، پرونده انفجار بیروت را به سمت و سوی دیگری بردند و متاسفانه دستگاه قضایی لبنان نیز با آنها همکاری کرد.

مداخله مستقیم طرف‌های خارجی و بین المللی در جریان تحقیقات مربوط به این انفجار از همان ابتدا آغاز شد و در راس آنها آمریکا سعی داشت این پرونده را نیز همانند پرونده ترور «رفیق حریری» نخست وزیر فقید لبنان در فوریه 2005 بین المللی کند؛ پرونده‌ای که بعد از گذشت 19 سال هرگز حقیقت آن فاش نشد و با دستگیری و مجازات افرادی که هیچ نقشی در این جنایت نداشتند مختومه گشت.

در کشوری که حتی ترورها و بمبگذاری‌های سطح بالا بدون مجازات باقی ماندند، بسیاری نگران هستند که تحقیقات درباره انفجار هم در روشن کردن حقیقت شکست بخورد. درحال حاضر نیز اگر پرونده انفجار بیروت به شکل کامل به طرف‌های غربی و بین‌المللی سپرده شود همان سناریو پرونده ترور رفیق حریری تکرار شده و روی یک واقعیت دیگر و عاملان یک جنایت دیگر سرپوش گذاشته می‌شود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • افشاگری سی‌ان‌ان از فاجعه فرودگاه کابل هنگام خروج نظامی آمریکا
  • (ویدیو) انتشار سند همکاری مسعود رجوی با ساواک
  • افشای سندی مهم درباره افرادی که مسعود رجوی به ساواک لو داد | ویدئو
  • آلبانی، اعضای گروهک منافقین را مسترد کند
  • مسعود رجوی با پادرمیانی چه کسی از اعدام فرار کرد؟
  • افشای همکاری مسعود رجوی با ساواک | ویدئو
  • خاطرات عضو جداشده منافقین
  • مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند
  • وزیر دفاع اسبق لبنان: اسرائیل عامل انفجار بندر بیروت بود
  • تشریح ماجرای عفو مسعود رجوی توسط شاه