Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «صراط نیوز»
2024-04-27@11:02:44 GMT

سینما را کنار گذاشتم چون تصادفی وارد آن شدم

تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۷۴۷۶۲۲

سینما را کنار گذاشتم چون تصادفی وارد آن شدم

صراط: محمد صالح علا گوینده و ترانه سرا در گفتگویی از نوروز، تحویل سال، گویندگی، علاقه اش به مردم و… سخن گفت.

به گزارش مهر، «بینندگان جان به شبکه محترم چهار خوش آمدید» این جمله ای است که این شب ها بینندگان رسانه ملی هر شب از شبکه چهار می شنوند. صالح علا مجری، برنامه ساز، ترانه سرا و نویسنده هر شب مقابل مخاطبانش می نشیند و کلی قربان صدقه شان می رود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این ادبیات را دیگر همه مردم می شناسند و آنقدر منحصر به فرد است که هر یک از این تکیه کلام ها را به کار ببرید مخاطب می داند که گوینده آنها کیست.

خود صالح علا هم عاشق این ترکیب بندی واژه هاست، حتی بیشتر آنها را موجودات زنده ای می داند که مثل انسان ها به دنیا می آیند، بزرگ می شوند، عروسی می کنند و از ترکیب آنها با هم می توان زیبایی های تازه ای خلق کرد.

محمد صالح علا که حالا چند ماهی است با «چشم شب روشن» در شبکه چهار به تلویزیون بازگشته است در گفتگویی از رادیو، تلویزیون و حال و هوای این روزهای خود سخن گفت.

وی در بخش اول این گفتگو از نوروز سخن گفت و اینکه نوروزهای کودکی اش همیشه به دورهمی های خانوادگی گذشته است اما حالا سال هاست که نوروز را هم سر کار است. این ترانه سرا همچنین تاکید کرد که برای او هر روز روز نو و لحظه تحویل سال است چراکه اساسا انسان و همه موجودات در تغییر هستند.

برخلاف گفتگوهای معمول در این مصاحبه ویرایشی انجام نشده است و گفتگوی ما با این نویسنده، گوینده و برنامه ساز را با لحن و ادبیات مخصوص به خودش می خوانید.

بخش اول این گفتگو را در زیر می خوانید:

*جناب صالح علا شما مدت ها بود که در تلویزیون اجرایی نداشتید و حالا چند ماه است که با برنامه «چشم شب روشن» به میان مخاطبان قاب تصویر بازگشته اید. برای شما میان مخاطب تلویزیون و رادیو که در همه این سال ها با آنها بوده اید چه تفاوتی وجود دارد؟

– بله فرصتی پیش آمد تا من دوباره روبه روی هموطنان جان قرار بگیرم.

*و چه تفاوتی دارد برای شما حضور رادیویی یا تلویزیونی؟

من چندان اهل فیلم بازی کردن و دلبری کردن جلوی دوربین نیستم چراکه مادرزادی خیلی خجالتی هستم و شاید با صندلی های خالی بهتر بتوانم حرف بزنم– خیلی فرق می کند. برخی از هموطنان دوست دارند که من فقط در رادیو حضور داشته باشم و من هم به نظر آنها احترام می گذارم. واقعیت این است که خود من هم دوست دارم بیشتر به کارهای نوشتنی ام برسم و بعد از آن در رادیو با هموطنانم زلف گره بزنم. من چندان اهل فیلم بازی کردن و دلبری کردن جلوی دوربین نیستم چراکه مادرزادی خیلی خجالتی هستم و شاید با صندلی های خالی بهتر بتوانم حرف بزنم اما همین که احساس می کنم هوطنانم در مقابل من حضور دارند دست و پای خود را گم می کنم.

*همین دلیل باعث شد تا سینما را هم کنار بگذارید؟

– من سینما را کنار گذاشتم چون واقعا تصادفی وارد آن شدم. البته من از نوجوانی کار تئاتر می کردم و نمایشنامه می نوشتم. آن زمان ها با دوستانم محمود کلاری و آقای عطار و احمد امینی فیلم کوتاه هم می ساختیم من آن زمان هم تمایل چندانی نداشتم فیلم بازی کنم تا اینکه آقای کیمیایی از من خواست و به این ترتیب من چند فیلم بازی کردم و بعد از آن هم سناریوهای دیگری پیش آمد. با این حال واقعا اهل اینکه جلوی آینه بایستم و خودم را ببینم نیستم.

