ما برای شهادت وارد آتشنشانی شدیم!
تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۷۵۰۴۳۳
رئیس بسیج آتش نشانی درگفت و گویی جذاب و خواندنی مطالب شگفت انگیزی در مورد شهدای آتش نشان حادثه پلاسکو مطرح کرد.
به گزارش گروه رسانه های بیباک، آوازهاش تا ادارههای مختلف شهرداری تهران رسیده است. از هر کسی که سراغش را گرفتم گفتند مرد باحال و خوش مشربی است که از صحبتهایش خسته نمیشوی!
فامیلش زارع کهن است اما توی آتشنشانی و شهرداری به او می گویند «بابا زارع»؛ مرد جا افتادهای که تمام نیروهای دور برش جوانهایی هستند به قول خودش خوش تیپ که انگار برای مرادشان کار میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«بابا زارع» رئیس بسیج آتشنشانی تهران است. اولین بار یکی دو روز بعد از ماجرای پلاسکو با او تماس گرفتم؛ آهنگ پیشوازش سخنرانی مقام معظم رهبری بود. گوشی را که جواب داد صدایش به شدت گرفته بود و وقتی گفتم برای مصاحبهای که به لطف یکی از اطرافیانش هماهنگ شده تماس گرفتم بی مقدمه بغض کرد و گفت الان در شرایط روحی مناسبی نیستم!
بالاخره بعد از مدتها توانستیم سراغش برویم تا او با لحن صمیمیاش برایمان از آتشنشانی، پلاسکو و دوستان شهیدش بگوید.
حاج آقا چطور شد که وارد آتشنشانی شدید؟ و اصلاً چرا این شغل را انتخاب کردید؟
بنده غلامرضا زارع کهن هستم و سال 69 در مجموعه آتشنشانی استخدام شدم.
من و دوستانم قبل از اینکه آتشنشان باشیم، بسیجی بودیم. بسیجی هم روحیه خاص خودش را دارد. شاید خیلیها که با نظام مشکل دارند قصد تخریب بسیج را داشته باشند و یگویند که به فرض بسیج یا بسیجی خشن است! اما واقعیت چیز دیگری است، کسی که در بسیج باشد میداند که این فضا اتفاقاً بسیار لطیف و پر از مهربانی است. بسیج پر از فداکاری و جانفشانی است.
خب وقتی کسی با این روحیه بخواهد شغلی را انتخاب کند مطابق با همان یک شغل را انتخاب میکند. امیدوارم حمل بر خودستایی یا ریا نشود اینها را اولین بار است میگویم و برای این می گویم که مظلومیت آتشنشانی را نشانتان بدهم.
سال 69 بعد از جنگ شاید برای من و همرزمانم به دلیل سابقه جبهه یا جانبازیهایی که بچهها داشتند، مشاغل زیادی وجود داشت. خود من برایم شرایط کار در چند جای بسیار بهتر وجود داشت که بتوانم کارمند کم دردسر باشم اما خودم دوست داشتم این شغل را انتخاب کنم، چون معتقد بودم این شغل از آن کارهای سختی است که باب شهادت در آن باز است. نه تنها من که خیلی از دوستانم با همین نگاه وارد این شغل شدیم.
یکی دیگر از دلایلم هم این بود که من کمی ورزشکار بودم و دوست داشتم که کارم هم مرتبط باشد و جایی کار کنم که هم ورزش باشد هم خدمت به مردم و هم مسیری برای شهادت در آن باز باشد.
اما خواست خدا بود که بعد از مدتی کار در بخش عملیاتی من شدم مسئول معاونت پیشگیری آتشنشانی در ستاد فرماندهی و متأسفانه از فضای عملیاتی دور شدم.
البته خدا را شکر که در همه این سالها همچنان بسیجی بودم و سال 77-78 بسیج اینجا را به همت دوستان پایهگذاری کردیم. البته قبل از من زمان جنگ اینجا بسیج داشت اما بسیج شهرداری تهران زیر نظر جایی بود به نام ستاد کربلا که نیروهای مردمی از آنجا اعزام میشدند 17 شهید هم آتشنشانی در جنگ دارد.
اما بعدها همزمان با شهردار شدن یک فرد معلومالحال بسیج اینجا نابود شد یعنی بسیج را کن فیکون کرده بودند و یک عده انجمن اسلامی یک سری فعالیتهای مشکوک داشتند تا حدود سال 77 یا 78 درست قبل از آن فتنه که مسئول بازرسی سازمان به نام آقای سید جلال حسینی استارت کار را زد و از ما هم کمک خواست ما هم آمدیم و به لطف خدا بسیج آتشنشانی شکل گرفت.
تعداد بسیجیهای سازمان آتشنشانی زیاد است؟ همه شهدای پلاسکو آتشنشان بودند!
