Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تسنیم»
2024-05-01@00:12:19 GMT

خطر تغییر در سیرت و صورت انقلاب اسلامى

تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۷۴۸۷۸۰

خطر تغییر در سیرت و صورت انقلاب اسلامى

یکى از پرتکرارترین و هشدارآمیزترین کلمات در سخنرانى‌هاى سال گذشته رهبر معظم انقلاب، هشدار نسبت به خطر تغییر سیرت و صورت انقلاب اسلامى و به تعبیر دیگر هویت انقلاب اسلامى بود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، نزدیک به چهار دهه است که مهار قدرت، تغییر رفتار و استحاله انقلاب اسلامى ایران در دستور کار دشمنان انقلاب اسلامى قرار دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بر همین اساس یکى از مهم‌ترین راهبردهاى نظام سلطه طى 38 سال گذشته جهت مواجهه با ایران را باید تلاش براى «تغییر هویت انقلاب اسلامى » دانست که بخشى از آن در بعد «تخاصم با استکبار، یارى رساندن به مظلوم و ایستادگى در مقابل ظالم » معنا پیدا مى‌کند و یقیناً حذف گام به گام چنین مولفه‌اى از گفتمان انقلاب اسلامى به‌معناى تن دادن به نظامى اسلامى است که خاصیت و مولفه‌هاى اساسى خود را از دست داده و چیزى جز پوسته آن باقى نمانده است.
همین تلاش بى‌وقفه و پرحجم نظام سلطه و جریانى خاص در داخل با هدف «تغییر هویت انقلاب اسلامى » باعث شده که رهبر معظم انقلاب در سخنرانى‌هاى متعددى با اشاره به لزوم حفظ مبانى انقلاب اسلامى تأکید نمایند: «مبارزه با استکبار و نظام سلطه، براساس مبانى قرآنى، هیچ‌گاه تعطیل‌پذیر نیست و امروز آمریکا کامل‌ترین مصداق استکبار است... مبارزه با استکبار جزء مبانى انقلاب و از کارهاى اساسى است، بنابراین، خودتان را براى ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید.»
راهبردهاى جبهه ضد انقلاب با هدف کلان نفوذ و تغییر باورها و درنتیجه تغییر سیرت جمهورى اسلامى (تغییر رفتار) و ماندن پوسته و ظاهرى از انقلاب با درونى پوسیده، تماماً در نقطه مقابل اصول اساسى مکتب امام (ره) است: بزک کردن چهره واقعى دشمن و دامن زدن به بى‌خیالى و سهل‌اندیشى به‌منظور ایجاد فرصت براى پیچیده‌تر شدن دشمنى دشمنان، ایجاد غفلت از دشمنى دشمن یا تحریف دشمنى دشمن و هم‌چنین به حاشیه بردن اصل مرزبندى با دشمن، یدئولوژى زدایى از سیاست خارجى، القاى پایان مبارزه با استکبار (و مصداق آن آمریکا) و ورود به دوره جدید رقابت به جاى مبارزه،بى‌اعتقادى به وعده‌هاى نصرت الهى و اعتماد و خوشبینى به دشمن و وعده‌هایش، ایجاد رخنه‌هاى فرهنگى به‌عنوان زمینه اصلى اجراى پروژه نفوذ، ایجاد تردید در مردم نسبت به کارآمدى عناصر انقلابى و مدل و تفکر انقلابى، تخطئه و متهم کردن جریان‌ها و عناصر انقلابى و ارزشى و آن‌هایى که بر اساس باورهاى دینى و اعتقادى در مواقع خطر سینه سپر مى‌کنند به تندروى و افراط گرایى و فرسودن خاکریزهاى مستحکم انقلاب، نفى استقلال و ترویج وابسته‌گرایى و القاى ممکن نبودن پیشرفت بدون اتکا به قدرت‌هاى خارجى و راضى کردن آن‌ها، ترویج اسلام آمریکایى و اسلام سکولار که با ظلم مى‌سازد، از مظلوم حمایت نمى‌کند و نسبت به چارچوب‌ها و ضوابط شرعى قید و بى‌تفاوت است، ترویج اشرافى گرى و تجمل‌گرایى و بى‌توجهى به محرومان، ایجاد احساس تحقیر و خود کم‌بینى، سرکوب غیرت و عزت ملى و سلب هویت ملى که سلب هویت و سرکوب عزت یک ملت، ازجمله مقدمات لازم نفوذ فرهنگى است و سرانجام کند یا متوقف کردن عناصر اساسى اقتدار ملى از قبیل رشد علمى.
منظور از «سیرت انقلاب «همان اهداف، مبانى، هویت و اصولى مى‌باشد که انقلاب اسلامى ایران مبتنى بر آن‌ها شکل‌گرفته و جریان یافته که به قول رهبر معظم انقلاب مى‌توان از آن‌ها تحت عنوان «ساخت حقیقى و روح انقلاب «نیز یاد نمود و منظور از «صورت انقلاب «همان ابزارها و راهبردها و ملزوماتى اعم از نهادى و غیرنهادى مى‌باشد که در خدمت و در جهت تحقق سیرت بوده و به آن‌ها حیات و معنا بخشیده است که از منظر رهبر انقلاب، مى‌توان بر آن ها «ساخت حقوقى و رسمى «، قالب و جسم انقلاب نام نهاد.
در این نوشتار سعى داریم به تشریح بیانات معظم له در سالیان اخیر درباره چرایى و لزوم صیانت از صورت و سیرت انقلاب اسلامى بپردازیم.

