Web Analytics Made Easy - Statcounter

باشگاه خبرنگاران جوان - تقلای گسترده جماعت موسوم به سلطنت‌طلب، در رفع و رجوع رویدادی که به حیات سیاسی آنان خاتمه داد، نشان از آن دارد که این طیف همچنان در تحلیل انقلاب اسلامی، به تلاش‌های ۴۳ ساله خویش در این باره نمره قبولی نمی‌دهد! مرده ریگِ «حمایت امریکا و انگلیس از انقلاب اسلامی» همچنان در زمره دستاویز‌هایی است که این جریان برای توجیه سقوط پهلوی دوم از آن مدد می‌جوید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هر چند تجربه نشان داده که از این امامزاده، امید معجزتی نمی‌رود!  مستندات این نوشتار بر تارنمای پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر ایران آمده است. امید آنکه اهل تحقیق و علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

بیشتربخوانید

وقتی که همسر وزیر عدلیه رضاخان از بی‌حجابی دق کرد

تقلیــل تاریخ، از جنــس «کار، کارِ انگلیسی هاسـت!»
برای ورود به بحثی که در فوق، به ماهیت آن اشارت رفت باید دقیقاً صورت‌مسئله را طرح کرد. از قضا این مسئله، صورتی ساده دارد و هر چند از سوی گروه‌های مختلفی طرح می‌شود، اما ملات و محتوای اصلی آن درز گرفتن فهم و نقش عموم مردم در رویداد انقلاب اسلامی است. این جماعت به خواست و فکر مردم در آن دوره اهمیتی نمی‌دهند و هر آنچه را که در زادگاهشان روی داده است، به حساب اراده خارجی می‌گذارند! گو ایرانی موجودی است که قدرت کنش و واکنش ندارد! محمود ذکاوت، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در تبیین صورت مسئله چنین آورده است:

«انقلاب اسلامی از جمله رخداد‌های تاریخ ایران است که سهم عوامل مختلف در وقوع آن حائز اهمیت است. وجه دیگر انقلاب اسلامی، سقوط رژیم پهلوی است. به بیان دیگر، عوامل دخیل در وقوع انقلاب اسلامی باعث سقوط رژیم پهلوی شدند. با وجود این، از همان زمان وقوع انقلاب اسلامی، یک جریان توجیهی ظهور یافت که همه عوامل دخیل در انقلاب و سقوط پهلوی را نادیده می‌گرفت و انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی را حاصل اراده انگلیس و امریکا می‌دانست! این جریان، ذیل تئوری توطئه قرار می‌گیرد. این نظریه درباره سقوط رژیم پهلوی در قالب دو معنا ظهور می‌یابد، اول: احساس خطر کشور‌های استعماری از رشد و توسعه رژیم پهلوی، باعث اقدام آنان در جهت سقوط شاه شد! دوم: اقدامات کشور‌های استعماری به منظور سقوط رژیم پهلوی برای جلوگیری از شکل‌گیری یک نظام کمونیستی یا نظامی خارج از چارچوب انتظارات امپریالیسم انجام شد. مطرح‌کننده معنای اول، عموماً سلطنت‌طلب‌ها و به طور خاص خانواده پهلوی هستند. محمدرضا پهلوی در مصاحبه با یک نشریه امریکایی و بعد‌ها در کتاب پاسخ به تاریخ، به دسیسه امریکا برای سقوط رژیمش و نقش انگلستان در این دسیسه اشاره کرد. پس از آن گروه‌های مختلف منتسب به این مشی و جریان، این تحلیل را بازتولید کردند. آن‌ها در توجیه ادعای خود، به گزارش‌های شبکه‌ها و مطبوعات انگلیسی و امریکایی استناد می‌کنند که هماهنگ با نیات نیرو‌های انقلابی عمل می‌کردند. داعیه‌داران معنای دوم از تئوری توطئه درباره سقوط شاه، مارکسیست‌ها هستند. آنان متکی به تفکرات چپ، از روند تحولات منتهی به انقلاب ۱۳۵۷، انتظار تشکیل حکومتی سوسیالیستی یا کمونیستی داشتند! چپ‌ها منکر تلاش‌های اجتماعی گروه‌های مختلف مردم نمی‌شدند، اما سقوط شاه را دسیسه امپریالیسم در کنفرانس گوادلوپ برای جلوگیری از تشکیل جامعه کارگری می‌دانستند.

