Web Analytics Made Easy - Statcounter

بازیگر فیلم «بوتاکس» گفت: واقعیت اینکه هنوز باور نمی‌کنم که جایزه جشن حافظ را به من داده باشند، دریافت این جایزه برایم بسیار دور از ذهن بود، اتفاقی نشدنی که در کمال ناباوری برایم رخ داد.

سوسن پرور در گفت‌وگو با میزان، پیرامون آخرین فعالیت‌های خود در عرصه بازیگری گفت: در حال حاضر مشغول بازی در سریالی برای شبکه نمایش خانگی هستم و مقابل دوربین این سریال در ژانر کودک و نوجوان رفته‌ام اما به دلیل عدم پخش اطلاعات نمی توانم نامی از آن ببرم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

وی درباره دریافت جایزه جشن حافظ برای ایفای نقش در فیلم سینمایی «بوتاکس» افزود: واقعیت اینکه هنوز باور نمی‌کنم که جایزه جشن حافظ را به من داده باشند، دریافت این جایزه برایم بسیار دور از ذهن بود، اتفاقی نشدنی که در کمال ناباوری برایم رخ داد.

بیشتر بخوانید: برای مشاهده آخرین اخبار از سینمای ایران اینجا کلیک کنید

بازیگر فیلم سینمایی «بوتاکس» امکان موفقیت خود در سینما بعد از حضور در این فیلم را اینگونه توصیف کرد: هیچ چیز قطعی نیست و نمی توانم بگویم که این جایزه تضمین کننده آینده سینمایی من است، باید منتظر پیشنهادات بمانم و ببینم که چه اتفاقی خواهد افتاد. 

وی در همین رابطه ادامه داد: انتخاب نقش در سینما اتفاقی پنجاه پنجاه است، یعنی من به عنوان بازیگر بخشی از قضیه هستم و بخش مقابل انتخاب توسط تهیه کننده و یا کارگردان است، اینکه کاوه مظاهری برای فیلم بوتاکس روی من ریسک کرد بسیار برایم ارزشمند است اما باید دید که همه چنین ریسکی خواهند کرد یا خیر. 

بازیگر برنامه «کلبه عموپورنگ» درباره حضورش در سینما اظهار کرد: یک نکته وجود دارد، من با حضورم در فیلم بوتاکس و دریافت جوایز سینمایی داخلی و خارجی توانایی خود را ثابت کردم، نشان دادم که می توانم در سینما حرفی برای گفتن داشته باشم، حال نوبت کارگردانان است که به من اعتماد کنند.

وی در همین راستا افزود: بدون شک من یک بازیگرم، حضور در نقش‌ها و ژانرهای متفاوت را دوست دارم و از اینکه فعالیتم در سینما چندین برابر شود استقبال می کنم، چه کسی از اینکه در سینما حضور داشته باشد ناراحت می شود؟ اما مسئله آنجاست که همه چیز آن طور که من فکر می کنم نیست و باید دید مناسبات سینما به کدامین سمت پیش می رود. آنچه مسلم است اینکه من آغوشم را برای هر نقش سخت و پر از چالشی باز نگه می دارم و امیدوارم کارگردانان هم به سمتم بیایند. 

پرور درباره احتمال حضور به عنوان کارگردان سینما اضافه کرد: واقعیت امر هیچگاه به کارگردانی سینما فکر نمی کنم زیرا سوادش را ندارم، قضیه تئاتر کاملا متفاوت است، من در تئاتر کار کرده ام، می توانم گروهم را جمع کرده و اثری درخشان خلق کنم اما راستش را بگویم هیچ چیزی از کارگردانی در سینما نمی دانم و سراغش هم نخواهم رفت. 

وی درباره حواشی به وجود آمده در پی انتشار عکس «فرامرز صدیقی» افزود: به نظر من موضوع بسیار بزرگتر حواشی و موج پس از انتشار یک عکس است، بحث بر سر حمایت از پیشکسوتان نیست زیرا بسیاری از بازیگران که هنوز میانسال هم نشده اند در چرخه سینما حذف شده اند. 

این بازیگر سینما و تلویزیون ادامه داد: ما تعداد زیادی بازیگر داریم که همه بیکار مانده اند، از سویی میزان تولیداتمان بسیار کمتر از تعداد بازیگران است و از طرفی در آن تعداد محدود تولیدی هم چند بازیگر محدود حضور دارند. وقتی حرف از حمایت می زنیم باید ریشه ای به قضیه نگاه کنیم و اگر پرداخت پول یا وام حل کردن صورت مسئله است. 

