Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش ایرنا، ۲۸ اکتبر ۱۹۶۲میلادی، جهان از یک جنگ هسته ای جلوگیری کرد. در آن یکشنبه تاریخی ۵۹ سال پیش، جهان از ورطه جنگ جهانی سوم که می‌توانست منجر به جنگی اتمی شود، نجات یافت. به دنبال ۱۳ روز تنش شدید میان آمریکا و شوروی سابق بر سر موضوع استقرار سکوهای پرتاب موشک‌های میان‌برد در کوبا، نیکیتا خروشچف نخست وزیر وقت شوروی و جان‌اف کندی رئیس‌جمهوری آمریکا با امضای توافقی به "بحران موشکی" پایان دادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از آنجا که ورق زدن تاریخ و نگاهی به رویدادهای گذشته برای یافتن راهکار با هدف حل بحران های جاری و مسایل سیاسی روز می تواند مفید واقع شود، لفاظی‌ها و رد و بدل کردن تهدیدهای روزهای اخیر میان روسیه و آمریکا بر سر مسئله اوکراین و کشیده شدن پای کوبا و ونزوئلا به عنوان شرکای روس‌ها در آمریکای لاتین و پایگاه بالقوه و احتمالی موشک‌های روسیه در زیر گوش آمریکا، واقعه بحران موشکی ۱۹۶۲ را زنده کرده است.

به این ترتیب پرسش‌هایی در ذهن پدید می‌آید از جمله اینکه آیا نتیجه بحران موشکی کوبا که به توافق و عقب‌نشینی مسکو- واشنگتن ختم شد، بار دیگر در مسئله اوکراین نیز تکرار خواهد شد؟ آیا سه ضلع این مثلث، روسیه، آمریکا و کوبا (در نگاهی گسترده‌تر آمریکای لاتین همسو با روسیه) همان کشورها با همان ویژگی‌های سال ۱۹۶۲ هستند؟ روسیه، آمریکا و آمریکای لاتین امروز چه تفاوتی با ۵۹ سال پیش دارد؟  آیا می‌توان وابستگی متقابل که زاییده عصر عظیم جهانی شدن است را عاملی اساسی در تضعیف تقابل نظامی مستقیم دوران جنگ جهانی دوم و تقویت رویکردهای دوره جنگ سرد دانست؟

از شوروی تا روسیه 

۳۰ سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌گذرد و اینطور به نظر می‌رسد که ولادیمیر پوتین در تلاش است تا بار دیگر شکوه روسیه در تبدیل شدن به رقیب جدی ایالات متحده را احیا کند.

روسیه امروز اگر چه جانشین شوروی سابق شده و گاها رقابت‌های میان مسکو- واشنگتن، سال‌های دوران جنگ سرد را زنده می‌کند اما شرایط فعلی متفاوت از سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱ است. وسعت رقابت دو قدرت جنگ سرد تقریبا کل کره زمین بود، در حالی که امروزه محل نزاع بین روسیه و ایالات متحده محدوده مشخصی را در برگرفته است. حساسیت‌های امروز روس ها معطوف به سرزمین های مجاور است. مسئله گرجستان در گذشته، بحث اوکراین از سال ۲۰۱۴ و گاهی موضوع ارمنستان، همواره دغدغه‌های روسیه برای جلوگیری از نفوذ غرب تا پشت مرزهایش بوده است.

به این ترتیب پوتین اگرچه از سال ۲۰۰۰ میلادی در تلاش است تا با بهبود شرایط روسیه، دوران باشکوه شوروی را احیا کند اما تشکیل قلمرو سرزمینی بعید به نظر می‌رسد.

تلاش زمامداران اوکراینی برای نزدیکی به غرب و تلاش کشورهای غربی از جمله آمریکا برای افزایش نفوذ در کشورهای اطراف روسیه برای مسکو خط قرمز محسوب می شود. از زمان به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین در روسیه، آمریکا و متحدانش تلاش‌های پشت پرده و آشکاری را برای ممانعت از پیشرفت و تقویت جایگاه روسیه در جامعه جهانی داشته اند.