خارج از این دو دسته، عده‌ای از پژوهشگران نیز به اشتباه در تحلیل عوامل دخیل در سقوط شاه، نقش رسانه‌های خارجی در تهییج مردم انقلابی را پررنگ کرده‌اند. جان کلام جریان‌ها و گروه‌های مختلف سلطنت‌طلب آن است که در مسئله سقوط رژیم پهلوی، انقلاب حاصل تلاش و هم‌افزایی جریان اسلامی و گروه‌های اجتماعی دیگر نبود، بلکه این مهم را دو دولت انگلیس و امریکا به منظور نیل به منافع خویش محقق کردند! با وجود این، جریان چپ داعیه‌دار تئوری توطئه، منکر تلاش‌های جریان‌های مختلف اجتماعی نیست، اما سرانجام امپریالیسم را عامل اصلی سقوط شاه می‌داند! امکانات رسانه‌ای این دو جریان و تبلیغ این تئوری توسط ایشان باعث شده است افراد مختلفی این تئوری را درباره انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی باور کنند. توجه به نقش دولت‌های انگلیس و امریکا در سقوط محمدرضا پهلوی و تأکید همواره بر آن توسط طیف‌های مختلف سلطنت‌طلب و چپ‌ها به معنای تقلیل تاریخ است! آن‌ها با تأکید بر تئوری توطئه، تنها عامل سقوط رژیم پهلوی را اراده امپریالیسم معرفی می‌کنند! از نگاه ایشان گویی مردم این سرزمین نمی‌توانند سرنوشت خویش را رقم بزنند. آن‌ها نقش مردم را نادیده می‌گیرند. حتی چپ‌هایی که همواره بر عنصر توده تأکید می‌کنند، در اینجا نقش توده مردم در تحولات اجتماعی را نمی‌بینند! صاحبان تفکر توطئه، مدام این گزاره را تکرار می‌کنند: کار، کار انگلیسی‌هاست! و از این رهگذر، خطای روش‌شناختی دیگری را نیز مرتکب می‌شوند. آن‌ها به جای آنکه به ابعاد مختلف جامعه وقت توجه و عوامل و ریشه‌های انقلاب را در داخل جست‌وجو کنند و از این باب به شناخت بهتر و دقیق‌تری از مردم و کشور برسند، با عنوان کردن یکه‌تازی بیگانگان در تحولات داخلی، در دام دیگری از تقلیل تاریخ ایران می‌افتند...».

کارگزاران ملکه، پای کار بقای پهلوی‌ها در ایران!
گام بعدی در بررسی ادعای حمایت انگلیس از انقلاب اسلامی، خوانش مجموعه واکنش‌های لندن به ماوقع ایران در سال ۱۳۵۷ است. با مروری بر ابتدایی‌ترین اسناد در این باره، می‌توان دریافت که این کشور به هیچ وجه نه می‌خواست و نه می‌توانست به پنبه شدن رشته‌های خویش در طول بیش از یک قرن فعالیت در ایران رضایت دهد. از این روی، نه تنها به انقلاب ایرانیان مددی نرساند، بلکه تمامی تلاش خویش را بر بقای پهلوی‌ها متمرکز ساخت! محمدرضا چیت‌سازیان، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران این موضوع را به شرح پی آمده، مطرح کرده است:

