تصاویر واقعی از شغلهای منسوخشدهای که اسم آنها را هم نشنیدهاید
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۱۲۹۹۱۳
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از lovemoneyٰٰ، مشاغل عجیبی در قدیم وجود داشتهاند که بسیاری از آنها امروزه در بسیاری از جاها از بین رفتهاند. در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
کتابخوانی در کارخانههااز اواخر دهه ۱۸۰۰ به بعد، کارخانههای سیگار برگ کوبایی کتابخوانهایی را استخدام میکردند تا برای کارگران در حین کار کتابهای سیاسی و روزنامه بخوانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چندشآورترین شغلی که نیاز به کسانی با حس بویایی ضعیف و گوارش فوقالعاده قوی داشت. فاضلابجمعکنها کار جمع کردن زبالههای انسانی از خانههای مردم را داشتند. این حرفه در قرن نوزدهم در آمریکا، اروپا و استرالیا پیش از ساخته شدن سیستمهای فاضلاب گسترده رایج بود و امروزه در برخی کشورها، بهویژه هند و ژاپن، همچنان پابرجاست.
دافرمتأسفانه کار کودکان در بسیاری از کشورهای غربی تا اوایل قرن بیستم پذیرفتهشده بود. برای مثال، دافرها، پسران جوانی با انگشتانی چابک بودند که در کارخانههای نساجی کار میکردند و بوبینها را از قابهای ریسندگی جدا میکردند و جایگزین میکردند. تا سال ۱۹۳۳ که در نهایت کار کودکان غیرقانونی شد، دیدن این منظره در کارخانههای آمریکایی رایج بود.
موشگیرحرفهای که مستقیماً از کتابهای افسانهای بیرون آمده بود، موشگیرها از همه چیز، از موشها و سگهای تریر گرفته تا سم و تله برای کنترل حیوانات موذی در روستاها، شهرکها و شهرها استفاده میکردند، اما اغلب برای زیاد کردن حجم کاری خود به پرورش و رهاسازی مخفیانه موشها متهم میشدند. اما حالا مدتهاست که کار آنها توسط تکنسینهای کنترل آفات انجام میشود.
زغالشکنیکی دیگر از حرفههای دوران ویکتوریایی که خوشبختانه منسوخ شده است، زغالشکنی بود بدینگونه که باید ناخالصیها از زغال سنگ را با دست جدا میکردند و این کار عمدتاً توسط کودکان انجام میشد. این حرفه بسیار خطرناک بود و بچهها اغلب دستهایشان را میبریدند و میسوزاندند و حتی برخی جان خود را در این کار از دست میدادند. اعتراضات عمومی در اواخر دهه ۱۸۰۰ و اوایل دهه ۱۹۰۰ افزایش یافت و تا سال ۱۹۲۰ این عمل ظالمانه پایان یافت.
شلاقزن اسباین شغل ناگوار قدیمی اغلب توسط اقتصاددانان به عنوان نمونه کلاسیکی از اینکه چگونه پیشرفت تکنولوژی میتواند کل یک بخش را نابود کند، ذکر میشود. صنعت شلاق کالسکه در دهه ۱۸۹۰ با فعالیت هزاران شرکت تولیدکننده لوازم ضروری سوارکاری رونق داشت، اما در اوایل قرن بیستم با جایگزینی خودرو به جای اسب و کالسکه همه چیز از بین رفت.
یخشکنقبل از اینکه یخچال و فریزرها فراگیر شوند، جمعآوری یخ یک تجارت بزرگ در آمریکای شمالی و اروپا بود. یخشکنها چند تن یخ را در طول زمستان جمع و در خانههای یخی پر از یونجه ذخیره میکردند، سپس در تابستان آنها را در شهرها توزیع میکردند. تجارت یخ در زمان اوج خود یعنی در اواخر قرن ۱۹، فقط در ایالات متحده شغل ۹۰۰۰۰ نفر بود.
