Web Analytics Made Easy - Statcounter

ایسنا/ایلام امروز ۴ آذرماه (۲۵ نوامبر) روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است، مبحثی که در ایام کرونا و با وقوع مشکلات اقتصادی، افزایش میزان بیکاری، خانه نشینی اجباری ماهیت پاره‌ای از زوجین بیشتر خود را نشان داد، جر و بحث‌های مداوم، دعواهای مکرر، زد و خوردهای فیزیکی بخشی از موارد خشونت‌های اتفاق افتاده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«مهدی مومنی»در گفت‌وگو با ایسنا با تاکید بر اینکه مدت زمان قابل توجهی است که خشونت بر علیه زنان و همسر آزاری در جامعه‌ی مردسالار ایران برجسته شده است، اظهار کرد: در طول تاریخ و در بین جوامع مختلف خشونت بر علیه زنان وجود داشته و حتی کشورهای توسعه یافته ای مانند آمریکا از رتبه‌ی بالایی در این خصوص برخوردارند البته یکی ازدلایل این است که در این کشورها خشونت‌های چون همسر یا کودک آزاری گزارش داده می‌شود اما در جامعه‌ی ما که ظاهرا خشونت بر علیه زنان و همسران کمتر است بدلیل عدم اعلام این خشونت‌ها توسط زنان به مراجع رسمی است.

این روان‌شناس و فعال اجتماعی گفت: در جامعه ما مبتنی بر مولفه‌های فرهنگی مراجعه به مراجع قضایی جهت اعلام خشونت خانگی، عملی زشت تلقی می‌گردد، فلذا تعدادی از زنان ما تحت بدترین توهین‌ها، تحقیرها، ستم‌ها و خشونت‌های عموما کلامی، جنسی، روانی و عاطفی قرار می‌گیرند ولی آن را گزارش نمی‌دهند. چرا که به نحوی فرهنگ جامعه ما این خشونت‌ها را پذیرفته و منجر به این شده که تنها بخش اندکی از زنان وقتی مورد ضرب و شتم فوق العاده شدید قرار می‌گیرند به پزشکی قانونی یا کلانتری محل مراجعه نمایند.

مومنی یکی دیگر از دلایل نبود امارهای دقیق رادر بحث خشونت بر علیه زنان فرهنگ عمومی دانست که زن در جامعه ما به سکوت کردن، سوختن و ساختن، توصیه می‌کند، ادامه داد:"با چادر سفید به خانه‌ی شوهر میروی و با کفن سفید از آن خانه بیرون می‌آیی" این جمله تلویحا این را به زن می‌گوید که هر بلایی سرت آمد باید در خانه همسر بمانی و خارج نشوی تا زمانی که بمیری. وقتی این فرهنگ به زن چنین توصیه می‌کند عملا دیگر شهامت، جسارت، و مطالبه‌گری حقش را امری بد و نادرست تبلیغ می‌کند. در جوامعی مانند جامعه ایلام که مبتنی بر روابط ایلی، طایفه‌ای، کدخدامنشی و ریش سفیدی است و در واقع جامعه در مولفه‌های فرهنگی به توسعه نرسیده است؛ فضای سنتی بر محیط حاکم می‌شود و پیامد آن تحمل ظلم‌ها و ستم‌هایی است که در حق زن صورت می‌گیرد و مشکلات زوجین توسط نزدیکان آنها و بزرگان طایفه حل شده و به عبارتی سر و ته مسئله را به هم می‌آورند. مثلاً وقتی زنی مورد بدترین برخوردها قرار می‌گیرد جسارت کرده و متارکه می‌کند و از خانه ای که درآن مورد خشونت قرار میگیرد خارج می شود و به منزل پدری می‌رود در این حالت این امر به مراجع مربوطه گزارش نمی‌شود و با آمدن چند نفر از اقوام خانواده همسر، با سلام و صلوات، قضیه فیصله می‌یابد و عموما حقوق زن و شکایت زن نشنیده و نادیده گرفته می‌شود.

مومنی خاطر نشان کرد: آماری از خشونت‌های فیزیکی و ضرب و شتم در دست هست اما ابعاد خشونت فقط و فقط ضرب و شتم‌های شدید و برخوردهای فیزیکی نیست. در حال حاضر ما در جامعه خود نظاره‌گر فضای پرخاشگری‌های کلامی در تعاملات کوچه و خیابان هستیم.

