Web Analytics Made Easy - Statcounter

نویسنده کتاب «حوض خون» می‌گوید: بعد از شنیدن خبر تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب به یاد خانم‌های رختشورخانه افتادم و در دلم گفتم که یا حضرت زهرا(س)، کاری کنید شرایطی فراهم شود تا این خانم‌ها حسرت زیارت امام رضا(ع) بر دلشان نماند و به آرزویشان برسند. - اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم: جعبه‌جعبه تاید و وایتکس و صابون می‌خریدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خانم‌های همسایه هم به هر بهانه‌ای تاید می‌آوردند. رخت‌های بیمارستان سرخ بود از خون. چندبار آنها را می‌شستم و لکه‌ها را توی دست می‌سابیدم تا تمیز شود. شبانه‌روز درگیر شست‌وشو بودم. وقتی توی حیاط جوی خون راه می‌افتادم گریه من هم شروع می‌شد. داغ جوان‌های غرق خون هم شد مثل داغ زهرا و بچه‌هایش. دیگر جز کمک به جبهه هیچ چیز برایم اهمیت نداشت.

یک روز یکی از بچه‌های بسیج، وقتی پتوها را خالی کرد، چند بسته تاید هم گذاشت رویشان. بهش گفتم: «اینا برای چیه؟»

گفت: «شما هر روز دارید از جیب خودتون خرج می‌کنید. هربار یه مقدار فاب براتون می‌آریم تا با اونها بشورید و کمتر بهتون فشار بیاد».

ناراحت شدم. گفتم: «نه! دیگر نیار. شرم دارم از این همه خون ریخته.» اصلاً به پول، استراحت و خورد و خوراک فکر نمی‌کردم. شب و رزو دغدغه جنگ را داشتم. تا پاییز 60 توی خانه رخت شستم. بعد هم رختشوی خانه بیمارستان شهید کلانتری راه افتاد، یک گردان از خانم‌ها شدیم رخت‌شوی آنجا. ...

این‌ها بخش‌هایی از روایت خدیجه داغری، از زنان حاضر در رخت‌شویی اندیمشک در طول هشت سال دفاع مقدس است. خانم داغری یکی از حدود 70 تن از زنانی است که در هشت سال جنگ تحمیلی، زیر بمباران متعدد و سنگین شهر، با وجود خطرات جانی برای خود و خانواده، راهی بیمارستان شهید کلانتری این شهر شدند تا سهم خود برای حفظ این آب و خاک را ادا کنند. با وجود همه این فداکاری‌ها، یادی از این زنان، دست‌های پوست‌پوست شده و ریه شرحه شرحه‌ شده‌شان در اثر استفاده از مواد شوینده، در کتاب‌های دفاع مقدس و تاریخ جنگ دیده نمی‌شود. کتاب «حوض خون»‌، نوشته فاطمه سادات میرعالی، اولین قدم در معرفی این غایبان همیشه حاضر است. کتابی که توسط انتشارات راه یار به چاپ رسیده و در مدت انتشار خود، با استقبال خوبی از سوی مخاطبان با اعتقادات سیاسی مختلف قرار گرفته است.

«حوض خون» روایتی است ساده و صادق از آنچه در خانه‌های شهرهای مرزی و جنوبی ایران رخ داده است. عاشقانه‌ای است از جنسی متفاوت از روزهای پرالتهاب و کوران جنگ. قطعه‌ای است از ایثار خوزستانی‌های فداکار. این کتاب که روایت 64 تن از حاضران در رختشورخانه اندیمشک است، اخیراً مزین به تقریظ مقام معظم رهبری رسیده است. خبرگزاری تسنیم به همین مناسبت گفت‌وگویی داشته است با فاطمه سادات میرعالی که می‌توانید در ادامه بخوانید:

*تسنیم: خانم میرعالی! انتشار کتاب «حوض خون» واکنش‌های مختلفی را در میان جامعه کتابخوان و حتی مردم عادی به همراه داشته است. اما فکر می‌کنم یکی از دلچسب‌ترین نظرات درباره این کتاب برای شما، تقریظ مقام معظم رهبری باشد که اخیراً منتشر شده است.