آدم یخییخشکنها یخها را جمع میکردند، اما قالبهای یخ توسط کسانی که به آنها آدمهای یخی میگفتند و بیشتر آنها زنان بودند، به خانهها و ادارهها تحویل داده میشد. همانطور که در این عکس میبینید که در طول جنگ جهانی اول در نیویورک گرفته شده است. این تجارت هم اندکی بعد و در دهه ۱۹۵۰ به طور کل از بین رفت، اما شغل تحویل یخ هنوز در جوامع فرقه آمیش که از برق استفاده نمیکنند، وجود دارد.
روشنکننده لامپدر اواخر قرن نوزدهم، شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی مملو از لامپهای گازسوز بودند و شغلی وجود داشت به نام روشنکننده لامپ که وظیفه آنها این بود که هر شب لامپها را روشن کنند. گاز در اوایل قرن بیستم با برق جایگزین شد، اما چند شهر تعداد محدودی از لامپهای گازی را هنوز نگه داشتهاند، از جمله لندن که ۱۵۰۰ لامپ و پنج روشنکننده لامپ دارد.
فروشنده گوشت نهنگامروزه هیچ نیویورکی را نخواهید یافت که مرتباً گوشت نهنگ بخورد، اما زمانی این خوراکی لذیذ به عنوان یک غذای مقرون به صرفه برای فقرا لذتبخش بود. با ثروتمندتر شدن شهرنشینها، استفاده از گوشت نهنگ منسوخ شد و این شغل، حداقل در ایالات متحده، مدتهاست که به تاریخ سپرده شده است.
این عکس در حدود سال ۱۹۲۰ گرفته شده است.
استوکریک استوکر یا آتشنشان فرد بدشانسی بود که وظیفه مراقبت از آتش در دیگ بخار قطار، کشتی یا کارخانه اره را داشت. این کار همراه با بیل زدن زیاد زغال سنگ در دمای وحشتناک بالا بود و برای افرادی که قلب ضعیف داشتند مناسب نبود. خوشبختانه، با روی کار آمدن لوکوموتیوهای الکتریکی، کشتیها و غیره در قرن بیستم این حرفه هم منسوخ شد.
اپراتور تلگرافتلگراف الکتریکی در دهه ۱۸۳۰ اختراع شد و تا زمانی که در قرن بیستم جایگزین تلفن شد، به عنوان سریعترین راه برقراری ارتباط برای فواصل طولانی باقی ماند. اپراتور تلگراف پیامها را میفرستاد و دریافت میکرد و باید به کد مورس مسلط میبود. این افراد دستمزدهای بسیار بالایی داشتند و رقابت برای این شغل زیاد بود.
پسر تلگرافیدر اروپا و آمریکای شمالی، پسرانی برای ارسال تلگراف استخدام میشدند که باید در یک اداره پست یا شرکت تلگراف مانند Western Union پیامها را ارسال یا دریافت میکردند. این پسرها که معمولاً در سنین اواسط تا اواخر نوجوانی بودند، پیامها را پیاده یا با دوچرخه و بعداً با موتورسیکلت به دست صاحبان آنها میرساندند. این شغل تا دهه ۱۹۷۰ در برخی از مناطق بریتانیا پابرجا بود.
مهرهجمعکنمهرهجمعکنها مانند پسران تلگرافی، عمدتاً پسران نوجوانی بودند که در سالنهای بولینگ در سراسر آمریکای شمالی کار میکردند و مهرهها را میچیدند و توپها را جمع میکردند. این شغل پس از اختراع دستگاه مهرهجمعکن در دهه ۱۹۴۰ به سرعت منسوخ شد، اما در تعداد کمی از سالنهای بولینگ هنوز مهرهها را به صورت دستی کنار هم میچینند.