الان سازمان 4 هزار و 500 تا 5 هزار نفر پرسنل دارد که از این تعداد 4 هزار نفر بسیجی هستند.
با افتخار میگوییم در بسیاری از حوزهها بچههای بسیج آتشنشانی سرآمدند. در اربعین در موکب علی ابن موسیالرضا که شهرداری بنا کرده، بهترینش شما بپرسید بچههای آتشنشانی هستند از هیچ خدمتی هم خجالت نمیکشند. چادر میزدند، دستشویی میشستند، حمام میشستند، غذا درست میکردند، کارهای تاسیساتی انجام میدهند. تمام اینها باعث افتخار است من لذت میبرم از این بچههایی که داریم.
بله متفاوت است الان در ایران آتشنشان تهرانی با همه آتشنشان کشور وضعیت رفاهیشان متفاوت است. چون تنها آتشنشانی است که تحت حمایت شهرداری و به عنوان یک سازمان مستقل دارد فعالیت میکند. از تهران برید بیرون زیر نظر یک سازمانی به نام دهیاری و شهرداری وزارت کشور هستند، حتی تجهیزاتشان در مقولههایی با تهران متفاوت است. دیگر چه برسد به خارج از کشور؛ خب وضعیت در آنجا متفاوت است و ما نیروهایی داریم که به آتشنشانی خارجی پیوستهاند.
اگر اشکالی ندارد کمی هم در مورد پلاسکو صحبت کنیم. شما آن روز چطور متوجه شدید؟
من بچههایم شهرستان بودند، داشتم میرفتم آنها را برگردانم. از صبح اطلاع داشتم پلاسکو آتش گرفته اما هنوز حادثه با آن شدت نبود که به من زنگ زدند و گفتند برگرد اوضاع به هم ریخته است. من هم از وسط راه برگشتم. با موتور از محل کارم به مست پلاسکو رفتیم؛ همان نزدیکیها بودیم که ساختما فرو ریخت و وقتی رسیدیم دیگر آنجا محشر کبرا شده بود. صحنه بسیار ناراحت کنندهای بود. اول کار بود نقل قولها زیاد بود یکی میگفت صد نفر، یکی میگفت دویست نفر یکی میگفت همه ماندهاند؛ طول کشید تا وضعیت به طور رسمی مشخص شد.
از ماجرای آن پیامکها هم مطلعید؟ اصل داستان چه بود؟
میگفتند کسانی از زیر زمین پلاسکو پیامک زدهاند که ما زندهایم که ظاهراً مسئول تأسیسات و برق و سرایدار ساختمان بودند. احتمالاً این بندگان خدا با خودشان فکر کردهاند در طبقه منفی دو اتفاقی نمیافتد و ما جایمان امن است در حالی که بدترین جا را انتخاب کرده بودند. در آنجا وقتی آن حجم آوار فرو میریزد دیگر دسترسی غیر ممکن میشود. ضمن اینکه حجم آتش پلاسکو غیر قابل باور بود. آنجا تبدیل شده بود به یک کوره بزرگ که حرارتش غیر قابل تحمل بود. جسد این افراد وقتی از طریق تونل پاساژ کویتیها خارج شد، اینها از شدت حرارت شدید آتش در یک وضعیت بسیار دلخراشی بودند. بر اثر حرارت شدید آتش که چیزی حدود 700 درجه بود سوخته بودند و یکی دو نفرشان بر اثر ضربه تیرآهن صورتشان کاملاً از بین رفته بود. بنابراین من بعید می دانم اینها زنده مانده باشند که بتوانند پیامک بفرستند. ممکن است این پیامها در ابتدای حادثه پیش از فروریختن فرستاده شده باشد ولی من جنازهها را که دیدم بعید میدانستم اینها بعداً پیامک فرستاده باشند.
ببینید حرارت آنجا فوقالعاده بالا بود اصلاً یک کوره بزرگ و عجیبوغریب بود. من دستکش دستم بود دستم اتفاقی خورد روی یکی از بتنها و یک تاولی زد که مدتها باقی مانده بود. میل گرد را نزدیک حریق میبردیم کاملاً ذوب میشد؛ من در زندگیم چنین آتشی ندیده بودم.
بقایای باقی مانده از تجهیزات آتشنشانی در حادثه پلاسکو (کپسول اکسیژن که بر اثر شدت گرما ذوب شده است)
آتشنشانی کمبود تجهیزات دارد؟ یا تجهیزات خاصی در این حادثه احتیاج بود؟
ما در این حادثه هیچ کمبود تجهیزاتی نداشتیم. یعنی برای این حادثه کمبود تجهیزات نداشتیم کفایت هم میکرد. نردبانهای ما عالی کار کردند آلمان نردبان بالای 52 متر ندارند! خیلی کشورهای پیشرفته دنیا ندارند در کشورهای دنیا اطفا و اعلامشان را قوی میکنند. یعنی وقتی دستورالعمل ایمنی ما صادر میکنیم دیگران رعایت میکنند و پیشگیری میشود از این حادثههای بزرگ. آتشنشانی بزرگترین مشکلش این است و هیچکس تن به این داستان نمیدهد که ما قوانینمان ضمانت اجرا ندارد. به این آقا میگوییم اینجا پیکنیک پر نکن خطرناک است؛ بهش اخطار میدهیم اما این کافی نیست، ضمانت اجرا میخواهد.