یکى از پرتکرارترین و هشدارآمیزترین کلمات در سخنرانى‌هاى سال گذشته رهبر معظم انقلاب، هشدار نسبت به خطر تغییر سیرت و صورت انقلاب اسلامى و به تعبیر دیگر هویت انقلاب اسلامى بود.
ایشان این نگرانى و دغدغه را در نخستین روز عید نوروز 95 در حرم رضوى، سپس در روز 14 خرداد در مرقد امام خمینى (ره) و سپس در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى و در ادامه در دیدار مدیران صدا و سیما و هم‌چنین دیدار مردم قم به مناسبت قیام 19 دى ابراز داشتند.
* منظور از سیرت و صورت جمهورى اسلامى‌
رهبر معظم انقلاب که چندین بار مباحث مفصلى را پیرامون سیرت و صورت انقلاب و جمهورى اسلامى بیان کرده‌اند؛ سیرت جمهورى اسلامى را ساخت درونى و محتوایى نظام و صورت آن‌را قالب بیرونى و شکلى نظام دانند.
در واقع از منظر ایشان، ساخت حقوقى و رسمى نظام به‌منزله صورت و آرمان‌ها و اصول انقلاب و نظام به‌مثابه سیرت جمهورى اسلامى هستند: «آنچه مهم است این است که نظام جمهورى اسلامى یک ساخت حقوقى و رسمى دارد که آن قانون اساسى، مجلس شوراى اسلامى، دولت اسلامى، انتخابات - همین چیزهائى که مشاهده مى‌کنید - است، که البته حفظ این‌ها لازم و واجب است؛ اما کافى نیست. همیشه در دلِ ساخت حقوقى، یک ساخت حقیقى، یک هویت حقیقى و واقعى وجود دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقى در حکم جسم است؛ در حکم قالب است، آن هویت حقیقى در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهرى و حقوقى هم باقى بماند، نه فایده‌اى خواهد داشت، نه دوامى خواهد داشت؛ مثل دندانى که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اولین برخورد با یک جسم سخت در هم مى‌شکند. آن ساخت حقیقى و واقعى و درونى، مهم است؛ او در حکم روح این جسم است. آن ساخت درونى چیست؟ همان آرمان‌هاى جمهورى اسلامى است: عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزش‌ها، سعى براى ایجاد برادرى و برابرى، اخلاق، ایستادگى در مقابل نفوذ دشمن؛ این‌ها آن اجزاء ساخت حقیقى و باطنى و درونى نظام جمهورى اسلامى است. اگر ما از اخلاق اسلامى دور شدیم، اگر عدالت را فراموش کردیم، شعار عدالت را به انزواء انداختیم، اگر مردمى بودنِ مسؤولان کشور را دست‌کم گرفتیم، اگر مسؤولین کشور هم مثل خیلى از مسؤولین کشورهاى دیگر به مسؤولیت به‌عنوان یک وسیله و یک مرکز ثروت و قدرت نگاه کنند، اگر مسأله‌ى خدمت و فداکارى براى مردم از ذهنیت و عمل مسؤولین کشور حذف شود، اگر مردمى بودن، ساده‌زیستى، خود را در سطح توده‌ى مردم قرار دادن، از ذهنیت مسؤولین کنار برود و حذف شود؛ پاک شود، اگر ایستادگى در مقابل تجاوزطلبى‌هاى دشمن فراموش شود، اگر رودربایستى‌ها، ضعف‌هاى شخصى، ضعف‌هاى شخصیتى بر روابط سیاسى و بین‌المللى مسؤولین کشور حاکم شود، اگر این مغزهاى حقیقى و این بخشهاى اصلىِ هویت واقعى جمهورى اسلامى از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهرىِ جمهورى اسلامى خیلى کمکى نمى‌کند؛ خیلى اثرى نمى‌بخشد و پسوند «اسلامى «بعد از مجلس شورا: مجلس شوراى اسلامى؛ دولت جمهورى اسلامى، به تنهائى کارى صورت نمى‌دهد. اصل قضیه این است که مراقب باشیم آن روح، آن سیرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سیرت توجه داشته باشید. این، اساس قضیه است.»
* تغییر سیرت نظام، امرى تدریجى و نرم‌
رهبر معظم انقلاب به یکى از مشخصه‌هاى خطرناک در فرایند تغیر سیرت نظام اسلامى اشاره مى‌کنند و آن، این‌که تغییرت سیرت جمهورى اسلامى به به‌طور دفعى نخواهد بود، بلکه این مسأله به‌طور تدریجى صورت مى‌گیرد و همین تغییر تدریجى موجب غفلت بسیارى از کسانى‌که حتى ممکن است از دلسوزان انقلاب هم باشند، مى‌شود. در واقع تدریجى بودن تغییر، از ویژگى‌هاى بارز این مقوله است: «تغییر سیرت، تغییر آن هویت واقعى، بتدریج و خیلى آرام حاصل مى‌شود. توجه بعضى‌ها به این، غالباً جلب نمى‌شود، یا خیلى‌ها توجه‌شان جلب نمى‌شود. یک وقتى ممکن است همه متوجه شوند، که کار از کار گذشته باشد. خیلى باید دقت کرد. چشم بیناى طبقه‌ى روشن‌بین و روشنفکر جامعه -یعنى طبقه‌ى دانشگاهى - و چشم بیناى دانشجویان باید این مسؤولیت را همیشه براى خودش قائل باشد.»
* تلاش به شیوه‌هاى مختلف براى انحراف در سیرت نظام‌
مقام معظم رهبرى، تلاش براى ایجاد انحراف در آرمان‌ها و جهتگیرى‌هاى انقلاب را ازجمله درگیرى‌هاى اساسى در سال‌هاى بعد از جنگ و بعد از رحلت حضرت امام دانسته‌اند و به اقدامات مختلف پایگاه‌هاى دگراندیشان جهت ایجاد انحراف در آرمان‌هاى انقلاب اشاره مى‌کنند. نکته قابل توجه این‌که، اشاره رهبر انقلاب به اقدامات ساختارشکنانه دوران حاکمیت دولت‌هاى هفتم و هشتم و مجلس ششم در کشور است، که بیشترین تلاش‌ها براى مقابله و انحراف در آرمان‌هاى انقلاب و راه امام توسط جریان حاکم صورت گرفت: «انحراف در هدف‌ها، در آرمان‌ها، در جهتگیرى‌ها را باید مراقبت کرد که پیش نیاید. و این چیزى است که ما در طول این سال‌هاى طولانى -به‌خصوص بعد از جنگ و بعد از رحلت امام- درگیرش بودیم؛ جزو درگیرى‌هاى اساسى در این دو دهه‌ى گذشته، یکى همین بوده. تلاش‌هاى زیادى شده است براى این‌که جمهورى اسلامى را از روح و معناى خودش خارج کنند. تلاش‌هاى زیادى کرده‌اند؛ به شکل‌هاى مختلف؛ چه در زمینه‌هاى سیاسى، چه در زمینه‌هاى اخلاقى، چه در زمینه‌هاى اجتماعى؛ از اظهاراتى که شده و حرف‌هائى که زده شده. ما یک دوره‌اى را هم مشاهده کردیم که در مطبوعات ما رسماً، علناً، جدائى و تفکیک دین از سیاست را اعلان کردند! اصلاً مسأله‌ى یکى بودن دین و سیاست را که اساس جمهورى اسلامى و اساس حرکت عمومى مردم بود، زیر سؤال بردند. از این بالاتر؟! در دورانى، در مطبوعات ما دیده شد که صریحاً، علناً، از رژیم ظالم، جبار و سفاک پهلوى دفاع شد!»