در این میان روسیه به کشورهای غیرمتحد خود بارها هشدار داده در مسیر استراتژی آمریکا برای تضعیف روسیه قرار نگیرند، چون این مسئله برای آن‌ها مشکل‌آفرین خواهد بود.

سرگئی ریابکوف معاون وزیر امور خارجه روسیه ماه گذشته تنش‌های کنونی بر سر اوکراین را با بحران موشکی ۱۹۶۲ کوبا مقایسه کرد. زمانی که اتحاد جماهیر شوروی سابق موشک‌ها را به کوبا منتقل کرد و آمریکا تحریم دریایی علیه این جزیره اعمال کرد.

در آن زمان، جان اف کندی رئیس جمهوری وقت آمریکا و نیکیتا خروشچف توافق کردند مسکو موشک‌هایش را در ازای این که واشنگتن متعهد شود به کوبا حمله نکند و موشک‌های آمریکا را از ترکیه منتقل کند، از کوبا خارج کند.

اکنون با بالا گرفتن تنش‌ها میان روسیه و آمریکا و متحدانش بر سر اوکراین، ریابکوف روز جمعه (۲۴دی) امکان استقرار موشک‌های روسی در ونزوئلا و کوبا را برای پاسخ به اقدام های برتری جویانه نظامی آمریکا بعید ندانست.

وی گفت: در این مورد نمی‌خواهم امکان صد درصدی استقرار موشک های روسیه (در کوبا و ونزوئلا) را تایید کنم و در همین حال چنین احتمالی را رد نمی‌کنم.  

سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه نیز اعلام کرد که مذاکرات با آمریکا و سازمان پیمان آتلانیتک شمالی (ناتو) نشانگر جدی بودن رویارویی کشورها در سطح جهانی است.

"الکساندر باونوف" کارشناس مرکز کارنگی پیشتر به خبرگزاری افه اسپانیا گفت: جنگ سرد کلاسیک مبتنی بر ایده دوقطبی و رقابتی میان قدرت‌های برابر و برندگان سابق جنگ جهانی دوم بود. اما در شرایط فعلی رقابت مبان بازندگان و برندگان جنگ سرد است.  

باونوف با اشاره به اینکه روسیه به دنبال تعیین تکلیف پیشروی نیروهای ناتو پشت مرزهایش است، تاکید کرد: هدف روسیه، حمله به اوکراین نیست بلکه پوتین می‌خواهد تا با روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ دوران جنگ سرد رفتار شود.  

آمریکا از هژمونی تا افول

با خاتمه یافتن دوران جنگ سرد و پایان نظام دوقطبی، آمریکا یکه‌تازی در جهان را آغاز نمود تا خود را به عنوان تنها قدرت جهان به سایر ملت‌ها تحمیل کند.

به این ترتیب با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده آمریکا مدعی کسب جایگاه قدرت بلامنازع و قدرتمندترین دولت در نظام بین الملل گردید، بازیگری که توانایی جهت دهی به قواعد و رویه های بین المللی را به تنهایی داراست. با این همه سایر قدرت های بزرگ با به چالش کشیدن آمریکا، تلاش های خود برای تغییر این شرایط را با برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و استراتژیک ادامه دادند.

چنانچه نیمه نخست قرن بیست‌ویک را دوران تداوم تقدم آمریکا در منابع قدرت بدانیم، بی تردید مهمترین مشخصه سال‌های اخیر، کاهش تدریجی قدرت آمریکا در بسیاری از ابعاد سیاسی، روابط دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی و فرهنگی و اجتماعی است که سبب شده تا ترکیب واژگان «افول هژمونی» در توصیف کاهش نقش ایالات متحده در معادلات جهانی را به آن نسبت دهیم.

نباید فراموش کرد که افول آمریکا و چندوچون آن بحث تازه‌ای نیست، بلکه حداقل از دهه‌ ۱۹۸۰ تاکنون مکررا مطرح بوده و همچنین هرگز نباید آن را ساخته و پرداخته‌ جوامع ضد آمریکایی از جمله جمهوری اسلامی ایران دانست، بلکه این بحث همواره در خود آمریکا نیز جریان داشته است. در نوامبر سال ۲۰۰۸، شورای ملی اطلاعات آمریکا به عنوان یک نهاد تحقیقاتی پیش بینی کرد که ممکن است موقعیت جهانی این کشور در خلال دو دهه آینده تضعیف شود.

