Web Analytics Made Easy - Statcounter
2024-04-24@16:36:23 GMT
۱۱۶۷ نتیجه - (۰.۰۳۷ ثانیه)

جدیدترین‌های «یک میلیون حافظ»:

بیشتر بخوانید: اخبار اقتصادی روز در یوتیوب
    بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنمزلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویتنیست چون آینه‌ام روی ز آهن چه کنم برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیرکارفرمای قدر می‌کند این من چه کنم برق غیرت چو چنین می‌جهد از مکمن غیبتو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداختدستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم مددی گر به چراغی نکند آتش طورچاره تیره شب وادی ایمن چه کنم حافظا خلد برین خانه موروث من استاندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم تفسیر : روزهای سختی را می گذرانید و به شدت ناامید و دل خسته شده اید. بدخواهان پیوسته در حال...
    عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنمدست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خوددامی به راهی می‌نهم مرغی به دامی می‌زنم اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کوحالی من اندر عاشقی داو تمامی می‌زنم تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهیگلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می‌زنم هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دلنقش خیالی می‌کشم فال دوامی می‌زنم دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه رااین آه خون افشان که من هر صبح و شامی می‌زنم با آن که از وی غایبم و از می چو حافظ تایبمدر مجلس روحانیان گه گاه جامی می‌زنم تفسیر : هرگز گمان نبر که...
    سرپرست مجموعه فرهنگی، تاریخی حافظیه گفت: نیروی خاطی در مجموعه فرهنگی، تاریخی حافظیه توبیخ شد. به گزارش خبرگزاری ایمنا و به نقل از روابط عمومی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان فارس، شهرام زند وکیلی با اشاره به انتشار فیلمی در فضای مجازی مبنی بر تذکر یکی از نیروهای مراقبتی مجموعه فرهنگی تاریخی، حافظیه به شعرخوانی کودکی بر سر مقبره شمس‌الدین محمد حافظ که با واکنش برخی کاربران مواجه شد، اظهار کرد: در راستای حفظ کرامت انسانی بازدیدکنندگان از مقبره لسان‌الغیب به‌ویژه نونهالان ایران اسلامی، نیروی خاطی در مجموعه فرهنگی، تاریخی حافظیه توبیخ شد. وی با بیان اینکه برخورد مناسب متولیان و مراقبان آثار، اهمیت بسزایی در توسعه صنعت گردشگری دارد، افزود: چنانچه نحوه برخورد با مسافران و گردشگران متناسب...
    شهرام زندوکیلی سرپرست مجموعه فرهنگی، تاریخی حافظیه در شیراز با اشاره به انتشار فیلمی در فضای مجازی مبنی بر تذکر یکی از نیرو‌های مراقبتی مجموعه فرهنگی تاریخی، حافظیه به شعرخوانی کودکی بر سر مقبره شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی که با واکنش برخی کاربران مواجه شد، اظهار کرد: به منظور حفظ کرامت انسانی بازدیدکنندگان از مقبره لسان‌الغیب به‌ویژه نونهالان ایران اسلامی، نیروی خاطی در مجموعه فرهنگی، تاریخی حافظیه توبیخ شد. به گزارش باشگاه خبرنگاران، او با بیان اینکه برخورد مناسب متولیان و مراقبان آثار، اهمیت بسزایی در توسعه صنعت گردشگری دارد، تأکید کرد: چنانچه نحوه برخورد با مسافران و گردشگران متناسب با اصول رفتاری در حوزه گردشگری باشد به طور حتم عاملی برای سفر دوباره گردشگران به مقصد سفر خواهد بود....
    چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنمکز چاکران پیر مغان کمترین منم هرگز به یمن عاطفت پیر می فروشساغر تهی نشد ز می صاف روشنم از جاه عشق و دولت رندان پاکبازپیوسته صدر مصطبه‌ها بود مسکنم در شان من به دردکشی ظن بد مبرکآلوده گشت جامه ولی پاکدامنم شهباز دست پادشهم این چه حالت استکز یاد برده‌اند هوای نشیمنم حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفسبا این لسان عذب که خامش چو سوسنم آب و هوای فارس عجب سفله پرور استکو همرهی که خیمه از این خاک برکنم حافظ به زیر خرقه قدح تا به کی کشیدر بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم تورانشه خجسته که در من یزید فضلشد منت مواهب او طوق گردنم تفسیر :...
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۲ اردیبهشت به تفال حافظ بدین گونه است:‌ خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم شطح...
    حجاب چهره جان می‌شود غبار تنمخوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیستروم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتمدریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم چگونه طوف کنم در فضای عالم قدسکه در سراچه ترکیب تخته بند تنم اگر ز خون دلم بوی شوق می‌آیدعجب مدار که همدرد نافه ختنم طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمعکه سوزهاست نهانی درون پیرهنم بیا و هستی حافظ ز پیش او بردارکه با وجود تو کس نشنود ز من که منم تفسیر : شرایط فعلی و زندگی کنونی را در شان خود نمی دانید و دل به آرزوهای دور و دراز سپرده اید. همین باعث شده احساس...
    گر من از سرزنش مدعیان اندیشمشیوه مستی و رندی نرود از پیشم زهد رندان نوآموخته راهی بدهیستمن که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم شاه شوریده سران خوان من بی‌سامان رازان که در کم خردی از همه عالم بیشم بر جبین نقش کن از خون دل من خالیتا بدانند که قربان تو کافرکیشم اعتقادی بنما و بگذر بهر خداتا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم شعر خونبار من ای باد بدان یار رسانکه ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کسحافظ راز خود و عارف وقت خویشم تفسیر : برخی حسودان و رقیبان می خواهند شما را از راه رسیدن به هدف خارج کرده و به بیراهه بکشانند. به حرف...
    من که از آتش دل چون خم می در جوشممهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم قصد جان است طمع در لب جانان کردنتو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دمهندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم حاش لله که نیم معتقد طاعت خویشاین قدر هست که گه گه قدحی می نوشم هست امیدم که علیرغم عدو روز جزافیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروختمن چرا ملک جهان را به جوی نفروشم خرقه پوشی من از غایت دین داری نیستپرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم من که خواهم که ننوشم به جز از راوق خمچه کنم گر سخن پیر...
    طرح ملی «حافظان نور» از سوی مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت حافظان نور آل یاسین با هدف حفظ قرآن ظرف مدت یک سال ویژه نوجوانان شهر تهران برگزار می‌شود. - اخبار فرهنگی - به گزارش خبرنکار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، طرح ملی حافظان نور با هدف حفظ یکساله قرآن به صورت رایگان از سوی مؤسسه قرآن و عترت حافظان نور آل یاسین برگزار می‌شود که طی آن آقایان و بانوان 13 تا 22 سال با اسکان شبانه‌روزی و شرکت در اردوهای رایگان موفق به حفظ کل قرآن کریم خواهند شد. تشرف به عتبات عالیات در قالب پیاده‌روی اربعین و همچنین در ایام ماه رمضان، زیارت فصلی آستان قدس رضوی و شرکت در اردوهای فرهنگی و تفریحی از جمله زیارت مرقد مطهر حضرت...
    خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشمدل از پی نظر آید به سوی روزن چشم سزای تکیه گهت منظری نمی‌بینممنم ز عالم و این گوشه معین چشم بیا که لعل و گهر در نثار مقدم توز گنج خانه دل می‌کشم به روزن چشم سحر سرشک روانم سر خرابی داشتگرم نه خون جگر می‌گرفت دامن چشم نخست روز که دیدم رخ تو دل می‌گفتاگر رسد خللی خون من به گردن چشم به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوشبه راه باد نهادم چراغ روشن چشم به مردمی که دل دردمند حافظ رامزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم تفسیر : برای رسیدن به مراد دل تلاش و همت عالی لازم است، تمام تلاش خود را به کار گرفته و...
    من دوستدار روی خوش و موی دلکشممدهوش چشم مست و می صاف بی‌غشم گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگوآن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم من آدم بهشتیم اما در این سفرحالی اسیر عشق جوانان مه وشم در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوزاستاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم شیراز معدن لب لعل است و کان حسنمن جوهری مفلسم ایرا مشوشم از بس که چشم مست در این شهر دیده‌امحقا که می نمی‌خورم اکنون و سرخوشم شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهتچیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوستگیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوستآیینه‌ای ندارم از آن آه می‌کشم تفسیر : روزهای...
     نوجوان پرسپولیسی که حافظ کل قرآن است امروز در محل تمرین تیم محبوبش حضور داشت. به گزارش "ورزش سه"، تمرین امروز پرسپولیس تماشاگر ویژه‌ای داشت. صالح مهدی‌زاده، حافظ کل قرآن و قاری نوجوان کشورمان، مهمان سرخپوشان بود و مورد استقبال گرم آنها نیز قرار گرفت. او درحالی که مورد استقبال دو ستاره خارجی و مسلمان پرسپولیس یعنی ارونوف و عبدالکریم حسن نیز قرار گرفته بود چند آیه از قرآن را تلاوت کرد. بازیکنان پرسپولیس در پایان این دیدار پیراهن تیم‌شان را به وی اهدا کردند و عکسی به یادگار گرفتند. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: کودک 3 ساله حافظ کل قرآن کریم (+عکس) ورود نهادهای نظارتی به قرارداد شگفت‌انگیز پرسپولیس؟/ آغاز بازداشت‌ها و احضارها برای مقابله با فساد
    چرا نه در پی عزم دیار خود باشمچرا نه خاک سر کوی یار خود باشم غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابمبه شهر خود روم و شهریار خود باشم ز محرمان سراپرده وصال شومز بندگان خداوندگار خود باشم چو کار عمر نه پیداست باری آن اولیکه روز واقعه پیش نگار خود باشم ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامانگرم بود گله‌ای رازدار خود باشم همیشه پیشه من عاشقی و رندی بوددگر بکوشم و مشغول کار خود باشم بود که لطف ازل رهنمون شود حافظوگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم تفسیر : چرخ گردون بالا و پایین بسیار دارد. نه در روزهای بد نا امید باش و نه در روزهای خوش مغرور و خودبین. اگر امروز دچار شکست شدی،...
    مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزمطایر قدسم و از دام جهان برخیزم به ولای تو که گر بنده خویشم خوانیاز سر خواجگی کون و مکان برخیزم یا رب از ابر هدایت برسان بارانیپیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم بر سر تربت من با می و مطرب بنشینتا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکاتکز سر جان و جهان دست فشان برخیزم گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کشتا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم روز مرگم نفسی مهلت دیدار بدهتا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم تفسیر : از فرصت هایی که برای شما پیش می آید کمال استفاده را بکنید و قدر لحظه...
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۲۶ فروردین به تفال حافظ بدین گونه است:‌ بار‌ها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که من...
    در خرابات مغان گر گذر افتد بازمحاصل خرقه و سجاده روان دربازم حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنمخازن میکده فردا نکند در بازم ور چو پروانه دهد دست فراغ بالیجز بدان عارض شمعی نبود پروازم صحبت حور نخواهم که بود عین قصوربا خیال تو اگر با دگری پردازم سر سودای تو در سینه بماندی پنهانچشم تردامن اگر فاش نگردی رازم مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتمبه هوایی که مگر صید کند شهبازم همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلماز لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم ماجرای دل خون گشته نگویم با کسزان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم گر به هر موی سری بر تن حافظ باشدهمچو زلفت همه را در قدمت اندازم تفسیر :...
    گر دست رسد در سر زلفین تو بازمچون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیستدر دست سر مویی از آن عمر درازم پروانه راحت بده ای شمع که امشباز آتش دل پیش تو چون شمع گدازم آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحیمستان تو خواهم که گزارند نمازم چون نیست نماز من آلوده نمازیدر میکده زان کم نشود سوز و گدازم در مسجد و میخانه خیالت اگر آیدمحراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزیچون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم محمود بود عاقبت کار در این راهگر سر برود در سر سودای ایازم حافظ غم دل با که بگویم...
    نماز شام غریبان چو گریه آغازمبه مویه‌های غریبانه قصه پردازم به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زارکه از جهان ره و رسم سفر براندازم من از دیار حبیبم نه از بلاد غریبمهیمنا به رفیقان خود رسان بازم خدای را مددی ای رفیق ره تا منبه کوی میکده دیگر علم برافرازم خرد ز پیری من کی حساب برگیردکه باز با صنمی طفل عشق می‌بازم بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کسعزیز من که به جز باد نیست دمسازم هوای منزل یار آب زندگانی ماستصبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به رویشکایت از که کنم خانگیست غمازم ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفتغلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم تفسیر : از فریبکاری دوستان و...
    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست می ز خُمخانه به جوش آمد و می‌باید خواست   نوبهٔ زهدفروشانِ گران جان بگذشت وقتِ رندی و طرب کردنِ رندان پیداست   چه ملامت بُوَد آن را که چنین باده خورَد؟ این چه عیب است بدین بی‌خردی، وین چه خطاست؟   باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست   ما نه رندانِ ریاییم و حریفانِ نفاق آن که او عالِم سِرّ است، بدین حال گواست   فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم وان چه گویند روا نیست، نگوییم رواست   چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟ باده از خونِ رَزان است، نه...
    مزن بر دل ز نوک غمزه تیرمکه پیش چشم بیمارت بمیرم نصاب حسن در حد کمال استزکاتم ده که مسکین و فقیرم چو طفلان تا کی ای زاهد فریبیبه سیب بوستان و شهد و شیرم چنان پر شد فضای سینه از دوستکه فکر خویش گم شد از ضمیرم قدح پر کن که من در دولت عشقجوان بخت جهانم گر چه پیرم قراری بسته‌ام با می فروشانکه روز غم به جز ساغر نگیرم مبادا جز حساب مطرب و میاگر نقشی کشد کلک دبیرم در این غوغا که کس کس را نپرسدمن از پیر مغان منت پذیرم خوشا آن دم کز استغنای مستیفراغت باشد از شاه و وزیرم من آن مرغم که هر شام و سحرگاهز بام عرش می‌آید صفیرم چو حافظ...