بله؛ همین‌طور است. وقتی آقای مهدی‌نژاد، مدیر دفتر تاریخ شفاهی شهید زیوداری اندیمشک، پیامی در گروه اعضای این دفتر خبری مبنی بر اینکه کتاب به دست مقام معظم رهبری رسیده است و ایشان بر این اثر تقریظ نوشته‌اند، بسیار خوشحال شدم. به نظرم امر بزرگی اتفاق افتاده بود، به همین خاطر سجده شکر به جا آوردم.

آرزوی برآورده نشده زنان واحد رختشورخانه بیمارستان شهید کلانتری

ناگهان به یاد خانم‌های رختشورخانه افتادم و در دلم گفتم که یا حضرت زهرا(س)، کاری کنید شرایطی فراهم شود تا این خانم‌ها حسرت زیارت بر دلشان نماند و به آرزویشان برسند. وقتی جنگ در سوریه و ماجرای حضور داعش رخ داد، خیلی از این خانم‌ها که الآن هم پای کار هستند، پیوسته به ما می‌گفتند که کاش می‌شد، راهی فراهم می‌شد تا به سوریه می‌رفتیم و لباس رزمندگان را می‌شستیم. وقتی موضوع کرونا پیش آمد، خیلی از این خانم‌ها وارد کار شدند و شروع به دوختن ماسک و تهیه لوازم بهداشتی کردند. این خانم‌ها سال‌ها در گمنامی خدمت و زندگی کردند. بسیاری از این خانم‌ها حتی مشهد هم نرفته‌اند و بارها گفته بودند که کاش پیش می‌آمد و به زیارت امام رضا(ع) می‌رفتند. امیدوارم این آرزو برای این خانم‌ها برآورده شود، بسیاری از آنها به خاطر حضور در رختشورخانه با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم می‌کنند. 

*تسنیم: کتاب «حوض خون» از جمله معدود آثاری است که به خاطرات فعالان مردمی در پشتیبانی جنگ آن هم در واحد رختشورخانه می‌پردازد. کتاب در مدت کمی پس از انتشار مورد اقبال گروه‌های مختلف و مخاطبان از اقشار مختلف قرار گرفته و بازتاب خوبی هم داشته است. کمی درباره چگونگی و چرایی تدوین این اثر توضیح دهید. چرا از میان موضوعات مختلف و ناگفته جنگ، به سراغ خانم‌های فعال در واحد رختشورخانه رفتید؟

اگر بخواهم درباره چگونگی شروع و پرداختن به این موضوع آغاز کنم، باید کمی به عقب برگردم. طریقه آشنایی من با این خانم‌ها به سال 93 بازمی‌گردد، زمانی که دفتر تاریخ شفاهی شهید زیوداری داشت کم‌کم در اندیمشک راه می‌افتاد. ما با آقای مهدی‌نژاد و خانم نیکدل جلساتی برگزار کردیم و موضوعاتی بررسی شد. خاطرم هست در کنگره سرداران و یک هزار شهید اندیمشک با خانم داغری آشنا شدم. این خانم در زمان جنگ در بیمارستان شهید کلانتری کار کرده و با خود چندین قطعه عکس آورده بود. با اینکه بارها برای جمع‌آوری مصاحبه به خانه شهدا رفته بودیم، اما تاکنون توجهم به افرادی که در جنگ و در پشت جبهه حضور داشتند و الآن هم در میان ما بودند، جلب نشده بود. موضوعاتی که این خانم از بیمارستان و حال و هوای ایام جنگ تعریف می‌کرد، برایم تازگی داشت و جالب بود. من از سال 89 به دنبال کار جمع‌آوری خاطرات شهدا بودم، اما از اینجا کم‌کم با فعالیت‌های مردمی در جنگ تحمیلی آشنا شدم. 