* برجسته کردن مرزهاى اعتقادى و شاخص‌ها جهت مقابله با انحراف‌
اما علاوه بر آنچه گفته شد، رهبر انقلاب پادزهر انحراف در سیرت انقلاب را نیز ارائه مى‌دهند. از منظر ایشان، برجسته کردن مرزهاى اعتقادى و فکرى و روشن شدن شاخص‌هاى هویت انقلابى و اسلامى، عاملى است که به‌واسطه آن توان مقابل انحراف و تغییر سیرت انقلاب ایستاد.
از آن‌جایى که تغییر سیرت انقلاب و نظام اسلامى به‌طور تدریجى و نرم صورت مى‌گیرد، رنگ باختن و به فراموشى سپردن اصول اولیه و آرمان‌هایى که در ابتدا انقلاب بر اساس آن‌ها شکل گرفت؛ بیشترین کمک را به کسانى‌که تغییر سیرت نظام را در سر دارند، مى‌کند. بر همین اساس براى تقابل با این مسأله، باید مرزهاى اعتقادى و شاخص‌هاى هویت انقلابى و اسلامى و مولفه‌هایى که گفتمان اصیل انقلاب اسلامى را از گفتمان‌هاى انحرافى تفکیک مى‌کند، برجسته و روشن کرد: «مى شود با برجسته کردن مرزهاى اعتقادى و فکرى و سیاسى، جلوى این انحراف را گرفت. شاخص‌هاى هویت اسلامى بایستى معلوم باشد: شاخص عدالت‌طلبى، شاخص ساده‌زیستى مسؤولان، شاخص کار و تلاش مخلصانه، شاخص طلب و پویائى علمى بیوقفه، شاخص ایستادگى قاطع در مقابل طمع‌ورزى و سلطه‌ى بیگانگان، شاخص دفاع از حقوق ملى. از حقوق ملت، دفاعِ شجاعانه کردن یک شاخص است؛ مثل همین حق هسته‌اى؛ مسأله‌ى هسته‌اى. این یکى از ده‌ها نیاز کشور ماست؛ تنها مسأله‌ى ما نیست؛ اما وقتى دشمن روى این نقطه متمرکز شد، ملت هم ایستادگى کرد. در این نقطه‌اى که دشمن روى او تمرکز پیدا کرده است، اگر ملت عقب‌نشینى کند، اگر مسؤولین عقب‌نشینى کنند و از این حق قطعى و روشن صرف‌نظر کنند، بدون تردید راه براى دست‌اندازى به حقوق ملى براى دشمن باز خواهد شد
اما مهم‌ترین دلایل توجه سلطه‌گران به سناریوى تغییر هویت جمهورى اسلامى ایران را مى‌توان به شرح زیر برشمارى کرد:
- ارزیابى از اثربخشى تحریم‌ها در فضاى روانى جامعه‌
- تغییر نگرش جامعه ناشى از فشار تحریم‌ها و تولید سرمایه اجتماعى براى تغییر در داخل کشور
- امکان کانالیزه‌نمودن سرمایه اجتماعى تولید شده در حمایت از جریان تغییر طلب‌
- غفلت راهبردى انقلابیون از بازى پیچیده و چندبعدى نظام سلطه‌
* بازخوانى سناریوى تغییر هویت جمهورى اسلامى ایران‌
سناریوى تغییر سیرت و هویت جمهورى اسلامى ایران، داراى چهار محور است که اجرا و موفقیت هر کدام از آن‌ها، مى تواند با هم‌افزایى امکان موفقیت محور دیگر را فزاینده نماید. این محورها عبارتند از:
1- وادار نمودن جمهورى اسلامى ایران به تغییر رفتار در سیاست خارجى‌
2- مجبور ساختن نظام به پذیرش تغییر در محیط و آرایش سیاسى در داخل کشور
3- ایجاد تغییر در فضاى فرهنگى کشور
4- تغییر در محیط و نیروهاى اجتماعى داخل کشور
به نظر مى‌رسد هم‌افزایى محورهاى سناریوى تغییر هویت جمهورى اسلامى ایران، یکى از مهم‌ترین عوامل تعیین شده براى موفقیت سناریوى مذکور است. به‌طور مثال تغییر در سیاست خارجى، محیط و آرایش سیاسى را دچار تغییر خواهد کرد و متقابلاً تغییر در معادلات و محیط سیاسى، عبور از موانع تغییر در سیاست خارجى و شکستن مقاومت‌ها را براى تغییرطلبان هواخواه لیبرالیسم امکان‌پذیر خواهد ساخت.
وادار ساختن جمهورى اسلامى ایران به تغییر در سیاست خارجى، پیشانى این سناریو است. عادى‌سازى مذاکره با آمریکا به بهانه رفع تحریم‌ها و حل مسأله هسته‌اى، ریل‌گذارى براى کدخداپذیرى و سازش‌پذیرى، بسترى است که این لایه از سناریو را محقق مى‌سازد.
* آفات سیرت و صورت انقلاب اسلامى‌
1. تخلف از اوامر رهبر
همان‌طور که پیروزى از امر رهبرى انقلاب مایه پیروزى بود، یقیناً تخلف از اوامر و دستورات رهبرى نیز موجب شکست خواهد بود. جالب اینجاست که قرآن به سه آفت از آفات یادشده در آیه‌اى اشاره مى‌کند و شکست مسلمین را در جنگ احد بدست لشگریان قریش معلول همین سه عامل مى‌داند. چنان‌که پیروزیشان را در جنگ بدر معلول خستگى ناپذیرى و وحدت و اطاعت امر رهبرى مى‌داند، لذا مى‌فرماید: «خداوند وعده خود را به شمار (درباره پیروزى بر دشمن در احد) راست گفت در آن هنگام که دشمنان را به فرمان او به قتل مى‌رساندید تا این‌که سست شدید و در کار خود به نزاع پرداختید و بعد از آن‌که خداوند به شما نشان داد آنچه را که دوست داشتید (از غلبه بر دشمن) سر به نافرمانى گذاشته و عصیان کردید و...».
2. نفوذ فرصت طلب‌ها
رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفتهاى بزرگ هر نهضت است. وظیفه بزرگ رهبران اصلى این است که راه نفوذ و رخنه این‌گونه افراد را هرچه سریع‌تر سد نمایند. هر نهضتى مادامى که مراحل دشوار اولیه را طى کند سنگینى‌اش بر دوش افراد مؤمن و فداکار است اما همین که به بار نشست و یا لااقل نشانه‌هاى بار دادن آشکار گشت سر و کله افراد فرصت طلب پیدا مى‌شود روز به روز که از دشواریها کاسته مى‌شود و موعد چیدن ثمر نزدیک تر مى‌گردد فرصت‌طلبان محکم‌تر و پرشورتر پاى علم نهضت سینه مى‌زنند تا آن‌جا که تدریجاً انقلابیون مؤمن و فداکار اولیه را از میدان بدر مى‌کنند این جریان از چنان کلیتى برخوردار است که مى‌گویند انقلاب فرزند خور است. گوئى که خاصیت انقلاب این است که همین که به نتیجه رسید فرزندان خود را یک یک نابود مى‌سازد ولى انقلاب فرزند خور نیست این غفلت از نفوذ و رخنه فرصت‌طلبان است که فاجعه به بار مى‌آورد.