    به تیغم گر کشد دستش نگیرموگر تیرم زند منت پذیرم کمان ابرویت را گو بزن تیرکه پیش دست و بازویت بمیرم غم گیتی گر از پایم درآردبجز ساغر که باشد دستگیرم برآی ای آفتاب صبح امیدکه در دست شب هجران اسیرم به فریادم رس ای پیر خراباتبه یک جرعه جوانم کن که پیرم به گیسوی تو خوردم دوش سوگندکه من از پای تو سر بر نگیرم بسوز این خرقه تقوا تو حافظکه گر آتش شوم در وی نگیرم تفسیر : مدتی است به عواقب کارهای خود فکر نمی کنید و بدون به کارگیری عقل و اندیشه عمل می کنید. این مسیری که در پیش گرفته اید عاقبت خوشی برای شما نخواهد داشت. بهتر است کمی به خود آمده و قبل...
    تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرمتبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم چنین که در دل من داغ زلف سرکش توستبنفشه زار شود تربتم چو درگذرم بر آستان مرادت گشاده‌ام در چشمکه یک نظر فکنی خود فکندی از نظرم چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک اللهکه روز بی‌کسی آخر نمی‌روی ز سرم غلام مردم چشمم که با سیاه دلیهزار قطره ببارد چو درد دل شمرم به هر نظر بت ما جلوه می‌کند لیکنکس این کرشمه نبیند که من همی‌نگرم به خاک حافظ اگر یار بگذرد چون بادز شوق در دل آن تنگنا کفن بدرم تفسیر : قدر خانواده و دوستان باوفای خود را بدانید زیرا همیشه با دلسوزی کارهای شما را پیگیری کرده اند. برای رسیدن...
    فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است. یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بودوز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شبابرجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیرعافیت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریقهر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود ای معبر مژده‌ای فرما که دوشم آفتابدر شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود نقش...
    جوزا سحر نهاد حمایل برابرمیعنی غلام شاهم و سوگند می‌خورم ساقی بیا که از مدد بخت کارسازکامی که خواستم ز خدا شد میسرم جامی بده که باز به شادی روی شاهپیرانه سر هوای جوانیست در سرم راهم مزن به وصف زلال خضر که مناز جام شاه جرعه کش حوض کوثرم شاها اگر به عرش رسانم سریر فضلمملوک این جنابم و مسکین این درم من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سالکی ترک آبخورد کند طبع خوگرم ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیثاز گفته کمال دلیلی بیاورم گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهرآن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم منصور بن مظفر غازیست حرز منو از این خجسته نام بر اعدا مظفرم عهد الست...
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۱۹ فروردین به تفال حافظ بدین گونه است:‌ خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ...
    دقایقی قبل،  خبر شهادت شهید  " محمد رودابی " به خانواده‌اش توسط جانشین انتظامی عنبرآباد و اعضای شورای تامیین شهرستان عنبرآباد اعلام شد. گفتنی است شهید "رودابی" عصر امروز، در درگیری با عوامل وابسته به گروه های تروریستی  در بخش کورین  زاهدان  به درجه رفیع شهادت نائل آمد . نیروی انتظامی استان زمان و مکان تشییع پیکر این شهید را به زودی اعلام می کند. باشگاه خبرنگاران جوان کرمان کرمان
    من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرملطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگوکه من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم همتم بدرقه راه کن ای طایر قدسکه دراز است ره مقصد و من نوسفرم ای نسیم سحری بندگی من برسانکه فراموش مکن وقت دعای سحرم خرم آن روز کز این مرحله بربندم بارو از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصلدیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم پایه نظم بلند است و جهان گیر بگوتا کند پادشه بحر دهان پرگهرم تفسیر : قدر خود را بدانید و اعتماد به نفس خود را حفظ کنید. خودکمتربینی از موانع اصلی برای رسیدن به اهداف...
    مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارمهواداران کویش را چو جان خویشتن دارم صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویمفروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصلچه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدشفراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازندبحمد الله و المنه بتی لشکرشکن دارم سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانیچو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانهکه من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم...
    در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارمکز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم عاشق و رندم و میخواره به آواز بلندوین همه منصب از آن حور پریوش دارم گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داریمن به آه سحرت زلف مشوش دارم گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوستمن رخ زرد به خونابه منقش دارم گر به کاشانه رندان قدمی خواهی زدنقل شعر شکرین و می بی‌غش دارم ناوک غمزه بیار و رسن زلف که منجنگ‌ها با دل مجروح بلاکش دارم حافظا چون غم و شادی جهان در گذر استبهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم تفسیر : مژده باد بر شما که به زودی روزهای خوش فرا می رسد و بخت و اقبال به...
    در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارمکز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم عاشق و رندم و میخواره به آواز بلندوین همه منصب از آن حور پریوش دارم گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داریمن به آه سحرت زلف مشوش دارم گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوستمن رخ زرد به خونابه منقش دارم گر به کاشانه رندان قدمی خواهی زدنقل شعر شکرین و می بی‌غش دارم ناوک غمزه بیار و رسن زلف که منجنگ‌ها با دل مجروح بلاکش دارم حافظا چون غم و شادی جهان در گذر استبهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم تفسیر : مژده باد بر شما که به زودی روزهای خوش فرا می رسد و بخت و اقبال به...
    در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارمکز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم عاشق و رندم و میخواره به آواز بلندوین همه منصب از آن حور پریوش دارم گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داریمن به آه سحرت زلف مشوش دارم گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوستمن رخ زرد به خونابه منقش دارم گر به کاشانه رندان قدمی خواهی زدنقل شعر شکرین و می بی‌غش دارم ناوک غمزه بیار و رسن زلف که منجنگ‌ها با دل مجروح بلاکش دارم حافظا چون غم و شادی جهان در گذر استبهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم تفسیر : مژده باد بر شما که به زودی روزهای خوش فرا می رسد و بخت و اقبال به...
    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ پس از انتشار گفت و گوی سردار رویانیان با خبرآنلاین؛ بخش های زیادی از این گفت و گو در سایر رسانه ها بازتاب زیادی داشت.به خصوص صحبت های سردار در خصوص حجاب که نیازمند توضیحات بیشتری است.رویانیان در خصوص آن بخش از مصاحبه اش توضیحاتی را در اختیار خبرآنلاین قرار داده که در ادامه می خوانید؛ با توجه به اینکه مصاحبه بنده در خصوص موضوع بدحجابی بسیار بازتاب داشت لازم می دانم توضیحاتی به مخاطبین بدهم از جمله آقای تاج زاده که مصاحبه بنده را در سایت خودشان قرار دادند. بنده خودم اصولگرا هستم و فرزندان و نوه ها خانواده ام چادری اند.بنده مخالف بی حجابی و وضعیت کنونی هستم اما راه حل مسئله حجاب...
    گر دست دهد خاک کف پای نگارمبر لوح بصر خط غباری بنگارم بر بوی کنار تو شدم غرق و امید استاز موج سرشکم که رساند به کنارم پروانه او گر رسدم در طلب جانچون شمع همان دم به دمی جان بسپارم امروز مکش سر ز وفای من و اندیشزان شب که من از غم به دعا دست برآرم زلفین سیاه تو به دلداری عشاقدادند قراری و ببردند قرارم ای باد از آن باده نسیمی به من آورکان بوی شفابخش بود دفع خمارم گر قلب دلم را ننهد دوست عیاریمن نقد روان در دمش از دیده شمارم دامن مفشان از من خاکی که پس از منزین در نتواند که برد باد غبارم حافظ لب لعلش چو مرا جان عزیز استعمری بود...
