کلید موفقیت رهبران فرقهها برای سوء استفاده، ناآگاهی پیروان است
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۱۸۰۲۷۳
خبرگزاری مهر، گروه دین و آئین: امروزه توسعه دامنه ابعاد مادی در زندگی جوامع مدرن انسان زمانه ما، نتوانسته از میزان احساس نیاز ریشهدار و همیشگی او به دین و معنویتخواهی بکاهد و اکنون چند دههای است که به اقتضای بازار گرم تقاضای معنویتجویی، طرح مباحث عرفانی و معنوی به شدّت گسترش پیدا کرده است و سبب ظهور فرقهها و عرفانهای کاذب و سکولار شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر این اساس میتوان ادعا کرد توسعه فرقهگرایی در جامعه ایران با هر انگیزه و هدفی، یکی از مهمترین آسیبهایی است که فرهنگ اسلامی و ایرانی ما را تهدید میکند و غفلت از این مسئله میتواند نتایج جبرانناپذیری در پی داشته باشد. بیگمان اولین قدم برای علاج این آسیب، شناخت صحیح و واقعگرایانه از انواع فرقهها و مختصات هر کدام است. به همین خاطر در سلسله گزارشهای «هزارتوی فرقه» به بررسی کلیات فرقهگرایی و شیوه کار آنها و همچنین مختصات مهمترین فرقههای فعال در کشورمان خواهیم پرداخت.
«فرقه ها در میان ما: تهدید پنهان در زندگی روزمره» عنوان اثری است که به قلم «مارگارت سینگر» و «دکتر جانجا لالیچ»، کارشناس گروههای فرقهای به رشته تحریر درآمده است و همراه با پیشگفتاری از «روبرت جی ریفتون»، نویسنده و روانشناس معروف آمریکایی منتشر شده است. این کتاب از منظر روانشناسی به بررسی عوامل ظهور و گسترش فرقهها در دنیای معاصر میپردازد.
مارگارت تالر سینگر روانشناس کلینیکی و استاد ممتاز بازنشسته در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بود. برای آگاهی از سوابق وی باید اشاره کرد که این زن با بیش از سه هزار نفر از اعضای فرقهها، بستگان و دوستان آنان مصاحبه کرد و یا به آنان مشاوره داد. مارگارت سینگر در زمان حیات خود یک متخصص استرسهای بعد از شوکهای عصبی و علاوه بر آن متخصص فرقهها بود که به طور گسترده در ایالات متحده و خارج از این کشور به تدریس اشتغال داشت.نویسنده کتاب، با این که خودش هیچ وقت عضویت در فرقهها را تجربه نکرد، درک خیلی خوبی از کارکرد فرقهها و تجربیات اعضای آنها را به خواننده منتقل میکند.
وی در این کتاب سعی کرده است به پرسشهای رایج درباره فرقهها پاسخ میدهد؛ اینکه ماهیت فرقهها چیست و چگونه اعضایشان را شستشوی ذهنی میدهند، چرا و چگونه افراد مختلف با پیشینههای گوناگون به فرقهها میپیوندند، و نهایتاً اینکه آیا رهایی از فرقهها ممکن است یا نه. در ادامه به مرور بخشهایی از کتاب میپردازیم؛
فرقه چگونه شکل میگیرد؟
از نظر سینگر یک فرقه میتواند حول هر محتوایی نظیر سیاست، مذهب، تجارت، سلامت جسم، روانشناسی، و غیره شکل گرفته باشد. هر فردی که دارای قاطعیت کافی و مقداری جذبه و توان عوام فریبی باشد، یا حتی یک بازاریاب خوب که وقت و انرژی کافی صرف کند، به سادگی میتواند پیروانی حول هر موضوعی گرد آورد. فرقهها، از هر نوعی که باشند، دارای رهبران فرقهای مجربی هستند که افراد محزون، تنها، و سرخورده و کسانی که صرفاً به دلیلی در دسترس هستند را مجبور به پیوستن میکنند.
علیرغم این ذهنیت که مردم معمولی به فرقهها جذب نمیشوند، طی سالیان روشن شده است که هر انسانی برای گول خوردن توسط این شیادان سوءاستفادهگر آماده است
دهها نوع اصلی از فرقهها، هر کدام با اعتقادات، عملکردها، و آداب اجتماعی خودشان وجود دارند. طبقه بندی و نوع بندی فرقهها میتواند به شیوههای بسیار متنوعی صورت گیرد، که نشان دهنده تعداد بیشمار و وسعت و تنوع فرقههای اطراف ما است.