فروشنده دندانهای دست دومدر سالهای زیادی از قرن بیستم، دسترسی به درمان مناسب دندانپزشکی، بهویژه در اروپا محدود بود، و بسیاری از افرادی که توانایی پرداخت هزینههای دندانپزشکی را نداشتند، وقتی که دندانهایشان دچار مشکل میشد، دندان مصنوعی دست دوم میخریدند. تأسیس NHS (سرویس سلامت ملی) در سال ۱۹۴۸ به این تجارت ناخوشایند در بریتانیا پایان داد، اگرچه تا مدتها در سایر نقاط اروپا ادامه یافت.
این عکس در سال ۱۹۵۵ در آمستردام گرفته شده است.
کامپیوتر انسانیزمانی که مشاغل علمی تحت سلطه سفیدپوستان بود، انسانها کار رایانهها را میکردند. این حرفه تا دهه ۱۹۶۰ به طور قابل توجهی فراگیر بود. کتاب «فیگورهای پنهان» Hidden Figures که در ۲۰۱۶ به قلم مارگو لی شترلی نوشته شد، داستان سه زن سیاهپوست - کاترین جانسون (تصویر)، دوروتی وان و مری جکسون - را روایت میکند که به عنوان رایانههای انسانی برای ناسا به کار گرفته شدند. فیلمی به همین نام بر اساس این داستان ساخته شد که برنده اسکار هم شد.
اپراتور لینوتایپدستگاههای لینوتایپ از اواخر قرن نوزدهم تا دهه ۱۹۸۰، برای حروفچینی روزنامهها و مجلات استفاده میشد. تا زمانی که کامپیوتر آنها را از دور خارج کرد. اپراتورهای این دستگاهها ساعتهای طولانی در اتاقهای فوقالعاده پر سر و صدا کار میکردند. صدای اتاقها به قدری بالا بود که گفته میشود نیویورکتایمز از استخدام داوطلبان کمشنوا برای لینوتایپیست استقبال میکرد.
متصدی آسانسوردر نیمه اول قرن بیستم، آسانسورها دستی بودند و به اپراتور انسانی نیاز داشتند. این شغل از دهه ۱۹۳۰ زمانی که آسانسورهای اتوماتیک جایگزین شدند، کاهش یافت.
لیمونادفروشمعمولا مردان جوان پرانرژی فروش نوشابههای گازدار سودا را در فروشگاههای آمریکا اداره میکردند و مسئول تهیه شربت و بستنی و نوشابه برای مشتریان بودند. تب لیمونادفروشی در دهه ۱۹۲۰ زیاد شد و تا دهه ۱۹۵۰ که رستورانهای فستفود سلفسرویس و رستورانهای بیرونبر وارد صحنه شدند، محبوب بود.
آپاراتچییکی دیگر از قربانیان تغییرات تکنولوژیک، آپاراتچی سینما بود. این شغل از زمان معرفی پروجکشن سینمای دیجیتال، که به مهارت بسیار کمی نیاز دارد، کاملاً از بین رفت و این روزها در بسیاری از سینماها توسط کارکنانی انجام میشود که بلیت و ذرت بوداده نیز در سینما میفروشند.
تایپیستدر سالهای زیادی از قرن بیستم، کسانی برای تایپ و ویرایش اسناد استخدام میشدند تا اینکه در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ رایانهها و دستگاههای فتوکپی به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفتند. این روزها، یافتن شغل برای تایپیستها در کشورهای غربی تقریباً غیرممکن است، زیرا انتظار میرود همه کارکنان این مهارت را داشته باشند.
فروشنده دایرهالمعارفاکنون که دایرهالمعارف بریتانیکا آنلاین شده است، شغل فروشندگی نسخه چاپی دایرهالمعارف به صورت خانه به خانه هم از بین رفته است. این دستفروش مزاحم با خوشزبانی، و با ظاهری هوشمندانه و متقاعدکننده، با مشتریان صحبت میکرد تا مبالغ هنگفتی برای جلدهای قطور دایرهالمعارف از آنها بگیرد.