انزوای آمریکا در سطح جهان و به ویژه در سازمان‌های بین المللی، ظهور قدرت‌هایی چون چین و روسیه به عنوان تهدیدهایی اقتصادی و ژئوپولیتیک در سیاست خارجی آمریکا، تکیه مکرر روسای جمهوری آمریکا به ابزار جنگ و تحریم و تهدید علیه کشورهای مغضوب و بی اثر شدن و نخ‌نما شدن این ابزار در طول زمان، جنگ تجاری و رقابت در حوزه فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی چین و آمریکا، مشاهده شکل‌گیری هسته‌های مقاومت در سایر کشورها و حتی در درون آمریکا، بی نتیجه ماندن جنگ‌های بی سرانجام از جمله در عراق و افغانستان، تضعیف قدرت دیپلماتیک، بیماری کووید-۱۹ و ناتوانی آمریکا در مهار این بیماری، افزایش خشونت ها و تیراندازی های مرگبار در داخل آمریکا، افزایش پدیده تبعیض نژادی و اعتراض های گسترده به آن تنها بخشی  از عواملی است که نشان می‌دهد روند افول آمریکا در سال‌های اخیر رنگ و بوی جدی‌تری به خود گرفته و از وقوع تغییرات در توازن قدرت جهانی خبر می‌دهد.

گزاف نیست اگر بگوییم طی یک دهه گذشته، روسیه به عنوان یکی از اصلی‌ترین تهدیدهای ژئوپولیتیک در سیاست خارجی آمریکا به شمار می‌آید؛ روسیه و آمریکا بعنوان دو ابرقدرت هسته‌ای، مسئولیتی منحصر به فرد در مورد صلح جهانی و توسعه تسلیحات هسته‌ای، بیولوژیکی و شیمیایی در سرتاسر جهان دارند. نکته حائز اهمیت اینکه در دوره ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین روسیه متمرکزتر و کشوری اقتدارگرا و بازیگری در عرصه جهانی مبدل شده  که نفوذ ایالات متحده را به چالش می‌کشد.

آنچه واضح است اینکه وضعیت کنونی آمریکا در سقوط دوران سلطه‌گری و یکه‌تازی در قدرت، ارتباطی با تنها یک رئیس‌جمهوری خاص ندارد؛ باراک اوباما و یا دونالد ترامپ مسئول وضعیت پیش‌آمده نبوده و جو بایدن نیز به یکباره ناجی قدرت از دست رفته آمریکا نخواهد بود. رفتارهای تهاجمی آمریکا علیه چین و یا روسیه بیانگر این مطلب است که با به پایان رسیدن تاثیر سیاست‌های مستکبرانه و غیرمنطقی کاخ سفید در هدایت جهانی، این کشور در تلاش است تا در آخرین تلاش ها برای عدم واگذاری جایگاه به رقیب، کوتاهی نکند. به هر حال آنچه واضح است اینکه، ظهور چین از یک سو و شکست‌های اخیر آمریکا در افغانستان، روشن‌ترین گواه از این واقعیت است که آمریکای امروز را به هیچ وجه نمی‌توان قدرت بزرگ سه دهه گذشته دانست.

تغییر شکل منازعات از جنگ سخت

گذشته از حدس و گمان‌ها پیرامون تحقق و یا عدم تحقق رویارویی سخت نظامی میان روسیه و آمریکا و متحدانش، آنچه در مورد آن می‌توانیم با اطمینان صحبت کنیم، شکست سنگین آمریکا در جنگ بی‌سرانجام افغانستان و هزینه‌های گزاف و بیهوده‌ چند میلیارد دلاری حضور نظامی آمریکا در این کشور آسیایی است که هنوز گریبانگیر آمریکا است.

به این ترتیب، مسئله خروج یا اخراج آمریکا و تغییر وضعیت از فاز نظامی به امنیتی مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفته است. حضور نرم افزاری و امنیتی و فرهنگی با خطر کمتر و حضور نیابتی از جمله روش‌هایی است که آمریکا به ویژه برای حضور در منطقه خاورمیانه برگزیده است.  

