Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار مهر، کاپیتان تیم ملی نیست و سابقه بسیاری از هم تیمی هایش از حیث «تعداد دفعات حضور» و «مدال آوری» در رویدادهای بزرگ به ویژه بازی های پارالمپیک را هم ندارد با این حال هر زمان صحبت از والیبال نشسته ایران می شود خیلی از نگاه ها و توجهات را به سمت خود جلب می کند به خاطر بعضی از ویژگی ها و بیشتر از همه قد بلندش.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

صحبت از مرتضی مهرزاد است؛ اسپکر تیم ملی والیبال نشسته ایران که از او با ۲ متر و ۴۴ سانتی متر به عنوان «بلندترین مرد ایران» و حتی «دومین مرد بلند جهان» یاد می شود اگرچه خودش می گوید «این لقب را نه فرد مسئولی به صورت رسمی به من اختصاص داده و نه دیدم که جایی ثبت رسمی شده باشد، فقط آن را شنیده ام».

با این حال مرتضی مهرزاد که حضورش در یک برنامه تلویزیونی پایش را به والیبال نشسته باز کرد، تاکید دارد همین قد بلندش با وجود دردسرهایی که برایش درست کرده، بیشتر از هر فاکتور دیگری کمک حالش بوده برای حضور در ورزش قهرمانی طوریکه از سال ۸۸ در والیبال نشسته فعالیت دارد و از سال ۹۴ تا به امروز هم عضو تیم ملی این رشته است.

کسب ۸ مدال از شرکت در رویدادهای بین المللی نتیجه ۶ سال حضور ثابت و ادامه دار در ترکیب تیم ملی والیبال نشسته بود، مسابقات قهرمانی آسیا (۲۰۱۷ چین و ۲۰۱۹ تایلند)، مسابقات بین قاره ای (۲۰۱۸ چین)، بازی های آسیایی (۲۰۱۸ اندونزی)، مسابقات قهرمانی جهانی (۲۰۱۸ هلند)، لیگ جهانی (۲۰۱۸ ایران) و بازی های پارالمپیک (۲۰۱۶ ریو و ۲۰۲۰ توکیو) رویدادهایی بوده که مرتضی مهرزاد از حضور در آنها صاحب مدال شده است.

رکورد جالب توجه در مورد این ملی پوش والیبال نشسته اینکه او هیچ رویدادی را بدون مدال تمام نکرده و تمام مدال هایی که تا به امروز به دست آورده به رنگ طلا بوده نه نقره یا برنز؛ آخرین مدال مرتضی مهرزاد با تیم ملی والیبال نشسته ایران از حضور در بازی های اخیر پارالمپیک توکیو به دست آمد. او تاکید دارد که تا یک سال آینده ۴ طلای دیگر را تصاحب خواهد کرد.

* خبرگزاری مهر – گروه ورزش: تیم ملی والیبال نشسته برای هفتمین بار قهرمان بازی های پارالمپیک شد. سهم شما از این تعداد قهرمانی حضور در چند دوره است؟

– مرتضی مهرزاد: از سالی که وارد تیم ملی والیبال نشسته شدم تا به امروز در دو دوره بازی های پارالمپیک شرکت کردم و در هر دو دوره هم قهرمان شدم. یعنی من در ۵ قهرمانی این تیم نقشی نداشتم.

* از چه سالی وارد تیم ملی والیبال نشسته شدید و به غیر از دو دوره بازی های پارالمپیک در چه رویدادهای دیگری شرکت داشتید؟

– سال ۹۴ برای اولین بار وارد ترکیب تیم ملی شدم. تقریبا برای تمام رقابت های رسمی آسیایی و جهانی در ترکیب تیم ملی قرار گرفتم و همه آنها را با قهرمانی تمام کردم.

* یعنی شما هیچ مدال نقره و برنزی از مسابقات ندارید؟

– نه؛ ۸ مدال با تیم ملی والیبال نشسته گرفتم که همه طلا هستند. البته دو نفر از هم تیمی هایم (مهدی بابادی وند و حسین گلستانی) هم شرایط مشابه من دارند.

