Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس از سروستان، قاسم حیدری عاشق طبیعت و درختان و آرامش است و همین بهانه ای می شود که در پارک آزادی سروستان و در یک عصر دل انگیز پاییزی که محوطه پارک پر ازبرگ رنگارنگ درختان است قرار مصاحبه بگذارم و پای صحبت ها و درد دل های جوان معلولی بنشینم که از دست رفتار آدم ها دلگیر بود. 

حیدری 22 ساله که فوق دیبلم نرم افزار دارد می گوید: معلولیتم از ناحیه پا، مادرزادی است و تا حدود 5 سالگی پدر و مادرم من  را جا به جا می کردند ولی با رفتن به مدرسه، روی ویلچر نشستم و البته که در این مدت بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف خانواده زندگی کرده ام.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

وقتی سوال می پرسم چرا اکثر اوقات در پارک است می گوید: خارج از اینکه من به این پارک و طبیعت زیبایش خیلی علاقه دارم اما بیشتر از سر ناچاری به اینجا می آیم چون که سروستان هیچ مکان تفریحی برای من ندارد حتی برای ورزش کردن و تفریحاتی مثل سینما رفتن هیچ زیر ساختی ندارد و از آنجایی که زیاد در خانه ماندن را دوست ندارم به اینجا می آیم.

قاسم با بیان اینکه به رشته الکترونیک و مخصوصا سخت افزار بسیار علاقه دارد گفت: قبل از کرونا در همین پارک درس می خواندم و قرار است از ترم بعد در همین رشته ادامه تحصیل بدهم چون کلاسهای درس مجازی را دوست ندارم منتظرمانده ام که کرونا تمام شود و ترم جدید تحصیلم را حضوری ادامه بدهم.

وی در ادامه توضیح داد: من توانایی این را دارم که ساعت ها به تعمیر کامپیوتر مشغول شوم بدون اینکه ذره ای خسته شوم چون واقعا به این کار علاقه دارم و وقتی مثلا قطعه معیوب سیستمی را تعویض می کنم زمان و همه اتفاقات و ناتوانی ها را به کلی فراموش می کنم و همه فکر و ذهنم درگیر این کار می شود.

حیدری افزود: بیشتر مانورم روی تعمیرات و کارهای سخت افزاری است و این حرفه را حتی قبل از اینکه به هنرستان بروم بلد بودم چون از نوجوانی به خاطر شدت علاقه ای که به سخت افزار و تعمیر کامپیوتر داشتم با آزمون و خطا، کسب تجربه کرده بودم.

تفاوت دلیل بر ناتوانی نیست

قاسم از پدرش به عنوان مشوقش و معلم اصلی اش نام و برد و گفت: پدرم تعمیرگاه اتومیبل دارد و او نیز با وجود اینکه در زمینه کامپیوتر و الکترونیک درس نخوانده اما بسیار با تجربه است و هنگامی که در مغازه با استفاده از کامپیوتر عیب یابی ماشین ها را انجام می داد با اشتیاق فراوان به نحوه کار کردنش نگاه می کردم و او وقتی این همه ذوق و شوق مرا دید تمام تجربیات و فنونی که بلد بود را به من یاد داد و این حرفه را کاملا تجربی آموختم.

وی از هزینه های سنگین ماهیانه یک معلول که بسیار زیاد است گفت و ادامه داد: در حال حاضر بیمه نیستم چون از نظر قانونی تا 18 سالگی می توانستم از بیمه پدرم استفاد کنم و توانایی پرداخت بیمه آزاد را ندارم چرا که هزینه لوازم بهداشتی، مشکلات جسمی و بیماری، ویلچر، رفت و آمد به مراکز توان بخشی و... در ماه حدود 4تا 5 میلیون هزینه های برایم دارد و هزینه کردن های بیشتر مثل پرداخت حق بیمه باعث فشار مضاعف به خانواده ام می شود.

مناسب‌سازی معابر شهری و سرویس‌های حمل و نقل مطالبه ای به حق

حیدری با تا کید بر اینکه بستر مناسب برای رفت و آمد در شهر نیست عنوان کرد: من بسیار ناراحتم از رفتار تاکسی های درون شهری چون تا فرد معلول یا ویلچری را می بینند اصلا نمی ایستند و اهمیتی نمی دهند و من مجبور می شوم خودم به سختی در سطح شهر عبور و مرور کنم. 

وی از تصادف اخیرش گفت و توضیح داد: مثلا چند مدت پیش در خیابان بودم که از یک تقاطع ماشینی پیچید به سمتم و من برای اینکه به هم برخورد نکنیم مسیرم را عوض کردم و ناگهان به داخل جوی آب افتادم و ولیچر هم بر روی سرم افتاد که از ناحیه کتف آسیب دیدم. 


