چرا مقابله با هژمونی آمریکا در آمریکای لاتین گسترش یافته است؟
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۷۹۶۹۹
تحولات جهانی از بروز بحرانی جدید در نظم نوین جهانی حکایت دارد. تا مدت زمان زیادی آمریکا به عنوان قدرت هژمون نظم بینالملل را بر اساس نظم تک قطبی شکل داده بود.
اکنون جهان با وقایعی رو به رو شده است که این نظم تک قطبی و به معنایی دیگر هژمونی آمریکا را به چالش کشانده است. ایالاتمتحده به دلیل سیاستهای یکجانبه گرایانهای که در دهههای اخیر داشته و از طرف دیگر ظهور قدرتهای بزرگی مانند چین و همچنین بحران کووید ۱۹ در حوزههای اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی رو به ضعف گذاشته و قدرت هژمونیک این کشور رو به افول است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در سالهای پیشتر، ایالاتمتحده به عنوان یک قدرت هژمون که به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی توان استیلا بر جهان را داشته، شناخته شده بود. قدرت هژمونیک آمریکا در تعامل و همکاری با دیگر قدرتهای جهانی و بهخصوص متحدان خود در اروپا و پایبندی به مقررات بینالمللی شکل گرفته بود. در واقع یکی از شاخصهای هژمونی آمریکا، حضور فعال در عرصه بینالملل و همکاری با دیگر بازیگران جهانی معرفی شده است.
قدرت هژمونیک آمریکا با همکاری متحدان اروپایی شکل گرفته است
خروج آمریکا از پیمانهای بینالمللی مانند پیمان حفظ محیط زیست و سازمان علمی فرهنگی یونسکو در کنار خروج از برجام و انتقال سفارت به بیتالمقدس که مصداق عدم پایبندی به تعهدات بینالمللی است، سبب شده تا کشورهای اروپایی بر مخالفت با استیلای آمریکا اصرار ورزندقدرت هژمونیک آمریکا در تعامل و همکاری با دیگر قدرتهای جهانی و بهخصوص متحدان خود در اروپا و پایبندی به مقررات بینالمللی شکل گرفته بود. اما امروز خروج آمریکا از پیمانهای بینالمللی مانند پیمان حفظ محیط زیست و سازمان علمی فرهنگی یونسکو در کنار خروج از برجام و انتقال سفارت به بیتالمقدس که مصداق عدم پایبندی به تعهدات بینالمللی است، سبب شده تا کشورهای اروپایی بر مخالفت با استیلای آمریکا اصرار ورزند.
کارشناسان روابط بینالملل میگویند: با توجه به سیاستهای مستکبرانه و غیرمنطقی کاخ سفید، هرگونه برخورد انفعالی و عقبنشینی سیاسی موجب تقویت مهاجم و ترغیب نومحافظهکاران به ادامه سیاستهای استکباری و تقویت قدرت هژمونیک آمریکا خواهد شد.
شکست سیاست واشنگتن در آمریکای لاتین
گلوبال تایمز در گزارشی به تحلیل شکست سیاست واشنگتن در آمریکای لاتین پرداخت.
این تارنمای تحلیلی در گزارشی نوشت: نشست کشورهای آمریکایی که در لس آنجلس برگزار شد شرایط بدی را برای بسیاری از کشورها در منطقه به دلیل ممانعت آمریکا از دعوت رهبران کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه به نشست به دلایل مرتبط با «دیپلماسی» از حضور در این رویداد امتناع کردهاند، رقم زده است. آمریکای لاتین دیگر مکان مناسبی برای گسترش نفوذ آمریکا نیست و در قیاس با آخرین باری که ایالاتمتحده چنین نشستی را در سال ۱۹۹۴ برگزار کرد، کاهش هژمونی کنونی آن بدین شکل تلقی میشود که واشنگتن دیگر نمیتواند از رسیدن قاره به خودمختاری و پیشرفت بر مبنای منافع خود کشورهای آمریکای لاتین جلوگیری کند.
اجلاس سران کشورهای قاره آمریکا یا کشورهای نیمکره غربی هشتم ژوئن (۱۸ خرداد۱۴۰۱ ) در لسآنجلس در حالی برگزار شد که دعوت نکردن از روسای جمهوری سه کشور کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه برای شرکت در آن واکنشهای زیادی را در میان کشورهای منطقه و بحثهای زیادی را در میان کارشناسان رقم زد.
