شریعتمداری: میرحسین موسوی عضو تشکیلات مخوف فراماسونری است
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۳۳۰۱۹
به گزارش همشهریآنلاین، حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در یادداشتی نوشت: اوایل دهه ۸۰ ، یعنی چند سال قبل از فتنه ۸۸ و پیش از آن که چهره واقعی موسوی به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ افشا شود و در حالی که به عنوان چهرهای مقبول در میان مردم و جریانات سیاسی شناخته میشد، دو تن از کارشناسان برجسته امنیتی که به چیرهدستی و توانمندی شهره بودند و آن روزها یکی از پروندههای جاسوسی موساد را در دست بررسی داشتند، در حلقه بسیار محدودی اعلام کردند که مهندس موسوی «ماسون» است! و در مقابل تعجب توأم با ناباوری یکی از حاضران، گفتند؛ «احتمالاً در آیندهای نزدیک او را در پروژهای علیه نظام به کار خواهند گرفت»!.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اواخر بهمنماه سال ۱۳۸۷ آقای خاتمی به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ ثبتنام کرد و تمامی گروهها و احزاب اصلاحطلب با صدور بیانیهها و انجام سخنرانیها و مصاحبهها و نوشتن دهها مقاله و یادداشت از نامزدی ایشان حمایت کردند. همان روزها طی یادداشتی در کیهان اعلام کردیم که آقای خاتمی نامزد واقعی جبهه اصلاحات نیست! آن یادداشت با اعتراض گسترده مدعیان اصلاحات روبهرو شد و با طعنه میپرسیدند «این دیگر کدام بخش از غیبگویی کیهان است»؟!... اما دیری نگذشت که آقای خاتمی از نامزدی استعفا داد و مهندس موسوی اعلام نامزدی کرد و با استقبال همهجانبه جبهه اصلاحات روبهرو شد.
همان روزها خبرنگار نشریه آمریکایی «نیویورکر The New Yorker»به کیهان آمد و گفت قبل از هر چیز برای پاسخ این سؤال آمدهام که وقتی تمامی گروههای اصلاحطلب از نامزدی آقای خاتمی حمایت میکردند، شما از کجا میدانستید که او نامزد واقعی اصلاحطلبان نیست؟! به ایشان گفته شد، با توجه به نشست موسوم به«آینده ایران» در دانشگاه استنفورد به این نتیجه رسیده بودیم. در آن نشست که شماری از مقامات آمریکایی (و چند ایرانی که نامشان فاش نشده است) حضور داشتند خانم «گیل لاپیداس» پشت تریبون میرود و خطاب به حاضران میگوید «میدانم از حضور من تعجب میکنید، چرا که تخصص و ماموریت من در زمینه سالهای منجر به فروپاشی شوروی است» و توضیح میدهد «ما به این نتیجه رسیدهایم که وضعیت ایران امروز، شبیه شوروی سابق در دوران گورباچف است. گورباچف هم مثل خاتمی اصلاحطلب بود ولی میخواست هم «پاپ» باشد و هم «لوتر» و این نقش دوگانه امکانپذیر نبود... گورباچف میخواست اصلاحات را همراه با حفظ ارزشها دنبال کند و این برنامه امکان پیاده شدن نداشت بنابراین برای شوروی سابق ضروری بود که شخصی مانند «یلتسین» به میدان بیاید که فقط «لوتر» باشد و نه «پاپ» تا بتواند علیه کلیسا- بخوانید ارزشهای دینی و اخلاقی- قیام کند... در ایران نیز باید خاتمی دست از ارزشهای دینی بردارد و در غیر این صورت جای خود را به یک یلتسین ایرانی بدهد...»!
