Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-01@10:42:27 GMT

عیان شدن وجه عاشقانه‌ اسلام در«عشق الهی» چیتیک

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۱۷۱۷۴

عیان شدن وجه عاشقانه‌ اسلام در«عشق الهی» چیتیک

انشالله رحمتی، استاد فلسفه درخصوص کتاب «عشق الهی» نوشته چیتیک گفت: چیتیک کار خود را بر مبنای عیان‌کردن وجه عاشقانه‌ اسلام صورت‌بندی کرده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، به تازگی کتاب «عشق الهی» نوشته‌ ویلیام چیتیک، به ترجمه‌ انشاالله رحمتی و حسین کیانی، به کوشش نشر سوفیا منتشر شده است. این کتاب به موضوع عشق در آثار منثور در زبان‌های عربی و فارسی می‌پردازد؛ نویسندگانی که در این کتاب به آثارشان پرداخته می‌شود، عشق را نه بر مبنای توصیفات دیگران بلکه بر مبنای تجربه‌ خویش از عشق الهی توصیف می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بر اساس نوشته سیدحسین نصر در مقدمه‌ کتاب، «عشق الهی» یکی از هوشمندانه‌ترین و معتبرترین آثاری است که در موضوع عشق در معنویت اسلامی به زبان انگلیسی نوشته شده است.

چندی پیش این کتاب در مرکز فرهنگی شهرکتاب نقد و بررسی شد.در این نشست علی مرتضویان، نسرین فقیه ملک‌مرزبان، انشاءالله رحمتی و حسین کیانی حضور داشتند.

عشق را باید از نو ابداع کرد

کیانی در ابتدای سخنان خود روند شکل‌گیری این ترجمه را تشریح کرد و برخی مولفه‌های کتاب را برشمرد؛ وی اظهار داشت: در سال ۱۳۹۴ رحمتی که خود رحمتی است برای اهل حکمت و معرفت، ترجمه‌ مشترک این اثر را به من پیشنهاد داد. خواندن عشق الهی بسیار لذت‌بخش بود؛ چراکه کرختی و سردی معمول متون فلسفی را نداشت. از آن‌پس کار آغاز شد و مراحل مختلف آن در زمان مقرر به انجام رسید. در ادامه‌ بحث طرح دو پرسش ضرورت دارد: «اساسا ضرورت طرح مساله‌ی عشق در روزگار ما چیست»؛ «به‌رغم وجود منابع متعدد فارسی درباره‌ی عشق، چرا باید عشق را در آرای یک فیلسوف انگلیسی (یا جز آن) جست؟» در پاسخ به پرسش اول، به اعتقاد من در نبود عشق و نگاه زیباشناسانه است که چنین فجایعی در جهان امروز رخ می‌دهد. آلن بدیو در کتاب «در ستایش عشق» از زبان آرتور رمبو می‌گوید: عشق را باید از نو ابداع کرد. البته درباره‌ این سخن می‌توان بحث کرد؛ اما به گمان من نکته‌ی حائز اهمیت این است که باید عشق را بازیابی کرد؛ از آن‌پس باید آن را مرور کرد و بعد باید در زندگی به تمرین آن پرداخت.

وی پاسخ پرسش دوم را این‌گونه تبیین کرد: در ترجمه‌ این‌گونه منابع از دو نکته نباید غافل شد؛ اول روش‌شناسی پژوهشی و مقوله‌بندی است و دوم استخراج موضوعات و نظریه‌ها از منابع فارسی. شیوه‌ ورود به این متون و استخراج موضوعات و نظریه‌های متعدد درباره‌ عشق بسیار حائز اهمیت است. تاکنون بحث‌های کلی در این‌باره صورت گرفته است؛ اما مباحث جزئی، مفصل و تحلیلی کم‌تر بوده است. بنابراین می‌توان از متدولوژی این اثر بهره جست. دلیل دیگر مترتب بر این امر را می‌توان بر اساس قول حافظ تبیین کرد: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است. به این معنی که قضیه‌ عشق با یک بار گفتن و نوشتن چندکتاب حل نمی‌شود؛ این مساله در زبان‌ها، فرهنگ‌ها و تجربه‌های متعدد، متفاوت است و می‌تواند برای ما تازه باشد.

کیانی به ضرورت امر ترجمه در دریافت رویکردهای متعدد اشاره کرد و افزود: ویلیام چیتیک در این اثر رویکرد یادشده را به کار گرفته است؛ او بازیابی عشق الهی از میان متون عرفانی و ادبی پارسی را در نظر داشته است. عنوان اصلی این اثر «عشق الهی» و عنوان فرعی آن «متون (ادبیات) اسلامی و راه به سوی خدا» است. این کتاب در ۲۰۱۳ به کوشش انتشارات دانشگاه ییل چاپ شد. متن اصلی آن ۴۸۰ صفحه است؛ اما متن فارسی با واژه‌نامه و نمایه، حدود ۷۰۰ صفحه است. چیتیک موضوع عشق الهی را ابتدا در قرآن و سپس در متون ادبی و عرفانی منثور فارسی (تا سده‌ی ششم)، جسته است. او موضوع‌بندی بدیعی را صورت داده است؛ نویسنده در پی به‌کارگیری رویکردی تازه در موضوع عشق الهی بوده است تا این موضوع با زمانه‌ی ما سازگاری یابد.

وی افزود: کتاب عشق الهی از سه بخش اصلی با زیرمجموعه‌های مرتبط تشکیل شده است. نویسنده در بخش اول مبدا و پیدایش عشق، داستان خلقت و هبوط را در نظر داشته، با مبحثی به‌عنوان علم‌النفس روحانی، موضوع دگرگونی غرب و مراتب کمال نفس را کاویده است. در بخش دوم درباره‌ حیات یا زندگانی عشق و مقولات طلب، راه و احوال سالکان سخن گفته شده است. بخش سوم غایت یا حقیقت عشق، رنج عشق، تحقق توحید و نیست‌شدن در توحید در نظر نویسنده بوده است. به نظر من مباحثی که چیتیک تحت عناوین فضیلت‌های خاک، موقعیت دشوار، روان‌شناسی روحانی، دگردیسی غرب، زیبایی تعلق، عشق در فلسفه، رنج عشق، حیات در ممات و مثل آن‌ها درانداخته است، واقعا بدیع و تازه است.

