سینما هزینههای دوره محمد بهشتی را فراموش نمیکند؛ از ترور تفکر تا شلاق و داغ
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۸۶۰۷۵
به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، یکی از برکات نظام اسلامی، همگرا بودن مسئولان، آن هم در پستهای مختلفی است که طی دورههای گذشته، بر دوش آنها نهاده شده بود. این مسئولان، در تمام مدت خدمترسانی خود، نهایت تلاش را برای هموار کردن مشکلات و برداشتن گامهایی به نفع مردم سپری میکنند و با پایان یافتن این دوره مسئولیت، در تلاش هستند تا با تجربیاتی که به دست آوردهاند، دست مسئولان اجرایی جدید را در پیشبرد بهتر اهداف خود، به گرمی فشرده و آنها را به تداوم مسیر خدمترسانی تشویق کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این میان اما هستند معدود مسئولانی که نهتنها به این جریان ملحق نمیشوند بلکه با سنگاندازیهای گاه و بیگاه خود، ضمن متشنج کردن فضا، آب را برای ماهیگیری دشمنان قسمخورده این نظام و مردم، حسابی گلآلود میکنند.
ازجمله این مدیران، سیدمحمد بهشتی است که از خردادماه ۱۳۶۲ لغایت اردیبهشتماه ۱۳۷۳، عنان بخشهای مدیریتی سینمای کشور را در دست داشت و کارنامهای از خود به یادگار گذاشت که به جز معدودی از همان تیم همراه ایشان، بدنه سینما و فعالان این حوزه، نهتنها رضایتی از آن ندارند، بلکه از آن دوران، به دوران سیاه سینمای ایران یاد میکنند.
آقای بهشتی به خوبی میدانند که بخشهایی از سینمای حرفهای ایران، ایشان را همواره به ترور تفکر متهم کرده و میکنند. یعنی کسی که تفکر همراه خود را برنده، و مابقی تفکرات را مردود میداند و با همین دستفرمان، حدود ۱۱ سال، عنان بنیاد فارابی و جشنواره فیلم فجر را در دست گرفت که نتیجه آن ریلگذاری تا امروز و تا سالیانی که این ریل بر جای خواهد ماند، تاثیرات منفی خود را نشان میدهد.
مگر این اقدامات فراموش میشود؟
بنابراین اصلا جای تعجب ندارد که آقای بهشتی، با گذر دوران، همچنان بر روی این مشی خود پافشاری کرده و همچنان مسئولان کشور را با همان چوب براند. مگر قاطبه سینما فراموش میکند که در دوران آقای بهشتی، مشکلات سینمای ایران به «سلیقه» و «مساله شخصی» نزول پیدا کرد و خط فکری یک فیلمساز، نشان میداد که فیلم او تا چه اندازه شانس برای حضور در جشنواره و اکران عمومی دارد.
مگر میتوان فراموش کرد که با فیلمی مانند «گمشدگان» که نخستین نقشآفرینی فاطمه معتمدآریا در سینمای ایران بود و امیدهای بسیاری به افتخارآفرینی گسترده در جشنواره فیلم فجر میرفت، چه کردند. فیلمی که امید درخشش در جشنواره بود را از حضور در بخش مسابقه اصلی منع کردند و آن را در بخش فرعی مرور به نمایش گذاشتند. در هنگام پخش نیز به این فیلم، درجه دال دادند که علیرغم گرا دادن به مخاطب که با فیلم بیارزشی مواجه است، در نیمی از کشور نیز اجازه اکران نداشت. این یعنی کشتن استعدادی مانند سجادی که میتوانست در صورت یک نگاه درست و معقول، به درجات بسیار بالاتری در فیلمسازی برسد. حال حساب کنید در دوران مدیریت آقای بهشتی، چند سجادی دیگر قربانی شدند تا سینمای گلخانهای که تنها مورد علاقه ایشان و دوستان آن حلقه بود، رشد کرده و جریان اصلی و حرفهای سینما نابود شود.