کد خبر 650050 برچسبها مشاغل تاریخ جهانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: مشاغل تاریخ جهان آمریکای شمالی دایره المعارف کارخانه ها منسوخ شد خانه ها جمع کن تا دهه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۲۹۹۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«آژانس دوستی» و تماشای یک تیتراژ واقعی/ گرامیداشت آدمهای رفته!
دریافت 203 MB
خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.
در صد و سیزدهمین شماره از این روایت رسانه ای به سراغ موسیقی سریال تلویزیونی «آژانس دوستی» رفتیم که در سال ۱۳۷۸ به کارگردانی تعدادی از هنرمندان صاحب نام عرصه تلویزیون از شبکه یک سیما پیش روی مخاطبان قرار گرفت و تبدیل به یکی از پرمخاطب ترین مجموعه های داستانی سیما در دهه هفتاد شد. مجموعه ای که حضور ستاره های بازیگری تئاتر، تلویزیون و سینما در آن که اکنون تعداد زیادی از آن ها در بین ما نیستند، موجب شد تا به عنوان یکی از خاطره سازترین سریال های تلویزیون هم لقب بگیرد و همچنان هم به ماندگاری خود ادامه دهد.
سریال تلویزیونی «آژانس دوستی» محصول سال ۱۳۷۸ شبکه یک سیما به تهیه کنندگی فتح الله جعفری جوزانی، نویسندگی حمید جبلی، عبدالله اسفندیاری و فتح الله جعفری جوزانی است که در آن سال ها توسط احمد رمضان زاده، محرم زینال زاده، حمیدرضا صلاحمند، مجید جعفری شیرازی، فرامرز قریبیان، کاوه دژاکام و اکبر منصور فلاح در قالب قسمت های جداگانه کارگردانی شد. مجموعه ای که به گفته دست اندرکارانش فقط ۱۰۰ میلیون تومان هزینه داشت که متاسفانه گویا مشکلات مالی مانع ساخت فصل سوم آن شد. مجموعه ای که قطعا یکی از پربیننده ترین و متفاوت ترین سریال های آن سال های تلویزیون محسوب می شد و دربرگیرنده جذابیت هایی بود که در روزگار فقدان اپلیکیشن های اینترنتی حمل و نقل شهری خاطرات ماندگاری را برای مردمان آن سال ها ساخت.
طبیعتا یکی از نکات درخشان و قابل اتکایی که فارغ از ارایه داستانک های به روز و برآمده از زندگی مردم کوچه و خیابان که توسط گروه نویسندگان برای این مجموعه در نظر گرفته شده بود، حضور تعدادی از بهترین های بازیگری تئاتر و سینما و تلویزیون در سریال بود که ارزش آن را ۲ چندان کرد و موجب شد تا خط داستانی مورد نظر گروه نویسندگان به دلیل بازی ساده، روان و باورپذیر بازیگران از هنرمندان پیشکسوت گرفته تا جوانانی که در آن روزها گمنام بودند، بیشتر در ذهن دیداری مخاطب رسوخ کند و سریال «آژانس دوستی» را تبدیل به یکی از بهترین های آن روزگار سازد. روزگاری که همه ما تا این حد درگیر زندگی در فضای مجازی و حاشیه هایش نبودیم و می توانستیم با تمام سختی و مشکلاتی که در محیط پیرامونی مان وجود داشت زیست راحت تری داشته و بیشتر یکدیگر را دوست داشته باشیم.
زیستی که به واسطه ساخت چنین سریال هایی که عمدتا به صورت هفتگی پیش روی بینندگان قرار می گرفت دربرگیرنده جذابیت های زیادی بود و با شنیدن موسیقی و تماشای قصه هایی از زندگی مردم در قاب تلویزیون بهترین خاطره ها را برای ما ثبت می کرد و موجب می شد حتی کوچک ترین مولفه های چنین آثار تصویری را به خاطر بسپاریم و در این روزها به بهانه ای یادآوری شان کنیم. شرایطی که طبیعتا موسیقی نیز در آن نقش مهمی داشت.