کم‌کم به حوزه جمع‌آوری خاطرات مردمی از جنگ تحمیلی ورود کردیم و از سال 94 این فعالیت‌ها گسترده شد. قرار بود در ابتدا مطالب در یک مجله که متعلق به دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب بود، منتشر شود. اما کم‌کم این فعالیت‌ها گسترده‌تر شد. اول با عنوان «نقش زنان در جنگ» وارد کار شدیم، پس از مدتی متوجه شدیم که زنان در سال‌های جنگ تحمیلی نقش بسیار پررنگی داشتند و هرکدام از آنها، خاطرات شنیدنی دارند. وقتی مصاحبه‌ها انجام شد، سوژه‌هایی نیز از دل این مصاحبه‌ها پیشنهاد شد.

دفتر کار ما در محله‌ای قرار داشت که تعدادی از این خانم‌ها در آنجا زندگی می‌کردند. ما هر روز از کنار آنها رد می‌شدیم، با آنها سلام و علیک می‌کردیم، اما آنها را نمی‌شناختیم، نمی‌دانستیم که در جنگ چه کرده‌اند. تا پیش از تدوین کتاب «حوض خون» اصلاً به حضور این خانم‌ها و نقش آنها در جنگ پرداخته نشده بود. بعضی از آنها به عنوان مادر یا همسر شهید بودند و بنیاد شهید به تقریباً چهار نفر از آنها به عنوان بانوی پشتیبان جنگ، لوح تقدیری اهدا کرده بود.

یک روز آقای مهدی‌نژاد، مدیر دفتر تاریخ شفاهی شهید زیوداری، به ما گفت بروید و ببینید این خانم‌هایی که ساده از کنارشان رد می‌شوید، در دوره جنگ چه کرده‌اند. این شد که کم‌کم ما با این موضوع آشنا شدیم.

حتی خانواده‌های خانم‌های رختشورخانه از کار آنها در جنگ خبر نداشتند

گمنامی این خانم‌ها به گونه‌ای بود که حتی گاه خانواده‌هایشان هم خبر نداشتند که آنها در جنگ چه کرده‌اند. مثلاً خاطرم هست وقتی کتاب منتشر شد، نوه یکی از این خانم‌ها به ما می‌گفت ما دست‌های مادربزرگمان را بعد از خواندن این کتاب می‌بوسیم. ما تا پیش از این اصلاً اطلاع نداشته مادربزرگی که آنها را بزرگ کرده، چنین نقشی در جنگ داشته است.

در سال‌های 93-94 پرداختن به خاطرات زنانی که در رختشویی فعالیت می‌کردند، مطرح شد، اما در سال 95-96 این سوژه به شکل ویژه‌ای در دستور کار قرار گرفت. برای تدوین خاطرات زنان فعال در بخش رختشویی، محققین دفتر نیز مساعدت داشتند و کار تدوین کتاب نیز آغاز شد.

کوچه‌کوچه برای پیدا کردن این خانم‌ها را گشتیم

*تسنیم: موفق شدید با همه خانم‌های حاضر در رختشورخانه صحبت کنید؟ شما بعد از گذشت حدود چهار دهه می‌خواستید به سراغ آنها بروید و فکر می‌کنم به همین دلیل با مشکلات متعددی مواجه شدید. برای پیدا کردن این خانم‌ها چه مسیری طی شد؟

پیدا کردن این خانم‌ها بخشی از مشکل کار ما بود. تعدادی از این خانم‌ها فقط نام مستعار داشتند. ما باید به دنبال خانمی می‌گشتیم که فقط یک استم مستعار از او داشتیم. مثلاً به ما گفته بودند که «ننه غلام» پای ثابت رختشویی بودند. خب، ما این خانم را چطور پیدا کنیم؟ می‌گفتند او احتمالاً در محله راه‌آهن زندگی می‌کند. می‌رفتیم به محله و با زنان دیگر هم‌صحبت می‌شدیم و از آنها درباره دوران جنگ می‌پرسیدیم تا کم‌کم فرد مورد نظر را پیدا می‌کردیم. این کوچه و آن کوچه را می‌گشتیم. یکی از خانم‌ها را به صورت اتفاقی در ایستگاه اتوبوس پیدا کردیم، یکی دیگر را در مجلس روضه پیدا کردیم و ... . کتاب «حوض خون» با مشارکت و همکاری هشت تن از دوستان دیگرم که کار تحقیق و پژوهش را برعهده داشتند، به ثمر نشست و منتشر شد.

