Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، در ۸ می سال گذشته، طاهره ۱۷ ساله و هم‌کلاسیش در حال گفت‌وگو درباره برنامه‌هایشان برای تعطیلات بودند که یک بمب قوی در مدرسه آن‌ها در محله دشت برچی کابل منفجر شد. شدت انفجار، طاهره را به آن سوی خیابان پرتاب کرد. 

به دنبال آن، دو انفجار دیگر دبیرستان دخترانه سیدالشهدا را هدف گرفت و ۹۰ کشته بر جا گذاشت که البته بیشتر آن‌ها دانش‌آموزان دختر بودند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

طاهره آن روز را این طور به یاد می‌آورد: یک لحظه داشتم با دوستم صحبت می‌کردم و لحظه بعد در بیمارستان روی تخت افتاده بودم، همه چیز به هم ریخته بود. 

سه ترکش به پاهای طاهره اصابت کرده بود. او که نمی‌خواهد نام کاملش فاش شود، به الجزیره می‌گوید: «دو تا از این ترکش‌ها را از بدنم درآوردند و یکی از آن‌ها به جزئی از بدن من تبدیل شد.»

هیچ گروهی مسئولیت این سلسله انفجارها را بر عهده نگرفت. این محله در حومه غربی کابل - محل سکونت جمعیت عموما شیعه هزاره - در سال‌های اخیر هدف حملات وحشیانه به‌ویژه گروه داعش بوده است. در سال ۲۰۲۰، ۲۴ نفر از جمله نوزادان تازه‌ متولد شده و مادران آن‌ها در حمله‌ به بخش زایمان یک بیمارستان کشته شدند. داعش مسئولیت آن حمله را بر عهده گرفت. 

سیاستمداران و میسیونرهای خارجی در افغانستان آن را حمله به «آموزش» می‌نامند، اما برای بسیاری از دانش‌آموزان، این حمله به هویت آنها به عنوان زنان جوان و هزاره بود.

یک سال بعد از بمباران


یک سال پس از بمباران، خانواده‌ها هنوز در سوگ مرگ فرزندان خود هستند و دانش‌آموزانی که جان سالم به در برده‌اند هنوز از این ضربه شفا نیافته‌اند. طاهره که در کلاس یازدهم درس می‌خواند، می‌گوید مدرسه کمبود منابع داشت، اما «امید» بود. او می‌گوید: «ما رویاهایی داشتیم و این وضعیت را برایمان قابل تحمل کرده بود.»

خطر اداره یک باشگاه کتاب در دل افزایش محدودیت‌ها برای زنان بسیار زیاد است، زیرا دختران بالای ۱۲ سال دیگر اجازه رفتن به مدرسه را ندارند و دانشگاه‌ها مجبور به جداسازی کلاس‌ها هستند

اما در ماه‌های بعد از انفجارها، با شروع خروج نیروهای ایالات متحده پس از ۲۰ سال اشغال، وضعیت امنیتی بدتر شد. گروه مسلح طالبان در اوت ۲۰۲۱ پس از خروج سربازان آمریکایی که باعث فروپاشی دولت افغانستان به رهبری رئیس جمهور اشرف غنی شد، قدرت را دوباره به دست گرفت. فروپاشی خشونت‌آمیز و پر هرج و مرج دولت قبلی تحت حمایت غرب، به آموزش طاهره پایان داد.

بلافاصله پس از به قدرت رسیدن، طالبان وعده حقوق زنان و آزادی مطبوعات را دادند. اما نه ماه پس از تصرف، دبیرستان‌های دخترانه همچنان بسته هستند و فضاهای عمومی برای حضور زنان افغان مدام کاهش می‌یابد، چرا که این گروه محدودیت‌ها را گسترش می‌دهد. 

  هبت‌الله آخوندزاده، رهبر این گروه، دستور داد زنانی که در انظار عمومی ظاهر می‌شوند، از سر تا پا پوشیده باشند؛ چیزی که خاطره حکومت  طالبان بین سال‌های ۱۹۹۶ و ۲۰۰۱ را زنده کرد.