در گروههای فرقهای، سیستم اعتقادی (مذهبی، روان درمانی، سیاسی، یا تجاری) به ابزاری برای خدمت به تمایلات، هوسها، و برنامههای پنهان رهبر فرقه تبدیل میشود. ایدئولوژی صرفاً یک وسیله است. چسبی است که اعضای گروه را به هم متصل میکند، و ابزاری است که توسط رهبر فرقه برای رسیدن به اهدافش از آن سو استفاده میگردد.
چه کسانی به فرقهها میپیوندند؟
یکی از نکاتی که مؤلف کتاب بر آن تاکید میکند این نکته است که همه انسانها به نوعی در معرض آسیب فرقه گرایی قرار دارند. وی تصریح میکند: وقتی راجع به فرقهها و افرادی که به وسیله شیادان، تحت کنترل و نفوذ قرار گرفتهاند مطلبی میشنویم، بلافاصله تلاش میکنیم خودمان را از چنین افرادی جدا کنیم. به نظر میرسد وقتی در خصوص موارد اعمال نفوذ روانی بی حد و حصر مطلع میشویم اصرار داریم بگوییم که هیچکس نمیتواند مرا وادار به انجام چنان کارهایی بکند. همانطور که اغلب سربازان اعتقاد دارند که گلوله تنها به دیگران اصابت میکند، اغلب مردم نیز تمایل به باور این موضوع دارند که وضعیت ذهن و روان خودشان آسیب پذیر نیست.
علیرغم این ذهنیت که مردم معمولی به فرقهها جذب نمیشوند، طی سالیان روشن شده است که هر انسانی برای گول خوردن توسط این شیادان سوءاستفادهگر آماده است. در حقیقت، اکثریت نوجوانان و بزرگسالانی که در فرقهها گیر افتادهاند، برآمده از طبقه متوسط، نسبتاً تحصیلکرده، و بدون مشکل جدی تا قبل از جذب شدن بودهاند.»
از نظر مؤلف، تنها یک قسم از افراد نیستند که گرفتار فرقهها میشوند، بلکه تقریباً هر فردی چنانچه شرایط محیطی فراهم باشد میتواند به نوعی در یک فرقه درگیر شود. به طور خاص هنگامی که فرد در یک روابط شخصی معنی دار، شغل، تحصیل یا برنامه آموزشی، یا سایر مشغولیتهای عادی زندگی قرار نداشته باشد بیش از دیگران مستعد گرفتار شدن در چنگ انواع فرقهها میشود.
افراد آسیبپذیرتر کسانی هستند که در شرایطی مثل تنهایی، گذار از دبیرستان به دانشگاه، بین دانشگاه و یافتن کار یا ادامه تحصیلات عالیتر، دور از خانواده، مستقر در محل جدید، به تازگی متارکه کرده یا طلاق گرفته، به تازگی بیکار شده، درهم شکسته از وقایع جدیدی که پیش آمده، یا نامطمئن از آنچه که در زندگی پیش خواهد آمد باشند. در چنین مواقعی، هر فردی بیش از هر زمان دیگری آمادگی برای قبول هر پیشنهادی بدون فکر کردن نسبت به عواقب آن دارد.
در عین حال هر فرقهای جاذبهها و تاکتیکهای خودش را برای کشاندن افراد جدید و عضوگیری فرد دلخواهش دارد. برخی فرقههای بزرگتر دستورالعملهای تعلیمی برای عضوگیری، همانطور که مربیان فروشندگی به فروشندگان جدید تعلیم میدهند، دارند و روشهایی را آموزش میدهند که کجا و چطور به سوژهها مراجعه نمایند. آنها اغلب از جوانان برای جمعآوری اعانه در خیابانهای شهرهای مختلف و جذب اعضای بیشتر استفاده میکنند.
