با ۱۰ انسان شجاع در تاریخ جهان آشنا شوید + تصاویر
تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۱۹۰۹۲۹
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مطمئناً انسانهای سرسخت بسیاری در طول تاریخ زیسته اند که بررسی زندگی و حوادث دیدنی مربوط به همۀی انها در این مطلب نخواهد گنجید، اما در ادامه فهرستی از ۱۰ شخصیتی که در مصاف با مرگ یا حوادث مرگبار بسیار سرسختانه مقاومت کرده اند و از خود رشادت نشان داده اند را ارائه کرده ایم که خواندن آنها خالی از لطف نخواهد بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۱- جیم کوربِت
بین سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۳۸، یک شکارچی به نام جیم کوربت به طور رسمی بیش از ۱۹ ببر و ۱۴ پلنگ که گزارشهایی در مورد انسان خوار بودن انها وجود داشت را تعقیب کرده و از پای درآورد. بر زمینه گزارشها این ۳۳ جانور گوشتخوار بیش از ۱٫۲۰۰ زن و مرد و کودک را کشته بودند. بعضی از این جانوران خطرناک گذشته از کشته شدن تا چند قدمی جیم آمده بودند.
۲- هیو گلاس
هیو گلاس که در مطلبای دیگر با عنوان «داستان شگفت انگیز هیو گلاس؛ تله گذاری که لئوناردو دی کاپریو نقش او را در فیلم «از مرگ بازگشته» بازی کرد» به طور مفصل به داستان شگفت انگیز او پرداخته ایم یک تله گذار آمریکایی بود که هنگام تله گذاری گروهی توسط یک خرس بزرگ گریزلی مورد حمله قرار گرفت.
وی با کمک گروهش توانست خرس را از پای درآورد و سپس بیهوش شد. همراهانش فکر میکردند که گلاس با دقت به جراحات بدی که به او وارد شده بود زنده نخواهد ماند و از آن جاییکه تا نخستین منطقهی مسکونی نیز دهها مایل راه بود او را رها کردند تا بمیرد.
گلاس که خود را رها شده و بدون هیچ آذوقهای مییابد با پای شکسته، گلوی پاره شده، پشت چاک چاک شده از ضربهی پنجههای خرس و با زخمهایی چرک کرده در تمام نقاط بدن تصمیم گرفت که زنده بماند و از دوستان بی وفایش انتقام بگیرد.
به همین علت اجازه داد که کرمها زخم هایش را ضد عفونی کرده و سینه خیز به سمت نخستین مکان مسکونی حرکت کرد و بعد از حوادث خطرناک دیگری که انتظار او را میکشیدند «مبارزه با گرگها و فرار از دست سرخپوست ها» ۶ هفته بعد به یک اردوگاه نظامی رسید.
۳- راسپوتین
راسپوتین یک مرد مقدس، کوهنورد، درمانگری خودخوانده و روانشناسی قهار بود که به راحتی انسانها و مخصوصا زنان را میفریفت و متقاعد میتولید. اما مرگ وی بسیار عجیب بود و تلاشهای بسیاری انجام گرفت تا وی کشته شود. از نظر بعضی از آریستوکراتهای روسی، راسپوتین نفوذ بسیاری بر خانوادهی تزار داشت.
بنابراین در سال ۱۹۱۴ نقشهی قتل او کشیده شد و توسط یک زن مورد حمله قرار گرفت. ضربات چاقوی آن زن باعث شد که شکم او کاملا پاره شده و ارگانهای داخل شکمش بیرون بریزند. اما وی در کمال ناباوری زنده ماند.
شب قتل از وی برای شرکت در یک مهمانی به قلعهی پادشاه دعوت شد و بر زمینه ادعاها در کیک او مقدار زیادی سم سیانید ریخته بودند.
