Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-04-24@10:31:51 GMT

فریدون مشیری؛ پاک و ریشه در این خاک

تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۸۴۳۱۶

فریدون مشیری؛ پاک و ریشه در این خاک

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 21 سال پیش و در سی‌و‌سومین روز پاییز 1379 خورشیدی، شاعری از این جهان کوچید که با شعر«کوچه» شهرۀ خاص و عام شده بود و بیش از پاییز، دل‌بستۀ بهار بود و در آغاز هر سال و در موسم نوروز، این شعر او ورد زبان همگان می‌شود:

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران‌خورده، پاک
آسمانِ آبی و ابرِ سپید
برگ‌های سبزِ بید
عطرِ نرگس، رقصِ باد
نغمه و بانگِ پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست
نرم نرمک، می‌رسد اینک بهار

تا بدان‌جا که افسوس می‌خورد به حال‌مان اگراین فرصت را قدر نشناسیم:

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

   با آن که فریدون مشیری به عنوان شاعری رمانتیک و لطیف، شناخته می‌شد اما یکی از سیاسی‌ترین چهره‌ها این ابیات پایانی را تنها 7 ماه پس از درگذشت او در اجتماعی در امجدیه برای تشویق رأی دوباره به نماد امید دوم خرداد 76 خواند و از آن برنامه در بهار 1380 خورشیدی بیش از هر نکته همین اشعار که سعید حجاریانِ تازه برخاسته از بستر مرگ، با صدای بریده می‌خواند پس از 20 سال همچنان در یاد مانده است.

   نکتۀ اخیر بدان جهت یادآوری شد که فریدون مشیری همچون سهراب سپهری همواره با این اتهام رو‌به‌رو بوده که در گیر‌و‌دار اوضاع زمانه به اتفاقات پیرامون بی‌توجه است و به شعر‌بماهو شعر توجه دارد حال آن که اتفاقا شعر او اگر هم شیپور نبود لالایی نبود و چون در ستایش زیبایی است به جنگ هر زشتی می‌رود.

   فریدون مشیری تنها سه ماه پس از مرگ احمد شاملو در فضای یأس‌آلود پس از توقیف گستردۀ مطبوعات در بهار همان سال درگذشت و روزنامه‌نگاران یا دل و دماغ نداشتند یا روزنامه و رسانه تا چندان که باید و شاید از شاعر«کوچه» بگویند. شعری که یک نسل با آن عاشق شده بود:

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !
در نهان‌خانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید...

   20 سال پیش از فریدون مشیری، سهراب سپهری هم در هنگامه‌ای چشم از جهان بست که توجه مردمان به امور دیگر بود و با گذر زمان قدر او دانسته‌تر شد هر چند که رسانه رسمی برای دامن زدن به نوعی سیاست‌زدایی و عزلت گزینی هم شعر سهراب را ترویج می‌کرد.


   فریدون مشیری اما مثل هوشنگ ابتهاج، به شعر بسنده نکرد و اهل موسیقی بود و یکی از دلایل محبوبیت فراوان او شاید همین باشد که بر روی اشعار او 27 ترانه ساخته‌اند و خود نیز سال ها عضو شورای شعر و موسیقی رادیو در سال های پیش از انقلاب و همکار «سایه» بود.

   در این که فریدون مشیری نزد پاره ای مخاطبان، اعتباری کمتر از شاعرانی چون احمد شاملو داشت و دارد تردیدی نیست اما این تصور که دغدغۀ اجتماعی نداشت به کلی نادرست است و اتفاقا می‌توان مدعی شد دُز ایران دوستی و ملی گرایی او از شاملو به مراتب بیشتر بود چندان که شیفتگی خود به دکتر محمد مصدق را پنهان نمی‌کرد.

   اهمیت فریدون مشیری در سرایش اشعار رمانتیک و لطیف نیست در اهمیتی است که برای تاریخ و فرهنگ ایران قایل بود و کدام گواه بالاتر از سخن دکتر عبدالحسین زرین‌کوب که او را «وجدان پاک انسانی» توصیف کرد و جایی گفت یا نوشت: «فریدون را هر روز بیش از پیش درخورِ آفرین یافتم

