در پشتِ صحنه سریال جدید شبکه سه چه خبر است؟/ روایت بازیگرانِ همسایه از نگاه جدید به مهاجران افغانستانی+ فیلم
تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۹۷۷۸۶۵
مجموعه تلویزیونی "همسایه" در راه آنتن شبکه سه سیما است؛ با دوربین تسنیم در سکانسی مهم و تأثیرگذار حاضر شدیم تا در جریانِ ساخت این سریال قرار بگیریم. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: نام اولیهاش "نیمروز تا تهران" بود و چندی بعد به "شرق بهشت" تغییر نام داد. برای بار سوم نام این سریال تغییر کرد و سرانجام تحت عنوان "همسایه" به آنتن خواهد رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیام دهکردی که این روزها در قابِ شبکه یک سیما با سریال "افرا" بهرنگ توفیقی دیده میشود در این سریال به ایفای نقش میپردازد. البته او در کردستان هم نقش برادرِ سنجرخان را جلوی دوربین محمدحسین لطیفی بازی میکند. بازیگری که در روزهای تصویربرداری این سریال و آثار دیگر به کرونا مبتلا شد و بعد از دوران سختِ نقاهت این بیماری، دوباره به صحنه فیلمبرداری برگشت. یکی دیگر از بازیگرانِ خوب این سریال، شقایق فراهانی است که به تعبیرِ پورکیانی تهیهکننده سریال او هم به کرونا مبتلا شد؛ بازیگر شناخته شدهای که یکی از نقشهای اصلی این سریال را برعهده دارد و در فیلم "میهمانی از کارائیب" پدرش هم نقش ایفا میکند.
گزارش ویدئویی تسنیم از پشتِ صحنه سریال جدید شبکه سه
مجید مظفری نقش بزرگِ خانواده این سریال را بازی میکند و فرید سجادی حسینی هم از "بیهمهچیز" محسن قرایی در جشنواره فیلم فجر که هنوز اکران نشده و تجربه سریال "گرگ و میش" با همایون اسعدیان، این بار با مجموعه "همسایه" خودش را به آنتن شبکه سه سیما میرساند. اما در این میان نقش اصلی سریال را امیراحمد قزوینی بازی میکند که او را با "ماجرای نیمروز" و "جاندار" به یاد میآوریم و اینجا حافظِ سریال "همسایه" است. محیا دهقانی هم که دیگر بازیگرِ "ماجرای نیمروز" و البته "پایتخت4" و "همبازی" شبکه دو سیما بود، نقشِ نگار را برعهده گرفته و قرار است اتفاقات مهمی را برای مخاطبِ این روزهای تلویزیون رقم بزنند.
نمایی از گریمِ بازیگران سریال "همسایه"
مائده طهماسبی، آزاده سیفی، شیدا خلیق، مهران رجبی، مریم کاظمی، جلال فاطمی و ناصر سجادیحسینی هم دیگر بازیگران این سریالاند. ترکیب بازیگران شناخته شده شاید نقطه عطفی در این سریال محسوب شود؛ در روزگاری که بهترین بازیگرانِ تلویزیون و حتی بعضاً کارگردانان به دلیل دستمزدِ نجومی در پلتفرمها، سر از نمایشخانگی درمیآورند، علی پورکیانی بازیگران خوبی را گردهم آورده تا مخاطبان تماشاگر سریالی با اتفاقات مختلف و بازی خوبِ بازیگران پیشکسوت، جدید و تئاتری توانمند باشند.
نکات زیادی از جزئیات داستان این سریال نیامده و در خبرهای ابتدایی این سریال فقط به عبارت ملودرام عاشقانه و فضای اجتماعی اشاره شده! اما قرار است سریال جدید شبکه سه با نام "همسایه" فضای جدیدی از مهاجران افغانستانی در ایران را به نمایش بگذارد. همهچیز در بسترِ خانواده و عشق و دوری از رفتارهای ناسیونالیستی و نژادپرستانه اتفاق میافتد. ملودرامی که به تعبیر علی پورکیانی تاکنون در تلویزیون ساخته نشده است.
