بازخوانی گزارش؛ ماجرای حمله سایبری شش ماه پیش که ۱۰هزار پمپ بنزین آمریکا را ۱ هفته از کار انداخت
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۰۵۲۲۲
حملات سایبری به مراکز مهم در دنیا از جمله پمپ بنزین ها اتفاق جدیدی نیست؛ شش ماه پیش اختلال سایبری در شبکه سوخت آمریکا که منجر به از کار افتادن یک هفته ای حدود ۱۰ هزار پمپ بنزین در آمریکا شده بود، به عنوان اولین چالش سایبری دولت بایدن مطرح شده بود. - اخبار اقتصادی -
به گزارش خبرگزاری تسنیم و به نقل از روابط عمومی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی؛ معاونت مطالعات سیاسی این مرکز در گزارشی با عنوان «اولین چالش سایبری دولت بایدن؛ اختلال سایبری در شبکه سوخت آمریکا» آورده است؛ جمعه 17 اردیبهشتماه 1400، هفتم می 2021، یکی از خطوط انتقال سوخت شرکت «کولونیال» آمریکا مورد حمله باجافزاری یک گروه هکری ساکن در اروپای شرقی به نام «دارکساید» قرار گرفت و از کار افتاد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید:
حمله سایبری به سامانه سوختگیری در پمپبنزینهاسردار جلالی: به هر حمله سایبری پاسخ میدهیم/ رزمایشهای شیمیایی هستهای برای نخستین بار اجرا میشودگزارش مرکز پژوهشهای مجلس میافزاید؛ در واکنش به این حمله، ابتدا کل عملیات این خط لوله متوقف شد تا سیستمهای فناوری اطلاعات پشتیبان این خطوط لوله از حملات سایبری دامنهدارتر بعدی مصون بمانند و درنتیجه، بیش از 10 هزار پمپ بنزین در سراسر جنوب شرقی آمریکا بهویژه کارولینا، ویرجینیا و جورجیا با کمبود سوخت مواجه شدند. با توجه به نبود راننده و تانکر سوخت کافی برای انتقال حجم سوخت انتقالی، کاهش سوخت بیش از یک هفته ادامه داشت و درنتیجه شرکت مجبور شد 5 میلیون دلار پول دیجیتال به گروه هکری «دارکساید» پرداخت کند. با اینحال، قیمت متوسط هر گالن بنزین در روز چهارشنبه 12 می 2021 (22 اردیبهشتماه 1400) به 3 دلار افزایش یافت؛ قیمتی که از نوامبر 2014 تاکنون در این کشور تجربه نشده است. این قیمت همچنین یک جهش 7 درصدی از چهارشنبه گذشته را نشان میدهد. علاوهبر این، صفوف طولانی در پمپ بنزینها، ذخیره بنزین در پلاستیک، زدوخوردها میان رانندگان در برخی ایالتها، قطع برق در ایالت میای و تبعات اجتماعی دیگری که این حمله را در پی داشت؛ سبب شد بهرغم آنکه گروه هکری دسترسی به سرورهای خود را از دست بدهد و عملاً به باج درخواستی دست نیابد؛ دولت بایدن در نخستین چالش سایبری جدی مردود شود.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در تحلیل این حادثه تصریح میکند که جو بایدن در سند «راهنمای استراتژیک موقت امنیت ملی آمریکا» که در مارس 2021 منتشر شد، تصریح کرده بود تهدیدهایی مانند بیماریهای همهگیر، حملات سایبری و اطلاعات گمراهکننده هیچ مرز و دیواری نمیشناسد و پرداختن به آنها از اولویتهای امنیت ملی آمریکاست. اما دولت وی بهرغم موفقیت نسبی در مبارزه با همهگیری کرونا، نتوانسته است در حوزه مسائل سایبری توفیقی بهدست آورد. این شکست هم به نوپدید بودن و متغیر بودن این حوزه در نسبت با موضوع امنیت ملی بازمیگردد و هم به دشواری سیاستگذاری و ساماندهی آژانسها و نهادهای متعدد سایبری آمریکا.