   تا سال ها این تصور وجود داشت که فریدون مشیری شاعر دختر و پسرهای دبیرستانی است که با شعر او عاشق می‌شوند و بعدتر باید از او گذشت و پله‌های بالاتر را درنوردید اما اگر چنین باشد چگونه کسی چون محمد علی عمویی که بیش از 30 سال از عمر خود را در زندان های پیش و پس از انقلاب 1357 گذرانده و تمام عمر درگیر سیاست بوده نام فریدون مشیری را در زمرۀ 8 شاعر برگزیدۀ خود و در کنار هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی، سیاوش کسرایی و حتی میرزاده عشقی قرار می دهد؟ (مجلۀ وزن دنیا، نوروز 1400) یا اگر کاری به جامعه نداشته چگونه دکتر فاضلی جامعه شناس هم در همان نظرسنجی فریدون مشیری را در ردیف نهم می نشاند و دلیل آن را «بازتاب اجتماعی اشعار» ذکر می کند؟


   سیروس علی‌نژاد- روزنامه‌نگار صاحب‌سبک ایرانی- که به سبب اوج مهارت در این حرفه طبعا باید بیشتر دل‌مشغول واقعیت ها باشد تا عوالم خیال نیز از فریدون مشیری به عنوان دهمین شاعر مورد علاقۀ خود یاد می‌کند. در فهرستی که نام نیما و بهار و شاملو و فروغ در آن است و البته می دانیم که مشیری هم خود یک چند به روزنامه‌نگاری پرداخته بود.

  برپایۀ آنچه گفته شد می توان اذعان کرد که وجه شاعرانۀ او پس از مرگ ودر این 21 سال بیشتر شناخته شده است.

  روزگاری تعهد شاعر در دل‌بستگی به مکاتب ایدیولوژیک خاصی تعریف می‌شد اما کدام تعهد بالاتر و انسانی از این:

من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقی است می‌مانم
من از اینجا چه می خواهم، نمی‌دانم
امید روشنایی گر چه در این تیر گی‌ها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می‌رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می‌افشانم
من اینجا روزی آخر از سِتیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می‌خوانم

  کجای این سانتی‌مانتالیسم است و اگر شاعری سانتی‌مانتال بود چگونه چنان‌که اشاره شد بر روی 47 سروده او آهنگ ساخته شده آن هم آهنگ‌سازانی چون فرهاد فخر‌الدینی، فریدون شهبازیان و روح‌الله خالقی با صدای هنرمندانی چون محمدرضا شجریان، غلامحسین بنان، صدیق تعریف، سیما بینا و محمد نوری که اشعار او را جاودانه کرده‌اند.

مشیری در پاییز همان سالی درگذشت که در بهار آن هوشنگ گلشیری و در تابستانش، احمد شاملو چشم از جهان فروبستند و در مراسم بامداد شاعر هم حاضر بود و در امام‌زاده طاهر در جمع شماری از حاضران که گرد او حلقه زده بودند شعری از مسیح کاشانی - شاعر دوره صفویه - را خواند‌:

در غربت مرگ، بیم تنهایی نیست
یاران عزیز، آن طرف بیشترند

   و بعد گفت: فکر می کنم من هم باید بروم چون دوستان آن طرف بیشترند و سه ماه بعد هم به دوستان آن طرف پیوست و 20 سالی طول کشید تا رفیق شفیق او محمد رضا شجریان نیز به جمع‌شان بپیوندد. هم او که در آیین خانۀ هنرمندان فی‌البداهه شعری از فریدون را با آوای خوش خود خواند تا قابلیت موسیقایی شعر مشیری را نشان دهد.


   در حالی برخی بر او انگ «شاعر بورژوا» نشاندند که کارمند بود و مثل میلیون ها ایرانی دیگر به طبقۀ متوسط تعلق داشت و اگر در این سال ها نمی توانیم غرق شعر و موسیقی شویم شاید به خاطر این هم باشد که بیشترین فشار ناشی از تحریم و تورم به طبقۀ متوسط وارد شده است. طبقه ای که در تعریف آن گفته می‌شد نه چندان غرق مکنت و ثروت است که تنها در پی «چند» های زندگی باشد نه «چون»‌ی آن و نه آن قدر گرفتار غم نان که با خود بگوید: فگر نان باش که خربزه آب است.