*تسنیم: همه خانم‌ها در قید حیات هستند؟

خیر، متأسفانه چهار نفر از آنها قبل از انتشار کتاب به رحمت خدا رفته‌اند و دو نفر دیگر را نیز پس از چاپ کتاب، از دست دادیم.

*تسنیم: کتاب «حوض خون» و آثار مشابه این که با تمرکز بر خاطرات مردمی تدوین شده، نشان می‌دهد که چقدر سوژه ناب و کار نشده در دل جنگ وجود دارد. این موضوع برای شهرهای مرزی و شهرهایی که مواجه مستقیم با جنگ داشتند، بیشتر صدق می‌کند.

بله، همین‌طور است. با وجود اینکه آثار متعددی در حوزه دفاع مقدس منتشر شده است،‌ اما ما هنوز نمی‌دانیم که مشاغل مختلف چه نقشی در جنگ تحمیلی ایفا کردند. مثلاً در حال حاضر کتاب جمع‌نگاری با محوریت کارهای پرداخته نشده در پشت جبهه با نظارت سمیه تتر در حال تدوین است که قصد دارد به این موضوع اشاره کند. در حین انجام این کار به سوژه‌های متعددی رسیدیم. مثلاً اینکه کارخانه‌های یخ‌سازی چه نقشی در تأمین و پشتیبانی جنگ برعهده داشتند؟ تعمیرکاران چه کار می‌کردند؟ یا مثلاً دامداران چه نقشی داشتند؟ دامداران معمولاً دام خود را به جبهه هدیه می‌کردند و همین امر سبب شد که کم‌کم دامداری جبهه راه بیفتد.

برکت «حوض خون» برای ادبیات دفاع مقدس

به نظرم یکی از برکات انتشار آثاری مانند «حوض خون» برای ما این بود که به این فکر بیفتیم که باید تحقیق مفصل و تخصصی درباره جنگ و موضوعات کار نشده در این حوزه انجام دهیم.

*تسنیم: در کتاب هم اشاره شده که خانم‌های رخشتورخانه به دلیل حضور مستمر در فضایی که با مواد شوینده سر و کار داشته به لحاظ جسمی دچار آسیب شده‌اند. آیا تا به حال به عنوان کسانی که در جنگ نقش مؤثری داشتند، به لحاظ مادی یا معنوی حمایتی شده‌اند؟ مثلاً برای درمان خود از نظر تأمین مخارج هزینه‌های درمان، حمایتی از آنها صورت گرفته است؟

اصلاً در این مدت حمایتی نشدند. این موضوع حتی در مورد دارو و درمان هم صدق می‌کند. این زنان هشت سال در رختشویی کار کردند و هزینه درمانشان نیز برعهده خودشان است. کار در رختشورخانه شرایط سختی داشت، ما در کتاب «حوض خون» تنها به بخشی از این تلخی‌ها و سختی‌ها اشاره کردیم.

روز 4 آذر 1365، رژیم بعث عراق با 54 فروند هواپیما یک ساعت و 45 دقیقه اندیمشک را بمباران کرد. این حمله هوایی، طولانی‌ترین حمله هوایی بعد از جنگ جهانی دوم بود. هدف اصلی دشمن، انهدام کامل اندیمشک به عنوان قرارگاه پشتیبانی دائمی جنگ بود.

این خانم‌ها با اعتقادی که داشتند، پای کار ایستادند؛ وگرنه امکان رفتن از شهر برای همه فراهم بود. در همان روزهای اول جنگ، دشمن تا 15 کیلومتری مرکز شهر رسیده بود. در حالی که جوانان شهر مشغول سنگرسازی هستند، این خانم‌ها به فکر این هستند که چطور می‌توانند جلوی دشمن بایستند. مثلاً یکی از خانم‌ها تعریف می‌کرد که حتی به فکر این بودند که آب جوش را به پشت بام خانه‌ها ببرند تا اگر دشمن حمله کرد، از این طریق بتوانند مقابله کنند؛ یعنی آمادگی جنگ تن به تن با نیروی دشمن را داشتند. 

