این علائم یعنی کبدتان خوب کار نمیکند
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ | کد خبر: ۴۴۳۱۴۹۶۹
آفتابنیوز :
پیشگیری و درمان بیماریهای کبد مستلزم شناخت علائم آن است.
نشانهها و علائم بیماری کبد شامل موارد زیر هستند:
پوست و چشمهایی که مایل به زرد هستند (یرقان)
درد و تورم
ورم پا و مچ پا
خارش پوست
رنگ تیره ادرار
مدفوع کم رنگ یا خونی - مدفوع رنگی
خستگی مزمن
تهوع یا استفراغ
فقدان اشتها
فوری کبود شدن
منبع: خبرگزاری برنا.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منبع: آفتاب
کلیدواژه: کبد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۴۳۱۴۹۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زیر پوست شهر | ماجرای عجیب ازدواج موقت با زن خارجی
به گزارش شهرآرانیوز، مرد ۳۵ سالهای که در پی شکایت همسر افغانستانی پدرش به کلانتری گلشهر مشهد آمده بود، درباره ماجرای عجیب ازدواج پدرش گفت:پدرم اگرچه از چندین دهه قبل دچار بیماری اعصاب و روان شد، اما بازهم حال خوبی داشت و از کسبه متعهد در بازار بود. او طوری با آبرو زندگی میکرد که همه بازاریان به او احترام میگذاشتند و حتی واسطه ازدواج جوانها میشد. با وجود این مشکلات ما از روزی آغاز شد که پزشکان متخصص بر بیماری سرطان مادرم مهر تایید زدند. ما خیلی تلاش کردیم تا بیماری مادرم درمان شود ولی متاسفانه حدود ۲سال قبل او بر اثر عوارض ناشی از همین بیماری صعب العلاج از دنیا رفت و در این شرایط بیماری عصبی پدرم نیز شدت گرفت. بعد از مرگ مادرم، به کلی رفتارهای پدرم تغییر کرد و به مردی پرخاشگر تبدیل شد. همه اطرافیان سعی میکردیم تا به پدرم رسیدگی کنیم و او را از این شرایط خطرناک نجات بدهیم. عمه هایم شبانه روز از او مراقبت میکردند. خلاصه تمام خانواده و فامیل بسیج شدیم تا به پدرم کمک کنیم. در همین روزها بود که تصمیم گرفتیم همسری برای پدرمان انتخاب کنیم تا هم از او مراقبت کند و هم همراه و همدل او باشد. چند نفری را اطرافیان معرفی کردند ولی پدرم قبول نکرد تا این که روزی یکی از دوستان پدرم زن تبعه خارجی (افغانستانی) را معرفی کرد که هیچ گونه مدرک شناسایی نداشت. آن زن ۴۵ ساله مدعی بود مجرد است و هیچ کس را در ایران ندارد.
خلاصه پدرم با این زن ازدواج کرد، اما هنوز یک ماه از این ماجرا نگذشته بود که او پیغام داد باردار شده است! خیلی تعجب کردیم، چون پدرم از مدتها قبل دراین باره مشکل داشت! چند روز بعد هم زن جوان دیگری با ما تماس گرفت و ادعا کرد دختر همسر پدرم است و در ایران به همراه دو فرزندش زندگی میکند!