آقای قاضی! زنی که هرجا می نشیند می گوید شوهر من دزد است، به درد من نمی خورد
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۶۸۳۵۹
زن جوان در حالی که خواهان جدایی بود به قاضی گفت: از آشنایی و ازدواج ما کمتر از یکسال میگذرد اما در همین مدت رفتارهایی از همسرم دیدم که جز خجالت و شرمندگی و حقارت هیچ حس دیگری نداشتم. الان هم میخواهم طلاق بگیرم و خودم را نجات بدهم.
قاضی گفت: لطفاً بیشتر توضیح بده تا متوجه بشوم ماجرا از چه قرار است؟
زن جوان گفت: هرچند بیانش هم برایم سخت است اما ناچارم بگویم شوهرم دزد است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قاضی رو به مسعود کرد و گفت پسرم، همسرت چی میگه؟
مسعود گفت: آقای قاضی من کار بدی نکردم صاحب مغازه دوستم بود و منم باهاش شوخی داشتم همسرم غلو میکند هر جا میرویم جلوی همه به من میگه چیزی نخور، چیزی برندار آیا واقعاً این رفتارها درسته؟ انگار من بچه ۲ ساله هستم حرفهایش باعث شده من بین دوست و آشنایان کوچک بشوم. خجالت میکشم الانم به خاطر یک مشت تخمه و آجیل که در میهمانی برداشتم دادخواست طلاق داده است.
در همین لحظه ساحل از جا برخاست و گفت: آقای قاضی علت طلاقم همین رفتارهای زشت مسعود است. همین هفته پیش که رفته بودیم مغازه دوست برادرم بدون اجازه یک کمربند چرم گرانقیمت برداشت و بست به کمرش و بدون اینکه به صاحب مغازه حرفی بزند آمد بیرون. صاحب مغازه هم بعد از اینکه دوربینها را چک کرده و متوجه شده به برادرم گفته شوهر خواهرت چنین کاری کرده وقتی برادرم موضوع را به من گفت از خجالت آب شدم و آبرویم رفت. حالا آن آقا دوست برادرم بود و از ما شکایت نکرد ولی اگر جای دیگری بود قطعاً از ما به جرم دزدی شکایت میکردند. در این ماهها ازاین رفتارها زیاد داشته است.
این حرفهای ساحل به مذاق مسعود خوش نیامد و با صدای بلند گفت:من دزد نیستم، مراقب توهینهایت باش، هر جا رفتی ازمن بد گفتی هر جا رفتی گفتی من دزد هستم آبروی من و خانوادهام را بردی، تو به درد زندگی با من نمیخوری آقای قاضی من دیگه نمیخواهم با این زن زندگی کنم همین حالا حکم طلاق را صادر کنید. قاضی که فرد باتجربهای بود، مسعود و ساحل را به آرامش دعوت کرد و گفت این مسأله نیاز به فکر کردن دارد، طلاق همیشه بهترین راه نیست ابتدا ۲ ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر مشکلتان حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
23302
کد خبر 1725284منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سرقت دادگاه خانواده آقای قاضی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۶۸۳۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مشتریان تماشاچی!
به گزارش قدس خراسان، سبزه، ماهیهای قرمز، بوی گلهای سنبل و لالههای سر به زیر و مردمی که یا در دستشان سبزه است یا ماهی و البته شلوغی و ترافیک باورنکردنی در اطراف بازار، نخستین تصاویری است که در بدو ورود به بازار گل مشهد در ذهنم نقش میبندد.
ذوق و شوق خانوادههایی که با فرزندان خردسالشان برای خرید گل و مقدمات نوروز به بازار آمدهاند اما خارج از توصیف است.
بوی بهار، چهرهای تازه به شهر بخشیده و گواه روشن این ادعا، لبخند زیبای زنان، مردان و کودکانی است که برای خریدهای نوروزی و مهیا کردن سفره هفتسین به این بازار آمدهاند. انگار میخواهند با خرید ماهی، سبزه و سماق، خط بکشند بر تمام نگرانیها و مشکلات اقتصادی که این چند سال با آن مواجه شدهاند.
بازار جوجه رنگی همیشه خوب است
یکی برای باغچه کوچکش گل میخرد و آن دیگری دنبال هفتسین آمده است. کودکان هم طوری محو تماشای ماهیهای قرمز و طلایی هستند که میشود تمام طراوت بهار را در چهره معصومشان دید.