 

شستن لباس رزمندگان زیر طولانی‌ترین بمباران هوایی جهان

از سوی دیگر، خانواده‌های این افراد نیز در جبهه‌های جنگ حضور داشتند. همسر یا فرزند برخی از خانم‌ها در جبهه مشغول جنگ بودند. در واقع پیشینه مذهبی و اعتقادی قوی که این خانم‌ها از قبل از انقلاب داشتند، در این زمان بروز و ظهور بیشتری پیدا می‌کند. بسیاری از این خانم‌ها در زمان قبل از پیروزی انقلاب، جزو لیدرهای مردمی بودند که با برگزاری جلسات خانگی، راهپیمایی‌ها، جلسات قرآن و ... افراد را برای مبارزه با شاه جذب و دعوت می‌کردند. وقتی جنگ رخ می‌دهد، این خانم‌ها می‌گویند که ما با خون دل انقلاب کردیم، حالا نمی‌خواهیم ثمره همه تلاش‌هایمان در این چند سال را به راحتی در اختیار صدام قرار دهیم. همین روحیه آنها را به سمت کار در رختشورخانه سوق می‌دهد.

هیچ حمایتی از زنان واحد رختشورخانه نشده است

نکته دیگری نیز در این زمینه وجود دارد و آن اینکه، اندیمشک خط مقدم جبهه بود؛ به همین دلیل از شهرهای دیگر به این شهر می‌آمدند و خدمت می‌کردند. مثلاً افرادی به عنوان امدادگر از شهرهای دیگر به بیمارستان شهید کلانتری آمده‌اند، الآن برای این افراد به عنوان امدادگر جنگ مزایا در نظر گرفته شده است،‌ اما برای خانم‌های رختشورخانه این نوع امتیازات در نظر گرفته نشده؛ چون این‌ها در همان شهر بودند؛ حال آنکه تعداد زیادی از این خانم‌ها خانه‌های خود را در اثر موشک‌باران از دست دادند، افرادی از خانواده‌شان شهید شدند، جنگ بر زندگی آنها اثر مستقیم داشته و می‌توانستند از آن شهر بروند، اما ماندند و خدمت کردند. بعضی از این خانم‌ها تعریف می‌کردند که لباس فرزندان خود را با آب می‌شستند و صابون یا پودر رختشویی خودشان را به رختشورخانه می‌بردند تا لباس رزمندگان را بشویند. آنها با خدا معامله کرده بودند.

«حوض خون»؛ آینه خون دل‌هایی که برای دفاع از انقلاب خورده شدروایت‌های تکان‌دهنده از سانسورشده‌های جنگ+ فیلم

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: خاطرات دفاع مقدس انتشارات راه یار کتاب خاطرات دفاع مقدس انتشارات راه یار کتاب بیمارستان شهید کلانتری مقام معظم رهبری خانم ها خانم ها لباس رزمندگان جنگ تحمیلی خانم ها خانم ها منتشر شد خانه ها حوض خون

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۱۸۲۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستان‌های عامه ما، ریشه در واقعیت دارند/ ردّپای کهن الگوها در روایت‌های زنان/ مضامین متنوع لالایی‌ها و شعرهای زنانه

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین از انجمن مستندسازان سینمای ایران، بیست‌وششمین نشست‌ ماهانه‌ی «مستندهای ایران‌شناسی» به نمایش و نقد و بررسی فیلم مستند «طرقه» ساخته محمدحسین دامن‌زن اختصاص داشت. این فیلم یکی از پر افتخارترین و موفق‌ترین فیلم‌های سینمای مستند ما در عرصه‌ی بین‌المللی است. «طرقه» در بیش از هشتاد کشور دنیا به نمایش در آمده است.

محمدحسن دامن‌زن در مستند «طرقه»، در همراهی با چهار زن نوازنده‌ی شمال خراسان زندگی، زمانه و احوالات آنها را روایت می‌کند. با پایان اکران اثر، محمدحسن دامن‌زن کارگردان «طرقه»، حمید جعفری مستندساز و رئیس هیئت مدیره انجمن مستندسازان سینمای ایران، دکتر زهرا محمدحسنی فولکلوریست و دکتر علیرضا حسینی مردم‌شناس درباره وجوه مختلف اثر به بحث و تبادل‌نظر پرداختند. حمید جعفری، در سخنان ابتدایی، بعد از خوش‌آمدگویی به حاضران بحث را به مهمانان سپرد.

