ردپای یک دختر در سرقت ۵ کیلو طلا | دلباخته احمد شده بودم اما فریبم داد!
تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۲۶۸۳۶
به گزارش همشهری آنلاین، یکی از روزهای فروردین امسال، مرد طلاسازی درحالی که یک کیف پر از طلا همراهش بود از کارگاه خود در یکی از محلههای تهران خارج شد. او ۵کیلو طلا همراهش بود که میخواست آن را به دست مشتریاش برساند.
مرد طلاساز کنار خیابان منتظر تاکسی اینترنتی بود که ناگهان ۲ جوان که سوار بر موتور بودند به سمتش هجوم بردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دقایقی از این حادثه میگذشت که پلیس در جریان سرقت قرار گرفت. مرد طلاساز می گفت، داخل کیفش حدود ۵کیلو طلا بوده و ماموران برای به دست آوردن سرنخی از سارقان به بررسی دوربینهای مداربسته پرداختند. تصاویر نشان می داد که سارقان، ۳نفر بودند که یکی از آنها نقش زاغزن را بازی می کرد.
جوان زاغزن پشت درختی پنهان شده و به محض اینکه صاحب کارگاه از محل کارش خارج شد، با موبایلش به دو همدست موتور سوارش که در آن محدوده به کمین نشسته بودند خبر داده بود. پس از آن نیز موتورسواران وارد ماجرا شده و نقشه سرقت را عملی کرده بودند. در ادامه تحقیقات و با بررسیهای تخصصی هویت سارقان که از مجرمان سابقهدار هستند شناسایی شد و در نهایت ماموران موفق به بازداشت یکی از آنها شدند.
ردپای یک دخترمتهم دستگیرشده، زاغزن گروه بود. وی در بازجوییها گفت: دزدان از دوستانم بودند که با هم نقشه را کشیدیم اما گروه ما یک عضو چهارم هم دارد؛ دختر جوانی به نام شیما که در کارگاه طلاسازی مالباخته کار میکرد. او آمار مرد طلاساز را به ما داده بود و پیش از آن چند بار میخواستیم نقشه را اجرا کنیم اما فرصت مهیا نشد تا اینکه روز حادثه توانستیم این سرقت را عملی کنیم.
با اعتراف زاغزن گروه، شیما که در کارگاه طلاسازی کار میکرد دستگیر شد و در بازجویی ها به همدستی با سارقان اعتراف کرد. وی به دستور قاضی محمدولی بیرانوند، بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت و جستوجو برای بازداشت سارقان فراری ادامه دارد.
ماجرای خواستگار فریبکارشیما دختری ۲۷ ساله است و میگوید که به دام جوانی افتاده که قصد ازدواج با وی را داشت.
طراح نقشه سرقت تو بودی؟
نه، نقشه را احمد خواستگارم کشید؛ من فریب او را خوردم.
چطور؟
احمد به من قول ازدواج داده بود؛ میگفت بعد از این سرقت زندگیمان را میسازیم اما همه حرفهایش دروغ بود و بعد از این دزدی، غیبش زد.
چطور با او آشنا شدی؟
در فضای مجازی. وقتی شنید در کارگاه طلاسازی کار می کنم به دروغ به من گفت که خودش هم در کار خرید و فروش طلا و ارزهای دیجیتال است. وقتی اولین بار با او قرار گذاشتم با یک ماشین خارجی سر قرار حاضر شد و در قرار بعدی از من خواستگاری کرد.
حتی یک درصد هم فکرش را نمیکردم که همه اینها نقشهای برای فریب من است. حالا که دستگیر شدهام، فهمیدم که احمد یک مجرم سابقهدار بوده و بارها به جرم دزدی به زندان رفته است.
چه شد که فریب خواستگارت را خوردی و وارد دنیای خلافکاران شدی؟
حماقت کردم. چند وقت بعد از آشناییمان، با من تماس گرفت و گفت یکی از شرکایش همه پولهایش را برداشته و فرار کرده است. میگفت بیشتر سرمایهاش دست او بوده و میداند که احتمالا وی به کشور ترکیه فرار کرده است. من هم باورش کردم و دلم به حالش سوخت. میگفت باید برای شروع زندگی پول داشته باشیم.
احمد پیشنهاد سرقت داد اما من نپذیرفتم. آنقدر اصرار کرد و در گوشم خواند که اغفال شدم و تصمیم گرفتم برای ساختن زندگی مشترکمان وارد این بازی خطرناک شوم. احمد به من اطمینان داد که هرگز ماجرا لو نخواهد رفت. حتی میگفت بعد از سرقت بلافاصله، مقدمات سفرمان را فراهم می کند تا از ایران برویم. او تبحر خاصی در حرف زدن داشت و موجب شد تا من فریب بخورم. چون تصور میکردم عاشقم است و من هم دلباخته او شده بودم.
از روز حادثه بگو.
من برای احمد گفته بودم که صاحب کارم هرازگاهی ۵ تا ۶ کیلو طلا با خودش میبرد تا تحویل مشتریانش بدهد. در واقع آمارش را به احمد داده بودم و او با دوستانش نقشه سرقت کشیدند. البته چند بار میخواستند نقشه را اجرا کنند که نشد. یک بار به خاطر شلوغی خیابانها و بار دیگر چون صاحب کارم سوار ماشینش بود نشد که نقشه را عملی کنند. نهایتا روز حادثه من آمار را به احمد دادم و ادامه نقشه با آنها بود.