حیدری در ادامه افزود: دست هایم که آسیب دید انگار دوباره پا نداشتم، چون دست ها برایم حکم پا دارد و هنوز هم بعد از گذشت این مدت این آسیب دیدگی اذیتم می کند. 

وی با اشاره به اینکه خیلی دوست دارم کار داشته باشم و حداقل از تخصصم استفاده کنم اضافه کرد: به هر اداره یا مکانی که مراجعه کردم به نحوی من را نپذیرفتند البته مسئولین قول و وعده هایی دادند که هیچ گاه عملی نشد چون طبق قانون، ما می توانیم از حق سه درصد استخدام معلولین در ادارات استفاده کنیم ولی کسی نه به این قانون توجه دارد و نه به آن عمل می کند.


حیدری با بیان اینکه مدتی است که تصمیم گرفتم در گوشه ای از مغازه پدرم مشغول به کار شوم و برای خودم اشتغال زایی داشته باشم گفت: هر چقدر هم ذوق و استعداد داشته باشم چون جوان هستم اعتماد مردم به کارهایم کمتر است و مشتری ها ترجیح می دهند برای خرید و فروش و یا حتی تعمیر و تعویض قطعات سیستم کامپیوتری خودشان به فرد مسن تری مراجعه کنند.

اگر پا ندارم به جایش هوش و استعداد دارم

این دانشجوی نرم افزار از خاطرات شیرین زمان دانشجویی اش گفت: سیستم کامپیوتری را با خلاقیت بسته بودم که هشت عدد هارد و دو عدد dvd رایتر و مادر بُرد با رَم بالا روی آن نصب کرده بودم و به عنوان پروژه به استادم نشان دادم؛ قرار شد اگر روشن شد و نسوخت، نمره کامل بگیرم و در کمال ناباوری استاد و دانشجو ها، سیستم روشن شد و ویندوز بالا آمد و این خاطره شیرین به عنوان خواستن توانستن است در ذهن ما ثبت شد.

حیدری با اشاره به محدودیت های همیشگی اش در شهر توضیح داد: از تمام بانک های سطح شهر من فقط می توانم از نهایتا از دو بانک استفاده کنم و در این زمینه محدودیت شدید دارم همچنین  ادارات و مکان های عمومی سطح شهر، چون همگی پله دارند و اصلا مناسب سازی نشده اند و یا اگر رمپ گذاشته اند با شیب نامناسب و غیر قابل استفاده است.

وی گفت: به ورزش کردن علاقه دارم و خیلی دوست داشتم رزمی کار می شدم ولی خودم را در رشته های والیبال، پرتاب نیزه و بدنسازی آزمودم و در نظر داشتم یکی از این رشته های ورزشی را ادامه بدهم ولی باز هم مشکلاتی مثل هزینه های سنگین و رفت آمدم به شیراز مانع از ادامه فعالیتم شدند.

حیدری با بیان اینکه ما هم حق زندگی کردن و استفاده از امکانات شهری را داریم گفت: من از معدود معلولینی هستم که در سطح شهر تردد می کنم البته آسفالت های خراب، نبود رمپ، چاله ها و دست انداز های نامناسب همیشه مانع جدی بر سر راهم بودند و بارها در جلسات مختلف، یا حضور در شهرداری و فرمانداری این موضوع را پیگیری کرده ام ولی به نتیجه ای نرسیده ام.


وی در ادامه افزود: شاید یکی از دلایل اصلی مسئولین این باشد که تعداد معلولین در شهر بسیار اندک است اما آنها به این موضوع توجه نمی کنند که نبود بستر مناسب در سطح شهر باعث شده عده ای از معلولین از خانه های خود خارج نشوند و یا معلولینی هستندکه خودشان را از جامعه طرد کرده اند و خانه نشین شده یا معلولیت هایی دارندکه اصلا نمی توانند از منزل خارج بشوند.

حیدری در پایان گفت: خواهشی که از مسئولین دارم این است که یک نیم روز یا حداقل برای دو ساعت خودشان را به جای من بگذارند سوار بر ویلچر شوند، کمی خیابان و پیاده رو ها را با ویلچر طی کنند و ببینند که ما چه زجر هایی می کشیم تا یک کار شخصی ساده را انجام بدهیم؛ البته که آنها با این وضع حتی چند متر هم نمی توانند جا به جا شوند. 

برای رسیدن به یک آینده بهتر لازم است که تمام افراد جامعه خود را در زمینه احقاق حقوق افراد دارای معلولیت مسئول بدانند.

انتهای پیام/ف

منبع: فارس

کلیدواژه: طبیعت معلولین قاسم حیدری خودباوری ویلچر فرهنگ سازی سطح شهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۶۱۶۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل دلخراش مادر جوان به دست پسرش | پدرم آنقدر بدگویی کرد که باور کردم مادرم...

