Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-04-25@13:24:01 GMT

طلاق بخاطر رفتارهای ناشایست و پرخاشگری‌های همسر

تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۹۸۷۶۴

رفتارهای ناشایست و پرخاشگری‌های همسرم به جایی رسید که او 6 سال قبل پسر 20 ساله‌ام را چنان زیر مشت و لگد گرفت که زندگی ما دگرگون شد و.. .

به گزارش خراسان، این‌ها بخشی از اظهارات زن 41 ساله‌ای است که برای شکایت از همسرش وارد کلانتری قاسم آباد مشهد شده بود.

این زن جوان که ادعا می‌کرد همسرش، او و فرزندان بیمارش را تنها گذاشته است و در مکانی دیگر زندگی می‌کند به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 27 سال قبل هنگامی که 14 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود به عقد «فریمان» درآمدم و زندگی مشترکم را در یکی از اتاق‌های منزل پدر شوهرم آغاز کردم این در حالی بود که من هیچ گاه نمی‌توانستم برای زندگی خودم تصمیم بگیرم و به رویاهایم جامه عمل بپوشانم چرا که خانواده همسرم مدام در زندگی ما دخالت می‌کردند و همسرم نیز فقط گوش به فرمان آن‌ها بود و هیچ اراده‌ای از خودش نداشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خلاصه چند سال بعد با پس‌اندازهایمان زندگی مستقلی را آغاز کردیم و هر دو نفر ادامه تحصیل دادیم. همسرم تا کارشناسی ارشد در رشته ادبیات تحصیل کرد و من هم فوق لیسانسم را در رشته حقوق گرفتم. اما همزمان با آغاز زندگی مستقل پرخاشگری و تندخویی‌های همسرم شدت گرفت تا حدی که بارها مرا کتک زد، با وجود این من به خاطر فرزندانم هیچ گاه به طلاق فکر نکردم و به زندگی با او ادامه دادم تا این که 6 سال قبل عصبانیت و پرخاشگری‌های فریمان زندگی ما را دگرگون کرد.

آن روز همسرم به دلیل رفتار ناشایست پسر 20 ساله‌ام او را به باد کتک گرفت به طوری که من با هزار بدبختی و زحمت مسعود را از زیر دست و پای پدرش بیرون کشیدم ولی پسرم در همان حالت عصبانیت با مشت به شیشه پنجره کوبید و خون از دستش فواره زد. دست و پایم را گم کرده بودم و نمی‌توانستم جلوی خون ریزی را بگیرم بالاخره با اورژانس تماس گرفتم و آن‌ها مسعود را به بیمارستان انتقال دادند.

بعد از این ماجرا پسرم در حالی دچار افسردگی شدید شد که به قول خودش غرورش نیز شکسته بود. آن روزها به خاطر داروهای اشتباهی که برای پسرم تجویز شده بود او به بیماری‌های عصبی نیز مبتلا شد به طوری که به ناچار فرزند 20 ساله‌ام را در بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد بستری کردیم.

مسعود بعد از مدتی و با کمک چند پزشک متخصص بهبودی نسبی پیدا کرد و بیماری او کنترل شد اما همین بستری در مرکز روان پزشکی کارت قرمز وحشتناکی بود که او را از استخدام در بسیاری از مراکز دولتی و غیردولتی باز می‌داشت در این شرایط باز هم پسرم را تشویق به ادامه تحصیل کردم و او هم فوق لیسانس گرفت اما متاسفانه حادثه کتک کاری آن روز زندگی و آینده‌اش را به تباهی کشاند و دیگر کسی به یک بیمار متهم به روانی بودن اهمیتی نمی‌داد در همین وضعیت دختر کوچک ترم نیز به بیماری دیابت مبتلا شد و هزینه‌های سرسام آوری را روی دستمان گذاشت این در حالی بود که همسرم ما را بدون پرداخت هیچ گونه هزینه زندگی رها کرد و به شهرستان پدری‌اش رفت من هم برای نگهداری و سرپرستی 2 فرزند بیمارم روزگار سختی را می‌گذراندم و نمی‌توانستم این فشارهای روحی و مالی را تحمل کنم.

از سوی دیگر فریمان نه تنها مخارجی را برای درمان فرزندانم نمی‌پردازد بلکه تماس‌های ما را نیز بدون پاسخ می‌گذارد و به قول معروف ما را بلاک کرده است.