وارد صحنه سریال میشویم، کارگردان و بازیگران و عوامل مشغولِ آماده کردن درمانگاهیاند که قرار است حافظ، روزبه و نگار سکانس پانزدهم سریال را از قسمت شانزدهم فیلمبرداری کنند. جایی که امیراحمد قزوینی (حافظ) به عنوان شخصیت اصلی داستان حضور دارد و جواد مولانیا به عنوان کاراکتر روزبه منتظرند محیا دهقانی در نقشِ نگار گریم شود تا این سکانس را فیلمبرداری کنند. مجید مظفری و فرید سجادیحسینی هم در پشتِ صحنه حضور داشتند.
گروه سازنده به لوکیشنهای داخلی رسیدند که به واسطه استفاده از هنرورها و شرایطِ سختِ کرونا، کار برای عوامل و هنرمندان سختتر میشود. کار کاملاً خانوادگی و اتفاقی که حال و هوای عاشقانه دارد و این فضا را در همین سکانس هم میتوان لمس کرد. خبرنگار تسنیم همراه با دوربین به درمانگاه محل لوکشین سریال "همسایه" رفت.
به قولِ «نجفی» برنامهریز سریال، این سکانس یکی از داستانکهایی است که یکی از شاخههای جذاب و مهم سریال به شمار میرود. سکانسی که یکی از گرههای اصلی و مهمِ سریال را باز میکند؛ از هر حیث این سکانس میتواند برای تماشایِ مخاطب جذاب باشد.
در ادامه توجه شما را به مشروحِ گزارش پشت صحنه تسنیم از "همسایه" سریال جدید شبکه سه سیما جلب میکنم:
در استرس آنتنیم!
ابتدا به سراغِ علی پورکیانی تهیهکننده سریال رفتیم و او درباره وضعیت سختِ ساخت سریال در این روزهای کرونایی صحبت میکند. او به تسنیم گفت: اینجا یکی از لوکیشنهای سریال "همسایه" است.کارِ سخت ما این بود که همه راکوردها را دوباره رعایت کنیم و مثلِ روز اول بشود.
او به پخش سریال "همسایه" بعد از مجموعه "گاندو" اشاره کرد و گفت: ما الان در استرس آنتنیم! و بعد از "گاندو"، سریال ما پخش میشود. یک مقداری تصویربرداری مانده و شرایط سختی را متحمل شدیم. ملودرام عاشقانهای که تفاوتهایی دارد. قطعاً تفاوت اساسیاش با بقیه ملودرامهای عاشقانهای که در تلویزیون پخش شده، وجود دارد. در کرونا سه دفعه عواملمان کرونا گرفتند از من تا تدارکات و بازیگرانی مثل خانم فراهانی و آقای دهکردی و عوامل اصلی مبتلا شدند.
سختیهای استفاده از بازیگران شناخته شده در سریالهای تلویزیونی
او در لا به لای صحبتهای دیگرِ خود به این نکته هم اشاره کرد که جنسِ سریال "همسایه" از آن مجموعههای عاشقانهای است که تا به حال در تلویزیون پخش نشده است.
اولین تیزر از سریال "همسایه"- مجموعه جدید شبکه سه
سپس با پورکیانی درباره ترکیب بازیگران سریال صحبت کردیم و او گفت: در دوره فعلی که سریالهای خانگی بازیگران چهره را با رقمهای بالا میبرند این چیدنِ ترکیب بازیگران، کار بسیار سخت و دشواری است؛ چراکه نمایشخانگی دستمزدهای چند برابر میدهند و بازیگران شناخته شده در آن فضاها همکاری میکنند. البته دردسرهایی هم ما داریم که آنها ندارند و امکانات بهتری که در آنجا وجود دارد تا در سریالهای تلویزیونی. هر بازیگری که در سریالهای تلویزیونی کار میکند واقعاً به مخاطبِ تلویزیون احترام میگذارد. تلویزیون در بدترین حالت ممکن 20 میلیون مخاطب دارد اما سریال نمایشخانگی چقدر بیننده دارد!؟
از او پرسیدیم اگر در نمایشخانگی هم پیشنهاد شود کار میکند؟ وی در پاسخ به عبارت جالبی اشاره کرد: "به قول یک بزرگی من بچه تلویزیونم و از سال 1379 تلویزیون کار میکنم و تلویزیون را دوست دارم چون مخاطب بیشتری دارد؛ اما این نکته را هم بگویم که اگر کار در نمایشخانگی هم پیش بیاید کار میکنم.