*برای کسی که شعر و ترانه می گوید، قصه می نویسد و اهل تخیل است بازی نقش های مختلف دوست داشتنی نبود؟

– من هم زمانی مثل شما فکر می کردم. فکر می کردم فقط کلمات نیستند که شعر می شوند، خود آدمی هم شعر می‌شود و می تواند ترانه باشد. فکر می کردیم فیلسوف فقط فلسفه را تفکر نمی کند و نمی نویسد بلکه گاهی معماری و طراحی دارد اما در سینما فرصتی برای من پیش نیامد که بازی را تبدیل به شعر کنم.

*یعنی شما سینمای شاعرانه تری دوست داشتید؟

– بله، اینطور فکر می کنم.

*اکنون سینما را دنبال می کنید؟

– مجدانه نه ولی به هر حال چرا دنبال می کنم چون من سینما را خیلی دوست دارم.

*چه نوع سینمایی را دوست دارید؟

– من مدت هاست که دیگر چندان اهل سینمای درام نیستم و بیشتر دلبسته سینمای مستند شده ام چون فکر می کنم به انسان و بماهو انسان و به شعر نزدیک تر است.

*فکر می کنم سینمای مستند مخصوصا مستندهای اجتماعی اخیر گاهی خیلی تلخ بوده است آیا این برای کسی که اهل شعر است و طبعی لطیف دارد، جذابیت دارد؟

– جذاب نیست ولی شعر تلخ است دیگر. نابغه ای است به نام فروغ فرخزاد که با این همه خیال بازی ها از معدود شاعرانی است که پشت کلمات را می دیده است و فهمیده که سینما را چگونه ببیند. به نظرم شعر ناب فروغ فرخزاد «این خانه سیاه است» است. اگر بخواهیم نوعی تقسیم بندی از شاعران داشته باشیم آنها را می توان به شاعران تصویری و مفهومی دسته بندی کرد. شاعر مفهوم در دنیا خیلی کم است و به طور مثال نیچه، حافظ، مولوی، شیخ محمود شبستری و… شاعران مفهوم هستند و شاعر تصویر مثل شاملو، فروغ، سهراب سپهری و دیگرها… به نظرم آنجا که مفهوم و تصویر با یکدیگر زلف گره می زنند سینمای مستندی شکل می گیرد که خانم فروغ هم با هوشمندی به سمت آن رفته اند.

در کار من هم تلخی کم نیست اما تلخی ها را با دوست داشتن با مخاطبش زلف گره می زنم*خود شما تلخی های جامعه امروز را از دعواهای کوچه و خیابان تا اتفاقاتی که ممکن است در کنار مردم و سر کار و… رخ بدهد چگونه پشت سر می گذارید؟ اتفاقاتی که هرکدامش به نوعی می تواند هر روز روح آدم را خراش دهد.

– من خراشیدگی دل شما و ستمکاری رییس سر کار را تبدیل به شعر می کنم. هر کسی مسیری را برای پشت سر گذاشتن و تحمل این تلخی ها انتخاب می کند و مسیر من هم اینگونه است. دوست دارم با این شیوه جهان را ببینم. البته در کار من هم تلخی کم نیست اما تلخی ها را با دوست داشتن با مخاطبش زلف گره می زنم. نزدیک عید هم که می شود کمی بیشتر دلبری می کنم و به طور مثال در یک نشریه داستان کوتاه می نویسم. امسال با این حال ناخوشی که از نظر روحی داشتم قصه کوتاهی از مرد رنگین کمانی را نوشتم که فکر می کنم اگر به خاطر مردم و اشتیاقم برای آنها نبود این داستان نوشته نمی شد و حتی با احوالی که دارم تعجب می کنم که چگونه آن را سامان دادم.

*اشتیاق به مردمی که مخاطب آثار شما هستند؟

– بله به طور کلی مردم. نقطه ضعف من این است که همه را دوست دارم حتی بداخلاق ها را هم دوست دارم.

نقطه ضعف من این است که همه را دوست دارم حتی بداخلاق ها را هم دوست دارم*البته فکر نمی کنم بداخلاق ها را بتوان دوست داشت.

– شما به سن من نرسیدید. اگر به سن من برسید همه را دوست دارید مثلا فرزندی دارید که بداخلاق است اما شما او را دوست دارید.

*فرزند فرق می کند.

-برای من همه مردم مثل خواهر و برادر و فرزند هستند، باید با قربان صدقه رفتن با آنها پیش روم.

*شما تا به حال صدایتان را بلند نکرده اید؟

– چرا در خودم داد می کشم، بی صدا و بی واژه.