مروری بر تاریخ فرقهها
به باور سینگر، تاریخ دورههایی را در مقاطع مختلف مشخص میکند که در آن، فرقهها رشد و گسترش هرچه بیشتری داشتهاند. به نظر میرسد که رهبران فرقه خود انتصابی شامل منجیها، کاهن ها، و مرشدهای دروغین در طول تاریخ همیشه ظهور کردهاند ولی این فرقههای متنوع، که همیشه در همه اعصار حاضر بودهاند، صرفاً در دورههای خاصی پیروان قابل ملاحظهای کسب میکنند. معمولاً این دورهها به عنوان دورههایی که در آنها بهم ریختگیهای سیاسی یا اجتماعی و یا فرو ریختن ساختار و حاکمیت یک جامعه بروز میکند تعریف میگردند. این در واقع همان دورههایی است که ظهور فرقهها به اوج میرسند.
این گونه رهبران فرقه، در عصری که جامعه با ساختار منسجم عمل نموده و حس همبستگی اجتماعی وجود دارد، تعداد معدودی از پیروان را میتوانند جذب کنند. شهروندان در این اعصار راههای مورد انتظارشان را درک میکنند، و اغلب اعضای جامعه رفتار قابل قبول را، چه دوست داشته باشند و چه دوست نداشته باشند، میشناسند و میپذیرند؛ اما در مقابل، وقتی بخشی از جامعه نمیداند در خصوص پاسخ به سوالات بزرگ زندگی روی چه موضوعاتی توافق شده است، رهبران همیشه حاضر فرقهها، مانند یک بیماری خفته، اوضاع را به دست گرفته و پیروان را به دنبال اهداف خود میکشانند.
روند بازسازی فکری در فرقهها
نویسنده در این کتاب به خوبی به تبیین مسئله مدیریت ذهن در فرقهها پرداخته است. در این رابطه میخوانیم: «رهبران فرقهها و گروههایی که از روند بازسازی فکری استفاده مینمایند با جذب و تحت کنترل در آوردن افراد موجب آسیب رساندن به آنان میشوند. برخی اوقات این عمل، مجاب سازی تحمیلی یا نفوذ فوقالعاده ذهنی نیز خوانده میشود تا از مجاب سازی های روزمره توسط دوستان، خانواده، و سایر نفوذهای معمولی در زندگی ما، که شامل رسانهها و تبلیغات هم میشود، تفکیک گردد.»
از نظر او یکی دیگر از عوامل موفقیت فرقهها ناآگاهی پیروان است: «کلید موفقیت رهبران فرقهها، برای مورد سو استفاده و تحت کنترل قرار دادن افراد، در ناآگاه نگاه داشتن آنان نهفته است و این که سوژه همواره به طور خاص نسبت به سیر تغییراتی که در خدمت تأمین منافع دیگری و به ضرر خود او در جریان است غافل نگاه داشته شود. نتیجه معمول روند بازسازی فکری آن است که یک شخص یا گروه صاحب کنترلی تقریباً نامحدود بر روی سوژه مربوطه برای دورههای متفاوت زمانی میگردد.
کلید موفقیت رهبران فرقهها، برای مورد سو استفاده و تحت کنترل قرار دادن افراد، در ناآگاه نگاه داشتن آنان نهفته است و این که سوژه همواره به طور خاص نسبت به سیر تغییراتی که در خدمت تأمین منافع دیگری و به ضرر خود او در جریان است غافل نگاه داشته شود
وقتی گروههای فرقهای آشکارا از این سطح از نفوذ غیر متعارف استفاده مینمایند، ناظران بی اطلاع اغلب از درک نحوه کارکرد درونی گروه باز میمانند. آنها متعجب میشوند که چگونه یک فرد منطقی اساساً میتواند در چنین موضوعی درگیر شود. در سالهای اخیر، به دلیل معطوف شدن توجه رسانهها به اعمال گروههای خاصی، جهان به نوعی نسبت به پدیده بازسازی فکری آگاهتر شده است، ولی اغلب مردم هنوز نمیدانند که چگونه با چنین وضعیتی از نفوذ فوقالعاده بر روی افراد مقابله نمایند.
واژههای متعددی برای توضیح این روند، شامل شست و شوی مغزی، بازسازی فکری، مجاب سازی تحمیلی، کنترل ذهنی، برنامههای هماهنگ شده نفوذ تحمیلی، کنترل رفتاری، و مجاب سازی استثماری به کار گرفته شده است.