در همان دوران جشنواره، چند فیلم در بخش رقابت اصلی حضور داشت و انبوهی از فیلمها نیز در بخش مرور. بخش مرور، بخشی بود که چندان مورد علاقه مدیران نبود و جالبتر آنکه، فیلمساز بهنوعی مجبور به حضور در این بخش بود و نمیتوانست فیلم خود را به هیچ دلیلی، از این بخش بیرون بیاورد که اگر چنین کاری میکرد، آن اثر را از اکران زودهنگام محروم میکردند. آقای بهشتی این دوران را به خوبی به یاد دارند.
همچنین دورانی که برای فیلمها، سقف اکران چند هفتهای در نظر میگرفتند. سقفی که فیلمها، چه میفروختند و چه نمیفروختند، سینماها میبایست آن فیلم را از پرده پائین میکشیدند و هیچ کف فروشی برای فیلمها لحاظ نمیشد. حال کدام قانون مصوبی، این حق را به آقای بهشتی و دیگر مدیران زیردست ایشان میداد، الله اعلم.
برخورد با متفکران سینما
مگر سینمای ایران فراموش میکند که در دوران مدیریت آقای بهشتی، چه اتفاقی برای آثار بیضایی افتاد. فیلم «شاید وقتی دیگر» را تا آخرین لحظات در جشنواره نپذیرفتند و وقتی از بابت این اتفاق، صدای رسانههای ولو همگام با آنها نیز بلند شد، بهنوعی مجبور شدند تا این فیلم را به جشنواره بیفزایند و در ادامه، بدون هیچ توجهی به این فیلم، به آن درجه ب دادند و به بسیاری از فیلمهای همسو با تفکر خودشان که امروزه حتی نسخهای از آنها موجود نیست، درجه الف دادند و در مقایسه با فیلم بیضایی آنها را ستودند یا «باشو غریبه کوچک» که اصلا در جشنواره شرکت داده نشد و تا ۴ سال در توقیف همین دوستان ماند و درنهایت، با وضعیت اسفباری به شکلی محدود به نمایش درآمد.
بنابراین مساله این دوستان مدیر در آن زمان، مساله تفکر نبود که اگر بود، شاهد چنین برخوردهایی با فیلمهای بیضایی، مهرجویی، کیمیایی و دیگر کارگردانانی که نمادی برای سینمای متفکر ایران بودند، نمیبودیم.
مساله این مدیران در آن زمان، مساله تفکر نبود که اگر بود، شاهد برخوردهای سرکوبگرانه با فیلمهای بیضایی، مهرجویی، کیمیایی و دیگر کارگردانانی که نمادی برای سینمای متفکر ایران بودند، نمیبودیم.
آقای بهشتی در اظهارات اخیر خود در شرایطی مدیریت فرهنگی کشور را به عملکرد قبیلهای متهم میکنند که از قضا این جریان، از دوره مدیریت خودشان آغاز شد. زمانی که ایشان به همراه دوستان همفکرشان که اقلیت سینما را تشکیل میدادند، دور هم جمع میشدند، فیلمها را دستهبندی کرده و آن فیلمهایی که با عقیده عجیب آنها سازگار بود را تا منتها بالا میکشیدند و فیلمهای دیگر را فارغ از اینکه چه تفکر یا شخصی آن را ساخته، به منتهای نابودی میکشاندندف قبیلهای عمل کردند.
قطعا مدیریت آقای بهشتی، بیش از آنکه در راستا و موازات نظام جمهوری اسلامی ایران باشد، در جهت ایدئولوژی خودش و همفکرانش بود و همین نگاه صرف به خود سبب شد تا امروزه، بسیاری از سینماگران، از آن دهه مدیریت ایشان، به دهه سیاه سینمای ایران تعبیر کنند.