کیانی در ادامه به ساختار اثر اشاره کرد و آن را از حیث متدولوژی تحقیق، الگوی مناسبی برای صورت‌دادن کارهای پژوهشی دانست و تصریح کرد: با به‌کارگیری این روش می‌توانیم از منابع عرفانی و فلسفی خودمان مطالبی تازه را برکشیم. ترجمه‌ دقیق و زیبای متون ادبی و عرفانی در کتاب عشق الهی، برای من (که در رشته‌ی مترجمی زبان انگلیسی تحصیل کرده‌ام) واقعا آموزنده و لذت‌بخش است و مقابله‌ آن‌ها با متون اصلی می‌تواند برای مترجمان مفید باشد.

وی در انتها برخی دشواری‌ها و فرازوفرودهای ترجمه را به اجمال برشمرد.

مسلمانی و راه عشق

رحمتی مناسبات و ضروریات کار مشترک در امر ترجمه را تشریح کرد و اظهار داشت: معمولا در ترجمه‌ مشترک کار دو بخش می‌شود؛ یک مترجم بخشی را انجام می‌دهد و مترجم دیگر بخشی دیگر را. اما من و کیانی این رویکرد را به کار نگرفتیم؛ هر دو همه‌ متن را ترجمه کردیم؛ به یک معنا این متن دوبار ترجمه شده است. برای من خیلی مطلوب بود این کتاب ترجمه شود؛ این زمانی بود که مشغول ترجمه‌ جلد سوم «کتاب اسلام ایرانی» بودم. تقریبا نیمی از آن کتاب درباره‌ خاصان عشق (به‌ویژه روزبهان شیرازی) است؛ همان‌وقت با کتاب عشق الهی آشنا شده بودم و تصور می‌کردم، می‌تواند به نوعی مکمل آن اثر باشد. به دنبال ترجمه‌ آن بودم؛ اما محقق نمی‌شد تا این‌که به کوشش کیانی صورت یافت. کیانی، از آن‌جاکه حس حق‌طلبی داشت و دنبال بهبود کار بود، اجازه داد من کار را باری دیگر بازنویسی کنم؛ البته او دوباره ترجمه‌ من را بازبینی کرد؛ از این‌روی این اثر دوبار ترجمه شده است. هرکدام از ما آن‌چه را در توان داشتیم صرف کار کردیم؛ آن‌چنان‌که گویی بناست به تنهایی ترجمه را صورت دهیم.

وی شرح نکاتی درباره‌ کتاب را نیز ضروری دانست و در این‌باره تصریح کرد: در شرح جایگاه این نوع نگاه به عشق در عرفان ما باید گفت، معمولا هر سنت اصیل دینی برای ارتباط با خداوند سه راه را پیشنهاد می‌دهد: عمل، عشق و علم (معرفت). مخاطبان این اثر، اهل طریق عشق‌اند. اگر بر این اساس انسان‌ها را به سه دسته‌ «اهل ابتلا و محنت»، «اهل احساس و محبت» و «اهل شهود و معرفت» تقسیم کنیم، مخاطبان این اثر در دسته‌ دوم قرار می‌گیرند. البته این‌گونه نیست که اگر کسی طریق عشق را مبنا قرار داد، به آن دو طریق دیگر بی‌توجه است؛ چراکه طریق عشق هم معرفت و عمل خاص خود را می‌طلبد؛ اما آن‌چه برای آن‌ها در درجه‌ی اول اهمیت قرار می‌گیرد، عشق است. چیتیک بر این باور است که مخاطبان غربی، اسلام را به‌عنوان دین عشق نمی‌شناسند؛ اگر در جهان تصور غالبی از اسلام وجود دارد، این است که اسلام دین عمل (فقهی) است. از این‌روی او بر این مساله تاکید می‌کند که بسیاری از غربی‌ها مولوی را می‌شناسند؛ حال آن‌که برای آن‌ها عجیب می‌نماید که او مسلمان بوده باشد؛ گویا تناقضی بین عشق و اسلام وجود دارد.

رحمتی افزود: چیتیک کار خود را بر مبنای عیان‌کردن وجه عاشقانه‌ اسلام صورت‌بندی کرده است. اما به نظر می‌رسد وقتی از اسلام عاشقانه می‌گوییم، خوب است به چند نکته توجه کنیم. معمولا در میان ما مسلمانان نیز این راه، راهی هموار نیست؛ این‌گونه نیست که مسلمان‌ها به راحتی طریق عشق را پذیرفته باشند. از این‌روی به نوعی می‌توان به غربی‌ها حق داد؛ آن‌ها با مطالعه‌ی بسیاری از کتب‌ ما و در نظرآوردن سنت‌های اسلامی، چندان چیزی درباره‌ی طریق عشق نمی‌یابند. در واقع سخن‌گفتن از عشق در ساحت دین به دو مانع اصلی برخورد می‌کند: مانع معرفتی و مانع شرعی. معمولا برای فلاسفه (مشائیون) سخن‌گفتن از عشق بی‌معناست؛ چراکه عشق در جایی محقق می‌شود که جمال باشد؛ یعنی بین عشق و زیبایی یک پیوند ذاتی وجود دارد؛ اما سخن‌گفتن از عشق به خداوند به‌گونه‌ای متناقض‌نماست؛ چراکه خداوند را به صفات کمال متصف می‌کنیم؛ حال آن‌که تصور ما از زیبایی (اگر به معنای حقیقی کلمه در نظر آورده شود نه به معنای استعاری) را نمی‌توان درباره‌ی خداوند به کار برد. این منع معرفتی است.