این فعال اجتماعی مولفه‌هایی پرخاشگری کلامی را طعنه زدن، سرزنش کردن، متلک گویی، کنایه زدن، لُغوز و لیچار بار طرف کردن، احساس گناه را در دیگری ایجاد کردن، پایین آوردن عزت نفس شخص مقابل برشمرد و گفت: این موارد به شدت در بین زوجین وجود دارد یکی از شکایات عمده زنان در جلسات مشاوره همین پرخاشگری‌های کلامی و عاطفی است آنجا که می‌گویند مرتبا توهین می‌شنوم، فحش می‌خورم، تحقیر می‌شوم، ناسزا به من گفته می‌شود و رفتارم مورد انتقاد و بهانه گیری مداوم قرار می‌گیرد.

مومنی در خصوص مولفه‌های خشونت روانی عاطفی به بی توجه‌ای، نادیده گرفتن، بی محلی کردن، قدردان زحمات نبودن، حذف جملات عاشقانه در بین زوجین، عدم پاسخگویی به احساسات زوجه اشاره کرد و افزود: ارتباط چشمی برقرار نکردن با زن، قهر کردن و صحبت نکردن در روزهای متوالی نیز از مصادیق خشونت روانی و عاطفی است.

این روان‌شناس در مورد خشونت جنسی که به دلیل خودسانسوری و تابو بودن مسائل جنسی و سکس میزان و آماری از آن در دست نیست، گفت: متاسفانه در مورد این خشونت صحبت نمی‌شود و براحتی در مورد پرسش‌های مربوط به این رفتار پاسخ داده نمی‌شود. در واقع هیچ زنی نمی‌گوید علاقه‌ای به ارتباط جنسی با همسرش ندارد و تحت فشار و درخواست‌های او به این امر تن می‌دهد. از طرف زن بازگو نمی‌شود که به چه مدلی از رابطه جنسی علاقه دارد و یا اینکه ارضا جنسی وی مورد اهمیت قرار می‌گیرد یا نه. آیا مرد فقط به دنبال ارضاء خود است یا با همسرش صحبت می‌کند که تمایل به رابطه دارد یا نه ؟آیا این نوع ارتباط را می‌پسندی یا نه؟ آیا شرایط جسمی یا روانی لازم را جهت رابطه جنسی داری یا نه؟ زوجین در مورد این رابطه صحبت نمی‌کنند در حالی که باید طرفین در مورد نوع، مکان، زمان و حس و حال رابطه جنسی شفاف و با صراحت حرف بزنند و به توافق برسند. از بُعد دیگر تلقی‌های غلط از مبحثی بنام "تمکین کردن" تبدیل به حربه‌ای در دست مراجع قضایی و مردها شده است که زن باید تمکین کند. بنابراین زن در هر شرایط روانی و عاطفی، با وجود استرس و افسردگی یا بی میلی‌ نسبت به رابطه جنسی و داشتن اکراه روانی سردرد، خستگی، مشکلات هورمونی و... در صورت نیاز جنسی همسرش باید تسلیم باشد و خود را در اختیار مرد قرار دهد، اینها از مصادیق خشونت جنسی هستند.

مومنی خاطر نشان کرد: ابعاد خشونت باید با همدیگر دیده شود در حالی که بیشتر خشونت را تنها به خشونت‌های فیزیکی و ضرب و شتم تقلیل داده و هر زمانی که از همسرآزاری و خشونت بر علیه زنان  صحبت به میان می‌آید انگار باید دست و پای زن خورد شده باشد تا بگوئیم همسرآزاری رخ داده است.

این فعال اجتماعی به فرزندان تربیت یافته در چنین خانواده‌هایی اشاره کرد و گفت: فرزندانی که از صبح تا شب در محیطی پر تنش، با دعوای والدین، توهین و فحاشی، سرزنش و کتک کاری قرار دارند دچار استرس و اضطراب‌های شدید می‌شوند، سلامتی روان آنها به خطر می‌افتد و در دوران بزرگسالی دچار اختلال شده و طرح‌واره‌هایی را که از ازدواج در ذهنشان شکل داده‌اند اینگونه متصور هستند که ازدواج یعنی ضرب و شتم، بد و بیراه گفتن به زن و توهین کردن و اینکه باید همسرم را کتک بزنم چون بابا هم مادر را می‌زد. دلیل هم این است که فرزندان والدین را الگوی خود و مراجع قدرت می‌دانند به همین دلیل است که کودکان کم سن و سال بیشتر رفتارهای والدین را تقلید می‌کنند و رفتارهای پدر و مادر را درست می‌پندارند.