«هرچند به نظر می‌رسد که لندن، در فاصله سال‌های ۱۳۵۶ ش و ۱۳۵۷ ش، به‌تدریج امید خود را به حفظ و بقای سلطنت از دست می‌داد، اما همچنان همّ خود را صرف حمایت از سلطنت محمدرضا پهلوی می‌کرد. نکته جالب این است که در کنفرانس گوادلوپ که با حضور سران کشور‌های قدرتمندی همچون فرانسه، انگلستان، امریکا و آلمان برگزار شد، جیمز کالاهان نخست‌وزیر انگلستان به‌صراحت به رهبران این کشور‌ها اعلام کرد کار سلطنت محمدرضا پهلوی رو به پایان است و باید برای جانشینی وی، فکری کرد! این را از سخنان آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلستان در ایران پیش از انقلاب اسلامی نیز می‌توان به‌خوبی فهمید. پس از به آتش کشیده شدن سفارت انگلستان در ایران و دفتر هواپیمایی این کشور، آنتونی پارسونز گفت قدرت‌و اعتبار آیت‌الله خمینی، به‌قدری افزایش‌یافته و شعار ساده‌او که شاه باید برود و یک جمهوری اسلامی جایگزین آن بشود، طوری‌جا افتاده بود که هیچ تدبیری برای مقابله با آن کارگر نمی‌افتاد، مخصوصاً با حضور میلیون‌ها ایرانی‌در صحنه به طرفداری از آیت‌الله، هیچ امیدی به ماندن شاه نبود! او باید می‌رفت، چراکه حتی در خشن‌ترین و ستمکارترین دیکتاتوری‌ها هم یک حداقل رضایت و مقبولیت عامه ضروری‌است... با این‌حال به دلیل منافع سیاسی و اقتصادی بی‌شماری که انگلستان در نزدیکی با شاه داشت، تلاش کرد تا آنجا که می‌تواند به بقای سلطنت محمدرضا پهلوی یاری رساند. به تعبیری سیاست انگلستان در این مقطع زمانی، حفظ و بقای رژیم سلطنت در ایران بود و برای این کار، به دنبال تمهیداتی به همراه دولت امریکا بود. این را از اظهارنظر مقام‌های رسمی بریتانیا نیز می‌توان فهمید. برای مثال در ۳۰ مهرماه سال ۱۳۵۷ بود که دیوید اوئن وزیر امور خارجه بریتانیا ضمن اعلام دفاع و پشتیبانی انگلستان از شاه ایران اظهار داشت: سقوط شاه در ایران پیشرفتی در امور حقوق بشر این کشور به وجود نخواهد آورد، بلکه نوعی شکست و عقب‌نشینی محسوب می‌شود! همچنین در ۱۰ آبان ماه سال ۱۳۵۷ بود که ملکه بریتانیا در مراسم افتتاح پارلمان به صورت رسمی اعلام کرد بریتانیا آرزومند بقای رژیم سلطنت در ایران است! آن‌ها برای عملی کردن این خواست و هدف خود تا آخرین روز‌های سلطنت محمدرضا پهلوی فعالیت کردند. مهم‌ترین طرح آن‌ها نیز تلاش برای روی کار آوردن نخست‌وزیری نزدیک به خود، در آخرین روز‌های سلطنت محمدرضا، یعنی شاپور بختیار بود.

لندن با این کار خود قصد داشت از فروپاشی کامل رژیم سلطنت در ایران و به خطر افتادن منافعشان جلوگیری و به نوعی مسیر انقلاب را منحرف کند، اما در نهایت چندان طرفی نبست و این امواج انقلاب بود که تمام نقشه‌های آن‌ها را نقش بر آب کرد و از میان برداشت! آن‌ها در این راه، تنها به این موضوع اکتفا نکردند و برای سرکوب مبارزات مردمی و مهار حرکت انقلابی، کمک‌های گوناگونی را به رژیم پهلوی عرضه کردند. فروش تسلیحات نظامی به ایران از جمله تجهیزات ضد شورش، باتوم‌های برقی و وسایل بازجویی و شکنجه، اعزام کارشناس ضد شورش، عدم پوشش کامل اعتراض‌ها و اعتصاب‌های مردمی، سکوت در قبال نقض حقوق بشر و آزادی‌های مدنی و سیاسی و حمایت از روحانیت غیر سیاسی در مقابل روحانیت سیاسی و انقلابی، از جمله اقداماتی بود که دولت انگلستان برای جلوگیری از فروپاشی نظام پهلوی انجام داد. آن‌ها با صراحت از این اقدام خود دفاع کردند، برای نمونه وزیر دفاع انگلستان در اردیبهشت سال ۱۳۵۷ ش، در مجلس عوام از فروش تسلیحات به ایران دفاع کرد. دولت انگلستان همچنین با وجود فشار‌های حزب کارگر، پشتیبانی خود را از حکومت نظامی در ایران اعلام کرد. این در حالی است که انگلستان خود را پیشرو و طلایه‌دار آزادی و مردم‌سالاری در دنیا می‌دانست...».

