جنایت وحشتناکی که برای یک بوسه رقم خورد/ قاتل اعتراف کرد
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۲۵۷۴۸۹۲
به گزارش منیبان به نقل ا زاغتماد، روزنامه خراسان،«حسن-ش» متهم پرونده جنایی که با دستورهای ویژه قاضی دکتر صادق صفری تحت تعقیب کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفته بود بالاخره بعد از ۲ماه فرار خود را تسلیم قانون کرد و در حالی که مقابل میز عدالت ایستاده بود به سوالات تخصصی قاضی ویژه قتل عمد مشهد پاسخ داد.
این متهم جوان در حالی که ادعا می کرد جنایت مذکور به خاطر یک «بوسه» رخ داد، به تشریح جزئیات این ماجرای تکان دهنده پرداخت و پس از معرفی کامل خود درباره چگونگی وقوع این حادثه وحشتناک گفت:حدود آخر شب نهم مهر بود اما ساعت دقیق را به خاطر ندارم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با این ادعای متهم سوالات فنی و انحرافی قاضی دکتر صفری وارد مرحله جدیدی شد .
*آیا «امید»را از قبل می شناختید؟
بله بیشتر از ۱۰ سال است که یکدیگر را می شناسیم. هرشب و در همان محل فوتبال دستی بازی می کردیم.
*چرا در خودرو چاقو داشتید؟
چاقو و آچار همیشه در ماشین دارم!به همین خاطر هم اول چاقو را از داشبورد برداشتم.
*فرد دیگری هم با «امید» درگیر شد؟
نه! همه می ترسیدند!
*چند ضربه زدید؟
فکر کنم یک ضربه!
*«امید» هم چاقو داشت؟
بله! یک قمه دسته چوبی به همراه داشت ولی ضرباتی که به سوی من روانه کرد هیچ کدام به من نخورد!
*شما چه نسبتی با «الف»داشتید که با جوان مزاحم او برخورد کردید؟
متهم در حالی که به زبان «جاهلی»سخن می گفت پاسخ داد:بچه محل کوچیک ماست! من فقط او را بیرون کردم ولی فاز فردینی گرفت.(فاز فردینی اصطلاحی است که برخی برای بیان غرور در فیلمفارسی ها به کار می برند)
*خودتان رانندگی کردید؟
بله! بعد از آن که سوار خودرو شدم چاقو را از داخل خودرو بیرون انداختم و به منزل خودمان رفتم .آن جا کمی پول برداشتم و فرارکردم .
*چیزی به خانواده ات گفتی؟
فقط گفتم فردی را با چاقو زدم فکر کنم مرده است!
*شما که مدعی هستید یک ضربه به ساعد او زده اید؟پس چگونه تصور کردید که از دنیا رفته است؟
وقتی داخل خودرو نشسته بودم که فرارکنم با چشم خودم دیدم که «امید»روی زمین افتاد و ترسیدم!
*چاقوی شما خون آلود بود؟
بله! ولی با کس دیگری درگیر نشدم چون«امید» ناسزا گفت و فحش داد تنها با او درگیر شدم!
*چقدر مشروب مصرف کردید؟
مست بودم ولی وقتی با یکی دعوا داشته باشی ،او را اشتباه نمی گیری! امید سر وصدا می کرد و تابلو بود!
*خودت مشروب تولید می کنی؟
در حال تولید مشروبات بودم ولی قسمت نشد از مشروبات تولیدی خودم استفاده کنم!آن شب هم «عرق سگی»خوردم.
*سابقه داری؟
سابقه زندان ندارم ولی سابقه درگیری ونزاع دارم!
*خدمت سربازی هم رفته ای؟
رفتم ولی در همان دوره آموزشی که در اراک بودم، فرارکردم چون مدام دعوا می کردم .تصمیم گرفتم که دیگر به محل خدمت بازنگردم!