دکتر زهرا محمدحسنی فولکلوریست راجع به تأثیری که تجربه تماشای «طرقه» بر او داشته است، عنوان کرد: این دومین باری است که فیلم را می‌بینم و می‌توانم بگویم که با لحظه لحظه آن ارتباط برقرار کردم و تأثیر عجیبی روی من داشت. با توجه به حوزه‌ی تخصصی‌ام که زنان در فرهنگ و ادبیات عامه‌ ایران است، باید بگویم صدای ساز زنان و شعر زنانه که کلا در ادبیات عامه ما دیده می‌شود برخلاف ادبیات و فرهنگ رسمی است. در ادبیات رسمی تا قبل از فروغ، دست کم صدای شعر زنانه نداریم. پروین اگر شعر می‌گوید، هیچ فرقی با شعر بهار ندارد. یعنی صدای شعر تا فروغ زنانه نیست ولی در ادبیات عامه ما و فرهنگ ما، از گهواره ها و آوازها، احساسات زنانه و طنین صدای آنها کاملا لمس می‌شود. این مستند به خوبی به این موضوع قدرت زنان و صدای زنان پرداخته بود. محمدحسن دامن‌زن کارگردان اثر، طریقه جلب اعتماد سوژه‌ها برای باز کردن سفره دلشان را این گونه شرح داد: خیلی زمان برد. اول اینکه من در یک محیط زنانه بزرگ شدم. پدرم خیلی زود فوت کرد و مادرم مرا بزرگ کرد از این رو اطراف من بیشتر خانم‌ها حضور داشته‌اند. به هر حال، آشنایی من با این خانم‌ها زمان برد. من به شیروان رفتم و یک خانه اجاره کردم. هشت ماه را در آنجا سپری کردم تا اینکه این خانم‌ها، به مرور پیدا شدند.

او درباره اینکه جرقه ساخت اثر چگونه زده شد، گفت: موقعی که خارج از کشور بودم، نواری به من کادو دادند. نوار درباره موسیقی شمال خراسان بود و آخر این نوار، چند تا لالایی بود و برای اینکه این لالایی‌ها مجوز پخش بگیرند، روی این لالایی‌ها، یک صدای نخراشیده ای دکلمه می‌کرد. من این لالایی‌ها را گوش کردم و دیدم چه زیباست! با خودم گفتم این خانم‌های شمال خراسان که اینطوری لالایی می‌خوانند، پس حتما به موسیقی اشراف دارند. متأسفانه، مادرم آلزایمر گرفت و من به ایران برگشتم. این موضوع، مرا له کرد. به شیروان رفتم، خانه‌ای اجاره کردم و هشت ماه در آنجا زندگی کردم، تا به مرور با این خانم‌ها آشنا شدم و در نهایت، این فیلم ساخته شد. چون وقتی هم‌زبانی پیش می‌آید، همه‌چیز راحت طرح می‌شود و پیش می‌رود.

حمید جعفری با اشاره به توضیح کارگردان گفت: می‌بینید که یک مستندساز برای ساخت مستندی که ممکن است به نظر بسیار ساده بیاید، چه مسیری را طی می‌کند، در روستا یا شهر دیگری خانه‌ای اجاره می‌کند و هشت ماه جور دیگری زندگی می‌کند، تا بتواند به آدم‌های فیلمش نزدیک شود و مسیر ساخت فیلم را هموار کند.

دکتر علیرضا حسینی مردم‌شناس راجع به چرایی برقراری ارتباط راحت‌تر با مردم کرمانج گفت:نکته مهم درباره آنها، سادگی و بی‌آلایش بودن است. چون قسمتی از کرمانج ها در شمال خراسان، عشایری هستند که ییلاق و قشلاق می‌کنند. این جو سرزمینی و سرسبزی این سرسبزی آنجا باعث می‌شود به راحتی به دیگران اعتماد کنند. زهرا محمدحسنی درباره نقش موسیقی در اعتماد به دیگران بیان کرد: نمی‌توان به ضرس قاطع در این باره نظر داد اما می‌تواند تاثیرگذار باشد.