فرستاده عموسام، در پی کودتا در ایران
در این بخش از مقال، باید به رویکرد حاکمان کاخ سفید، در حمایت از رژیم شاه پرداخت. واقعیت این است که امریکایی‌ها، در تلاش برای بقای رژیم پهلوی در ایران حتی از انگلیسی‌ها نیز پرانگیزه‌تر بودند! آنان در سایه سیاست‌های حمایتی خود از محمدرضا پهلوی از بدو سلطنت وی، جای پای خویش را در ایران محکم کرده و پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کشومان را به پایتخت دوم خویش در منطقه خاورمیانه مبدل ساختند! اراده تغییر شاه از سوی چنین رژیمی بعید می‌نماید! محمود ذکاوت در این‌باره می‌نویسد:
«سیاست کلی دولت امریکا در قبال ایران، همواره مبتنی بر حمایت از رژیم پهلوی بود. امریکا توانسته بود از رهگذر تجهیز نظامی ایران هم مشتری مناسبی برای تسلیحات خود بیابد و هم امنیت اسرائیل و منافع خویش در منطقه غرب آسیا را تأمین کند. این دولت اگرچه به تغییر مشی رژیم پهلوی نظر داشت، اما هیچ‌گاه تغییر این رژیم را در دستور کار نداشت.

دولت امریکا قبلاً اصلاحات ارضی را برای دفع جنبش‌های دهقانی و انتخابات ملی آزاد را برای راضی نگه داشتن مخالفان ملی به رژیم پهلوی دیکته کرده بود، اما امریکا تا آخرین روز‌های رژیم پهلوی حامی آن رژیم بود. سازمان‌های اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی امریکا در تابستان ۱۳۵۷، وضعیت ایران را چنین ارزیابی کرده بودند: ایران در شرایط انقلابی و حتی شرایط ماقبل انقلاب نیز قرار ندارد!... حتی پس از قتل عام مردم در ۱۷ شهریور، کارتر با ارسال نامه‌ای رسمی، پشتیبانی امریکا از شاه را یادآور شد. شعار سگ زنجیری کارتر که بر در و دیوار‌ها نوشته می‌شد، برداشت مردم از رابطه امریکا و شاه را نشان می‌داد! سفیران امریکا و انگلیس، متفقاً به دیدار شاه رفتند و به او گفتند کشور‌های ما در کنار شما قرار دارند و از رژیم ایران پشتیبانی می‌کنند! اساساً سرنگونی شاه برای کارتر، فاجعه‌ای سیاسی به‌شمار می‌آمد. پیش‌بینی آن‌ها ماندگاری محمدرضا پهلوی بر سریر قدرت تا یک دهه بعد بود، اما تقریباً از اواسط آبان‌ماه ۱۳۵۷، نگاه امریکایی‌ها و غربی‌ها به رژیم پهلوی تغییر کرد. در ادامه، کنفرانس گوادلوپ در ۱۵ دی ۱۳۵۷ (ژانویه ۱۹۷۹)، نقطه عطف تغییر نگرش غربی‌ها نسبت به شاه شد. آن‌ها روی کار آمدن حکومتی نظامی و خشن را برای سرکوب معترضان مطرح کردند. حضور ژنرال هایزر در ایران و در این برهه برای تحقق چنین منظوری بود. وی مأموریت داشت یکپارچگی ارتش را حفظ و قدرت را به آن منتقل کند. از سویی دیگر حمایت شبکه بی‌بی‌سی از انقلاب ایران به طور سامان‌یافته و برنامه‌ریزی‌شده یک افسانه بی‌اساس است! خود آن‌ها نیز در ۷۰ سالگی این شبکه، این قضیه را تکذیب کردند. در زمان انقلاب اسلامی، بخشی از ایرانی‌های شاغل در بی بی‌سی، دانشجویان مخالف حکومت شاه بودند.