بهداشت این ضمانت اجرا را دارد میگوید این برای سلامت مردم مضر است پس جمعش میکنم اما آتشنشانی متأسفانه ضمانت اجرا ندارد.
کلی بارانداز داریم سمت جنوب تهران داخل همه مواد شیمیایی است یا بازار تهران کوچههای معروفش عودلاجان و سرای کفاشان و ... برید ببینید همه بافتها فرسوده است همه یک سری زیرزمینهایی زدند کارگاه کردند که در حال ریختن هستند. توی این کارگاهها رزین استفاده میشود انواع و اقسام چسب است با یک جرقه همه چیز میرود آسمان...
ما فضای ناایمن بسیار زیادی داریم در تهران، آتشنشانی دستورالعمل ایمنی میدهد اما طرف اجرا چون هزینهبر است برایش اجرا نمیکند. خب ما چه کارش کنیم؟
مگر پلاسکو قبلاً بارها اخطار نگرفته بود؟ اگر انجام میدادند شاید این اتفاق رخ نمیداد. ما یک سری بنگاههای اقتصادی داریم دارند کار میکنند کار عملیاتی در صورتی که باید کار تجاری بکنند دارند دپوی کالا میکنند در مرکز تهران، در این پیک شلوغی و ترافیک در صورتی که باید اینها انبارهایشان جای خاص باشد باید کار تجاری انجام بدهند اگر قرار است لباس بفروشی فقط باید لباس بفروشی جمع کردن آن حجم پارچه معنا ندارد.
در این حادثه کسی از دوستانتان هم از دست دادید؟
من همان اوایل متوجه شدم بهترین دوستم زیر آوار مانده است به یکی از رفقا گفتم چه خبر؟ از علی امینی خبر نداری؟ آن بنده خدا هم اتفاقاً خیلی خوددار و صبور است اشک از این گوشه چشمش سرازیر شد و گفت امینی گیر افتاده است.
از بچههای تیمش پرسیدم که ماجرا چیست و امینی چه طور شده است که گفتند گویا همه بچهها را رسانده دم پنجره و نجاتشان داده است. به خودش می گویند حاجی بیا میگوید نه میترسم کسی جا مانده باشد و برمیگردد داخل که ساختمان فرو میریزد.
توی حادثه حریق وقتی دودودم و آتش همهجا را گرفته، خوف فروریختن ساختمان وجود دارد و شما فیس و ماسک روی صورتت باشد نمیتوانی راه را پیدا کنی حالا شما فر کن در این وضعیت مسئولیت ند نیروی جوان هم به عهده شماست حتی گفتنش هم سخت است که تو از جان خودت بگذری تا نیروهایت را نجات بدهی و وقتی فرصت فرار هست باز برگردی داخل آن وضعیت خطرناک برای اینکه مبادا کسی جامانده باشد.
از دوستتان بیشتر برایمان بگویید
ما در این حادثه متأسفانه 16 نفر از پرسنل خوبمان را از دست دادیم. یکی از آنها «علی امینی» بود که هم فرمانده پایگاه بود هم یک انسان وارسته به معنای کامل بود. من شاید بخشی از برکت زندگیم را از کمک ایشان داشتم. در یک زمانی وضعیت مالی مناسبی نداشتم، ایشان در آن روزها خیلی به من کمک کرد که من واقعاً همیشه ممنونش هستم و دائم دعایش میکردم.
ما همدوره بودیم و او هم اهل جنگ و یک رزمنده بود. خیلی دوستش داشتم یک آدم علمی و فنی بود روی کارش مسلط بود. خیلی آموزش دادن را دوست داشت کاری که بهش سپرده میشد شستهورفته انجام میداد. خدا را شاهد میگیرم من یک بار ندیدم علی غیبت کند؛ یک بار ندیدم پشت سر کسی حرف بزند!
دو سال مانده بود که دوره خدمتش تمام شود؛ من فکر میکنم خدا دوستش داشت که اینطوری او را برد و با شهادت از دنیا رفت. مرد بسیار وارسته و کاملی بود هر چه قدر بودم از او کم گفتهام.