فیلمنامه سختی بود
بعد از پورکیانی به سراغِ محمدحسین غضنفری کارگردان این مجموعه تلویزیونی رفتیم که او را بیشتر به عنوان تدوینگر حرفهای و نامدار در این حوزه میشناسند و حتی بسیاری سیمرغِ او را برای فیلم "شب واقعه" شهرام اسدی به یاد میآورند. او درباره حال و هوای ساختِ این سریال به تسنیم گفت: این روزها همه کارها مشکل کرونا را دارند. ما از یک جنبه شاید راحتتر باشیم که در تهران کار کردیم، اما فیلمنامه سختی بود. چون از آن فیلمهایی نبود که در آپارتمان بگذرد. خودتان هم میدانید در تهران کار کردن و کمتر در آپارتمان بودن چقدر سخت و برخی اوقات خیلی سختتر از شهرستان میشود. ما هم به تناسبِ موضوعمان باید به طبقات پایینتر جامعه توجه میکردیم و در نتیجه باز هم از این طریق و پیدا کردن لوکیشنها و تصویربرداری به خاطر شرایط جمعیتی آن مناطق هم کار را سختتر میکرد.
وقتی از او سؤال کردیم که مخاطبان منتظر چه اتفاقی در سریال "همسایه" باشند، تأکید کرد: به طورکل در این سریال سعی کردهایم نگاه ایرانیها به مهاجرینی که وارد ایران میشوند خصوصاً افغانستانی ها را عوض کنیم. در واقع نگاه ناسیونالیستی که به نژادپرستی میانجامد را کاهش بدهیم. همه انسانیم و سرزمینی که تقسیم شده منجر به این نشود که تبعیض قائل شویم و نگاه از بالا به پایین داشته باشیم. به هر حال اینها هم چند کیلومتر آن سوی مرز دارند زندگی میکنند. هیچ فرقی میان افغانستانیها و ایرانیها وجود ندارد؛ همین نکته را بتوانیم در این سریال جا بیندازیم بسیار حائز اهمیت است. این نکته خیلی کمک میکند که ایرانیها آنقدر نگاه نژادپرستی و نگاه بالا به پایین به همکیشانِ خودمان نداشته باشند.
او درباره موضوع و جزئیاتی از داستانِ سریال، تصریح کرد: موضوع سریال "همسایه" درباره افغانستانیهایی است که در تهران زندگی میکنند و روابطشان و عشقهایشان و هرآنچه که ما ایرانیها داریم آنها هم دارند. این نگاهِ ما قصه "همسایه" را متمایز کرده است. ما بازیگران خوبی داریم که شناخته شدهاند. بسیار زیبا بازی کردند؛ بچههای تئاترند، سالها زحمت کشیدند و شاید مردم اینها را نشناسند.
غضنفری در پاسخ به این سؤال که تلویزیون چه سختیهایی در رقابت با مدیومی مثلِ نمایشخانگی دارد و شما به عنوان سریالساز چه تلاشی در این زمینه داشتهاید، گفت: آن چیزی که تلویزیون باید مراقبت کند این است که حسابشدهتر عمل کند؛ خیلی رقبای سختی دارد، سینما که خیلی این چند ساله افول کرده اما شبکه نمایشخانگی رونق پیدا کرده و سریال میسازند. تلویزیون اگر نتواند این رقابت را داشته باشد شبکه نمایشخانگی رونق بیشتری بگیرد میدان را کاملاً به دست میگیرد؛ چون هم بضاعت اقتصادی بیشتری دارد و هم قصه بازتر و بیننده را از این جهت میتواند جذب میکند.