تارنمای تحلیلی «پولیتیکا اکستریور» اسپانیا در یادداشتی با عنوان «جهان جهانی شده: جنگ های کمتر، درگیری‌های بیشتر» به قلم رامون گونزالس فِرریز نوشت: وابستگی متقابل که زاییده عصر عظیم جهانی شدن است به سلاح تبدیل شده است؛ سلاح جهان امروز، مبادلات تجاری است، رقابت برای ایجاد زیرساخت‌ها در کشورهای در حال توسعه است، سلاح امروز، دنیای دیجیتال و ظرفیت عظیم آن برای انتقال اخبار و اطلاعات نادرست است، سلاح جهان امروز حتی مهاجرت‌ها هستند.

«اریک گارتزکه» دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه کالیفرنیا سن‌دیِگو در گزارشی در سال ۲۰۱۰ با عنوان «وابستگی متقابل واقعا بسیار پیچیده است» به توضیح نظریه ای می‌پردازد که بدیهی به نظر می‌رسد اما با بسیاری از مسائل رایج در زمینه روابط بین‌الملل که در دهه‌های اخیر جهانی شدن ظهور کرده اند در تضاد است.

به گفته گارتزکه، وابستگی متقابل اقتصادی میان کشورها، روابط آن‌ها را آرام می‌کند، اما به طور همزمان، منشا دائمی درگیری‌ها است. به بیان دقیق‌تر، وابستگی متقابل از مسیر پیوندهای عمیق تجاری به عنوان حلقه وصل کشورها چنان که خشونت نظامی را کاهش می‌دهد اما رویارویی‌های دیگر با هر گونه ماهیت دیگر را افزایش می‌دهد.  

از این منظر، رویارویی‌ها نه فقط به شکل جنگ‌ها (آنطور که در واقع اتفاق افتاده است) بلکه در همسو کردن منافع کشورها به گونه‌ای که منجر به حل‌وفصل هر گونه اختلاف از طریق راهکار دیپلماتیک و یا امتیازهای تجاری ممکن شود، بروز می‌کند.  درست است که امروزه جنگ در معنای متعارف آن را کمتر شاهد هستیم اما سایر جنگ‌های دیگر افزایش یافته اند: جنگ‌های سایبری، جنگ‌های ترکیبی، تبلیغات خارجی و مداخله در فرآیندهای انتخاباتی. نکته جالب توجه اینکه این جنگ‌های غیر نظامی نه فقط میان دشمنان بلکه بین شرکای نزدیک نیز رخ می‌دهد.  

آمریکای لاتین می‌خواهد که حیاط خلوت نباشد

در شرایط کنونی روابط بین الملل به دلیل گذار نظم جهانی به سوی نظام چندقطبی و کاهش قدرت آمریکا، این کشور برخلاف گذشته قادر به اعمال نفوذ گسترده سیاسی و نظامی در کشورهای آمریکای لاتین نیست. از این رو، مهم ترین رقبای آمریکا در سطح جهانی با اغتنام فرصت، طی سالیان اخیر حضور اقتصادی و نظامی خود را در آمریکای لاتین تقویت کرده و به رقابت دیپلماتیک گسترده ای مبادرت ورزیده اند.

به این ترتیب طبق تازه ترین اظهار نظر برونو رودریگس وزیر امور خارجه کوبا، "آمریکای لاتین، حیاط خلوت هیچکس نیست". کشورهای آمریکای لاتین در تلاشند تا موقعیت خود در عرصه بین‌الملل را به عنوان کشورهای مستقل حفظ کنند و در این مسیر "احترام به حق حاکمیت"شان را در اولویت تنظیم روابط قرار داده‌اند. احترام به حق حاکمیت کشورهای آمریکای لاتین به عنوان ملت‌های مستقل، دقیقا همان موضعی است که بارها از زبان مقامات چین و روسیه در قبال این کشورها شنیده ایم و نقطه عکس آن را در رفتار کاخ سفید نسبت به دولت‌های چپگرا مشاهده کرده‌ایم. از ابزار تحریم‌های خفه‌کننده گرفته تا پرونده سیاه کودتا در حافظه تاریخی آمریکای لاتین از دشمنی دیرینه آمریکا ثبت شده است.