اینکه چگونه رهبران فرقهها و سایر کنترل کنندگان زرنگ میتوانند مردم را به انجام خواستههایشان وادار نمایند از نظر خیلی از مردم پوشیده و مرموز به نظر میرسد، ولی ابداً هیچ چیز غامضی در آن یافت نمیشود. اینها تنها کلمات و فشارهای گروهی است که در فرمهای مختلف کادر بندی شدهاند. سو استفادهچی های مدرن از روشهایی برای مجاب کردن استفاده میکنند که از زمان غارنشینان هم معمول بوده است؛ ولی هنرمندان ماهر شیادی، امروزه به روشهایی دست یافتهاند که این تکنیکها را در یک کادر معین با هم طوری ترکیب میکنند که به شکل ویژهای موفق عمل مینمایند. در نتیجه، بازسازی فکری، به عنوان یک فرم از نفوذ و مجاب سازی، در منتهاالیه طیفی قرار میگیرد که شامل تعلیم و تربیت، به صورتی که در تبلیغات و آگهیها و آموزشها نوعاً میبینیم، نیز میشود.
به هر حال، باید یک تفاوت مهم بین صور بازسازی فکری اعمال شده در دهههای چهل و پنجاه میلادی با صوری که در تعدادی از گروههای معاصر عمل میشود قائل شد، که شامل فرقهها، گروههای بزرگ، برنامههای تعلیم و اطلاع رسانی، و سایر گروههای مربوطه میشود. این کوششهای دوران اخیر بر روی تکنیکهای اعمال نفوذ قدیمی بنا شده تا برنامههای شگفتانگیز و موفق مجاب سازی و تغییر دادن را کامل نماید. آنچه جدید و ظالمانه است آن است که این برنامهها بوسیله تهاجم به وجوه ضروری حس خویشتن فرد (= فردیت) بر خلاف برنامههای مغزشویی اولیه که ابتدا اعتقادات سیاسی فرد را به چالش میکشید، تغییر رفتارها و خصلتها را به وجود میآورند.
به میزانی که یک گروه یا یک محیط تشکیلاتی بر اساس این شرایط، مضمونها، و مراحل بنا شده باشد، مشخصاً به همان میزان سو استفاده در آن صورت میگیرد. همه فرقهها و گروههایی که روند بازسازی فکری را اعمال مینمایند از تکنیکهای عوض کردن ذهن به یک روش یا به یک میزان استفاده نمیکنند. اعمال این متدها در داخل یک گروه روی افراد مختلف و همچنین در میان گروههای مختلف متفاوت است. غالباً، اعضای یک لایه هیچ آگاهی نسبت به نوع عملکرد و سو استفادهای که در سطوح بالاتر یا پایینتر در یک گروه صورت میگیرد یا تعالیم خاصی که برای هر دسته از افراد وجود دارد ندارند. بازسازی فکری بسیط، روان، و مزورانه بوده و بعضی اوقات شناخت آن، خصوصاً برای تازه کارها و کسانی که بیش از حد ایده آلیست هستند، سخت است. ولی وقتی این پدیده ظاهر میگردد، دارای پیامدهای قدرتمندی است.
هویت اجتماعی جدید پیروان فرق
به عنوان بخشی از روند نفوذ شدید و عمل تغییر دادن شخصیت فرد در بسیاری از فرقهها، افراد دارای هویت اجتماعی جدیدی میشوند که ممکن است، یا شاید هم ممکن نباشد، توسط یک بیرونی تشخیص داده شود. وقتی گروهها به این هویت جدید اشاره میکنند، آنها از اعضایی صحبت میکنند که تغییر کرده، از نو متولد شده، ارشاد گردیده، قدرتمند شده، باز تولد یافته، یا پالایش شده است. رفتار مورد تأیید گروه به عنوان نشانه عبور فرد به مرحله تبدیل شدن به فرد جدید تعبیر میشود. از همه اعضا خواسته میشود که این هویت اجتماعی جدید را از خود بروز دهند.»
تهدیدی به نام فرقه گرایی
به اعتقاد مؤلف کتاب، حتی یک مرور مختصر از ریختوپاشها و عواقب فرقهها نشان میدهد که چرا ما لازم است در خصوص فرقهها نگران باشیم ولی نگرانی ما باید متمرکز بر مدیریت و نه اعتقادات آنان باشد. مردم آزاد هستند به هر آنچه که برمیگزینند معتقد باشند. در هر صورت، حتی در یک دموکراسی، بعد از بازرسی و ارزش گذاری روابط درونی گروههای به خصوص، شهروندان میتوانند دلایلی برای نگرانی داشته باشند، چرا که آنان تأثیرات آن را بر افرادی که تحت استیلا و اراده رهبران فرقهها قرار گرفتهاند مشاهده میکنند.