آقای بهشتی و دوستان همفکر ایشان معتقد بودند که سینما را نباید با سرگرمی اشتباه گرفت ودرواقع قصد داشتند تا سینما را از ابتدا اختراع کنند. در لفافه معتقد بودند که مردم، آگاهی لازم را در زمینه سینما ندارند و باید به آنها خط داد که چه فیلمهایی را تماشا کنند و چه آثاری را نبینند؛ به همین جهت، درجهبندی فیلمها را باب کردند تا به مردم بگویند فیلمهای درجه الف که با اعتقاد ما مدیران سازگار است را ببینید و از تماشای فیلمهای درجه جیم خودداری کنید.
در همین طرز تفکر دونکورلئونهوار بود که به قهرمان در سینما هجوم بردند و علنا اعلام کردند که سینما، قهرمان نمیخواهد. مگر سینمای ایران فراموش میکند که در دوره مدیریت آقای بهشتی، چه حجم از بازیگران بزرگ سینمای پیش و پس از انقلاب، به دلایلی واهی، ممنوعالکار شدند. بازیگرانی که هم مردم و هم کارگردانان، از حضور آنها استقبال میکردند، تنها به این دلیل که با تفکر این آقایان مدیر نمیخواند، دچار ممنوعالکاری گسترده شدند. برخی در همین ممنوعالکاری، از دنیا رفتند و برخی دیگر، دورههای طلایی عمر خود را در خانه سپری کردند و چنین بهای گزافی را به بهای آنچه کسی نمیدانست، پرداختند.
چه بازیگرانی که به جرم محبوبیت، ممنوعالکار نشدند
مگر کسی میداند چرا جمشید هاشمپور سالهای دراز در مدیریت آقای بهشتی ممنوعالکار شد؟ آن فریادهای مرحوم ایرج قادری وسط حیاط وزارت ارشاد که میگفت میخواهد کار کند اما نمیگذارند را مگر سینما فراموش میکند؟ آیا این سینما، نجیبتر و کمحاشیهتر از فرامرز قریبیان به خود خواهد دید؟ او را تا سالیان ممنوعالفعالیت کردند اما چرا؟ کسی جز خودشان نمیداند. ابوالفضل پورعرب چه گناهی مرتکب شده بود که آن برخوردها در نخستین سال ورود حرفهایاش به سینما با او انجام شد؟ از مهدی فخیمزاده باید پرسید که چه برخوردها و محدودیتهایی برای او ایجاد کردند؛ او که نه بازیگر قبل از انقلاب بود و نه فیلمی برخلاف جریان رایج سینمای ایران ساخته بود. سعید راد چه گناهی مرتکب شده بود که پس از چند فیلم پرفروش پیاپی و در شرایطی که میتوانست گیشه آن سالیان سینمای ایران با فیلمهای خودش تضمین کند، وی را مجبور به مهاجرت کردند که حتی امروزه با یادآوری آن دوران، اشک در چشمانش حدقه میبندد. داود رشیدی یکی از اصیلترین و خانوادهدوستترین سینماگران ایرانی بود اما به چه دلیل تا سالیان دراز در دوران مدیریت شما ممنوعالکار بود؟
مگر سینمای ایران فراموش میکند که در دوره مدیریت آقای بهشتی، چه حجم از بازیگران بزرگ سینمای پیش و پس از انقلاب، به دلایلی واهی، ممنوعالکار شدند.
وقتی هم دیدید که تعداد هنرمندان محبوب و مردمی که بدون هیچ علتی، ممنوعالکارکردید، بسیار زیاد شده است، خیلی راحت اعلام کردید که این هنرمندان، خواستار نداشتند و خود سینماگران به سراغ آنها نرفتند! یعنی کسی میپذیرد این اسامی که در بالا به آنها اشاره شد و میتوان لیست بلندبالای دیگری را هم به آن افزود، از سوی کارگردانان و تهیهکنندگان وقت، برای پروژهها دعوت نمیشدند!