این فرصت‌طلبى تاریخ دیرینه دارد و مختص انقلاب اسلامى نیست و اثر شومش را در صدر اسلام هم نشان داده است. فرصت‌طلبان جاى شخصیتهاى مؤمن به اسلام و اهداف اسلامى را گرفتند، وزیر و کعب الاحبارها مشاور شدند و اما ابوذرها و عمارها به تبعیدگاهها فرستاده شده و یا در زیر لگدها پایکوب شدند. بنابراین جامعه اسلامى باید بسیار به این موضوع توجه نموده و جلو نفوذ آنان را بگیرند.
3. نفوذ اندیشه‌هاى بیگانه‌
اندیشه‌هاى بیگانه از دو طریق مى‌تواند نفوذ کند. یکى از طریق دشمنان آگاه و دیگرى از طریق دوستان نادان.
الف - دشمنان آگاه: هنگامى که یک انقلاب اوج مى‌گیرد و جاذبه پیدا مى‌کند و مکتبهاى دیگر را تحت الشعاع قرار دهد پیروان مکاتب دیگر براى رخنه کردن در آن مکتب و پوساندن آن از درون اندیشه‌هاى بیگانه را که با روح آن مکتب سازگار نیست وارد آن مکتب نموده و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت مى‌اندازند و یا کم اثر مى کند که نمونه‌اش را در قرون اولیه اسلام دیده ایم. به این صورت که پس از گستردگى و جهان‌گیرى اسلام مخالفین اسلام مبارزه با اسلام را از طریق تحریف آغاز کردند، اندیشه‌هاى خود را با مارک تقلبى اسلام صادر نمودند، اسرأئیلیات، مجوسیات، مانویات با مدارک اسلام وارد حدیث و تفسیر و افکار و اندیشه‌هاى مسلمانان گردید و بر سر اسلام آمد آنچه آمد. خوشبختانه علما اسلام متوجه این جهت شده و تا حد زیادى آفت زداییى کرده و هنوز هم ادامه دارد.
ب - دوستان نادان: گاهى پیروان یک مکتب به‌علت ناآشنایى درست با مکتب مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه هاى بیگانه مى‌گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه به آن نظریات رنگ مکتب داده و عرضه مى‌کنند. متاسفانه این مسأله نیز در جریانات قرون اولیه اسلامیه دیده مى‌شود که مثلاً مجذوب شدگان به فلسفه یونانى و آداب و رسوم ایرانى و تصوف هندى نظریات و اندیشه‌هایى را به‌عنوان خدمت نه به قصد خیانت وارد اندیشه‌هاى اسلامى کرده‌اند. خوشبختانه این جهت نیز از چشم تیزبین علما اسلامى دور نمانده و یک جریان در این موضوعات پیدا شده که سیر تحولات آن نظریات در جهت حذف نظریات بیگانه هدایت شده است. متأسفانه پس از انقلاب اسلامى ایران و اوج گرفتن آن به‌طورى که مکتبها و اسمهاى دیگر را تحت الشعاع قرار داده است این هر دو جریان مشاهده مى‌شود.
گروهى را مى‌بینیم که وابسته به مکتبهاى دیگر و بالخصوص مکتبهاى ماتریالیستى هستند و چون مى‌دانند با شعارها و مارکهاى ماتریالیستى کمتر مى‌توان جوان ایرانى را شکار کرد، اندیشه‌هاى بیگانه را با مارک اسلامى عرضه مى‌دارند. بدیهى است اسلامى که با محتواى ماتریالیستى در مغز یک جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامى داشته باشد بسرعت دور انداخته خواهد شد و گروهى دیگر را مشاهده مى‌کنیم که افرادى مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامى و شیفته مکتب‌هاى بیگانه بنام اسلام اخلاق مى‌نویسند و تبلیغ مى‌کنند اما اخلاق بیگانه فلسفه تاریخ مى‌نویسند همان‌طور فلسفه دین و نبوت مى‌نویسند، همان‌طور اقتصاد مى‌نویسند، همان‌طور سیاست مى‌نویسند، همان‌طور جهان بینى نویسند، همان‌طور تفسیر مى‌نویسند و به خورد افراد ناآشنا هند و این‌ها متأسفانه خطرشان بیشتر از گروه اولى است لذا باید کوشش شود که مبادا با ورود اندیشه‌هاى بیگانه ضربه‌اى بر اسلام و سیرت صورت انقلاب اسلامى وارد شود.
4. رجعت تدریجى به ارزشهاى فرهنگى طرد شده‌
بدیهى است که در هر جامعه انقلابى با سقوط سیستم سیاسى بلافاصله ارزشهاى مسلط بر آن محو نمى‌گردند، تأثیر ارزشهاى مزبور به طول مدت سلطه آن‌ها بر جامعه و نفوذ بر مسأله فرهنگى، اجتماعى و تربیتى بستگى دارد. در واقع هرچه طول مدت مبارزه براى پیروزى انقلاب کمتر باشد آثار ارزشهاى نظام پیشین دوام بیشترى مى‌یابد ازجمله این ارزشهاى مذموم از نظر رهبران انقلاب اسلامى راحت‌طلبى، فساد اخلاق، رشوه‌خوارى و... مى‌باشد. در صورتى که یک مبارزه مستمر و طولانى با ارزشهاى فرهنگى گذشته به عمل نیاید تدریجاً با رشد مجدد آن ارزشها موجبات انحراف و آلوده کردن ارزشهاى اصیل انقلابى را فراهم مى‌سازد و سیرت انقلاب را ناپاک مى‌کند.
5. خستگى نیروهاى انقلابى و از دست دادن روحیه انقلابى‌
یکى دیگر از آفتهایى که متوجه سیرت و صورت انقلاب اسلامى است، گاهاً سستى در جناح انقلابیون مى‌باشد که خود را به‌صورت کناره‌گیرى از صحنه به‌دلیل موفقیت انقلاب و به ثمر رسیدن آن خستگى و یأس از انقلاب به‌دلیل مواجه شدن با مشکلات و عدم موفقیت در حل آن‌ها ناامیدى از پیاده شدن معیارهاى ایدئولوژیکى و... نشان مى‌دهد.
همه این‌ها خود آفات انقلاب‌اند که باید نیروهاى انقلابى توجه داشته باشند و همان شور و شوق زمان انقلاب را در خود حفظ نموده و در برابر مشکلات کمر خم نکرده و در مقابل همه شدائد استقامت به خرج دهند تا انقلاب به‌طور کامل به ثمر بنشیند و از خطر سقوط رهایى یابد وگرنه با کمترین سستى و کناره‌گیرى، انقلاب با امواج خطرها مواجه خواهد شد.
6. کناره‌گیرى و انزوا مدیران لایق و متعهد
یکى دیگر از آفات که سیرت و صورت انقلاب را ممکن است تهدید کند، کناره‌گیرى و انزواطلبى مدیران لایق و متعهد به‌خاطر تنزه و قداست‌طلبى است. چنین افرادى با احساس مسؤولیت شرعى از برخورد با مشکلات و موانع و جوسازیهاى غلط نباید بهراسند و کماکان باید در صحنه حضور داشته باشند وگرنه در غیر این صورت امکان نفوذ فرصت طلبها و عوامل ناصالح وجود خواهد داشت. آنگاه است که انقلاب از مسیر اصلى منحرف شده و چه‌بسا به ضد خود تبدیل خواهد شد.
7. اختلاف‌