* در هر صورت این رکورد برای شماست که تمام مسابقات را با قهرمانی تمام کرده اید؟

– بله؛ رکورد خوبی است اما من هم تیمی هایی دارم که افتخارات و موفقیت های بهتر و بیشتری نسبت به من دارند، کسی که ۳طلای پارالمپیک و ۲ نایب قهرمانی دارد.

* با این حال مرتضی مهرزاد بیشتر از خیلی از هم تیمی هایش در کانون توجهات است.

– متاسفانه همین طور است. واقعا می گویم متاسفانه چون این شرایط را دوست ندارم. بارها گفته ام از اینکه در کانون توجهات هستم، خیلی راضی نیستم. از نظر تجربه، فنی، موفقیت و حتی اخلاقی پائین تر از هم تیمی هایم هستم اما توجهات به من بعضا خیلی بیشتر است. شاید این مسئله به خاطر قد بلندم است اما این حجم توجه خوب نیست، بابت آن اذیت می شوم.

* البته قطعا به جز قد معیارهای دیگری هم برای خوب بودن دارید که حتی باعث شد در ماه جولای سال ۲۰۱۸ به عنوان برترین بازیکن ماه از طرف کمیته بین المللی پارالمپیک انتخاب شوید؟

– به هر حال هر بازیکنی قابلیت های فنی خودش را دارد اما در کل حجم توجهاتی که روی من است را دوست ندارم.

* توجهاتی که به شما می شود روی کار شما چه تاثیری دارد. بیشتر باعث انگیزه می شود یا بار روانی ایجاد می کند؟

– البته همه توجهات از روی لطف و محبت افراد است. من هم بابت همه آنها انگیزه می گیرم اگرچه حس می کنم مسئولیتم را سنگین تر می کند. همین مسئله هم البته کمک می کند تا با جدیت بیشتری تمریناتم را دنبال کنم اما در کل از این شرایط راضی نیستم.

* به موضوع قدتان اشاره کردید و اینکه بی تاثیر در خیلی از توجهات نیست. درست است که «بلندترین مرد ایران» و حتی «دومین مرد بلند جهان» هستید؟

– خودم هم شنیده ام اما راستش را بخواهید اهمیتی برایم ندارد به خصوص که این لقب را نه فرد مسئولی به صورت رسمی به من اختصاص داده و نه دیدم که جایی ثبت رسمی شده باشد.فقط شنیده ام. داشتن یا نداشتن این القاب هم تاثیری به حالم ندارد. چه بلندترین مرد ایران باشم و چه نباشم، کارم را انجام می دهم و زندگی ام را می کنم. بابت این مسئله فایده ای عاید حالم نشده است بلکه سختی هایی هم دارم.

* از این مصائب بگویید و اینکه قد ۲ متر و ۴۴ سانتی متری چه تاثیری روی زندگی شخصی شما گذاشته است؟

– طبیعی است که کل زندگی ام را تحت تاثیر قرار داده است. به همان اندازه که برایم در والیبال نشسته خوب است، در زندگی غیرورزشی مشکل ساز است. به خاطر قدم خیلی جاها نمی روم، سوار هر ماشینی نمی شوم، برای خرید عادی لباس و کفش مشکل دارم و … همه پوشاک به صورت استاندارد در بازار و مغازه ها وجود دارد که هیچ یک برای من نیست چون قدم استاندارد نیست.

* به جز مسئله قد، حضور در تیم ملی والیبال نشسته و قهرمانی های متوالی چقدر روند طبیعی زندگی عادی شما را تحت تاثیر قرار داده است؟

– من هم شرایط خاص زندگی خود را دارم که البته به آن تا حد زیادی عادت کرده ام اما راستش را بخواهید دلم گاهی زندگی عادی را می خواهد. من ساکن چالوس هستم و بعضا دوست دارم مانند دیگر افراد به راحتی در ساحل قدم بزنم یا گاهی خرید بروم اما خیلی کم می توانم به خصوص که خیلی مورد توجه هستم. البته مردم همه لطف دارند اما حجم توجهات و در کل شرایطم باعث شده بیشتر در خانه بمانم مگر اینکه مجبور باشم. دوست دارم گاهی مانند مردم عادی زندگی کنم.