از خواستگارت خبر داری؟
باور کنید نه. او مرا قال گذاشت و غیبش زد؛ در واقع به من رکب زد. درست نیم ساعت بعد از سرقت هرچه با موبایلش تماس گرفتم خاموش بود. به خانه اش رفتم و فهمیدم از آنجا هم رفته است. او به همین راحتی فریبم داد و مرا تبدیل به یک مجرم کرد.
کد خبر 762878 منبع: روزنامه همشهری برچسبها خبر مهم سارق - سرقت حوادث ایران
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم سارق سرقت حوادث ایران مرد طلاساز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۲۶۸۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ولادیمیر پوتین کیست؟
به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، پوتین در آستانه هزاره سوم میلادی در شرایطی به قدرت رسید که فروپاشی در تمام عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، روسیه را فرا گرفته بود و خطر تجزیه، کشور را تهدید میکرد. توافق الیگارشهای روس بر سر ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین، در واقع، همچون فرستادن او به قربانگاه بود.
به طور خلاصه میتوان علت محبوبیت پوتین در میان روسها را به موفقیت او در احیای دولت مرکزی و جلب حمایت کلیسای ارتدوکس روسیه جستجو کرد. پوتینیسم را میتوان نظامی ناسیونالیستی نامید؛ همسو با تعلیمات کلیسای ارتدوکس روسیه و در راستای انتظارات تاریخی روسها از حکومت و از شخص اول مملکت.
میتوان گفت پویتن در احیای تصویر مقتدرانه مورد پسند روسها از دولت مرکزی و وفادار به ارزشهای کلیسای ارتدکس و رسالت تاریخی روسیه موفق بوده است. به این ترتیب عصر پوتینیسم را میتوان دورهای جدید از احیای ایده برتری معنوی انسان روس نسبت به پیروان دیگر فرقههای مسیحیت و احیای افسانه رسالت تاریخی نجات بشربه دست روسهای ارتدکس در آن سرزمین دانست؛ دو افسانهای که زیربنای هویت ملی- مذهبی روسها را تشکیل داد و هر از چندگاهی در سایه رهبری فردی مقتدر در روسیه احیا میشود.
قسمتی از متن کتاب
وقتی سابچاک به پاریس رفت شما کجا بودید؟
در سنپترزبورگ بودم. البته آن موقع دیگر در مسکو کار میکردم.
تعریف کنید.
چه چیزی را؟
اینکه او با چه مهارت و زرنگیای به آنجا رفت.
هیچ مهارت و زرنگی در کار نبود. من در پیتر بودم. با او ملاقات می کردم. در بیمارستان به عیادتش میرفتم.
شما به سنپترزبورگ رفته بودید تا با او خداحافظی کنید؟
من با او خداحافظی نکردم بلکه به دیدنش میرفتم، همین. او ابتدا در بیمارستان قلب بستری بود که بعدا یوری شفچنکو، رئیس آکادمی پزشکی-نظامی، او را پیش خود برد و در هفتم ژانویه دوستان سابچاک، به نظرم از فنلاند، یک هواپیما فرستادند و او به بیمارستانی در فرانسه منتقل شد.
که اینطور. یعنی هیچکس هیچ برنامهریزیِ خاصی نکرده بود؟ همینطوری هواپیما فرستادند؟
دوستانش هواپیما فرستادند. البته این هفتم ژانویه بود؛ یعنی زمانی که مردم سرگرم جشن بودند. بنابراین نبودنِ او در سنپترزبورگ در روز دهم ژانویه آشکار شد.
ظاهر قضیه نشان میدهد که این یک عملیات ویژه بوده که کارشناسان به خوبی برنامهریزی کرده بودند.
هیچ چیز خاصی در این میان نبود. روزنامهها نوشتند که به او بدون پاسپورت و بازرسی اجازه عبور دادهاند. اصلا اینطور نیست. او، هم از گمرگ گذشت و هم از کنترل مرزی. همه مراحل طبق روال معمول طی شد. همه مُهرها زده شد. او را در هواپیما گذاشتند، همین.
آفرین! چقدر عالی! مگر خطر بازداشت تهدیدش نمی کرد؟
احتمالا بله. اما قابل درک نیست که به خاطر چه چیزی!
یعنی میخواهید بگویید هنوز هم قابل درک نیست، بله؟
نه، چرا. اتفاقا برایم کاملا هم قابل درک است. سابچاک را به هیچ جرمی نمیتوانستند دستگیر کنند. او را در یک جریان مبهم در مورد آپارتمانش متهم کردند و برایش پرونده درست کردند که در نهایت از هم پاشید. خودش را این چهار سال در بند نگه داشتند و بعد هم در اروپا دست از تعقیب این بیچاره بر نمی داشتند.
خود شما از این جریان سر درآوردید؟
صادقانه بگویم نه! من حتی از جزئیات بی اطلاع بودم؛ بعدها برایم روشن شد. (صفحه ۱۴۰ و ۱۴۱)
کتاب ولادیمیر پوتین کیست، نوشته ناتالیا گیورکیان، ناتالیا تیماکووا و آندری کالسنیکوف و ترجمه مژگان صمدی در ۲۳۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه با قیمت ۸۵ هزار تومان توسط انتشارات ققنوس منتشر شد.
فرهنگ کتاب و ادبیات ۰ نفر برچسبها مسکو روسیه ولادیمیر پوتین پاریس انتشارات ققنوس