همینگوی؛ نویسندهای که به شکار حیوانات وحشی علاقه داشت
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۸۵۴۵۰
امروز ۲ جولای درگذشت ارنست همینگوی خالق رمانهای برجستهای چون وداع با اسلحه و پیرمرد و دریاست. گزارش زیر نگاهی است گذرا به زندگی این نویسنده جریان آفرین.
به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایران اکونومیست، «وقتی مردم میفهمند جنگ چقدر بد است که دیگر نمیتوانند جلویش را بگیرند»
این بخشی از رمان وداع با اسلحه، کتابی از ارنست همینگوی است که جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۲۹ از آن خود کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصه درباره جوانی آمریکایی به نام فردریک هنری است که در خلال جنگ جهانی اول، به عنوان راننده آمبولانس در صلیب سرخ در ایتالیا خدمت می کند. وداع با اسلحه در واقع، بخشی از تجربیات واقعی زندگی همینگوی است.
همینگوی در دوران نوزادیهمینگوی از کودکی تا جوانی
ارنست در سال ۱۸۹۹ در خانواده ای نستبا مرفه در آمریکا به دنیا آمد. پدرش پزشک و مادرش مدرس پیانو و آواز بود. تابستان ها را در میشیگان می گذراند و همان جا بود که متوجه علاقه فراوان خود به ماهیگیری شد.
همینگوی در کنار پدر و مادر و خواهرانش( نفر اول ایستاده از راست)پس از دبیرستان مدتی را به عنوان خبرنگار در یک نشریه محلی گذراند. با آغاز جنگ جهانی اول به عنوان داوطلب به ارتش آمریکا مراجعه کرد ولی به خاطر ضعف چشم پذیرفته نشد. اما خوی ماجراجویانه او باعث شد به عنوان راننده آمبولانس در جبهه جنگ در ایتالیا مشغول شود.
در دوران رانندگی آمبولانس در میلان ایتالیاطولی نکشید که بر اثر انفجار دهها ترکش در بدنش فرو رفت و مجبور به چند ماه بستری شدن در بیمارستان شد. پزشکان بیمارستان میلان ۲۰۰ ترکش را از بدن او بیرون کشیدند. معروف است که تا مدت ها خود او هم با چاقو خرده آهن از بدنش خارج می کرد.
همینگوی پس از مجروحیت در جنگ اول جهانی در بیمارستانی در آمریکا بستری شده استتفریح همینگوی
ارنست بی قرار بود. هیچ چیز جز ماجراجویی او را راضی نمی کرد. مدتی پس از بهبود راهی آفریقا شد، خطر را به جان خرید و به شکار حیوانات وحشی روی آورد.
همینگوی در کنار همسر و سه فرزندشدر سال ۱۹۳۴ به آمریکا برگشت و این بار قایق بزرگی برای خود خرید و اسم آن را پیلار گذاشت و به سفرهای خود ادامه داد.
بعد از یک شکار در آفریقازندگی زناشویی
همینگوی در میانسالیماجراجویی ارنست به شرکت در جنگ، شکار حیوانات وحشی و سفرهای خطیر محدود نبود او در زندگی زناشویی هم ماجراجو بود.
در ۱۹۲۱ با هدلی ریچاردسون ازدواج کرد. هر چند ارنست نویسندگی می کرد اما خرج زندگی آنها بیشتر بر عهده همسرش بود. هدلی از ارث پدر خرج زندگی و سفرهای ماجراجویانه خود و ارنست و تنها فرزندشان را می داد.
همینگوی و همسر دومش همینگوی پاولین ماریا فایفردر سال ۱۹۲۶ با زنی ثروتمند به نام پاولین ماریا فایفر آشنا و با او ازدواج و با همسر اولش متارکه کرد.
در اواخر دهه ۱۹۳۰ عاشق زنی روزنامه نگار به نام مارتا گلهورن شد و به ازدواج دوم خود خاتمه داد.
۱۹۴۴ هم با زنی دیگر به نام ماری ولش ملاقات و با او ازدواج کرد و از همسر سومش طلاق گرفت. ارنست تا آخر عمر با ماری زندگی کرد.
همینگوی در قایق شخصی اشآثار همینگوی
همینگوی آثار برجسته کم ندارد. شاید بتوان پیرمرد و دریا را برترین اثر او بعد از وداع با اسلحه دانست.
همینگوی؛ پسرها و گربه هایشانپیرمرد ماهیگیری به نام سانتیاگو ۸۴ روز است حتی یک ماهی هم صید نکرده است. شب هشتاد و پنجم اما او دل به دریا می زند و با ورود به آب های دور یک نیزه ماهی بزرگ را صید می کند. نیزه ماهی اما قصد تسلیم ندارد و دو شبانه روز قایق را دنبال خود می کشد. ماهی سرانجام تسلیم و با نیزه پیرمرد کشته و صید می شود. سانتیاگو ماهی را به کنار قایق خود می بندد اما بوی خون، کوسه ماهی ها را به سوی نیزه ماهی می کشد. کوسه ماهی ها جز اسکلت از صید پیرمرد باقی نمی گذارند...
زنگ ها برای که به صدا در می آیند، برف های کلیمانجارو، مردان بدون زنان از جمله رمان های همینگوی هستند.
امضای ارنست همینگوینگاه منتقدان
برخی از منتقدان بر این نکته انگشت گذاشتهاند که شرکت در جنگ برای همینگوی تنها تجربهای فردی نبود که بر کار ادبی او تأثیر گذاشت، بلکه بسی فراتر از این، جنگ سراسر هستی و ذهنیت او را قالب گرفت، به او خلق و خویی جنگزده داد و به جهانبینی او شکل بخشید.