* از مشکل خرید پوشاک و کفش گفتید. واقعا چگونه آن را برطرف می کنید؟

– به سختی، من حتی برای لباس تیم ملی هم مشکل دارم اما خوشبختانه دوستانی دارم که در کار پوشاک هستند و معمولا از طریق آنها اقدام به تهیه پوشاکم می کند. در کل اما خرید عادی برایم حسرت شده است.

* به والیبال نشسته بازگردیم و اینکه از انتخاب این رشته برای فعالیت ورزشی پشیمان نیستید؟

– والیبال نشسته انتخاب من نبود که حالا بابت آن پشیمان باشم. سال ۸۸ در یک برنامه تلویزیونی شرکت کردم (ماه عسل) یکی از افرادی که در تیم والیبال نشسته چالوس بود برنامه را دیده بود. بعد از آن به سراغم آمد و من را به حضور در این رشته و فعالیت در آن ترغیب کرد. شاید اگر آن دوستم در رشته ای دیگر فعالیت داشت مسیر هم به سمت همان رشته می شد.

* به هر حال وارد رشته ای شدید که توانایی و شرایط موفقیت در آن را داشتید؟

– نمی دانم اسمش را شانس بگذارم، قسمت یا تصادف اما به هر حال باعث شد که همان ابتدا وارد رشته ای بشوم که شرایط فیزیکی‌ام کاملا متناسب با آن است. راستش را بخواهید خیلی استعداد و توانایی ذاتی در والیبال نشسته ندارم. بیشتر قدم کمک حالم است. حتی در والیبال ایستاده هم قد فاکتوری تعیین کننده است. در والیبال نشسته هم قد و بلندی دست کاملا در عملکرد بازیکن موثر است که من هر دو را خیلی زیاد دارم.

* به هر حال اگر تمرین و ممارست مکمل این قابلیت های فیزیکی نمی شد، موفقیت هم به دست نمی آمد.

– بله؛ در واقع من سعی کردم تمرین لازم را برای بهترین استفاده از ویژگی های ذاتی که دارم، داشته باشم اما می گویم اگر قد به این بلندی نداشتم شاید اصلا به اینجا نمی رسیدم. موفقیت امروزم را مدیون قدم هستم (خنده)

* با همه این شرایط فکر می کنید تا چه زمان در ترکیب تیم ملی والیبال نشسته حضور داشته باشید؟

– تصمیم گیری در این زمینه فقط با من نیست. مربیان و مسئولان تعیین کننده بخشی از آن هستند. به من باشد فعلا به جدایی و خداحافظی که اصلا فکر هم نمی کنم به خصوص که حداقل در والیبال نشسته سن و سال خیلی تعیین کننده نیست. تیم ما بازیکنانی داردکه ۴۲ یا ۴۳ ساله هستند. تیم بوسنی بازیکنی با بیش از ۵۰ سال سن دارد. بنابراین من که ۳۴ – ۳۳ ساله هستم می توانم فعلا بازی کنم اگر آمادگی ام را حفظ کنم و مربیان هم بخواهند.

* با این اوصاف باید در اردوی پیش روی تیم ملی والیبال نشسته و مسابقات این تیم کماکان شاهد حضور مرتضی مهرزاد باشیم؟

– فکر کنم اولین اردوی تیم ملی والیبال نشسته برای مسابقات قهرمانی آسیا باشد. بعد از آن هم این تیم باید برای لیگ جهانی، مسابقات جهانی و بازی های آسیایی آماده شود. مصمم هستم در همه این رویدادها شرکت کنم و ۴ مدال طلای دیگر به دست بیاورم. این هدف من برای یک سال آینده است.