و چه قدر حیف که اکنون بسیاری از هنرمندان بازیگر این سریال سال هاست در خاک آرمیده اند و نبودشان فقدانی برای بازیگری در ایران محسوب می شود. فقدانی به عظمت آنچه آن ها روی صحنه های تئاتر و قاب های سینمایی و تلویزیونی پیش روی مخاطبانشان قرار دادند و ما فقط می توانیم در نبودنشان و اعتبار درخشانی که داشتند با بهانه های رسانه ای این چنین که موسیقی کلید واژه اصلی آن محسوب می شود، یاد آدم های رفته را گرامی بداریم و با هنرمندی شان خاطره بازی کنیم.
مرحوم فردوس کاویانی در نقش فردوس تهرانی راننده آژانس و راوی، مرحوم اسماعیل داورفر در نقش آقای رئوفی مدیر آژانس، مرحوم حسین پناهی در نقش هوشنگ رئوفی راننده آژانس، پژمان بازغی در نقش جواد راننده آژانس، حمید لولایی در نقش کامیاب راننده آژانس، اصغر همت در نقش احمد گودرزی راننده آژانس، سحر جعفری جوزانی در نقش صدیقه همسر جواد، فتح الله جعفری جوزانی در نقش مهندس ولی دوست هوشنگ، زویا امامی در نقش خانم تهرانی همسر فردوس تهرانی و ماهپاره چگینی در نقش بی بی مادر فردوس تهرانی بازیگران اصلی سریال «آژانس دوستی» را تشکیل می دادند.
این در حالی است که در قسمت های مختلف هم به تناسب داستانی که پیش روی مخاطبان قرار می گرفت بازیگران مهمان هم به این جمع اضافه میشدند که از آن جمله می توان به علی نصیریان، میرصلاح حسینی، نیکو خردمند، جعفر بزرگی، آرزو افشار، مرجان محتشم، عباس حقیقی، رضا شفیعی جم، آهو خردمند، سیما تیرانداز، رضا بنفشه خواه، الهام پاوه نژاد، سپیده گلچین، ولی الله شیراندامی، ژاله صامتی، آتش تقی پور، پروین دخت یزدانیان، اصغر بیچاره، داریوش اسدزاده، کامران فیوضات، یوسف تیموری، حمیرا ریاضی، مهرانه مهین ترابی، سعدی افشار، مریم بوبانی، عباس محبوب، نیلوفر دوستی، محرم بسیم، توران قادری، علی اوسیوند، فلامک جنیدی، زهره فکورصبور، پروین میکده، احمدرضا اسعدی، امیر غفارمنش، کامبیز دیرباز، ایرج سنجری، هاشم روحانی، رضا محمدزاده، سید ابراهیم عمادی، شراره رخام، ایرج خدری، اکبر منصور فلاح، شهرام زرگر و ... اشاره کرد.
قصه این سریال هم حول محور یک تاکسی سرویس به نام «آژانس دوستی» بود که اتفاقات اصلی داستان در آنجا رخ میداد. آقای رئوفی بزرگ صاحب جواز این آژانس بود و هر روز با رانندههای مختلفی که بهنوعی هرکدام قهرمان یک قسمت از سریال بودند، داستان را جلو میبرد. تهرانی، کامیاب، هوشنگ و جواد هم شخصیتهای اصلی و رانندههای این آژانس بودند و داستانهایی که آنها در مواجهه با مسافران خود داشتند، درونمایه اصلی هر قسمت این مجموعه را تشکیل میداد.