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۱۲ فروردین به تفال حافظ بدین گونه است:‌ منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم...
    گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارمهمچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جامخون دل عکس برون می‌دهد از رخسارم پرده مطربم از دست برون خواهد بردآه اگر زان که در این پرده نباشد بارم پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شبتا در این پرده جز اندیشه او نگذارم منم آن شاعر ساحر که به افسون سخناز نی کلک همه قند و شکر می‌بارم دیده بخت به افسانه او شد در خوابکو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دیدبا که گویم که بگوید سخنی با یارم دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریابجز از خاک درش با که بود بازارم تفسیر :...
    صلاح الدین سواری حافظ قرآن  که به بیماری اوتیسم مبتلا است، حتی نمی تواند سوالات عادی را جواب دهد ولی حافظ کل قرآن کریم است و همه را بهت زده  کرده است. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی   باشگاه خبرنگاران جوان فیلم و صوت فیلم و صوت
    ز دست کوته خود زیر بارمکه از بالابلندان شرمسارم مگر زنجیر مویی گیردم دستوگر نه سر به شیدایی برآرم ز چشم من بپرس اوضاع گردونکه شب تا روز اختر می‌شمارم بدین شکرانه می‌بوسم لب جامکه کرد آگه ز راز روزگارم اگر گفتم دعای می فروشانچه باشد حق نعمت می‌گزارم من از بازوی خود دارم بسی شکرکه زور مردم آزاری ندارم سری دارم چو حافظ مست لیکنبه لطف آن سری امیدوارم تفسیر : اعتماد به نفس خود را از دست داده و بسیاری از اوقات خود را دست کم و بی ارزش فرض می کنید. ضعف و ناتوانی شما را از اهداف دور می کند، سعی کنید اعتماد به نفس از دست رفته را بازیابید. در زندگی کاری به کسی ندارید...
    خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدمبه صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم اگر چه در طلبت همعنان باد شمالمبه گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم امید در شب زلفت به روز عمر نبستمطمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم به شوق چشمه نوشت چه قطره‌ها که فشاندمز لعل باده فروشت چه عشوه‌ها که خریدم ز غمزه بر دل ریشم چه تیرها که گشادیز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباریکه بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواهکه من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمیکه پرده بر دل خونین به بوی او بدریدم...
    هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدمهر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدابر منتهای همت خود کامران شدم ای گلبن جوان بر دولت بخور که مندر سایه تو بلبل باغ جهان شدم اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبوددر مکتب غم تو چنین نکته دان شدم قسمت حوالتم به خرابات می‌کندهر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم آن روز بر دلم در معنی گشوده شدکز ساکنان درگه پیر مغان شدم در شاهراه دولت سرمد به تخت بختبا جام می به کام دل دوستان شدم از آن زمان که فتنه چشمت به من رسیدایمن ز شر فتنه آخرزمان شدم من پیر سال و ماه نیم...
    دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدمنقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم ابروی یار در نظر و خرقه سوختهجامی به یاد گوشه محراب می‌زدم هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجستبازش ز طره تو به مضراب می‌زدم روی نگار در نظرم جلوه می‌نمودوز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگفالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم نقش خیال روی تو تا وقت صبحدمبر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفتمی‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کامبر نام عمر و دولت احباب می‌زدم تفسیر : به زودی غم و غصه شما به پایان خواهد رسید...
    به گزارش خبرنگار مهر همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان، نهضت ملی زندگی با آیه‌ها با هدف تبیین ۳۰ آیه زندگی‌ساز قرآن کریم آغاز شد. در این پویش که توسط جمعی از اندیشمندان قرآنی کشور طراحی شده، ۳۰ آیه محوری قرآن کریم انتخاب شده‌اند که تسلط به آنها می‌تواند مبانی اعتقادی مخاطبین را مستحکم‌تر کند. در همین راستا همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان، مسابقه تلویزیونی «نهضت زندگی با آیه‌ها» با هدف تبیین ۳۰ آیه زندگی‌ساز قرآن کریم آغاز شد. در مسابقه نهضت ملی زندگی با آیه‌ها به منظور ترغیب مردم به آشنایی و انس بیشتر با قرآن کریم جوایز بسیار مادی و معنوی از جمله کمک هزینه حج عمره، کربلا، مشهد مقدس و هزاران هدیه دیگر با کمک بانیان...
    سال‌ها پیروی مذهب رندان کردمتا به فتوی خرد حرص به زندان کردم من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راهقطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم سایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روانکه من این خانه به سودای تو ویران کردم توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنونمی‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم در خلاف آمد عادت بطلب کام که منکسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم نقش مستوری و مستی نه به دست من و توستآن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم دارم از لطف ازل جنت فردوس طمعگر چه دربانی میخانه فراوان کردم این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواختاجر صبریست که در کلبه احزان کردم صبح خیزی و سلامت طلبی چون...
    سال‌ها پیروی مذهب رندان کردمتا به فتوی خرد حرص به زندان کردم من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راهقطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم سایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روانکه من این خانه به سودای تو ویران کردم توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنونمی‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم در خلاف آمد عادت بطلب کام که منکسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم نقش مستوری و مستی نه به دست من و توستآن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم دارم از لطف ازل جنت فردوس طمعگر چه دربانی میخانه فراوان کردم این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواختاجر صبریست که در کلبه احزان کردم صبح خیزی و سلامت طلبی چون...
    سال‌ها پیروی مذهب رندان کردمتا به فتوی خرد حرص به زندان کردم من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راهقطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم سایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روانکه من این خانه به سودای تو ویران کردم توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنونمی‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم در خلاف آمد عادت بطلب کام که منکسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم نقش مستوری و مستی نه به دست من و توستآن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم دارم از لطف ازل جنت فردوس طمعگر چه دربانی میخانه فراوان کردم این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواختاجر صبریست که در کلبه احزان کردم صبح خیزی و سلامت طلبی چون...
    مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردمتو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داریبه درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزیگذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم همکه بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم فرو رفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کیدمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستمرخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویتنهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم تو خوش می‌باش با حافظ...
    فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادمبنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراقکه در این دامگه حادثه چون افتادم من ملک بودم و فردوس برین جایم بودآدم آورد در این دیر خراب آبادم سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوضبه هوای سر کوی تو برفت از یادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوستچه کنم حرف دگر یاد نداد استادم کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناختیا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشقهر دم آید غمی از نو به مبارک بادم می‌خورد خون دلم مردمک دیده سزاستکه چرا دل به جگرگوشه مردم دادم پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز...
    زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم می مخور با همه کس تا نخورم خون جگرسر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندمطره را تاب مده تا ندهی بر بادم یار بیگانه مشو تا نبری از خویشمغم اغیار مخور تا نکنی ناشادم رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلمقد برافراز که از سرو کنی آزادم شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما رایاد هر قوم مکن تا نروی از یادم شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوهشور شیرین منما تا نکنی فرهادم رحم کن بر من مسکین و به فریادم رستا به خاک در آصف نرسد فریادم حافظ از جور تو حاشا که...