* البته بعید است هیچ مدالی به اندازه طلای پارالمپیک دلچسب باشد؟

– قطعا مدال پارالمپیک ارزش زیادی دارد به خصوص که اگر طلا باشد.

* قهرمانی در پارالمپیک توکیو در شرایطی به دست آمد که کرونا تاثیر زیادی روی وضعیت تمرینی همه تیم ها گذاشته بود. با این حال ایران توانست از عنوان قهرمانی خود دفاع کند. این موضوع به خاطر قدرت خود تیم بود یا شرایط حریفان و احتمالا ضعیف بودن آنها هم کمک حال شد؟

– اصلا نمی توان در مورد پارالمپیک به مسئله کم کاری و ضعیف بودن تیمی فکر کرد. درست است که والیبال نشسته ایران زبانزد است اما واقعا در توکیو مقابل هیچ یک از حریفان‌مان از پیش برنده نبودیم. ما وظیفه داشتیم تلاش کنیم و انصافا از این حیث بهتر از حریفان بودیم. تنها دلیلی که باعث قهرمانی دوباره شد، همین بود؛ تلاش و تمرین بیشتر و بهتر و گرنه حریفان‌مان هر کدام مدعی بودند.

* با این حال پاداشی که دریافت می کنید نصف پاداش دیگر ورزشکارانی است که در المپیک یا پارالمپیک قهرمان شدند.

– این درد همیشگی ماست. تمام دنیا بازیکنان والیبال نشسته ایران را می شناسد. خیلی از کشورها از ما الگو می گیرند. بازیکنان آنها از دیدن بازیکنان ایران ذوق زده می شوند. فکر می کنم پرافتخارترین ورزشکار ایران بازیکن والیبال نشسته باشد که ۳ طلا و ۲ نقره پارالمپیک را دارد. برخی از بازیکنان ما زبانزد هستند با همه اینها باید بابت هفتمین قهرمانی باید پاداش نصف و نیمه بگیریم. این انصاف نیست.

* تا به امروز اعتراض و گلایه خود را بابت این موضوع مطرح کرده اید؟

– بله، بارها گفته ایم. به وزیر قبلی ورزش و مدیران مختلف اعلام کرده ایم. برچه اساس پاداش قهرمانی بازیکنان یک رشته تیمی باید نصف رشته های انفرادی باشد؟ ما در توکیو به فاصله ۱۲ ساعت بعد از بازی باید تمرین می کردیم تا برای بازی بعد آماده شویم. قهرمانی را سخت به دست آوردیم. پیش از این چند بار به این مسئله اعتراض کردیم اما گوش شنوایی نبود. امیدوارم وزیر جدید ورزش که خود ورزشی است توجه لازم را داشته باشد.

* به لحاظ حقوقی چه وضعیتی دارید؟

– کمیته ملی پارالمپیک تا پیش از این بازی های پارالمپیک به ما حقوق می دهد که بلافاصله بعد از اتمام بای ها قطع می شود. مبلغ این حقوق برای بازی های توکیو ۵ میلیون ۴۰۰ هزار تومان بود. تنها «حقوق ثابت» من و خیلی از ورزشکاران، دریافتی است که از صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان داریم. خنده دار است که من با ۸ طلای آسیایی و جهانی و پارالمپیک حقوق ۷۴۹ هزار تومانی از این صندوق میگیرم.

* هیچ کسی پیگیر مسائل مالی مربوط به شما نبوده است؟

– انصافا سرمربی تیم ملی (هادی رضایی) همیشه پیگیر حقوق بازیکنان بوده اما پاداش ما نصف بوده و حقوق مان هم همین.

* صحبت از هادی رضایی شدید. چه نظری در مورد این مربی و موضوع پایان همکاری اش با تیم ملی والیبال نشسته دارید.

– آقای رضایی سرمربی تیم ملی است اما به جزو این همیشه پیگیر حق و حقوق بازیکنان بوده، مسائل مربوط به البسه ملی پوشان را پیگیری کرده و … در کل حکم آچار فرانسه را دارد. واقعا حیف است اگر تیم ملی این مربی را از دست بدهد. البته بعید هم می دانم مسئولان اجازه دهند او و تیم ملی به پایان خط برسند.