این شما بودید که قبیلهای عمل کردید و ریل را چنان چیدید که حتی مدیران بعد از شما نیز بهنوعی مجبور به حرکت در همان مسیر شدند وگرنه که بازیگری مانند ناصر ملکمطیعی، حتی در دوران پیری و در حالی که با عصا راه میرفت نیز برای پروژههایی چون آرایش غلیظ حمید نعمتالله یا شهرزاد حسن فتحی دعوت به کار شد اما حرکت بر روی ریلی که شما جاساز کرده بودید، جسارت چنین اقداماتی را به مدیران بعدی شما نداد. حال هم که مدیر فعلی، قصد عدمتبعیت از آن ریل زنگزده و اندود را دارد، باید هم که اینچنین مورد شماتت شما قرار بگیرد.
آقای بهشتی شما که امروز نگران وضعیت سینماگران هستید، آیا میدانید دهها چهرهای که در زمان مدیریت شما ممنوعالکار شدند، تا چند سال مجبور به انجام کارهای فرعی و حتی دور از شان و وجهه هنری خود شدند تا بتوانند شکم زن و بچه خود را سیر کنند؟
فارغ از این اتفاق، قطعا شان و منزلت امروز سینماگران زن، چندان برای تفکر امثال آقای بهشتی قابلهضم نیست. سینمای ایران به خوبی به یاد دارد که در نخستین دورههایی که آقای بهشتی، عنان جشنواره فجر را در دست گرفت، تا چند دوره ابتدایی، هیچ بازیگر زنی، واجد دریافت سیمرغ بلورین ابن بخش شناخته نمیشد. وخامت این امر وقتی مورد هجمه و اعتراض گسترده قرار گرفت که در دورههایی، هیچ نامزد و برندهای در بخش نقش مکمل زن نیز اعلام نشد!
در چنین شرایطی که برای دهه ۶۰ سینمای ایران حاکم بود، خودیها، سهم بزرگی از این مدیریت داشتند. مانند محسن مخملباف که تقریبا هر چه میساخت، با اقبال این تفکر مواجه بود. یا کتایون شهابی که خواهرزاده همسر آقای بهشتی است، در آن دوره، جایگاه ثابتی در حوزه بینالملل فارابی پیدا کرد.
آیا باید به سینماگر شلاق زد؟
سینمای ایران، هرگز این چیزها را فراموش نمیکند؛ همچنانکه شلاق خوردنهای برخی سینماگران نظیر عبدالله علیخانی را فراموش نمیکند. آن هم نه توسط قاضی و دادگاه شرع، بلکه در دوران مدیریت آقای بهشتی و با حکمی که ایشان و مدیران همفکر ایشان صادر کرده و به صورت خودسرانه نیز به انجام رسانده بودند.
مام میهن متعجب نخواهد شد کسی که ویدئو را در کشور ممنوع اعلام کرد و آن بگیرو بندها را تا سالیان دراز در سراسر کشور به راه انداخت، حالا در موضع دلسوزانه، تیم فرهنگی دولت مردمی را به باد انتقاد میگیرد.
مام میهن متعجب نخواهد شد کسی که ویدئو را در کشور ممنوع اعلام کرد و آن بگیرو بندها را تا سالیان دراز در سراسر کشور به راه انداخت، حالا در موضع دلسوزانه، تیم فرهنگی دولت مردمی را به باد انتقاد میگیرد. تاریخ هیچگاه فراموش نخواهد کرد که اصلیترین شرط آقایان بهشتی و انوار برای پذیرش تصدی سینما، تعطیلی ویدئوکلوپها بود.
و حالا که حدود سه دهه از پایان عمر مدیریت سینمایی شما گذشته، همچنان خود را کارشناس حوزه سینما میپندارید و در موقعیتهای مختلف، اظهارنظرهای عجیبی به زبان میآورید. یعنی نمیدانید و در رسانهها نمیخوانید که سینماگران، از دوره مدیریتی شما با چه عناوینی یاد میکنند؟ این ریلگذاری شما، همان بعد ماتاخر ماجرا است که تا زمانی که وجود دارد، سیئه و گناه آن به پای شما به عنوان تئوریسین و طراح این حرکت، نوشته خواهد شد و هر روز که بیشتر میگذرد، سر صحبت بسیاری از سینماگران فعال در دوره شما باز میشود و چه روایتهای جدیدی که به حافظه تاریخی سینمای ایران افزوده نمیشود.