براساس این گزارش دیگر عصر و دورهای که قدرت سیاسی با بازیگران صرفاً دولتی و کارتلها و نهادهای اقتصادی تعریف میشد، پایان یافته است. یک گروه هکری بینام و نشان که تنها اطلاعات موجود در مورد آنها صرفاً احتمالاتی در مورد محل سکونت اعضایش است، توانسته حکمرانی آمریکا بر یکی از معمولترین کارکردهای یک دولت یعنی سوخترسانی منظم را به چالش بکشد و این موضوع، معانی و پیامدهای محققانه پرشماری دارد.
این گزارش با بیان اینکه زبان و کانال و طرفین یک معادله قدرت، هیچکدام در دست دولت آمریکا نیست،میافزاید یک گروه هکری از خارج از مرزهای آمریکا، نظم سازوکار یک سیستم سوخترسانی خصوصی درون مرزهای آمریکا را بههم میریزد و از طریق کانالهایی که قابل شناسایی نیست، یعنی «دارکوب» طلب باج میکند و شرکت خصوصی هم از طریق پول دیجیتال که باز هم در اختیار دولت آمریکا نیست، بدان پاسخ میدهد. فناوری نهتنها ماهیت حکمرانی، بلکه بنیان آن را دچار چالش کرده است.
براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس ممکن است یک دولت از نظر آفندی و پدافندی، صاحب قدرت باشد و نهادها و آژانسهای پرشماری را نیز بدین منظور در نظر گرفته باشد، اما نامتقارن بودن جنگ سایبری سبب شود از یک گروه کوچک هکری شکست بخورد. این شکست صرفاً نباید در تفاوت عرصه سایبر و در دیگر میدانهای قدرت خلاصه شود و تصمیمگیران را به انفعال بکشاند. سیاستگذاری مبتنیبر یک نظاممندی و ارزیابی کارشناسانه میتواند کارکرد و بهرهوری نهادها را اثبات کند.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تصریح میکند که دو نکته مهم در مورد حمله باجافزارانه این گروه هکری که آن را با دیگر گروهها متفاوت میکند، این است که اولاً برای نخستینبار در تاریخ جرائم سایبری است که در حوزه زیستمحیطی نیز اختلال ایجاد میکند و این خطر فزاینده حمله سایبری را گوشزد میکند. نکته دوم آن است که این گروه، تاکنون دو بار اقدام به اعطای کمکهای مالی به گروههای خیریه کرده است که این موضوع نیز ممکن است از یک شکل نوین از پولشویی خبر دهد.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: فضای مجازی فضای مجازی گزارش مرکز پژوهش های مجلس حمله سایبری دولت بایدن گروه هکری پمپ بنزین یک گروه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۰۵۲۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!
فرارو- الکس گارلند نگران این است که دنیا به کدامین سو پیش میرود به خصوص با وجود درگیریهای بین المللی در هر بولتن خبری و انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در گوشه و کنار. این فیلمساز ۵۳ ساله بریتانیایی کمتر نگران بحثهای شدیدی است که جدیدترین فیلم اش به راه انداخته است. او میگوید: "این اجتناب ناپذیر است که این روزها همه چیز دو قطبی شده دقیقا همین تضاد اجتماعی دائمی ایده ساخت "جنگ داخلی" را ایجاد کرد فیلمی که به موضوعات بسیار حساس میپردازد".
به گزارش فرارو به نقل از الپائیس، او در مادرید میگوید:" یک هیستری جمعی وجود دارد. این یکی از دلایلی است که من فیلم را ساختم. نمونه مشابه آن پاسخ تحریف شده به سخنرانی "جاناتان گلیزر" کارگردان فیلم "منطقه مورد علاقه" درباره غزه در مراسم اسکار است".