اما طبیعتا یکی از جلوه های جذاب و خاطره انگیزی که موجب بیشتر دیده شدن، سریال «آژانس دوستی» شد موسیقی تیتراژ و تیتراژ آن بود؛ آن هنگام که قبل از آغاز سریال، تصویری باز از فضای شهر پیش روی مخاطب نمایش داده می شد و بیننده از پس زنگ های پی در پی تلفن های آن دوران که همراه با موسیقی و تصویر نمایش داده می شد مرتب شنونده این صدا بود: «الو ... آژانس دوستی، الو ... آژانس دوستی، الو ... آژانس دوستی» و این عبارت چند بار با همراهی تصاویری از تهران و خیابان های شلوغش همراه با یک ملودی که درونمایهای ایرانی دارد به مخاطب ارایه می شد. تا در ادامه رزوشن آژانس پاسخ می داد: «آژانس دوستی بفرمایید»؛ دقیقا در همین جا به واسطه طراحی انجام گرفته، تصاویر تک تک بازیگران اصلی سریال روی صفحه با اسامی آنها نمایان می شد و ماجرای یک تیتراژ تلویزیونی را برای مخاطب متفاوت و شیرین تر جلوه می کرد.
آنجا که آقای رئوفی می گوید: «بنی آدم اعضای یکدیگرند» تا شیرین گویی هایی منحصر به فرد و استثنایی هوشنگ با بازی حسین پناهی، از جایی که پژمان بازغی جوان مشغول تست خوانندگی است و موارد دیگری که از قسمت های سریال استخراج شده و در نهایت به معرفی تصویری عوامل فنی و کارگردان می انجامد همه و همه دربرگیرنده یک طراحی خلاقانه و متفاوت به نسبت سریال های تلویزیونی آن دوران بود و حتی می تواند موسیقی تیتراژ سریال «آژانس دوستی» را تبدیل به یکی از متفاوت ترین ملودی های مرتبط با موسیقی تیتراژهای دهه هفتاد کند.
به نظر می آید یکی از مولفه های مهمی که توانسته در مسیر محتوای ارایه شده سریال به مذاق گوش شنیداری مخاطب خوش بیاید، موسیقی تیتراژ است. موسیقی که با قدم زدن در حال و هوای موسیقی ایرانی که کاملا منطبق با جریان اصلی داستان است، توانست در ایرانیزه شدن سریال کمک موثری داشته باشد. مولفه ای که در آن سال ها بیشتر مورد توجه آهنگسازان و هنرمندان فعال در عرصه آهنگسازی سریال و فیلم بود و تبدیل به جریانی شده بود که می توانست نقش غیرقابل انکاری در توسعه مفاهیم سریال ها و مجموعه های تلویزیونی ایفا کند. آن چنان که قبل از هنرمندانی چون افشین کنعانیان آهنگساز سریال و هم نسلانش در سریال ها و مجموعه های تلویزیونی دیگر به واسطه حضور آهنگسازان توانمندی چون فرهاد فخرالدینی، فریدون شهبازیان، مجید انتظامی، بابک بیات و برخی دیگر تجربه شده و پاسخ مثبتی هم از مخاطب دریافت کرده بود.
آنچه دست اندرکاران سریال تلویزیونی «آژانس دوستی» از موسیقی متن و تیتراژ به مخاطبان ارایه دادند، دستپختی مناسب و موثر در بضاعت اندک آن سال های عرصه تولید سریال های تلویزیونی بود که عواملش نسبت به این دوران و در روزگار پلتفرم ها و دیگر بسترهای رسانه ای، اسیر پول و ثروت نبودند و می توانستند خالصانهتر، دغدغه مندانهتر و متمرکزتر آثارشان را در خدمت محتوای قصه قرار دهند. مسیری که اگرچه فقط به فصل اول و دوم سریال محدود شد اما ماجرا را به شکلی هدایت کرد که اکنون می توان از پس پخش چندین و چند باره سریال که نزدیک به بیست و چهار سال از ساخت آن می گذرد، موسیقی تیتراژ آن را به عنوان یکی از ماندگارترین ها و خاطره انگیزترین تیتراژها معرفی و با آن خاطره بازی کرد.
کد خبر 6081776 علیرضا سعیدی