*فکر می کنید نوروز در نوجوانی و جوانی شما با این سال ها چقدر فرق کرده است؟

برای من اصلا قابل قیاس نیست. همه نوروزهای کودکی برای من در کنار خانواده، پدر و مادر و فامیل گذشته است. در این سال ها اما همیشه سر کار بوده ام. من از ابتدای زندگی ام کارمند تلویزیون بوده ام و همیشه کار کرده ام و جز کودکی یادم نمی آید که نوروز را در کنار خانواده سر کرده باشم.


*فکر می کنید در این سال ها نیاز به زمانی داشته اید که دور از مشغله های کاری بخواهید برای خودتان و خانواده باشید؟

– کار من مثل کارهای دیگر نیست. من کارم را خیلی دوست دارم و با آن عشرت می کنم. من وقتی می نویسم الواتی می کنم و یا وقتی ترانه می گویم حالی به حالی می شوم و حالم خیلی خوب است. بعضی می گویند اولین بیت به خداوند تعلق دارد و بقیه اش از شاعر است و برخی می گویند آدمی وقتی ترانه می نویسد احساس شاهزادگی دارد. من هیچ گاه شاهزاده نبوده ام و نمی دانم شاهزاده ها چه احساسی دارند ولی برای خودم احساس شاهزادگی دارم و چون حالم خوب است کمتر نق می زنم. البته برای مردم زیاد نق می زنم ولی برای خودم اهل نق زدن نیستم.

*پس از زندگی ناراضی هم نیستید؟

– از زندگی خودم؟

*بله.

– شاید ولی درباره زندگی مردم ناراضی هستم. زندگی مردم به من مربوط می شود و من از اینکه به آنها سخت می گذرد و اینکه زندگیشان سرشار از بی عدالتی است ناراضی می شوم.

*گفتید نوروز زمان شما با این زمان قابل قیاس نیست اکنون چه چیزهایی فرق کرده است؟

– نوروز من چندان نوروز مفصل و تشریفاتی نبوده است. نوروز من کبوتری است که خواب می بیند ماهی می شود… من در ایماژها و زندگی ذهنی خودم نوروزهایم اینگونه است که دایم برای من سال تحویل است. جهان من دایما در تغییر است. خود شما دیگر برای من آن کسی که ابتدا با هم سلام و علیک کردیم، نیستید چون صحبت ها باعث شده است نوعی شناخت از هم پیدا کنیم. در این جهان همه دور هم می گردند، ماه دور زمین می گردد، زمین دور خورشید می گردد، خورشید دور کهکشان شیری می گردد همه در حال دور هم گردیدن و در حال تغییر هستیم. به نظرم کسانیکه تغییر نمی کنند محکوم به زوال هستند. ما دایناسور نیستیم، از دایناسورهای طلفکی هیچ چیز باقی نمانده است چون تغییر نکردند.

*چقدر این روزها که بیشتر مشغول تلویزیون هستید به رادیو می رسید؟

– من رادیو را خیلی دوست دارم ولی شوربختانه چندان نمی توانم خودم رادیو و برنامه های رادیویی را گوش کنم چون خودم دستم در کار است و بنابراین فرصتش را ندارم. با این حال رادیو یک رسانه بسیار شریف است، البته یک نوک قاشق مرباخوری اغراق می کنم چون هر پدیده ای که گوش نداشته باشد یا گوش نکند یا گوشش لهجه داشته باشد به نوعی عیب دارد و رادیو هم در عین اینکه بسیار خوب است تنها عیبش این است که گوش برای شنیدن ندارد.

*فکر می کنید مخاطبان رادیو کمتر هم شده اند؟

– خیر. من هنوز مخاطبانی از روستاها دارم و اگر یک هفته به رادیو نروم پیغام می دهند که چرا نبوده ام. یا از بعضی روستاهای دورافتاده گاهی پیغام می دهند که چرا قصه تکراری خوانده ام چون نوشتن هر هفته یک قصه بسیار سخت است و من گاهی مجبور می شوم که از کتاب های خود قصه یا ترانه ای را که یک بار خوانده ام دوباره بخوانم و رادیو به این ترتیب کمی برایم وقت گیر هم هست.

*بازخوردی هم از مخاطبان خود داشته اید؟

– بله چندی پیش شخصی پیغام داده بود که صالح علا باعث شده است با همسرش ازدواج کند چون یکی از علایق مشترکشان برنامه رادیویی من بوده است و براین اساس با هم آشنا شده اند.