که برای کشتن چندین مرد کافی بود. اما بعد از اینکه ساعاتی گذشت و هیچ اتفاقی برای راسپوتین نیفتاد گروه قاتلان آشفته شدند به طوری که به این باور رسیدند که کسی نمیتواند راسپوتین را بکشد و وی از قدرتهای فوق انسانی برخوردار هست. از این رو تصمیم گرفتند که کار را تمام کنند و به همین خاطر او را از پشت با گلوله هدف قرار دادند.
سپس قصر را ترک کردند. چند دقیقه بعد یکی از آنها که در اوجی کشمکشها کت خود را در قصر جا گذاشته بود به محل بازگشت تا کت خود را بردارد، اما راسپوتین که در کمال تعجب هنوز زنده بود به او حمله کرده و سعی کرد او را خفه کند.
دوستان وی که از موضوع مطلع شده بودند به اتاق بازگشتند و ۳ بار دیگر از پشت به وی شلیک کردند. سپس دست و پای او را بسته و او را درون یک قالی پیچیدند و در رودخانهای یخ زده انداختند.
بعد از پیدا شدن جسد معلوم شد که ریههای راسپوتین پر از آب شده اند که نشان میداد نه تنها سیانور بلکه گلولههای شلیک شده به وی نیز نتوانسته اند او را بکشند و او هنگامی که به رودخانه انداخته میشده زنده بوده هست. از این رو تنها غرق شدن بود که توانست جان او را بگیرد.
۴- خوتولون
اگر سریال «مارکوپولو» تولید نت فلیکس را دیده باشید تا حدودی با این شاهزادهی سرسخت مغولی آشنایی پیدا کرده اید. وی اعتقاد داشت که هر شخصی که خواهان ازدواج با اوست باید در مبارزه او را شکست دهد. از آن جایی که کسی نمیتوانست در مبارزه او را شکست دهد وی ۱۰٫۰۰۰ اسب از طریق پیروزی بر خواستگاران خود بدست آورده بود.
۵- چینگ شی
وی سرسختترین دزد دریایی بود که اقیانوسها به خود دیده اند. چینگ شی «Ching Shih» در دوران جوانی با یک دزد دریایی ازدواج کرد، اما وقتی که شوهرش در جریان یک طوفان دریایی کشته شد چینگ شی قدرت را بدست گرفت. او کشور چین را غارت کرد.
و قدرت مطلق در دریاهای آسیای شرقی را در دست داشت. چینگ شی در نبردهای کمی شکست خود و چنان اعتباری کسب کرد که دولت چین ناوگان دریایی بزرگی را برای سرکوب کردن وی اعزام کرد. اما وی به جای اینکه فرار کند با انها شاخ به شاخ شد و در نهایت ۶۳ قایق آنها را در اختیار گرفت.
ملوانان قایقهای اسیر شده راهی جز پیوستن به چینگ شی نداشتند در غیر این صورت بلافاصله به قتل میرسیدند. او چند سال دیگر را نیز به چپاول در دریاها پرداخت و حتی ناوگانهایی از کشور آلمان و بریتانیا را نیز شکست داد. در نهایت دولت وقت چین برای او و ملوان هایش که تعداد آنها را ۱۷٫۰۰۰ نفر عنوان کرده اند عفو عمومی صادر کرد.
در نتیجه وی با بیش از ۲۰۰ کشتی بزرگ و کوچکی که در اختیار داشت در سواحل چین پهلو گرفت و به او اجازه داده شد که غنائمش را برای خود نگه دارد. وی در سن ۶۹ سالگی و در حالیکه یک قمارخانه و هتل را مدیریت میکرد درگذشت.
۶- بودیکا
بودیکا «Boudica» ملکهی قومی سلتیک به نام «آیسنی» «Iceni» بود که در سواحل شرقی انگلستان زندگی میکردند. شوهر او گذشته از مرگ حاکمیت این مناطق را در وصیت نامهی خود به دو دخترش و دولت روم به طور مشترک اعطا کرده بود.