این روزها من هم برای از دست دادنش ناراحتم و هم اینکه خیلی شدید دلم برایش تنگ میشود. مدام مینشینم به تکه کلامهایش و شوخیهایش فکر میکنم. دوروبر هر دویمان پر از نیروهای جوان بود و او به شوخی به من میگفت کلنگی! می دانید برای یک رفیق خیلی سخت است که رفیقش را از دست بدهد. از دادن علی امینی خیلی برای من سخت است و میدانم که برای خانوادهاش هم خیلی سختتر است که یک چنین گلی را از دست دادهاند.
بقیه این بچهها هم خوب بودند؛ فقط علی نبود. مثلاً «صفی زاده» رئیس ایستگاه 4 ما بود همان ایستگاهی که به نام برادر شهید آقای ذکایی مجری خبر ورزشی است. ایشان یک آدم خاص و ویژه و اخلاق مدار و فوقالعاده مهربان بود آدم خیری و فنی بود. مرد مأخوذبهحیا و بسیار مهربانی بود که متأسفانه در این حادثه به شهادت رسید.
امیرحسین داداشی از بچههای بسیجی خوب ما بود. دوره غواصی، دوره کار در ارتفاع، راپل همه دورهها را به صورت ویژه و خاص دیده بود. پسر خیلی شیطان و بازیگوشی بود. پدرش هم آتشنشان بود یک سال و نیم دو سال پیش بازنشست شد. قرار بود امیرحسین با پدرش که از بچههای لشکر 27 بودند بروند سوریه به عنوان مدافع حرم؛ تمام کارهایشان هم انجام داده بودند. پدرش کوه صبر است من یک ذره ندیدم ایشان چهرهاش گرفته باشد. بسیار متواضع با این موضوع برخورد کردند و حق هم همین بود از بچههای جنگ جز این انتظار نمیرود.
حسین سلطانی هم فوتبالیست بود یکی از بچههای بسیج بود که دائم میخندید. من آدمی به عجیب غریبی این ندیدم اینقدر خوشبرخورد و باروحیه بود. یک جوان خوشتیپ، بااخلاق، ورزشکار بود که همه از شهادتش شوکه شدند.
پس در آتشنشانی مدافع حرم هم دارید
سازمان باافتخاری هستیم خدا را شکر یعنی هم دفاع مقدس، هم مدافع وطن و هم مدافع حرم ما بچههای فداکاری داریم.
سال گذشته در آتشنشانی یک شهید مدافع حرم هم داشتیم. شهید مسعود عسکری که بچه فوقالعادهای بود هم غواص بود هم هوانورد بود جوان فوقالعادهای بود ایشان استخدام هم قبول شده بود که همراه با سه چهار نفر دیگر رفتند سوریه و به شهادت رسید. دو نفر هم مجروح از مدافعین حرم داریم.
روز حادثه خانوادههای آتشنشان محبوس شده آمده بودند؟
بله مثلاً «مهرورز» چهار تا برادر در آتشنشانی هستند؛ «هوایی» همچنین، خانوادههایشان و به رادارها اینجا بودند. بعضیهایشان تازه ازدواج کرده بودند خانمهایشان بیقراری میکردند یکی مثل «داداشی» پدرش بازنشسته سازمان بود که آمده بود.
خیلیها آمده بودند از بچههای قدیم آتشنشانی، از افرادی که کاری بلد بودند و کمکی از دستشان برمیآمد. انصافاً شاهد خیلی چیزها بودیم مردمی که نان میخریدند ساندویچ درست کرده بودند، آش، شیر، میوه، شیرینی همهچیز میآوردند مردم. واقعاً مردم نگاه خاصی داشتند؛ ما مردم خوب و نوعدوستی داریم همه آمده بودند کمکی بکنند یا به خانوادهها دلداری بدهند؛ همین که مردم نگاه به جناحبندی و هر کس با هر دیدگاه و از هر طیفی که هست آمده کمکی بکند یعنی خدا را شکر روحیه تعاون زنده است.
این اتفاق باعث شد یک نگاه تازهای به آتشنشانی شود چون خیلیها فکر میکردند این شغل بخور بخوابی است و سختی و زحمت بچهها را نمیدیدند اینکه مردم هوشیار و آگاه شدند به اینکه این بچهها چه قدر طاقتفرسا کار میکنند و با چه عشقی به مردم خدمت میکنند این خیلی مهم است.
از همه مهمترکه فراموشمان شد نگاه خاص مقام معظم رهبری به این ماجرا بود که ایشان چه قدر دغدغه دارد و برایشان مهم است که دو بار پیام دادند و نماینده ویژهشان چندین روز آنجا تشریف آوردند.
پیام رهبر عزیزمان، حضور شهردار، کمک مردم همه یک روحیه و انرژی خوبی به بچه داد که خدا را شکر توانستند کارشان را ادامه بدهند.