منبع: صراط نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۴۷۶۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تصاویر دیده نشده از محمدرضا شجریان/ عکس

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمدرضا شجریان، خواننده محبوب و استاد آواز موسیقی اصیل ایران در سال ۱۳۱۹ در شهر مشهد در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. پدرش قاری قرآن بود و صوت قرآن را از ۸ سالگی به محمدرضا که صدای خوشی داشت نیز آموخت.

به گزارش ایلنا، شجریان با اولین معلم موسیقی خود در سال ۱۳۳۶ زمانی آشنا شد که برای تحصیل به دانشسرای مقدماتی مشهد وارد شد. وی دو سال بعد علاوه بر تلاوت قرآن، برای رادیو خراسان آوازهای بدون موسیقی را نیز اجرا کرد.

شجریان که پس از دریافت دیپلم از دانشسرای عالی، به استخدام آموزش و پرورش درآمده بود از سال ۴۶ پس از چند سال تدریس در دبستان‌های مشهد به تهران منتقل شد. وی در تهران نزد اسماعیل مهرتاش درس آواز آموخت و همزمان خوشنویسی و نوازندگی سنتور را نیز پی گرفت.

اولین اجرا و ضبط صدای شجریان در پاییز سال ۴۶ در غالب برنامه «برگ سبز شماره ۲۱۶» از رادیو ایران پخش شد. اما او به دلیل اینکه پدرش می‌خواست نام «شجریان‌ها» با قرائت قرآن شناخته شود، در برنامه‌های رادیویی خود را با نام «سیاوش بیدکانی» معرفی کرد. تا اینکه در سال ۱۳۵۰ پدرش به خوانندگی آواز توسط وی رضایت داد و شجریان با نام خود در رادیو و تلویزیون حاضر شد. او در سال ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و آموزش سنتور و ردیف آوازی «صبا» را نزد وی آغاز کرد.

شجریان همزمان با هوشنگ ابتهاج، شاعر پرآوازه متخلص به «سایه» آشنا شده و به واسطه وی همکاری با برنامه «گلها» در رادیو را آغاز کرد. محمدرضا شجریان در این مدت در رادیو با بزرگان موسیقی نظیر احمد عبادی، حسن کسایی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف و فرامرز پایور قطعات بسیاری را اجرا کرد.

شجریان آموزش سبک آوازی «طاهرزاده» را از سال ۱۳۵۱ نزد «نور علی خان برومند» آغاز کرد و در سال ۱۳۵۲ نیز با عبدالله دوامی آشنا شد و ردیف آوازی وی را آموخت. او در همان سال در کنار هنرمندان بی نظیر موسیقی سنتی ایران نظیر محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و ناصر فرهنگ‌فر به عضویت مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به سرپرستی داریوش صفوت پیوست.

سال ۱۳۵۴ شجریان به همراه محمرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر در «جشن هنر شیراز» کنسرت «راست پنجگاه» را اجرا کردند. محمدرضا شجریان که پیش از انقلاب سال ۵۷ رادیو ملی را مانند بسیاری دیگر از هم دوره‌های خود ترک کرد. وی به همراه محمدرضا لطفی و حمایت هوشنگ ابتهاج که او هم پس از رویداد تلخ میدان ژاله از کار در رادیو دست کشیده بود، کانون «چاووش» را بنیان گذاشت.

شجریان با کانون چاووش که اکثر اعضای آن از گروه شیدا و عارف بودند آثار بسیاری را خواند که تعداد زیادی از آن‌ها محتوای انقلابی و ملی داشتند. «شب نورد» یا (برادر نوجوونه) از چاووش ۲ و «سپیده یا ایران‌ای سرای امید» و «ایرانی به سر کن خواب مستی» از چاووش۶، «همراه شو عزیز» و «ایران خورشیدی تابان دارد» از چاووش، از جمله این آثار هستند.

۲۴۵۲۴۵

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899158

دیگر خبرها

  • برنامه «خط اول» از رادیو ورزش
  • تصاویر دیده نشده از محمدرضا شجریان
  • گفتگو با نویسنده و بازیگر نمایش‌های طنز رادیو
  • پویش قدردانی از معلم در «زنگ انشا» از رادیو صبا
  • آزادی ۲ زندانی جرایم غیرعمد به همت اهالی رسانه
  • روزی برای رادیو
  • «من و فرزندم»، از رادیو تهران
  • آغاز یک صبح با نشاط همراه با برنامه «صبح صبا»
  • تصویر دیده نشده از محمدرضا شجریان
  • تصاویر دیده نشده از محمدرضا شجریان/ عکس