او تاکید میکند: «فرقه ها، نخبه سالار هستند یعنی احساس میکنند که حق دارند تعیین نمایند که چه کسی رشد کند یا حتی زنده بماند. به عنوان شهروندان یک جامعه انسانی و آزاداندیش، ما باید نگران سلامت، رفاه، و امنیت همشهریهایمان باشیم، خصوصاً بچههایی که در فرقهها هستند. رقم بالایی از افراد، فرقهها را لحظهای و گذرا فرض میگیرند که بزودی محو خواهند شد. این اصل مطلب نیست. ما باید بر انکار گسترده کسانی که زحمت مطلع شدن در مورد فرقهها را به خود راه نمیدهند یا کسانی که در پشت توهمات مخفی میشوند فائق بیاییم. برخی مردم مایلند تصور کنند که اگر مشکلی را نادیده بگیرند، خود به خود از بین خواهد رفت. توجیه گران فرقهها که به آنها تنها به صورت سطحی نگاه میکنند در دفاعشان از فرقهها توهمات را تقویت کرده و جلوی آگاهی عمومی را در خصوص موضوعی که لازم است جهت جلب توجه عمومی فریاد شود میگیرند.»
فرآیند عضوگیری فرقهها
یکی از مهمترین بخشهای کتاب تبیین گام به گام فرآیند عضوگیری و جذب افراد به فرقهها است. نویسنده کتاب به طور مفصل، نشان داده است رهبران فرقهها چگونه افراد را مرحله مرحله به سمت فرقه خود میکشانند و توقعات و تعهدات خود را بر آنها تحمیل میکنند. در همین بخش از کتاب، به مسئله «قدم حیاتی اولیه» که یکی از مهمترین مراحل این فرآیند است اشاره شده است. در این بخش از کتاب میخوانیم: «بسیاری اعضای سابق فرقهها به مقولهای تحت عنوان «آن قدم حیاتی اولیه» اشاره کردهاند. در حالی که آنان به گذشته نگاه میکنند، متوجه میشوند که به دلایل متعددی اولین گام آنان در پذیرش یک دعوت یا یک درخواست، آغاز درگیر شدن هفتهها، ماهها، یا سالها در یک فرقه بوده است.
در بسیاری از موارد، اعضای بالقوه برای شرکت در مناسبتی در همان لحظه تحت فشار قرار گرفتهاند. مسئول عضوگیری در فرقه به آنان میگوید که مناسبت مربوطه کمال مطلوبشان را برآورده خواهد کرد، و به آنها هیچ فرصتی بابت فکر کردن به این که آیا واقعاً میخواهند شرکت کنند یا نه داده نمیشود.
اعضای سابق فرقهها میگویند که جدا از آنچه به آنها گفته شده، آنچه خواندهاند، و آنچه در اولین دیدار تجربه کردهاند، فرد مراجعه کننده در آن نقطه اولیه آنقدر ملتمسانه برخورد کرده است که آنها را در بسیاری جهات قلاب نموده است. این قلاب شدن، ترکیبی از نیازهای خود آنان در زمان برخورد بعلاوه شخصیت و نحوه برخورد فرد مسئول عضوگیری، و همچنین این واقعیت که آنچه که وی مطرح نموده روی آنها کلیک کرده، بوده است. مسئول عضوگیری همچنین آنها را متقاعد نموده است که زمان برای چک موضوع ندارند و متقاعد شده بودند که به آنچه پیشنهاد میشود نیازمند هستند.
اعمال نفوذ بر فکر و احساس افراد، در موفقیت روند عضوگیری در یک فرقه نقش محوری دارد. فرقهها با احساس دوگانهای که در افراد به صورت نرمال وجود دارد بازی میکنند، و این کار به طور خاص در مورد افراد جوان که تجربه زندگی کمتری دارند موفق عمل مینماید. برای مثال، تقریباً غیر ممکن است که نوجوانان و بزرگسالان جوان احساس دوگانهای در مورد والدین خود نداشته باشند. حتی دوست داشتنیترین مادران و پدران برخوردهایی با بچههای خود داشتهاند که خاطراتی از عصبانیت یا دلخوری باقی گذاشته است و اغلب والدین حداقل چند عادت عصبی یا نقطه ضعف دارند. بسیاری از فرقهها بر روی همین احساس و مسائل حل نشده سوار شده و جوانان را اغفال مینمایند تا به عضویت گروه در آیند.