بنابراین شما را به تقوای الهی سفارش کرده و گوشزد میکنیم که دربهای توبه، همواره باز است. حتما هم نگاهی به تقویم بیندازید؛ در تیرماه ۱۴۰۱ به سر میبریم. حدود ۳ دهه از مدیریت سینمایی شما گذشته و دیگر در این سالها، تفکرات شما خریداری ندارد؛ بسیاری از همفکران شما تقیه کرده و برخی هم به اشتباهاتشان اعتراف کردهاند. این را بدانید که امروز، تنهاتر از هر زمان دیگری هستید و دیگر با متدهای تاریخگذشتهای چون انتقاد مستقیم به شرایط فعلی یا متهم کردن دلسوزان مردم، نمیتوانید خود را وارد گود کرده و به زور به همه بفهمانید که هنوز در سپهر فرهنگی کشور جایگاهی دارد.
دههتان خیلی وقت است گذشته آقای مدیر ریلساز.
برچسبها سازمان سینمایی و امور سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جشنواره فیلم فجر بنیاد سینمایی فارابی سید محمد بهشتیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: سازمان سینمایی و امور سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جشنواره فیلم فجر سازمان سینمایی و امور سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جشنواره فیلم فجر بنیاد سینمایی فارابی سید محمد بهشتی دوران مدیریت ممنوع الکار شد سینمای ایران دوره مدیریت تا سالیان مگر سینما فیلم ها هم چنان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۸۶۰۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمید سهیلی خود را سرباز سینما میدانست
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزای علم و فناوری آنا، پژمان مظاهریپور مستندساز گفت: جای حمید سهیلی در میان ما خالی است و نامش همیشه جاودان خواهد بود. او آثار ماندگاری را از خود باقی گذاشت. سهیلی فعالیت حرفهای خود را با سمت مدیر تدارکات و مدیر تولید در سریال «آتش بدون دود» به کارگردانی زندهیاد نادر ابراهیمی آغاز کرد. او سپس پژوهشهای مرتبط با ایران شناسی را در موسسه ایران پژوه که توسط آقای ابراهیمی اداره میشد آغاز کرد.
وی ادامه داد: در این گروه سهیلی با محمدرضا مقدسیان و عزیزالله حاجی مشهدی کار میکرد. آنها کار پژوهشی مجموعه «سیاحت ایران» که قرار بود داریوش مهرجویی آن را تهیه و کارگردانی کند را انجام میدادند.
مظاهریپور خاطرنشان کرد: یک قسمت از این مجموعه که درباره «قلعه الموت» است به تولید رسد، اما از نگاتیوهای آن اطلاعی در دست نیست. حمید سهیلی تصایری به صورت هشت میلیمتری از روزهای تولید آن بخش را در اختیار داشت و تعلق خاطر او به مستند سازی در اینجا مشخص میشود. او اولین فیلم مستند خود را در مجموعه «سفرهای دور و دراز هامی و کامی» تجربه میکند که در ارتباط با مراحل استخراج ذغال سنگ است.
آثار سهیلی اسناد تاریخی معتبری به شمار میروند
مظاهریپورهمچنین گفت: او پس از انقلاب اولین مجموعه مستند خود با نام «دست آفریدهها» را ساخت که در اتباط با کارگاههای صنایع دستی است. سهیلی فردی بسیار دقیق و منظبتی بود و در ساخت آثار خود با پژوهشگران طراز اول هر رشته مشورت میکرد. سال ۵۸ شش فیلم درباره تاریخ خط ساخت و به سراغ دکتر مهرداد بهار از اسطوره شناسان مطرح رفت. این مجموعه دارای یکی از مصاحبههای مهم بهار است. او در «مرگ یزدگرد» به عنوان مدیر تدارکات و تولید با بهرام بیضایی نیز همکاری کرد و سپس مجموعه «به سوی سیمرغ» را در قالب ۱۲ فیلم کار کرد که مربوط به تاریخ نقاشی ایران است و آیدین آغداشلو در اثر همراه او بوده است.