به گزارش همشهری آنلاین، ۲۱ آذر سال ۱۴۰۱ گزارش یک قتل به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل درگیری در محله تهرانپارس رفتند و با جسد زن ۴۵ ساله‌ای به نام مریم مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.

در ادامه جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عامل قتل آغاز کردند. در نخستین گام آنها به پرس و جو از همسایه‌ها پرداختند.

یکی از همسایه‌ها به مأموران گفت: در خانه بودیم که صدای فریادهای شهرام پسر همسایه‌‎مان را شنیدیم و از خانه بیرون آمدیم. ابتدا فکر کردیم کمک می‌خواهد اما او با صدای بلند می‌گفت که مادرش کشته شده است. ما هم به سرعت پلیس را در جریان قرار دادیم.

قتل هولناک در مزون لباس | دختر ۱۱ ساله قاتل شد | دستگیری قاتل و مادرش پس از فرار نافرجام

در ادامه مأموران به سراغ دو فرزند دیگر قربانی رفتند و آنها گفتند: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند و مادرم از شهرستان به تهران آمد، برادرمان شهرام مدتی با پدرمان زندگی می‌کرد اما بعد به خانه مادرم رفت تا با هم زندگی کنند. درست از زمانی که مادرم به قتل رسیده شهرام هم ناپدید شده و ما فکر می‌کنیم او تنها مظنون به قتل مادرمان است.

به این ترتیب شهرام مورد ردیابی قرار گرفت و مشخص شد که وی پس از قتل به مشهد گریخته است. چند روز بعد مأموران انتظامی خراسان اعلام کردند که متهم متواری به علت خودزنی در یکی از بیمارستان‌های مشهد بستری شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.

با بهبودی نسبی متهم مأموران او را بازداشت کردند و وی در همان بازجویی‌های اولیه به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: ما در نیشابور زندگی می‌کردیم و من تازه مدرسه رفته بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. من و مادرم خانه‌ای گرفتیم و باهم زندگی می‌کردیم اما همیشه دوست داشتم در تهران زندگی کنیم. ۶ سال بعد پدر و مادرم دوباره باهم ازدواج کردند اما باز هم بعد از 3 سال جدا شدند و من با پدر معتادم زندگی می‌کردم.

متهم ادامه داد: ما خانه نداشتیم و من و پدرم کارتن خواب شده بودیم و در آن مدت پدرم حرف‌های بدی درباره مادرم می‌زد. آنقدر گفت تا باور کردم که مقصر بدبختی‌های ما مادرم است. تا اینکه دو سال پیش فهمیدم مادرم به تهران آمده و خانه‌ای گرفته است. از آنجایی که من هم دوست داشتم در تهران زندگی کنم به خانه‌اش آمدم و با هم زندگی می‌کردیم.

وی در ادامه اعترافاتش اظهار کرد: یک سال بعد با دختری آشنا شدم که به ماده مخدر گل اعتیاد داشت و من را هم آلوده کرد. مادرم به محض اینکه متوجه شد اعتیاد پیدا کرده‌ام به اجبار من را به کمپ ترک اعتیاد فرستاد و باعث شد تا همه کینه‌ای که از مادرم داشتم چند برابر شود و همانجا به فکر انتقام از او افتادم. وقتی از کمپ بیرون آمدم به سراغ متادون رفتم و حالا هم به آن اعتیاد دارم.

وی افزود: 2 ماه قبل از اینکه مادرم را بکشم نقشه کشیدم و از عطاری قرص برنج گرفتم تا بعد از قتل، با خوردن قرص برنج به زندگی خودم هم خاتمه دهم. روز حادثه مادرم را کشتم اما قرص‌های برنج تقلبی بود و زنده ماندم و در نهایت به مشهد گریختم و آنقدر به من فشار عصبی وارد شده بود که در خیابان شاهرگم را زدم اما عابران اورژانس را خبر کردند و زنده ماندم.

با تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی به زودی پای میز محاکمه بایستد. در این میان خواهر و برادر متهم به عنوان اولیای دم از قصاص برادرشان گذشتند و درخواست دریافت دیه را مطرح کردند.

کد خبر 845382 برچسب‌ها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران

دیگر خبرها

  • مخالفتی با ادامه حضور مهاجران قانونی در این ایالت نداریم
  • قتل دلخراش مادر ۴۵ ساله به دست پسرش
  • قتل دلخراش مادر جوان به دست پسرش | پدرم آنقدر بدگویی کرد که باور کردم مادرم...
  • کتاب آینه‌ دلیل من در کرمانشاه منتشر شد
  • تاب‌‌آوری زنانه، قدرت مادرانه
  • منظور از تاب‌آوری زنانه چیست؟
  • نماد زندگی فانی و باقی
  • استانداردترین روش‌های غریق نجات توسط ناجیان استفاده می شود
  • باخت زندگی تاوان یک اعتماد
  • لازمه تحقق جهاد اقتصادی چیست؟