همینگوی در اواخر عمرهمینگوی پیوسته برای مبارزه آماده بود و در هر چیز چالشی برای پیکار و زورآزمایی میدید: در میدان جنگ، در رینگ بوکس یا در زمین گاوبازی. رمان خورشید همچنان میدمد که در سال ۱۹۲۷ منتشر شد، این دیدگاه را در نمودهای گوناگون و تصاویر رنگین نمایش میدهد.
گفتهاند که مشغولیات و سرگرمیهای همینگوی، صید و شکار حیوانات وحشی نمودهایی از همین وسوسه دایمی جنگ و زورآزمایی بود. حتی نوشتن نیز برای او چالشی بزرگ بود که با تدارک و انضباطی ویژه به مصاف آن میرفت. برخی از منتقدان گفتهاند که او کشتن و کشته شدن را تنها شکل طبیعی سرگذشت آدمی میدانست، تا آنجا که معتقد بود انسان سالم و طبیعی باید در میدان بمیرد نه در بستر.
مرگ
همینگوی اندامی قوی و پهلوانی داشت اما جسم او بر اثر شرکت در میدان های جنگ، ماجراجویی های خطرناک، چندین تصادف و مصرف الکل فراوان فرسوده شد. افسردگی او هم در آخر عمر قوز بالای قوز شد. در ۶۱ سالگی دیگر تاب افول جسمی و روحی خود را نداشت. یک روز صبح به سر وقت تفنگ دولول خود رفت. لوله آن را در دهان خود گذاشت و شلیک کرد. اما همه چیز تمام نشد؛ رمان های او هنوز جاری و ساری اند.
آرامگاه همینگویمنبع: خبرگزاری ایرنا برچسب ها: پیرمرد و دریا ، جایزه نوبل ، وداع با اسلحه
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: پیرمرد و دریا جایزه نوبل وداع با اسلحه شکار حیوانات وحشی وداع با اسلحه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۸۵۴۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتشار کتابی متفاوت درباره آلبرکامو
«زندگیای که ارزش زیستن دارد، آلبرکامو و تمنای معنا» نوشته رابرت زارتسکی را با ترجمه محمدرضا عشوری از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات ققنوس کتاب «زندگیای که ارزش زیستن دارد، آلبرکامو و تمنای معنا» نوشته رابرت زارتسکی را با ترجمه محمدرضا عشوری منتشر و روانه بازار نشر کرد.
در مقدمه کتاب آمده است: کامو درباره نویسنده و حرفهاش میگوید: نویسنده نمیتواند در خدمت کسانی باشد که تاریخ را میسازند؛ بلکه باید در خدمت کسانی باشد که تاریخ را تحمل میکنند... سکوت یک زندانی ناشناس، رهاشده و تحقیرشده در گوشهای از دنیا، کافی است تا نویسنده را از آوارگیاش نجات دهد، زمانی که نویسنده در میانه زندگی آزاد و ممتاز خود از فراموش کردن این سکوت امتناع بورزد و آن را با توسل به هنرش فریاد بزند.
درباره کامو کتابهای زیادی نوشته شده است، در اکثر این کتابها 3 موضوع ثابت وجود دارد که عبارتند از عصیان، میانهروی و اسودر (بیهودگی) که به پوچی هم ترجمه میشود. این سه موضوع در این کتاب نیز نمود دارد، چون شالوده اصلی تفکرات کامو برهمین 3 اصل استوار است، اما این کتاب دو فصل دیگر هم دارد که در کتابهای دیگر وجود ندارند، یکی «سکوت» و دیگری «پایبندی» که کسی آثار کامو را از این دو منظر نگاه نکرده است. سکوتی که بر اثر حضور ساکت و خاموش مادر در آثار کامو بازتاب یافته، و تنها آرزوی کامو این بود که کاش مادرش میتوانست هر آنچه نوشته بخواند. فصل «پایبندی» اما به تأثیر پدر در زندگی کامو اشاره دارد، پدری که او فرصت نکرد هیچوقت بشناسدش اما در تمام عمر به تنها آموزه او پایبند ماند: پایبندی به انسان و ذات انسانی.
معمولا در آثار کامو اجزایی چون ساحل، دریا و آفتاب که به طور کلی مدیترانه و به طور اخص زادگاهش الجزایر را به خاطر میآورد، بسیار به کار رفتهاند، اما نویسنده این کتاب مینویسد: شخصیت ساکت مادر بسیار بیشتر از دریا، بنمایه نوشتههای کامو را تشکیل داده است. این خورشید یا شاید سیاهچاله همه چیز را به سمت خود میکشید.
حاشیه جدید برای جایزه جلال؛ «آلبر کامو در ایران» از کتابی رونویسی کرده که 8 سال پیش منتشر شده؟این کتاب، کتاب نسبتاً جدیدی است که درباره کامو نوشته شده است و از اکثر آثاری که درباره او نوشته شده و بسیاریشان به فارسی ترجمه نشدهاند، نقل قول میآورد. یا بین مسائل و اتفاقات جدید مثل بهار عربی و دیدگاه کامو پیوند برقرار میکند و نشان میدهد که کامو نه تنها قدیمی نشده بلکه دغدغههایش روز به روز بیشتر با مسائل روز پیوند مییابد.
انتشارات ققنوس این کتاب را در 216 صفحه به قیمت 150 هزار تومان منتشر و روانه بازار نشر کرد.
انتهای پیام/