    به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستمبیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به بادبه خاک پای عزیزت که عهد نشکستم چو ذره گر چه حقیرم ببین به دولت عشقکه در هوای رخت چون به مهر پیوستم بیار باده که عمریست تا من از سر امنبه کنج عافیت از بهر عیش ننشستم اگر ز مردم هشیاری ای نصیحتگوسخن به خاک میفکن چرا که من مستم چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوستکه خدمتی به سزا برنیامد از دستم بسوخت حافظ و آن یار دلنواز نگفتکه مرهمی بفرستم که خاطرش خستم تفسیر : انسانی صادق و با ایمان هستید که همواره سر قول و قرار و عهدی که با...
    دوش بیماری چشم تو ببرد از دستملیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم عشق من با خط مشکین تو امروزی نیستدیرگاه است کز این جام هلالی مستم از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جوردر سر کوی تو از پای طلب ننشستم عافیت چشم مدار از من میخانه نشینکه دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر استتا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسودچون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم بوسه بر درج عقیق تو حلال است مراکه به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم صنمی لشکریم غارت دل کرد و برفتآه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم رتبت...
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۲۷ اسفند به تفال حافظ بدین گونه است:‌ مزرعِ سبزِ فلک دیدم و داسِ مه نو...
    بازآی ساقیا که هواخواه خدمتممشتاق بندگی و دعاگوی دولتم زان جا که فیض جام سعادت فروغ توستبیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهتتا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیمکاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیاراین موهبت رسید ز میراث فطرتم من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویشدر عشق دیدن تو هواخواه غربتم دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیفای خضر پی خجسته مدد کن به همتم دورم به صورت از در دولتسرای تولیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جاندر این خیالم ار بدهد...
    ایسنا/سمنان نماینده ولی فقیه در استان از ماه مبارک رمضان به عنوان بهار قرآن، نام برد و با اشاره به اثرات روح افزای کلام وحیانی گفت: کربلایی کاظم ساروقی فراهانی یک کشاورز ساده و بی سواد بود که با معجزه این کلام نورانی حافظ قرآن شد. حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی مطیعی شامگاه ۲۴ اسفند در دیدار جمعی از حافظان و قاریان برجسته و نیز اساتید، پیشکسوتان و فعالان قرآنی استان سمنان که در حوزه علمیه صادقیه سمنان برگزار شد، بر ضرورت استفاده از سفره پرفیض رحمت و مغفرت الهی در ماه مبارک رمضان و خصوصا قرآن کریم تاکید کرد. وی با یادآوری داستان کربلایی کاظم ساروقی فراهانی تصریح کرد: این مرد کشاورز پس از کمک خالصانه به یک فرد مستمند، مشمول...
    عاشق روی جوانی خوش نوخاسته‌اموز خدا دولت این غم به دعا خواسته‌ام عاشق و رند و نظربازم و می‌گویم فاشتا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام شرمم از خرقه آلوده خود می‌آیدکه بر او وصله به صد شعبده پیراسته‌ام خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیزهم بدین کار کمربسته و برخاسته‌ام با چنین حیرتم از دست بشد صرفه کاردر غم افزوده‌ام آنچ از دل و جان کاسته‌ام همچو حافظ به خرابات روم جامه قبابو که در بر کشد آن دلبر نوخاسته‌ام تفسیر : بدانید هیچ موفقیتی بدون تلاش میسر نشده است. برای رسیدن به آمال و آرزوهای خود باید عزمی راسخ و اراده آهنین داشته باشید تا به موفقیت و کامیابی برسید. اگر در راه عاشقی قدم...
    بهرام فقیهی که کل قرآن را در طول ۱۷ سال حفظ کرده است، در برنامه محفل شرکت کرد. توانایی او را در پاسخ به سوالات کارشناسان برنامه در ویدئوی زیر مشاهده می‌کنید. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی باشگاه خبرنگاران جوان فیلم و صوت فیلم و صوت
    مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیامخیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه بادکه از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام ماجرای من و معشوق مرا پایان نیستهر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنماسرو می‌نازد و خوش نیست خدا را بخرام زلف دلدار چو زنار همی‌فرمایدبرو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیرعاقبت دانهٔ خال تو فکندش در دام چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشدمن لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتمذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام حافظ ار میل به ابروی...
    عشقبازی و جوانی و شراب لعل فاممجلس انس و حریف همدم و شرب مدام ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخنهمنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگیدلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام بزمگاهی دلنشان چون قصر فردوس برینگلشنی پیرامنش چون روضهٔ دارالسلام صف نشینان نیکخواه و پیشکاران با ادبدوستداران صاحب‌اسرار و حریفان دوستکام بادهٔ گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبکنقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام غمزهٔ ساقی به یغمای خرد آهخته تیغزلف جانان از برای صید دل گسترده دام نکته‌دانی بذله‌گو چون حافظ شیرین سخنبخشش‌آموزی جهان‌افروز چون حاجی قوام هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباهوان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام تفسیر : به...
    ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیلسلسبیلت کرده جان و دل سبیل سبزپوشان خطت بر گرد لبهمچو مورانند گرد سلسبیل ناوک چشم تو در هر گوشه‌ایهمچو من افتاده دارد صد قتیل یا رب این آتش که در جان من استسرد کن زان سان که کردی بر خلیل من نمی‌یابم مجال ای دوستانگر چه دارد او جمالی بس جمیل پای ما لنگ است و منزل بس درازدست ما کوتاه و خرما بر نخیل حافظ از سرپنجهٔ عشق نگارهمچو مور افتاده شد در پای پیل شاه عالم را بقا و عز و نازباد و هر چیزی که باشد زین قبیل تفسیر : معشوق دور است و بین شما فاصله هاست، برای وصال یار و رسیدن به مراد دل باید صبر و شکیبایی...
    هر نکته‌ای که گفتم در وصف آن شمایلهر کو شنید گفتا للهِ دَرُّ قائل تحصیل عشق و رندی آسان نمود اولآخر بسوخت جانم در کسب این فضایل حلاج بر سر دار این نکته خوش سرایداز شافعی نپرسند امثال این مسائل گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانمگفت آن زمان که نبود جان در میانه حائل دل داده‌ام به یاری شوخی کشی نگاریمرضیّهُ السجایا محمودهُ الخصائل در عین گوشه‌گیری بودم چو چشم مستتو اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدموز لوح سینه نقشت هرگز نگشت زایل ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم استیا رب ببینم آن را در گردنت حمایل تفسیر : سختی ها جزء جدانشدنی از زندگی هستند و اگر...
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۲۰ اسفند به تفال حافظ بدین گونه است:‌ گلبن عیش می‌دمد ساقی گلعذار کو باد بهار...
    اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصولرسد به دولت وصل تو کار من به اصول قرار برده ز من آن دو نرگس رعنافراغ برده ز من آن دو جادوی مکحول چو بر در تو من بینوای بی زر و زوربه هیچ باب ندارم ره خروج و دخول کجا روم چه کنم چاره از کجا جویمکه گشته‌ام ز غم و جور روزگار ملول من شکستهٔ بدحال زندگی یابمدر آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول خرابتر ز دل من غم تو جای نیافتکه ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول دل از جواهر مهرت چو صیقلی داردبود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول چه جرم کرده‌ام ای جان و دل به حضرت توکه طاعت من بیدل نمی‌شود مقبول به درد...