آمریکا از دیپلماسی به عنوان ابزاری برای دخالت و تفرقهافکنی استفاده میکند
دعوت نکردن از کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه برای شرکت در اجلاس کشورهای آمریکایی توسط واشنگتن با واکنش انتقادی چند دولت چپگرای قاره آمریکا روبرو شد. «امانوئل لوپز اوبرادور رئیس جمهوری مکزیک، لوئیس آرسه همتای بولیوی و شیمورا کاسترو رئیس جمهوری هندوراس» در اعتراض و همبستگی با سه کشور دعوت نشده از حضور در اجلاس قاره آمریکا خودداری کردند.
ایالات متحده از «دیپلماسی» به عنوان ابزاری برای دخالت و تفرقهافکنی در کشورهایی که در قاره آمریکاجایی ندارند، استفاده میکند. دولتهای آمریکای لاتین از وانشگتن می خواهند تا به تمامی رویکرد هژمونیک خود پایان دهددولت بایدن باوجود تهدید رئیسجمهوری مکزیک مبنی بر اینکه درصورت دعوت نشدن تمامی کشورهای نیمکره غربی به نشست کشورهای آمریکایی از شرکت در این نشست خودداری خواهد کرد، تصمیم نهایی مبنی بر جلوگیری از شرکت دول کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه در نشست را گرفت.
رسانههای آمریکای لاتین نوشتند: ایالاتمتحده از «دیپلماسی» به عنوان ابزاری برای دخالت و تفرقهافکنی در کشورهایی که در این قاره جایی ندارند، استفاده میکند. آمریکا باید به تمامی رویکرد هژمونیک خود پایان دهد، به کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای حوزه دریای کارائیب احترام بگذارد، به صدای عدالت از سوی اکثریت قاره گوش فرا دهد، تمرکز نشست را بر روی نگرانیهای مشترک قاره بگذارد، همکاری و یکپارچگی را توسعه و شادی میان مردم را افزایش دهد. این گزارشهای حاکی است: کشورهای منطقه آمریکای لاتین در رها کردن قاره از کنترل آمریکا متحد هستند و تصمیمات بیشتری بر اساس منافع خودشان میگیرند. در حال حاضر نه تنها مکزیک و آرژانتین بلکه برزیل نیز احتمال دارد که در انتخابات امسال رویه خود را تغییر دهد و حتی کلمبیا - که روابط بسیار نزدیکی با آمریکا داشت - ممکن است با رهبران چپگرا دیدار کند.
این مساله ثابت میکند که سیاست واشنگتن در آمریکای لاتین نتوانسته منافع کشورهای منطقه را فراهم کند و تنها باعث شده که این کشورها احساس کنند تحت فشار و زورگویی قرار گرفتهاند.
موج آمریکاستیزی در آمریکای لاتین
واشنگتن تمامیت ارضی کشورهای آمریکای لاتین را نادیده میگرفت و به تهاجم، انقلابهای رنگی و ترور برای ساقط کردن رژیمهایی که از آنها خوشش نمیآمد متوسل شده است
تقریبا تمامی کشورهای آمریکای لاتین از هژمونی آمریکا خاطرهای بد دارند زیرا واشنگتن به طور مستقیم یا غیرمستقیم از قاچاق مواد، تسلیحات و اشغال بسیاری از کشورها در منطقه حمایت کرده و تا زمانی که ایالات متحده به اندازه کافی قدرتمند بود، تمامیت ارضی دیگر کشورها را نادیده میگرفت و به تهاجم، انقلابهای رنگی و ترور برای ساقط کردن رژیمهایی که از آنها خوشش نمیآمد متوسل میشد.
با کاهش هژمونی، کشورها متحد میشوند و به دنبال خودمختاری میروند. دولت بایدن نیز گام اول در تلاشها برای بازآرایی روابط با آمریکای لاتین را اشتباه برداشته و با کشورهای این منطقه بر اساس تمایلاتش به شکلهای گوناگون رفتار کرده است.
آمریکا سال گذشته به این امید میزبان نشست کشورهای آمریکایی در سال ۲۰۲۲ (۱۴۰۰-۱۴۰۱) شد که این رویداد بتواند به تعمیر آسیبهای دوره پساترامپ در روابط بپردازد و برتری آمریکا بر نفوذ روزافزون چین در آمریکای لاتین را تثبیت کند.
به گزارش برخی رسانههای غربی به جز ۶ کشور غایب ، سران و رهبران چند کشور قاره آمریکا از جمله اوروگوئه، الساوادور و گواتمالا نیز به دلایل مختلف در نهمین دوره اجلاس کشورهای نیمکره غربی حضور نیافتند.
قاره آمریکا شامل ۳۵ کشور و ۲۳ ناحیه با حدود یک میلیارد نفر از جمعیت دارد.