مجموعه‌ای از انفجارها در هفته‌های اخیر، به ویژه هزاره‌های شیعه را هدف قرار داده است؛ چیزی که باعث آسیب‌پذیری بیشتر اقلیت‌های قومی شده است. اما طاهره و ۲۹ دانش‌آموز دیگر از مدرسه سیدالشهدا، با وجود حملات بی‌امان و محدودیت‌های مجدد طالبان، همچنان قصد ندارند که از تحصیل دست بکشند. 

آنها با حضور در یک باشگاه  کتاب زیرزمینی که در آن دانش‌آموزان برای یادگیری، خواندن و حتی نوشتن داستان‌های خود گرد هم می‌آیند، به نوعی مانع ممنوعیت تحصیل دختران توسط طالبان شده‌اند.

باشگاه کتاب

این باشگاه کتاب که توسط گروهی متشکل از هشت فعال مدنی - که تعدادی از آنها دانشجو هستند - تاسیس شده است، هر شنبه جلسات کتابخوانی ترتیب می‌دهد. آنها در در مکانی که با احتیاط زیاد انتخاب کرده‌اند، در غرب کابل دور هم جمع می‌شوند. جایی که از چشم طالبان دور بماند. 

طارق قاسمی، یکی از بنیانگذاران این باشگاه، می‌گوید تمرکز رسانه‌های جهانی یک شبه به دلیل جنگ اوکراین تغییر کرد.

او می‌گوید: «افغانستان یک داستان مرده است، اما ما مردم افغانستان باید مالکیت بر سرنوشت خود را دوباره به دست بگیریم.» قاسمی معتقد است دختران آینده کشور هستند و باید راوی داستان خود باشند.

دانش‌آموزان مدرسه سیدالشهدا با وجود حملات بی‌امان و محدودیت‌های طالبان، همچنان دست از تحصیل نمی کشند

کتاب «زنده‌ام که روایت کنم»  زندگی‌نامه خودنوشت نویسنده کلمبیایی، گابریل گارسیا مارکز، یکی از اولین کتاب‌هایی بود که دختران مطالعه کردند.

خالدیار پیمان، یکی از اعضای باشگاه، فارغ التحصیلی ۲۵ ساله از دانشگاه کابل، می‌گوید: «این کتاب به عمد انتخاب شده است. گابریل گارسیا مارکز کالج را رها کرد. مارکز مدرسه حقوق را برای پی گرفتن حرفه روزنامه‌نگاری ترک کرد. نویسنده‌ای که بعدها برنده جایزه نوبل ادبیات شد.»

بنیانگذاران باشگاه کتاب درباره اهمیت داستان‌سرایی، حتی اگر پنهانی دنبال شود، توضیح می‌دهند. قاسمی می‌گوید: «این دختران باهوش‌ترین‌های نسل ما هستند. باید صیقل داده شوند. ما مسیر را برای آنها روشن می‌کنیم و آنها  خود راهشان را پیدا خواهند کرد.»

راضیه ۱۶ ساله که عضوی از باشگاه کتاب است، می‌گوید که درک استدلال طالبان برای جلوگیری از تحصیل دختران برایش سخت است.

او می‌گوید: «قبل از هر چیز، من یک انسان هستم، نه فقط یک زن.» راضیه معتقد است که باید فرصت برابر برای زن و مرد فراهم شود. او ادامه می‌دهد: «همه چیز به خود فرد بستگی دارد که چگونه با دانشی که به دست آورده بدرخشد.»

راضیه ۱۲ نفر از همکلاسی‌های خود را در انفجار دبیرستان سیدالشهدا در سال گذشته از دست داد. او می‌گوید که منتظر بازگشت به مدرسه بوده است، نه فقط برای تحقق رویاهایش، بلکه همین‌طور برای تحقق رویاهای همکلاسی‌هایش.او به الجزیره می‌گوید: «خواندن راهی برای پیگیری این رویاهاست.»

خطر اداره یک باشگاه کتاب در میان افزایش محدودیت‌ها برای زنان، بسیار زیاد است، چرا که در افغانستان دختران بالای ۱۲ سال دیگر اجازه رفتن به مدرسه را ندارند و دانشگاه‌ها مجبور به جداسازی کلاس‌ها هستند. معترضان زن که خواستار حقوق برابر برای زنان بودند، توسط طالبان بازداشت و بازجویی شده اند. اعضای باشگاه کتاب به خطرات کاری که می‌کنند اذعان دارند، اما عطش دختران برای تحصیل آن‌ها را شجاع‌تر کرده است. 