وی با اشاره به بازی سیاوش طهمورث در سریال «زخم کاری» اذعان کرد: کافی است به دو قسمت حضور طهمورث در زخم کاری نگاه کنید تا ببیند که اگر به نسل پیشکسوت بها دهیم شاهد چه آثار درخشانی خواهیم بود. در همین لحظه من می توانم نام تعداد زیادی بازیگر معرکه را بگویم که هنوز شصت ساله هم نشده اما بیکارند.

پرور در همین رابطه خاطرنشان کرد: به عنوان مثال من در فیلمی مثل بوتاکس دیده شدم، اما سینما حرفه ناامنی است، هیچ تضمینی نیست که باز هم در اثری نقش اصلی بازی کنم، همین ناامنی باعث شده تا وضعیت پیشکسوتان سینما تا این حد ناگوار باشد. 

انتهای پیام/

برچسب ها: اخبار سینما سینمای ایران

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: اینجا اخبار سینما سینمای ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۶۱۴۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای سیلی خوردن بازیگر «زیرخاکی» از استاد سمندریان

ماهرخ عباسپور: منصور نصیری بازیگر نقش امجدی در سریال «زیرخاکی» پیشینه‎ای تئاتری و ماجرایی جالب درباره نحوه پیوستنش به این سریال دارد. نصیری در تئاتر تجربه بازی در نمایش‌های «لانچر۵»، «آرش»، «خنکای ختم خاطره»، «دشمن مردم»، «مرگ‌ودوشیزه»، «تشریفات»، «گلن‌گری‌گلن‌راس» و «درستکارترین قاتل دنیا» را دارد، در سینما با فیلم‌های «ساعت شش صبح»، «متری‌شیش‌ونیم» و «مسیح پسر مریم» مقابل دوربین رفته و سریال «سیاوش» را نیز در شبکه نمایش خانگی دارد.

او در گفتگو با خبرآنلاین از جهان بینی خاص خود که باعث پیشرفت او در زندگی هنری اش شده، سخن گفت.

آقای نصیری چطور به سریال «زیرخاکی» پیوستید؟

چیزی شبیه معجزه بود. ابتدا بگذارید به عقب‌تر برگردم. من از تئاتر می آیم و سیلی خورده زنده یاد استاد سمندریان و تقریبا دستپخت آخرشان هستم. سال 90 نیکبخت بودم که توانستم شاگردی استاد را بکنم. تا سال 97 فقط تئاتر کار کردم و بعد از آن با خودم تصمیم جدی گرفتم که وارد سینما شوم. پیش از آن هر روز تا ساعت 16 در شرکتی کار می‌کردم و پس از آن مشغول تمرین یا اجرای تئاتر می‌شدم، به هر حال جزو عاشقان سینما بودم و می‌خواستم پیشرفت کنم.