وی ادامه داد: این افراد به صورت ناخودآگاه، سبک‌های فرزندپروری غلط و در روابط ناسالم والدین نیز شیوه‌های نادرست و ناکارآمدو آسیب‌زا را درونی سازی می‌کنند و در ازدواج خود با همسر همین گونه رفتار می‌کنند. به عنوان نمونه زنی که در محیط خانواده غُر می‌زند، بهانه می‌گیرد و خودش را ضعیف، منفعل و ناتوان نشان می‌دهد حتما و حتما در ذهن دخترش، طرح‌واره‌ی یک زن منفعل را شکل می‌دهد و همان دختر وقتی ازدواج می‌کند به همسرش نق می‌زند، بهانه‌گیر می‌شود و با بروز کوچک‌ترین مسئله قهر می‌کند و به گوشه‌ای رفته و گریه می‌کند، یا غذا نمی‌خورد و در کل یکسری رفتارهای منفعلانه دارد.

مومنی تاکید کرد: وقتی مادر مقتدر باشد، محکم و به دور از پرخاشگری در خصوص موضوعات خانواده با همسرش صحبت کند در ذهن فرزندان، یک زن مقتدر شکل می‌گیرد و فرزند یاد می‌گیرد از حق و حقوق خود به دور از پرخاشگری و آسیب به دیگران دفاع کند. بنابراین وقتی محیط خانه متشنج است و همسرآزاری در آن قابل مشاهده است فرزندان دچار اختلال اضطرابی، شب ادراری، ناخن جویدن و اُفت شدید تحصیلی می‌شوند.

وی افزود: تحقیقات نشان می‌دهد در چنین شرایطی شخصیت‌های پارانوئیدو سوءظن‌داری شکل می‌گیرد و بخصوص دختران به جنس مرد بدبین می‌شوند و بعدها نمی‌توانند روابط روانی ،عاطفی وجنسی سالمی را با مرد خود داشته باشند چون‌که در نگاه آنها مردها مصداقی از  پدرانشان هستند؛ یک پدر سخت‌گیر، کنترل‌گر و آسیب زننده. در این حالت به احتمال زیاد این دختران نمی‌توانند ازدواجهای سالم وپایداری را تجربه کنند،درمواردی حتی سلامت جسمی فرزندان این خانواده‌ها به خطر می‌افتد؛ استرس و اضطراب‌های مکرر بر سیستم گوارش آنها تاثیر می‌گذارد؛ سیستم ایمنی انها ضعیف و مستعد بیماری‌های عفونی می‌ شوند اختلال درخواب وتغذیه اتفاق خواهد افتاد و دهها آسیب دیگر.

این روان‌شناس و فعال اجتماعی به خشونت اقتصادی بویژه بر علیه زنانی که خود منابع درآمدی ندارند، اشاره و خاطر نشان کرد: در این شرایط مردها بعضا پول برای هزینه‌های منزل به زن نمی‌دهد، زن بخاطر ریال به ریال پولی که خرج کرده است جواب پس می‌دهد، زن گاهاً نیاز مالی دارد ولی همسر به او پول نمی‌دهد؛ اگر می‌خواهد به سلیقه خود لباسی تهیه کند، شوهر این اجازه را به شرطی می‌دهد که او بگوید چه لباسی بخرد. البته موارد اندکی از زنان شاغل را داریم که مدیریتی بر حقوق خود ندارند و کارت حقوقشان در دست همسر سلطه‌گر است و یکی از شکایت‌های آنها این است که ما حتی نمی‌توانیم با حقوقی که دسترنج خودم است لباسی تهیه کنم.

مومنی تصریح کرد: مولفه‌های مثبتی چون زنان رشد یافته، آگاه، تحصیل کرده و دارای منابع مالی میتواند جسارت و جرات بیشتری در مواجهه با خشونت درزنان ایجاد کند و با توانایی بالاتری در مقابل خشونت همسر می‌ایستد. به دادگاه و مراجع قضایی مراجعه می‌کنند وکیل می‌گیرند و اگر لازم باشد برای طلاق اقدام خواهند کرد.