طاهره، ۱۷ ساله، سعی می‌کند کلمات مناسبی برای بیان دردش پیدا کند:   «من بهترین دوستم را در بمباران از دست دادم و طالبان به من اجازه رفتن به مدرسه را نمی‌دهد. ما هر دو مرده ایم. او دفن شده است، اما من نه.»

منبع: ترجمه از الجزیره. 

کد خبر 675756 برچسب‌ها گابریل مارکز نوبل ادبیات کتاب - نویسندگان و پدید آورندگان کتاب - داستان و رمان افغانستان طالبان افغانستان داعش

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: گابریل مارکز نوبل ادبیات کتاب داستان و رمان افغانستان طالبان افغانستان داعش دانش آموزان باشگاه کتاب محدودیت ها او می گوید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۰۱۳۰۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای چند نوجوان شیرازی که حساب و کتاب سیاسی‌شان درست بود

ما بیشتر احسان حدائق را در مدرسه می‌بینیم و مشغول مبارزه. اما گاهی هم کتاب دستمان را می‌گیرد و می‌برد مسجد، یا یک وقت‌هایی هم سر از خانه همسایه درمی‌آوریم. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب «بچه شیرازی» به قلم مریم شیدا خاطراتی از یک شهید شیرازی به نام احسان حدائق را بازگو می‌کند که زندگی پرفراز‌ و نشیبی داشته است. احسان حدائق در سال 1340 در شیراز متولد شد. او در سال 1358 در حوزه علمیه شیراز مشغول تحصیل شد و از اساتید و علمای آنجا بهرۀ بسیاری برد. قبل از انقلاب در تظاهرات و راهپیمایی‌ها نقش فعالی داشت و به همین دلیل دو بار توسط ساواک دستگیر شد. زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، احسان با تمام وجود برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی تلاش کرد، او گروهی را تشکیل داد تا بر ضد گروهک‌ها قیام کنند و خود رهبری آن‌ها را برعهده گرفت. زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد، او مشتاقانه به سوی جبهه شتافت و در تمام مدت سخنان امام را با جان و دل می‌پذیرفت. شهید احسان حدائق، در عملیات بیت المقدس در تاریخ دوم آبان ماه 1361 به شهادت رسید. آنچه در ادامه خواهید خواند یادداشت حکیمه نظیری از فعالان فرهنگی است که درباره «بچه شیرازی» نوشته و برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است:

روزهایی که مدرسه می‌رفتیم، دنیای خودش را داشت. همه ما دست کم یک بار در کل دوران تحصیلمان دفتر مشقمان را جا گذاشته‌ایم و شاید از روی دست بغل دستی‌مان یکی دو کلمه در برگه امتحانی‌مان نوشته‌ایم. حتی شاید بعضی‌هایمان سر به سر معلم گذاشته باشیم و روی صندلی‌اش آدامس چسبانده‌ایم. اما اگر به شما بگویم کسی را می‌شناسم که سال‌های تحصیلش سر به سر ساواک و شهربانی می‌گذاشته و حسابی حرصشان را در می‌آورده چه می‌گویید؟

اولین بار که کتاب «بچه شیرازی» را ورق زدم شاخ در آورده بودم ؛ از این همه همت و شجاعت چند تا نوجوان که احسان حدائق سردسته‌شان بود. با خودم فکر می‌کردم حتماً کتاب، یکی دو تا خاطره از نوجوانی شهید آورده که بگوید ایشان با رژیم شاه مبارزه می‌کرده و  بعد می‌رود سراغ فصل‌های بعدی و نزدیک به شهادت مثل اغلب کتاب‌های زندگی شهدا. اما چند صفحه دیگر هم ورق زدم. تاریخ‌های دقیقی که بالای هر خاطره خورده بود نشان می‌داد ما هنوز در سال‌های نوجوانی احسان حدائق هستیم.