    به وقت گل شدم از توبهٔ شراب خجلکه کس مباد ز کردار ناصواب خجل صلاح ما همه دام ره است و من زین بحثنیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریمکه از سؤال ملولیم و از جواب خجل ز خون که رفت شب دوش از سراچهٔ چشمشدیم در نظر رهروان خواب خجل رواست نرگس مست ار فکند سر در پیشکه شد ز شیوهٔ آن چشم پر عتاب خجل تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خداکه نیستم ز تو در روی آفتاب خجل حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشتز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل تفسیر : مدتی است دچار تردید و دودلی شده اید...
    دارای جهان نصرت دین خسرو کاملیحیی بن مظفر ملک عالم عادل ای درگه اسلام پناه تو گشادهبر روی زمین روزنه جان و در دل تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازمانعام تو بر کون و مکان فایض و شامل روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهیبر روی مه افتاد که شد حل مسائل خورشید چو آن خال سیه دید به دل گفتای کاج که من بودمی آن هندوی مقبل شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع استدست طرب از دامن این زمزمه مگسل می نوش و جهان بخش که از زلف کمندتشد گردن بدخواه گرفتار سلاسل دور فلکی یک سره بر منهج عدل استخوش باش که ظالم نبرد راه به منزل حافظ قلم شاه جهان...
    بین الملل تابناک: کشته شدن ۳ ملوان آمریکایی در حمله موشکی انصارلله یمن، صدور یک فرمان جنگی توسط رهبر کره شمالی، اخراج نیرو‌های حافظ صلح روسیه توسط ارمنستان، واکنش آمریکا به توقیف محموله نفتی خود در ایران و حمله آمریکا و انگلیس به فرودگاه الحدیده در غرب یمن، از مهم‌ترین خبر‌ها و رویداد‌های منطقه‌ای و بین المللی در ۲۴ ساعت گذشته بوده اند. کشته شدن ۳ ملوان آمریکایی در حمله موشکی انصارلله یمن ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در بیانیه‌ای هدف قرار گرفتن کشتی «ترو کانفیدنس» متعلق به آمریکا توسط نیروهای مسلح یمن در خلیج عدن را تایید و همچنین اعلام کرد، در این حمله ۳ تن کشته و ۴ تن دیگر مجروح شده‌اند.  طبق گزارش شبکه روسیا الیوم،...
    بین الملل تابناک: کشته شدن 3 ملوان آمریکایی در حمله موشکی انصارلله یمن، صدور یک فرمان جنگی توسط رهبر کره شمالی، اخراج نیروهای حافظ صلح روسیه توسط ارمنستان، واکنش آمریکا به توقیف محموله نفتی خود در ایران و حمله آمریکا و انگلیس به فرودگاه الحدیده در غرب یمن از مهم ترین خبرها و رویدادهای منطقه ای و بین المللی در 24 ساعت گذشته بوده اند. کشته شدن 3 ملوان آمریکایی در حمله موشکی انصارلله یمن ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در بیانیه‌ای هدف قرارگرفتن کشتی «ترو کانفیدنس» متعلق به آمریکا توسط نیروهای مسلح یمن در خلیج عدن را تایید کرد.  ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا در این بیانیه همچنین اعلام کرد که طی این حمله ۳ نفر کشته و ۴...
    شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وصالبیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال اَحادیاً بجمالِ الحبیبِ قِف وانزِلکه نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال حکایت شب هجران فروگذاشته بهبه شکر آن که برافکند پرده روز وصال بیا که پردهٔ گلریز هفت خانه چشمکشیده‌ایم به تحریر کارگاه خیال چو یار بر سر صلح است و عذر می‌طلبدتوان گذشت ز جور رقیب در همه حال به جز خیال دهان تو نیست در دل تنگکه کس مباد چو من در پی خیال محال قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولیبه خاک ما گذری کن که خون مات حلال تفسیر : در گذشته حوادثی رخ داده که باعث پشیمانی شده، بدانید که افسوس و حسرت گذشته خوردن دردی را درمان نخواهد کرد....
    خوش خبر باشی ای نسیم شمالکه به ما می‌رسد زمان وصال قصّهُ العشقِ لا انفصام لهافُصِمَت ها هُنا لسانُ القال ما لِسَلمی و من بذی سَلَمِأینَ جیرانُنا و کیف الحال عَفَتِ الدارُ بعدَ عافیهٍفاسألوا حالَها عَنِ الاطلال فی جمالِ الکمالِ نِلتَ مُنیصَرَّفَ اللهُ عَنکَ عَینَ کمال یا برید الحِمی حَماکَ اللهمرحباً مرحباً تعال تعال عرصهٔ بزمگاه خالی مانداز حریفان و جام مالامال سایه افکند حالیا شب هجرتا چه بازند شب روان خیال ترک ما سوی کس نمی‌نگردآه از این کبریا و جاه و جلال حافظا عشق و صابری تا چندنالهٔ عاشقان خوش است بنال تفسیر : مدت زیادی است منتظر و بی تاب دریافت خبری هستید. به زودی انتظار به پایان می رسد. مژده باد بر شما که در آینده...
    ای دل ریش مرا با لب تو حق نمکحق نگه دار که من می‌روم الله معک تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدسذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک در خلوص منت ار هست شکی تجربه کنکس عیار زر خالص نشناسد چو محک گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهموعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک بگشا پسته خندان و شکرریزی کنخلق را از دهن خویش مینداز به شک چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گرددمن نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک چون بر حافظ خویشش نگذاری باریای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک تفسیر : دارای خصلت های خوبی هستید و اراده آهنین شما باعث شده در...
    هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاکگرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده می‌داردو گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک نفس نفس اگر از باد نشنوم بویشزمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهاتبود صبور دل اندر فراق تو حاشاک اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهمو گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدالأن روحی قد طاب ان یکون فداک عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرمسپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیندبه قدر دانش خود هر کسی کند ادراک به چشم خلق عزیز جهان شود...
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۱۳ اسفند به تفال حافظ بدین گونه است:‌ در سرای مغان رفته بود و آب زده...
    اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاکاز آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک برو به هر چه تو داری بخور دریغ مخورکه بی‌دریغ زند روزگار تیغ هلاک به خاک پای تو ای سرو نازپرور منکه روز واقعه پا وا مگیرم از سر خاک چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پریبه مذهب همه کفر طریقت است امساک مهندس فلکی راه دیر شش جهتیچنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک فریب دختر رز طرفه می‌زند ره عقلمباد تا به قیامت خراب طارم تاک به راه میکده حافظ خوش از جهان رفتیدعای اهل دلت باد مونس دل پاک تفسیر : برای رسیدن به بهترین نتیجه ها باید به جمع روی آورده و از تک روی بپرهیزید. کارهای گروهی...
    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیقگرت مدام میسر شود زهی توفیق جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ استهزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق دریغ و درد که تا این زمان ندانستمکه کیمیای سعادت رفیق بود رفیق به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقتکه در کمینگه عمرند قاطعان طریق بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جامحکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق اگر چه موی میانت به چون منی نرسدخوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق حلاوتی که تو را در چه زنخدان استبه کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجبکه مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق به خنده گفت که حافظ غلام طبع...