رئیس جمهوری ایالات متحده قصد داشت در فرصت سه روزه این اجلاس به روابط کشورهای شمال، جنوب و مرکز آمریکا خون تازهای بدمد، اما حضور نیافتن تعداد زیادی از روسای جمهور کشورهای آمریکای لاتین و موضعگیری آنها علیه واشنگتن این تلاش بایدن را ناکام گذاشت.
دولت بایدن همچنین در تلاش است تا با تنظیم دوباره روابط با آمریکای لاتین که در زمان دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا آسیب دیده است بازسازی و نفوذ آمریکا در این کشورها را بار دیگر تقویت و با چین مقابله کند.
ارائه ابتکارات تازه در زمینههای مختلف، مانند مهاجرت، انرژی و مقابله با تغییرات اقلیمی از جمله محورهای اصلی این اجلاس بینالمللی بود.
«نیکلاس مادورو» رئیس جمهوری ونزوئلا با ستایش از تصمیم رئیس جمهوری مکزیک برای شرکت نکردن در اجلاس سران کشورهای آمریکایی در لس آنجلس، اقدام آمریکا را در دعوت نکردن از ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوا، تبعیض آمیز دانست.
به گزارش برخی رسانههای منطقه، این تصمیم واشنگتن فراتر از سخنان انتقاد آمیز سران آمریکای لاتین، به حدی در آمریکای لاتین سر و صدا به پا کرده که قرار شده به عنوان اقدامی عملی، نشست «جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب» (Celac) در آرژانتین برگزار شود.
منابع :
https://b۲n.ir/j۵۴۹۹۸
https://b۲n.ir/g۰۷۸۹۷
https://b۲n.ir/x۶۴۲۳۱
https://b۲n.ir/s۱۱۵۵۴
https://b۲n.ir/b۶۰۷۹۳
برچسبها کاراکاس ایالات متحده آمریکا آمریکای لاتینمنبع: ایرنا
کلیدواژه: کاراکاس ایالات متحده آمریکا آمریکای لاتین کاراکاس ایالات متحده آمریکا آمریکای لاتین کشورهای آمریکای لاتین ونزوئلا و نیکاراگوئه قدرت هژمونیک آمریکا آمریکای لاتین کشورهای آمریکایی آمریکای لاتین آمریکای لاتین هژمونی آمریکا رئیس جمهوری قاره آمریکا پای بندی بین المللی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۷۹۶۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کودتا و ناامنی در آفریقا؛ نقش استعمار فرانسه در قاره سیاه
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: در سال ۱۴۰۲ شاهد سالی پر تب و تاب در قاره آفریقا بودیم. یکی از اصلیترین رویدادهای سیاسی در چند کشور آفریقایی در یک سال اخیر، بروز کودتا بود. موج تلاش نظامیان برای در دست گرفتن کودتا، در طول سال ادامه داشت و آخرین مورد آن نیز تلاش برای کودتا در کشور آفریقایی چاد در اسفند ماه سال ۱۴۰۲ بود. همچنین ناامنی و اعتراضات گسترده در سنگال، باعث شد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این کشور به تعویق بیفتد و در بهمن ماه هم خیابانهای سنگال، شاهد درگیری و خشونت بود. علاوه بر اینها، نیجر، بورکینافاسو، سودان، سومالی، گابن، اتیوپی، لیبی و مالی، با ناامنی و تنش جدی روبرو شدند.
از پیامدهای تلخ کودتا در کشورهای آفریقایی در سال ۱۴۰۲ میتوان به این اشاره کرد که علاوه بر خشونت و تلفات انسانی، در حوزه اقتصادی و معیشتی، مشکلات بزرگی برای جوامع آفریقایی به وجود آمده و برخلاف ادعای اولیه فرماندهان نظامی، عملا روندی به نام انتقال قدرت وجود ندارد و نظامیان، حتی پس از تثبیت شرایط، حاضر نیستند زمینه برگزاری انتخابات را فراهم آورده و قدرت را به نخبگان سیاسی واگذار کنند. علاوه بر این، به وجود آمدن ناامنی و بیثباتی در قاره آفریقا، راه را برای فعالیت گروههای افراطی هموار میکند.