وقتی از او سؤال کردیم که "همسایه" چه جایگاهی برای مخاطب خواهد داشت، گفت: این سؤال سختی است، تا دیده نشود نمیتوان دربارهاش قضاوت کرد. من تلاش کردم هرکاری کنم که مردم این کاراکترها را باور کنند و به رئالیسم نزدیک شود. کاراکترها از زندگی مردم دور نباشند و نوستالژی و همزیستی با مخاطب را فراهم کند.
دختری تجملگرا در سریال "همسایه"
نوبت به محیا دهقانی به عنوان بازیگر نقشِ نگار رسید. بازیگری که این روزها در سریال "نجلا2" هم نقش اصلی (نجلا) را بازی میکند و پیش از این هم او را با فیلمهای سینمایی "ماجرای نیمروز" و "پایتخت4" و آخرین بار هم در سریال "همبازی" شبکه دو سیما دیدیم. او درباره سریال "همسایه" و بازیاش در این مجموعه تلویزیونی به تسنیم گفت: این پروژه از بهمنماه کلید خورد و از اوایل اسفندماه به پروژه ملحق شدم. نقش کاراکتری به نام نگار را بازی میکنم که دختری است تجملگرا! شباهتش را زیاد در دختران و پسران امروز میبینیم که میخواهند با تجملگرایی و داشتههای خودشان عشقشان را هم بخرند و در نهایت موفق نمیشوند.
او تأکید کرد: جذابیت و نقطه قوتی که در این کاراکتر وجود دارد قابل لمس بودن آن است. چیزی که در دهه من و قشرهایی که با آنها سروکار داریم دیده میشود. همه میگویند پول از همهچیز مهمتر است اما عشق و زندگی مشترک را نمیتوان با پول خرید و جلو برد.
چطور میتوان مخاطب را پای تلویزیون نشاند؟
دهقانی درباره تجربه حضورش در تلویزیون گفت که چطور میتوان سریالسازی را پیش برد تا مخاطب پایِ جعبه جادو بنشیند؛ او اینچنین توضیح داد: فیلمنامه خیلی مهم است که قوی بودن آن میتواند مخاطب بیاورد و دومین موضوعی که اهمیت دارد تبلیغات است. اگر صداوسیما همچون سینما، برای سریالهایش تبلیغ کند به نظرمن مخاطب و نسل جدید جذبش خواهند شد. من قبلاً این اعتقاد را داشتم که فقط میخواهم سینما کار کنم که اشتباه کردم. در زمانی ماجرای نیمروز را کار کردم سریال پیشنهاد شد نزدیک به سه سال سریال کار نکردم و بعد از آن زمان، متوجه شدم اشتباه است و باید برای مردم کار کنم. همه که سینما نمیروند و یا سریال خانگی تماشا نمیکنند و قشری هم بیننده تلویزیوناند؛ من آن قشر را ندیدم.
مخاطب تلویزیون بیشتر از سینماست...
وی در ادامه خاطرنشان کرد: هیچ چیزی در جغرافیای هنرمندی تافته جدابافته نیست و سینما، تلویزیون و نمایشخانگی یک کار آرتیستی میطلبد؛ اگر آرتیست واقعی باشیم باید این نگاه را داشته باشیم که تفکیک قائل نشویم. این واقعاً هنرمندانه نیست که آرتیستی به این موضوع نگاه نکنیم. این نکته را هم غافل نشویم که مخاطبی که تلویزیون دارد سینما و مدیومهای دیگر ندارند.
نگاه متفاوتِ سریال جدید شبکه سه
از اتاق گریم که فاصله گرفتیم مجید مظفری پلهها را پایین میآمد که با او درباره سریال "همسایه" و نقشش در این مجموعه تلویزیونی صحبت کردیم.او گفت: بعد از اینکه با تهیهکننده خوبی مثل علی پورکیانی صحبت کردم و اکیپ بازیگران و عوامل را دیدم بهسراغِ قصه رفتم و دیدم حرف جدیدی دارد. نگاه جدیدِ این سریال به خانواده و چالشهایی که مطرح میکند را در کارهای امروز ندیدم. این سریال به انسانیت تأکید دارد و خط درامِ خوبی را جلو میبرد، از طرفی هم کار من زیاد نبود و وقت مرا زیاد نمیگرفت، با اینکه بارها پروژه بهعلت کرونایی شدنِ همکاران تعطیل شد اما زیاد اذیت نشدم، مثل کار قبلی نبود که مشکلات زیادی به وجود آید.