لابهلای همه رنگها و همهمهها، صدای جوجهها نظرم را جلب میکند. دنبال صدا را که میگیرم، یک جعبه پر از جوجههای رنگارنگ میبینم و کنارش جعبهای دیگر پر از جوجهمرغابی. پسرک سن زیادی ندارد. شاید ۸ ساله باشد؛ اما انگار ذاتاً کاسب است. جوری برای مشتریها از جوجههایش تعریف میکند که کمتر کسی دوام میآورد دستکم یکی از آنها را نخرد. از او درباره میزان فروشش میپرسم. همانطور که جوجه فیروزهای رنگ را برای دخترک موطلایی داخل نایلون میگذارد، میگوید: «بازار جوجه همیشه خوب است. بچهها خیلی آنها را دوست دارند. این بیچارهها جایی نمیگیرند. در یک جعبه کفش هم میتوانید آنها را نگهداری کنید. هر چه هم از سفرهتان اضافه بیاید، میخورند».
اینجا البته اسمش بازار گل است؛ اما داخلش مغازهها و غرفههای زیادی میبینید که لوازم آشپزخانه و وسایل تزئینی دارند؛ از مصنوعات چوبی تا ظروف زیبای کریستال و بلور و سفال، از رومیزی تا انواع میز و صندلیهای فضای باز، از لوازم تزئینی تولد و عقد تا هر چیزی که بتواند محیط زندگیتان را زیباتر و دلپذیرتر کند؛ اجناسی که بیشترین مشتریاش خانمها هستند.
۹۰ درصد، تماشاچی هستند نه مشتری!
رفت و آمد زیاد مشتریها به داخل این مغازهها را که ببینید، ته دلتان میگویید چقدر بازار رونق گرفته؛ اما وقتی پای صحبت مغازهدارها مینشینیم، حرفهای دیگری میشنویم. یکی از فروشندهها که ۱۰ سال است در بازار گل، مغازه دارد و گل و گلدانهای مصنوعی به دست مردم میدهد، از در جا زدن بازار میگوید و ادامه میدهد: این افراد زیادی که میبینید ۹۰درصدشان تماشاچی هستند.
میآیند مدلها را میبینند، قیمت میپرسند و میروند. کمتر کسی خرید میکند.
پسرهایی که دستفروش هستند، دور میزنند و با حبابساز، فضا را برای بچهها و حتی بزرگترها فرحبخش و دلنواز میکنند. بعضی بچهها از بزرگترها میخواهند برایشان حبابساز بخرند و بعضی دیگر دنبال حبابها میدوند و میخواهند آنها را در دست بگیرند و در این میان بعضی فروشندهها به وسیله باندهای بزرگ و آمپلیفایر سعی دارند با پخش موسیقیهای شاد، فضا را برای مشتریها باطراوت کنند.
گلدانهای بزرگ سیاهرنگ به شکل صورت انسان و آبنماهایی که یادآور فضای دنج و خنک حوضخانههای قدیمی در ظهرهای گرم تابستان است، نظرم را جلب میکنند. مردم میآیند و سؤال میکنند و میروند. از کار و بار فروشنده میپرسم و او میگوید: «کساد است. خیلی هم کساد است. مردم میآیند، سؤال میکنند و میروند. فشار اقتصادی سبب شده این گونه خریدها دیگر برای مردم اولویت نباشد. ترجیح میدهند به جای خرید این لوازم تزئینی، برای بچهشان لباس عید بخرند».
باز هم صدای جوجههای رنگی و غیررنگی که انگار هر سال بهار میآیند تا دنیای آدمها را رنگیتر کنند، از گوشه و کنار بازار به گوش میرسد. به ضلع جنوبی بازار میروم؛ جایی که کاملاً با سایهبان پوشانده شده، جلو مغازهها پر است از گلهای داودی در رنگهای متنوع، بنفشههای آفریقایی، سینره، رزها و مریمهایی که عطرشان در میان همهمه مشتریها گم نمیشود. بادبادکهای رنگی، سمنو، سنجد و تخممرغهای سفالی رنگ شده، رقص ماهیهای قرمز و قطرات بارانی که هر از گاهی به زمین میآیند تا در جشن رنگ و عطر و نور مردم سهیم باشند و مردمی که با گلدانی زیبا، تنگ ماهی، سبزه، جوجه رنگی و ظروف هفتسین از بازار خارج میشوند، آخرین چیزهایی است که از بازار گل مشهد در ذهنم نقش میبندد.
خبرنگار: معصومه مؤمنیان