*قصد قتل داشتید؟
نه بابا! ننه ام قاتل است یا بابام! که من کسی را بکشم! اول قصد نداشتم او را بزنم اما وقتی روی زمین افتادم و بلند شدم دیگر قصد داشتم او را بزنم!
*چرا خودت را در تهران تسلیم قانون کردی؟
بعد از فرار به تهران رفتم و آن جا کار می کردم !می خواستم خودکشی کنم که ننه و بابام به کسی رو نزنند ولی صاحبکارم گفت:برو خودت را معرفی کن!من هم که می دانستم پلیس مشهد دیر یا زود به سراغم می آید، خودم را تسلیم کردم!
منبع: منیبان
کلیدواژه: بازی خودکشی زمین فوتبال قتل ویژه نوروز 1403 انتخابات ریاست جمهوری 1403
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.moniban.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «منیبان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۲۵۷۴۸۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعتراف عجیب سارقی پارکوکار معروف به «سنجاب»+اجناس سرقتی
به گزارش منیبان؛ متهم جوانی ۲۱ ساله و پارکو کار است. او مدعیست که دوستانش به او می گفتند «سنجاب»
چطور وارد خانه ها می شدی؟
به من می گویند سنجاب! می دانید چرا؟ چون به راحتی از درخت بالا می روم و خودم را به طبقات اول یا دوم می رسانم اما من ورزشکارم و پارکو کار. چون ورزشکارم و لاغر هستم، این استعداد را درونم پرورش داده ام.
استعداد کار خلاف؟
اشتباه کردم که در راه خلاف خرجش کردم.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
باند ما فامیلی است؛ یکی از آنها برادرم و مابقی پسرعموهایمان هستند.
به چند خانه دستبرد زده اید؟
۵ یا ۶ خانه.
بیشترین اموالی که سرقت کردی، چقدر بود؟
ما می رفتیم خانه های بالای شهر. خب خودتان که می دانید در آن خانه ها، پر است از طلا، سکه و دلار. معمولا بالای ۳ یا ۴ میلیارد تومان از هر سرقت گیرمان می آید. در یکی از خانه ها، قندان طلایی برداشتیم که خب اصلا به قیافه اش نمی خورد بالای ۳ میلیارد تومان ارزش داشته باشد. راستی یک اتفاق جالب دیگر هم یادم آمد، در یکی از سرقت ها، درحالیکه سرگرم صحبت با موبایلم بودم، یکی از کشوها را باز کردم و با دلار و یورو، میان لباس های زنانه مواجه شدم. اصلا نمی خواستم در کشو را باز کنم چون به دنبال گاوصندوق بودم. درواقع ما دزد گاوصندوق هستیم اما خب از روی کنجکاوی و شانسی در را باز کردم و با آن همه دلار و یورو مواجه شدم.
گفتی دزد گاوصندوق هستی، چطوردر گاوصندوق ها را باز و محتویات داخل آن را سرقت می کردید؟
ببینید شگرد ما این بود که من از درخت بالا می رفتم و از طریق بالکن وارد خانه های طبقه اول یا دوم می شدم. سپس به جست و جو در خانه می پرداختم و گاوصندوق را پیدا می کردم. خب این را هم می دانید که اکثراعیان نشین ها، در خانه هایشان گاوصندوق دارند و اموال قیمتی شان را درون گاوصندوق قرار می دهند. سپس گاوصندوق را از طریق بالکن یا پنجره به پایین پرتاب می کردم.
کسی متوجه آن همه سر و صدا نمی شد؟
در یک چشم بهم زدن انجام می دادم. یکی از همدستانم اطراف را می پایید و دیگری سوار بر موتور بود. من هم فورا از درخت پایین آمده و گاوصندوق را برمی داشتم، ترک موتور می نشستم و سپس فرار می کردیم.
چطور دستگیر شده اید؟
در یک مهمانی در اصفهان بودم. خب پلیس تهران خیلی زیرک تر از این حرفهاست و امکان ندارد مجرمی به راحتی بتواند فرار کند. هرجا باشد در نهایت گیرش می اندازد.