این شهدا که برادرشان در آتشنشانی بودند روز حادثه برای کار آمده بودند؟
برای کار آمده بودند. در دلشان شاید بیتابی میکردند اما بیرون چیزی بروز نمیدادند خیلی روحیه قوی و مستحکمی داشتند. پدر شهید داداشی آنجا بود با صبوری کامل بود حتی صورتش را در هم نمیدیدید، لبخند روی لبش بود! همه تعجب کردیم از سعهصدر ایشان؛ همه خانوادهها خوب بودند شاید خداوند صبر را در دل اینها قرار داده برخوردشان خیلی خوب بود صبوری کردند.
در مورد شهید «هوایی» و شهید «میرزاخانی» که از شهدای پلاسکو هستند شبههای مطرح شد که بسیجی نبودهاند و سازمان ایشان را بسیجی معرفی کرده است. تأیید میکنید این موضوع را؟
اول اینکه «هوایی» ها سه برادر هستند در آتشنشانی که این شهید هوایی دوقلو هستند. پدر ایشان هم از رزمندههای خوب جنگ بوده و اساساً این خانواده یک خانواده مذهبی است.
بگذارید این را هم بگویم که ما در همان مرکز آموزش پایگاه بسیج داریم کارآموزهایمان وقتی مشغول میشوند همانجا فرمهای بسیج را خودشان پر میکنند. ابداً اینطور نیست که عضویتشان در بسیج اجباری باشد یا بخواهد ویژگی خاصی داشته باشد، اما تا امروز ما در 90 درصد موارد کارآموزهایمان خودشان همانجا داوطلبانه عضو بسیج شدهاند. شهید هوایی هم همینطور بود.
در ضمن اینکه ما بیاییم کسی که الان در قید حیات نیست را بخواهیم بهدروغ بسیجی جا بزنیم نه تنها اسم بسیج را خراب کردهایم بلکه این یک کار کاملاً غیر اخلاقی است. ممکن است فردی که در قید حیات نیست راضی نباشد به همچین چیزی ما چطور میتوانیم این دروغ را بگوییم؟ هنوز هم اگر کسی و یا کسانی در این مورد شک و شبهه دارند به نظرم برادرهایش در آتشنشانی سؤال کنند تا بیشتر با این خانواده بزرگوار آشنا شوند.
در مورد شهید میرزاخانی هم من فقط می گویم که شما اول به عکسهای این شهید نگاه کنید خودش کلی حرف دارد. شما حجاب نامزد این شهید را ببینید. کسی نمیتواند بیخودی مزخرفات به خورد مردم بدهد، مردم به حرف رسانههای بیگانه گوش نکنند. اصلاً خودتان بروید و ببینید که زندگی این عزیز چطور بوده است.
به ما می گویند شما موضع دارید، باشد اصلاً سراغ ما نیاید، بروید از همکاران شیفتش سؤال بپرسیدکه این آدم چه طرز فکری داشته است. آنوقت میبیند که این شهید بزرگوار عاشق سوریه بود و عمیقاً دوست داشت برود مدافع حرم بشود. همهجا هم این علاقهاش را اعلام میکرد.
دیدهاید بعضیها بیتاب هستند و شوق رسیدن دارند؟ این شهید جزو بیتابها بود. برای اعزام به سوریه اقدام هم کرده بود؛ خب واقعاً چطور میشود گفت همچین جوانی یک فرد ضد بسیج بوده است؟
حرف آخر، باوجود این همه سختی و خطری که در این شغل وجود دارد آیا شما حاضرید دخترتان را به یک آتشنشان بدهید؟
چرا نمیدهم؟ خوب باشند میدهم؛ من بههیچوجه نگران نیستم. آتشنشانی یک شغل ویژه است و همه آتشنشانها باید افتخار کنند. در کشورهای غربی بچههای کوچک اول عاشق آتشنشانی هستند بعد عاشق خلبانی! همین که یک جوان نمازخوان باشد برای من کافی است حالا اگر آتشنشان هم باشد که خب چهبهتر!
یعنی شما یک ویژگی مثبت میدانید آتشنشان بودن را؟
بله ویژگی خاص است چون توی بچههای آتشنشان اکثراً افراد سالم ورزشکار، سلامت، باایمان و با اخلاص وجود دارد.
منبع:دانشجو
سایر رسانهها
-----------------------------------------------------------------------------
برای ورود به گلبرگها بعنوان جامعترین مجله اینترنتی در حوزه سلامت و خانواده بر روی تصویر ذیل کلیک کنید!
تذکر: کاربر محترم! انتشار مطالب دیگر رسانهها از سوی پایگاه خبری تحلیلی بیباک لزوما به معنای صحت و تایید محتوای آنها نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود. در ضمن شما می توانید اخبار و مطالب وزین خود را که تا کنون در هیچ رسانهای منتشر نشده است از طریق بخش "تماس با ما" یا پل ارتباطی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید برای ما ارسال نمایید تا در صورت دارا بودن مولفههای لازم، منتشر گردد.