همانگونه که وحدت و یکپارچگى ملت و مسؤولین و گردانندگان انقلاب مایه پیروزى انقلاب است، در مقابل اختلاف و تشتت ملت باهم و یا اختلاف مسؤولین رده بالاى نظام که قهراً موجب دو دستگى مردم نیز خواهد شد باعث شکست انقلاب و به سقوط کشیدن آن خواهد بود. لذا براى حفظ انقلاب باید از هر نوع اختلاف و تشتت که به حق بدترین آفت انقلاب است پرهیز نمود وگرنه با وجود اختلاف نفوذ ابرقدرتها و دشمنان در یک طرف درگیر آسان بوده و شکست انقلاب حتمى خواهد شد.
8. ابهام طرحهاى آینده‌
براى تخریب یک ساختمان و بناى مجدد آن دو احساس وجود دارد یعنى منفى و مثبت. در احساس منفى یعنى تخریب مسأله آنچنان مشکل نیست بلکه با اندک توجه تخریب صورت مى‌گیرد ولى این احساس مثبت است که نیاز به طرح و نقشه دارد. یعنى وقتى بطرف مى‌گوئى این خانه قدیمى را به هم مى‌زنیم و سپس خانه به شک و شیوه جدید برایت مى‌سازیم اگر طرح ساختمان جدید را کشیده و به او نشان بدهید او بدون هیچ دلهره‌اى حاضر به تخریب خانه موجود مى‌شود ولى هر چندهم که شما مورد اعتماد باشید بدون طرح و نقشه قبلى فقط به او قول مى‌دهید که من براى شما خانه خوبى مى‌سازم. آن شخص با یک دنیا دلهره خانه را تخریب مى‌کند زیرا نمى‌داند خانه بعدى بهتر از خانه قبلى خواهد بود یا نه؟
انقلاب اسلامى نیز یک چنین حالتى را دارد. لذا باید مسؤولان و دولت به مردم طرح بدهند که در حوزه‌هاى مختلف وجودى مى‌خواهند چه کنند و بالاخره شکل و شیوه حکومت چه جامعه ایده‌آلى را مى‌خواهند تشکیل دهند؟ هرچند بحمدالله ما در اسلام مواد خام یک حکومت ایده‌آل را به حد کافى در منابعمان داریم و نیازى به مکاتب دیگر نیست ولى باید آن‌را تصفیه و تبدیل به کالاى مورد نیاز کرد. بنابراین طرح و نقشه نداشتن براى آینده خود از آفاتى است که سیرت و صورت انقلاب را ممکن است تهدید کند.
9. خود باختگى‌
یکى دیگر از آفات سیرت و صورت انقلاب اسلامى که مسیر انقلاب را ممکن است عوض کرده و انقلابیون را از بین راه از کارشان پشیمان و منصرف کند، خودباختگى در مقابل قدرتهاى حاکم و استعمارى است. زیرا وقتى که یک مبارز انقلابى در برابر یک حکومت استعمارى قیام کند و بعد در اثر مشاهده بعضى از پیشرفتهاى آن حکومت استعمارى خود را ببازد دیگر توان مبارزه با او را نخواهد داشت. لذا یکى از آفات اصلى سیرت و صورت انقلاب همین خودباختگى مى تواند باشد.بنابراین مردم انقلابى نباید در برابر قدرتهاى استعمارى حس خفت و خوارى نموده و خود را ذلیل بدانند. اگر جامعه اسلامى در برابر آنان قد علم نماید و آنان را از اریکه قدرت به زمین بکشد و خود را از تحت سلطه آنان بیرون آورد، آنان دیگر از چنین قدرتى برخوردار نخواهند بود.
10. ناآگاهى و عدم توجه به حیله‌ها و نقشه‌هاى ضدانقلاب‌
اگر انقلابیون احزاب و گروههاى مخالف را شناسایى نکرده و به طرحها و نقشه‌هایشان آگاهى نداشته باشند آنان به راحتى و بزودى مى‌تواند انقلاب را از بین برند. لذا علم شناخت دشمن چه داخلى و چه خارجى و ناآگاهى نسبت به نقشه‌هاى شوم آنان هم یکى از آفتهاى سیرت و صورت انقلاب مى‌تواند تصور شود.
11. بازگشت از معنویت‌
انقلابیون به‌خصوص در انقلاب اسلامى ایران با یک نیت خاص و معنویتى مخصوص انقلاب را آغاز کرده‌اند. لذا تا زمانى که به همان معنویتشان باقى بمانند و درصدد خدمت به بندگان خدا باشند، انقلاب محفوظ خواهد ماند ولى اگر پس از بدست گرفتن قدرت به فکر دنیا و امور مادى بیفتند و از آن حالت قداست زمان انقلاب بگذرند این اولین زنگ خطر براى انقلاب خواهد بود.
12. کاهش حساسیت و مشارکت عامه در مسایل نظام‌
کاهش حساسیت و مشارکت عمومى در مسائل سیاسى، اجتماعى و در کلیه صحنه‌هاى تصمیم‌گیرى نیز به‌عنوان یک آفت باعث آن مى‌گردد که حکومت از صلابت و اتقان گذشته بى‌بهره گشته و زمینه سست شدن ارکان انقلاب فراهم آید. ازاین‌رو تأکید و توجه به حضور دایمى و آگاهانه نیروى‌هاى انقلابى در کلیه مراحل شکل‌گیرى، تثبیت و تداوم انقلاب ضرورى است که در غیر این صورت مسیر نهضت و انقلاب در جهت نیل به اهداف از پیش تعیین شده نخواهد بود.
* جمع بندى‌
به‌عنوان جمع بندى نهایى باید تأکید داشت ظهور انقلاب اسلامى ایران که با برچیدن بساط نظام 2500 ساله ستم‌شاهى و سلطه همه‌جانبه و فراگیر نظام سلطه غرب و شرق در ایران آغاز شد و به همراه خود انقلابى بزرگتر و عمیق تر را رقم زد که پس لرزه‌هاى آن‌ها طى سال‌هاى اخیر به‌شدت منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را لرزانده است، حاوى اصول و مبانى و آرمان‌هایى از قبیل ارج نهادن به ارزش‌هایى چون عدالت، کرامت، حاکمیت مردمى، استکبارستیزى و... است که از آن تحت عنوان هویت، روح، نرم افزار و به عبارت دقیق سیرت انقلاب اسلامى یاد شود که به انحاء مختلف همواره مورد تعرض دشمنان بوده است. ضمن این‌که در این بین نباید از صورت و جسم و سخت افزار و کالبد انقلاب نیز غفلت نمود که آن‌ها هم مقولاتى همچون نظام رهبرى، قانون اساسى، دولت، انتخابات، ساختارهاى نهادى و غیرنهایى و... تبلور یافته است که این‌ها نیز به موازات سیرت و روح انقلاب کماکان در تیررس دشمنان قسم خورده این انقلاب و ملت بزرگ بوده‌اند.
اما آنچه مسلم است این است که تهدیدات و آفاتى که از همان نخستین روزهاى انقلاب متوجه نظام اسلامى بوده و به مرور نیز در قالب جنگ نرم نظام سلطه علیه انقلاب تداوم یافته است، تا زمانى که مردم و مسؤولان از اتحاد و همدلى برخوردار بوده و بصیرت و بصیرت افزایى و غفلت گریزى در جامعه موج زند و تخطى از اصول و مبانى و ارزش‌هاى انقلاب به‌عنوان یک امر مزموم شمرده شود و از آن جلوگیرى گردد، لذا این تهدیدات و آفات نیز ولو این‌که بزرگ و فراگیر هم باشد در خوشبینانه‌ترین حالت به سرابى بیش منتهى نخواهد شد.