    زبان خامه ندارد سر بیان فراقوگرنه شرح دهم با تو داستان فراق دریغ مدت عمرم که بر امید وصالبه سر رسید و نیامد به سر زمان فراق سری که بر سر گردون به فخر می‌سودمبه راستان که نهادم بر آستان فراق چگونه باز کنم بال در هوای وصالکه ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق کنون چه چاره که در بحر غم به گردابیفتاد زورق صبرم ز بادبان فراق بسی نماند که کشتی عمر غرقه شودز موج شوق تو در بحر بی‌کران فراق اگر به دست من افتد فراق را بکشمکه روز هجر سیه باد و خان و مان فراق رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیبقرین آتش هجران و هم قران فراق چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ستتنم...
    طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کفگر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید منگر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرف از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشدوه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف ابروی دوست کی شود دستکش خیال منکس نزده‌ست از این کمان تیر مراد بر هدف چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدلیاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف من به خیال زاهدی گوشه‌نشین و طرفه آنکمغبچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دف بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقلمست ریاست محتسب باده بده ولاتخف صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خوردپاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف حافظ اگر قدم...
    سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغکه تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ به جلوه گل سوری نگاه می‌کردمکه بود در شب تیره به روشنی چو چراغ چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرورکه داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشمنهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسندهان گشاده شقایق چو مردم ایغاغ یکی چو باده پرستان صراحی اندر دستیکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دانکه حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ تفسیر : اگر می خواهید به اهداف و آرزوهای خود دست پیدا کنید از کبر و غرور برحذر باشید...
    در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمعشب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرستبس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شدهمچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم روکی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع در میان آب و آتش همچنان سرگرم توستاین دل زار نزار اشک بارانم چو شمع در شب هجران مرا پروانه وصلی فرستور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب استبا کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمتتا در آب و...
    بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداعشمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آنبنماید رخ گیتی به هزاران انواع در زوایای طربخانه جمشید فلکارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع چنگ در غلغله آید که کجا شد منکرجام در قهقهه آید که کجا شد مناع وضع دوران بنگر ساغر عشرت بر گیرکه به هر حالتی این است بهین اوضاع طره شاهد دنیی همه بند است و فریبعارفان بر سر این رشته نجویند نزاع عمر خسرو طلب ار نفع جهان می‌خواهیکه وجودیست عطابخش کریم نفاع مظهر لطف ازل روشنی چشم املجامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع تفسیر : نگران نباشید، روزهای زندگی می گذرد و ایام غم و سختی باقی نخواهد ماند....
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۶ اسفند به تفال حافظ بدین گونه است:‌ سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ...
    قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاعکه نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع شراب خانگیم بس می مغانه بیارحریف باده رسید ای رفیق توبه وداع خدای را به می‌ام شست و شوی خرقه کنیدکه من نمی‌شنوم بوی خیر از این اوضاع ببین که رقص کنان می‌رود به ناله چنگکسی که رخصه نفرمودی استماع سماع به عاشقان نظری کن به شکر این نعمتکه من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع به فیض جرعه جام تو تشنه‌ایم ولینمی‌کنیم دلیری نمی‌دهیم صداع جبین و چهره حافظ خدا جدا مکنادز خاک بارگه کبریای شاه شجاع تفسیر : اندوه را از دل خود پاک کرده و امیدوار باشید که اوضاع بدی که در آن قرار دارید خواهد گذشت به شرط آن...
    ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویشبیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشمآتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرودگل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش کای دل تو شاد باش که آن یار تندخوبسیار تندروی نشیند ز بخت خویش خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذردبگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش وقت است کز فراق تو وز سوز اندرونآتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش ای حافظ ار مراد میسر شدی مدامجمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش تفسیر : چیزی را از دست داده اید و بسیار اندوهگین هستید، اما غم و غصه و...
    دلم رمیده شد و غافلم من درویشکه آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزمکه دل به دست کمان ابروییست کافرکیش خیال حوصله بحر می‌پزد هیهاتچه‌هاست در سر این قطره محال اندیش بنازم آن مژه شوخ عافیت کش راکه موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش ز آستین طبیبان هزار خون بچکدگرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش به کوی میکده گریان و سرفکنده رومچرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندرنزاع بر سر دنیی دون مکن درویش بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظخزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش تفسیر : سر دوراهی قرار گرفته اید و دچار شک و دودلی شده اید به...
    مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهشلیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزیبکشد زارم و در شرع نباشد گنهش من همان به که از او نیک نگه دارم دلکه بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نگهش بوی شیر از لب همچون شکرش می‌آیدگر چه خون می‌چکد از شیوه چشم سیهش چارده ساله بتی چابک شیرین دارمکه به جان حلقه به گوش است مه چاردهش از پی آن گل نورسته دل ما یا ربخود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش یار دلدار من ار قلب بدین سان شکندببرد زود به جانداری خود پادشهش جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه درصدف سینه حافظ بود آرامگهش تفسیر : شما...
    کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوشمعاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش الا ای دولتی طالع که قدر وقت می‌دانیگوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باریستسپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوش عروس طبع را زیور ز فکر بکر می‌بندمبود کز دست ایامم به دست افتد نگاری خوش شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستانکه مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش میی در کاسه چشم است ساقی را بنامیزدکه مستی می‌کند با عقل و می‌بخشد خماری خوش به غفلت عمر شد حافظ بیا با ما به میخانهکه شنگولان خوش باشت بیاموزند کاری خوش تفسیر :...
    ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوشدلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیفهمچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیحچشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگارهم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش در ره عشق که از سیل بلا نیست گذارکرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماریمی‌کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریستمی‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش تفسیر : راه عشق سخت است و دشواری های...
    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوشوز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبعسخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلکزهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش با دل خونین لب خندان بیاور همچو جامنی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنویگوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخورگفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنیدزان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیستیا سخن دانسته گو ای...
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۲۹ بهمن به تفال حافظ بدین گونه است:‌ با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا...
    در عهد پادشاه خطابخش جرم پوشحافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشستتا دید محتسب که سبو می‌کشد به دوش احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشانکردم سؤال صبحدم از پیر می فروش گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمیدرکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش ساقی بهار می‌رسد و وجه می نماندفکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهارعذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش تا چند همچو شمع زبان آوری کنیپروانه مراد رسید ای محب خموش ای پادشاه صورت و معنی که مثل تونادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش چندان بمان که خرقه ازرق کند قبولبخت...
    هاتفی از گوشه میخانه دوشگفت ببخشند گنه می بنوش لطف الهی بکند کار خویشمژده رحمت برساند سروش این خرد خام به میخانه برتا می لعل آوردش خون به جوش گر چه وصالش نه به کوشش دهندهر قدر ای دل که توانی بکوش لطف خدا بیشتر از جرم ماستنکته سربسته چه دانی خموش گوش من و حلقه گیسوی یارروی من و خاک در می فروش رندی حافظ نه گناهیست صعببا کرم پادشه عیب پوش داور دین شاه شجاع آن که کردروح قدس حلقه امرش به گوش ای ملک العرش مرادش بدهو از خطر چشم بدش دار گوش تفسیر : برای رسیدن به سرمنزل مقصود و دستیابی به آرزوها باید تلاش عالی و پشتکار داشته باشید. سختی هایی که در مسیر وجود...
    سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوشکه دور شاه شجاع است می دلیر بنوش شد آن که اهل نظر بر کناره می‌رفتندهزار گونه سخن در دهان و لب خاموش به صوت چنگ بگوییم آن حکایت‌هاکه از نهفتن آن دیگ سینه می‌زد جوش شراب خانگی ترس محتسب خوردهبه روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردندامام شهر که سجاده می‌کشید به دوش دلا دلالت خیرت کنم به راه نجاتمکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش محل نور تجلیست رای انور شاهچو قرب او طلبی در صفای نیت کوش به جز ثنای جلالش مساز ورد ضمیرکه هست گوش دلش محرم پیام سروش رموز مصلحت ملک خسروان دانندگدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش تفسیر : برای...
    ببرد از من قرار و طاقت و هوشبت سنگین دل سیمین بناگوش نگاری چابکی شنگی کلهدارظریفی مه وشی ترکی قباپوش ز تاب آتش سودای عشقشبه سان دیگ دایم می‌زنم جوش چو پیراهن شوم آسوده خاطرگرش همچون قبا گیرم در آغوش اگر پوسیده گردد استخوانمنگردد مهرت از جانم فراموش دل و دینم دل و دینم ببرده‌ستبر و دوشش بر و دوشش بر و دوش دوای تو دوای توست حافظلب نوشش لب نوشش لب نوش تفسیر : نگرانی را کنار گذاشته و آرامش خودتان را حفظ کنید. اگر می خواهید به اهداف خود برسید باید صبر و شکیبایی داشته باشید. از یاس و ناامیدی بپرهیزید زیرا در آینده نزدیک به آرزوی خود خواهید رسید. عشقی در دل دارید که شما را بی...
    یا رب این نوگل خندان که سپردی به منشمی‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دوردور باد آفت دور فلک از جان و تنش گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صباچشم دارم که سلامی برسانی ز منش به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاهجای دل‌های عزیز است به هم برمزنش گو دلم حق وفا با خط و خالت داردمحترم دار در آن طره عنبرشکنش در مقامی که به یاد لب او می نوشندسفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش عرض و مال از در میخانه نشاید اندوختهر که این آب خورد رخت به دریا فکنش هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلالسر ما و قدمش...
    چو برشکست صبا زلف عنبرافشانشبه هر شکسته که پیوست تازه شد جانش کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهمکه دل چه می‌کشد از روزگار هجرانش زمانه از ورق گل مثال روی تو بستولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدیدتبارک الله از این ره که نیست پایانش جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهدکه جان زنده دلان سوخت در بیابانش بدین شکسته بیت الحزن که می‌آردنشان یوسف دل از چه زنخدانش بگیرم آن سر زلف و به دست خواجه دهمکه سوخت حافظ بی‌دل ز مکر و دستانش تفسیر : به دنیال کسی هستید که بتوانید به او اعتماد کرده و سفره دل را برایش باز کنید. مدتی است گوشه گیری اختیار کرده اید...
    خوشا شیراز و وضع بی‌مثالشخداوندا نگه دار از زوالش ز رکن آباد ما صد لوحش اللهکه عمر خضر می‌بخشد زلالش میان جعفرآباد و مصلاعبیرآمیز می‌آید شمالش به شیراز آی و فیض روح قدسیبجوی از مردم صاحب کمالش که نام قند مصری برد آنجاکه شیرینان ندادند انفعالش صبا زان لولی شنگول سرمستچه داری آگهی چون است حالش گر آن شیرین پسر خونم بریزددلا چون شیر مادر کن حلالش مکن از خواب بیدارم خدا راکه دارم خلوتی خوش با خیالش چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجرنکردی شکر ایام وصالش تفسیر : به زودی زندگی خوشی های خود را به شما نشان خواهد داد و زندگی به کام می شود. از لحظه های عمر کمال استفاده را بکنید و آن را قدر بدانید....
    دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال یک‌شنبه ۲۲ بهمن به تفال حافظ بدین گونه است:‌ به جان او که گرم دسترس به جان...
    شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورشکه تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایشمذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمنبه لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردارکه من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایمبه شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیستسلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش کمان ابروی جانان نمی‌پیچد سر از حافظولیکن خنده می‌آید بدین بازوی بی زورش تفسیر : زندگی را سخت نگیرید که ارزش این...
    فکر بلبل همه آن است که گل شد یارشگل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشندخواجه آن است که باشد غم خدمتگارش جای آن است که خون موج زند در دل لعلزین تغابن که خزف می‌شکند بازارش بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبوداین همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذریبر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوستهر کجا هست خدایا به سلامت دارش صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دلجانب عشق عزیز است فرومگذارش صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاهبه دو جام دگر آشفته شود دستارش دل حافظ که به دیدار...
    باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدشبر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منالمرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کارکار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریستراهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرامهر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشیداین دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چنددور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رودعاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش تفسیر : برای رسیدن به...
    صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخشوین زهد خشک را به می خوشگوار بخش طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نهتسبیح و طیلسان به می و میگسار بخش زهد گران که شاهد و ساقی نمی‌خرنددر حلقه چمن به نسیم بهار بخش راهم شراب لعل زد ای میر عاشقانخون مرا به چاه زنخدان یار بخش یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کنوین ماجرا به سرو لب جویبار بخش ای آن که ره به مشرب مقصود برده‌ایزین بحر قطره‌ای به من خاکسار بخش شکرانه را که چشم تو روی بتان ندیدما را به عفو و لطف خداوندگار بخش ساقی چو شاه نوش کند باده صبوحگو جام زر به حافظ شب زنده دار بخش تفسیر : کبر و غرور...
    به دور لاله قدح گیر و بی‌ریا می‌باشبه بوی گل نفسی همدم صبا می‌باش نگویمت که همه ساله می پرستی کنسه ماه می خور و نه ماه پارسا می‌باش چو پیر سالک عشقت به می حواله کندبنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش گرت هواست که چون جم به سر غیب رسیبیا و همدم جام جهان نما می‌باش چو غنچه گر چه فروبستگیست کار جهانتو همچو باد بهاری گره گشا می‌باش وفا مجوی ز کس ور سخن نمی‌شنویبه هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می‌باش مرید طاعت بیگانگان مشو حافظولی معاشر رندان پارسا می‌باش تفسیر : زندگی آمیخته با سختی و بلندی های زیادی است و مشکلات و شادی ها در هر زندگی وجود دارد. با دوستان خود مهربان باشید و با...
    اگر رفیق شفیقی درست پیمان باشحریف خانه و گرمابه و گلستان باش شکنج زلف پریشان به دست باد مدهمگو که خاطر عشاق گو پریشان باش گرت هواست که با خضر همنشین باشینهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیستبیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش طریق خدمت و آیین بندگی کردنخدای را که رها کن به ما و سلطان باش دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهاروز آن که با دل ما کرده‌ای پشیمان باش تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شوخیال و کوشش پروانه بین و خندان باش کمال دلبری و حسن در نظربازیستبه شیوه نظر از نادران دوران باش خموش حافظ و از جور یار ناله مکنتو را که گفت...