------------- با کلیک بر روی لینکهای ذیل تمامی روزنامههای کشور را رایگان مطالعه کنید -------------
روزنامههای عمومی | روزنامههای اقتصادی | روزنامههای ورزشی | سایر روزنامهها| هفتهنامه و ماهنامه | نشریات استانی
منبع: بی باک نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bibaknews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بی باک نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۵۰۴۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کمبود بیش از ۵هزار شیر هیدرانت آتشنشانی در مشهد
به گزارش قدس خراسان، دوربین، صدا، حرکت؛ اعلام یک حریق یا انفجار و صدای آژیر خودروهای آتشنشانی که برای رسیدن به محل حادثه حتی ثانیهها هم برایشان دیر است؛ اما هر صحنهای، یک پشت صحنه دارد و بازیگرانی که دیده نمیشوند؛ ولی کارشان پشتیبانی از آنهایی است که در صحنه نقشآفرینی میکنند.
معاون فنی و پشتیبانی سازمان آتشنشانی مشهد میگوید: معاونت فنی و توسعه سازمان آتشنشانی دو مأموریت مهم دارد؛ یکی بخش مرتبط با ساختمانها که هم شامل نگهداری ساختمانهای موجود میشود و هم ساخت ایستگاههای جدید و دیگری تجهیزات و ماشینآلات. در بحث نگهداری ساختمانها در فروردین امسال ۳۹۲ مورد اقدام صورت گرفته که بیشتر درخصوص تأسیسات بوده است.
هادی رجبیپور اضافه میکند: از اسفند سال گذشته تا پایان فروردین سال جاری تلاش زیادی برای جذب اعتبارات عمرانی انجام شد. سازمان آتشنشانی توانست با جذب ۹۷ درصدی اعتبارات عمرانی رتبه نخست این حوزه را در سطح شهرداری کسب کند.
کمبود ۱۰ ایستگاه آتشنشانی در مشهد
وی در خصوص ساخت ایستگاههای جدید عنوان میکند: با توجه به پیشبینیهای کارشناسی که در سالهای گذشته انجام شده بود، در نقاطی که ما محدودیت رسیدن به حریق را داریم، برنامه ساخت ایستگاه در دستور کار قرار دارد. در مشهد توسعه ایستگاهها به مرحله خوبی رسیده؛ اما تا رسیدن به نقطه استاندارد هم فاصلهای نهچندان دور باقی مانده است. در حال حاضر ۵۶ ایستگاه داریم و براساس مطالعات باید ۱۰ ایستگاه دیگر ساخته شود تا به استاندارد برسیم.
ساخت ایستگاه آتشنشانی بهار در بحرانیترین محدوده مشهد
معاون فنی و پشتیبانی سازمان آتشنشانی مشهد با بیان اینکه یکی از مشکلات ما در این شهر محدودیت زمین است، ادامه میدهد: یکی از بحرانیترین نقاطی که در این کلانشهر به لحاظ ایمنی وجود دارد، محدوده احمدآباد است. دلیلش هم نبود زمین برای ساخت ایستگاه است. اگر زمان رسیدن آتشنشانی به حریق از یک حد مشخصی عبور کند و در واقع زمان طلایی را از دست بدهیم، اطفای حریق کار بسیار دشواری میشود. بنابراین در جانمایی ایستگاهها در هر منطقه مهمترین هدف، کاهش زمان رسیدن به حریق است. یکی از اقدامهایی که در فروردین امسال رقم خورد، تأمین زمین برای پایگاه آتشنشانی بهار در بیمارستان امام رضا(ع) بود. در حال حاضر قول مساعد را در این خصوص گرفتهایم، توافقها و صورتجلسهها انجام شده و تلاش میشود تا پایان بهار، زمین مورد نظر خریداری و پایگاه ساخته شود.
رجبیپور متذکر میشود: در بحث ایجاد ساختمانها، یکی از پروژههای مهمی که در دست اقدام داریم، پروژه ساختمان مرکزی آتشنشانی در میدان ابوطالب بوده؛ چراکه ساختمان مرکزی آتشنشانی استیجاری است. این موضوع از فروردین سال گذشته آغاز شده و قرارداد سه ساله داریم؛ اما تلاش میشود تا پایان این دوره مدیریت شهری به انجام برسد. سال گذشته میزان پیشرفتی که برای این پروژه درنظر داشتیم، محقق نشد. یکی از علل این موضوع هم تأمین نشدن مصالح در زمان مقرر بود. رویکرد امسال این است که بیشتر از پیشرفت در نظر گرفته شده برای پروژه، کار را جلو ببریم. در فروردین امسال ۶۰ درصد آرماتور مورد نیاز پروژه را تأمین کردهایم تا کارها تسریع شود.