انتهای پیام/

R1010110/P1010110/S4,36/CT4

منبع: تسنیم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۴۸۷۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

احمد مسجدجامعی: در اوایل انقلاب، بسیاری از مهم‌ترین مشاغل از جمله ریاست‌جمهوری، نخست‌وزیری و نمایندگی مجلس و استانداری بحق در اختیار معلمان بود/ از اقدامات نابخشودنی سال‌های اخیر، تغییر نام دانشگاه تربیت معلم است

به گزارش جماران؛ احمد مسجدجامعی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات با عنوان «آقای مدرسی» نوشت:

از اقدامات نابخشودنی سال‌های اخیر، تغییر نام دانشگاه تربیت معلم یا در آغاز، دارالمعلمین مرکزی و دارالمعلمات تهران است که سابقۀ تأسیس آن به ریاست ابوالحسن‌خان فروغی، نزدیک به دو دهه پیش از راه‌اندازی دانشگاه تهران می‌رسد و بزرگانی چون عیسی صدیق‌اعلم، ملک‌الشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، علی‌اکبر سیاسی، سید محمدکاظم عصار، فاضل تونی، بدیع‌الزمان فروزانفر، محمدحسن گنجی و ...  و بعدها شکوه نوابی‌نژاد و سید محمد موسوی بجنوردی آنجا تدریس می‌کردند و استادان زنده‌یاد مجتبی مینوی، حبیب یغمایی، عبدالحسین زرین‌کوب، محمد معین، سید فخرالدین شادمان، محمود نجم‌آبادی، حمید عنایت، محمدامین ریاحی و ...  و بعدها مرحوم رجایی فارغ‌التحصیل آنجا بودند. طرفه‌ اینکه همزمان با تحولات ناشی از جنگ جهانی اول در پیرامون ایران از جمله تجزیۀ امپراتوری عثمانی و انقلاب بلشویکی در روسیه، اندیشمندان ایرانی به فکر آموزش‌وپرورش بودند تا با گسترش علم و معارف به توسعه و پیشرفت کشورشان کمک کنند. به‌هرحال، کمتر کسی از شخصیت‌های نام‌آور علم و مفاخر فرهنگ در تاریخ معاصر است که گذارش به این نهاد علمی نیفتاده باشد؛ هرچند جز استادان، فارغ‌التحصیلان و همکاران این دانشگاه و بنا و عمارت آنجا نیز بخشی از حافظۀ تاریخی پایتخت است.

زمانی من نیز در هیأت‌امنای آنجا عضویت داشتم و در همان دوره، ساختمان قدیم و محوطه‌های پیرامونش را، که مارکف، معمار برجستۀ روس‌تبار و همکاران ایرانی‌اش پدیدآورندۀ آنند، با کمک مدیریت‌های شهری و فرهنگی و آموزشی و میراثی، بازسازی و بازپیرایی و تکمیل و تجهیز کردیم تا به مناسبت صدمین‌ سال راه‌اندازی این مرکز علمی به موزۀ تربیت معلم تبدیل شود که البته، چنین نشد و بخش اداری را در آن مستقر کردند. این عمارت در شمال دانشکدۀ تربیت معلم دیروز و خوارزمی امروز در تقاطع خیابان عباس‌آبادِ پیش‌ترها و روزولت پیشین و شهید مفتح کنونی با خیابان خندق ناصری پریروز، شاهرضای دیروز و انقلاب اسلامی امروز قرار دارد. بخشی ویژه به شخصیت و آثار و رساله‌ها و پایان‌نامه‌ها و ترجمه‌ها و مقالات دربارۀ خانواده، شخصیت و آثار پروین اعتصامی اختصاص یافت که در کنارش، دیگر مدرسان، فارغ‌التحصیلان و بانوان معلم در این مجموعه معرفی شوند که از آن همه فقط تالاری با این نام باقی ماند. همچنین، سفارش ساخت سردیس پنج تن از شخصیت‌های برجستۀ این دانشگاه در دستور کار قرار گرفت و ساخته شد: خانم پروین اعتصامی، کتابدار و شاعر؛ آقایان مصاحب، بنیادگذار دانشنامه‌نویسی جدید؛ عبدالعظیم‌‌خان قریب، مصصح و تدوینگر نخست دستور زبان فارسی؛ عبدالکریم قریب، از پیشگامان رشتۀ زمین‌شناسی و محمدعلی رجایی، وزیر و نخست‌وزیر و رئیس‌جمهوری و قرار بود این کار ادامه یابد که چنین نشد: برای محمدباقر هوشیار، استاد برجستۀ تعلیم و تربیت و روان‌شناسی؛ غلامحسین صدیقی، استاد پرآوازۀ فلسفه و پدر جامعه‌شناسی و وزیر کشور دکتر مصدق و غلامحسین شکوهی، استاد برجسته و پدر تعلیم و تربیت امروز و نخستین وزیر آموزش‌وپرورش پس از انقلاب، که سخن او فراموش نمی‌شود: «معلم قلب آموزش‌وپرورش است.»

در همان سال‌ها، کلنگ بنای مسجدی را در محوطۀ آنجا به‌ یاد شهدای نامدار و گمنام معلم به زمین زدیم. همان‌جا گفتم اضافه‌کردن این بنا در هماهنگی با عمارت پیشین باشد و پیشنهاد دادم نام آن را مسجد معلم بگذاریم. پیش‌ترها، اتوبوس‌های شرکت واحد هنگام توقف روبه‌روی این دانشگاه، می‌گفتند: ایستگاه معلم؛ اما هم‌اکنون ایستگاه متروی آنجا به این نام خوانده نمی‌شود.