اما رومیها این موضوع را رد کردند و خانوادهی او را به بردگی کشیدند. وقتی که وی به چپاولگریهای رومیان اعتراض کرد انها او را شکنجه کرده و در برابر چشمانش به دو دخترش هتک حرمت کردند. این موضوع باعث شروع جنگی خونین شد. بودیکا ارتشی متشکل از ۱۰۰٫۰۰۰ نفر از مردان قبیلهی خود و قبایل مجاور که با رومیان مخالف بودند تشکیل داد.
وی رومیان را خرگوشها و روباههایی نامید که قصد حکومت بر سگها و گرگها را دارند و با بی رحمی تمام شهرهای لندن و کامولودونوم «Camulodunum» که امروزه کولچِستِر نام دارد را در آتش سوزاند و تمام ساکنان آن را به قتل رساند.
رومیان ۵٫۰۰۰ مرد جنگی را برای مقابله با وی اعزام کردند، ولی بودیکا همۀی آنها را از دم تیغ گذراند. رومیان در شرایطی قرار داشتند که نزدیک بود حاکمیت خود بر کل مناطق انگلستان را از دست بدهند. از این رو سپاهی گران را به جنگ با وی فرستادند. این جنگ با شکست نیروهای بودیکا همراه بود و وی که نمیخواست بدست رومیان بیفتد با خوردن زهر خودکشی کرد. همین حالا مجسمهای از او در شهر کولچستر ساخته شده هست.
۷- فردریک بزرگ
فردیک بزرگ پادشاه کشور کوچک پروس توانست سرزمینهای زیادی از جمله اتریش، فرانسه، روسیه، لهستان، سوئد و مناطقی از کشور آلمان و ایتالیا را به سلطهی خود درآورد. وی در بین مردم خود بسیار محبوب بود و به تمامی ادیان و نژادها احترام میگذاشت. اضافه بر این وی یک نوازندهی فلوت قهار بود که ۱۰۰ قطعهی موسیقی و ۴ سمفونی از وی به یادگار مانده هست.
۸- لئو مَیجر
لئو میجر «Leo Major» یک سرباز فرانسوی کانادایی بود که در روز پیاده شدن نیروهای متفقین در نرماندی به تنهایی گروهی از سربازان آلمانی را دستگیر کرده و کامیونی پر از اسناد و اطلاعات نظامی مهم و محرمانه را کشف و ضبط نمود. سپس با ۴ افسر اس اس روبرو شده و هر چهار نفر را به قتل رساند. در این نبرد و در نتیجهی پرتاب یک نارنجک فسفری وی یک چشم خود را از دست داد، اما از ترک خدمت خودداری کرد.
در سال ۱۹۴۴ در طول نبرد موسوم به «شِلت» «Scheldt» وی توانست ۹۳ سرباز آلمانی را دستگیر کند و از دریافت مدال افتخار نیز سرباز زد، زیرا ژنرالی که میخواست به وی مدال افتخار بدهد را بی لیاقت میدانست. در ابتدای سال ۱۹۴۵ در حالیکه سوار یک کامیون نظامی بود با مین زمینی نیروهای آلمانی برخورد کرد که در نتیجهی آن مچ هر دو پای او همراه با ۴ دنده اش شکست و ۳ مهرهی کمرش نیز آسیب دید، اما او همچنان اصرار داشت که به مبارزه ادامه دهد.
همان سال وی و دوستش ویلی برای یک عملیات شناسایی اعزام شدند تا تعداد نیروهای آلمانی در شهر زوول «Zwolle» «یکی از شهرهای هلند» را مشخص کرده و با نیروهای مقاومت پنهان در شهر تماس بگیرند.
در همان ابتدای ماموریت ویلی کشته میشود و لئو تصمیم میگیرد که به تنهایی ادامهی عملیات را انجام دهد. وی در خیابانهای شهر میدوید و با انداختن نارنجک و تیراندازیهای پیاپی باعث شد
آلمانیها تصور کنند که نیروهای کانادایی وارد شهر شده اند و شهر در آستانهی سقوط قرار دارد. وی بیش از ۱۰۰ سرباز آلمانی را در چندین مرحله دستگیر کرده و به بیرون از منتقل نمود و بار دیگر به داخل شهر بازگشت.