وقتی از او پرسیدیم "همسایه" مخاطب را کجا میبرد، گفت: در این سریال تلویزیونی تقریباً بزرگ خانوادهام؛ خانوادهای که خواهرم همسرش را از دست داده است، پسر و دختری دارد و زیر پر و بال خودم گرفتم تا در زندگیهایشان آدمهای موفقی باشند. یکسری مسائلی در این سریال عنوان میشود چالشهایی که الآن موجودند و با آنها درگیرند، چیزهایی که عنوان میکند و راهحلهایی نشان میدهد که بهنظرمن درست است. این سریال مخاطب خودش را پیدا میکند؛ احتمالاً یکی از سریالهایی باشد که بیننده خودش را خواهد داشت.
سپس با فرید سجادی حسینی در راهروی لوکیشنِ درمانگاه روبرو شدیم. او را آخرین بار در جریانِ اکران فیلم "بیهمهچیز" در جشنواره فیلم فجر دیده بودم. ابتدا حال و احوالشان را جویا شدم که گفت خدا را شکر هر دو نوبت واکسن را تزریق کرده است. او هم درباره سریال و کاراکترش در این مجموعه تلویزیونی گفت: فیلمنامه جذابِ "همسایه" گیرم انداخت. مخصوصاً اینکه اینجا فقط فیلمنامه خوب نبود بلکه شخصیتی هم که برایم درنظر گرفته بودند هم جای کار داشت. قصه درام خانوادگی عشقی است که فراتر از معمول حرکت کرده و فضایِ باطراوتی دارد.
وی افزود: نکته جذابِ فیلمنامه، این بود که نویسندگان نگاه خاصی به مهاجرین افغانستانی داشتند. این نگاه خاص از نوع نگاه رایج به مهاجرین افغانستانی نبود. خوشبختانه جزو شخصیتهای اصلی این سریال هستم و امیدوارم مردم از تماشایش لذت ببرند.
امیراحمد قزوینی هم نقش حافظ را به عنوان شخصیت اصلی سریال بازی میکند. او هم ترسیمِ زیبایی از نقش خودش و سریال داشت که خواندنی است: "شخصیت تکبعدی نیست و مسیر عاشقی آدمی را تصویر میکند که عاشقی بلد نیست و یاد میگیرد چگونه عاشق باشد. هم متنِ سریال خوب است و هم بازیگران بسیار توانمند نقشها و کاراکترهای خودشان را ایفا کردهاند انشاءالله برکت در کار باشد تا این سریال تلویزیونی دیده شود.
تلویزیون میگوید برای ساختن سریال "حبیب ابن مظاهر" پول نداریم/ تماشای سریال "طفلان مسلم" عدهای را راهی بیمارستان کرد + فیلمدهکردی: استفاده از بازیگران خارجی نانبُری از بازیگر ایرانی نیست/ گاهی در سریالها به رنگهای جدید نیاز داریم+فیلمسلمان فارسی به اورشلیم رسید/ حضور رئیس صداوسیما در پشتِ این صحنه مهم!انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: فیلم رسانه ملی شبکه سه سریال فیلم رسانه ملی شبکه سه سریال مجموعه تلویزیونی سریال جدید شبکه سه ماجرای نیمروز علی پورکیانی نمایش خانگی سجادی حسینی سریال ها شناخته شده ایرانی ها او درباره هم سایه همه چیز هم نقش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۹۷۷۸۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مهاجران افغانستانی میتوانند گواهینامه رانندگی بگیرند؟
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «سال ۹۸ برادرم را از دست دادیم؛ در درگیری با نیروهای طالبان در یکی از نقاط مرزی. دقیق نمیدانم کدام مرز. من هرگز افغانستان را ندیدم و نمیشناسمش.» خدیجه، متولد سال ۶۹ در شیراز است. بردارش، «محمدجواد» هم سال ۶۴ در شیراز به دنیا آمده بود. محمدجواد اواخر دهه هشتاد با دختری افغانستانی ازدواج میکند و صاحب فرزند میشود. سال ۹۱ برای آن که برای فرزندش گذرنامه بگیرد به افغانستان میرود اما با توجه به اینکه خودش گذرنامه نداشته، قانون وقت افغانستان به فرزندشان گذرنامه نمیدهد.