نمی‌دانم تربیت یا معلم، کدام‌یک مشکل دارد که بایستی نام قدیم‌ترین نهاد آموزش عالی کشور با آن همه سابقه و فارغ‌التحصیلان تأثیرگذار و دانشمندان صاحب‌نام تاریخ علم تغییر کند و احداث موزه‌اش با آن همه برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری به فراموشی سپرده شود. به‌هرحال، آموزش و شغل معلمی جایگاهی رفیع در فرهنگ و آیین ما داشته و دارد؛ تا جایی که در زمان جنگ‌های جهانی نیز این کار رها نشده‌ است؛ برای نمونه، درست در همان دورۀ اشغال تهران در شهریور 1320 به دست نیروهای متفقین، مردم پایتخت از فرهنگ غافل نبوده و مدرسه‌ای در حوالی میدان شوش دایر کردند که هم‌اکنون نیز فعال است و در تهرانگردی آنجا را شناسایی کردیم. در اهمیت معلم همین بس که به ارسطو معلم اول و به ابونصر فارابی معلم ثانی گفته‌اند. بین معاصران هم بسیاری از بزرگان خود را با عنوان معلم معرفی کرده‌اند؛ حتی اگر برجسته‌ترین و ممتازترین استادان دانشگاهی و حوزوی بوده‌اند، کسانی همچون سید محمد فرزان، زرین‌کوب، باستانی پاریزی، مطهری و شفیعی کدکنی و برخی این شغل و سمت را بر استادی دانشگاه ترجیح داده‌اند؛ همچون سید محمد محیط طباطبایی. در روزگار ما در تاجیکستان، به شخصیت‌های مهم معلم می‌گویند.

در اوایل انقلاب، بسیاری از مهم‌ترین مشاغل ازجمله ریاست‌جمهوری، نخست‌وزیری و نمایندگی مجلس و استانداری بحق در اختیار معلمان بود؛ معلمانی که در مسیر طبیعی آموزش و پرورش جایگاه واقعی خود را می‌یافتند و ازنظر اعتماد اجتماعی، بالاترین رتبه را در نظرسنجی‌ها داشتند. باید روز معلم را هم مغتنم شمرد تا به اهمیت این شغل شریف بیش از پیش، تأکید و حرمت طبقۀ معلم پاس داشته شود؛ نه‌تنها ازنظر مالی، که البته، آن هم بسیار ضروری است؛ بلکه ازنظر معنوی که اجازۀ اظهارنظر، دست‌کم در امور مربوط به آموزش‌وپرورش و مسائل دانش‌آموزان و معلمان و کتا‌ب‌های درسی و برنامه‌های آموزشی را داشته باشند.

در سال‌هایی که محصل مدرسۀ علوی بودم، آقای علی مدرسی، نوۀ دختری مرحوم آیت‌الله سید حسن مدرس نمایندۀ علمای نجف در مجلس شورای ملی و بعدها نمایندۀ مردم اصفهان و تهران در همان مجلس، معلم انشای ما بود. صورت و قامت بلند او با تصاویر جدش شباهت داشت و در رفتار او تفاوتی آشکار با دیگر آموزگاران دیده می‌شد. به روال آن سال‌ها، بیشتر معلمان با کت و شلوار و کراوات و صورت اصلاح‌شده سر کلاس حاضر می‌شدند. دفتر معلمان در کنار اتاق مدیریت بود. اتاق مشدی محمد، خدمتگزار مدرسه نیز در گوشۀ حیاط قرار داشت که هم برای معلمان چای می‌برد و هم غذای دانش‌آموزان را گرم می‌کرد. در زنگ تفریح، آقای مدرسی کنار پنجرۀ بستۀ آن اتاق و روبه‌روی پرچم برافراشتۀ ایران می‌ایستاد و ازآنجاکه قدی بلند داشت، پای چپش را تا می‌کرد و کف کفشش را به دیوار پشت‌ سر تکیه می‌داد. دیگر معلمانی که در حیاط کنار او می‌ایستادند، آقایان فیض دبیر علوم اجتماعی، حاج‌فرج (سروش امروزی) داروساز و معلم شیمی و مهندس مجمریان دبیر جبر و مثلثات بودند. آقای مدرسی در مدرسه و هنرستان بزرگ صادق اسبق، رضاشاه سابق و امام جعفر صادق(ع) کنونی، روبه‌روی ایستگاه قدیم ماشین دودی در خیابان «گار ماشین» دیروز و ری امروز با آن بنای رفیع و زیبای قاجاری که خوشبختانه تخریب نشده‌است؛ نیز تدریس می‌کرد؛ البته نه انشا، بلکه علوم فنی و مهندسی و من یک‌بار، به محوطۀ هفت‌هکتاری آنجا که با صدها درخت چنار تناور و بناهای کارگاهی و کلاس‌ها و تالارهای و زمین‌های متعدد ورزشی و غیرورزشی به دست مهندسان اتریشی ساخته شده بود، رفتم و در تهرانگردی سال‌های اخیر دوباره ازآنجا دیدار داشتم.

در همان سال‌ها، با کمک ایشان و دیگر معلمان، نخستین روزنامۀ دیواری و سپس نشریه‌ای به نام «پیوند» در قطع پالتویی و بعد رقعی و آخر سر هم 4آ منتشر می‌کردیم که انتشار آن تا سال سوم دبیرستان، سیکل اول، دوام آورد و گروهی همنام با نشریه داشتیم و آقای مدرسی نیز دربارۀ آن سرود: «تا به راه دوستی‌ها سخت‌پیوندیم ما/  چهرۀ زیبای هستی را چو لبخندیم ما// کشتی اخلاق را در بحر طوفان‌زای غم/ ناخدایی بس دل‌آرام و خردمندیم ما».

در آن زمان، آقای مدرسی به آقای روزبه، مدیر مدرسه، گفته بود که ما این همه دکتر و مهندس تحویل داده، اما یک نویسنده تربیت نکرده‌ایم و از او خواسته بود که رشتۀ ادبی را راه‌اندازی کند. آقای روزبه پاسخ داده بود که اگر شمار داوطلبان به هشت تن برسد، چنین می‌کند و چنین شد؛ هرچند بیش از یک سال دوام نیاورد و فضا و مدیریت مدرسه با چنان تفکری همراهی نداشت.

در همان یک سال رشتۀ ادبی، نشریه‌ای به نام «شبنم» البته فقط یک شماره منتشر کرد که عملاً می‌توانست مانع کار نشریۀ پیوند باشد و شعری هم در صفحۀ اول آن آمده بود: «اشک گل شبنم شد و این را سرود/ دردها شد جان من خود را نمود»؛ پس‌ازآن، همان گروه نشریۀ «چکاد» را داد که آن هم یک شماره بیشتر دوام نیاورد و مشاور هردو نشریه معلم راهنمای آن دوره سید کمال خرازی بود که نام وی در شناسنامۀ اثر می‌آمد.