شهید آیت اعلام کرده بود اسنادی در اختیار دارد که از فراماسون بودن موسوی خبر میدهد و بارها به مناسبتهای مختلف به آن اشاره کرده بود. ایشان که میرحسین موسوی را گزینه مناسبی برای تصدی وزارت امور خارجه نمیدانست، در یکی از جلسات مجلس، به انتقاد از کابینه معرفی شده پرداخت و گفت که اسنادی را که نشاندهنده ارتباط موسوی با فراماسونری است در جلسه بعدی مجلس در اختیار نمایندگان قرار خواهد داد. اما، مرحوم آیت را صبح روز ۱۴ مرداد درحالی که عازم مجلس بود به شهادت رساندند! نحوه ترور شهید آیت به گونهای کاملاً متفاوت با ترورهای منافقین بود. اول آن که، تروریستها نزدیک به ۶۰ گلوله شلیک کرده بودند و حال آن که منافقین با شلیک چند گلوله صحنه را ترک میکنند. شلیک ۶۰ گلوله نشان میدهد که میخواستند از شهادت او کاملاً مطمئن شوند و جسمی مجروح از آن شهید باقی نماند. دوم این که؛ ترورکنندگان بعد از به شهادت رساندن آیت کیف حاوی اسناد وی را با خود میبرند. این نیز با ترورهای منافقین همخوانی ندارد. منافقین دستور داشتند برای پیشگیری از دستگیر شدن، بلافاصله بعد از ترور صحنه را ترک کنند و چیزی با خود نبرند! بعدها وقتی این موارد مطرح شد، اعلام کردند که ترورکنندگان، تازهکار و کمتجربه بودهاند! و حال آن که کم تجربهها از شدت ترس بعد از شلیک یک یا دو گلوله صحنه را ترک میکردند ولی عوامل ترور شهید آیت ۶۰گلوله شلیک کرده و اصرار داشتهاند که کیف ایشان را نیز با خود ببرند. کیف شهید آیت حاوی چه اسنادی بود که تروریستهایِ مامور به ترور ایشان اولاً اصرار داشتهاند که حتماً به شهادت برسد و کمترین احتمالی برای زنده ماندن او باقی نماند و ثانیاً؛ با توجه به احتمال دستگیری، ریسک ربایش کیف حاوی اسناد را پذیرفته بودند؟! از آنجا که اسناد ربوده شده هرگز به دست نیامده است درباره محتوای آن قضاوتی نکرده و تنها به اظهارات نقل شده از مرحوم شهید آیت بسنده میکنیم.
کد خبر 697453 برچسبها حسین شریعتمداری - کیهان میرحسین موسوی خبر ویژهمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: حسین شریعتمداری کیهان میرحسین موسوی خبر ویژه آقای خاتمی شهید آیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۳۳۰۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعتراض تند روزنامه نزدیک به سپاه به حسین شریعتمداری
روزنامه اصولگرای جوان از آنها که به دنبال دوقطبی سازی بین رهبری و دفتر ایشان هستند انتقاد کرد.
این روزنامه نوشت: نه آنکه بگوییم دفتر، خود آقاست؛ طبعاً چنین نیست، اما اینکه آنان در بیان مواضع رهبری، نقش مستقل یا خودسرانه دارند و میتوانند نظری مخالف نظر رهبری را به عنوان نظر رهبری به جامعه قالب کنند و رهبری هم توانایی برخورد و کنترل اوضاع را ندارند، قابل پذیرش نیست.
سه روز از توییت یک عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبری درباره تذکر به مسئولان میگذرد و هنوز بحثها پیرامون گشت ارشاد و دلیل تذکر رهبری و چرایی انتشار این توییت و موج حملاتی – شاید سازمان یافته- علیه دفتر حفظ و نشر آثار رهبری کم و بیش داغ است.
در ورای این بحث و مجادله، موضوعی مهمتر رخ نموده که اهمیت آن این قدرت را دارد که کل موضوع توییت و تذکر در برخی نحوههای اجرایی گشت ارشاد را صرفاً به عنوان یک «مصداق» از مفهوم خود قرار دهد. اما این موضوع مهم چیست؟ تلاشی منفور برای القای دوقطبی رهبری و دفتر رهبری.
دفتر رهبری یا دفتر حفظ و نشر آثار ایشان طبعاً همچون خود رهبری نیستند، اما این هم که تصور شود رهبر و دفتر دو قطب مخالف یکدیگر هستند، دور از تعقل و سیاستورزی و همراه با تبعات خطرناکی است.
آنچه پس از توییت عضو دفتر نشر، در فضای مجازی از سوی جریانی تندرو غلبه یافت، القای خودسری این فرد و علنی کردن تذکر برخلاف نظر رهبری بود. برخی از مردم عادی هم، چون تذکر رهبر معظم انقلاب به فراجا را قابل هضم در چارچوب فکری خودساختهشان ندیدند، این تحلیل کذایی را به عنوان خبر صادق پذیرفتند که آن توییت خودسرانه زده شده است.
اما هیچ کس از میان این جمع نخواست به این موضوع فکر کند که مگر میشود خودسری در دفتر رهبری تا این حد برسد که علنی، رسمی و به اسم دفتر نشر، نسبتی –به زعم این افراد- خلاف واقع به رهبر انقلاب وارد شود و رهبر قدرت ساماندهی موضوع و برخورد با آن را نداشته باشند؟! و حتی پس از جنجال بسیار، آن فرد باز توییت دیگری بزند و بر توییت قبلی تأکید کند و باز رهبری و اطرافیان معتمد ایشان ساکت بمانند و او را توبیخ و مواخذه نکنند و به مردم نگویند که فریب او را نخورید؟!