مومنی افزود نباید جایگاه خانواده‌های حمایت‌گر را فراموش کرد که وقتی زن مورد خشونت قرار می‌گیرد و به خانه‌ی پدری مراجعه می‌کند اگر خانواده‌ی وی خانواده‌ای آگاه و حمایت‌گر باشند جسارت و شهامت زن برای خروج از زندانی به اسم زندگی زناشوئی بیشتر می‌شود.

این فعال اجتماعی یادآوری کرد: زنانی که منابع مالی ندارند و از اقتصاد ضعیفی رنج می‌برند و حتی سرپناهی ندارد، رشد یافته نیستند و دارای خانواده‌ی حمایت‌گری نیز نمی‌باشند مجبور به تحمل فشارها و کنار آمدن با خشونت‌های متعدد هستند و چه بسا بخش عمده‌ای از خودکشی‌ها و خودسوزی‌های زنان ایلامی نشات گرفته از این خشونت ‌است که بنظر می‌رسد در سالهای اخیر کمترشده خصوصا در مدل خودسوزی..

این روانشناس و مشاوره خانواده معتقد است، زنان ما باید شیوه‌های حمایت‌گری را از مراجع به مشاورو مراکز زوج درمانی، مراکز بهزیستی، اورژانس اجتماعی، مراکز مشاوره نیروی انتظامی و دادگاه‌ها تا یادگیری مهارت رفتار جرات مندانه و برخورد قاطع با همسر خشونت‌گر را همراه با بیان موضوع با خانواده و دوستان صمیمی خویش در دستور کار قرار دهند و بدانند با پنهان کردن خشونت و با سکوت و سرپوش گذاشتن برآن تنها شرایط خویش را بغرنج‌تر و خطرناکتر کرده‌اند و البته شوهر را قدرتمندتر و جسورتر کرده و اعمال خشونت‌ها را بیشتر کرده است داشتن رفتار جرات مندانه و قاطع درکناره گیری از حمایت مراجع قضایی و مشاوره درمانگران کاری کاملا منطقی و موثر است.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی اجتماعی منطقه ایلام خشونت عليه زنان توسعه نیافتگی خشونت بر علیه زنان فعال اجتماعی قرار می گیرد مراجع قضایی رابطه جنسی ضرب و شتم حمایت گر خشونت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۷۳۵۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«خشونت در خونم بود»؛ داستان تنها زنی که عضو یاکوزای ژاپن شد

فقط مرد‌ها می‌توانند عضو یاکوزا شوند. این یکی از اصول سفت و سخت حاکم بر مافیای ژاپن است که از بیش از ۲۰ گروه و سازمان جنایی در سرتاسر کشور‌های آسیایی تشکیل شده است.

به گزارش بی بی سی، در بیش از سه قرن تاریخ یاکوزا، تنها نام یک زن ثبت شده است که توانسته مراسم و مراحل عضویت در آن را به طور کامل پشت سر بگذارد.

نام این زن نیشیمورا ماکو است. او از سنین پایین عطش سیری‌ناپذیری به شورش و سرکشی داشت و خیلی زود عضو یکی از باشگاه‌های موتورسواران یاغی شد که در ژاپن با نام «بوسوزوکو» شناخته می‌شوند.

ملاقات او با یکی از اعضای جوان یاکوزا به نقطه عطفی در زندگی او تبدیل شد. او که مسحور دنیای جنایات سازمان‌یافته شده بود، خیلی زود وارد فعالیت‌های غیرقانونی مافیای ژاپن شد.

ظاهر ظریف نیشیمورا در تناقض آشکار با میل او به خشونت‌طلبی بود. او که الان ۵۷ ساله است، زمانی در مصاحبه با مارتینا بارادل، پژوهشگر دانشگاه آکسفورد -که بعد از سال‌ها تحقیق درباره یاکوزا موفق شده بود اعتماد نیشیمورا را جلب کند- گفته بود: «در جنگ و دعوا عالی بودم. هیچ وقت از یک مرد شکست نخوردم.»

سابقه جنایی او که از درگیری با دار و دسته‌های رقیب تا قاچاق مواد مخدر و قاچاق زنان برای روسپی‌گری را در بر می‌گیرد، و همین طور شخصیت جسور و بی‌رحم او دری را به روی او باز کرد که تا پیش از آن به روی زنان بسته بود.