من همراه قهرمان کتاب پیوسته بودم به گروه دردسرساز احسان حدائق و هرجا که دستمان می‌رسید چوب توی لانه ساواک می‌کردیم! احسان آنقدر شجاع بود که هیچ وقت، حتی وقتی یکی دو بار ساواک آمد و برد و مزه کتک انقلابی را بهشان چشاند، از پا ننشست و کوتاه نیامد. در این کتاب کم کم با اعضای این گروه شجاع،  آشنا می‌شویم و هم پای آنها می‌شویم تا بدانیم برای شهادت فرزند امام خمینی هم برنامه چیدند و حواسشان به تمام ریز و درشت اتفاقات سیاسی کشور بود.

صوتی کمتر شنیده شده از سه اسطوره دفاع مقدس حین عملیات

باورتان می‌شود چند تا نوجوان، این همه دو دو تا چهار تای سیاسی واعتقادی‌شان درست باشد که شب‌ها تا دیروقت بنشینند درس بخوانند و به هم یاد بدهند که مبادا از بقیه عقب بیفتند و نمره کم بگیرند؟ اصلاً همین درس خوبشان باعث می‌شد مدیر مدرسه با همه سابقه انقلابی‌گری‌ای که از این بچه‌ها می‌شناخت، باز هم نتواند اخراجشان کند. ما بیشتر احسان حدائق را در مدرسه می‌بینیم و مشغول مبارزه. اما گاهی هم کتاب دستمان را می‌گیرد و می‌برد مسجد، یا یک وقت‌هایی هم سر از خانه همسایه درمی‌آوریم.

تمام خاطرات، بی‌نام آورده شده اما نویسنده به قدری خوب روایت‌های مختلف را کنار هم چیده است که ما کم‌کم با همه راوی‌ها آشنا می‌شویم و جایگاهشان را در زندگی احسان حدائق پیدا می‌کنیم. اینجا ما فقط با یک مجموعه خاطره سر و کار نداریم بلکه کتاب شیرینی دستمان رسیده که ما را در حال و هوای مدرسه و نوجوانی غرق می‌کند. تازه وقتی نشریه دانش‌آموزی مدرسه چاپ شده و لابه‌لای شعر و حکایت، حرف‌های سیاسی بچه‌ها را می‌خوانیم، بیشتر به احوال آن سال‌ها پی می‌بریم.

کم‌کم که احسان حدائق و دوستانش قد می‌کشند کتاب نیز از نیمه رد می‌شود. حالا که جنگ شده، این گروه‌ تر و فرز باید بار و بندیل ببندد و جهادش را جای دیگری پی بگیرد. رفاقت بین احسان و دوستانش، جنس جالبی دارد. پر از خلوص و خنده. این فضا و سادگی و روانی که در تک‌تک جملات کتاب می‌بینیم کتاب را برای رده سنی نوجوان نیز جذاب می‌کند. کتاب «بچه شیرازی» فقط یک زندگی‌نامه و مجموعه خاطره نیست. همه ما وقتی کتاب را می‌خوانیم، چه 12 سالمان باشد و چه 40 سال، احساس می‌کنیم دلمان می‌خواهد احسان حدائق درونمان را دوباره اول صبح توی آینه ببینیم و مثل احسان پا پس نکشیم. «بچه شیرازی»، حرف‌های زیادی با همه ما دارد، برای خواندنش دست دست نکنید.

«بچه شیرازی» را انتشارات جمال منتشر کرده است.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • گل انفرادی دیدنی گابریل مارتینلی در خانه چلسی (لیگ برتر انگلیس - ۲۰۱۹/۲۰) / فیلم
  • «قرآن مجید»کتاب خدا مهجور نماند
  • بازی‌های رایانه‌ای منجر به آسیب جسمی کودکان و نوجوانان
  • چرا برخی از مهاجران افغان از ایران خارج شدند؟
  • ایجاد منطقه آزاد تجاری برای تجار افغانستانی در چابهار
  • جواب دانش‌آموز به ساده‌ترین سؤال دینی همه را شوکه کرد+ عکس
  • امین اسماعیل‌نژاد یک قدم تا اروپایی شدن
  • برای تعامل جهان با طالبان در تلاش می‌کنیم
  • ماجرای چند نوجوان شیرازی که حساب و کتاب سیاسی‌شان درست بود
  • کتاب نو بخریم یا کتاب دست دوم؟