به همین دلیل است که در میانه اختلافات عمیق فیلم چهارم گارلند در همان لحظهای که آنونس آن پخش شد بحثهایی را برانگیخت. جنگ داخلی به دنبال ارائه پاسخ نیست و بخشی از پیام خود را به تفسیر بیننده واگذار میکند. در آنونس فیلم یک میلیشیای ستیزه جو دیده میشود که یک تفنگ را به طرف قهرمانها نشانه گرفته است و میپرسد:"شما چه جور آمریکاییای هستید؟ " یک سوال کاملا سیاسی.
در سادهترین خلاصه از داستان "جنگ داخلی" میتوان گفت که این فیلم درباره گروهی از روزنامه نگاران است که در یک سفر جادهای در ایالات متحده ویران شده در جستجوی کشفیات بزرگی درباره منازعه و درگیری هستند. در مرکز این فیلم سیاست قرار ندارد بلکه درگیری نسلی بین دو عکاس جنگ به چشم میخورد: "لی" کهنه کار (با بازی کرستن دانست) که شاهد فهرست بلندبالایی از رخدادهای وحشتناک بوده و "جسی" جوان سال (با بازی کیلی اسپانی) که آماده است تا با دوربین و عکسهای سیاه و سفید خود جهان را به تصویر بکشد.
در فیلم این "لی" است که توضیح میدهد هدف از عکاسی جنگ ارائه پاسخ نیست بلکه اجازه دادن به عموم مردم برای نتیجه گیری توسط خودشان است هدفی که گارلند در "جنگ داخلی" به دنبال رسیدن به آن است. لی همانند کارگردان فیلم در مورد این که آیا میتواند به آن هدف دست یابد یا خیر تردید دارد. جنگ داخلی تصمیم میگیرد که وابستگیهای سیاسی خود را اعلام نکند و هیچ اشارهای به احزاب یا ایدئولوژیها نمیکند. این تصمیمی است که به شدت از سوی روزنامههایی مانند نیویورک تایمز و همچنین نشریاتی که معمولا در مورد فیلمها گزارشی منتشر نمیکنند مانند "فایننشال تایمز" و "فارین افرز" مورد انتقاد قرار گرفته است. رسانهها درباره این فیلم نوشته اند: "جنگ داخلی موفقیت آمیز است، زیرا سیاست اش موفق است: غیر منطقی و بی معنی است". در واقع، گارلند به دلیل عدم جانبداری و بازی نکردن در فضای قطبی شده مورد انتقاد رسانهها قرار گرفته است.
گارلند هنگام نگارش فیلمنامه که در واقع از خشم سال ۲۰۲۰ میلادی متولد شد نشان داد آن چه از نظرش اهمیت دارد نه سیاست امریکا بلکه افراط گرایی است که میتواند در هر نقطهای از جهان فوران کند. او میگوید: "قطبی شدن هم در دموکراسیهای غربی و هم در خارج از حیطه کشورهای دموکراتیک غربی به روندی جهانی تبدیل شده است. این موضوع به طور کامل به دونالد ترامپ مربوط نمیشود، زیرا اگر بخواهیم روی ترامپ متمرکز شویم نمیتوانیم توضیحی درباره پدیدههای دیگری مانند برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) داشته باشیم. باید بپرسیم چرا چنین روندی در حال رخ دادن است؟
من فکر میکنم این شامل مواردی مانند رسانههای اجتماعی و شکست مرکزگرایی است. من یک میانه رو هستم و در دسته بندیهای سیاسی در جناح چپ قرار دارم، اما تعلق خاطرم به چپ میانه است. چپ و راست چندین دهه است که در حال جابجایی و تغییر قدرت هستند، اما زندگی مردم تغییر نکرده است. مردم در تله فقر باقی مانده اند. بنابراین، جای تعجبی ندارد که آنان دچار عصبانیت و ناامیدی میشوند".