افول یاکوزا در دهه‌های اخیر و شرایط شخصی نیشیمورا (که مادر دو فرزند است) باعث شد او دنیای زیرزمینی را ترک کند و یک زندگی عادی را آغاز کند.

امروز او یک سازمان خیریه را اداره می‌کند که در آن به دیگر اعضای سابق دسته‌های مافیایی کمک می‌کند که می‌خواهند مثل خودش به جامعه برگردند.

مارتینا بارادل پژوهشگر ایتالیایی که شیفته داستان نیشیمورا و یاکوزا شده بود، شبکه‌ای ارتباطی برای خود ساخت تا بتواند با شخصیت‌های دخیل در جنایات سازمان‌یافته ژاپن ارتباط برقرار کند.

این ارتباطات به او اجازه داد که دوستی نزدیکی با نیشیمورا برقرار کند و به صورت مرتب با او دیدار کند.

بخش موندو بی‌بی‌سی ساعاتی بعد از یکی از ملاقات‌های بارادل با نیشیمورا در شهر گیفو در ۲۷۰ کیلومتری توکیو، با این محقق ایتالیایی گفتگو کرد.

از کجا می‌دانیم که ماکو تنها زنی است که به عضویت یاکوزا درآمده است؟

اگر زن دیگری هم بود، خبرش در می‌آمد. پلیس سابقه اعضای یاکوزا را دارد. زنان بسیاری به صورت غیر رسمی به مافیا کمک کرده‌اند، اما هیچ کس مثل او نبوده است.

رئیس او بود که این تصمیم بی‌سابقه را گرفت که او را به عضویت گروه در بیاورد. عضویت کامل او در یاکوزا اثبات شده است. او عکس‌هایی از مراسم ساکازوکی خود دارد که نشان‌دهنده ابراز وفاداری و تعهد او به مافیای ژاپن است.

چطور با او ارتباط برقرار کردید؟

شیفتگی من به یاکوزا در دوره کارشناسی دانشگاه شروع شد. در آن زمان به صورت اتفاقی در ساحلی در ژاپن اعضای یاکوزا را دیدم. ملاقات اول آنقدر برایم جالب بود که باعث شد تحقیقات دانشگاهی‌ام را به مطالعه درباره این سازمان اختصاص دهم.

تعداد افرادی که درباره یاکوزا تحقیق می‌کنند خیلی زیاد نیست، به همین دلیل توانستم با خیلی از آن‌ها از جمله روزنامه‌نگاران و پژوهشگران ارتباط برقرار کنم، و سنپا (مربی) من گفت که قرار است با نیشیمورا دیدار کند و به این ترتیب ما را به هم معرفی کرد.

اولین ملاقات چطور بود؟

یک برنامه خیریه بود برای بازپروری و بازگشت زندانیان سابق به اجتماع و او هم آنجا گروه خودش را داشت. رفتیم شام و بعد هم کارائوکه. او الکل نمی‌نوشید، سیگار نمی‌کشید و در اولین دیدار محتاط بود.

بعد باز هم با او قرار گذاشتم تا بیشتر صحبت کنیم و کم کم بیشتر با او آشنا شدم و با عمیق‌تر شدن گفتگو رابطه‌ای بین ما شکل گرفت.

چرا ماکو عضو یاکوزا شده بود؟

به من اعتراف کرد که از دوران کودکی میل عجیبی به خشونت داشته و از دعوا لذت می‌برده. به همین دلیل شروع به گشتن با دار و دسته‌های موتورسوار کرده و وارد دعوا‌ها و درگیری‌ها با دسته‌های دیگر شده، چیزی که او را به شدت جذب می‌کرده؛ و به تدریج متوجه شده با وجود این که قدش تنها کمی بیشتر از یک و نیم متر و وزنش حدود ۴۵ کیلو بوده، اما از نظر جسمی به شکلی غیر عادی قوی بوده است.

چرا انگشت کوچکش را قطع کرده؟

این کار را وقتی خیلی جوان بوده انجام داده، اوایل عضویتش در یاکوزا، یعنی حدودا ۲۰ ساله بوده. مشکلی پیش می‌آید که او مسئولیتش را می‌پذیرد، مقداری مواد مخدر گم می‌کند یا چیزی شبیه این. بعد فکر می‌کند که نداشتن انگشت کوچک در ترکیب با خالکوبی‌هایش کاملا جواب می‌دهد، چون این دو از مشخصه‌های اصلی ظاهری در یاکوزا است.