آقای مدرسی یک‌بار انشای من را که سال‌پایین‌تری بودم، به کلاس آن‌ها برد. در آن سال‌ها، از آثار آقای محمدرضا حکیمی به‌ویژه کتاب «سرود جهش‌ها» تأثیر می‌پذیرفتم: «سرودی است خواستیمش خواندن ... ». در آن انشا، عبارات انقلابی از این‌گونه آورده بودم: «هنگامی که اشک یتیمان و خون شهیدان به صورت زیور تاج شاهان درآید، این شما جوانانید که ... ».

آقای علامه، مدیر ما، دفتر صدبرگ جلدچرمی انشایم را که در آن اشعاری از اخوان و آزرم و فروغ و ... آورده بودم، گرفت و به من گفت: «شما دیگر انشا ننویسید.» آقای مدرسی هم گفت: «عیب ندارد، شما کتاب بنویسید» و من شروع کردم به خواندن کتاب «تاریخ چیست؟» ای. اچ. کار ترجمۀ حسن کامشاد، که با طرح جلدی ساده و زیبا در انتشارات خوارزمی چاپ شده بود و نوشتن مطلبی را آغاز کردم؛ شبیه چنین چیزی که اگر کسی به تنهایی در جزیره‌ای به سر ببرد، هیچ‌گاه تاریخ شکل نخواهد گرفت؛ تاریخ محصول اجتماع و روابط جمعی است و نوشته‌هایم را به آقای مدرسی دادم و او در کنارش نوشت: «شما خوب می‌نویسی/ شما خوب می‌نوشتی/ چرا حالا افتاده‌ای؟!» و من این‌طور احساس کردم که آن لحن و ادبیات ممنوعه را بیشتر می‌پسندید. سرانجام در سال‌های بالاتر، هم زنگ انشا و هم رشتۀ ادبی برچیده شد و ما هم بر همان روال مدرسه به 

رشتۀ ریاضیات پیوستیم.

آقای مدرسی در سال‌های مدرسه، کتاب‌هایی هم برای مطالعه به ما می‌داد؛ ازجمله «بازیگران عصر طلایی» ابراهیم خواجه‌نوری که آن وقت‌ها در بازار نبود و خودش هم دربارۀ مرحوم مدرس کتابی مفصل نوشته بود با عنوان «قهرمان ملی ایران». آقای مدرسی می‌گفت که جدش طبعی لطیف داشت. در آن سال‌ها، تصویری از سردار سپه در کتیبۀ قاب بیضی‌شکل سردر باغ ملی قرار داشت. اوایل انقلاب، به گفتۀ همکارانم در شورای شهر، آقای خلخالی به این دلیل می‌خواست سردر این بنا را ویران کند؛ اما پرسنل آتش‌نشانی مرکز در میدان حسن‌آباد همکاری نکردند و گفتند نردبان سیار خراب است. به‌هرحال، سردارسپه با مقدماتی دربارۀ ساخت آن عمارت، نظر مدرس را می‌پرسد و او می‌گوید: «سردر خوب است؛ اما آن تصویر دوروست.» واقعاً هم دو تصویر بود؛ یکی رو به خیابان مریضخانۀ پریروز یا سپه دیروز یا امام خمینی امروز و دیگری رو به محوطۀ باغ ملی. این‌گونه به خاطر دارم که آقای مدرسی می‌گفت اثری به نام شوخی‌های مدرس یا چیزی شبیه به آن پیش‌ترها انتشار یافته است.

اختلاف مدرس با دیگران بر سر حفظ اصول مشروطیت بود؛ یعنی چندان کاری به مسائل شخصی این و آن نداشت. با رضاشاه مخالف بود؛ چون هم برآمدن و هم مشی و رفتارش را در چهارچوب قانون اساسی مشروطه نمی‌دانست، هرچند با رئیس‌الوزرایی او مشکل نداشت؛ برای نمونه جایی از بلدیه نام می‌برد و آن را به بلدیۀ مشروطه و بلدیۀ استبداد تقسیم‌بندی می‌کند. درواقع، کار بلدیه که روشن است؛ اما اینکه بر کدام پایه استوار باشد، مسألۀ مدرس بود.

زمانی مصوبه‌ای را در شورای شهر گذراندیم که خانۀ تاریخی مدرس در عودلاجان، که انبار کتاب‌های انتشارات اسلامیه قدیم‌ترین ناشر تهران بود، خریداری و نگهداری شود. دربارۀ مکان درست این خانه ابهاماتی وجود داشت. از آقای مدرسی کمک خواستیم. او با اطلاعات وسیعی که داشت، درستی انتخاب ما را تأیید کرد و آن محوطه و بنا را کسی خرید و بازسازی کرد. در روزی که با سخنرانی رئیس مجلس وقت، آقای دکتر لاریجانی و من آنجا بازگشایی شد، باز هم فراوان به سخنان و اشارات آقای مدرسی استناد کردیم.

در همان ابتدای راهروی بیرونی خانۀ مدرس، اتاقی است که خدمتکارش در آنجا بود و در را به روی این و آن می‌گشود و بساط چای و قلیان را برپا می‌کرد و مورد احترام بود؛ اما ضد مدرس، خبرچینی می‌کرد. وقتی به آنجا رفتم، بی‌اختیار یاد بیتی افتادم که معلم ما پس از نقل چنین رویدادهایی می‌خواند: «کس نیاموخت علم تیر از من/ که مرا عاقبت نشانه نساخت».

باری این سال‌ها دهمین دهه از زندگی این شمع فروزان تعلیم و تربیت است. عمر و عزتش پایدار باد. 

روز معلم مبارک.

دیگر خبرها

  • احمد مسجدجامعی: در اوایل انقلاب، بسیاری از مهم‌ترین مشاغل از جمله ریاست‌جمهوری، نخست‌وزیری و نمایندگی مجلس و استانداری بحق در اختیار معلمان بود/ از اقدامات نابخشودنی سال‌های اخیر، تغییر نام دانشگاه تربیت معلم است
  • روایت خاندوزی از دستور رئیسی در پی تذکر رهبر انقلاب
  • افزایش استعفای پرستاران سلامت مردم را نشانه گرفته است
  • در برنامه‌ریزی‌ها استمرار تلاش‌های ۴۰ ساله انقلاب تبیین شود
  • انتخابات به نظام مشروعیت می‌بخشد
  • نیروهای مسلح ایران دشمنان را به فرسودگی کشاندند
  • بیانیه شورایعالی انقلاب فرهنگی در حمایت از دانشجویان آمریکا
  • بیانیه شورای عالی انقلاب فرهنگی درحمایت از دانشجویان آمریکایی
  • مقابله با تغییر کاربری غیرمجاز ۱۱۰ هکتار از اراضی زراعی کرج
  • کارآفرین و کارگر ۲ بال حرکت اقتصاد و تولید هستند