زهرا محمدحسنی در سخنان پایانی، این باور که شعرها و لالایی‌های زنانه تماما شکوه ها و گلایه‌های زنانه هستند را غلط نامید و گفت: دیدگاه غالبی که درباره ادبیات عامه ما وجود دارد، این است که لالایی‌ها و شعرهای زنانه عمدتاً شکوه‌ها و گلایه‌های زنانه هستند. اگر کلیدواژه «لالایی» را در مقاله‌های حوزه فولکلور جستجو کنید، همه اش همین است که: «لا لا لا، بابات رفته زن بگیرد» و این لالایی که در مناطق مختلف به اقسام گوناگون تکرار شده است را مورد استناد قرار داده‌اند و گفته‌اند لالایی‌ها عمدتاً شکایت زنانه و بیان سرخوردگی‌های زنانه است.

چند سال پیش طی یک پژوهش، هزار لالایی را از شهرهای مختلف بررسی کردم و از این هزار لالایی، تنها سه درصد به شکوه از مرد مربوط می‌شد در صورتی که باقی لالایی‌ها، خیرخواهی برای مرد را می‌خواستند، دعا کردن برای مرد یا ناز و عتاب عاشقانه بود. حتی شامل دلتنگی و از دست دادن یار هم می‌شد مثل «گلی از دست رفته و خار مانده است/ به من جور و جفا بسیار مانده است».

بعضی پژوهشگران گفته‌اند که این ناز و عتاب عاشقانه با یک معشوق خیالی است. در نواهایی که این خانم‌ها در فیلم می‌خواندند هم این گفتگو با معشوق وجود داشت. از نظر من، این دیدگاه غالب که لالایی‌ها و شعرهای زنانه ضدمرد هستند، بیانگر ظلم به زنان است دور از واقعیت و تقلیل آواهای زنانه است. اتفاقاً این ساز زدن که خود یک کار ممنوعه است، شکستن همان محدودیت‌ها برای زنان است و شکستن همان چهارچوب‌ها است که دارد به آنها قالب می‌شود. در این فیلم هم دیدیم که هم ساز مرد و هم ساز زن را شکسته بودند و فقط ساز خانم نبود. چون اجرای موسیقی در کشور ما کلا با چالش مواجه است.

بیست‌وششمین نشست‌ ماهانه‌ی «مستندهای ایران‌شناسی»، به همت انجمن مستندسازان سینمای ایران و انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا) و با همکاری سازمان نظام پزشکی کرج، غروب روز دوشنبه، ۲۷ فروردین ماه ۱۴۰۳، در سالن آمفی‌تئاتر سازمان نظام پزشکی کرج برگزار شد.

۵۷۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1896476

دیگر خبرها

  • حال و هوای خانه شهید طهرانی مقدم بعد از عملیات «وعده صادق»
  • داستان‌های عامه ما، ریشه در واقعیت دارند/ ردّپای کهن الگوها در روایت‌های زنان/ مضامین متنوع لالایی‌ها و شعرهای زنانه
  • عکسی از رهبر انقلاب در لباس نظامی
  • فرمانده مرزبانی فراجا با خانواده شهید گلستانی دیدار کرد/ حامل سلام رهبر معظم انقلاب هستم
  • پیام تبریک رهبر معظم انقلاب به قهرمانان کشتی آزاد و فرنگی
  • ببینید | روایت رهبر انقلاب درباره رژه ارتش در سال ۵۸
  • شنیدن رنج‌ مردم برایم عادی نشده!
  • رونمایی از کتاب منظومه فکری رهبر معظم انقلاب در مدرسه علمیه مروی
  • روایت نویسنده عراقی از صبر استراتژیک و پاسخ استراتژیک ایران
  • رونمایی کتاب منظومه فکری رهبر معظم انقلاب در موضوع آموزش و پرورش