علاوه بر این خودش می‌گوید که دردی احساس نکرده و بدش هم نمی‌آمده که انگشت کوچک اعضایی را که خودشان نمی‌خواستند این کار را بکنند، قطع کند. مهارت او در اجرای مراسم «یوبیتسومه» که در آن بند آخر انگشت کوچک را قطع می‌کنند، باعث شد به او لقب «استاد قطع انگشت» بدهند.

به عنوان یک عضو یاکوزا، چطور با جامعه عادی ارتباط برقرار کرده؟

او اولین بار وقتی حامله شد یاکوزا را ترک کرد. بعد از آن دنبال یک کار عادی می‌گشت، اما جامعه ژاپن او را نمی‌پذیرفت. دلیل اصلی آن هم خالکوبی‌هایش بود که نشان می‌داد عضو مافیا بوده

همیشه تلاش می‌کرد این خالکوبی‌ها را پنهان کند و لباس آستین بلند بپوشد، اما همکارانش بالاخره متوجه آن می‌شدند و به همین دلیل او دو بار از کار اخراج شد.

همین باعث شد که به مافیا برگردد؟

دقیقا. خیلی ناراحت بود، چون تلاش می‌کرد نقش یک مادر را داشته باشد، کار مناسبی پیدا کند و زندگی قبلی را کنار بگذارد، اما به دلیل تفاوت‌هایش در‌ها به روی او بسته بود. او فکر می‌کرد این وضعیت خیلی ناعادلانه است و به همین دلیل حتی از قبل هم افراطی‌تر شد.

این همان زمانی است که خالکوبی‌هایش را تا سر انگشتانش ادامه داد و خود را به دست تقدیر سپرد. او قبل از بازگشت، یک بار با یکی از اعضای یاکوزا ازدواج کرده بود که بعد‌ها رئیس شد، و به همین دلیل نقش همسر رئیس را هم داشت.

او بعدا به صورت کامل از مافیا جدا شد. آیا ترک یاکوزا کار آسانی است؟

اگر رئیست موافقت کند، می‌توانی با پرداخت مبلغی جدا شوی، و اگر موافقت رئیس را داشته باشی حتی گاهی همین کار هم لازم نیست. شرایط افراد مختلف متفاوت است، اما بیشتر وقت‌ها امکان جدا شدن بدون دردسر زیاد وجود دارد.

عجیب است، چون بالاخره قرار است از مافیا بیرون بیایی.

بله درست است که مافیا است، اما واقعیت این است که راز‌های زیادی برای برملا کردن ندارد. ساختار آن مشخص است و پلیس هم خبر دارد که چه کسی رئیس شما است، آدرس‌ها را می‌داند و می‌تواند هر وقت خواست به سراغ افراد برود.

مثل مافیای سیسیل نیست که در آن گانگستر‌ها ممکن است ۳۰ سال در خفا زندگی کنند.

علاوه بر این کسانی که از یاکوزا خارج می‌شوند به بقیه خیانت نمی‌کنند، چون کار شرافتمندانه‌ای به حساب نمی‌آید.

یاکوزا در مقایسه با کارتل‌های دیگر در ایتالیا، آمریکای لاتین و مناطق دیگر چگونه فعالیت می‌کند؟

چیزی که بین آن‌ها اشتراک دارد این است که پیشنهاد محافظت شخصی از آدم‌ها و کسب و کار‌ها را ارائه می‌کنند و کنترل تثبیت شده‌ای روی مناطق دارند که به آن‌ها اجازه می‌دهد هم بازار قانونی و هم غیرقانونی را در کنترل خود داشته باشند.

یاکوزا ابعادی از نظارت و کنترل را در دست دارد که می‌تواند در طول زمان آن را حفظ کند، شبیه موقعیتی که مافیا در ایتالیا و روسیه دارد و خدماتی مثل داوری برای حل اختلافات محلی ارائه می‌دهد و برای کنترل بازار پول محافظت و نظارت می‌گیرد.