کد خبر 5403098منبع: مهر
کلیدواژه: ایدئولوژی ایالات متحده دانشگاه کالیفرنیا وهابیت فرقه های انحرافی فرقه ضاله بهائیت فرقه شیخیه فرقه ها فرق ضاله عرفان های نوظهور عرفان های کاذب قرآن قرآن کریم فعالیت های قرآنی حوزه علمیه انقلاب اسلامی ایران شیعه مسجد هیات مذهبی آیت الله مصباح یزدی آیت الله خامنه ای نماز جمعه دفاع مقدس نهج البلاغه کانون مساجد رهبران فرقه ها داشته باشند فرقه گرایی سو استفاده فرقه ها فرقه ها فرقه ها فرقه ها طور خاص تحت کنترل برنامه ها مجاب سازی فرقه ها گروه ها دوره ها فرقه ای یک فرقه بر روی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۸۰۲۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جزئیات تازه از پرونده زمین خواری ازگل | سکوت یعنی آنها قدرت خودشان را دارند!
آفتابنیوز :
نماینده ردصلاحیت شده از سکوت مطلق نمایندگان درباره صدیقی انتقاد کرد.
جلال رشیدی کوچی، نماینده ردصلاحیت شده در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
انتظار بود بسیاری از همکارانم و برخی از منتخبین دور بعد که فعالیت بیشتری در فضای مجازی و رسانهها دارند، در موارد مستند منتسب به آقای صدیقی و ادعاهای مطرح شده حداقل برخورد مومنانه مد نظر دوستان! در پیش میگرفتند نه سکوت مطلقانه.
نکتههای تازه در مسألۀ کاظم صدیقی/ سکوت یعنی آنها قدرت خودشان را دارند!
به نوشته جماران، کامبیز نوروزی، حقوقدان نیز نوشت: انتشار دو سند در موضوع کاظم صدیقی امکان بررسی دقیقتری را در موضوع کاظم صدیقی فراهم کرده است. یکی آگهی ثبت مؤسسۀ پیروان اندیشههای قائم و دیگری سند انتقال زمین از حوزۀ علمیۀ امام خمینی به مؤسسۀ پیروان اندیشۀ قائم.
۱-مؤسسۀ پیروان اندیشههای قائم، این مؤسسه به عنوان یک مؤسسۀ غیرتجاری ثبت شده است. طبق مادۀ ۵۸۴ قانون تجارت این نوع مؤسسهها "برای مقاصد غیرتجاری از قبیل امور علمی یا ادبی یا امور خیریه و امثال آن تشکیل میشود اعم از اینکه موسسین و تشکیلدهندگان قصد انتفاع داشته یا نداشته باشند. "
۲- هیچ کار علمی یا ادبی یا فرهنگی یا خیریهای در موضوع فعالیت مؤسسۀ پیروان اندیشههای قائم دیده نمیشود و تماماً تجاری است. مثلاً "نمایندگی از شرکتهای داخلی و خارجی، شرکت در مناقصهها و مزایده ها، تولید مواد پیشرفتۀ ساختمانی و.. ادارۀ ثبت شرکتها قاعدتاً نباید این مؤسسه را با این موضوع فعالیت به صورت "غیرتجاری" ثبت میکرد.
۳-در این سند هیچ نامی از حوزۀ علمیۀ امام خمینی نیامده است که مثلاً گفته شود درآمدهای این مؤسسه متعلق به این حوزه خواهد بود.
۴-بطور خاص مؤسسۀ پیروان اندیشههای قائم ماهیتاً یک تشکیلات کاملاً تجاری خصوصی است که به غلط عنوان غیرتجاری برایش گذاشته اند.
۵-صاحبان سهام این مؤسسه شامل کاظم صدیقی، دو پسر او، عادل محسنی (مدیر حوزۀ علمیه) و جواد عزیزی است. جواد عزیزی در دوران شهرداری قالیباف از مدیران شهرداری بود. مالکان این مؤسسه این اشخاص اند نه حوزۀ علمیۀ امام خمینی.