  طبقۀ متوسط اما چنان آسیب دیده که نمی‌تواند مانند گذشته با شعر و موسیقی وسینما اوقات بگذراند و با این حال این بدان معنی نیست که با خاطره‌ها نیز وداع کرده چندان که همچنان فریدون مشیری محبوب است و از زبان شعر خود او با او می‌توان گفت:

  تو نیستی که ببینی، چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
  چگونه عکس تو در برق شیشه ها جاری است
  چگونه جای تو در جان زندگی سبز است...
-------------------------------------------------------------------------------

  *دربارۀ «فریدون»ی نوشتم که عاشق بود و شاعر و پاکیزه می‌نوشت و یک چند به روزنامه‌نگاری هم پرداخت. بگذارید این نوشته را پیش‌کش کنم به «فریدون» دیگری که سال‌هاست روزنامه‌نگاری می‌کند و پاکیزه می‌نویسد و عاشقانه قلم می‌زند و اگر گاهی از سر لطف به این قلم نگریسته آن را از هر گواهی‌نامۀ دیگری معتبر دانسته و با آن فخر فروخته‌ام: به استاد فریدون صدیقی که عمرش دراز باد...

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: فریدون مشیری سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۸۴۳۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بزرگترین شاعر شیعی کشمیر

نسخه خطی نفیسی از دیوان «جویا تبریزی» در کتابخانه خدابخش هندوستان نگهداری می‌شود. او را بزرگترین شاعر شیعی کشمیر می‌دانند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرگزاری تسنیم، نسخه خطی نفیسی از سروده‌های «جویا تبریزی» در کتابخانه خدابخش هند نگهداری می‌شود. میرزا داراب‌بیگ، متخلص به جویا، از شاعران شیعی سده یازدهم و آغاز سده دوازدهم در هند بود. پدرش، ملاسامری، شاعر بود و سامری تخلص می‌کرد. اجداد جویا در اصل ایرانی بودند و از آنجا به کشمیر مهاجرت کرده بودند. او در کشمیر به دنیا آمد. برخی منابع، اصل وی را تبریزی دانسته‌اند و کلیاتش نیز با همین عنوان به چاپ رسیده است. برادر او، کامران‌بیگ، نیز شاعر بود و «گویا» تخلص می‌کرد، ولی به اندازه جویا شهرت نیافت.

از زندگی جویا اطلاع چندانی در دست نیست. بنابر آنچه در باره او نوشته‌اند، وی معاصر اورنگ‌زیب عالمگیر بود و استادان او در شعر ملاعلی‌رضا تجلی، محمد سعید اشرف مازندرانی و میر معزفطرت بودند. او در سخن‌پردازی از صائب تبریزی پیروی می‌کرد و به‌نوشته واله‌ داغستانی در کشمیر با کلیم و صائب ملاقات کرده بود.

آرزو, وی را برجسته‌ترین شاعر کشمیر دانسته و گفته است که تمام شاعران کشمیر پس از او, یا از شاگردانش بوده‌اند یا از تربیت‌شدگان وی بودند. جویا در اشعار خود حاکمان کشمیر را مدح کرده است، به‌ویژه نواب ابراهیم‌خان، که مانند جویا شیعه‌مذهب و از حامیان بزرگ او بود و در تربیت شعری‌اش تاثیر مهمی داشت.

قدیمی‌ترین قرآن جهان کجاست؟

اهمیت جویا در غزلسرایی اوست. از ویژگی‌های شعری او مضامین بدیع و کاربرد ترکیبات استعاری و مجازی و متناقض‌نما (پارادوکس)، کاربرد فراوان امثال و اصطلاحات، به‌کاربردن صنعت مراعات‌ نظیر و تمثیل و ارسال‌المثل، و مهارت در ساختن مادّه‌ تاریخ است. نثر او مرصع و متکلفانه است. جویا اشعاری در استقبال از غزلیات حافظ سروده و اشعاری را نیز از کلیم و صائب و طالب تضمین کرده است. او قصایدی در نعت امامان معصوم دارد. وی در سال 1706م/ 1118ق در کشمیر درگذشت.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • چرا سعدی شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟
  • چرا شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟
  • بزرگترین شاعر شیعی کشمیر
  • معنی جالب ریشه کلمه ورجه وورجه + فیلم
  • هر جا نامی هست، داستانی دارد
  • هوش مصنوعی دوربین‌ها را شاعر کرد!
  • رونمایی از سومین اثر شاعر غزلسرای هرمزگان
  • درس‌گفتار‌های سعدی‌خوانی، به مناسبت بزرگداشت سعدی برگزار شد
  • رعایت حقوق بشر در ادبیات سعدی به خوبی تبیین شده است
  • معرفی چهره سال هنر انقلاب‌اسلامی خراسان شمالی