او میافزاید: "من در جایگاه یک فرد و یک انسان پاسخ میدهم احساس نمیکنم با بند ناف فیلم مرتبط باشم. من کارگردانی فیلم را صرفا به عنوان یک شغل میبینم بنابراین، بحثها برایم جالب هستند. چیزی که من با آن مشکل دارم سازمانهای بزرگ و قدرتمند خبری هستند که برنامه سیاسی واحدی دارند و این برنامه سیاسی و رویکرد نه صرفا روی نحوه گزارش داستانها و روایتها بلکه در مورد این که اصولا آن داستان و روایت را گزارش کنند یا خیر نیز سایه انداخته است".
گارلند تصمیم گرفت جنگ داخلی را در فضای ایالات متحده بسازد چرا که به گفته خودش آن کشور دارای نظام سیاسیای است که بقیه جهان آن را میشناسند او میگوید حتی گاهی اوقات سایرین ان را بهتر از خود امریکاییها میشناسند. با این وجود، بحث در مورد این فیلم پس از موفقیت آن در سینماهای ایالات متحده داغتر شده است. جنگ داخلی پرفروشترین فیلم در تاریخ فعالیت استودیوی مستقل A۲۴ در مقایسه با سایر فیلمهای ساخته شده توسط آن استودیو بوده است.
"متئو بلونی" روزنامه نگار در پادکست هالیوودی The Town این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکاییها مایل هستند برای تماشای "مشکلاتی که هر روز در اخبار مطرح میشوند" به سینما بروند و فجایع سال انتخابات که از "سی ان ان" و "فاکس نیوز" پخش میشوند را یک گام جلوتر ببرند.
به نظر میرسد آنان تمایل داشتند. دست کم آنان از روی کنجکاوی یا به شکل بیمارگونهای علاقمند بودند که ایالات متحده ویران شده را ببینند به طوری که ۱۷ درصد از تماشاگران باور داشتند که در حال تماشای نگاهی دیستوپیایی درباره امریکا هستند و سایر تماشاگران آن را واقع بینانه و منطبق با شرایط امروز امریکا قلمداد کرده بودند. جنگ داخلی با بودجه ۵۰ میلیون دلاری گرانترین فیلم ساخته شده توسط استودیوی A۴ بوده است.
رئیس جمهور سه دورهایاین فیلم با فضای ژورنالیستی خود توضیح نمیدهد که ایالات متحده چگونه به شرایطی که در آن قرار دارد رسید اگرچه سرنخهایی در این باره وجود دارد: در فیلم نشان داده میشود که رئیس جمهور (با بازی نیک آفرمن) با دور زدن قانون اساسی و انحلال پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) اقامت خود در کاخ سفید را با دور زدن قانون اساسی برای سومین دوره تمدید کرد. در فیلم گفته میشود که "قتل عام آنتیفا" رخ داده اگرچه تماشاگر نمیداند که قربانیان و عامل کشتار چه کسانی بودند و گفته میشود که یک گروه مائوئیست در پورتلند امریکا شورش کرده است.
در فیلم کالیفرنیا و تگزاس در دو سوی طیف سیاسی در زندگی واقعی با یک هدف متحد میشوند: سرنگونی یک رئیس جمهور فاشیست. گارلند معتقد است خوش بینی خاصی در این جنبش وجود دارد. او میگوید: "برای برخی این یک جنون بود. برای من دیوانه کننده است اگر فکر کنم این دو طیف حتی در مواجهه با یک رئیس جمهرو فاشیست نیز نمیتوانند با یکدیگر به اجماع نظر برسند. در مورد دوره پس از جنگ جهانی دوم نیز خوش بینی خاصی میبینم. بسیاری از کشورها به این نتیجه رسیدند که فاشیسم یک ایده وحشتناک است و باید از حقوق بشر محافظت شود. جنبه بدبینانه آنجاست است که انسانها در اجتناب از مشکلات وحشتناک به شکلی درخشان عمل نمیکنند. ما از یک مشکل وحشتناک برمی گردیم، اما این کار را دوباره و دوباره انجام میدهیم".
