طلاق بخاطر نگهداری از فرزند اوتیسم
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۳۳۱۲۳۳۷
به گزارش صد آنلاین، مینا از دلایل این جدایی میگوید.
*چند سال با شوهرت زندگی کردی؟ من و مسعود نزدیک به 18 سال با هم زندگی کردیم البته سه سال است جدا از هم زندگی میکنیم. *شوهرت را دوست داشتی؟ بله او را دوست دارم. ما استقلال را با هم پیدا کردیم و زندگی خوبی داشتیم.
*چرا حالا از هم جدا زندگی میکنید؟
به خاطر رفتارهای مسعود من دیگر نمیتوانم این زندگی را تحمل کنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*چرا باید این کار را بکنی؟
چون فرزندم اوتیسم دارد و شوهرم میگوید او را رها کنیم!
*چرا چنین خواستهای دارد؟
او میگوید نمیتواند بیشتر از این مسئولیت قبول کند و میخواهد راحت زندگی کند.
*وضعیت اوتیسم پسرت چطور است؟
او دچار اوتیسم حاد است، البته معلولیت هم دارد و چند پزشک به من گفتند که بهتر است پسرم را به مرکز مراقبت از معلولین بسپرم اما من مادر هستم و میخواهم خودم از او مراقبت کنم.
*در این سه سال که شوهرت نیست چطور با این وضعیت کنار آمدی؟
بسیار سخت بود. روزهایی میشد که ساعتها از تنهایی گریه میکردم اما حالا دیگر کاملا به وضعیت مسلط شدهام. میزان درآمدم را بالا بردم و خدا را شکر پدر و مادرم هم زنده هستند و آنها کمک میکنند.
*امیدی به بهبود فرزندت داری؟
بهبودی در کار نیست. دکترها گفتهاند فقط میشود با برخی اقدامات زندگی او را راحتتر کرد حتی گفتند. با توجه به شدت معلولیت احتمال اینکه او زیاد زنده نماند هم زیاد است.
*شوهرت به این جدایی راضی است؟
ما سه سال است از هم جدا هستیم. رضایت او دیگر مهم نیست. من او را از زندگیام بیرون کردم با اینکه بسیار دوستش داشتم./ منبع : اغتماد آنلاین
منبع: صد آنلاین
کلیدواژه: دادگاه خانواده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sadonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۳۳۱۲۳۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حرف های عجیب زن شوهر دار: من رابطه نامشروع نداشتم فقط چت کردم!
به گزارش منیبان به نقل از وقت صبح؛ محبوبه و آرش 10 سال قبل با هم ازدواج کردند، حالا آرش از همسرش شکایت و او را متهم به خیانت کرده است.
*اتهام رابطه نامشروع را قبول داری؟
قبول ندارم. من فقط با یک نفر چت کردم و حتی او را ندیدم. آرش او را دیده، آنها با هم قرار گذاشتند و صحبت کردند اما من او را ندیدم.
*چرا با مردی غریبه چت میکردی؟
برای اینکه همیشه در زندگیام تنها بودم، آرش که حالا غیرتی شده ماهها من را تنها ول میکرد و میرفت.
*انگار در زندگیات مشکلات زیادی داشتی.
من و آرش 10 سال قبل با هم ازدواج کردیم. آرش پسر همسایه بود، ما همدیگر را زیاد میدیدیم. عاشق شدیم و ازدواج کردیم. آرش موبایلفروش بود و زندگی خوبی هم داشت. بعد از ازدواج همه چیز عوض شد.
*چه چیزی عوض شد؟
شش ماه که از ازدواجمان گذشت آرش انگار یک آدم دیگر شد. بیشتر با دوستانش وقت میگذراند بعد هم کلاً انگار من را از زندگیاش حذف کرد. ما با هم اختلافات زیادی پیدا کردیم.
*چرا بچهدار نشدید؟
آرش دوست نداشت بچه داشته باشد. کلاً سمت من نمیآمد و حتی نمیگفت چرا با من اینقدر سرد برخورد میکند.
*چرا از همسرت جدا نشدی؟
خانواده من طلاق را قبول نداشتند. از من حمایت نمیکردند و من هم نمیتوانستم بدون رضایت آنها طلاق بگیرم، مجبور شدم ادامه دهم.
*از چه زمانی چت کردن با مرد غریبه را شروع کردی؟
در اینستاگرام با هم آشنا شدیم. از عکسهای من خوشش آمد و بعد هم چتهای ما شروع شد.
*شوهرت کی متوجه شد؟
طبق معمول یک هفته بود که خانه نیامده بود. با دوستانش به سفر رفته بود، در این مدت من به او زنگ نزدم و اصلاً با هم صحبت نکردیم به همین خاطر هم مشکوک شده بود. کلاً از رفتارم فهمیده بود که من دیگر مثل سابق نیستم.
*همسرت تو را دوست دارد؟
اگر من را دوست داشت زن صیغه نمیکرد. خواهر یکی از دوستانش را صیغه کرده. من هم که دیدم اینطوری است تصمیم گرفتم او را از زندگیام حذف کنم.
*یعنی انتقام گرفتی؟
من قصد خیانت نداشتم. از دست شوهرم عصبانی بودم. او من را از زندگی حذف کرده بود طلاق هم که نمیشد بگیرم.
*حالا میخواهی چه کنی؟
نمیدانم. فقط میدانم اشتباه کردم. آبروریزی بزرگی شد. به شوهرم گفتم طلاق بگیریم فعلاً که قبول نکرده. حالا نمیدانم چه میشود.