سیستمهای اطفای حریق ساختمانها پس از اخذ پایانکار غیرفعال میشود
وی در خصوص ایمنی ساختمانهای بلندمرتبه هم به نکته قابل تأملی اشاره و عنوان میکند: ساختمانهای بلندمرتبه باید سیستم اطفای حریق داشته باشند تا در صورت آتشسوزی بلافاصله فعال شوند. معضل این است که سیستمهای اطفای حریق در این ساختمانها پس از اینکه همکاران ما در معاونت آموزش و پیشگیری تأیید میدهند، پس از بهرهبرداری مالکان ساختمان خودشان سیستمها را خاموش میکنند یا با تخلیه آب مخزن آنها را به حالت غیرفعال درمیآورند. شاید یک علتش موضوعات فرهنگی باشد که هنوز در زمینه ایمنی نهادینه نشده و احتمالاً بخشی از این موضوع نیز به دلیل هزینههای نگهداری این سیستمهاست.
معاون فنی و پشتیبانی سازمان آتشنشانی مشهد در ادامه میگوید: شهروندان هنوز به این فرهنگ نرسیدهاند که باید سیستم اطفای حریق ساختمانشان را فعال نگه دارند. حتی تعمیر و نگهداری دورهای آسانسور هم در خیلی از ساختمانها آن طور که باید و شاید انجام نمیشود و حوادث زیادی در این خصوص داریم.
مشهد نیاز به پهپاد آتشنشان دارد
یکی از وظایف معاونت فنی و پشتیبانی آتشنشانی، تأمین تجهیزات مورد نیاز برای افزایش ایمنی شهروندان است. رجبیپور با بیان این مطلب میافزاید: برخی حریقها در نمای ساختمان رخ میدهد که اگر سیستم اطفای حریق ساختمان قادر به مهار آن نباشد، آتشنشانی باید برای این موضوع اقدام کند که در ساختمانهای بلندمرتبه تجهیزاتی مانند نردبانهای بلند مورد نیاز است. در سطح کشور فقط آتشنشانی مشهد است که دو نردبان ۷۲ متری دارد. غیر از آن سه نردبان ۵۵ متری، یک نردبان ۶۲ متری، یک نردبان ۵۲ متری و هفت نردبان ۳۲متری داریم. این نردبانها در واقع برای اطفای حریق در ارتفاع استفاده میشوند. یکی از اقدامهایی که برای امسال در دستور کار داریم، تأمین پهپادهای اطفای حریق است که البته متأسفانه یک مقاومت غیرکارشناسی در این خصوص وجود دارد و در تلاش هستیم ضرورت اهمیت و فایده این موضوع را برای تصمیمگیران توجیه و آنها را به این کار ترغیب کنیم.
وی با اشاره به افزایش ساختمانهای بلندمرتبه در شهر مشهد، بر ضرورت تأمین لوازمی مانند نردبانهای ۷۲ متری بیشتری تأکید و بیان میکند: با توجه به اینکه باید این تجهیزات را از خارج کشور وارد کنیم و با وجود بحثهای تحریم و نوسانهای بازار ارز، این کار امکانپذیر نیست، باید از پهپادهای آتشنشان استفاده کنیم. در کشورهایی مانند آمریکا، چین و یکی دو کشور اروپایی موضوع پهپادهای اطفای حریق عملیاتی شده است. این پهپادها قیمت کمتری نسبت به نردبانهای ۷۲ متری دارند؛ اما چون در ایران تا به حال پهپاد نداشتهایم، موافقت نمیشود. سه شرکت دانشبنیان در خصوص تولید این پهپاد اعلام آمادگی کردهاند. یک شرکت تهرانی هم توانسته این پهپاد را مشابه چیزی که ما نیاز داریم، تولید کند. البته با آنچه مدنظر ماست، فاصله دارد.
معاون فنی و پشتیبانی سازمان آتشنشانی مشهد اذعان میکند: البته منکر ریسکهای این کار به عنوان یک محصول جدید نیستیم؛ اما با توجه به نیازی که داریم، این ریسک را پذیرفتهایم و معتقدیم تا قدمی برداشته نشود و آزمون و خطاهایی رخ ندهد، به محصول بیعیب و نقصی که بتواند نیازمان را برطرف کند، نخواهیم رسید. پس باید کار را از یک نقطهای شروع کرد تا به مرور عیبها برطرف شود.