این فیلمساز سینمای مستند اقرود: سهیلی از سال ۶۲ تا ۷۰ مجموعه «معماری ایرانی» را کارگردانی کرده است که پژوهشگر اصلی آن نیز خودش بوده است. حمید سهیلی فردی بسیار متواضع بود به همین دلیل فیلمهای او تیتراژ ندارند.
وی با بیان اینکه مجموعه «معماری ایرانی» در استودیو گلستان ساخته شده که متعلق به شبکه یک تلویزیون است، بیان داشت: سهیلی در این اثر نیز از کارشناسان مطرحی استفاده میکند که در معماری ایران افرادی معتبری هستند. محمد کریم پیرنیا و دکتر اسکندر مختاری که در این برنامه حضور دارد از جمله این افراد بودند.
وی ادامه داد: سهیلی در این مجموعه به بافتهای شهرهای ایران میپردازد و کار بسیار سنگین و پیچیدهای را صورت میدهد. او سی و سه فیلم در این مجموعه تولید میکند که هر یک در حکم یک سند معتبر است. گفتار ماندگار متن فیلم را آقای میرفخرایی خواندهاند که این موضوع نیز از ویژگیهای این مجموعه به حساب میآید. مستند «مرمت آثار باستانی» دارای پشتوانه معتبر پژوهشی است. حمید سهیلی فردی بسیار متعهد، امانتدار و اخلاق محور بود و جوایزی را که برای فیلمهای خود دریافت میکرد، به نهاد حامی فیلمهایش تقدیم میکرد. او ۱۰۴ فیلم ساخته است که در تاریخ سینمای مستند ایران ماندگار است.
مظاهری پور همچنین گفت: سهیلی دارای نشان درجه دو هنری بود، اما لیاقت او بسیار بالاتر از دریافت نشان درجه یک بود.
حمید سهیلی؛ شخصیتی استثنایی در سینمای مستند
در ادامه این نشست دکتر اسکندر مختاری از اساتید حوزه معماری و مرمت نیز گفت: حمید سهیلی یک انسان استثنایی بود، چراکه همواره به دانش اندوزی میپرداخت و همچنین خودش و جامعه را جدی میگرفت و از فرصتهای پیش آمده برای خود استفاده میکرد. من در جریان فیلمهای «معماری ایرانی» با او آشنا شدم. او پیش از ساخت هر فیلم مطالعات زیادی انجام میداد. به همین دلیل یک کتابخانه شخصی مختص به خود داشت.
وی ادامه داد: سهیلی اعتقاد داشت که تفاوت میان کارشناسان و فیلمساز این بود که یک کارشناس به صورت تصویری به موضوع نگاه نمیکند و به همین دلیل نحوه نگاه او با ما تفاوت داشت. او خود نسبت به هر موضوع اشراف داشت و مصاحبه شونده زمانی که مقابل او قرار میگرفت متوجه این موضوع میشد.
مختاری با بیان اینکه سهیلی عالم را از عالم نما تشخیص میداد، ادامه داد: پس از ساخت فیلم، زمانی که صحبتهای ما را میشنید، اگر از موضوعی در اثر خود نمیتوانست دفاع کند، آن را تغییر میداد و اصلاح میکرد. او نریشن بیشتر مجموعه «معماری ایرانی» را خودش نوشت و من نیز در چند قسمت او را همراهی کردم. نکته مهم این است که سهیلی در نریشن و موسیقی به دنبال تاثیر عاطفی بر مخاطب نبود. من معتقدم اگر سهیلی فردی دانشگاهی در اروپا بود، به عنوان یکی از مهمترین افرادی که در راستای پیشرفتهای علمی کشور خود گام برداشته بود شناخته میشد.