وی مفهوم تجلی را به‌عنوان اساس رویارویی عرفا با مانع فلسفی برشمرد و از آن‌پس در تبیین مانع شرعی افزود: می‌دانیم متشرعان در طول تاریخ، سخن از عشق درباره‌ خداوند را تکفیر کرده‌اند؛ چراکه به‌نوعی آن را دون شان خداوند می‌دانند. اگر مفهوم عشق الهی را در مقابل گزاره‌ی «این التراب و رب‌الارباب» قرار دهیم، این رویکرد را به خوبی درمی‌یابیم. اما از سوی دیگر می‌دانیم که عرفا در سنتی که مبنای دید متشرعان نیز است (هم در آیات قرآن و هم در احادیث) مصادیق فراوانی را می‌یابند مبنی بر این‌که عشق‌بازی با خداوند نه‌تنها ممکن است، بلکه ممدوح است. اما اگر ما به نوعی راه عشق را هموار کنیم، به نظر می‌رسد عشقی که نزد عارفان وجود دارد به دو (یا سه) شکل تلقی می‌شود. یونانی‌ها در عصر طلایی فلسفه، بسیار عمیق درباره‌ی عشق اندیشیده‌اند؛ آن‌ها با سه‌ واژه درباره‌ی عشق گفته‌اند: فیلیا، آگاپه و اروس. معمولا اهمیت یک مضمون سبب می‌شود واژه‌های متعددی به آن اطلاق شود.

رحمتی واژگان یادشده را از حیث کاربردشان در فرهنگ یونانی تشریح کرد و سپس بر اساس آن رویکرد عرفای مسلمان در رویارویی با مفهوم عشق را شرح داد؛ وی در انتها اظهار داشت: به نوعی می‌توان گفت در عرفان اسلامی اروس(عشق انسانی) و آگاپه (عشق الهی) تلفیق می‌شود. آن‌چه در کتاب عشق الهی طرح شده است بر هیچ‌یک از این دو نگاه دلالت ندارد؛ یعنی وقتی سخن از عشق الهی می‌کند، به هیچ‌روی رسیدن از عشق انسانی به عشق الهی را در نظر ندارد. فرض نوشته‌هایی که در این اثر بررسی شده‌اند، این است که می‌توان راسا به خود خداوند عشق ورزید؛ می‌توان گفت بهترین نوع رابطه‌ی ما با او همین رابطه‌ی عاشقانه است (نه رابطه‌ی عمل است و نه رابطه‌ی معرفت).

برادرم، پدرم، اصل و فصل من عشق است

مرتضویان برای معرفی ویلیام چیتیک، اشاره به سخن دکتر سیدحسین نصر درباره‌ او را مطلوب دانست و اظهار داشت: «آیا کسی که عاشق نشده باشد، می‌تواند از عشق بنویسد؟ در پاسخ به این پرسش می‌توان پرسید: آیا اساسا کسی هست که عاشق نشده باشد؟ در حقیقت کسی که عاشق نشده باشد، نمی‌تواند با قلمی تاثیرگذار از عشق بنویسد؛ ولی برای این‌که به این نوشتن بتوان چیزی از حقیقت عشق منتقل ساخت، آدمی باید توانسته باشد از مرحله‌ نخست عشق که عشق به خویشتن است، فراتر رفته باشد.» من تصور می‌کنم جز چیتیک مترجمان هم از خویش فراتر رفته‌اند؛ در انداختن چنین کار عظیمی، آن هم به شیوه‌ای که تا کنون جزو محالات بوده است، تنها در این‌صورت ممکن است. این اثر از حیث ترجمه، کاری درجه‌ یک است. من تاکنون کاری به این قوت در این حوزه ندیده‌ام. به‌ویژه واژه نامه بسیار درخشان است؛ یک ترجمه‌ خوب باید دینامیک باشد؛ یعنی معادل‌ها باید پویا باشد، نه تک‌معنایی. این پویایی در این اثر به قوت دیده می‌شود.

وی ضمن اشاره به مصادیقی متعدد بر ویژگی یادشده تاکید کرد و نیز برخی آسیب‌های وارد بر کار ترجمه را برشمرد و اظهار داشت: کیانی در ابتدای سخنان خود پرسشی را طرح کرد با این مضمون که «آیا در روزگار فعلی طرح موضوع عشق ضرورت دارد؟» با قوت باید گفت «بله، از همیشه بیش‌تر»؛ بنابراین انتخاب این کتاب در این روزگار یک امتیاز بسیار بزرگ است که باید به شما داده شود. در دورانی که ما زندگی می‌کنیم عوامل بسیاری وجود دارند که باعث جدایی انسان‌ها می‌شوند؛ انسان‌ها در ظاهر به یکدیگر نزدیک می‌شوند اما جانشان از هم دورتر می‌شود. بنابراین عشق و ایثار بیش‌ از هر زمان دیگر باید طرح شود. برادرم، پدرم، اصل و فصل من عشق است/ که خویش عشق بماند نه خویشی سببی

ضرورت طرح یک ابهام

ملک‌مرزبان بخش اول سخنان خود را به رویارویی جهان غرب با فلسفه و عرفان اسلامی اختصاص داد و در این‌باره اظهار داشت: در نظر آورید، ایراد یک سخنرانی به زبان انگلیسی در یک کشور غربی چگونه خواهد بود؛ ارتباط با مخاطبان در طرح برخی مقدمات و تعاریف بدیهی با مشکل مواجه خواهد شد؛ ما از عشق می‌گوییم؛ او love را در نظر دارد؛ اما این دو مفهوم یکی نیستند؛ مثال‌های بسیاری را (از مفاهیم ذاتی تا استعاره‌ها که در زبان فارسی نقشی ماهوی و ذاتی یافته است) را می‌توان طرح کرد. باید در نظر داشت، بسیاری از استعاره‌ها برای یک ایرانی حوزه‌ی معنایی وسیعی دارند و برای یک غربی حوزه‌ معنایی وسیع دیگری. امروز اشتراک حوزه‌های معانی در گفتمان فارسی، عربی، انگلیسی فاصله انداخته است؛ از این‌روی جز زبان‌آموزی، وجود ترجمه‌هایی از این‌دست و نظرگاه افرادی چون کربن، ماسینیون و چیتیک به مثابه روزن و کانالی است که می‌تواند گفتمان‌های متفاوت را با یکدیگر مرتبط سازد.