حالا هم در حالی دست به دامان قانون شده‌ام که همسرم در طول سال‌های زندگی مشترک به پرخاشگری‌های خود ادامه داد به طوری که حتی در حضور نامزد دخترم مرا به باد کتک می‌گرفت و شخصیتم را لگدمال می‌کرد...

با صدور دستوری از سوی سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) رسیدگی کارشناسی به این پرونده به گروه مشاوران کارآزموده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

منبع: تابناک

کلیدواژه: حسین طائب مذاکرات دوحه کنکور طلاق رفتار ناشایست حسین طائب مذاکرات دوحه کنکور

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۹۸۷۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عروس امام خمینی درگذشت | جزئیاتی از زندگی همسر سیدمصطفی خمینی؛ معصومه حائری که بود؟

زی‌سان: معصومه حائری فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی حائری و از خاندان آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری بنیان گذار حوزه علمیه قم بود.

خانم معصومه حائری در تاریخ ۱۷ فروردین ماه سال ۱۳۳۳ با حاج آقا مصطفی خمینی ازدواج کردند، ایشان در ابتدا علاقه‌ای به ازدواج نداشتند، اما با توجه به شرایط آن دوران به توصیه پدرشان و بعد از ملاقات حاج آقا مصطفی به ازدواج با ایشان رضایت می‌دهند، و بعد از گذشت یک سال به عقد ایشان در می‌آیند. 

حاصل ازدواجشان ۴ فرزند بود، دو تن از فرزندانشان در کودکی از دنیا رفته اند، و یک پسر به نام حسین و یک دختر به نام مریم دارند. ایشان در دوران تبعید حضرت امام (س) و حاج آقا مصطفی در عراق حضور داشتند، و همسر گرامیشان را همراهی می‌کردند.

 ناگفته‌‌های زندگی امام خمینی به روایت مرحوم معصومه حائری 

معصومه حائری سال ۱۴۰۰، در گفتگو با نشریه «حریم امام» به بیان نکاتی درباره خانواده امام خمینی پرداخت: 

- امام خیلی به من علاقه داشت و یادم هست هر هفته که می‌خواست سر و صورتش را اصلاح کند، به من می‌گفت بیا رو به روی من بنشین تا در کنار اصلاح کردن با هم حرف بزنیم. آقا در آن زمان خودش سر و صورتش را اصلاح می‌کرد و علاوه بر کوتاه کردن مو‌های سر و صورت، مو‌های پرپشت ابروهایش را که روی چشمش را می‌گرفت کوتاه می‌کرد. مژه‌های امام هم خیلی بلند بود و من به شوخی می‌گفتم مژه‌هاتان را هم کوتاه کنید.

- آقا خیلی تمیز و اهل رعایت بهداشت بود، به طوری که ما سر سفره برای ایشان دو تا چنگال می‌گذاشتیم تا اگر دو نوع غذا در سفره بود، هر کدام را با چنگال جداگانه‌ای بردارد. ایشان این قدر تمیز و اهل مراعات بود که می‌گفتم من خانواده‌های روحانی زیادی را دیده‌ام، اما شما از همه مدرن‌تر و امروزی‌تر هستید.

- یادم هست یک بار مرحوم حاج احمد آقا پیش ایشان می‌خواست با دست غذا بخورد که فرمود احمد، اگر می‌خواهی با دست غذا بخوری، برو بیرون بخور! باز به یاد دارم که خانم در بشقابی که پلو خورده بود و می‌خواست خربزه بگذارد و بخورد، باز آقا به ایشان تذکر داد. آقا خیلی مرتب و تمیز بود و به عنوان نمونه دیگر، یک میز جلوی در خانه بود که آقا وقتی وارد منزل می‌شد، کفش‌هایش را در می‌آورد و داخل آن می‌گذاشت و یک جفت دمپایی برمی‌داشت و می‌پوشید.

- خانم اصالتاً تهرانی و امروزی و از یک خانواده اصیل بود و خود آقای خمینی هم اصالت خانوادگی بالایی داشت و برادر ایشان، مرحوم آقای پسندیده هم یک آدم حسابی به تمام معنا بود. حسین آقا می‌گفت بعد از رحلت حاج آقا مصطفی اگر جریان انقلاب و مبارزه پیش نمی‌آمد و فکر و ذهن امام معطوف به این مسائل نمی‌شد، امام از غصه مرگ حاج آقا مصطفی دق می‌کرد و از دنیا می‌رفت.