۹- تدی روزولت
یک روز تدی روزولت تصمیم گرفت که در منطقهی داکوتای شمالی یک کلبهی چوبی بسازد. در همین زمان وی یک روز وارد یک سالن غذاخوری در نزدیکی شهر مینگازوایل «Mingasville» شد که ناگهان یک کابوی مست چندین گلوله به وی شکیک کرد.
وی سپس اسلحه را روی شقیقهی روزولت گرفت و از او خواست که برای تمامی حاضرین در سالن نوشیدنی بخرد. اما روزولت قهقههای زد و او را نقش بر زمین کرد.
تدی روزولت جوانترین شخصی هست که بعنوان نمایندهی ایالت خود گزینش شد «در سن ۲۳ سالگی»، بعد از اینکه از ناحیهی سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت به سخنرانی پرداخت و سواره نظام سرشناس موسوم به «سوارکاران سرسخت» «Rough Riders» را تاسیس کرد و در نبرد بازپس گیری تپهی سن خوان «San Juan hill» نیز سهم زیادای داشت.
۱۰- جک چرچیل
وی که با نام «جک دیوانه» نیز شناخته میشد به سنگدلی در میدان نبرد شهرت داشت و در جنگهای متعددی شرکت کرد. جک چرچیل برخلاف یک سرباز معمولی از سلاحهای متعارف آن دوره بهره گیری نمیکرد و معمولا یک کمان بلند، یک شمشیر و یک نی انبان به همراه داشت.
در سال ۱۹۴۳ وی در شهری که در اشغال نیروهای آلمانی بود نفوذ کرده و ۴۳ سرباز آلمانی را دستگیر کرد و بازرسی یک توپخانه را نیز در دست گرفت.
منبع: روزیاتو
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: جالبترین ها عجیب ترین ها ی روزولت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۱۹۰۹۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاهی به تاریخ جهان در مجموعه نمایشی «هیس هیچی نیست»
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، در این مجموعه با نگاهی طنزآمیز به تاریخ جهان، حدود ۷۰ شخصیت، روایتها و خرده روایتهای این مجموعه را پیش میبرند.
آقای حمید رضا عطارد تهیه کننده این مجموعه با حضور در استدیوی شبکه خبر در خصوص چرایی ساخت این مجموعه گفت: کتابی چاپ شد از سوره مهر در ارتباط با سرنوشت استعمار بخشی از تاریخ، خیلی استقبال شد چون اولین بار بود که تاریخ به زبان مورد پسند نوجوانان به نگارش در آمد و پیرو ایجاد یک پیوست فرهنگی، سازمان سینمایی سوره تصمیم گرفت که این را به یکی از محصولات فرهنگی تبدیل کندو یک پویش را سازمان تبلیغات با عنوان «هیستوری» رفت و این اولین مجموعه نمایشی که با تصمیم سازمان سینمایی سوره برای مخاطبان نوجوان تولید شده است.
آقای عطارد در خصوص نحوه شکل گیری کتاب به مجموعه نمایشی گفت: چند دغدغه اصلی وجود داشت اول این که در گفتگو با کارشناسانی که در حوزه تاریخ کار میکردند معتقد بودند که برای تاثیرگذاری تاریخ حتما باید ترتیب و توالی حفظ شودکه این مولفه اصلی ما بود، از طرفی ما مخاطب نوجوان را داشتیم که تا به حال تجربه دریافت محصول نمایشی در حوزه کار تاریخی را نداشت و با خصوصیاتی که این گروه از مخاطب ما دارد، فضای طنز را میپسندد و ما در بستر طنز ارائه دادیم و مطالب فراوان بود و گنجاندن آن در یک مجموعه ای۲۵ دقیقه ای کار بسیار سختی بود، به همین علت ما به فرم متناسب با مخاطب رسیدیم که شاید اولین بار در سیما اتفاق میافتد و آن روایت تاریخ به زبان طنز به صورت اپیزودی که آیتمی است، مخاطب ما قصه دوست دارد در صورتی که در کشورهای خارجی این تجربه کمتر وجود دارد، آنها در یک قسمت مطالب زیادی را عنوان میکنند، ما هم میخواهیم مطالب زیادی راعنوان کنیم، اما برای مخاطبی که قصه را دوست دارد یک فضایی را ایجاد کنیم که بپسندد و بعد بشنود که ما چه میگوییم، رسیدیم به این فرم که اپیزودی باشد، که فرم جدید و متفاوتی است.