* در صورتیکه به هر دلیلی برای مسابقات پیش رو هادی رضایی هدایت تیم ملی والیبال نشسته را بر عهده نداشته باشد بازهم حاضر به حضور درترکیب این تیم هستید؟

– به هر حال من بازیکن هستم و موظفم در هر شرایطی در خدمت تیم باشم اما دوست دارم با هادی رضایی مسابقات آینده را هم تجربه کنم.

منبع: پارس فوتبال

کلیدواژه: مرتضی مهرزاد تیم ملی والیبال نشسته ایران بازی های پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو تیم ملی والیبال نشسته ایران مرتضی مهرزاد تیم ملی والیبال نشسته والیبال نشسته ایران بازی های پارالمپیک والیبال نشسته ترکیب تیم ملی مرتضی مهرزاد تا به امروز هادی رضایی هم تیمی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت parsfootball.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس فوتبال» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۱۴۷۴۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

می‌خواهم بایستم؛ داستان مردی که با صعود دورتموند به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا به زندگی بازگشت

آخرین لحظه‌ی بازی. آخرین سلاح کلوپ... در یک لحظه با فشار زیادی به رگ‌هایم به مرز انفجار می‌رسم. بدون فکر. بدون حساب و کتاب. هیچ تاریکی در جهان در آن لحظه قدرت بلعیدن ظهور شادی در من را نداشت. انگار از دل خاک جوانه زدم... انگار گدازه‌های روشن وجودم، در دل شب بیرون ریخته بود...

اختصاصی طرفداری | از راه می‌رسد. زابیتسر شوتی می‌زند. زابیتسر، ماموریت ناتمام هالر، برانت، ماتسن و فولکروگ را تکمیل می‌کند.

مردانی که مصمم و پرقدرت شوت می‌زنند. مردانی که از آن دیوار زرد 50 ساله نیرویی مضاعف می‌گیرند... ضربه‌ی زابیتسر راه خود را به دروازه‌ی اتلتیکو پیدا می‌کند.

4-2. سباستین کل، مچ سیمئونه را می‌خواباند. و بوروسیا، پس از مادرید، بارسلونا و سویا حالا مچ اتلتیکو مادرید، حریف قدرتمند دیگری از لالیگا را.

پس از بازی، مصاحبه یولیان برانت شنیدنی است. تنها کسی که به نظر می‌رسد پس از توماس مولر راه مصاحبه‌های جذاب او را ادامه خواهد داد. اما... 

اما تو هنوز، منتظری کسی نام فیلیپه سانتانا را فریاد بزند.... کسی که 11 سال قبل، شور و هیجان یورگن کلوپ، طرفداران و مردان در زمین را با یک لمس توپ به آتشفشانی مهار نشدنی تبدیل کرد و داستانی برای زندگی تک تک طرفداران دورتموند رقم زد. شاید، این یکی بی‌ربط‌ترین آن داستانها به فوتبال باشد. و درهم‌تنیده‌ترین آنها با بازی.

این، داستان فیلیپ، طرفدار دورتموند در یک قدمی مرگ است. وقتی سانتانا آن ضربه را به توپ نواخت... 

تقدیم به دکتر حمیدرضا صدر عزیز، هم سفر قیطریه تا اورنج کانتی

سلام

به قلم فیلیپ در schwatzgelb

سلام... به نظر واژه‌ی ساده‌ای می‌آید. تا زمانی که متوجه شوید دیگر نمی‌توانید آن را به کسی بگویید و به یاد می‌آورید که میلیون‌ها بار با رویی خوش میان شما و دیگران ردوبدل شده...

در باکسینگ دی 2012، یک آمبولانس آبی رنگ مرا به بیمارستان رساند. به‌خاطر دردی که هرگز آن را تجربه نکرده بودم. تب بالا و شرایطی عجیب برای من که تابه‌حال به بیمارستان نرفته بودم.