در گذشته اکثر کشورهای آمریکای لاتین با گرایش­ های چپ، تحت تاثیر ایدئولوژی کمونیستی شوروی سابق قرار داشتند. گرایش‌های چپ ریشه در حیات و فعالیت­ های حزب کمونیست شوروی داشت، لذا نفوذ شوروی­ در آمریکای لاتین بسیار گسترده و ملموس بود.

بعد از فروپاشی شوروی این منطقه برای مدتی به فراموشی سپرده شد، اما از دیدگاه سیاسی حداقل ۲۳ کشور در آمریکای لاتین حضور دارند و بنابراین روس ها در یک دهه گذشته سعی کرده اند از فضای ضد آمریکایی و چپ در منطقه استفاده کنند و ضمن نفوذ به حیات خلوت آمریکا و به نوعی تحکیم حضور خود در جغرافیایی نزدیکتر به خاک آمریکا،  نگاهی به بازار اقتصادی نزدیک به ۹۰۰ میلیون نفری در آمریکای لاتین داشته باشند.  

با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۰ نوعی بازنگری در نقش روسیه در نظام بین الملل انجام پذیرفت و به نوشته تارنمای اسپانیایی بی‌بی‌سی، یکی از اهداف اصلی پوتین بازگرداندن قدرت جهانی به کشورش بود که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از دست داده بود.  یکی از این حوزه‌ها آمریکای لاتین است که پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، نفوذ مسکو را به میزان قابل توجهی کاهش داد و با ورود پوتین به کرملین وزن بیشتری پیدا کرد.

از طرفی بحران داخلی و تحریم‌های آمریکا علیه کشوری چون ونزوئلا سبب شده تا روابط میان دو کشور تقویت شود و در واقع روسیه به یکی از حامیان مالی و سیاسی آن تبدیل شود. در حال حاضر ونزوئلا یکی از اصلی‌ترین هم پیمانان روسیه در منطقه محسوب می‌شود و روابط میان این دو کشور خوشایند آمریکا نیست.

فرجام سخن

آمریکا پس از ناکامی در طولانی ترین جنگ خود در افغانستان و خروج غیرمسئولانه از این کشور بعد از 20 سال اشغال نظامی، اینکه این‌بار  و در دوره دولت بایدن بخواهد به جنگی دیگر ورود کند، بعید به نظر می‌رسد. دولت کنونی آمریکا به ریاست بایدن، جدا از این که در حوزه مسائل مرتبط با سیاست خارجی تحت فشار و هزینه های سیاسی سنگینی قرار دارد، به ویژه بعد از دوره چهار ساله ریاست بحران ساز ترامپ، با مشکلات بسیاری نیز در داخل مواجه است و ناتوانی در مهار شیوع مرگبار کرونا، تورم ، خشونت داخلی، احتمال شکست در انتخابات میان دوره ای 2022 که می تواند به استیضاح او بیانجامد و حتی احتمال وقوع آشوب و کودتا که شخصیت های داخلی آمریکا نسبت به احتمال وقوع آن هشدار داده اند، تنها بخشی از مخمصه های دولت کنونی آمریکا است که در چنین شرایط، واشنگتن رمق لازم برای ورود به عرصه سختی دیگر آن در مقابل ابرقدرتی چون روسیه ندارد.

از طرفی، روسیه هر چند به دنبال عرض اندام در عرصه بین‌الملل به عنوان قدرت دوران جنگ سرد است اما نه تنها احیای قلمرو سرزمینی دوران جنگ سرد توسط کرملین، دور از ذهن به نظر می‌رسد بلکه به نظر می‌رسد که روسیه نیز همانند آمریکا با آگاهی از هزینه‌های اقتصادی و سیاسی گزاف وقوع جنگی جدید، خود را در شرایط جنگی قرار نخواهد به ویژه اینکه در موقعیت کنونی به دلیل تحریم ها و نیز فشار ناشی از شیوع کرونا، میل چندانی برای ورود به چنین عرصه خطرناکی ندارد.  عصر جهانی‌شدن و وابستگی متقابل کشورها نیز که سبب شده تا بحران اوکراین، بورس‌های اروپا را قرمز کند، تغییر وضعیت ابرقدرت‌ها از فاز نظامی به قدرت نرم را مورد توجه قرار داده است. در این مسیر، تلاش‌های دیپلماتیک، مذاکره و توافق همچون سرانجام بحران موشکی ۱۹۶۲ کوبا محتمل‌تر است. ممانعت از پیوستن اوکراین به ناتو از واردی است که در روند پیچیده مذاکرات احتمالی دور از ذهن نیست.