مواجهه با استعمار
بسیاری از رسانهها و اندیشکدههای آمریکا و اروپا، تلاش میکنند تا دلایل بروز کودتا در کشورهای مختلف قاره آفریقا را به فقر اقتصادی و مشکلات فرهنگی و اجتماعی ربط دهند. آنان ادعا میکنند که بیکاری و فقر در کنار دسترسی آسان به سلاح موجب شده که جوانان آفریقایی به حضور در رقابتهای نظامی در قابل کودتا، تمایل نشان دهند. اما بدون شک، چنین تحلیلی برای وصف دلایل بروز کودتا و ناامنی در آفریقا، نه تنها ناقص و نارسا، بلکه به شدت سوگیرانه و جانبدارانه است چرا که از منظر نقش تاریخی، خود غربیها، در ترویج خشونت و فعالیت مسلحانه در آفریقا بسیار موثر بودهاند و به منظور استفاده از منابع طبیعی قاره سیاه، در مقاطع مختلف، به دنبال تاسیس دولتهای دست نشانده بودهاند و آسانترین راه برای نیل به مقاصد سیاسی، امنیتی و اقتصادیشان از راه تشویق و ترویج کودتا گذشته است.
حالا، آفریقا یک بار دیگر علیه استعمار برخاسته و به قول ژان هروه ژزکل، مدیر منطقه ساحل گروه بینالمللی بحران(International Crisis Group) دولتهای منطقه ساحل به دنبال آن هستند که به جای کنشگران خارجی، خودشان ابتکار عمل را در دست گیرند.
با آن که ۱۳ سال از حمله آمریکا و ناتو به لیبی سپری شده اما در سال ۱۴۰۲ هم شاهد ناامنی و مشکلات بزرگ در لیبی و چندین کشور ساحل آفریقا بودیم که مطمئنا بیش از هر چیزی تحت تاثیر سیاستهای زیاده خواهانه غرب قرار گرفته و امنیت و ثبات خود را از دست دادهاند.
سال ۱۴۰۲ سال شکست فرانسه در آفریقا
یکی از کشورهای دارای سابقه سیاه استعمارگری در قاره آفریقا، فرانسه است. کودتا در کشورهای آفریقایی مانند نیجر و گابن، یک بار دیگر ضرورت تاریخی مرور نقش استعمار فرانسه در قاره سیاه را گوشزد کرد. این کشور اروپایی در سال ۱۴۰۲ بخش قابل توجهی از نفوذ و قدرت خود را در قاره آفریقا از دست داد و به صراحت میتوان گفت دیپلماسی فرانسه در آفریقا در سال اخیر تضعیف شد چرا که بسیاری از دست نشاندگان و متحدان سابق فرانسه از این کشور فاصله گرفتند و منافع دولت ماکرون پس از پس از سرنگونی رهبران نیجر، بورکینافاسو و مالی، با چالشهای جدیدی روبرو شده است.
به باور باباکار اندیایه، محقق ارشد موسسه تیمبوکتو در سنگال، فرانسه در سال ۱۴۰۲ در روابط خود با آفریقا، نقطه عطفی روبرو شده که بدترین موقعیت برای دولت پاریس از دوران آغاز استعمار و برده داری، قلمداد میشود.
در سال ۱۴۰۲ عملا شاهد فروپاشی ائتلاف پنج کشوری، معروف به G۵ ساحل بودیم. یعنی ائتلافی که فرانسه با ۵ کشور آفریقایی موریتانی، مالی، نیجر، بورکینافاسو و چاد به وجود آورده بود.
شرایط در آفریقا برای فرانسه روز به روز بدتر شده و در اواخر سال ۱۴۰۲ ناچار شد سفارت خود در نیامی، پایتخت نیجر را به دلیل «تقویت احساسات ضدفرانسوی» ببندد. این در حالی است که در جمهوری آفریقای مرکزی نیز، نیروهای بومی موسوم به مقاومت، جایگزین سربازان فرانسوی شدند.
در سال ۱۴۰۲ فرانسه برای تداوم حضور نیروهای نظامی خود در ساحل عاج، سنگال، گابن، جیبوتی و چاد، با بلاتکلیفی مواجه شده و موقعیت دیپلماتیک و نظامی خود را در «ساحل» از دست داد. آنچه «شارل دوگل» و «ژاک فوکار» پس از پایان دوره استعمار ساختند دیگر وجود ندارد. این در حالی است که در اغلب کشورهای آفریقایی، چین به یک کنشگر اقتصادی و سرمایه گذار فعال تبدیل شده و بزرگترین سرمایه گذار آفریقا است. علاوه بر چین، آمریکا، انگلیس، ترکیه و ژاپن نیز در حال کار و فعالیت گسترده در آفریقا هستند.