اورژانس، بستری شدن، داروهای اولیه... امیدوار بودم چیز مهمی نباشد. اما بود. کریسمس تمام شد و من روی تخت بیمارستان دراز کشیده بودم. بیهوش می‌شوم. سه عمل جراحی پیاپی. خواب مداوم در شب سال نو. خوب میشه! اما وضعیت بدتر از همیشه بود. بیدار بودم؛ اما خاموش و بی‌تحرک...

روز دوم ژانویه، نیاز به جراحی‌های بیشتری داشتم. وضعیت بدی بود. همه چیز خاکستری شده بود. انگار از پشت پارچه‌ای دنیا را می‌دیدم. دیگر خبری از سلام کردن نیست. فقط صدای دست‌هایی را می‌شنیدم که دکمه‌ها را فشار می‌دهند. نوشیدنی‌های که انگار از دنیای دیگری می‌آیند... بی‌مکان. بی‌زمان...

باز هم اتاق عمل. درد بیشتر. تزریق مداوم خون. داروهای عجیب. هفته‌ها ترس. عذاب. امید. استقامت. اطرافیانم چه می‌کشند؟ بیشترین حرکت من چرخش به پهلوی راست روی ملحفه سفید تخت بیمارستان است. مسکن‌های کلروفوم مغزم را هم مانند جسمم از کار انداخته‌اند.

اینها چه ربطی به دورتموند دارد؟ 

من، فیلیپ، یک طرفدار 36 ساله‌ی دورتموند هستم. (در سال 2013). اولین‌بار در 9 سالگی برای تماشای بازی دورتموند و فورچونا کلن با پدرم به وستفالن رفتم. از سال 1988، تمام بازی‌های مهم دورتموند را تماشا کردم و در خارج از خانه همراه تیم بودم البته به جز یک سفر طولانی باشگاه به توکیو.

من شب‌های بدون بازی را در کافه‌ها و در حال نوشیدن آبجو با رفقا و بحث راجع به تیم سر می‌کردم. اگر اندی مولر آن شوت را می‌زد، اگر یان کولر ضربه‌ی سرش را نزده بود، اگر...

از وقتی یادم می‌آید، هرروز حتی برای 5 دقیقه هم شده، مسیرم را طوری طراحی کردم که از کنار وستفالن بگذرم. در روزهای ورشکستگی یا قهرمانی. در روزهای ترک ستارگان یا ورود پسرانی جدید. من طرفدار دورتموند بودم.

So fern, so nah (خیلی دور، خیلی نزدیک)

از خواب مصنوعی بیدار شدم. هنوز گیج بودم. چیزی به یادم نمی‌آمد. تا آنکه فهمیدم یکی از پرستارانی که ساعت‌ها بالای سر من بود، طرفدار دورتموند است!

بوروسیا دورتموند... چه اسم آشنایی... عشق جان‌سوز من که برایم لحظات فوق‌العاده‌ای را رقم زده بود، اکنون کجاست؟ تعطیلات زمستانی است و مسابقات تعطیل است. خدا را شکر که بازی را از دست ندادم.

از پرستار می‌پرسم نوری شاهین از مصدومیت برگشت؟ او بدون تعجب باآب‌وتاب درباره‌ی شاهین توضیح می‌دهد. انگار در ورزشگاه هستیم. یادم می‌آید که همیشه طرفدار شاهین بودم و از او در مقابل طرفداران مخالف باحرارت دفاع می‌کردم، احمقانه است؟

دورتموند، برای من زیباترین چیز بی‌اهمیت دنیا بود و آنجا بود که فهمیدم تمام این 27 سال شیفتگی آن‌قدرها هم اتلاف انرژی نبوده... عمل‌ها، ادامه داشت. درمان‌ها و توان‌بخشی‌ها و صدرنشینی بی‌رحمانه‌ی بایرن مونیخ.