برچسب‌ها جنگ سرد 1989 اوکراین روسیه کوبا ایالات متحده آمریکا پرسش از خبر آمریکای لاتین

منبع: ایرنا

کلیدواژه: جنگ سرد 1989 اوکراین روسیه جنگ سرد 1989 اوکراین روسیه کوبا ایالات متحده آمریکا پرسش از خبر آمریکای لاتین کشورهای آمریکای لاتین اتحاد جماهیر شوروی آمریکای لاتین وابستگی متقابل ولادیمیر پوتین روسیه و آمریکا دوران جنگ سرد ایالات متحده نظر می رسد بحران موشکی میان روسیه شوروی سابق بین الملل جهانی شدن تلاش ها موشک ها جنگ ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۲۳۵۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مسکو: چرا داعش فقط به دشمنان آمریکا حمله می‌کند؟

سخنگوی وزارت خارجه روسیه نوشت «پروپاگانداهای آمریکایی با این ادعا که حمله تروریستی جمعه مسکو توسط داعش انجام شده، خودشان را به تله انداخته‌اند. همین‌طور مشخص است که چرا آن‌ها این کار را انجام می دهند. مشخص است؛ چون آنها راه دیگری ندارند».

به گزارش ایسنا، «ماریا زاخارووا» سخنگوی وزارت خارجه روسیه می‌گوید شواهد مستقیم و غیر مستقیم زیادی از دخالت دولت کنونی آمریکا در حمایت مالی از «تروریسم اوکراینی» وجود دارد.

دیپلمات ارشد روسیه می‌گوید «این حمایت‌ها شامل مواردی چون میلیاردها دلار و حجم وسیعی از تسلیحاتی است که به رژیم کی‌یف داده شده، استفاده از زبان تهاجمی علیه روسیه و ملی‌گرایی خشن، ممنوعیت مذاکرات صلح درباره اوکراین و درخواست های مکرر برای ادامه درگیری، امتناع از گفت‌وگو درباره حملات تروریستی کی‌یف و حمایت گسترده سیاسی و رسانه‌ای از جنایات ارتکابی وحشتناک از سوی ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین می‌شود».

او معتقد است «تلاش‌های روزانه واشنگتن برای سرپوش گذاشتن بر اتهامات خود در کی‌یف و تلاش برای منحرف کردن قصور از خود و رژیم زلنسکی که با استفاده از داعش پرورش داده، دیگر مواردی که آمریکا به آن‌ها اهتمام ورزیده است اما اینجاست که آن‌ها در تله خود گیر افتاده‌اند».

زاخارووا در مقاله‌ای برای روزنامه Komsomolskaya Pravda با عنوان «بایدن داعش را دوست دارد، نه صلح را» نوشت: «در گذشته، واشنگتن فعالانه از مجاهدین در افغانستان به عنوان بخشی از تلاش خود برای مخالفت با اتحاد جماهیر شوروی حمایت کرد، به آن‌ها سلاح داد و این گروه را کنترل می‌کرد. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده به یاد آورد که چگونه آمریکا تصمیم گرفت مجاهدین را جذب کنند و نام وهابی، اسلام سنی را به افغانستان وارد کنند تا بر اتحاد جماهیر شوروی غلبه کنند. القاعده دقیقا از آن کمپین افغانستان بیرون آمد».

سخنگوی وزارت خارجه روسیه در ادامه مطلب خود و با اشاره به اینکه «آن‌ها بعد از افغانستان به عراق رفتند»، نوشت: «در سال ۲۰۰۳، آمریکا با بهانه‌ای واهی به عراق حمله کرد و به یک‌باره، تمامی اعضای حزب بعث این کشور که هسته اصلی ارتش، پلیس و نیروهای امنیتی بودند، خودشان را بیکار یافتند. آن‌ها گروهی از متخصصان زبده و جوان بودند که بعدا کادر یک سازمان افراطی جدید را تاسیس کردند».