در حالی که جای پای حضور نظامی روسیه در آفریقا مستحکم شده، نیروهای فرانسوی از بورکینافاسو و مالی رفتهاند و امانوئل ماکرون رییس جمهور فرانسه در اسفند ۱۴۰۲ و قبل از سفر به گابن، آنگولا، جمهوری کنگو و جمهوری دموکراتیک کنگو، اعلام کرد که فرانسه قرار نیست سپر بلای افریقا شود و او در سفر خود به قاره سیاه، دیدار با هنرمندان آفریقایی و بحث بر سر حفاظت از محیط زیست را خواهد برد.
عدم اعتماد مردم آفریقا به نخبگان سیاسی
یکی از دلایل حمایت برخی از مردم کشورهای آفریقایی از نظامیان، ظهوررهبران و نخبگان سیاسی ناتوان و ناکارآمد است.
خانم کامفورت ارو مدیر عامل گروه بینالمللی بحران که قبلا به عنوان نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در لیبریا فعالیت کرده و از دیپلماتهای آفریقایی است، در آذر ماه ۱۴۰۲ و در فرین افرز اعلام کرد: «در سالیان اخیر، موج کودتا در آفریقا رو به فزونی یافته و از مرداد ۱۳۹۹ تا آبان ۱۴۰۲ دست کم هفت رهبر آفریقایی به دست ارتش، از قدرت ساقط شدهاند. کودتاهای نظامی غالبا در یک کمربند بیثباتی از نیجر تا سودان امتداد داشته و احتمال سرایت آن به مناطق دیگر وجود دارد».
کامفورت ارو همچنین در بیان دلایل حمایت بخش قابل توجهی از مردم آفریقا از کودتا در سال ۱۴۰۲ گفته است: «چنین به نظر میرسد که حمایت نمایان بسیاری از شهروندان آفریقایی از کودتا و حکومت نظامی، به دلیل عدم اعتماد آنان به نخبگان شکست خورده است و نمی توان چنین چیزی را به عنوان بیزاری از دموکراسی تلقی کرد. در شرایطی که نخبگان سیاسی نتوانند راه حلی برای گذار از مشکلات مردم پیدا کنند، شهروندان ناامید، حمایت از حکومت نظامیان را به عنوان یک جایگزین در نظر میبینند».
شواهد نشان میدهد که در کودتاهای روی داده در گابن و چند کشور دیگر، تحریکات گروههای افراطی موثر بوده اما در عین حال، انگیزهها و عوامل محلی نیز تاثیر به سزایی داشته است. ناامیدی از شرایط اقتصادی و معیشتی و سرخوردگی از «دموکراسی» در اغلب کشورهای آفریقایی، زمینه اجتماعی را برای ظهور نظامیان مقتدر فراهم کرده و تحقیقات میدانی گستردهای که در غنا و چند کشور ساحل آفریقا انجام شده، نشان دهنده این است که اقدام به کودتای نظامی در میان قشر جوان، طرفداران فراوانی دارد و چنین تصور میکنند که کودتا، حداقل به عنوان یک کاتالیزور یا شتاب دهنده، باعث میشود روند تحولات سیاسی کشورها، سرعت بیشتر به خود بگیرد و شرایطی به وجود آید که شاید مردم عادی نیز از مواهب و منابع ملی کشور، برخوردار شوند.
آفریقا و تغییرات اقلیمی
تحلیل وضعیت دشوار اقتصادی بسیاری از کشورهای آفریقا، صرفا با نگاه عامل امنیتی و کودتا، راه به سوی یک خطای راهبردی آشکار میبرد چرا که در سال ۱۴۰۲ نیز یک بار دیگر این واقعیت به اثبات رسید که عوامل طبیعی نیز در بحرانهای اقتصادی آفریقا، نقش انکارناپذیری دارند. به عنوان مثال تغییرات جهانی آب و هوایی و از جمله خشکسالی، تاثیر مخربی بر چندین کشور قاره آفریقا گذاشته و به عامل تشدید فقر و گرسنگی تبدیل شده است. تغییرات اقیمی در شرق آفریقا، سیل بیسابقه در لیبی و سودان جنوبی و طوفانهای مرگبار در جنوب آفریقا، شرایط را برای جوامع و دولتهای افریقایی دشوار کرده و متاسفانه بستر لازم برای دست زدن به خشونت، فراهم شده است.
در تابستان سال ۱۴۰۲ میانگین جهانی تورم در حد ۷ درصد ثبت شد اما این میانگین در قاره آفریقا، از ۱۶ درصد بالاتر رفت و البته در برخی کشورها، وضع از این هم بدتر بود و تورم در نیجریه و اتیوپی به عنوان دو کشور پرجمعیت آفریقا، به بالای ۲۵ درصد رسید.
کد خبر 6057388