این تصمیم جدی، منجر به انجام چه کاری شد؟

راستش در گفتگوی درونی که با خودم داشتم برایم سوال شده بود چرا این اتفاق برایم رخ نمی‌دهد و وارد حوزه سینما و تلویزیون نمی‌شوم؟ بارها پیش آمده بود که اساتید نمایش‌هایمان را دیده و گفته بودند فلانی چقدر خوب بودی و ما مدتها منتظر می‌نشستیم تا به ما تلفن کنند. این اشتباه است و یک بازیگر اگر بخواهد احساس بدبختی کند باید منتظر تماس تلفنی باشد و خودش هیچ کاری نکند. گفتم خدایا قدمی که باید بردارم چیست؟ هدایتم کن. یاد این جمله از کتاب چهار اثر افتادم: «دعای راستین یعنی آماده شدن». گفتم منصور سینما یعنی زمان خالی. از کار باید بیایی بیرون. شاید باور نکنید. ظرف دو روز نامه اخراجی من روی میزم بود. من همان شب به دوستانم شیرینی اخراجی‌ام را دادم. می‌گفتند دیوانه شدی. می‌گفتم نه من مطئنم خدا دارد برنامه‌اش را پیاده می‌کند. جز خیر چیزی نمی‌بینم. خواستم و حالا دارد چیدمان می‌کند. به قول لوئیز هی نویسنده کتاب شفای زندگی: وقتی تصمیم می‌گیری تغییر کنی و واقعا «می‌خواهی»، اوضاع ظاهراً برای مدت کوتاهی بهم می‌خورد. نترس. ادامه بده. شبیه تغییر دکوراسیون است. موقع تغییر دکور خانه هم مدت کوتاهی لازم است خانه بهم بریزد. نگذار ذهن نجواگر بگوید که این واقعیت توست. نه این شرایط موقت است. ادامه بده. / همچنین ترس داشتم از بی پولی. یاد آیه‌ای از قرآن افتادم که می‌گوید: شیطان انسان را از فقر می‌ترساند و انسان بقیه راه را اتوماتیک خودش می‌رود. طبعاً دنبال شغل مورد علاقه‌اش نمی‌رود و طبعاً حالش ناخوش است و طبعاً ناشکر است و ناشاد و سلام علیکم شیطان به هدفش رسید. همانطور که گفته: از شش جهت به بندگانت هجوم می‌آورم و تو آنها را ناسپاس خواهی یافت. و در جای دیگری خدای مهربان گفته: به همین خیال باش چون مومن حقیقی گول تو را نخواهد خورد. خلاصه ... در کشاکش بیرون آمدن، تعدیلم کردند. یکی از مدیران که تئاتر «دشمن مردم» که در آن نقش دکتر استوکمان را داشتم دیده بود، گفت: هر که می‌رود ما ناراحت می‌شویم. چون بهرحال شرکت برای اینها هزینه می‌کند. آموزش می‌بینند. اما از رفتن شما خوشحالم. چون دارید جایی می‌روید که به آنجا تعلق دارید. خیلی این حرف به دلم نشست و باعث دلگرمی‌ام شد. خلاصه... بیرون آمدم. ترسیدم اما اقدام کردم.

بعد از بیرون آمدن از محل کارتان نتیجه چه شد؟

کمتر از یک ماه پیشنهاد تئاتر آمد. و همچنین مجموعه کلاسهای رایگان سینمایی. گفتم خدارا شکر دارد نتیجه می‌دهد ایمانی که داشتم. همان سال فیلم کوتاهی بازی کردم به اسم مگرالن که همان سال 97 به جشنواره برلین رفت و در ادامه کلی موفقیت بین‌المللی دیگر کسب کرد. نقش کوتاهی هم در «متری شیش و نیم» داشتم که تجربه‌ خیلی خوبی بود با عوامل حرفه‌ای سینما و خب اتفاقات داشت می‌افتاد... به مو می‌رسید اما پاره نمی‌شد و من خوشحال بودم چون داشتم کاری را می‌کردم که احساس می‌کردم برای همین به دنیا آمده‌ام و حالم خوب بود. وقتی کاری که دوست داری را می‌کنیم، همزمان هم تفریح است هم کار. دیگر لازم نیست هزینه اضافه کنی یا زمان اضافی کنار بگذاری و در تقویم دنبال اعداد قرمز باشی برای تفریح. عذر می‌خواهم اگر کمی زیاده گویی می‌کنم. حرف‌هایی از این دست را مفصل در پادکست خودمانی‌ای به نام «ما ورای بازیگری» که سال گذشته راه انداخته‌ام می‌گویم.

چطور به «زیرخاکی» رسیدید؟

تورج ثمینی پور عزیز که سالها همراه استاد سمندریان بود به من گفت سریالی بازیگر می‌خواهد می روی؟ نقش پسر همسایه در زیرخاکی را می گفت. خیلی دو دل بودم. در یک فیلم سینمایی نقش کوتاهی داشتم و دوست داشتم که در یک کار خوب حاضر شوم. این حرفها را به خاطر جنبه آموزشی‌اش برای کسانی که در موقعیت آن زمان من هستند می گویم. دم در دفتر تهیه‌کننده زیرخاکی «مکث» کردم. ایستادم و ورودم به دفتر شبیه یک آئین شد. به خودم گفتم منصور غر نزن، یا برگرد برو و انجامش نده یا بایست و انجامش بده. به خودم گفتم من معذرت می‌خواهم که جایزه اسکارت را الان به تو نمی‌دهند و فرش قرمز جلویت پهن نکرده‌اند و... . اینها را به خودم گفتم چون خویش کاذب نمی‌گذاشت نفس بکشم. وقتی این حرف‌ها را با خودم زدم، به این نتیجه رسیدم که می‌خواهم این کار را انجام بدهم و اولین قدم را که برداشتم و وارد دفتر شدم دیگر از جرز دیوار توقع نداشتم به من احترام بگذارد یا با خودم دیگر فکر نکردم که اینها نمی‌دانند من چهار تا نمایش بازی کرده‌ام و کسی هستم و اینها. به غرورم گفتم بیرون در بمان. کودکانه و خوشحال وارد شدم و شادمانه لباسم را پوشیدم و بازیگری کردم، بدون در دست داشتن خط‌کش برای متر کردن نقش. با لباسهایم بازی می‌کردم. دکمه باز می‌کردم و می‌بستم و سعی می‌کردم به اصطلاح کاراکتر را بسازم. خیلی هم خوش گذشت.