از این عده تقریباً هیچ کدامشان تمایلات مذهبی نداشتند، اغلب چپ یا ملی‌گرا بودند و بیشترشان هم کارمند دائمی رسمی نبودند، اما مدیریت بی‌بی سی فارسی و سرویس جهانی آن شبکه که تابع وزارت خارجه بریتانیا بود، رویکرد ضد شاه نداشت! واقعیت امر و چیزی که در اسناد مشخص است، این است که بریتانیا به تغییر رژیم پهلوی در ایران راضی نبود و تا جایی که توانست، تلاش کرد تا نظام پهلوی را در ایران حفظ کند...».

انگلستان بازوی تبلیغاتی سلطنت‌طلبان در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی
وجه دیگری از نگاه انگلستان به انقلاب اسلامی را می‌توان در رفتار این حکومت، با نظام برآمده از آن دید. بی‌تردید انگلستان از بدو تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ۴۳ سال پیش تا هم اینک، همچنان تضاد خود را با آن حفظ کرده است! رفتار این دولت با جمهوری اسلامی، برخاسته از نگاهی است که به اصل رویداد انقلاب اسلامی دارد. محمدرضا چیت‌سازیان در این فقره معتقد است:

«با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سرنگونی رژیم پهلوی، انگلستان که یکی از متحدان خود را از دست داده و منافعش در ایران در معرض خطر قرار گرفته بود، سیاست تضعیف نظام جمهوری اسلامی و حتی براندازی آن را در پیش گرفت. دولت انگلستان با تندرو خواندن نظام جمهوری اسلامی، آشکار و نهان و در همراهی با ایالات متحده امریکا اقدامات فراوانی را انجام داد. تحریم‌های اقتصادی، فشار‌های دیپلماتیک و قطع رابطه با تهران، کمک به صدام برای حمله به ایران و پشتیبانی از گروه‌های معارض همچون سلطنت طلبان از جمله اقداماتی بود که انگلستان برای تضعیف نظام تازه شکل‌گرفته جمهوری اسلامی انجام داد. نمونه این اقدامات را می‌توان در مسئله تسخیر سفارت امریکا در ایران مشاهده کرد. دولت انگلستان که در برابر این مسئله، مواضع محکمی علیه جمهوری اسلامی اتخاذ کرده بود، درصدد تعطیلی سفارت خود و قطع رابطه با تهران برآمد! این کشور برای تعطیلی سفارت خود از دی‌ماه ۱۳۵۸ ش، به کاهش تعداد نیرو‌ها و کارکنانش دست زد.

انگلستان بیم داشت که بستن سفارتش به صورت ضربتی، تبعاتی برای این کشور داشته باشد، به همین دلیل این کار را به مرور زمان انجام داد و سرانجام در اواخر سپتامبر ۱۹۸۰ م بود که آخرین نیرو‌های خود را از ایران خارج کرد! این کار در هماهنگی با چند کشور اروپایی انجام شد. دولت انگلستان نهایتاً در شهریور سال ۱۳۵۹ ش بود که سفارت خود را در تهران رسماً تعطیل و از آن پس اعلام کرد دولت سوئد، حافظ منافع انگلستان در ایران خواهد بود! از دیگر ابزار‌هایی که دولت انگلستان برای تضعیف و حتی در صورت امکان براندازی جمهوری اسلامی استفاده کرد، تحریم اقتصادی بود که در همکاری و هماهنگی کامل با امریکا انجام شد. این سیاست که به درخواست دولت کارتر انجام می‌شد، با موافقت و همراهی کامل دولت وقت انگلستان که در رأس آن مارگارت تاچر بود، عملی و محقق شد.