وی افزود: گویا مطلوب است امروز از نو نگاه‌های مختلف به یک مفهوم را در نظر آوریم؛ در این حوزه نظرگاه افراد یادشده می‌تواند به ما کمک کند. از این‌روی ترجمه‌ این اثر در خور تحسین است؛ اما گویا پیش از آن باید چیتیک را تحسین کرد از این‌ بابت که مفاهیم عرفان و فلسفه‌ی اسلامی را به درستی دریافته و به انگلیسی برگردانده است. او روزنه‌ای برای ما باز کرده است که بسیار بی‌نظیر می‌نماید. من در مقاله‌ای بر این امر تاکید کرده‌ام که ما در گفتمان اسلامی یا ایرانی (در مقولات مختلف گفتمان عشق)، باید یک ابهام را رعایت کنیم؛ این ابهام عمدی و ضروری است؛ می‌خواهیم مفهوم عشق را که هم بر اروس دلالت دارد و هم بر آگاپه، در «او» بیابیم؛ چرا خدا این‌قدر «او» می‌شود؟ چرا معشوق این‌قدر «مستعار» می‌شود؟ باید دریافت چرا مدام درباره‌ جنسیت این معشوق بحث می‌شود؛ باید ابهام موجود در این گفتمان را هم برای خودمان تحلیل کنیم و هم به‌ویژه برای مخاطب غربی. این اثر از این حیث فوق‌العاده است.

ملک‌مرزبان در شرح مساله‌ای دیگر به اشکال مختلف مواجهه با منابع عرفانی اشاره کرد و تصریح داشت: از قرن چهاردهم به این‌سوی اومانیسم، شیوه‌های اگزیستانسیالیستی و نیز تجربه‌گرایی در شناخت هستی، نقش اصلی را بر عهده دارند. ما ضمن گفت‌وگو درباره‌ مباحثی چون تحلیل گفتمان، مدرنیته، پست‌مدرنیته، نقدهای اسطوره‌ای، نقد در حوزه‌ی استعاره‌های مفهومی و مسائلی از این‌دست، درمی‌یابیم که این بحثی است از یک افق انسان‌شناختی مرتبط با تجربه. حال تصور کنید فردی که بر مباحث عرفانی مسلط است، در طرح یک مبحث جز روابط خطی و افقی در تجربه‌های انسانی، روابط عمودی خداانسانی را نیز در نظر آورده است؛ از آن‌جا که امروز در بسیاری از مکاتب فکری و به‌ویژه نقد ادبی این رویکرد مغفول مانده است، آن‌چه فردی مثل چیتیک (با ملیت و زبانی دیگر) صورت می‌دهد برای محققان و منتقدان ما مغتنم است. به اعتقاد من برداشت و مواجهه‌ ما با عرفان (به‌عنوان ایرانیان و فارسی‌زبانان) با درکی توام است که امثال چیتیک از آن دارند.

وی تاکید کرد: در بسیاری موارد، نقدها و نظریه‌ها و مکاتب فکری غربی به صورت ظاهری و صوری الگو قرار می‌گیرد؛ هم‌چنین بسیاری از مفاهیم و متون عرفانی ما با رویکردی ظاهری با آن‌ها قیاس می‌شود و متاسفانه به نتایج نادرستی می‌رسد. ممکن است ما در رویارویی با کتاب‌های عرفانی و فلسفی فارسی یا عربی مضامین را ملموس بیابیم؛ اما افرادی چون چیتیک برای ما توضیح می‌دهند چه اتفاقاتی در این آثار صورت یافته است و چگونه باید این مطلب را سازمان‌ داد و فهمید؛ در نتیجه رویارویی ما با این اثر می‌تواند برای آموختن روش تحقیق و نیز برای آموختن نوع نگاه به مطلب مفید باشد. مطلب دیگری به اعتقاد من در خور توجه است؛ چیتیک به درستی دریافته است که باید مقدمات و اصطلاحات و نیز مراد خود از آن‌ها را تشریح کند. برای تاکید بر این رویکرد می‌توان مخاطب را به بخش‌هایی از مقدمه در این‌باره ارجاع داد. ضمن مطالعه‌ی بخش‌های متعدد این اثر درمی‌یابیم مولف برای اصطلاح‌شناسی کار خود تعاریفی را ارائه می‌دهد؛ گویا او در پی این است که جهان‌بینی مشخصی را که به‌خوبی شناخته است با زبانی بسیار ساده برای افرادی تفهیم کند که ممکن است آن را خوب نشناسند؛ این ترمینولوژی هم به کار مخاطبان ایرانی می‌آید و هم به کار دیگر مخاطبان؛ هم‌چنین می‌تواند بسیاری سوءتفاهم‌ها در زبان انگلیسی را رفع کند.

ملک‌مرزبان شرح نکته‌ای دیگر درباره‌ کتاب عشق الهی را ضروری دانست و در این‌باره گفت: این اثر به کوشش یک محقق نوشته شده است، نه یک شیفته. به‌عنوان مثال از گفته‌های رحمتی آن‌چنان برمی‌آید که او خود عارف است؛ این موجب می‌شود عبارت او شاعرانه باشد. گرچه ترجمه بسیار مطلوب است، اما من خرسندم از این‌که اثر یک محقق را می‌خوانم نه اثر یک شاعر را؛ من نمی‌خواهم دیگر شعر عشق بخوانم، می‌خوانم دریابم فلسفه‌ی عشق، فکر عشق، تبیین هستی‌شناختی عشق در کتاب‌های منثور چگونه است. به گمان من از این‌روی نظام‌مندی کتاب بسیار هوشمندانه صورت گرفته است؛ این‌گونه است که مولف ابتدا زمینه‌ی الهیاتی اثر خود را تبیین می‌کند، از آن‌پس به داستان عشق، درونیات آدمی، راه، غایت و اتصال می‌پردازد. گویا برای بسیاری یک سوءتفاهم پیش آمده است؛ اما مولف تمام اجزا را می‌گشاید، آن‌ها را در جای خود قرار می‌دهد و با عبارات مختلف مفهوم را بازیابی می‌کند.

منبع: مهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۱۷۱۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ الناز رحمت نژاد: ایدئولوژی مارکسیم که بعد از تحقق انقلاب اکتبر روسیه توجه نیروی انقلاب جوان را به خود جلب کرده و به‌عنوان تنها ایدئولوژی انقلابی مطرح بود، در ایران هم به خاطر همسایگی با روسیه تأثیر خود را گذاشت و مبلغان این ایده سعی کردند با شیوه‌های تبلیغاتی و همچنین ایجاد تشکیلات مخفی و در عین‌حال منسجم، اهداف خود را در جهت تغییر جامعه ایران و برقراری نظام سوسیالیستی پیش ببرند.