نیروهای امنیتی روسیه در محل حادثه تروریستی مسکو

او در ادامه نوشت: «در آوریل ۲۰۰۶، واشنگتن‌پست یک‌سری اسناد محرمانه پنتاگون را یافت که نشان می داد از ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ پروپاگاندای نظامی آمریکا به عمد "ابومصعب الزرقاوی" نخستین رهبر القاعده را در عراق بال و پر داد».

زاخارووا با اشاره به اینکه «در اکتبر ۲۰۰۶ نشست مشورتی مجاهدین گروه جدیدی را ایجاد کرد که تروریست‌های المصری و سایر گروهای افراطی را از داعش گردهم آورد»، نوشت: «آن‌ها ابوعمر البغدادی را که آمریکایی‌ها به هر دلیلی از زندانی در عراق آزاد کرده بودند، به عنوان رهبر جدید این گروه جدید افراطی منصوب کردند. او همکاری نزدیکی با اسلام گرایان سوریه برقرار کرد که علیه دولت قانونی بشار اسد می‌جنگیدند. در آوریل ۲۰۱۳، سازمان تروریستی گسترش یافته نام جدیدی به نام دولت اسلامی عراق و شام (داعش) داده شد. در سال ۲۰۱۴ این گروه قصد خود را برای ایجاد خلافت در عراق و سوریه اعلام کرد».

دیپلمات ارشد روسیه در ادامه نوشت: «آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند تا با تشکیل ائتلافی با داعش مبارزه کنند. بنابراین، معلوم می‌شود که پس از القاعده، آمریکایی‌ها خواسته یا ناخواسته دستی در ایجاد یک هیولای دیگر به نام داعش داشته‌اند که متعاقبا در قتل‌های تروریستی وحشتناک در سراسر جهان افراط کرد. امروز کارشناسان و نیروهای امنیتی بازنشسته آمریکایی به نقش اصلی و تعیین کننده آمریکا در تولید و ایجاد داعش و طولانی کردن حیات آن اشاره می‌کنند».

او همچنین با اشاره به دخالت روسیه در بحران سوریه نوشت: «در ۲۰۱۵ و در واکنش به درخواست دولت مشروع سوریه، روسیه واحدی از نیروهای هوابرد خود را برای کمک به ارتش سوریه برای مقابله با تروریست‌ها اعزام کرد. نیروهای روس در برنامه‌های داعش برای تحمیل کنترل خود بر مناطق وسیعی در عراق و سوریه از جمله حلب و دمشق دخالت کردند. تروریست بین‌المللی شامل ده‌ها هزار شبه نظامی از بیش از ۸۰ کشور برای رسیدن به این اهداف تلاش می‌کردند. مداخله روسیه بود که ارتش سوریه را قادر ساخت تا این تهدید را متوقف کند و بیشتر کشور را از چنگ تروریست‌ها آزاد کند».

تروریست‌های النصره در سوریه

زاخارووا همچنین اشاره کرد که «ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۵ سخنرانی و پیشنهاد کرد که یک جبهه متحد ضد داعش با الگوبرداری از ائتلاف ضد هیتلر ایجاد شود. واکنش غرب اما عدم پذیرش بود. آمریکا به‌جای کمک به ما برای مقابله با داعش، هر کاری از دستش برآمد برای مداخله در تلاش‌های ما انجام داد. جالب نیست، مگر نه؟».

او در ادامه نوشت: «اردوگاه آوارگان التنف که مامن افراط گرایی تحت کنترل آمریکا بود، به حیاتش در جنوب شرق سوریه ادامه می‌دهد. این اردوگاه به مامن و پناهگاهی برای تروریست‌ها بدل شده که آن‌ها پیش از آنکه به ماموریت‌های خود بروند، آموزش می‌بینند. کاخ سفید کاملان واضح از خط سیری تاکتیکی در سوریه تبعیت می‌کند، جایی که به ظاهر خود را متعهد کرده که "مخالفان میانه‌رو" از تروریست‌های داعش را به شیوه ای واضح و غیررسمی دسته‌بندی کند».