- من قضایای شب رحلت حاج آقا مصطفی را از زبان خدمتکاری که به او ننه می‌گفتیم و زن فهمیده‌ای بود نقل می‌کنم؛ چون خودم مریض بودم و در طبقه پایین منزل پیش بچه‌ها خوابیده بودم. ننه می‌گفت آن شب وقتی حاج آقا مصطفی به خانه آمد، به من گفت در خانه را ببند، ولی قفل نکن؛ چون قرار است کسی به ملاقات من بیاید. اتاق ننه روبروی در خانه بود و می‌توانست ببیند چه کسی وارد منزل یا خارج می‌شود. حاج آقا مصطفی طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه خودش در طبقه بالا رفت تا مطالعه کند. آن شب ننه دیده بود چه کسانی پیش آقا مصطفی رفته بودند و همه آنها را شناخته بود و ما هرچه اصرار کردیم اسم از آنها را به ما نگفت. ننه صبح خیلی زود صبحانه حاج آقا مصطفی را برده بود و ایشان را برای خوردن صبحانه صدا زده بود، اما ایشان بیدار نمی‌شود و به همین علت پیش من آمد. به طبقه بالا رفتم و دیدم حاج آقا مصطفی در حالت نشسته، روی میز کوچکی که جلویش بود خم شده است. دیدم بدنش گرم و از عرق بسیار زیاد، کاملاً خیس و نقاطی از بدنش کبود است. حاج آقا مصطفی را به بیمارستان بردند، ولی دیگر کار از کار گذشته و حاج آقا مصطفی از دنیا رفته بود.

- یکبار به آقا گفتم شما که در خمین بزرگ شدی، چرا این قدر مدرن و امروزی و تمیز و مرتب هستی؟! ایشان هم می‌خندید.

- آقا منظم و دقیق بود و همیشه دقیقاً سر وقت غذا می‌خورد. زمان تبعید آقا در نجف، گاهی من و خانم به ایران می‌آمدیم و امام تنها بود و حاج آقا مصطفی برای این که ایشان تنها نباشد، پیش امام می‌رفت و با ایشان غذا می‌خورد. یک روز حاج آقا مصطفی کمی دیرتر رفت و دید امام غذایش را سر وقت و مطابق معمول خورده و منتظر ایشان نمانده است. بعد از آن، هر روز حاج آقا مصطفی می‌رفت و موقع غذا خوردن، کنار امام می‌نشست و فقط نگاه می‌کرد و لب به غذا نمی‌زد و امام هم انگار نه انگار، به غذا خوردن ادامه می‌داد و اصلاً به حاج آقا مصطفی تعارف نمی‌کرد تا غذا بخورد. پدر و پسر کار خود را بلد بودند.

tags # اخبار سیاسی سایر اخبار آیا قدرت‌های فوق‌بشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت‌ می‌رسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام می‌شود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی می‌کنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه می‌شود؟

دیگر خبرها

  • روایت یک دلداگی به همسر؛ مرد ایرانی ۲۵ سال در دریا سرگردان بود! +تصویر
  • ادعای جنجالی ایران‌اینترنشنال؛ سردار علیرضا عسگری کیست و کجا زندگی می‌کند؟
  • سکوت ستاره معصومی همسر سابق مهدی قایدی شکست، اما ماجرا پیچیده‌تر شد!
  • عروس امام خمینی درگذشت | جزئیاتی از زندگی همسر سیدمصطفی خمینی؛ معصومه حائری که بود؟
  • مجنون گیلانی که ده‌ها سال آواره‌ی دریا بود/ عشق لیلا با «کاجامه‌ خوس» چه کرد؟
  • اخاذی با مهریه سنگین!
  • زندگی قاتل با جسد زن گمشده به‌ مدت ۲ شبانه‌ روز در تهران!
  • ۱۴ سال پرستاری از جانبازی که بی‌نام و نشان بود
  • زندگی قاتل با جسد زن گمشده به مدت ۲ شبانه‌روز در تهران/ قاتل: جسد را زیر تختخواب داخل اتاق گذاشتم        
  • زندگی قاتل با جسد زن گمشده به مدت ۲ شبانه‌روز!