مارکسیم با هر حرکت سیاسی و مذهبی به شدت مخالفت می‌کرد و اساساً دین را افیون جامعه می‌پنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان می‌خواستند دین را از اجتماع ریشه‌کن کنند.

یکی از موفقیت‌های چشمگیری که استاد مرتضی مطهری در برابر مشکلات هجوم فرهنگی مارکسیم داشت این بود که با هوشمندی و تدبر و تیزبینی مسائل را می‌دید و با آنها برخورد می‌کرد و از آن هراسی نداشت، بلکه از آنها استقبال و با آنها مبارزه می‌کرد. او کاملاً با توطئه و دسیسه‌های کمونیست‌ها آشنا بود و می‌دانست که مارکسیت‌ها برای گمراهی مردم و به ویژه جوانان ابتدا شعارهای به ظاهر مردمی می‌دهند و هنگامی که به قدرت رسیدند بر علیه دین وارد صحنه می‌شوند.

همزمان با سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری در فرصتی که دست داد به مرور زندگی و فعالیت‌های سیاسی، علمی، فرهنگی و تالیفات این شهید پرداختیم که مشروح آن در ادامه این گزارش می‌آید؛

معرفی اولیه

مرتضی مطهری، مشهور به استاد مطهری، شهید مطهری، متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و یکی از دانشمندان اسلام‌شناس در قرن چهاردهم بود. وی فرزند حاج شیخ محمدحسین مطهری و همسرش سکینه، در ۱۳ بهمن سال ۱۲۹۸ شمسی مطابق با ۱۲ جمادی الاولی ۱۳۳۸ قمری در فریمان به دنیا آمد. پدر استاد، مرحوم حاج شیخ محمدحسین مطهری مردی با تقوا و از شخصیت‌های مورد احترام بود و او را می‌توان اولین معلم در تکوین شخصیت روحی و معنوی استاد دانست.

او شاگرد امام خمینی و علامه طباطبایی بوده که توانست در تمامی رشته‌های معارف اسلامی، صاحب‌نظری ژرف‌اندیش و محققی دقیق و در پاره‌ای از حوزه‌ها همچون فلسفه، فقه و اصول فقه در قله اجتهاد قرار بگیرد. ایشان از اساتید فلسفه و کلام اسلامی و تفسیر قرآن بود و آثار بسیاری هم در موضوعات مختلف نوشته است.

استاد علاوه بر فعالیت‌های علمی، قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران در سیاست نقش بسزایی داشت؛ او از افراد تاثیرگذار و از رهبران فکری انقلاب اسلامی ایران بود. از جمله فعالیت‌های استاد، مبارزه با جریان فکری مارکسیسم، تاسیس حسینیه ارشاد، عضو هیات موتلفه اسلامی و ریاست شورای انقلاب تا روز شهادت را می‌توان نام برد. سالروز شهادت شهید مطهری در ایران به عنوان روز معلم نام‌گذاری شده و این روز با بزرگداشت مقام معلم همراه است.

ورود به حوزه علمیه مشهد و قم

مرتضی مطهری در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد. رفته رفته افکاری بلند و سوال‌هایی سرنوشت‌ساز برایش آشکار شد؛ جهان، آفریده کیست؟ خدا، چگونه صفاتی دارد؟ انسان، برای چه آفریده شده است؟ این پرسش‌ها همه فکر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضی آرزو می‌کرد که روزی بتواند در درس میرزا مهدی شهیدی رضوی مدرس فلسفه الهی حاضر شود، اما این آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال ۱۳۵۵ قمری درگذشت.

او سال ۱۳۱۶ در زمان حکومت رضاخان راهی حوزه علمیه قم شد. مطهری به دنبال یافتن گنج علم و فضیلت، با شور و علاقه‌ای وصف نشدنی، به تلاش و فعالیت پرداخت. پشتکار و کثرت مطالعه او همه اهل علم را در مدرسه فیضیه شگفت‌زده کرد. امام خمینی درس اخلاق تشکیل داد و به انسان‌سازی پرداخت. مطهری به زیارت آن استاد آمد و از او سیراب شد. این درس در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم علمی آن. درس «یافتن» و «رسیدن» بود نه فقط «دانستن» و «آموختن». مرتضی از سویی، غرق در مطالعه و تحصیل و تدریس و از سویی دیگر یکی از مهم‌ترین کارهایش و بلکه عالی‌ترین و مهم‌ترین فعالیتش، راز و نیاز و مناجات نیمه شب و اشک سحر بود.

اساتید

مطهری نزد آیت‌الله صدوقی، کتاب «مطول» را یاد گرفت و در محضر آیت‌الله مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را آموخت. او هم‌چنین از استادانی بزرگ همانند آیات سید صدرالدین صدر، سید محمدرضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمدتقی خوانساری، سید محمد حجت کوه کمری، سید محمد محقق یزدی معروف به داماد انگجی و میرزا مهدی آشتیانی در علوم گوناگون بهره‌مند شد.

دیدار با عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی، مرتضی را وارد دنیایی جدید کرد. حاج میرزا علی آقا با نهج البلاغه زندگی می‌کرد، با آن تنفس می‌کرد و روحش با این کتاب همدم و جمله‌های گرانقدر آن، ورد زبانش بود. و مهم‌تر آن‌که به هر آن‌چه می‌دانست عمل می‌کرد.

مطهری، تحصیل رسمی علوم عقلی و فلسفی را در سال ۱۳۲۳ آغاز کرد. او بحث حکمت از «شرح منظومه» حکیم سبزواری و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدرالمتالهین شیرازی را در محضر امام خمینی آموخت. وی بعد از ورود آیت الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد و از بحث‌های مجتهدپرور او بهره‌مند شد. مطهری پیش از رسیدن به مرحله اجتهاد، از آیت‌الله بروجردی تقلید می‌کرد. ایشان، درس اصول فقه را از مباحث عقلیه به‌طور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفت و راز و رمز اجتهاد را از ایشان آموخت.