کسانی که بر طبل دوقطبی «آقا و دفتر آقا» میکوبند، اعتبارزدایی از مواضع غیررسمی رهبری را همپای اعتبارزدایی از دفتر رهبری پیش میبرند. اکنون درباره آگاهانه یا ناخودآگاه بودن چنین اقدامی نمیخواهیم اظهارنظر کنیم، اما پیشینهای که از این اقدامات در خاطره سیاسی ما مانده، نشان میدهد که دفتر رهبری بهانه است. اینکه چرا میخواهند اعتبار این مواضع رهبری را دچار خدشه کنند، میتواند دلایلی داشته باشد که در این نوشتار صرفاً دلیلی برآمده از نگاه خوشبینانه ذکر میشود و باقیاش بماند برای بعد!
با نگاه خوشبینانه، ما با جماعتی مواجه هستیم که مطابق با نگاه خود و برای خود یک آیتالله خامنهای ساختهاند که البته با آیتالله خامنهای موجود، به لحاظ فکری متفاوت است. این جمع وقتی در برابر موضعی از رهبر قرار میگیرند که با نظرات خودشان مخالف است، به جای تطبیق خود بر ولایت، تلاش میکنند ولایت را بر اصول پذیرفته شده خود منطبق کنند و حداقل در دلشان برای عبور از نظر رهبری، توجیهی وجدانپسند دست و پا کنند.
یک دورهای قصه ارشادی و مولوی بودن دستورات، ولی فقیه را علم و سعی کردند آن را تئوریزه هم بکنند، اما بازارش گرم نشد. تفسیر به رأی هم که همیشه شیوهای مرسوم بوده است. اما در مواردی هم که مواضع رهبری با واسطه نقل میشدند، مسیر خدشه بر اعتبار راوی را طی کردند تا جایی که رهبری خود مواضع را علنی و به قولی «پشت بلندگو» بیان کنند.
در ماجرای نهی رئیسجمهور اسبق از کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری یک نفر از اعضای دفتر و نیز یکی از نزدیکان رهبر را به اقدام خودسرانه بیاطلاع رهبری متهم کردند. در ماجرای برجام یک عضو دیگر دفتر رهبری را، حالا در موضوع تذکر به برخی مسئولان، یک عضو دفتر نشر را.
در موضوع واکسن گفتند رهبر مخالف واکسن بوده و مجبورشان کردهاند مقابل دوربینها آب مقطر بزنند، در موضوع تعطیلی حرمهای اهلبیت برای کرونا، مقابل نمایندگان رهبری ایستادند و... چه آنکه در همه موارد ذکر شده، پذیرش این موضوع که رهبری نظری خلاف نظر آنان دارد، برایشان دشوار بود. هر کسی را هم که با آنها موافق نبود، تکفیر کردند، چنانکه اکنون هر منتقدی به بخشی از عملکرد گشت ارشاد را دنبالهروهای اسرائیل و یهودی و اشاعه دهنده فحشا و منکر میدانند!
تبعات خطرناک این تندرویهای تکفیری، به همین جا ختم نمیشود. امام خمینی هنوز در قید حیات بودند که برخی – از نهضت آزادی تا بیت آیتالله منتظری- به احمد آقا، فرزند ایشان تهمت جعل دستخط امام را زدند، چه آنکه آن نظرات را برنمیتافتند. آن تهمتها در ظاهر به مرحوم احمد خمینی بود، در باطن، اما به خود امام میخورد که آن همه از اقتدار خویش دور مانده که نزدیکانشان توانایی جعل دستخطشان را یافتهاند و ایشان حتی پس از اطلاع عموم هم توانایی برخورد با جاعل و جاعلان را ندارند! هیهات!
اکنون هم اینگونه است. رهبری که این جماعت میخواهند باید نقطهضعفی داشته باشد. هیهات! آیتالله خامنهای رهبر قدرتمندی است که به یک اشارهاش، خاکی که رژیم صهیونیستی اشغال کرده، هدف قرار میگیرد و معادلات سیاسی و نظامی جهان را تغییر میدهد، حال بگوییم اعضای دفترش میتوانند به ایشان دروغ ببندند و بساطشان هم جمع نشود؟! از سویی، چه استبعادی است که این اعتبارزداییها بعدتر به همان تهمتهای جعل دستخط نرسد و حکایت تلخ علیه امام را علیه رهبری هم نشنویم؟
تبعات خطرناک دوقطبیسازی از آقا و دفتر آقا را میبینید؟ نه آنکه بگوییم دفتر، خود آقاست؛ طبعاً چنین نیست، اما اینکه آنان در بیان مواضع رهبری، نقش مستقل یا خودسرانه دارند و میتوانند نظری مخالف نظر رهبری را به عنوان نظر رهبری به جامعه قالب کنند و رهبری هم توانایی برخورد و کنترل اوضاع را ندارند، قابل پذیرش نیست.