فقط ۹۷۰ شیر هیدرانت برای آبگیری خودروهای اطفای حریق داریم
رجبیپور در ادامه صحبتهایش به کمبود شیرهای هیدرانت اشاره و بیان میکند: یکی دیگر از موضوعات بسیار مهمی که در چند سال گذشته به حاشیه رفته، بحث شبکه هیدرانت شهری است. مخازن خودروهای آتشنشانی برای آبگیری محدود بوده و زمانی که یک خودرو برای اطفای حریق میرود و حریق گسترش پیدا میکند، ظرف چند دقیقه آب مخزن تمام میشود. در این شرایط خودرو اطفا نیاز دارد سریع آبگیری شود و اینجاست که اهمیت شبکه هیدرانت مشخص میشود. برای تعیین تعداد استاندارد شبکه هیدرانت در مشهد مطالعهای انجام شد. مشهد بیش از ۶هزار و ۳۰۰ هیدرانت نیاز دارد در حالی که موجودی ما در حال حاضر ۹۷۰ هیدرانت است!
وی ادامه میدهد: روند ساخت و اضافه کردن شیرهای هیدرانت جدید خیلی کند است. سال گذشته فقط توانستیم ۵۰ شیر هیدرانت به شبکه اضافه کنیم و اگر بخواهیم با این روال پیش برویم ۱۰۰ سال زمان نیاز داریم که به عدد استاندارد برسیم. یکی از مشکلاتی که در خصوص توسعه شبکه هیدرانت وجود دارد، پراکندگی در سطح شهر است و دوم صدور مجوزهای حفاری بوده که دریافت آن از شهرداری مناطق زمانبر است.
رجبیپور اضافه میکند: سالهای پیش هماهنگی با شرکت آبفا هم لازم بود تا هنگام انجام عملیات نصب، آب منطقه قطع شود. امسال با دانشی که به آن دست یافتیم، بدون نیاز به قطعی آب منطقه میتوانیم عملیات اجرایی شیرهای هیدرانت را انجام دهیم. در حال حاضر کند بودن کار ما در بحث توسعه شبکه هیدرانت دو دلیل عمده دارد؛ یکی دریافت مجوز حفاری از شهرداری مناطق و دیگری بحث محدودیت اعتبارات است.
معاون فنی و پشتیبانی سازمان آتشنشانی مشهد میگوید: سال گذشته با کمیسیون حاشیه شهر صحبتی در این خصوص داشتیم که بخشی از اعتبارات پروژههای حاشیه شهر به این موضوع اختصاص یابد؛ زیرا متأسفانه سقفی که برای ایمنی در پروژههای حاشیه شهر در نظر گرفته شده، صفر است. این موضوع به مدیریت شهری برنمیگردد بلکه ذات این پروژهها اعلام نیاز از سمت اهالی محل بوده و هیدرانت جزو مواردی است که شاید مردم درباره آن آگاهی نداشته باشند یا اهمیتش را آن طور که باید و شاید ندانند. در صورتی که با توجه به تراکم جمعیت بالا و معابر کمعرضی که در حاشیه شهر داریم، خودروهای کوچک با منبع کوچک اعزام میشوند و اگر حریق گستردهای باشد و آب تمام شود، باید از نزدیکترین هیدرانت آبگیری صورت بگیرد. اگر این توافقی که انجام دادیم، محقق شود، هیدرانتهای لازم در حاشیه شهر را تأمین میکنیم.
رجبیپور تصریح میکند: کمبود شیرهای هیدرانت در اطراف حرم مطهر رضوی هم موضوع مهمی است و میتوان گفت بحرانیترین مناطق شهر به لحاظ ایمنی، منطقه ثامن، منطقه یک و حاشیه شهر است.
وی اظهار میکند: پیشبینی ما این است اگر تأمین اعتبار صورت بگیرد، سرعت توسعه شبکه هیدرانت به ۱۰ برابر آنچه در سال گذشته انجام دادیم، برسد و بتوانیم ۵۰۰ شیر هیدرانت در نقاط مختلف مشهد ایجاد کنیم. این کار با همکاری و همراهی مناطق قابل تحقق است.
معاون فنی و پشتیبانی سازمان آتشنشانی مشهد میگوید: یکی دیگر از موضوعات تحت مسئولیت این معاونت همان طور که اشاره شد، بحث ماشینآلات و تجهیزات بوده که این هم شامل دو بخش است؛ یکی اضافه کردن ناوگان جدید با توجه به نیاز سازمان و دیگری نگهداری از ماشینآلات موجود.
رجبیپور ادامه میدهد: ماشینآلات آتشنشانی وقتی استارت زده میشوند باید با حداکثر سرعت و در کمترین زمان خود را به محل حریق برسانند. این موضوع نشان میدهد خودروهای عملیاتی باید همیشه در شرایط آمادهباش ۱۰۰درصد باشند.
وی یادآور میشود: در بحث ماشینآلات ما در مجموع ۳۶۰مورد ماشینآلات سبک و سنگین داریم که ۳۳۱ مورد اعلام خرابی صورت گرفته و نزدیک به ۵۰ درصد یعنی ۱۴۷مورد برای تعمیرات به خارج از سازمان و تعمیرگاههای بخش خصوصی اعزام شدهاند.
خبرنگار: معصومه مؤمنیان