در سال ۱۳۲۹ استاد مطهری در محضر درس استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی حاضر شد و مبحث الهیات از کتاب شفا تالیف ابوعلی سینا را از آن حکیم بزرگ یادگرفت. علامه طباطبایی، درس دیگری غیر از الهیات شفا در فلسفه شروع کرده بود که در شب‌های پنج‌شنبه و جمعه تشکیل می‌شد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیت‌الله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی شرکت می‌کردند.

ثمره این مجمع علمی بزرگ، شاهکاری جهانی در کلام و فلسفه به نام کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است. سهم مطهری در آفرینش این اثر پربار و ماندگار، اگر بیشتر از علامه طباطبایی نباشد، بدون شک، کمتر نیست. استاد مطهری، هم‌چنین در دوره تحصیل هم‌فکر و یار و یاور سازمان انقلابی و اسلامی فداییان اسلام بود. این حزب سیاسی اسلامی که در سال ۱۳۲۴ از سوی روحانی مبارز سید مجتبی نواب صفوی تشکیل شد نقش مؤثری در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت.

تهران؛ تدریس در مدرسه مروی و دانشگاه تهران

مرتضی مطهری، علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود در حوزه تدریس داشت. او کتاب‌های مطول در علم معانی، بیان و بدیع، شرح مطالع در علم منطق، کشف المرا در علم کلام و عقاید، رسائل و کفایه در علم اصول فقه، مکاسب در فقه، شرح منظومه و اسفار در فلسفه را تدریس کرد.

استاد مطهری در سال ۱۳۳۱ با دختر آیت‌ الله روحانی (ره) ازدواج کرد و در همان سال در حالی که به تدریس مشهور بود به تهران هجرت کرد. علت این هجرت را برخی تنگدستی شمرده‌اند، اما سببش هرچه بود، باید آن را لطف خفی الهی شمرد زیرا حضور مطهری در تهران و در جمع دانشگاهیان و روشنفکران، سراسر خیر و برکت و مایه تربیت و هدایت شد.

مطهری از ابتدای ورود به تهران، به سازندگی پرداخت. او در مدرسه مروی، آموزش فلسفه اسلامی را به شکل تطبیقی و مقایسه‌ای برای جویندگان حکمت و حقیقت، آغاز کرد. سخنرانی‌های روشنگر و مفید استاد، همزمان با تدریس در مدرسه مروی، در تهران آغاز شد. او توجه بسیاری به حل شبهات و پاسخگویی به سوال‌های موجود درباره معارف اسلامی داشت و با مطالعه، تحقیق، دقت، تلاش و اخلاص در این راه موفق شد.

در سال ۱۳۳۳ استاد مطهری تدریس در دانشگاه تهران را شروع کرد. استاد در دانشکده معقول و منقول الهیات و معارف اسلامی آن دانشگاه بیش از بیست سال به مبارزه عالمانه با جهل، مادی‌گری و غربزدگی پرداخت. رفتار ایشان با دانشجو به قدری صمیمی بود که دانشجو به استاد عشق می‌ورزید و مرید او بود. وی در آن دانشکده، دوره‌های لیسانس و دکترا، کلیات علوم اسلامی،منطق، فلسفه، کلام، عرفان، اصول فقه، فقه و حکمت عملی، فلسفه شرح منظومه، الهیات شفا، مقاصد الفلاسفه غزالی، تاریخ فلسفه، تاریخ مجادلات اسلامی و روابط فلسفه و عرفان را تدریس می‌کرد.

استاد مطهری بنا به توصیه امام خمینی(ره) از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷، هفته‌ای دو روز به قم می‌رفتند و در حوزه علمیه، دروس مهمی مانند شناخت، اصل غایت، فلسفه هگل، معارف قرآن، مارکس و مارکسیسم، منظومه، نجات و اسفار تدریس می‌کردند. استاد به حکم وظیفه شرعی از تهران به قم می‌رفتند تا تدریس کنند در حالی که در تهران، استادان با سابقه دانشگاه، با تقاضای بسیار در کلاس درس ایشان شرکت می‌کردند.

فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی

استاد مطهری در زمینه‌های مختلفی فعالیت داشت. گوشه‌ای از فعالیت‌های سیاسی،اجتماعی و خدمات فرهنگی استاد عبارتند از: نقطه ارتباطی جامعه با امام راحل در دوران تبعید امام، عضویت در جامعه روحانیت تهران و پیشبرد اهداف این نهاد روحانی در انقلاب، مسؤولیت شورای انقلاب پس از مهاجرت امام خمینی (ره) به پاریس، یار نزدیک امام پس از بازگشت امام از تبعید و مبارزه با مکاتب الحادی و مادی.

مبارزه با مارکسیم

ایدئولوژی مارکسیم که بعد از تحقق انقلاب اکتبر روسیه توجه نیروی انقلاب جوان را به خود جلب کرده و به‌عنوان تنها ایدئولوژی انقلابی مطرح بود، در ایران هم بخاطر همسایگی با روسیه تاثیر خود را گذاشت و مبلغان این ایده سعی کردند با شیوه‌های تبلیغاتی و همچنین ایجاد تشکیلات مخفی و در عین‌حال منسجم، اهداف خود را در جهت تغییر جامعه ایران و برقراری نظام سوسیالیستی پیش ببرند.

مارکسیم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت می‌کرد و اساسا دین را افیون جامعه می‌پنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان می‌خواستند دین را از اجتماع ریشه‌کن کنند.

یکی از موفقیت‌های چشمگیری که استاد مطهری در برابر مشکلات هجوم فرهنگی مارکسیتی داشت این بود که با هوشمندی و تدبر و تیزبینی مسائل را می‌دید و با آنها برخورد می‌کرد و از آن هراسی نداشت، بلکه از آنها استقبال و با آنها مبارزه می‌کرد. او کاملا با توطئه و دسیسه‌های کمونیست‌ها آشنا بود و می‌دانست که مارکسیت‌ها برای گمراهی مردم و به ویژه جوانان ابتدا شعارهای به ظاهر مردمی می‌دهند و هنگامی که به قدرت رسیدند بر علیه دین وارد صحنه می‌شوند.