راه دیگر برای فشار آوردن بر جمهوری اسلامی ایران و تضعیف آن مسدود کردن دارایی‌های متعلق به ایران در بانک‌های بریتانیایی بود. آمار‌ها نشان می‌داد که ذخایر ارزی ایران در انگلستان چیزی بالغ بر ۷‌میلیارد دلار است که از این میان ۳‌میلیارد در بانک‌ها و مؤسسات مالی چندملیتی و ۴ میلیارد آن در بانک‌های داخلی انگلستان ذخیره شده بود. افزون بر این، مبالغی از وام‌هایی که حکومت پهلوی به انگلستان داده و سررسید بازپرداخت‌های آن به پایان نرسیده بود، وجود داشت که به بهانه‌های مختلف همچون: انقلاب، گروگانگیری و جنگ، به دولت ایران پرداخت نشد یا بازپرداخت آن به تعویق افتاد و تا مدت‌ها پس از آن این کار انجام نشد! شیوه دیگر لندن برای ضربه زدن به انقلاب، حمایت از گروه‌های معارض و ضد انقلاب بود. آن‌ها از افرادی همچون شاهرخ فیروز و رضا عامری که از سلطنت‌طلبان بودند، حمایت می‌کردند و بر آن بودند با ایجاد حوادث متعدد، راه را برای سرنگونی جمهوری اسلامی هموار کنند. نکته جالب این است که با وجود استفاده از همه ابزار‌ها برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران، لندن تلاش کرد روابط اقتصادی و منافعی را که این کشور در ایران داشت، از دست ندهد! دولت انگلستان با علم بر اینکه تحریم اقتصادی ایران ضرر بسیاری را متوجه بازرگانان انگلیسی کرده، به دنبال حفظ روابط تجاری با تهران بود، تا در عین اینکه فشار‌های اقتصادی بر ایران حفظ شود، ضرر کمتری متوجه بازرگانان و تجار انگلیسی گردد و همزمان بتواند دو هدف متضاد را جامه عمل بپوشاند!...».

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: پهلوی دوران پهلوی سلطنت محمدرضا پهلوی سقوط رژیم پهلوی گروه های مختلف انقلاب اسلامی دولت انگلستان جمهوری اسلامی تئوری توطئه سلطنت طلب سال ۱۳۵۷ سقوط شاه کشور ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۸۰۶۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پوپک گلدره ؛ بازیگری که ۶ ماه در کما بود و مرگی که پایانش نبود

۱۸ سال پیش در چنین روزهایی پوپک گلدره از دنیا رفت و مادرش در مراسم تشییع پیکر او سفید پوشیده بود تا به گفته‌ی خودش «پوپک را خوشحال کند».

در چنین روزی بیتی را از زبان پوپک خواند با این مضمون: به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/گمان مبر که مرا درد این جهان باشد» تا همان‌گونه که دخترش معتقد بود اعلام کند که «مرگ پایان یک کبوتر نیست».

به گزارش ایسنا، فروردین ماه سال ۸۵، گلدره خیلی ناگهانی دچار تصادفی شد که در جریان آن به کما رفت و چند ماه بعد جانش را از دست داد. در زمان مرگ، فقط ۳۵ سال داشت و مشغول بازی در سریال پربیننده دهه‌ی ۸۰ یعنی «نرگس» بود.

مرگ پوپک در آن زمان شوک بزرگی برای بیننده‌های تلویزیون محسوب می‌شد؛ به نحوی که خیلی‌ها بعد از گذشت ۱۸ سال هنوز بازی ناتمام او را که ستاره اسکندری به اتمام رساند، از یاد نبرده‌اند.

سالروز درگذشت پوپک گلدره بهانه‌ای شد تا مروری داشته باشیم بر این رفتن‌ شوکه‌کننده و جایگزینی تلخ این بازیگر که ستاره اسکندری نقشش را تکمیل کرد.