زوج جوان برای اینکه فرزندشان در ایران از تحصیل باز نماند از بازگشت به ایران منصرف میشوند. محمدجواد بعد از اینکه تمام عمر خود را در شیراز گذرانده بود، به افغانستان مهاجرت میکند. برای او که وطنی غیر از ایران را ندیده و نشناخته است، رفتن به افغانستان کم از مهاجرت ندارد. در افغانستان خدمت سربازی را شروع میکند و جذب ارتش ملی میشود؛ اما در یکی از درگیریهای سال ۹۸ با نیروهای طالبان، محاصره میشود و جانش را از دست میدهد.
«آذر ماه سال ۹۹ چند ماه بعد از اینکه برادرم را از دست دادیم، مادرم سکته مغزی کرد و نیمه راست بدنش فلج شد.» خدیجه بعد از داغ برادر، حالا چهار سالی است که باید علیرغم همه محدودیتهایی که زندگی به عنوان مهاجران افغانستانی برای آنها رقم زده از مادرش نیز مراقبت کند. پدر و مادرش اواخر دهه پنجاه به ایران مهاجرت کرده و ساکن شیراز شده بودند. در تمام این چهل و چند سال به اینکه یک نفر از این خانواده پشت فرمان بنشیند و خانواده را جایی ببرد، از ذهنشان هم نگذشته بود. میدانستند قانون به آنها اجازه رانندگی و حتی یک خودرو را نمیدهد.
شرایط مادر خدیجه بعد از سکته مغزی اما آنها را به شرایط ناچاری میاندازد: «وقتی مادرم مرخص شد باید مدام به بیمارستان میرفتیم و برمیگشتیم. هیچ وسیلهای نداشتیم. هزینه رفت و آمد با تاکسی اینترنتی یا دربست روی همه هزینههایمان تلنبار شده بود. خیلی وقتها تاکسی اینترنتی میآمد اما به بهانه ویلچر مادرم، قبول نمیکرد ما را برساند. خودم پای پیاده ویلچر مادرم را هل میدادم و او را به بیمارستان میبردم. حدود یک ساعت و نیم راه بود؛ روزی سه ساعت ویلچر را هل میدادم و به این فکر میکردم چه میشد ما هم میتوانستیم رانندگی کنیم…»
از وقتی بدن مادر، نیمه فلج میشود خدیجه به این فکر میافتد که هر جور شده گواهینامه بگیرد. شنیده بودند اگر خانوادهای از مهاجران یک عضو معلول داشته باشد با شرط و شروطهای زیادی میتواند گواهینامه بگیرد. خدیجه از اواخر سال ۹۹ پیگیریها را شروع میکند. میگویند باید از بهزیستی، کارت یا گواهی معلولیت بگیرید. چند بار از شیراز به تهران میآید و با صرف زمان و هزینه و طی کردن مراحل اداری و پزشکی بالاخره گواهی معلولیت را میگیرد.
خدیجه بعد از چند هفته بالاخره با کاغذی که گواهی میداد مادرش معلول شده است به اداره گذرنامه میرود؛ اما آنجا با شرط و شروطهای سختتری مواجه میشود: «باید اجازه اداره اتباع و پاسپورت سفید هم داشته باشید!»
گذرنامه سفید درست زمانی برای خدیجه به یک نیاز فوری و ضروری تبدیل میشود که طالبان در افغانستان امور را به دست گرفته و صدور گذرنامه تقریباً غیرممکن به نظر میرسد. بعد از چند ماه پیگیری، کاری از پیش نمیبرد و دست خالی به شیراز برمیگردد تا دوباره با ویلچر مادر سرو کله بزند. حدود چهار سال از ناامید شدن خدیجه میگذرد و حالا اخبار، حرفهای جدیدی برای گفتن به او دارد.