فعالیت علمی؛ نشریه مکتب تشیع تا تدوین داستان راستان

شهید مطهری بعد از حدود سی سال بهره‌گیری از قرآن و عترت، قدم در سنگر نویسندگی گذاشت و سلاح قلم را به دست گرفت و مرزبان اسلام شد. این مرزبان، فقط به حل مشکلات و پاسخگویی به سؤال‌های موجود درباره مسائل اسلامی می‌اندیشید و هدف نوشته‌هایش همان بود.

او معتقد بود دین اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین به‌طور تدریجی در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، آموزش‌های غلطی است که به نام اسلام داده می‌شود. این دین مقدس بیش از هر چیز، از طرف برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه می‌بیند.

در سال ۱۳۳۶ توسط جمعی از دانشمندان حوزه علمیه قم، نشریه مکتب تشیع شروع به فعالیت کرد. استاد مطهری هم با این مجله، همکاری علمی و ارشادی داشت. مقالات استاد مطهری از جمله اصالت روح، قرآن و مسأله‌ای از حیات، توحید و تکامل و حق عقل در اجتهاد در نشریه مکتب تشیع منتشر شد.

سخنران جلسات انجمن اسلامی پزشکان

بعد از تاسیس انجمن اسلامی پزشکان استاد مطهری یکی از مهم‌ترین سخنرانان جلسات این انجمن بود. ایشان در سخنرانی‌هایش، موضوعات حساس و سرنوشت‌سازی مانند توحید، نبوت، معاد، مسأله حجاب، بردگی در نگاه اسلام، صلح امام حسن (علیه‌السلام)، امام صادق (علیه‌السلام) و مساله خلافت، مساله ولایت‌عهدی امام رضا (علیه السلام)، تربیت اسلامی، فطرت، ربا، بانک، بیمه را مورد بررسی قرار داد و آثاری ارزشمند به یادگار گذاشت.

تدوین داستان راستان

طرح تدوین داستان راستان از سوی یکی از موسسات علمی به آیت‌الله مطهری پیشنهاد شد. این کار چون از منظر استاد پسندیده و مفید بود، آن را انجام داد. او در زمانی شروع به داستان‌نویسی کرد که استادی مشهور در دانشگاه بود و از شخصیت‌ها و عالمان مهم مذهبی در کشور شمرده می‌شد. جلد اول داستان راستان در سال ۱۳۳۹ و جلد دوم در سال ۱۳۴۳ چاپ و منتشر و با توجه و استقبال کم‌نظیر مردم مواجه شد.

تاسیس حسینیه ارشاد

استاد مطهری سال‌ها بود که آرزوی تاسیس موسسه‌ای علمی فرهنگی را داشت تا بتواند جوابگوی نیازهای فکری جامعه باشد و به نشر و تبلیغ معارف عالی اسلامی بپردازد. سرانجام در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستانش، از جمله آقای محمد همایون، حجت الاسلام سید علی شاهچراغی، موسسه حسینیه ارشاد را تاسیس کرد. بعد از تاسیس حسینیه ارشاد، به کار این موسسه دل بست و با شور و حرارت و آگاهی و درایت به همکاری و برنامه‌ریزی پرداخت. او دانشمندان بسیاری را به آنجا دعوت می‌کرد تا سخنرانی کنند و خود نیز یکی از موفق‌ترین سخنرانان آن بود.

تالیف علل گرایش به مادی گری

کتاب علل گرایش به مادی گری که تکمیل شده دو سخنرانی استاد مطهری در سال‌های ۴۸ و ۴۹ در دانشسرای عالی است در سال ۱۳۵۰ منتشر شد. استاد این اثر کارآمد را در زمانی تالیف کرد که در میان نسل جوان، گرایشی به مکاتب مادی و از جمله مارکسیسم مشاهده می‌شد. سران سازمان منافقین هم در حال گرایش به مارکسیسم بودند که سرانجام مارکسیست شدند و به‌طور رسمی این تغییر ایدئولوژی را اعلام کردند. استاد در این کتاب به بررسی نقش کلیسا، مفاهیم فلسفی، اجتماعی و سیاسی در گرایش به مادی گری پرداخته است و علل لغزش‌ها و انحراف‌ها را در این زمینه روشن می‌سازد.

تالیف مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی

آخرین اثر قلمی استاد مطهری، کتاب «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی» است این کتاب در سال‌های ۵۶ و ۵۷ به رشته تحریر در آمد. آن استاد عالی‌قدر انحرافات فراوانی در نشریات برخی گروه‌های به ظاهر اسلامی و آثار بعضی روشنفکران مسلمان درباره جهان‌بینی اسلامی مشاهده می‌کرد. به همین دلیل و برای جلوگیری از التقاط، و از همه مهم‌تر برای روشن کردن نظر اسلام، این اثر را نوشت و در آن بسیاری از اشتباهات فکری روشنفکران را آشکار ساخت. در این کتاب، مواضع و جهان‌بینی بعضی از گروهک‌ها مانند منافقین مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

تدوین ماتریالیسم در ایران

کتاب «علل گرایش به مادی گری» که در سال ۱۳۵۰ منتشر شده بود مورد استقبال مردم قرار گرفت، به‌طوری که در سال ۱۳۵۷ به چاپ هشتم رسید و استاد مقدمه‌ای تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» به آن اضافه کرد. استاد مطهری در این مقدمه به افشا و نقد شیوه‌های جدید تبلیغ ماتریالیسم در ایران می‌پردازد و این بحث را در دو بخش تحریف شخصیت‌ها و تحریف آیات قرآن ارایه می کند.

در این مقدمه سودمند بود که آراء برخی از گروهک‌ها، از جمله گروهک فرقان مورد نقد و بررسی قرار گرفت و پوچی و سستی آن آشکار شد. بعد از انتشار این مقدمه، گروهک فرقان اطلاعیه‌ای منتشر کرد. در این اطلاعیه آمده است: « هر کس که در مسیر افکار ما قرار گیرد، به طریق انقلابی پاسخ او را می‌دهیم.» استاد مطهری در پاسخ به این اطلاعیه گفت:« اگر قرار باشد که انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد، و من در این راه کوچک‌ترین تردیدی ندارم.»