دیپلمات روس به عنوان مثال به «جبهه فتح الشام»  یا همان النصره سابق و شاخه‌ای از القاعده در سوریه اشاره کرد و نوشت، این گروه تروریستی و «سایر گروه‌های مسلح مشابه که در نهایت متحد شدند و "هیات تحریر الشام" را تشکیل دادند».

او در این‌باره توضیح داد: «تغییر نام وجود دارد اما تاکنون جدایی صورت نگرفته است. بر اساس شواهد، واشنگتن کل ماجرا را این‌گونه برنامه ریزی کرده است؛ می‌خواهد درگیری ادامه یابد و تعداد قربانیان چند برابر شود و در عین حال مانع از بین رفتن قطعی آن جایگاه تروریسم بین‌المللی شود».

زاخارووا همچنین نوشت: «عجیب‌تر اینکه، داعش در سال‌های اخیر برنامه‌هایش را تنظیم کرد و اکنون به دشمنان آمریکا مانند طالبان در افغانستان، ایرانی‌ها، مقام‌های مشروع سوریه و روسیه حمله می‌کند. این تنها چیزی است که در ظاهر، نهفته است و می‌توان از گزارش‌های خبری جهان به دست آورد».

بازداشت عوامل حمله تروریستی در مسکو

سخنگوی وزارت خارجه روسیه درباره مواضع آمریکا در قبال فلسطین هم نوشت: «در ۱۹۹۲، آمریکایی‌ها روند انتخاباتی دموکراتیک را برای فلسطینی‌ها تحمیل کردند. اختلافات بین آن‌ها با ایجاد یک حزب سیاسی به نام حماس در نوار غزه از طریق انتخابات دموکراتیک به اوج خود رسید. از مکاتباتی که اخیرا از حالت محرمانه خارج شده و بین مقامات وزارت خارجه ایالات متحده در سال ۲۰۲۱ است، مشخص شده بایدن پرداخت ۳۶۰ میلیون دلاری به حماس را که از طریق آژانس توسعه بین‌الملل آمریکا ارسال شده بود، لغو کرد».

او در ادامه نوشت: «دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، پرداخت‌ها را به حالت تعلیق درآورد، در حالی که بایدن دستور داده که این پرداخت‌ها از سر گرفته شود. نتیجه برای همه مشخص است. یکی از جزئیات این است که به نظر می‌رسد اسرائیل نزدیکترین متحد آمریکاست و با دیدن اقدامات حماس به شدت عصبانی است».

زاخارووا با طرح پرسشی درباره اینکه «آیا منطقی در اینها هست؟» جواب داد: «بله پول و قدرت. در وضعیتی این‌چنینی که یک ممنوعیت حقوقی بین‌المللی برای مداخلات مستقیم وجود دارد، انگیزه باطنی ایجاد "آشوب کنترل‌شده" و بازگرداندن نظم جهانی با کمک تروریست‌ها وجود دارد».

او در پایان نوشت: «سوال من از کاخ سفید این است؛ داعش واقعا چیست؟ نمی‌خواهید نظرتان را تغییر دهید؟».

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • آمریکا تمام اطلاعات حمله تروریستی مسکو را به روسیه نداد
  • ظریف: روسیه، ایران را فدای آمریکا می‌کند
  • شروط روسیه برای مذاکره با آمریکا درباره اوکراین
  • چه بر سر سیاست بایدن در قبال ایران آمده؟ / واشنگتن دیگر باید با تهران به عنوان یک قدرت هسته‌ای رفتار کند
  • آمریکا در حمله تروریستی مسکو، خودش را گوشه رینگ گرفتار کرد!
  • شروط کرملین برای مذاکره با آمریکا
  • بازگشت جهانی داعش
  • قدرت نمایی ایران مقابل آمریکا با این موشک هایپرسونیک /قاتل سامانه‌های پدافندی دشمنان را بشناسید+جزئیات
  • مسکو: چرا داعش فقط به دشمنان آمریکا حمله می‌کند؟
  • آنتونوف: روسیه به‌جای آمریکا با دوستان خود همکاری امنیتی می‌کند