گواهینامه؛ به شرط معلولیت خانواده!
«طبق قانون همه اتباع خارجی مجاز که از سوی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته میشوند، میتوانند برای دریافت گواهی نامه اقدام کنند.» این متن خبری است که چند روز پیش از سوی رئیس پلیس راهور فراجا اعلام شد و آوازهاش در رسانهها پیچید؛ اما لابهلای سر و صدای اخبار مربوط به عملیات «وعده صادق» و وارد کردن ضربه کاری ایران به رژیم اسرائیل تقریباً مفقود شد و کسی به جزئیات این قانون جدید و چند و چون آن نپرداخت، هرچند امکان دریافت گواهینامه رانندگی برای مهاجران که با دغدغه تردد، دست و پنجه نرم میکنند اهمیت زیادی داشته و دارد.
این خبر بیش از آن که در رسانههای رسمی بازتاب داشته باشد و ابعاد آن شفاف شود، در شبکههای اجتماعی مورد بحث قرار گرفت و تعدادی از حسابهای کاربری که مستمر سعی بر ایجاد مهاجرستیزی دارند، آن را به سوژه جدید خود تبدیل کردند.
این در حالی است که بررسیهای مهر نشان میدهد خبر اخیر تا حدی گمراهکننده و غیرشفاف بوده است. بر اساس پیگیریهای صورت گرفته، این خبر مشمولیت ندارد و همه جامعه مهاجر قانونی را در برنمیگیرد. در میان مهاجران افغانستانی فقط آنها که «گذرنامه» داشته باشند میتوانند گواهینامه یک ساله رانندگی بگیرند البته باید به صورت محضری تعهد بدهند که مسافرکشی نمیکنند.
همچنین در میان کسانی که «کارت آمایش» دارند فقط کسانی که عضوی معلول در خانوادهشان باشد میتوانند گواهینامه رانندگی بگیرند، البته فقط یک نفر از خانوادهشان چنین امکانی دارد و این فرد باید تعهد محضری بدهد بعد از اخذ گواهینامه، مسافر سوار نمیکند. بنابراین این موضوع منوط به شرط و شروطهای بسیاری شده است.
در کنار همه محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی که برای مهاجران در نظر گرفته شده و موضوعاتی مانند خرید و فروش، تملک اموال، درمان، انتخاب شغل و امکان تحصیل آنها را به شدت تحت تأثیر قرار داده است، ممنوعیت رانندگی یکی از مواردی است که این گروه از سالها پیش با آن مواجه هستند.
نکته آن است که در این باره نباید صرفاً به نسل جدید مهاجران نگاه کرد؛ بلکه باید گروهی را در نظر گرفت که سالهای سال است در ایران زندگی میکنند، خانواده تشکیل دادهاند و مثل هر شهروند دیگری، برای رفت و آمد به وسیله نقلیه و امکان رانندگی نیاز دارند؛ فارغ از اینکه از نظر مالی و اقتصادی توانایی پرداخت هزینههایش را داشته باشند یا نه.
شکاف اجتماعی یا نژادپرستی؟
گرچه چند سالی است که بحثها بر سر موج گسترده مهاجرت از کشور همسایه به ایران بالا گرفته و دوگانههایی را شکل داده؛ اما سوال این است چرا و تا چه حد باید عرصه را برای گروهی که به صورت قانونی در کشور زندگی میکنند تنگ کرد؟ پژوهشهای زیادی درباره «فاصله اجتماعی» میان جامعه میزبان ایرانی و مهاجران افغانستانی صورت گرفته است که نشان میدهد مصداقهای زیادی در کشور وجود دارد که باعث میشود جامعه خواه یا ناخواه به گروهی از شهروندان، به عنوان شهروند درجه دو با حق و حقوق ناچیز نگاه کند؛ حق و حقوقی که میشود آن را زیر پا گذاشت و حتی زیر سوال بود!