او تنها توانست در ۳۶ قسمت از مجموعه تلویزیونی «نرگس» به کارگردانی سیروس مقدم بازی کند. کارگردان و تهیه‌کننده به‌خاطر اینکه پوپک ۱۰ روز مقابل دوربین بود، به او ۴۸ ساعت استراحت دادند و او هم در پاسخشان گفته بود: می‌روم یک سری به دریا می‌زنم و می‌آیم. اما این رفتن به قیمت همیشه نیامدنش تمام شد. پوپک به آن جا رفت تا برای همیشه در دنیای شیرین دریا باقی بماند اما ساخت سریال نرگس باید ادامه پیدا می‌کرد.

او در حالی که مسافر یک خودروی پیکان بود، به دلیل انحراف به چپ راننده و برخورد مستقیم با یک پژو آردی، دچار ضربه مغزی و راهی بیمارستانی در آمل شد و پس از ماه‌ها به‌سر بردن در اغما، در بیمارستان مهر تهران درگذشت.

زمانی که پوپک گلدره تصادف و پس از شش ماه فوت کرد، سازنده‌های سریال یک ماه وقت داشتند تا خود را بازیابی کنند. پس از آن بود که از قسمت ۳۶ به بعد ستاره اسکندری جایگزین پوپک گلدره شد.

اسکندری، با حضور در سی سی یو بیمارستان مهر تهران از پوپک اجازه گرفت تا به جای او ایفای نقش کند و در آن زمان گفت که «من فقط برای اینکه راش‌های پوپک باقی بماند قبول کردم که در سریال «نرگس» بازی کنم و به همین خاطر ادامه کار را به عهده گرفتم. هنوز هم باورم نمی‌شود که پوپک از بین ما رفته‌است و احساس می‌کنم او یک امانتی دست من داد و رفت.»

«نرگس» بدون حضور پوپک گلدره ادامه پیدا کرد و به یکی از پرمخاطب‌ترین سریال‌های تلویزیون مبدل شد اما هنوز هم برخی راز موفقیت این سریال در جذب مخاطب را حضور پوپک گلدره می‌دانند.

در قسمت سی و ششم، علاوه بر پخش آخرین حضور پوپک گلدره در این مجموعه، قسمتی به عنوان خداحافظی با او که شامل مصاحبه با خانواده و همکارانش بود، پخش شد.

بر روی سنگ مزار پوپک گلدره «دریا طوفانی می‌شود، آرام می‌گیرد، اما هرگز نمی‌میرد» حک شده است، پدر زنده‌یاد پوپک گلدره در این باره گفته است: غمگین هستیم، اما غم ما باشکوه است؛ چراکه فرزندی را از دست دادیم که میلیون‌ها تن به‌خاطر فوت او غمگین‌اند و ما به پشتوانه‌ی محبت مردم زنده هستیم، چراکه آنها، پوپک را بسیار دوست دارند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: یادها و خاطره‌ها ؛ رضا عطاران ، پوپک گلدره ، نصرالله رادش و شعر خوانی 1376 (فیلم) ماجرای درگذشت پوپک گلدره از زبان مهدی سلوکی (فیلم) سرنوشت دردناک بازیگران زن در سریال نرگس | چرا سریال نرگس باعث مرگ بازیگران دختر شد(+عکس)

دیگر خبرها

  • امیرعبداللهیان: پاسخ ایران در صورت تکرار ماجراجویی رژیم صهیونیستی فوری، حداکثری و قاطع خواهد بود
  • پاسخ سفیر سابق انگلستان به ایران‌ستیزان + عکس
  • پایان دوران سلطنت هتل‌ها
  • مقایسه ارتش پهلوی با ارتش جمهوری اسلامی، هویت انقلاب ما است + فیلم
  • پوپک گلدره ؛ بازیگری که ۶ ماه در کما بود و مرگی که پایانش نبود
  • نگاهی به روابط رژیم پهلوی و رژیم صهیونیستی/ آنها چگونه حافظ منافع اسرائیل بودند؟ + عکس ها
  • عکس| ملاقات آقای گل سابق پرسپولیس با علی دایی
  • ملاقات علی دایی با آقای گل سابق پرسپولیس + عکس
  • چه کسانی ندای انحلال ارتش را سر می‌دادند + فیلم
  • علی دایی کنار آقای گل سابق پرسپولیس رویت شد! + عکس