۶-ادعای کاظم صدیقی این بوده است که این مؤسسه برای فعالیتهای پیش حوزوی حوزۀ علمیۀ امام خمینی تأسیس شده است، اما در موضوع فعالیت این مؤسسه هیچ کار آموزشی ذکر نشده است.
۷-اگر آنطور که گفته شد میخواستند یک مرکز آموزش پیش حوزوی راه بیاندازند، هیچ نیازی به انتقال مالکیت نبود و در همان اراضی متعلق به مدرسۀ علمیه میتوانستند این کار را بکنند.
۸-مؤسسه در تاریخ ۱۴/۸/۱۴۰۲ به ثبت رسیده است. فقط ۳۵ روز بعد از ثبت مؤسسه ۴۲۰۰ متر مربع از زمین متعلق به حوزۀ علمیهای که تحت تولیت آقای صدیقی است، در تاریخ ۱۹/۹/۱۴۰۲ به مؤسسه واگذار میشود. این مؤسسۀ تازه تأسیس چه نیازی به چنین زمین بزرگی داشته است؟ در حالی که هنوز هیچ کاری را شروع نکرده و نشانی دفتر آن هم طبق آگهی ثبتی همان مدرسۀ علمیه است.
۹-شواهد حاکی از آن است که خریدار زمین یعنی مؤسسۀ خانوادگی آقای صدیقی، قیمت زمین را به مدرسه پرداخت نکرده است. اگر آنها واقعا قیمت زمین را به مدرسه داده بودند ایرادی پیش نمیآمد و آن را اعلام میکردند.
۱۰-به این ترتیب زمینی که قبلاً برای کار آموزشی دینی عام المنفعه به مدرسه واگذار شده بود، برای کار تجاری به یک شرکت خصوصی با مالکیت شخص کاظم صدیقی و دو پسرش و سه نفر دیگر واگذار شده است.
۱۱-در سند واگذاری زمین فروشنده مدرسۀ علمیۀ امام خمینی به مؤسسۀ پیروان اندیشههای قائم که منتشر شده است، اثر انگشت آقای کاظم صدیقی وجود دارد. امضا نیست که جعل شده باشد. طبق مفاد سند ایشان شخصاً در دفترخانه حاضر شده است و نامی از کسی به عنوان وکیل او در سند وجود ندارد؛ بنابراین آقای صدیقی در ۱۶/۹/۱۴۰۲ میدانسته که مؤسسهای به نام پیروان اندیشههای قائم با سهامداری خود و دو پسرش وجود دارد و ادعای عدم آگاهی اصلاً مردود است.
۱۲-در فاصلۀ ۳۵ روز یک مؤسسۀ خصوصی به ثبت میرسد و زمینی بسیار ارزشمند به نام آن مؤسسه منتقل میشود. اگر فرض را بر عدم آگاهی آقای صدیقی از این فرآیند ناسالم بگذاریم به این معناست که دو پسر، یک فردی که خودش او را امین خطاب کرده و مدیر مدرسۀ علمیۀ امام خمینی (به نام عادل محسنی) و حتی عروس صدیقی، که گفته شده است وکیل دادگستری است، همگی دست به دست هم داده اند که او را از حقیقت دور کنند و زیر نام کاظم صدیقی کار خودشان را انجام دهند. احتمالی که بسیار بعید است.
۱۳-گذشته از حقوق و قانون، آیا شرعاً از زمینی که برای مدرسۀ علمیه واگذار شده است، قطعهای به یک مؤسسۀ خصوصی واگذار شود که سهامدارنش اشخاص حقیقی اند؟
۱۴- سکوت و عدم پیگیری قضایی دستگاههای رسمی و نظارتی در برابر این ماجرا، همانند سکوتی که در مورد درخواست ویزای مهاجرت فرزند محمدباقر قالیباف اختیار کردند، باز هم نشان میدهد برای گروهی در هرم قدرت هر کاری مباح است ولو خلاف شرع و قانون و عرف باشد. آنها قانون خاص خود را دارند: قانون قدرت. قانونی که سرچشمۀ هر فسادی است و از آن به سختی نگهبانی میشود.