«چرا باید اینجا درس بخوانند؟ چرا باید اینجا کار کنند؟ چرا باید اینجا درمان شوند؟ چرا باید اینجا ازدواج کنند؟ چرا باید اینجا رانندگی کنند؟» فاصله اجتماعی یعنی طرح این سوالها توسط جامعه میزبان و دور بودن گروههای اجتماعی نسبت به یکدیگر. این اصطلاح که اولین بار توسط «بوگاردوس» جامعه شناس آمریکایی برای توصیف احساسات و نگرش افراد یک گروه در جامعه نسبت به گروه دیگر ابداع شد، حالا بروز و ظهورهای مختلفی در حوزههای مادی و معنوی پیدا کرده است.
نکته قابل توجه آن است که ایران، به عنوان یکی از کشورهای مهاجرفرست شناخته میشود و برای جامعه ایرانی جذاب و قابل تحسین است که هموطن او در کشوری پیشرفته، جایگاه اجتماعی و اقتصادی خوبی داشته باشد؛ پزشک یا کارشناس زبده باشد؛ پشت فرمان ماشینهای مدل بالا بنشیند و موفقیتهای زیادی کسب کند، اما پذیرش اینکه فرد توانمندی از کشور دیگری در ایران جایگاه اجتماعی و اقتصادی خوبی به دست بیاورد، ممکن است برای برخی غیر قابل تحمل و حتی خشمآور باشد. کسانی که از خوشحال میشوند ایرانی مهاجرت کرده پشت فرمان فراری و تسلا بنشیند ممکن است از تصور اینکه یک مهاجر در کشور آنها پشت فرمان پراید یا پژو بنشیند عصبانی شوند.
همه اینها باعث شده این سوال مهم در ذهن کارشناسان و جامعه شناسان مطرح شود که آیا ماجرا در حد «شکاف اجتماعی» است یا وخامت، اوضاع را تا سطح نوعی «نژاد پرستی» کشانده است؟
شاید آنچه به جایی نرسد فریاد است
بد نیست بار دیگر مرور کنیم که مهاجران برای رفتن به مکانهای تفریحی و حتی زیارتی با محدودیت مواجهاند. اجازه ورود به هر شغلی را ندارند و تنها میتوانند در زمینههای مثل کارگری ساختمانی، کار در در معدن و ضایعاتی مشغول به کار شوند. به گفته یکی از این مهاجران آنها هرچند سابقه سالها کار داشته باشند اما حتی مجاز به استادبنا شدن یا سرکارگر شدن هم نیستند و فقط میتوانند در پایینترین سطح شغلی فعالیت کنند.
پدری افغانستانی که از ۲۸ سال پیش در ایران اقامت دارد، میگوید: «کلی تلاش میکنیم تا بچهها را به دوازدهم برسانیم؛ اما نمیتوانند وارد دانشگاه شوند. هدف این است که بچهها به یک جایی برسند، مثل ما خاک نخورند، بدبختی نکشند، ولی از همین حالا پیش بینی میکنیم که نمیرسند. نمیتوانند به دانشگاه بروند. همین باعث میشود در هر صورت ما شکست بخوریم و فرزندمان هم کارگری کند.»
مهاجران افغانستانی حتی در صورتی که در دانشگاههای داخلی تحصیل کنند اجازه کار در ایران را ندارند و برای اشتغال باید به کشور دیگری بروند. انواع و اقسام فاصلههایی که میان جامعه میزبان و مهاجران گذاشته شده، زندگی را برای آنها به مجموعهای از بنبستها شبیه کرده است و راه رسیدن به هر هدفی برایشان تقریباً غیرممکن به نظر میرسد. این شرایط، ناخودآگاه مکانیسم زیربنایی فاصله گذاری اجتماعی را شکل میدهد و مرزبندی میان گروههای جامعه را پررنگتر میکند.
حتی مهاجران «قانونی» یا آنها که نسل دوم و سوم مهاجرت هستند و جز ایران، خاک دیگری را ندیده و نمیشناسند، در برابر این شرایط احساس بیپناهی دارند و معتقدند صدایشان به جایی نمیرسد. آنها خودشان را وسط آن غزل «یغمای جندقی» پیدا میکنند که میگفت: «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.»
کد خبر 6084918