وی ادامه داد: دورههای تاریخی هنر ایرانی که سهیلی در آثار خود به تصویر کشیده است، در حکم یک دایرهالمعارف جامع است. این فرد استثنایی معایبی هم داشت و آن اینکه خود و همکارانش را در تیتراژ فیلم معرفی نمیکرد. او تمام راشهای استفاده نشده خود را به مرکز اسناد میراث فرهنگی تحویل داد که امروزه از اسناد تاریخی مهم به شمار میروند. مجموعه «مرمت آثار باستانی» امروزه بخشی از تاریخ معماری است.
در ادامه مظاهریپور درباره اهمیت گفتار متن در سینمای مستند نیز گفت: او در نوشتن متن بسیار دقیق بود و این کار را با حضور کارشناسان پیش میبرد. او معتقد بود برخی از گفتارهای متن مجموعه «معماری ایرانی» برای مخاطب حوصله سربر است و از من میخواست در آثارم رویه دیگری را پیش بگیرم. او عقیده داشت باید نریشن دارای وجهی قصه گو باشد تا بتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند. میرفخرایی نیز تنها یک گوینده نبود بلکه فردی دانشمند، مولف و آشنا با علم بود.
مظاهری پور با اشاره به اینکه مستند «مرمت آثار باستانی» به صورت شانزده میلیمتری ساخته شده است، افزود: در زمانی که سهیلی با تلویزیون کار میکرد، نظام تهیه کنندگی وجود داشت و او نمیتوانست راشها را با خود داشته باشد و آنها بعد از قطع نگاتیو در آرشیو سازمان صدا و سیما نگهداری شدند او با هوشمندی بخشی از موارد فیزیکی باقی مانده از آثار خود را به سازمان میراث فرهنگی تقدیم کرد.
سهیلی خود را سرباز سینما میدانست
در ادامه این برنامه ارد عطارپور مستندساز شاخص سینمای ایران که از افراد نزدیک به حمید سهیلی به شمار میرفت درباره او گفت: سهیلی فردی بسیار متواضع بود و من کسی را مانند او در سینمای ایران ندیدم. او خود را سرباز سینما میدانست و اگر از او کمکی میخواستید امکان نداشت از انجام آن دریغ کند. حتی اگر در حوزهای اطلاعات کافی نداشت به مطالعه میپرداخت و آن را در اختیار سوال شونده قرار میداد.
وی ادامه داد: خط تولید فیلم مستند درباره تاریخ معماری ایران، تحت تاثیر فعالیتهای حمید سهیلی است و افراد دیگری نیز از او الگوبرداری کردهاند. سهیلی زمانی به ساخت آثار مرتبط با تاریخ ایران مبادرت ورزید که آن زمان این اتفاق در کانون توجه نبود.
عطارپور خاطرنشان کرد: او با پافشاری کار خود را پیش میبرد چراکه علاقه زیادی به وطن خود داشت. فیلم «مرمت آثار باستانی» دارای دقت، جزئیات و دکوپاژی دقیق و برجسته است و توضیحات کاملی دارد. همچنین دارای پلانهایی بسته و تعلیقی جذاب است. این مجموعه به یونسکو عرضه شد و در آنجا به عنوان یک سند دیداری و شنیداری به ثبت رسید و افرادی در خارج از کشور نیز متوجه این گنجینه ارزشمند باقی مانده از او شدند.
وی بیان داشت: من در ماههای آخر عمر حمید سهیلی از او خواستم تا طرحی را برای ساخت ارائه دهد و جالب است تمام موضوعاتی را که در دست داشت درباره ایران بود.
برنامه «شبهای مستند» با مشارکت انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند در موزه سینما برگزار میشود.
انتهای پیام/