فهرست آثار استاد مرتضی مطهری

استاد مطهری، آثار بسیاری نوشته اند که نام این آثار را می خوانیم؛

آثار منتشر شده استاد بیش از ۵۰ کتاب است که برخی از مهم‌ترین آن عبارتند از:

مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی؛

آشنایی با قرآن؛

اسلام و مقتضیات زمان؛

انسان کامل؛

پیرامون انقلاب اسلامی؛

پیرامون جمهوری اسلامی؛

تعلیم و تربیت در اسلام؛

توحید؛

نبوت؛

معاد؛

حماسه حسینی؛

خدمات متقابل اسلام و ایران؛

عدل الهی؛

داستان راستان؛

سیری در نهج البلاغه؛

سیری در سیره نبوی؛

سیری در سیره ائمه اطهار (علیهم‌السلام)؛

شرح مبسوط منظومه؛

علل گرایش مادّیگری؛

فطرت؛

فلسفه اخلاق؛

فلسفه تاریخ؛

گفتارهای معنوی؛

مسأله حجاب؛

نظام حقوق زن در اسلام؛

قیام و انقلاب مهدی (عج)

برخی از آثار منتشر نشده استاد عبارتند از:
شرح منظومه (به زبان عربی به قلم حجة‌الاسلام شیخ محمدتقی شریعتمداری)

آشنایی با قرآن (جلدهای ۵ تا ۱۵)؛ فلسفه تاریخ (جلدهای ۲ تا ۴)

مسأله بردگی در اسلام

پانزده گفتار

توکل و رضا

انسان‌شناسی
حاشیه بر تفسیر المیزان

حمله محمدرضا پهلوی و دستگیری استاد

یکی از عالمانی که در هدایت و راهنمایی مردم در قیام ۱۵ خرداد نقش اساسی و سازنده داشت، استاد مطهری بود. او در سخنرانی آتشین و انقلابی خود در شب عاشورا خطاب به روحانیت گفت: «باید واقعیت را بگویید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاری بایستید.» بعد خطبه امام حسین (علیه‌السلام) ( ... مَن رأی سُلطاناً جائِراً ...) را مطرح کرد و به‌طور صریح و قاطع به محمدرضا پهلوی حمله کرد. به دنبال این سخنرانی حسینی بود که استاد مطهری دستگیر و زندانی شد. این حبس، حدود دو ماه به طول انجامید.

استاد مطهری یکی از اعضای شورای رهبری حزب سیاسی اسلامی و نظامی هیأت‌های مؤتلفه اسلامی بود. او در جمع آنان، مباحث سودمندی در خصوص انسان و سرنوشت سخنرانی کرد. بعد از تبعید امام خمینی(ره)، مهم‌ترین عکس‌العمل اسلامی در برابر این ظلم بزرگ، ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت بود که به دست قهرمانان هیأت‌های مؤتلفه اسلامی انجام شد و ارشاد و تأیید استاد مطهری بود که این اقدام را به ثمر رساند.

آیت‌الله مطهری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تثبیت حکومت اسلامی، فعالیت‌های بسیار ارزنده و سرنوشت‌سازی انجام داد. از آن جمله ایشان مهم‌ترین و مورد اعتمادترین مشاور امام راحل بود و نظرشان درباره معرفی افراد برای مسؤولیت‌های مختلف، پذیرفته می‌شد.

شهادت

بعضی از اعضای شورای انقلاب در شب یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ جلسه‌ای را درباره مسایل جاری مملکت در منزل دکتر سحابی تشکیل دادند که تا ساعت ۱۰:۰۵ شب ادامه داشت. استاد مطهری در پایان جلسه از منزل سحابی خارج شد تا به طرف اتومبیل دوستش برود. وقتی که به اول کوچه رسید شخصی از پشت سر ایشان را به نام صدا زد. وقتی استاد سرش را به پشت برگرداند توسط او ترور شد. این شخص، یکی از اعضا گروه منحرف فرقان به نام محمدعلی بصیری بود. پس از تیراندازی، استاد را به بیمارستان طرفه بردند، ولی معالجه اطبا و پزشکان اثر نداشت و سرانجام به شهادت رسید.

پیکر استاد در صبح روز پنج‌شنبه ۱۳ اردیبهشت در میان جمعیتی انبوه از دانشگاه تهران تشییع و به قم منتقل شده و در مسجد بالا سر مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) نزدیک قبر آیات عظام حائری، صدر، خوانساری، دفن شد.

پیام امام راحل

«گرچه انقلاب اسلامی ایران به رغم بدخواهان و ماجراجویان به خواست و توفیق خداوند به پیروزی رسید، لکن بر ملت و به حوزه‌های اسلامی و علمی خسارت‌های جبران‌ناپذیر نیز به دست منافقین ضد انقلاب واقع شد. همچون ترور خائنانه مرحوم دانشمند و اسلام‌شناس عظیم‌الشان آقا، حاج شیخ مرتضی مطهری (رحمة‌الله‌علیه). آنچه باید عرض کنم درباره او این است که او خدمت‌های ارزشمندی به اسلام و علم نمود و موجب تاسف بسیار است که دست خیانتکار این درخت ثمر بخش را از حوزه‌های علمی و اسلامی گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه‌ای محکم برای حوزه‌های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای اسلام و ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند.»

کد خبر 6088411 الناز رحمت نژاد

دیگر خبرها

  • فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر با ترجمه سید مهدی شجاعی به چاپ ششم رسید
  • رونمایی از ترجمه کتاب جنبش علوی، هجرت رضوی به زبان پشتو
  • کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم
  • فراخوان سی‌ودومین جایزه جهانی کتاب سال منتشر شد
  • سفر به عتبات یک سفر توحیدی است
  • رونمایی از کتاب «جنبش علوی، هجرت رضوی» در مشهد
  • کتاب «تعالیم اسلام» به قلم علامه طباطبایی به چاپ یازدهم رسید
  •  معرفی کتاب های بازار مالی
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
  • نقد کتاب مویه های آمو