یاکوزا که در قرن هفدهم میلادی به وجود آمد، در نیمه دوم قرن بیستم شکوفا شد، اما شرایط امروز و مبارزه پلیس با آن‌ها باعث افت فعالیت‌های این سازمان شده که در ابتدای دهه ۱۹۶۰ میلادی بیش از ۲۰۰ هزار عضو داشت، اما در حال حاضر تعداد اعضای آن به حدود ۱۰ هزار نفر کاهش پیدا کرده است

با در نظر گرفتن این که نیشیمورا یک استثنا بوده، نقش زنان به صورت کلی در یاکوزا چیست؟

آن‌ها معمولا از طریق رابطه یا ازدواج با اعضا وارد می‌شوند. با این که رسما عضو نمی‌شوند، اما بعضی از کار‌ها را بر عهده می‌گیرند. برای مثال اگر همسر یک رئیس باشید، نمی‌توانید خود را تنها به داشتن یک زندگی پر زرق و برق محدود کنید، بلکه انتظار می‌رود که به عنوان واسطه‌ای بین رئیس و اعضای جوان‌تر ظاهر شوید؛ و البته بهره‌کشی از زنان هم وجود دارد، چون یاکوزا در کلوب‌های شبانه، روسپی‌گری و صنعت سکس و پورن هم فعال است. نیشیمورا هم در این کار‌ها دست داشته است: او زنان را خریده، فروخته و از آن‌ها بهره‌کشی کرده است.

از مطالعه اعضای یاکوزا چه آموختید؟

دیدم که آن‌ها ممکن است اشتباهاتی مرتکب شده باشند، که حتما شده‌اند، چون دارند فعالیت‌های جنایی انجام می‌دهند، اما آن‌ها را به چشم آدم‌های بد ندیدم.

آن‌ها به دنبال چیزی بودند که به آن دسترسی نداشتند. بسیاری از آن‌ها از خانواده‌هایی می‌آیند که فرصت‌های زیادی پیش پایشان نیست. در ژاپن اگر تحصیل‌کرده نباشید یا خانواده شما را حمایت نکند، پیدا کردن شغل و پیشرفت کاری بسیار سختی است. به همین دلیل می‌توانم درک کنم که آن‌ها تلاش می‌کنند به شیوه‌ای که قانونی نیست، حسی از تعلق اجتماعی و انگیزه شخصی پیدا کنند؛ و برای بیشتر آن‌ها بهتر است که عضو یاکوزا باشند تا این که به دار و دسته‌های بی‌نام و نشان بپیوندند،، چون یاکوزا روی اعضای خود کنترل دارد و برای خودش نوعی مرام و مسلک دارد.

از ۹ سال پیش درباره یاکوزا تحقیق می‌کنید و با آن‌ها در ارتباط هستید. این کار خطرناک نیست؟

نه خیلی. سازمان‌های جنایی که یاکوزا را تشکیل می‌دهند در واقع -بر خلاف مافیای ایتالیا- غیرقانونی نیستند. در ژاپن عضویت در یاکوزا خلاف قانون نیست و به همین دلیل است که آن‌ها دفتر دارند و در جامعه هم شناخته‌شده هستند.

چون مخفیانه و غیرقانونی نیستند، ارتباط با آن‌ها خیلی خطرناک نیست. علاوه بر این معمولا ما به یک شخص ثالثی معرفی می‌شویم که مسئولیت کنترل وضعیت و رفتار دو طرف را برعهده دارد؛ و درباره من خارجی بودن و زن بودن یک امتیاز است، چون اگر اتفاقی برای من بیفتد برای خودشان خیلی گران تمام می‌شود.

دیگر خبرها

  • مارتین لوتر کینگ و خشونت
  • «خشونت در خونم بود»؛ داستان تنها زنی که عضو یاکوزای ژاپن شد
  • فرهنگ‌سازی در حوزه حجاب همراه با برخورد قهری نتیجه عکس می‌دهد
  • هنوز فلسطینی‌ها حق ورود به مسجدالاقصی را ندارند + ویدئو | رفتار خشونت‌آمیز صهیونیستها با فلسطینی‌ها ببینید
  • در وعده صادق مولفه‌های قدرت رژیم صهیونیستی ازهم فروپاشید
  • فریاد شیران: واگذاری استقلال و پرسپولیس یک موفقیت برای دولت است
  • علیرضا گرشاسبی: برای 60 میلیون تحت پوشش و تنها 18 میلیون بیمه پرداز داریم / نیمی از بازنشستگی های 1400 پیش از موعد بود
  • رتبه پانزدهم علمی جهان نتیجه رشد علمی کشور است
  • تظاهرات مردم پاریس علیه اسلام‌هراسی
  • ظلمی به نام تنبیه بدنی