حالا چطور از پسر همسایه به نقشی مثل حمید امجدی رسیدید؟

اعجازی که می‌گویم اینطور برای من رقم خورد من لباسم را پوشیدم و به خودم گفتم نقشت همین است و باید تمامت را برای اجرایش بگذاری. یاد عکسهای پدرم با شلوار دمپا گشاد در آلبومش افتاده بودم و سعی می‌کردم با کاراکتر ارتباط بگیرم. آقای سامان در کل دو ساعتی که آنجا بودم فقط یک بار و آن هم وقتی من لباسم را پوشیده بودم کاملا اتفاقی وارد اتاق لباس شدند. (گرچه معتقدم هیچ چیزی اتفاقی نیست). به من گفتند خوشتیپی‌ها، گفتم شما لطف دارید آقا، من عاشق اون تیپ هستم. دیوار را نشان دادم که عکس تیمسارهای نیروی هوایی بود. من خودم در نیروی هوایی خدمت کردم و امیدوارم اگر عزیزان این حوزه کاستی در کار دیدند ببخشند.

به آقای سامان گفتم من زمان سربازی "بتل" زیپی می‌پوشیدم و همیشه عاشق این کتهای 6 دکمه بودم. (همان لباس نظامی‌ای که در سریال به تن دارم.) آقای سامان قدری فکر کرد و پرسید: با لهجه می‌تونی صحبت کنی؟! من هم پررو گفتم بله! گفت آبادانی صحبت کن، صحبت کردم گفت اینکه کرمونیه! گفتم خدا شاهده خودمم نمی‌دونستم کرمونیه. من باید تمرینی کنم. پرسید خودت کجایی هستی؟ گفتم اصالتاً آذری هستم و قرار شد آذری صحبت کنم. دستیارش را صدا زد و گفت که من امجدی را بخوانم. بعد از اینکه بخشی از فیلمنامه را دورخوانی کردم متوجه شدم دو ماه است دنبال بازیگر نقش امجدی می‌گشتند و همه چیز هدایتی و معجزه‌وار پیش رفت. همونجا متوجه شدم نیتی که دم در کردم درست بود و سرم را بالا بردم و از خدا که برایم اینطور چیدمان کرد در دلم سپاسگزاری کردم.

پس شد آنچه که می خواستید...

بله. به نظرم پرتوقعی باعث شده خیلی از جوانان با استعدادمان دیده نشوند. مشکلی که خودم هم سالها داشتم اما نهایتاً درسم را گرفتم. به قول یکی از دوستانم اگر می‌خواهی سوار ماشین شوی، سهم تو این نیست که منتظر باشی، قدم بردار و بیا کنار جاده بایست. حتما کسی برایت نگه می‌دارد.

۲۴۵۲۴۵

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1888801

دیگر خبرها

  • ماجرای سیلی خوردن بازیگر «زیرخاکی» از استاد سمندریان
  • مروری بر ۷ دهه حضور علی نصیریان در دنیای نمایش
  • مروری بر ۷ دهه حضور علی نصیریان در دنیای نمایش | از خاک حاصلخیز صحنه سنگلج
  • بازیگر قدیمی و پرسپولیسی در بیمارستان بستری شد
  • سه جایزه به غرفه «پوران درخشنده» در موزه سینما اضافه شد
  • «جنگل پرتقال» به اکران آنلاین رسید + خلاصه و بازیگران فیلم
  • اضافه شدن سه جایزه به غرفه«پوران درخشنده» در موزه سینما
  • یک دهه تورم اقتصادی و رکود فکری در گیشه
  • سه جایزه به غرفه «پوران درخشنده» اضافه شد
  • تیپ جدید و نارنجی فرشته حسینی در تعطیلات سال نو + عکس