وی در خصوص سختی روایت تلخی همچون برده داری گفت: بسیار چالش سختی بود که در بستر طنز بتوان چنین موضوع تلخی را روایت کرد ما مجبور بودیم که دوز تلخی اینها را پایینتر بیاوریم اصل قصه را بتوانیم بگوییم که کار سختی بود در تیم محتوایی ما خیلی وقت گذاشتیم، تا بتوانند برسند به ساختاری که تلخی موضوع کمترشود و مخاطبان نیزبتوانند آن واقعه تاریخی را هم به درستی متوجه شوند.
عطارد در خصوص طراحی شخصیتها هم گفت: ما یک تعداد شخصیت ثابت و یک تعداد شخصیت متغیر متناسب با قصهای که تعریف میکنیم، داریم، کار ما مستند است و یک رفرنس تاریخی دارد، مخاطب ما نیاز دارد در طول این ۲۶ قسمت با یک سری از این شخصیتها ارتباط برقرار کند و بدانند که اینها چه کسانی هستند.
وی در خصوص تنها شخصیت عروسکی روباه در این مجموعه گفت: شخصیت روباه یک عقبه دارد در داستانهای کهن در حوزه استعمار، قصه روباه و کلاغ خیلی متناسب شرایط ما بود، راوی قصه ما کلاغ و روباه بودند دو شخصیت عروسکی که بتوانند موقعیت فانتزی ما را به دوش بکشند سر ضبط به این نتیجه رسیدیم که عروسک کلاغ را کنار بگذاریم و به جای آن شخصیت رئال بیاوریم، البته این دغدغه را داشتیم که مبادا در کار اعوجاجی ایجاد کند، ولی خدا رو شکر در پیش نمایشی که داشتیم بچهها با شخصیت روباه ارتباط خوبی برقرار کردند.
تهیه کننده مجموعه نمایشی هیس هیچی نیست ادامه داد: ما برای این که به فصل دوم کار برسیم منتظر این بودیم که کار پخش شود و بازخوردها را ببینیم و سپس به سراغ فصل جدید آن برویم ولی، چون دغدغه سازمان سینمایی سوره این بود که فاصله نیفتد و ما نگارش فصل دوم را آغاز کنیم ما نیاز داشتیم که قبل از این که به آنتن پخش برسد برای بچههای مخاطب هدف این کار را پخش کنیم و بازخوردهای ابتدایی را بگیریم و یک حدودی دستمان بیایید، بازخوردها بخشی نزدیک بود به آنچه که مد نظر ما بود و بخشی هم خیلی فراتر از آن بود و ما فهمیدیم که قدری در لحن و قدری هم در روایتها باید دستکاری کنیم که البته این تغییرات را در فصل بعدی اعمال میکنیم.
آقای عطارد در پایان در خصوص انتخاب بازیگران گفت: من از مسئولان تولیدات نوجوان سوره خواهش کردیم که این کار را از تهران بیرون ببریم در دهه ۷۰ کارهای طنزی تولید شد و استعدادیابی کردند و بازیگران جدیدی که الان جزء سوپر استارهای طنز هستند، محصول آن دهه است، اما دیگر این اتفاق نیفتاد، با توجه به این که سازمان سینمایی سوره در مراکز استانها هم فعالیت میکند، خواستیم که اجازه دهند ما به یک استانی برویم که در کنار این که یک مجموعه تولید میکنیم یک آورده جانبی هم داشته باشیم و استعدادهای جدیدی را هم بتوانیم معرفی کنیم.