سپس زمانی رسید که می‌توانستم به خانه بروم. البته خانه‌ای جدید و تحت مراقبت ویژه. درمانگران هنوز همراهم هستند. مهم این است که هنوز نمی‌توانم بایستم و این یعنی از جایگاه دیوار زرد دور خواهم بود. البته، دورتموند تنها چیزی نبود که نگران آن بودم. همسر و فرزندانم، نگرانی اول من بودند. همسر عزیز و مهربانم. خدایا. چه زنی.

در آن روزها ترانه‌ای مدام در سرم می‌چرخید. وقتی بیشتر فکر کردم منشأ آن را به یاد آوردم.

آهنگ So fern, so nah  (خیلی دور خیلی نزدیک) 

چند ماه قبل و در ماه می در برلین بودم. در میدان شهر و روی سکوها، با دوستانم جشن گرفته بودیم و می‌رقصیدم. ما بایرن مونیخ را در فینال جام حذفی له کرده بودیم.

درست فردای روزی که از خواب مصنوعی برخاستم، همان آهنگ در بیمارستان پخش می‌شد. هیچ‌چیز دیگری در تمام آن روزها، برایم خاطرات گذشته را زنده نمی‌کرد و اینکه چه بر سرم آمده. دیگر نمی‌توانستم در هیچ‌کدام از آن جشن‌ها باشم...

یک شکنجه واقعی

قرار بود در خانه چیزهایی بهتر شود. اما نشد. بچه‌هایم رشد می‌کردند. بی‌آنکه بتوانم پابه‌پای آنها جست‌وخیز کنم. زنی را می‌دیدم که بی‌شریک زندگی‌اش به کارهای روزمره می‌پردازد. خانه‌ای که برایم شبیه زندان بود. بحث‌های پزشکی دیوانه‌ام می‌کرد. حرف‌های توان‌بخشان. بلعیدن قرص‌ها. و.... لغو اشتراک بلیت فصل باشگاه دورتموند.

انگار محیط اطراف، یک صحنه‌ی سیاه خیمه‌شب‌بازی است و من بی‌آنکه نقشی در آن داشته باشم فقط در تاریکی همه چیز را نظاره می‌کردم. اطرافیان، با من درباره‌ی دورتموند حرف می‌زدند تا به خیال خودشان حالم بهتر شود. اما مصنوعی بود. ساختگی بود. من می‌خواستم واقعاً در استادیوم باشم.

سرانجام بی‌خیال حرف دکترها شدم. وقتی حس کردم، می‌توانم بایستم، هم‌زمان شد با یک بازی اروپایی تیم یورگن کلوپ در آن فصل. بازی برگشت با مالاگا در وستفالن.

من آنجا بودم

این‌ها فقط کلمات نیست. این‌ها حقیقتی است که باید باورش کنید.

«من.... آنجا.... ایستاده.... بودم.»

در وستفالن. قبل از بازی سعی کردم روی صندلی بنشینم تا قوایم را ذخیره کنم. از نشستن روی صندلی هنگام بازی نفرت داشتم. می‌خواستم بایستم. به لطف تصمیمات چند سال اخیر یوفا، دوباره می‌توانیم جایگاه ایستاده را داشته باشیم. هه، دستشان درد نکند!

بازگشت به وستفالن و بودن در میان دیوار زرد حس خوبی دارد. اما برای من هنوز کمی غریب است. برای لحظاتی در افکارم غوطه‌ور می‌شدم. من در یک‌قدمی مرگ بودم. اصلاً شاید مرده بودم. زندگی‌ام تمام شده بود. اما حالا اینجا هستم. در این دنیا. در زندگی و...

«در یک استادیوم برای تماشای فوتبال»

یک دیوار زرد رنگ

شروع بازی، حس دیگری داشت. با چرخش توپ احساسات و تفکرات من مثل قبل نبود. برایم عجیب بود که دورتموند، در نبرد برای رسیدن به نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان می‌جنگد، و من نمی‌توانم بر آن تمرکز کنم.