گارنر هم چنین زمانی که ایدهآل روزنامه نگاری را در کانون توجه قرار میدهد نگاهی اجمالی به این خوش بینی دارد اگرچه میداند که این حرفه امروزه چندان محبوب نیست. او میگوید میداند که همه از آن حرفه متنفر هستند!
علاقه او به روزنامه نگاری از طرق حرفه پدرش نزدیک میشود که دهههای متمادی کاریکاتوریست سیاسی نشریات و مطبوعات بود. گارلند در جوانی سعی کرد تا کاراکتر خبرنگار حوزه جنگ را در فیلم هایش خلق کند. او در ۲۶ سالگی فیلمنامه "ساحل" را درباره جوانی همراه با ناامیدی اش نوشت که سالها بعد با کارگردانی "دنی بویل" آن را به فیلم تبدیل کرد. گارلند پس از ان در طول چهار فیلم خود به دنبال موضوعاتی بود که اغلب در روزنامهها پیدا میشوند.
او در "اکس ماکینا" در سال ۲۰۱۴ میلادی در قدرت شرکتهای فناوری، هوش مصنوعی و حتی رضایت غوطهور شد. او در فیلم "نابودی" در سال ۲۰۱۸ میلادی استعارهای بی نظیر درباره تغییرات آب و هوایی ایجاد کرد. سبک کار گارلند این گونه است که همواره در فیلم هایش تماشاگر را رها میکند تا خود نتیجه گیری کند.
جنگ داخلی احتمالا سادهترین چارچوب را برای درک دارد، زیرا اگرچه گارنر فیلمنامه را در سال ۲۰۲۰ نوشت، اما تصاویر به ناچار آن چه را که از آن زمان اتفاق افتاده بازتاب میدهد: از جمله شورشیان به ساختمان کنگره گرفته تا جنگ اوکراین. امروز صحبت کردن در مورد جنگی که در غزه رخ داده نیز اجتناب ناپذیر است. گارنر افراط گرایی واضح را در مورد رخدادهای غزه میبیند. او نوع رفتار با روزنامه نگاران در مورد بازتاب رخدادهای غزه را قابل تامل میداند.
او میگوید: "من فکر میکنم دلیل آن که اسرائیل اجازه نمیدهد روزنامه نگاران آزادانه به تمام نقاط غزه دسترسی داشته باشند بدان خاطر است که نمیخواهد با یک کارزار روابط عمومی مواجه شده و مجبور به مقابله با آن شود. در جنگ ویتنام به روزنامه نگاران امکان دسترسی بسیار نامحدودی داده شد. علیرغم محدود بودن صرف دسترسی باعث شد تا افکار عمومی به شدت علیه جنگ ویتنام موضع گیری کند. از آن زمان به این سو هنگامی که دولتها درگیر جنگ شده اند از تاکتیکهایی برای محدود کردن فعالیت روزنامه نگاران استفاده کرده اند. در عراق تاکتیک این بود که روزنامه نگاران با ارتش همراه شوند استدلال مطرح شده برای این منظور آن بود که از روزنامه نگاران محافظت بعمل آید، اما آن چه واقعا در عمل انجام میشد این بود که ارتش روزنامه نگاران را کنترل میکرد".
این دیدگاه ضد جنگ همان چیزی است که گارلند را هدایت میکند. او میگوید: "وقتی وقت زیادی را در اطراف سربازان میگذرانید میتوانید در یک روز ترس، لذت، شوخی و کسالت را به طور همزمان ببینید. این وضعیتی انسانی است. درست مانند فراموش کردن وحشت از یک درگیری به درگیری دیگر از اوکراین گرفته تا غزه".
گارنر هم چنین با دنی بویل و کیلین مورفی دوباره به هم میپیوندد تا دنباله "۲۸ روز بعد" سومین فیلم حماسه آخرالزمان زامبی که برای دهها سال به تعویق افتاده را دوباره بسازند.