من که در بازی‌های دوستانه پیش فصل نیز تمام سلول‌های متمرکز بازی بچه‌ها بود، حالا به چیزهای دیگری فکر می‌کردم. به فرزندانم به همسر، به آینده... راستی قرار است چه رخ دهد؟

حتی وقتی 2- 1 عقب میفتیم، مثل قبل دنیا برایم تمام نمی‌شود. شاید؛ چون یکبار، همین چند هفته قبل این اتفاق برایم رخ‌داده بود! پزشکان الکل را برایم ممنوع کرده‌اند و این یعنی نمی‌توانم با نوشیدن خود را درگیر کنم.

بازی 2-2 می‌شود. باورم نمی‌شود. انگار فقط یک فیلم احمقانه را نگاه می‌کنم. ذهنم، شبیه یک کامپیوتر فقط چند خاطره از نتایج خوب گذشته را به یاد می‌آورد. بدون شور. بدون هیجان...

ناگهان... ناگهان سانتانا از راه می‌رسد.

3-2... آخرین ضربه به توپ. آخرین لحظه‌ی بازی. آخرین سلاح کلوپ... در یک لحظه با فشار زیادی به رگ‌هایم به مرز انفجار می‌رسم. بدون فکر. بدون حساب و کتاب. هیچ تاریکی در جهان در آن لحظه قدرت بلعیدن ظهور شادی در من را نداشت. انگار از دل خاک جوانه زدم... انگار گدازه‌های روشن وجودم، در دل شب بیرون ریخته بود...

دردها کجا بودند؟ نگرانی دیگر چیست؟ سروصداهای اطراف، هزاران نیروی روشن را به آسمان فرستاده بود.

توپ گرد، خط سفیدرنگ گچی...  امید

آن شب، سردی و بی‌حسی در وجودم از بین رفته بود. می‌دانستم آن شادی، از ناخودآگاه ذهنم برآمده. عقل، در آن لحظه در کنترل ناخودآگاهم درآمده بود. این را از پزشکان شنیدم.

چیزهایی که آن شب در من رخ داد بیش از یک گل مهم در یک‌چهارم نهایی لیگ قهرمانان بود.

اعتراف می‌کنم که نمی‌شود گفت این حس هنوز در من باقی است. هنوز هم انگار از زندگی دور هستم و همچنین از دورتموند. اما فکر کردن به آن لحظه‌ای که سانتانا توپ را از خط گچی سفیدرنگ عبور داد به من امید می‌بخشد. امید آنکه همه چیز تاریکی مطلق نیست. لااقل هنوز هم می‌توانم به شما بگویم سلام...

از دست ندهید ????????????????????????

پیولی از سرمربیگری میلان اخراج می‌شود پدیده نوجوان بارسا پیش‌بینی کرد: با این نتیجه رئال مادرید را می‌بریم! یک نظر قابل تامل؛ آرسنال در حال تبدیل شدن به تاتنهام است! قائدی از همسرش طلاق گرفت؛ ملک و املاک به نام ستاره ایرانی نبود

دیگر خبرها

  • برنامه ویژه برای دو ستاره تیم ملی والیبال نشسته
  • افزایش ۶۰ سانتی متری تراز دریاچه ارومیه از ابتدای سال آبی
  • برگزاری نشست سه جانبه برای بررسی برنامه‌های تیم ملی والیبال نشسته
  • شوهرم بوی سیگار و مشروب و عطر زنانه می‌دهد! | طلاق می‌خواهم چون شب‌ها دیر به خانه می‌آید
  • طلاق می‌خواهم، چون شوهرم شب‌ها دیر به خانه می‌آید
  • کشفیا: در والیبال نشسته بیشتر از آقایان به بانوان توجه کردیم/ دلایل ناکامی در انتخابی المپیک شناسایی می‌شود
  • تمرینات تیم ملی والیبال نشسته در تبریز
  • بازدید استاندار آذربایجان شرقی از اردوی والیبال نشسته مردان کشور در تبریز
  • می‌خواهم بایستم؛ داستان مردی که با صعود دورتموند به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا به زندگی بازگشت
  • مصائب مهاجران